mabade_hasti_hamrah_ba_hafez

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.






  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [0 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “اشعاری از فریدون مشیری”

اشعاری از فریدون مشیری

اسلاید 1: لطفاً کلیک کنیدبلندگوهایتان را روشن کنید♫ همراه با حافظشعر از زنده یاد فریدون مشیری

اسلاید 2: .... بشر در گوشه ی محراب خواهش های جان افروز،نشسته در پس سجاده ی صد نقش حسرتهای هستی سوز، به دستش خوشه ی پر بار تسبیح تمناهای رنگارنگ، نگاهی می کند سوی خدا ـ از آرزو لبریزـبه زاری، از ته دل، یک ” دلم می خواست ” می گوید!شب و روزش، دریغ رفته و ای کاش آینده است.درون معبد هستی

اسلاید 3: من امشب، هفت شهر آرزوهایم چراغان است، زمین و آسمانم نور باران است، کبوترهای رنگین بال خواهش ها بهشت پر گل اندیشه ام را زیر پر دارند.صفای معبد هستی تماشایی است. زِ هر سو، نوشخند اختران در چلچراغ ماه می ریزد.جهان در خواب،تنها من، دراین معبد، در این محراب!

اسلاید 4: دلم می خواست: بند از پای جانم باز می کردندکه من، تا روی بام ابرها، پرواز می کردم. از آنجا با کمان کهکشان،تا آسمان عرش می رفتم.در آن درگاه، درد خویش را فریاد می کردم، که کاخ صد ستون کبریا لرزد.مگر یک شب، از این شبهای بی فرجام، زِ یک فریاد بی هنگام، به روی پرنیان آسمانها. خواب در چشم خدا لرزد! دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود، خدا با بنده هایش مهربان تر بود. از این بیچاره مردم یاد می فرمود

اسلاید 5: چه شیرین است وقتی بی گناهی داد خود را از خدای خویش می گیرد.چه شیرین است، اما من، دلم می خواست اهل زور و زر، نا گاه، زِ هر سو راه را بر مردم نمی بستند و زنجیر خدا را بر نمی چیدند!دلم می خواست: دنیا خانه ی مهر و محبت بود. دلم می خواست مردم در همه احوال با هم در آشتی بودندطمع در مال یکدیگر نمی کردند.کمر در قتل یکدیگر نمی بستندمراد خویش را در نامرادی های یکدیگر نمی جستند. دلم می خواست زنجیری گران از بارگاه خویش می آویخت که مظلومان،خدا را پای آن زنجیر زِ درد خویش آگاه می کردند.

اسلاید 6: دلم می خواست دست مرگ را از دامن امید ما، کوتاه می کردند. در این دنیای بی آغاز و بی پایان، در این صحرا، که جز گرد و غبار از ما نمی ماند، خدا زین تلخکامی های بی هنگام بس می کرد!نمی گویم به هر کس عیش و نوش رایگان می دادهمین ده روز هستی را امان می داددلش را ناله ی تلخ سیه روزان، تکان می داد!از این خون ریختن ها، پرهیز می کردند، چو کفتاران خون آشام، کمتر چنگ و دندان تیز می کردند.چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است، چه شیرین است وقتی، آفتاب دوستی، درآسمان دهر تابنده استچه شیرین است وقتی، زندگی خالی زِ نیرنگ است.

اسلاید 7: به باد نامرادی ها نمی دادند به صد یاری نمی خواندند به صد خواری نمی راندند چنین تنها به صحراهای بی پایان اندوهم نمی بردنددلم می خواست عشقم را نمی کشتند، صفای آرزویم ـ که چون خورشید تابان بود ـ می دیدند، چنین از شاخسار هستی ام آسان نمی چیدند.

اسلاید 8: دلم می خواست، یک بار دیگر او را در کنار خویش می دیدمبه یاد اولین دیدار، در چشم سیاهش خیره می ماندمدلم یک بار دیگر، همچو دیدار نخستین، پیش پایش دست و پا می زد.شراب اولین لبخند در جام و جودم، های و هو می کرد. غم گرمش، نهانگاه دلم را جستجو می کرد. دلم می خواست دست عشق ـ چون روز نخستین ـ هستی ام را زیر و رو می کرد!

اسلاید 9: دلم می خواست سقف معبد هستی، فرو می ریخت.پلیدی ها و زشتی ها به زیر خاک می ماندند، بهاری جاودان آغوش وا می کرد جهان در موجی از زیبایی و خوبی شنا می کرد، بهشت عشق می خندید، به روی آسمان آبی آرام، پرستوهای مهر و دوستی پرواز می کردند.به روی بام ها، ناقوس آزادی صدا می کرد. مگو! این آرزو خام است!مگو! روح بشر همواره سرگردان و ناکام است

اسلاید 10: Click here torepeat showاگر این کهکشان از هم نمی پاشد،وگر این آسمان در هم نمی ریزد؟بیا تا ما:” فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم“به شادی” گل بـــر افشانیـم و مـی در ساغـــر انـدازیم“http://ali.afzal.samadi.free.fr/

16,000 تومان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

افزودن به سبد خرید