akhlaagh-dar-ghoraan

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.






  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [1 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “اخلاق در نظر قرآن”

اخلاق در نظر قرآن

اسلاید 1: تهیه کننده : امیر حسین امیری مقدمموضوع :اخلاق در نظر قرآن

اسلاید 2: به گفته امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام) : «و یثیروا لهم دفاین العقول»؛ «انبیاء» گنجینه‌های نهفته عقل‌ها را نمایان سازند؛[۱] در سایه هدایت و تعلیم وحی و قرآن شکوفه جان و فطرت آدمیان در هر دو بعد عقل نظری و عملی به بار می‌نشیند و بذر سجایای نیک اخلاقی در سرزمین جان انسان پاشیده می‌شود. به همین میزان، جان روشن شده در پرتوی قرآن، متصف به اخلاق الهی و قرآنی شده و در فهم قرآن و عمل به دستورات آن از همه کوشاتر و پویاتر تلاش می‌نماید، پس به دلیل آن که قرآن اخلاق را در وجود انسان شکوفا می‌کند، و اخلاق زمینه تجلی نور قرآن را در قلب او پدید می‌آورد، می‌توان گفت که جان آدمیان تجلی گاه زیباترین تاثیر و ارتباط متقابل قرآن و اخلاق است. لازم به یادآوری است که به طور کلی اساس اخلاق در چهار عنصر خلاصه می‌شود، زیرا هر کاری که انسان انجام می‌دهد یا برای جلب منفعت است، و یا برای دفع ضرر، و یا مربوط به اندیشه و فکر است. و هر کدام از اینها حد اعتدال دارد که حد اعتدال جلب منفعت (قوه شهویه) را عفت می‌نامند، و حد اعتدال دفع ضرر (قوه غضبیه) را شجاعت می‌گویند. و حد اعتدال اندیشه (قوه تفکر) را حکمت می‌نامند، و از امتزاج مجموع این سه ملکه نفسانی، ملکه چهارم به نام عدالت پدید می‌آید که به وسیله آن حق هرکدام از آن نیروهای یاد شده نفس به آنها داده می‌شود.

اسلاید 3: اصول اخلاق:لذا گفته‌اند: که اصول اخلاق فاضله چهار چیز است: عفت، شجاعت، حکمت و عدالت.[۲] که دراین جا از هرکدام از عناصر چهارگانه تنها یک نمونه برای تبیین ارتباط متقابل قرآن و اخلاق به طور اشاره عنوان می‌شود:

اسلاید 4: ارتباط قرآن و محبت: محبت از ظریف‌ترین صفات اخلاقی و ملکات انسانی است، و از نظر دسته بندی صفات اخلاقی جزء ملکه عدالت محسوب می‌شود.[۳] قرآن کریم درباره محبت بسیار سخن گفته، از آن میان فرمود: «والذین آمنوا اشد حبا لله» (آنهایی که اهل ایمان‌اند، کمال محبت و دوست را فقط به خدا مخصوص دارند.). [۴] و در جای دیگر نیز فرمود: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» (به مردم بگو اگر شما خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد).[۵]. در این آیه مبارکه اولا: واسطه محب خدا بودن و محبوب خدا شدن و پیروی از حبیب خدا معرفی شده. ثانیا: اشاره شده که پیروی از کسی که حامل کلام خدا (قرآن) است مایه جلب محبت خدا می‌شود. ثالثا: اشاره گردیده کسی که محب خدا نباشد، وحی او را از حبیبش فرا نگرفته و به آن عمل نمی‌کند. پس معلوم می‌شود حبیب خدا که واسطه فیض کلام الهی است میزان و معیار محبت است. و بر اساس این قرآن به محبت است که در روایات آمده: «الدین هو الحب و الحب هو الدین» (دین همان محبت است و محبت همان دین است).[۶] و از سوی دیگر تنها مدار بهره مندی از قرآن محبت است، زیرا محور فهم قرآن محبت حق است، به هر اندازه که انسان محب خداوند باشد به همان میزان از قرآن که تجلی علم اوست بهره مند می‌شود و حقایق آن در قلب او جای می‌گیرد، پس معلوم می‌شود که به اندازه محبت خدا، توفیق فهم قرآن که کلام حضرت دوست است نصیب انسان خواهد شد.[۷] بنابراین یکی از زیباترین مظاهر ارتباط متقابل قرآن و اخلاق ارتباط قرآن و محبت است.

اسلاید 5: ارتباط قرآن و حکمت: یکی از جلوه‌های پربرکت ارتباط متقابل قرآن و اخلاق، حکمت است که از اصول اساسی اخلاق است و فروعات متعدد دارد،[۸]  جالب توجه آن که قرآن که خود حکمت است. «یس، والقرآن الحکیم»[۹] و از نزد خداوند حکیم نازل شده: «تنزیل من حکیم حمید». [۱۰]  درباره حکمت به معنای اخلاقی سخن فراوان گفته است که از جمله درباره تعقل و تفکر که یکی از فروع و شعبه‌های حکمت به معنای اخلاقی است، بیش از ۳۰۰ آیه آمده و مردم را به اندیشه و فکر فراخوانده‌اند و یا به پیامبر آموخته است که برای اثبات حقایق و پاسخ به شبهات چگونه استدلال کند. و زیباتر این که حتی آیه‌ای در قرآن نیامده که به مردم دستور بدهد تا بدون آگاهی و معرفت ایمان بیاورد. و یا عملی را انجام دهد تا جایی که بسیاری از مسایل که عقل و اندیشه از درک عمق فلسفه تشریع آن عاجز است، قرآن فلسفه احکام را به روش استدلال گونه مطرح کرده است. مثلا درباره نماز فرمود: «واقم الصلاة ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله اکبر»؛ (همانا نماز اهل نماز را از هر کار زشت و منکر باز می‌دارد، و ذکر خداوند بزرگ است). [۱۱]  و یا در فلسفه وضو گرفتن فرمود: «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم». (خدا ـ در دین ـ هیچ گونه سختی برای شما قرار نخواهد داد و لیکن می‌خواهد که تا شما را پاکیزه گرداند). [۱۲] [۱۳] و از سوی دیگر در راستای بیان ارتباط متقابل قرآن و اخلاق باید گفت که بهره مندی علمی و عملی از قرآن در سایه حکمت به معنای اخلاقی بیشتر حاصل می‌شود. زیرا گر چه دعوت قرآن همگانی است اما افرادی که دارای زکاوت، سرعت فهم، تعقل، صفای ذهنی بیشتراند، بهتر از زمزم زلال معارف قرآن می‌توانند استفاده کنند. و این مساله نمایانگر ارتباط متقابل قرآن و اخلاق است.

اسلاید 6: ارتباط قرآن و تقوا: یکی از مظاهر زیبای ارتباط متقابل قرآن و اخلاق، جریان ارتباط قرآن و تقوا است، زیرا قرآن کریم از سویی فرمود: «انه لقرآن کریم، لا یمسه الا المطهرون» (این قرآن بسیار کتاب بزرگوار و سودمند است که جز دست پاکان بدان نرسد). [۱۴][۱۵] خلاصه پیام این آیه آن است که تنها در صورت طهارت جان و تن تشرف علمی و عمل به حضور قرآن میسور است. و از سویی دیگر قرآن کریم درباره تقوا فرمود: « ذلک ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» (هر کس شعایر دین خدا را بزرگ بدارد، این صفت دل‌های با تقواست؛). [۱۶] خلاصه پیام آیه این است که تعظیم شعایر الهی ریشه در تقوای قلبی افراد دارد، و یکی از بهترین و زنده‌ترین و حیات بخش‌ترین جلوه‌ها تعظیم شعایر الهی، تعظیم قرآن است که از راه، تلاوت، درک مفاهیم، حفظ، تفسیر، عمل به دستورات، تبلیغ معارف و دستورات آن تحقق پیدا می‌کند و چه زیبا و دل انگیز است، این حدیث نورانی به خصوص برای نسل جوان که فرمود: «من قرء القرآن و هو شاب مؤمن، اختلط القرآن بلحمه و دمه»؛ [۱۷] یعنی هر گاه جوان مؤمن قران را قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او (خمیره وجودی او) آمیخته می‌شود. و هم چنین در آیه دیگر فرمود: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا». [۱۸] در این آیه عنصر تقوا به عنوان راه گشای علمی و عملی انسان مطرح شده است. سپس بدین ترتیب معلوم شد که ارتباط قرآن و تقوا که یکی از سجایای نیک اخلاق است و از نظر دسته بندی جزء ملکه عفت محسوب می‌شود. از مظاهر پرفروغ ارتباط متقابل قرآن و اخلاق است. [۱۹]

اسلاید 7: ارتباط قرآن و شجاعت یکی از زیباترین مظاهر ارتباط قرآن و اخلاق فاضله، جریان شکوفای ملکه شجاعت در پرتو قرآن است، قرآن کریم به پیروان خود می‌فرماید: «قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا»؛ . [۲۰] یعنی بگو جز آن چه خدا برای ما مقرر داشته هرگز چیزی به ما نمی‌رسد. و در ادامه این جریان فرمود: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین»؛ . [۲۱] یعنی بگو آیا برای ما جز یکی از این دو نیکی انتظار می‌برید. در این آیه مبارکه از کشته شدن در راه خدا (شهادت) همانند پیروزی به عنوان یکی از خواست‌ها نیکو و دل انگیز برای مؤمنین یادشده که این حکایت از پرورش روحیه شجاعت و دلاورمردی رزمندگان اسلام در سایه تعلیم و فرهنگ قرآن دارد.[۲۲]

اسلاید 8: ] راه‌های تهذیب اخلاق در قرآن[ویرایش]به طور کلی سه راه برای تهذیب اخلاق و کسب ملکات فاضله اخلاقی وجود دارد:۱. یکی همان روشی است که در علم اخلاق یونان باستان و مانند آن مطرح بوده و تاکنون رونق دارد که برای مصالح و اهداف دنیوی و جلب ستایش و مدح مردم کارهای اخلاقی انجام می‌شود. مثلا می‌گویند عدالت باعث آرامش قلبی و محبوبیت میان مردم می‌شود و حتی بعد از مرگ مردم از انسان به نیکی یاد می‌کنند. یا مثلا عفت و قناعت سبب عزت و عظمت و منزلت انسان در چشم مردم می‌شود. و مانند آن.گرچه این روش برای تهذیب اخلاق از نبود آن بهتر است اما قرآن هرگز این روش را به کار نگرفته است.۲. روش دوم آن است که کارهای اخلاقی برای اهداف متعالی اخروی و پاداش نیک الهی انجام شود. این روش در ادیان آسمانی دیگر مطرح بوده و اسلام نیز آن را امضاء کرده و بدان اهمیت داده است.۳. روش سوم، که اختصاص به قرآن دارد و ظاهرا در کتب آسمانی دیگر و تعالیم انبیاء پیشین عنوان نشده و در ره آورد حکمای الهی قبل از اسلام نیز مطرح نگردیده، آن است که انسان خود را از نظر علمی و اخلاقی به گونه تربیت کند و بسازد که اصلا زمینه رذایل نفسانی و اخلاقی در جان او پدید نیاید، یعنی نسبت به رذایل اخلاقی حالت دفع داشته باشد نه رفع. مثلا کسی که به این پیام قرآن که فرمود: «ان العزة لله جمیعا». [۲۳] و یا فرمود: «ان القوة لله جمیعا». [۲۴] معرفت حاصل نماید و آن را در سرزمین جان خود پیاده کند، دیگر زمینه‌ای برای ریا، خوف از غیرخدا، امید به غیرخدا، و گرایش به غیر خدا، در دل او وجود نداشته، و همواره رضای الهی، امید به خدا، خوف الهی، ابتهاج و لذت، تکیه گاه، و وابستگی او تنها به خداوند خواهد بود. پس دیدگاه قرآن درباره تهذیب اخلاق با دو دیدگاه قبلی تفاوت جوهری دارد، زیرا از نظر قرآن کریم تهذیب اخلاق بالاتر از تحصیل فضایل انسانی است، یعنی برای جلب خوشنودی خداوند متعال مطرح است.[۲۵]

اسلاید 9: این سند نبوت و معجزه جاوید حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در صورتی می تواند در زندگی و اخلاق فردی و اجتماعی ما تأثیرگذار باشد که «امامت قرآن» را بپذیریم؛ به هدایت آن گردن بنهیم و آن را به عنوان «الگو» قبول و خود را به آن عرضه کنیم و ارزیابی اخلاق و عمل خویش را با این «میزان» انجام دهیم. آنگاه روشن می شود که چه کسی «اخلاق قرآنی» دارد و چه کسی از چنین تربیتی دور شده است.قرآن کریم، پیامبر عزیز ما را «اسوه حسنه» معرفی می کند(1) و او را به مدال «انّک لعلی خلقٍ عظیم»(2) مفتخر می سازد. آن حضرت نیز خود را مؤدب به اخلاق الهی و متخلّق به اخلاق قرآنی ساخته، می فرمود: «ادَّبنی ربّی فاحسَنَ تأدیبی»؛(3) «پروردگارم مرا تأدیب و تربیت کرده و خوب ادبم کرده است.»

اسلاید 10: 1ـ امیر نفس و اسیر نفس از برجسته ترین صفات یک انسان وارسته و اخلاقی، «تسلط بر نفس» در مقابل کششهای نفس امّاره و تمایلات و وسوسه های شیطانی است. از این خصیصه می توان به عنوان «تقوا» و «عفاف» هم نام برد. قدرت اراده و انتخاب، معجزه می کند، به شرط آنکه از این نعمت الهی و ودیعه ربانی بهره شایسته ببریم و بذر وجود را به برگ و بار بنشانیم. کنترل قوای درونی و غرایز از طغیان و عصیان که در فرهنگ قرآن از آن به «جهاد با نفس» تعبیر می شود، ثمره این حسن استفاده از آن قدرت است؛ ثمره آن هم رسیدن به بهشت الهی است.

اسلاید 11: در قرآن کریم می خوانیم: «وَ اَمّا مَنْ خافَ مقامَ رَبِّه و نَهیَ النَّفسَ عَنِ الهوی، فإِنَّ الجَنَّة هی المأوی»(6) «هر کس از جایگاه پروردگارش بیمناک باشد و نفس را از هوی و هوس بازدارد، به یقین جایگاهش بهشت برین است.» بیم از خدا و حاضر و ناظر دیدن او، به انسان نیروی کنترل نفس می دهد. خشم و غضب قابل کنترل است و جایگزین آن «حلم» است. شهوت و غریزه جنسی را می توان با تقوا مهار کرد و به «عفاف» رسید. حرص و طمع را هم می توان با مناعت طبع به بند کشید و بر اریکه «قناعت» تکیه زد. بخل و حسد را نیز می توان درمان کرد و از دام دنیازدگی رست. خمیر مایه همه اینها، مهار زدن بر تمنیّات سیری ناپذیر نفس حیوانی است. نفس سرکش را می توان رام ساخت و به جای «اسیر نفس» شدن، «امیر نفس» شد. وادادگی برخی به جایی می رسد که نه تنها با تمنیّات و شهوات نفس مجاهده نمی کنند، بلکه به «نفس پرستی» دچار می شوند و نفس و خواسته هایش برای آنان بتی می شود که خود را در آستان آن قربانی می کنند.

اسلاید 12: 2ـ خودفراموشی و خدا فراموشیبه جای آنکه روح، در خدمت جسم باشد (که اغلب دچار آنند)، اگر جسم و تن مَرکب شود و روح و خرد، «سوار»، آنگاه جز در «ساحل بیداری» و «خانه پاکی» فرود نخواهد آمد.رجوع به فطرت خدایی و زدودن گرد و غبار غفلت و نسیان از آینه جان، گل وجود را شکوفا می سازد. ولی به دنبال «خدافراموشی»، «خودفراموشی» است و در پی خودفراموشی هم، باختن زندگی و سوختن جاودانه در دوزخ عقوبت.این معادله را قرآن کریم، چنین بیان می کند:«نَسُوا اللّه فَاَنساهُمْ اَنْفُسَهم»(8)«خدا را فراموش کردند، خداوند هم آنان را از خودشان فراموشاند!»اینکه فرموده اند: عالم محضر خداست و در محضر خدا گناه نکنید، یک حقیقت قرآنی است و هشداری است که آن «فراموشی» پدید نیاید. کدام صحنه و عمل است که از خدا پوشیده بماند؟ و چه کسی می تواند کاری کند و حرفی بزند که از خدای بصیر و سمیع، مکتوم و مخفی بماند؟ هشدار قرآن کریم چنین است:«اَلَم یَعلم بِاَنَّ اللّهَ یَری؟»(9)«آیا ندانست که خدا می بیند؟»چه چیزی جز یک شرم مقدس می تواند انسان را به این مرحله از رشد فکری و شکوفایی معنوی برساند که از خدای متعال که همه جا حاضر و ناظر اعمال اوست شرم کند و نافرمانی نکند؟کسی که خود را و فطرت خویش را و هدف خلقت خود را از یاد برد، «بندگی خدا» را هم فراموش می کند و از چنین کسی انتظار «رشد» و فلاح و رستگاری نیست.«خودآگاهی»، کیمیای گرانبهایی است که تضمین کننده رستگاری انسان است. «غفلت» نیز، زیربنا و ریشه عمده تباهیها و سقوطهای اخلاقی است.

اسلاید 13: قرآن کریم، هم خودش «ذکر» است و یاد، هم پیامبران را «مذکِّر» و یادآور می شمارد؛ هم نماز را «ذکر خدا» معرفی می کند و هم یادآور حقایقی همچون: ضعف و زبونی انسان، کوتاهی عمر، حسابرسی قیامت، فرجام بهشت یا دوزخ، نعمتهای الهی و لزوم شکر، دشمنی شیطان با انسان، تباه شدن جوهره انسان در اثر حرص و آز، سرنوشت شوم اقوام لجوج و ناسپاس گذشته و ... است. این گونه است که مفتاح ذکر، گشاینده درهای سعادت به روی انسان می شود. قرآن کریم توصیه می کند که مبادا اموال و اولاد، شما را از «یاد خدا» غافل و سرگرم کند و در نتیجه از خاسران شوید: «یا ایّها الَّذینَ آمَنوا لا تُلهِکُمْ اَموالُکُمْ وَ لا اَوْلادُکُمْ عَنْ ذکراللّه ...»(10)

اسلاید 14: چرا که این گونه فراموشی، به فراموشی انسان از خویش و سعادت و فرجامش منتهی می شود و همین؛ بزرگ ترین خسارت و باخت برای اوست. قرآن، هم یادآور پیوسته و مکرر «ربوبیت خدا»ست، هم یادآور «عبودیت انسان»، تا از گلیم بندگی پای را فراتر نگذارد و به محدوده طغیان و عصیان وارد نشود.خداوند، ستارالعیوب است، ولی غافل و جاهل نیست. در خلوت و جلوت و تنهایی و جمع، با ماست و از ضمیر و ظاهر ما آگاه است.«وَ هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَما کُنْتُمْ واللّهُ بما تَعْمَلُونَ بصیر»(11)روز قیامت، چه آبروهایی که بر خاک رسوایی می ریزد! این سزای آنان است که گوهر «یاد» را گم کرده و گرفتار غفلت از «خدا» و «خود» شده باشند.

اسلاید 15: شست و شوی روحگاهی اشتغالات روزمره و گرفتاریهای زندگی، انسان را از رسیدن به «خود» و رشد دادن به نهال وجود غافل می سازد و روح، دچار فرسایش می شود. اگر خستگی جسم با تفریحات سالم و استراحت از بین می رود، خستگیهای روحی هم در سایه سار نیایش و دعا به آرامش می رسد.«آب»، تشنگی جسم را فرو می نشاند و «اشک» تشنگی روح و جان را. از این رو، «نیایش» یکی از ضروری ترین نیازهای زندگی است.قرآن بارها تأکید کرده، تا انسانها در معبد نیایش، سرِ بندگی و خضوع بسایند و با تهجد و دعا و ذکر و استغفار، بنده بودن خویش را به یاد آورند. فرمانهای «اعبدوا اللّه» که در قرآن است، برای بیدار ساختن فطرت خداجویی است.انسان تا «بنده» نشود، «آزاد» نمی شود. در پیشگاه خداوند، هر که خاضع تر و بنده تر و خاکی تر باشد، عزیزتر و مقرب تر است.«اِنَّ الَّذینَ عِنْدَ ربِّک لا یَستکبرونَ عَنْ عبادته ...»(12)

اسلاید 16: «آنان که نزد پروردگار تواند، از پرستش او متکبرانه سرباز نمی زنند.»اگر زبان فطرت ما تجلی و ظهور یابد، همان «عبادت» می شود. باید روزی چند بار، روح را در «چشمه بندگی» شستشو داد و نهال فطرت را آبیاری کرد. عبادت هم، اگر عارفانه و آگاهانه و با بصیرت باشد، غبار رذایل را از چهره جان می زداید و پرده غفلت را ـ اگر بر سراچه دلها آویخته باشد ـ کنار می زند. عبادت، نوعی سپاس به درگاه ولی نعمت ماست. در قرآن هم فرمان «عبادت» و «شکر» با هم آمده است: «وَ اعْبُدوهُ وَ اشکروا له ...».(13)اگر دل را از غرور و عجب و خودخواهی و خودبینی پاک کنیم، تبدیل به یک «آینه» می شود و در این آینه، نور خدا تجلی می کند. آلودگی درونی، غبار چهره جان است. آینه غبار گرفته، چهره ای تیره و غیرشفاف نشان می دهد. پس راهی جز زدودن گرد و غبار غفلت از سیمای آینه دل نیست، تا بتواند جلوه گاه نور گردد.

اسلاید 17: 4ـ رعایت حرمتها پاسداشت حرمتها و مراعات حریمها، جلوه ای دیگر از تربیت قرآنی است. حق پدر و مادر، از مهم ترین حقوق است که «احسان به والدین» در کنار «عبادت خدا» آمده است و قرآن چنین مؤکد به رعایت حرمت پدر و مادر فرمان می دهد و از تندی و پرخاش نسبت به آنان برحذر می دارد و به سخن نیک و لحن شایسته در گفتار و برخوردی خاضعانه و متواضعانه با ایشان و گشودن بال رحمت و رأفت مهر بر سر آنان و نیز خیرخواهی و دلسوزی و دعا درباره آنان دستور می دهد. اینها همه، در آیه «اِمّا یَبْلُغَنَّ عندکَ الکِبَرَ اَحدهُما او کلاهُما فَلا تَقُلْ لهما اُفٍّ ...»(14) آمده است. اخلاق قرآنی، در حرمت نهادن به پدر و مادر و قدرشناسی از زحمات آنان جلوه گر است. قرآن بارها در کنار دعوت به توحید و نهی از شرک، به «احسان به والدین» دستور داده و در جایی هم به وضوح و صراحت، سپاسگزاری در آستان خدا و سپاس نسبت به پدر و مادر را کنار هم مطرح کرده است:

اسلاید 18: «اَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالدیک»(15)سلوک قرآنی، تنها در پیمودن راههای پرپیچ و خم عرفانی و تهذیب نفسهای پارسایانه و تقواهای شگرف نیست. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر هم، که امری پیش پا افتاده و خانوادگی و فامیلی است، از گردونه «اخلاق قرآنی» بیرون نیست.در روایات، رعایت ادب و احسان نسبت به آن دو را به این دانسته اند که: آنان را به اسم صدا نکنی؛ به احترامشان برخیزی؛ از آنان جلوتر راه نروی؛ با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویی؛ نیازهایشان را برآوری؛ خدمتگزاری به آنان را وظیفه ای بزرگ بدانی و از آنان در سن کهولت و سالخوردگی و از کارافتادگی مراقبت کنی. آنان، گوهرهای خانگی اند و حفظ این گوهرها، فرمان قرآن است.

اسلاید 19: 5ـ صدق و راستی«راستی» در گفتار و کردار، در نیت و عمل، در دوستی و رفاقت، در گواهی و مشارکت، در قول و قرار و عهد و پیمان، در امتحان و کار، در همسایگی و روابط و ... یک ارزش مهم اخلاقی به شمار می رود. در مقابل، دروغ و نیرنگ و شیادی، گندم نمایی و جو فروشی، وعده دادن و خلف وعده کردن، از مظاهرِ «عدم صداقت» است که بنیان جامعه را بر هم می زند.میدان «صدق»، تنها در گفتار نیست. صداقت در ابراز محبت و صدق در عهد و صدق در ایمان هم از مصادیق راستی است. قرآن کریم دستور می دهد که با راستان باشید: «وَ کُونوا مع الصّادقین».(16)از حضرت اسماعیل با عنوانِ «صادق الوعد» یاد می کند؛(17) از مقام والای صدیقین ستایش می کند و روز قیامت را روزی می داند که صدق صادقان و راستی راستان به فریادشان می رسد: «هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادقینَ صدقهم».(18)

اسلاید 20: از لقبهای پرافتخار و دوست داشتنی حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ نیز، «صدیقه» است.تربیت شده اخلاق قرآنی، نه دروغ می گوید؛ نه ریا و تظاهر می کند؛ نه دیگران را فریب می دهد؛ نه دچار نفاق و دورویی می شود؛ نه برای جلب منافع مادی، کم فروشی و احتکار و تقلب می کند. ناهمخوانی ظاهر و باطن و یکی نبودنِ «بود» و «نمود»، از عدم صداقت سرچشمه می گیرد.از قول بایزید بسطامی چنین نقل شده است:«یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می نمایی.»امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: بد بنده ای است آنکه دو چهره و دو زبان داشته باشد؛ در حضور برادر دینی او را می ستاید و پشت سر، او را می خورد!(19)

اسلاید 21: 6ـ حُسن خُلقتندخویی و بداخلاقی، جهنمی سوزان برای خود فرد و دیگران است. «حسن خلق» و رفتار نیک و برخورد شایسته، جامعه و محیط و خانه و محل کار و آموزشگاه و اداره را به «بهشت» تبدیل می کند.ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی به حسن سلوک و خوش خلقی و مدارا با دیگران. قرآن کریم، اخلاق کریمانه حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را می ستاید و با لقبِ «اِنَّک لَعلی خُلْقٍ عظیمٍ» مفتخرش می سازد و عامل محبوبیت و رمز جاذبه و موفقیت او را عطوفت و مهربانی و اخلاق نرم و زیبا معرفی می کند:«وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غلیظَ القلبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(20)«اگر خشن و تندخو و سخت دل بودی، مردم از دور تو پراکنده می شدند.»بنده حلقه به گوش ار ننوازی برودلطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش

اسلاید 22: 6ـ حُسن خُلق تندخویی و بداخلاقی، جهنمی سوزان برای خود فرد و دیگران است. «حسن خلق» و رفتار نیک و برخورد شایسته، جامعه و محیط و خانه و محل کار و آموزشگاه و اداره را به «بهشت» تبدیل می کند. ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی به حسن سلوک و خوش خلقی و مدارا با دیگران. قرآن کریم، اخلاق کریمانه حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را می ستاید و با لقبِ «اِنَّک لَعلی خُلْقٍ عظیمٍ» مفتخرش می سازد و عامل محبوبیت و رمز جاذبه و موفقیت او را عطوفت و مهربانی و اخلاق نرم و زیبا معرفی می کند: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غلیظَ القلبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(20) «اگر خشن و تندخو و سخت دل بودی، مردم از دور تو پراکنده می شدند.» بنده حلقه به گوش ار ننوازی برودلطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش

اسلاید 23: پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بخش مهمی از موفقیت خویش را در تبلیغ دین و دعوت مردم، مدیون اخلاق نیک خود بود. رفتارا و دلِ سرسخت ترین دشمنان و متکبرترین جاهلان را نیز نرم و رام می کرد. آن حضرت می فرمود:«انسان با حسن خلق می تواند به درجه صائم قائم برسد، یعنی کسی که روزها روزه و شب ها مشغول عبادت و تهجد است.»(21)خداوند در قرآن به پیامبر عزیزش دستور می دهد که با مردم با عفو و فرمان به نیکی و اعراض از جاهلان برخورد کند و از اصحاب او نیز با عنوانِ «رُحَماء بینهم» یاد می کند. مسلمان اگر «حسن خلق» نداشته باشد، به اخلاق قرآنی آراسته نیست؛ هر چند شب و روزش به عبادت بگذرد!

اسلاید 24: 7ـ پرهیز از بدگمانینحوه فکر و شناخت، در نحوه عمل و رفتار انسان مؤثر است. کسی که گمان و حدس را پایه قضاوتها و عملهای خود قرار دهد، بسیار خطا می کند و به اشتباه می افتد.«سوء ظن»، بدگمانی ای است که ریشه معرفتی و یقینی ندارد و هر کس به مردم بدبین شد، هم ایمان خویش را می سوزاند و هم رابطه اش با دیگران اختلال می یابد. اگر کسی بتواند گمان خود را کنترل کند و از سوء ظن رها شود، زندگی را برای خود گوارا می سازد و جلوی بسیاری از خلافها و گناهان و جرایم نیز گرفته می شود.قرآن به مؤمنان چنین دستور می دهد:«اِجتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ»(22)«از بسیاری از گمانها بپرهیزید، به یقین برخی از گمانها گناه است.»آنکه با عینک بدبینی به جهان و آفرینش می نگرد، خود را در معرض تباهی قرار می دهد. بدبینی به مردم نیز پیامدهای ناگوار اجتماعی دارد. بدگمانی، سرطان روح و ویروس تباه کننده روان و اندیشه است.

اسلاید 25: توصیه دینی این است که نسبت به کار دیگران، تا آنجا که می توان باید خوشبین بود و کارها را «حمل به صحت» کرد و برای افعال دیگران «محمل صحیح» یافت. اگر بدبینی در جان انسان نفوذ کند، به راحتی دروغ می گوید و تهمت و افترا می زند و غیبت می کند و به علاوه، «آرامش روان» را هم از انسان سلب می کند.

اسلاید 26: 8ـ فروتنی و خاکساریخاکساری و تواضع، گوهری است که عارفان خودشناس و خداشناس آن را دارند و برخورد متواضعانه با همنشینان و دوستان را مایه عزت و سربلندی می دانند و آن را وسیله جذب دلها و محبتها قرار می دهند.رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در برخورد با مردم این ویژگی را داشت، نرم و متواضع و خاکی بود.«فَبما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ»(23)تواضع، جلوه های مختلف دارد. نحوه نگاه، نحوه سخن گفتن، نوع راه رفتن، کیفیت غذا خوردن، شیوه نشستن و برخاستن، رفتار با دیگران، لباس پوشیدن و ... همه و همه، هم می تواند متکبرانه باشد، هم متواضعانه.

اسلاید 27: قرآن کریم از ویژگیهای بندگان خاص، یکی هم تواضع را نام می برد: «وَ عبادُ الرَّحمن الذین یَمْشُونَ عَلَی الأَرضِ هَوْناً ...»(24) «بندگان خدا در روی زمین متواضعانه راه می روند ... .» از توصیه های لقمان حکیم به فرزندش یکی هم تواضع است: «فرزندم! چهره خود را از روی بی اعتنایی از مردم بر نگردان، روی زمین متکبرانه راه مرو، که خداوند متعال مغروران فخر فروش را دوست نمی دارد. در راه رفتن میانه رو باش، صدایت را پایین بیاور، همانا زشت ترین صداها صدای الاغ است.»(25) انسانِ خویش گم کرده و مغرور، ضعفها و کاستیهای خود را فراموش می کند و بر دیگران کبر و فخر و بزرگی می فروشد و رفتاری از روی بی اعتنایی و تحقیر با دیگران دارد و هیچ کس را در دانش و کمال و کاردانی و خوبی و پاکی، مثل خود نمی داند. نتیجه چنین چیزی جز غرور و کبر نیست. تواضع در گفتار و رفتار و نشست و برخاست و معاشرت و نگاه و سلام و ... جوهره تهذیب شده انسان را آشکار می سازد. از این رو انبیا و اولیای الهی، اخلاقشان تواضع و برخوردشان فروتنی بود.

اسلاید 28: 9ـ سپاس نعمتتا انسان «نعمت» را نشناسد، به حالتِ «شکر» نمی رسد. راه شاکر شدن، شناخت نعمت و صاحب اصلی نعمت است. باید «داشته»ها را با «نداشته»ها سنجید و برخورداریها را با نداشته ها مقایسه کرد و به نعمتها آگاه شد و آنها را سپاس گفت. این، اخلاق و تربیت قرآنی و نبوی است.در سراسر قرآن، توجه دادن به نعمتها مشهود است. یاد کردن از اولیای الهی که قدرشناس نعمتهای خدا بوده اند نیز، فراوان در آیات کلام الله به چشم می خورد.قرآن کریم تصریح دارد که شما قدرت شمارش نعمتهای الهی را ندارید:«وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَة اللّهِ لا تُحْصُوها»(26)ولی از سوی دیگر توصیه به یادکرد نعمتها و شکر آنها می کند

اسلاید 29: «اُذْکُرُوا نِعْمتی الَّتی اَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»(27)از دست و زبان که برآیدکز عهده شکرش به در آید؟به هر حال، شاکر بودن، اخلاق شایسته قرآنی است. یکی از کلیدهای گشایش «باب شکر» توجه به برتریها و برخورداریهاست. این نیز به مواهب مادی محدود نمی شود. تندرستی، جوانی، عقل، مسلمانی، امنیت، فراغت، حافظه، محبت اهل بیت، ولایت، ترک گناه، ذوق هنری، روحیه خدمت رسانی، گویایی زبان، محبوبیت اجتماعی، زیبایی، برخورداری از پدر و مادر خوب، داشتن معلم شایسته و دوستان پاک و ... همه از نعمتهای ارزشمند الهی اند و می بینید که اگر قصد شمارش باشد، انسان به ستوه می آید و بی شماری نعمتها زبانش را می بندد.اما قانون الهی و سنتی که در قرآن به آن تصریح شده، این است که:

اسلاید 30: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَءَزیدَنَّکُمْ»(28)«اگر شکر و سپاس کنید، بر شما می افزایم.»شکر نعمت، نعمتت افزون کندکفر نعمت، از کَفَت بیرون کندبرای شکرانه نعمت هم باید از او توفیق خواست، که بی مدد او، از عهده شکر کوچک ترین نعمتش هم بر نخواهیم آمد.نمونه های اخلاق قرآنی فراوان است. آنچه گفته آمد، تنها نمونه ای از بسیار است. باشد که به خُلق قرآنی آراسته شویم و کتاب خدا را الگوی رفتار خویش سازیم.

اسلاید 31: خُلق و خُلُق، به معنای خوی و صفت نفسانی است که منشأ رفتار نیک و بد آدمی می‏گردد. حال، آیا این صفت نفسانی، خود منشأ ذاتی دارد، بدین معنی که از ساختار درونی انسان سرچشمه می‏گیرد، تا هر کاری انجام می‏دهد، نمودی از صفات درونی و ساختار باطنی وی باشد، و در واقع چهره درونی خود را آشکار می‏سازد، و مقهور ساخت باطنی خود می‏باشد؟ در این صورت، تربیت چه نقشی می‏تواند ایفا کند، یا تعالیم انبیاء چه تأثیری می‏توانند داشته باشند؟ یا آن که صفات نفسانی اکتسابی و تغییرپذیر بوده، اساسا بر اثر تربیت خانواده و جامعه و پیروی از عادات موروثی، حاصل گشته، قابل تبدیل می‏باشند؟ به کار بردن خُلق در لغت عربی که از ریشه خَلق گرفته شده، حاکی از آن است که عرب بر این باور بوده که منشأ صفات نفسانی، ذاتی و فطری است، و این گونه صفات مانند دیگر ویژگیهای وجود انسان، در حیطه آفرینش وی قرار داشته و از اختیار او بیرون است. طبق همین باور است که آنان برای کردارهای زشت خویش، عذرتراشی نموده، می‏گویند: «ربَّنا غلبت علینا شقوتنا وکُنّا قومضالّین.»مؤمنون / 106 پروردگارا، ناهنجاری درونی بر ما چیره گشت تا مردمی گمراه شویم.

اسلاید 32: در برابر، به کار بردن خوی در زبان فارسی، که از خو گرفتن اخذ شده، و طبع ثانوی انسان را فراهم می‏سازد و قابل تغییر می‏باشد، می‏رساند که ایرانیان اخلاق را حالت اکتسابی دانسته، که بر اثر تربیت خانواده و جو حاکم به دست می‏آید. بیشتر جوامع دور از فرهنگ و تمدن، خود را مقهور طبیعت پنداشته، عقیده جبر، کم و بیش بر اندیشه آنان حاکم بوده است.بدین سان اگر قرآن، این واژه را به کار برده، به عنوان همگونی با زبان قوم بوده، که صفات درونی را با این نام یاد می‏کرده‏اند، و این بدان معنی نیست که منشأ این نامگذاری را هم باور داشته باشد.منطق قرآن بر آن است که انسانها در اصل آفرینش از یک گوهرند. استعدادها و نیروهای سازنده در همه انسانها یکسان آفریده شده و هدف از خلقت، تهذیب و تربیت انسان است. وسائل رسیدن به این هدف نیز برای همه یکسان فراهم شده و این با خود اوست که از آن چگونه بهره‏مند شود.به علاوه، رغبت در کار نیک را، طبع اوّلین و حالت مستقیم انسان قرار داده، و میل به شرّ و تباهی را حالت ثانوی و انحرافی او دانسته است. انسان، ذاتا خوبیها را می‏خواهد و زیباییها را می‏جوید. از بدیها گریزان و از زشتیها روی گردان است.

اسلاید 33: خداوند به انسان قدرت اراده و اختیار داده و او را آزاد آفریده است، تا با خواست خود خوبیها را انجام دهد، و از بدیها دوری گزیند و بدین سان شایستگی خود را در انتخاب اصلح نشان دهد. انسان مانند دیگر آفریده‏ها نیست که از روز نخست مدار چرخش او مشخص شده باشد، بلکه این خود انسان است که راه را برای خود انتخاب می‏کند و مسیر حیات خویش را مشخص می‏سازد.1 از این رو، خداوند به انسان عقل و قدرت اندیشه داده، و دست او را در انتخاب اصلح باز گذارده است، تا بتواند استعداد و شایستگی خود را به فعلیت برساند و از این راه، مقام خلافت الهی را، که در حوزه ابداع و سازندگی اوست، جلوه‏گر سازد و امانت خداوندی را که در فطرت او به ودیعت نهاده شده، تحقق بخشد.

اسلاید 34: آری انبیاء و شرایع الهی نیز ـ طبق تقاضای خود انسان2 ـ به یاری او شتافته‏اند تا کمک و مددکار او باشند و در گرداب حوادث او را یاری رسانند. از این رو، مسأله اخلاق یک مسأله فرعی نیست، بلکه در پیوند با هدف آفرینش انسان است، و در پهنای شریعت، گسترده می‏باشد و تمامی بایدها و نبایدها، در قلمرو علم اخلاق گرد آمده است: «إنما بُعثتُ لأُتمّم مکارم الاخلاق».3 بحث پیرامون اخلاق، مسائلی را با عنوان پیشفرض یا اصول موضوعه می‏طلبد، که پایه و مبانی علم اخلاق را تشکیل می‏دهد، از جمله مسائل: استطاعت و اختیار، سعادت و شقاوت، حسن و قبح عقلی، هدف از بعثت انبیاء، نقش فطرت و عقل، و مسأله خلود در حیات، که برخی به اجمال و برخی بتفصیل مورد بحث قرار می‏گیرد.

اسلاید 35: تعریف اخلاق اخلاق، جمع خُلْق و خُلُق، به معنای خوی و صفات نفسانی است که حالت رسوخ4 یافته باشد، بدین معنی که در اعماق درون نفوذ کرده، به ساختار درونی شکل داده و رنگ و بوی ویژه‏ای به آن بخشیده است. همین شکل یافتن ساختار درونی، موجب می‏گردد تا کردار و گفتار و حتی پندار آدمی، رنگ و بوی درون را بیابد از کوزه برون هر آن تراود که در اوست: «وَکُلُّ اناءٍ بالّذی فیه یَنْضَحُ». لذا اخلاق ریشه درونی دارد و اعمال برونی نمایانگر ساختار درونی انسان است.5 رفتار نیک، حاکی از پاکی درون است و رفتار بد، حاکی از آلودگی باطن. در قرآن از هر دو گونه رفتار نیک و بد، با نام خُلُق یاد می‏کند: درباره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «وإنّک لعلی خُلُق عظیم» قلم / 4 و درباره قوم هود، آن جا که به او گفتند: « سواء علینا أَوَعظت أم لم تکن من الواعظین»؛ «چه پند و اندرز دهی یا ندهی، بر ما یکسان است» می‏فرماید: «ان هذا إلاّ خُلُق الاوّلین» (شعراء / 137)؛ «این همان شیوه ناپسند نیاکان ایشان است که به ارث برده‏اند».

اسلاید 36: لذا پیامبر اسلام، برای تکمیل اخلاق پسندیده آمده است: «انما بُعثت لاتمّم مکارم الأخلاق».برگزیده شدم تا خلق و خوی پسندیده را در جامعه به کمال رسانم.بدین جهت، علم اخلاق را حکمت عملی گویند. حکمت، بینش درونی است که رفتار آدمی را متعادل می‏سازد و این بینش از پاکی باطن به دست می‏آید.مولا امیرمؤمنان علیه‏السلام فرموده است: «قُرنتِ الحکمة بالعصمة.»6حکمت ـ که همان بینش درونی است ـ با عصمت ـ یعنی باز داشته شدن از آلودگیهای اعمال پلید ـ قرین است.مسأله «تهذیب نفس» در همین رابطه مطرح می‏باشد، تا بینش حکمت فراهم گردد و به دنبال آن، تربیت عملی و عصمت پدید آید. لذا هدف از تعالیم دینی، نخست پاکی درون و سپس تعدیل در رفتار می‏باشد.

اسلاید 37: خداوند می‏فرماید: «مایرید اللّه‏ لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون»مائده / 6 تکالیفی که بر شما روا می‏دارد، نمی‏خواهد شما را به دشواری وا دارد، بلکه می‏خواهد شما را پاکیزه گرداند و پاک نگاه دارد و از این راه، عنایت خویش را بر شما بگستراند، باشد تا سپاسگزار باشید؛ (یعنی به بزرگی و ارزش این نعمت پی ببرید.) «هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته ویزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة»جمعه / 2 پیامبری از میان آنان برگزید، تا آیات الهی را بر آنان فرا خواند، و آنان را پاک سازد، و شریعت و حکمت بیاموزد. در این آیه، هدف بعثت را سه چیز برشمرده است:

اسلاید 38: 1ـ تزکیه، به معنای پاک ساختن و آراسته نمودن، و همان تطهیر باطن از آلودگیهاست تا موجب آراسته شدن گردد. 2ـ تعلیم کتاب؛ یعنی شریعت که مجموعه فرائض نبشته بر مکلّفان است. 3ـ آموزش حکمت؛ یعنی بینش درونی، که مستقیما بر روش و رفتار انسان اثر گذار باشد. همین بینش درونی و حکمت، غایة الغایات شمرده می‏شود و هدف اصلی شرایع الهی می‏باشد. البته با اعتباری دیگر، هدف تزکیه است که بر اثر تعلیم شریعت و حصول بینش به دست می‏آید. لذا خداوند می‏فرماید: «یؤتی الحکمة من یشاءُ ومن یؤتَ الحکمة فقد أُوتی خیرا کثیرا»بقره /269 خداوند هر که را شایسته دید، حکمت را به او عنایت می‏فرماید و هر که حکمت را دریافت نمود هر آینه بر انبوهی از ارزشها دست یافته است. البته این شایستگی را انسان باید خود فراهم سازد: «والذین اهتدوا زادهم هدیً وآتاهم تقواهم»محمد /17 کسانی که در راه هدایت گام برداشتند، بر هدایتشان می‏افزاییم، و راه پرهیز از آلودگیها را به آنان می‏آموزیم.

اسلاید 39: راه پرهیز از آلودگیها، همان حکمت به معنای بینش است؛ زیرا تقوا یک گونه تعهّددرونی است که از بینش صحیح به دست می‏آید. «وأن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقا»جن /16 اگر بر راستی و درستی استقامت ورزند، هر آینه آب زلال و گوارا به آنان می‏نوشانیم (که کنایه از بینش و حکمت سرشار است.) بدین‏سان می‏توان علم اخلاق را این گونه وصف کرد: «شناخت شیوه‏هایی است که درون آدمی را پاک و آراسته می‏سازد و سبب می‏شود تا رفتار و گفتار و حتی پندار او، مانند درون او پاک و آراسته گردد.» «و نفسٍ و ماسوّاها. فألهمها فجورها و تقواها. قدأفلح من زکّاها. وقد خاب من دسّاها»شمس /12ـ9 خداوند که انسان را آفرید، شناخت زشتیها و زیباییها را در نهاد او قرار داد. رستگارند کسانی که درون و رفتار خود را پاک نگاه دارند. و نگون‏بخت‏اند کسانی که در فرومایگی خویش بکوشند. مرحوم سید عبداللّه‏ شبر، اخلاق را چنین تعریف نموده است:

اسلاید 40: «فالخُلُق عبارة عن هیأةٍ للنفس، راسخةٍ، تصدر عنها الأفعال بسهولةٍ ویُسرٍ.»7خلق و خوی، حالت نفسانی است که در اعماق وجود آدمی نفوذ دارد ـ یعنی ساختار درونی او را شکل داده است ـ به گونه‏ای که رفتار او که متناسب با ساختار درونی اوست بآسانی انجام می‏گیرد؛ زیرا وفق طبیعت شکل یافته او می‏باشد.همین حالت یا صفت راسخه (نفوذ یافته) را در اصطلاح مَلَکه گویند؛ زیرا سراسر وجود انسان را فراگرفته و بر ساختار درونی او سلطه کامل یافته است. لذا اگر خلق و خوی او پسندیده باشد، رفتار نیک از وی با سهولت انجام می‏گیرد و اگر ناپسند باشد، کردار زشت را بآسانی انجام می‏دهد.امام صادق علیه‏السلام در این‏باره می‏فرماید:«انّ السریرة اذا صحّت قویت العلاینته.»8اگر درون متعادل گردید، بیرون نیرومند می‏شود.

رایگان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

دانلود رایگان