اصول راهنما در شناخت طبیعت
اسلاید 1: اصول راهنما در شناخت طبیعتدکتر مهدی گلشنیاستاد دانشگاه صنعتی شریف
اسلاید 2: چون قرآن یک کتاب هدایت در جممیع ابعاد زندگی است. بنابراین انتظار می رود که اصول راهنما در پژوهشهای علمی را هم بتوان از آن استنتاج نمود. ما با استنباط از قرآن کریم معتقدیم که علاوه بر اصول متعارفه منطقی ( نظیر اصل عدم تناقض( اصول زیر باید راهنمای پژوهشهای علمی قرار گیرد.(1) اعتقاد راسخ به توحیداین اعتقاد حاکی از این است که خداوند تنها خالق و فرمانروی هستی است. همه چیز از او نشأت می گیرد و همه چیز به او ختم می شود ، و غرض از خلقت انسان این بوده که از طریق عبادت پروردگار ، خود را به او نزدیک کند : « و ما خلقت الجن و الانس الّا لیعبدون » ( ذاریات / 56 ). • پژوهش برای کشف طبیعت باید برای فهم عظمت صنع الهی و استفاده از امکانات فراهم شده برای انسان جهت رسیدن به سعادت ابدی باشد.• از نظر قرآن شناخت طبیعت نباید صرفاً به خاطر ارضای حسّ ..کنجکاوی بشر باشد، بلکه باید ما را به یاد خالق طبیعت بیندازد
اسلاید 3: • این راهی است که حضرت ابراهیم پیمود و نتیجۀ آن رؤیت ملکوت آسمانها و زمین بود :« و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون فی الموقنین» ( انعام / 75 ).و این راهی است که همه پژوهشگران بدان دعوت شده اند.« اولم ینظروا فی ملکوت السموات والارض و ما خلق الله من شیئ ... » (اعراف 185 )• اعتقاد به توحید باعث می شود که یک پژوهشگر طبیعت را متشکل از تکه های جداگانه نبیند بلکه همه را در ارتباط با هم و ناشی از یک منشاء ببیند.• تجارب گذشته نشان داده است که دانشمندان همواره در پی این بوه اند که طرحهایی کشف کنند که همۀ طبیعت را با آنها بیان کنند. لینده ، کیهان شناسی روسی ، بر آن است که ایدۀ نظریه های وحدت بخش از ادیان توحیدی الهام گرفته است :« کل کیهان شناسی جدید عمیقاً متأثر از سنت ... توحید است ... این ایده که ممکن است جهان را از طریق یک نظریۀ همه چیز بفهمیم ، ناشی از اعتقاد به خدای یگانه است. »
اسلاید 4: • تفاوتی که بین دانشمندان مادّی و غیر مادّی وجود دارد این است که گروه اوّل در ظاهر مطلب توقف کرده اند و گروه دوم وحدت تدبیر را ناشی از وحدت مدبّر می دانند. سخن گروه اول این است که :« و قالو ماهی الّا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنها الّا الدهر و ما لهم بذلک من علم، ان هم الّا یظنون » ( جاثیه / 24 )اما زبان حال گروه دوم آن است که :« خلق السموات و الارض بالحق ، تعالی عمّا یشرکون » ( نحل / 3 )قرآن نظم و قانونمندی موجود در طبیعت را ناشی از یگانه بودن خالق آن می داند :« لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا ... » ( انبیاء / 22 )« ... صنع الله الذی اتقن کل شیئ... » ( نمل / 88 ) • نتیجه دیگری که از تکیه بر اصل توحید حاصل می شود، این است که کاوشگر با توجه به ارتباطی که بین ابعاد مختلف طبیعت می بیند نگرشی توحیدی نسبت به علوم مختلف دارد و هر یک را معرف بعدی از عالم خلقت می داند و هیچکدام را به دلیل عدم آشنائی طرد نمی کند.
اسلاید 5: (2) اعتقاد به واقعیت دنیای خارجی ( رئالیسم )از نظر قرآن دنیای خارج از ذهن واقعیت دارد :« و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا یبصرون» ( ذاریات / 21-20 )« لخلق السموات و الارض اکبر من خلق الناس و لکن اکثر الناس لایعلمون » (مؤمن / 57 )« و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمرّ مرالسحاب ... » ( نمل /88 )• اگر دنیای خارجی واقعیت نداشت قرآن اینطور موکداً ما را به مطالعه طبیعت امر نمی فرمود :« قل انظروا ما ذا فی السموات و الارض ... » ( یونس / 101 )• اعتقاد به واقعی بودن دنیای خارج از ذهن، اساس تمام پژوهشهای علوم تجربی است و بدون آن هر نوع پژوهش علمی حداکثر ارزش یک سرگرمی را دارد. . به قول اینشتین :« اعتقاد به وجود دنیای خارجی مستقل از ذهن، اساس تمام علوم طبیعی است » و به قول پلانک :« چیزی که مرا به علم رهنمون شد و از جوانی مشتاق آن ساخت، این حقیقت نه چندان واضح است که قوانین فکرمنطبق برجریان تأثراتی است که ما ازجهان خارج دریافت می کنیم. »
اسلاید 6: (3) ایمان به غیب و محدود بودن دانش بشریقرآن به ما می آموزد که دانش بشری محدود است :« و ما اوتیتم من العلم الّا قلیلا ً » ( اسراء / 85 )• واینکه ما بسیاری از چیزها را با حواس ظاهری خود درک نمی کنیم :« فلا اقسم بما تبصرون و ما لا تبصرون » ( الحاقه / 39 – 38 )• همچنین به ما می آموزد که باید به غیب، یعنی حقائق غیر محسوس، اعتقاد داشته باشیم :« ذلک الکتاب لاریب فیه للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب و ... » ( بقره / 3 – 2 )• ایمان به محدودیت دانش بشری و غیب باعث می شود که اولا ً ذهن ما در محسوسات متوقف نماند و ثانیاً در هیچ زمان فکر نکنیم که تمام حقائق را کشف کرده ایم . به قول سیّد قطب :« ایمان به غیب، مرحله ای است که انسان چون از آن عبور کرد از رتبه حیوانات ،که جز با حواس خود چیزی را درک نمی کنند، فراتر رفته و به منزل انسانیت قدم نهاده است. انتقال به این مرحله جدید، بینش انسان را در مورد حقیقت هستی به طور عام و هستی خود وی ، و هم در مورد نیروهای نهفته در کیان این هستی، به گونه ای عمیق دگرگون می سازد و در چگونگی احساس و ادراک او در بارۀ جهان آفرینش و قدرت و تدبیری که در پس آن نهفته است، اثری شگرف می گذارد. تأثیر این انتقال در واقعیت زندگی بس عمیق است . »
اسلاید 7: (4) اعتقاد به وجود نظم و غایت در عالم(الف) وجود نظم در عالمدر قرآن تأکید زیادی روی وجود نظم در پدیده های طبیعی، هماهنگی بین اجزاء مختلف طبیعت و هدفداری در طبیعت شده است. در مورد نظم، مثلا ، داریم :« و کل شیئ عنده بمقدار » ( رعد / 8 )• قران نظم و انسجام مشاهده شده در طبیعت راحاکی از یگانه بودن خدای عالم می داند ( توحید) :« ... لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا ... » ( انبیاء / 22 )« صنع الله الذی اتقن کل شیئ ... » ( نمل / 88 )• اعتقاد به وجود نظم در طبیعت عامل عمده ای در تشویق دانش پژوهان به کشف طبیعت بوده است. این اعتقاد باعث می شود که هرگاه در طی مطالعه پدیده ای موفق به کشف نظم در آن نشویم، آنرا حمل بر کمی اطلاعات خود کنیم، نه بر وجود بی نظمی و حاکمیت شانس در طبیعت ( چنانکه بعضی عالمان امروزی می کنند ). وقتی که در ربع اول قرن بیستم، نظریه کوانتوم تکوّن یافت ، که تعبیر رایج آن حاکی از حکمفرمائی شانس در دنیای اتمی بود، اینشتین آنرا نپذیرفت ، زیرا به وجود نظم در طبیعت معتقد بود.• در عصر ما بعضی از دانشمندان به وجود نظم در طبیعت قائلند، بدون آنکه به وجود خداوند معتقد باشد. اما از نظر ما تنها با توجه به اصل توحید، نظم و انسجام طبیعت قابل توجیه است. لذا امام صادق(ع) در جواب هشام بن حکم که دلیل بر یگانگی خداوند را پرسید، فرمودند :« اتصال التدبیر و تمام الصنع ، کما قال عزّ و جلّ لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا» ( ذاریات / 56 ).
اسلاید 8: • آیاتی نظیر :« و انّ الی ربّک اللمنتهی » ( نجم / 42 )« انّا لله و انّا الیه راجعون » ( بقره/156 )حاکی از بازگشت همگان به سوی حقتعالی است.• از دید قرآن، خداوند خالق و نگهدارنده جهان است و هر چیزی را به اندازه و برای مقصودی آفریده است و در خلقت، عبث جائی ندارد :« و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینما لاعبین » ( انبیاء / 16 )کشف اصل آنتروپیک، که حاکی از تنظیم ظریف نیروهای طبیعت برای ظهور موجودات ذیشعوراست، حاکی از وضعیت ممتاز انسانها در خلقت است. به قول پل دیویس :« توفیق علوم انسانی و ریاضیات و [ حکمفرمائی ] اصل آنتروپیک، که ظاهراً شرطی برای حضور انسانها است، قویاً حاکی از این است که وجود ما در بنیادی تری سطح با قوانین جهان مرتبط است. بنظر می رسد که ارگانیسم های هشیار یک ویژگی اساسی جهان هستند، بسیار دور از این که محصول فرایندهای تصادفی و فیزیکی بی معنا باشند. آشکار است که جهان می توانسته بگونه ای دیگر باشد. اینکه آن به وضعیت فعلی است و شکل آن مرتبط با وجود ما است، شاهدی قوی بر این است که جهان به خاطر هدفی وجود دارد، و اینکه ... ما بخشی از این هدف هستیم. »
اسلاید 9: • منکران وجود خدا ایده هدف داشتن جهان را به کلی انکار می کنند. مثلاً اتکینز، شیمی-فیزیکدان آکسفوردی، در یک مقاله اخیر می نویسد:« یک آلودگی ناشایست برای نظام تحویلگرا مفهوم غایت است. علم نیازی به غایت ندارد. تمام حوادثی که در سطح مولکولی زیر بنای افعال و فعالیتها و تفکرات ما قرار دارند، بی هدفند و به وسیله سقوط انرژی و ماده به بی نظمی رو به افزایش قابل توضیح هستند»در پاسخ به اتکینز ، پل دیویس می گوید:«ضعف این استدلال از دو جهت است. اولاً فرض می کند که آنتروپی شاخص مناسبی برای [سنجش] تغییرات کیهانی است.تصمیم بر تمرکز بر روی این کمیت صرفاً یک تصمیم ایدئولوژیکی است...غنا و تنوعی که ما امروز مشاهده می کنیم ، از طریق رشته ای طولانی و پیچیده از فرایندهای خود تنظیم کن و خود پیچیده کننده ، حا صل شده است. از این دید، سرگذشت آشکار جهان تابحال سرگذشت یک غنای شکوفنده بوده است ، نه انحطاط...هیچ چیزی در داخل علم ما را مجبور نمی کند که در مشخص کردن تحول جهان ،آنتروپی را بر پیچیدگی نظام مند ترجیح دهیم. ثانیاً، من این فرض را که یک سیستم دارای عمر محدود نمی تواند هدف داشته باشد ،به چالش می خوانم. این به وضوح باطل است... اینکه بگوئیم حیات انسانی هدف ندارد ، زیرا هرکدام از ما روزی می میریم ، به طور واضح خنده آور است.» در پاسخ به سخن مشهور واینبرگ که:« هر چه جهان بیشتر قابل فهم بنظر می رسد، آن بی هدف تر به نظر می آید. »دیویس می گوید:« جهان به نحوی معنا دار نظم یافته است، و دانشمندان دنبال این هستند که بیابند چرا جهان این چنین است که هست. اگر جهان به طور کلی بی هدف است ، در این صورت آن بدون دلیل وجود دارد...[ دراین حالت] نظم جهان مبنائی ندارد ، و عقلانیت نفس گیر آن باید به طور معجزه آسا از بی معنائی نشات گیرد. پس قول مشهر واینبرگ را به نحوی ماهرانه معکوس می کنیم [ و می گوئیم] هر چه جهان بی هدف تر بنظر برسد ، آن غیر قابل فهم تر نیز بنظر می آید.»
اسلاید 10: • به هر حال ، انطباقات ظریف در تنظیم نیروهای طبیعت برای پیدایش موجودات ذیشعور، توضیح می طلبد. در ادیان توحیدی، خداوند طرّاح جهان بوده و پیدایش انسانها در طراحی او مطرح بوده است. توضیحات دیگر در مورد انطباقات ظریف ثابتهای طبیعت، از قبیل فرض وجود جهان های متعدد، خود بار متافیزیکی سنگینی را حمل می کنند. آنها وجود تعداد زیادی جهان را فرض می کنند تا وجود یک جهان را توضیح دهند. باز به قول پل دیویس :« فرض بینهایت جهان دیده نشده و نادیدنی صرفاً بخاصر توضیح جهانی که می بینیم، بنظر من حمل یک بار اضافی به حدّافراط است. آسان تر آن است که فرض یک خدای نادیدنی را بپذیریم » (The Cosmic Blueprint ) . • بدیهی است که اگر هدفی برای خلقت قائل شویم، تحوّل مخلوقات نمی تواند بدون غایت باشد. از دید قرآن انتهای این سیر آخرت است، جائی که هر چیز به انجام خود می رسد و فرد متقی حضور خدا را می یابد. از نظر قرآن اگر آخرتی در کار نمی بود، خلقت جهان عبث می بود :« افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لاترجعون » ( مؤمنون / 116 – 115)
اسلاید 11: • غایت شناسی نقش مهمی در قرون وسطی داشت. از دید آنها هر مخلوقی جایگاهی خاص در سلسله مراتب هستی دارد، زیرا به وسیله خالقی پدید آمده که هدفی برای جهان داشته است. بزرگان علم جدید، ایده غایت را کنار گذاشتند، گر چه منکر آن نبودند، اما معتقد بودند که ملاحضات غایت شناسانه نباید نقشی در توفیقات علمی داشته باشد.• امروزه مد این است که ایده غایت را از بحث جهان شناسی حذف کنند و حتی بسیاری از عالمان خداباور نیز ملاحضات غایت شناسانه را در کار علمی شان نادیده می گیرند. • نادیده گرفتن ملاحضات غایت شناسانه به وسیله عالمنان چند قرن گذشته و معاصر تا حدّی مربوط به ریاضی شدن علم و قدرت پیش بینی آن بوده و تا حدی هم مربوط به این فرض بوده که سؤالات غایت شناختی توسعه علمی را به عقب می اندازند.از نظر ما هیچ ناسازگاری بین اعتقاد به یک جهان هدفدار و خلاق بودن دانشمند وجود ندارد. اگر ما غایتی برای جهان نمی بینیم بخاطر آن است که چهار چوب فلسفی حاکم بر اذهان عالمان، جائی برای سئوالات غایت شناسانه ندارد.
اسلاید 12: ( 5)اعتقاد به نظام اسباب و مسبّبات(علیّت عمومی وفروغ لاینفک آن) اصل علیت عمومی می گوید که هر حادثه نیاز به یک پدید آورنده دارد. از این اصل، دو اصل مهم زیر ناشی می شود :- اصل ضرورت علّت و معلولی ، که طبق آن با وجود علت ، وجود معلول ضرورت دارد و با نبودن علت، وجود معلول محال است.- اصل سنخیت علت وم معلول که می گوید علل یکسان همواره معلولات یکسان بدنبال خود دارند.این دو اصل، از اصل علیت عمومی لاینفک هستند و تخلف ازآنها آنها تخلف از اصل علیت عمومی است.• قرآن اصل علیت عمومی را تأیید می کند و در مورد آن در چند زمینه صحبت شده است.(الف) برخی از آیات صحبت از سنت های تخلف ناپذیر الهی می کنند :« سنّة الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنّة الله تبدیلا ً » ( احزاب / 62 )مثلا یکی از این سنن این است که :« ...انّ الله لایغیَر ما بقوم حتی یغیَروا ما بانفسهم ... » ( رعد / 11 )
اسلاید 13: ( ب ) خلقت اشیاء روی حساب است :« و کل شیئ عنده بمقدار » ( رعد / 8 )« والشمس و القمر بحسبان » ( رحمن / 5 )( ج ) بعضی مکانیسم های خاص برای بعضی امور ذکر شده :« و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین » ( مؤمنون / 12 )« والله انزل من السماء ماء ً فاحیا به الارض بعد موتها » ( نحل / 65 )آین آیات حالکی از حاکمیت بعضی قوانین بر جهان است و البته وجود قوانین تنها در پرتو اصل علیت با معنا است . یعنی برای وقوع هر حادثه ای مجرای خاصی هست که خداوند فیض خود را از آن مجرا افاضه می کند. • برخی از متکلمان مسلمان (پیروان مکتب اشعری) با توجه به آیاتی نظیر :« قل الله خالق کل شیء ... » ( رعد / 16 )خلق و تدبیر عالم را مستقیماً به خدا نسبت می دهند و آیاتی نظیر :« قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم » ( انبیاء / 69 )را که حاکی از خرق عادات هستند، به معنای نفی علت و معلول در طبیعت گرفته اند، و علت پیدایش این امور را ارادۀ الهی دانسته اند. عادت خداوند بر این جاری شده که آنچه را معلول می نامیم متعاقب آنچه علت می نامیم بیاورد، اما این ضروری نیست.
اسلاید 14: • فیلسوفان مسلمان در رد این نظریه گفته اند :(الف) می توان هر فعلی را به خداوند نسبت داد، چون اوست که هستی را افاضه می کند. در عین حال این افاضه از مجرای خاص صورت می گیرد :« قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکلّ بکم ... » ( سجده / 11 )( ب ) در مورد موجودات مادی، آنچه علت می نامیم علت وجود دهنده نیست، بلکه علت معدّه است که زمینه را آماده می کند تا خداوند وجود را افاضه کند :« ... و آتیناه من کل شیئ سببا، فاتبع سبباً » ( کهف / 85 – 84 )از امام صادق (ع)] آمده است که :« الی الله ان یجری الاشیاء الّا باسباب ، فجعل لکل شیئ سبباً » ( اصول کافی )پس آیاتی نظیر :« افریتم ما تحرثون ءانتم تزرعونه ام نحن الزّارعون» ( واقعه / 63 )که مورد استناد بعضی نظیر فخر رازی در نفی نظام علت و معلولی قرار گرفته اند، حاکی از نفی علل واسطه نیستند، بلکه ناظر به این هستند که ما نباید روی مجاری فیض توقف کنیم و از آن علت اصلی که در رأس نظام طولی علل است ، غافل بمانیم. • در مورد اعجاز لازم نیست سراغ استثنا زدن به قوانین طبیعت برویم. زیرا با استفاده از یک قانون جهان می توان یک قانون دیگرآن را بلااثر کرد. بشر همه سنتها و قانونهای آفرینش را نمی داند و لذا وقتی چیزی را بر خلاف سنتی که می شناسد می بیند، می پندارد که آن نقض سنت مذکور است.
اسلاید 15: • بعد از پیدایش نظریه کوانتوم در فیزیک ( در ربع اول قرن بیستم ) و ارائه اصل عدم قطعیت توسط هایزنبرگ ( در اوائل ربع دوم قرن بیستم ) ، برخی از بنیانگذاران این نظریه منکر نظام قطعی در دنیای اتمی شدند و البته اکثریت فیزیکدانان( جزء افراد معدودی نظیر پلانک و اینشتین ) با این دیدگاه، که شانس را حاکم بر دنیای اتمی می دانست، همراه گشتند.مخلفت اینشتین و همفکرانش با این دیدگاه از این جهت بود که آنها نمی توانستند قبول کنند که در سطح بنیادی جهان شانس حاکم است. از نظر آنها هدف فیزیک باید این باشد که تمام رخدادهای طبیعی را بر حسب قوانینی مطلق توضیح دهد.• در سالهای اخیر بعضی از فضلای مسلمان، نظریۀ مهجور متکلمان اشعری را احیاء کرده اند و برای اینکار به نظریه کوانتوم متوسل شده اند.
اسلاید 16: پاسخ منکران حاکمیت علیت در سطج اتمی(الف) انکار اصل علیت در دنیای اتمی، موجب عدم اعتبار آن در حالت کلی می شود، زیرا علیت همه عالم را به هم مربوط می کند. به قول شیخ محمود شبستری :اگر یک ذرّه را بر گیری از جای همه عالم فرو ریزد سراپای( ب ) تعمیم نتایج تعداد محدودی آزمایش به یک قانون عمومی و یا ارائه یک نظریه علمی، تنها در پرتو اصل علیت با معنی است ( زیرا اصل سنخیت علت و معلول حاکی از آن است که علل مشابه، معلولهای مشابه دارند ) . به هر حال اعتقاد به وجود قوانین مطلق تنها در پرتو ایمان به اصل علیت و فروع آن با معنا است . به قول پلانک :« ممکن است گفته شود که قانون علیت، بعد از همه این حرفها، تنها یک فرضیه است. اما اگر آن یک فرضیه باشد مثل غالب فرضیه های دیگر نیست، بلکه یک فرضیۀ اساسی است، زیرا این اصلی است که استفاده از فرضیه ها را در کاوشهای علمی با معنا می سازد. دلیل این مطلب این است که هر قضیه ای که حاکی از یک قانون معین باشد اعتبار اصل علیت را مفروض می گیرد. »( ج ) اصل علیت و فروع آن اصول فلسفی هستند و تنها به روش فلسفی می توان آنها را اثبات یا نفی کرد . علوم نمی توانند این اصول را اثبات یا رد کنند، ضمن اینکه نمی توانند از آنها بی نیاز باشند.
اسلاید 17: ( د ) اگر اصل علیت معتبر نباشد، اقامه دلیل بر هیچ چیز میسر نیست، زیرا دلیل علت علم ما است به نتیجه مطلوب و اگر رابطه ضروری بین دلیل و نتیجه نباشد، رسیدن از دلیل به نتیجه قطعی نیست و از هر دلیلی هر نتیجه ای را می توان انتظار داشت. به همین دلیل حتی آنهائی که می خواهند اصل علیت را رد کنند، در واقع دارند آنرا بکار می برند. زیرا آنها معتقدند که دلیلشان باعث از بین رفتن اعتقاد به اصل علیت می شود.( ه ) همانطور که شهید مطهری و شهید صدر متذکر شدند، عدم امکان پیش بینی قطعی در حوزه اتمی ناشی از عدم حاکمیت اصل علیت و فروع آن در دنیای اتمی نیست، بلکه آن می تواند ناشی از نقص اطلاعات ما در عصر حاضر باشد. به قول اینشتین : « اینکه در علم ما مجبوریم به یک تصویر ناقص از جهان فیزیکی بسنده کنیم، ناشی از طبیعت جهان نیست بلکه مربوط به ما است » .بعضی از دانشمندان معاصرحتی بر آنند که امکان در کار بودن عوامل غیر فیزیکی را نباید نادیده گرفت. جان بایل ، ریاضی دان کانادائی، در توضیح این مطلب می گوید :« در مقام استدلال فرض کنید که کسی بتواند غیبت علت فیزیکی در حوادث اتمی را ثابت کند. این هنوز جا برای امکان علل غیر فیزیکی باقی می گذارد... این عوامل غیر فیزیکی، طبق تعر یف، وراء مشخصات علمی هستند. پس از لحاظ علمی ما مجاز نیستیم که ادّعا کنیم غیاب علت فیزیکی، غیاب هر علتی است.»
اسلاید 18: ( و ) ادّعای علّی نبودن حوادث اتمی مبتنی بر این فرض است که نظریه کوانتوم رایج را یک نظریه کامل بگیریم. در غیر این صورت می توان حوادث اتمی را مبتنی بر علل تاکنون ناشناخته دانست، و در واقع این مسیری است که دیوید بوهم طی کرد و یک فرمولبندی علی از نظریه کوانتوم ارائه نمود.( ز ) این که هایزنبرگ از پیش بینی ناپذیری دقیق حوادث اتمی، حاکمیت شانس در جهان اتمی را نتیجه گرفت، در واقع جهش از یک موضع معرفت شناختی به یک موضع هستی شناختی بود. به قول ماریو بونخه :«عدم قطعیت در دانش ما بسیار دور است از اینکه نشانه عدم قطعیت فیزیکی یا ابهام باشد.»بطور خلاصه نفی اصل علیت، مستلزم نفی قوانین علمی و نفی استدلال است. علوم باید اصل علیّت را با تمام لوازم لاینفک آن بپذیرند تا موجودیت آنها با معنا باشد.
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.