صفحه 1:
اصول راهنما در شناخت طبیعت دکتر مهدی گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف

صفحه 2:
چون قرآن یک کتاب هدایت در جممیع ابعاد زندگی است. بنابراین انتظار می رود که اصول راهنما در پژوهشهای علمی را هم بتوان از آن استنتاج نمود. ما با استنباط از قرآن کریم معتقدیم که علاوه بر اصول متعارفه منطقی ( نظیر اصل عدم تناقض( اصول زیر باید راهنمای پژوهشهای علمی قرار گیرد. (0) اعتقاد راسخ به توحید این اعتقاد حاکی از اين است که خداوند تنها خالق و فرمانروی هستی است . همه چیز از او نشأت می گیرد و همه چیز به او ختم می شود » و غرض از خلقت اسان این بوده که از طریق عبادت پروردگار » خود را به او نزدیک کند : «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » ( ذاریات / 60 ). » پژوهش برای کشف طبیعت باید برای فهم عظمت صنم الهی و استفاده از امکانات فراهم شده برای انسان جهت رسیدن به سعادت ابدی باشد. از نظر قرآن شناخت طبیعت نباید صرفاً به خاطر ارضای ۰ حسنّ ..کنجکاوی بشر باشد بلکه باید ما را به یاد خالق طبیعت بیندازد

صفحه 3:
» این راهی است که حضرت ابراهیم پیمود و نتیجة آن ریت ملکوت آسمانها و زمين بود : « و كذلى نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون فى الموقنين» ( انعام / 75). و اين راهى است كه همه يزوهشكران بدان دعوت شده اند. « اولم ينظروا فى ملكوت السموات والارض و ما خلق الله من شيئ ... » (اعراف 199 ) « اعنقاد به توحید باعث می شود که یک پژوهشگر طبیعت را متشکل از تکه های جداگانه نبیند بلکه همه را در ارتباط با هم و ناشی از یک منشاء ببیند. » تجارب گذشته نشان داده است که دانشمندان همواره در پی این بوه اند که طرحهایی کشف کنند که همة طبیعت را با آنها بیان کنند. لینده ۰ كيهان شناسى روسی » بر آن است که ایدة نظریه های وحدت بخش از ادیان توحیدی الهام گرفته است : « كل كيهان شناسى جديد عميقاً متأثر از سنت ... توحيد است ... اين ايده كه ممكن است جهان را از طریق یک " نظرية همه جيز " بفهميم » ناشى از اعتقاد به خداى يكانه است. «

صفحه 4:
تفاوتی که بین دانشمندان مادّی و غیر مادّی وجود دارد این است که گروه اوّل در ظاهر مطلب توقف کرده اند و گروه دوم وحدت تدبیر را ناشی از وحدت مدبّر می دانند. سخن گروه اول اين است که : « و قالو ماهی الا حیاتنا لدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنها الا الدهر و ما لهم بذلک من علم» ‎ol‏ هم الا یظنون » ( جائیه / 90 ) اما زبان حال گروه دوم آن است که : « خلق السموات و الارض بالحق » تعالی عمّا پشرکون » ( نحل / © ) قرآن نظم و قانونمندی موجود در طبیعت را ناشی از یگانه بودن خالق آن می م « لو كان فيهما آلهة الَّا الله لفسدتا ... » ( انبياء / ©© ) « ... صنع الله الذى اتقن كل شيئ... » ( نمل / ©© ) ‎٠‏ نتيجه ديكرى كه از تكيه بر اصل توحيد حاصل مى شودء اين است كه كاوشكر با توجه به ارتباطى كه بين ابعاد مختلف طبيعت مى بيند نكرشى توحيدى نسبت به علوم مختلف دارد و هر يك را معرف بعدى از عالم خلقت مى داند و هيجكدام را به دليل عدم آشنائى طرد نمى كند.

صفحه 5:
(9) اعنقاد به واقعیت دنیای خارجی ( رثالیسم ) از نظر قرآن دنیای خارج از ذهن واقعیت دارد : « و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا بیصرون» ( ذاریات / 600-0) م لق سوت و لارض اکر من خلق ی ون نکر ناس اون > (مومن | « و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمرّ مرالسحاب . ۰ (نمل 96) » اگر دنیای خارجی واقعیت نداشت قرآن اینطور موکداً ما را به مطالعه طبیعت امر نمی فرمود : « قل انظروا ما ذا فی السموات و الارض ... » ( يونس / 0000 ) اعتقاد به واقعى بودن دنياى خارج از ذهن» اساس تمام پژوهشهای علوم تجربی است و بدون أن هر شوخ ری عم کال ارزش يك سرگرمی را دارد. . به قول اینشتین » ‏هس اساس تمام علوم طبیعی است‎ Jecishaseser ls و به قرل پلانک : و چیزی که مرا ید علم رهلميت ذو لزي انی مشتاق آن ساخت» این حقیقت نه چندان ولع نت كد قراف ارمق بل جريان رای یه مهار هم یهت ی

صفحه 6:
(9) ایمان به غیب و محدود بودن دانش بشری قرآن به ما می آموزد که دانش بشری محدود است : « و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا" » ( اسراء / 65 ) » واینکه ما بسیاری از چیزها را با حواس ظاهری خود درک نمی کنیم : « فلا آقسم بما تبصرون و ما لا تبصرون » ( الحاقه / 69 - 90 ) » همچنین به ما می آموزد که باید به غیب. یعنی حقائق غیر محسوسء اعتقاد داشته باشیم : دش تنب ربب نب نی الذین یژمنون بالغیب و ... » ( بقره | © - » ایمان به محدودیت دانش بشری و غیب باعث می شود که اولا" ذهن ما در محسوسات متوقف نماند و ثانیاً در هیچ زمان فکر نکنیم كه تمام حقائق را كشف كرده ايم . به قول سيّد قطب : « ايمان به غيب» مرحله اى است كه انسان جون از آن عبور كرد از رتبه حيوانات »كه جز با حواس خود چیزی را درک نمی کنند» فراتر رفته و به منزل انسانيت قدم نهاده است. انتقال به اين مرحله جديد» بینش انسان را در مورد حقیقت هستی به طور عام و هستی خود وی ؛ و هم در مورد نيروهاى نهفته در كيان اين هستى؛ به گونه ای عمیق دگرگون می سازد و در ‎fe‏ و اراک ار در بارة جهان أفرينش و بت و تدبیری که در پس آن نهفته است. اثری شگرف می گذارد. تاثیر اين انتقال در واقعیت زندگی بس عمیق است . »

صفحه 7:
(*6) اعتقاد به وجود نظم و غایت در عالم (الف) وجود نظم در عالم در قرآن تأكيد زیادی روی وجود نظم در پدیده های طبیعی» هماهنگی بین اجزاء مختلف طبیعت و هدفدلری در طبیعت شده است. در مورد نظم مثلا ؛ داریم « و کل شیی عنده بمقدار » ( رعد / ©) » قران نظم و انسجام مشاهده شده در طبیعت راحاکی از یگانه بودن خدای عالم می داند ( توحید) : « ... لو کان فیهما آلهة الا ال لضدتا ... » ( انبياء / ©© ) « صنع الله الذى اتقن كل شيئ ... » ( نمل / ©© ) » اعتقاد به وجود نظم در طبیعت عامل عمده ای در تشویق دانش پژوهان به کشف طبیعت بوده است. اين اعتقاد باعث می شود که هرگاه در طی مطالعه پدیده ای موفق به کشف نظم در آن نشویم؛ آنرا حمل بر کمی اطلاعات خود کنیم» نه بر وجود بی نظمی و حاکمیت شانس در طبیعت ( چنانکه بعضی عالمان امروزی می كنند ). وقتى كه در ربع اول رن بستم:نظریهکانتمتکزن یاف ؛ كه تعبير رايج آن حاكى از حكمفرمائى انس در دنياى اتمى بودء اين ۰ ۶ هن عضصز نما بنشی از دانشندان به وجود نم در یت گنه دون آکهبه رجزد ‎ul, sty ssa‏ نظر ما تنها با توجه به اصل توحيد نظم و انسجام طبيعت قابل توجيه است. لذا امام صادق(ع) در جواب هشام بن حكم كه دلیل بر یگانگی خداوند را پرسیده فرمودند : « اتصال التدبیر و تمام الصنع » کما قال ‎Je‏ و جلّ لو کان فیهما آلهة الا ال لفسدتا» ( ذلریات / 60 ).

صفحه 8:
۰ آیاتی نظیر : «و ان الى ربّك اللمنتهى » ( نجم / 68) « انا لله و انا اليه راجعون » ( بقره/46 ) حاكى از بازكشت همكان به سوى حقتعالى است. » از دید قرآن» خداوند خالق و نگهدارنده جهان است و هر جيزى را به اندازه و برای مقصودی آفریده است و در خلقت؛ عبت جائی ندارد : « و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینما لاعبین » ( انبیاء / ©0 ) کشف اصل آنتروپیک؛ که حاکی از تنظیم ظریف نیروهای طبیعت برای ظهور موجودات ذیشعوراست حاکی از وضعیت ممتاز انسانها در خلقت است. به قول پل دیویس : « توفيق علوم انساني و رياضيات و [ حكمفرمائي [ اصل آنتروپیک هس براى حضور انسانها قوياً حاكى از اين است كه وجود ما در بنيادى ترى سطح قوانین جهان مرتبط است. وج چا يار يف وق لسلسم ‎dae‏ ‏هستند» بسیار دور از اين که محصول فرایندهای تصادفی و فیزیکی بی معنا باشند. است كه جهان مى توانسته بكونه اى ديكر باشد. اينكه أن به وضعيت فعلى است و شکل آن مرتبط با وجود ما است» شاهدى قوى بر اين است كه جهان به خاطر هدفى وجود دارد» و أينكه ... ما بخشى از این هدف هستیم. »

صفحه 9:
‎٠‏ منکران وجود خدا ایده هدف داشتن جهان را به کلی انکار می کنند. مثلا اتکینز» شیمی-فیزیکدان آکسفوردی؛ در یک مقاله اخیر می نویسد: « یک آلودگی ناشایست برای نظام تحویلگرا مفهوم غایت است. علم نیازی به غایت ندارد. تمام حوادثی که در سطح مولکولی زیر بنای افعال و فعاليتها و تفکرات ما قرار دارنده بی هدفند و به وسیله سقوط انرژی و ماده به بی نظمی رو به افزایش قابل توضیح هستند» ‏در پاسخ به اتکینز ؛ پل دیویس می گوید: ‏«ضعف این استدلال از دو جهت است. اولاً فرض می کند که آنتروپی شاخص مناسبی براي آسجش] تییرات کیهانی است تصمیم بر تمركز بر روی اين كميت صرفاً يك تصمیم ایتولوژیکی است...غنا و تنوعی که ما امروز مشاهده مى كنيم » از طریق رشته ای طولانی و پیچیده از فرايندهاى خود تنظيم كن و خود بيجيده كننده » صل شده است. از اين ديد» برگاشت آشکار جهان تابحال سرگذشت یک غنای شکوفنده بوده است » نه انحطاط...هیچ چیزی در داخل علم ما را مجبور نمی کند که در مشخص کردن تحول جهان .آنتروپی را بر پیچیدگی نظام مند ترجیح دهیم. ‎Lats‏ من اين فرض را که یک سیستم دارای عمر محدود نمی تواند هدف داشته باشد »به جالش می خوانم. این به وضوح باطل است... اینکه بگوئیم حیات انسانی هدف ندارد » زیرا هرکدام از ما روزی می میریم » به طور واضح خنده آور است.» ‏در پاسخ به سخن مشهور واینبرگ که: ‏« هر چه جهان بیشتر قابل فهم بنظر می رسد؛ آن بی هدف تر به نظر می آید. » ‏دیویس می گوید: ‏« جهان به نحوى معنا دار نظم يافته استء و دانشمندان دنبال این هستند که بیابند چرا جهان این چنین است که هست. اگر جهان به طور کلی بی هدف است » در این صورت آن بدون دلیل وجود دارد...[ دراین حالت] نظم جهان مبنائی ندارد » و عقلانيت نفس كير آن بايد به طور معجزه آسا از بی نشات گیرد. پس قول مشهر واینبرگ را به نحوی مأهرانه معکوس می کنیم [ و می گونیم] هر چه جهان بی هدف تر بنظر برسد » آن غیر قابل فهم تر نیز بنظر می آید.» ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 10:
» به هر حال » انطباقات ظریف در تنظیم نیروهای طبیعت برای پیدایش موجودات ذیشعور» توضیح می طلبد. در ادیان توحیدی» خداوند طرّاح جهان بوده و پیدایش انسانها در طراحی او مطرح بوده است. توضیحات دیگر در مورد انطباقات ظریف ثابتهای طبیعت. از قبیل فرض وجود جهان های متعدد» خود بار متافیزیکی سنگینی را حمل می کنند. آنها وجود تعداد زیادی جهان را فرض می کنند تا وجود یک جهان را توضیح دهند. باز به قول پل دیویس : « فرض بینهایت جهان دیده نشده و نادیدنی صرفاً بخاصر توضیح جهانی که می بینیم» بنظر من حمل یک بار اضافی به حدّافراط است. آسان تر آن است که فرض یک خدای نادیدنی را بپذیریم » ‎(The Cosmic Blueprint)‏ . * بدیهی است که اگر هدفی برای خلقت قائل شویم. تحول مخلوقات نمی تواند بدون غایت باشد. از دید قرآن انتهای اين سیر آخرت است. جانی که هر چیز به انجام خود می رسد و فرد متقی حضور خدا را می یابد. از نظر قرآن اگر آخرتی در کار نمی بود» خلقت جهان عبث می بود : « افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لاترجعون » ( مومنون / 406 ‎(ads =‏

صفحه 11:
مهمی در قرون وسطی داشت. از دید آنها هر ۰ مخلوقی جایگاهی خاص در سلسله مراتب هستی دارد» زيرا به وسيله خالقى پدید آمده که هدفی برای جهان داشته است. بزركان علم جديدء ايده غایت را کنار گذاشتند کر چه منکر آن نبودند» اما معتقد بودند که .ملاحضات غایت شناسانه نباید نقشی در توفیقات علمی داشته باشد » امروزه مد این است که ایده غایت را از بحث جهان شناسی حذف کنند و حتی بسیاری از عالمان خداباور نیز ملاحضات غایت شناسانه را در کار علمی شان نادیده می گیرند. نادیده گرفتن ملاحضات غایت شناسانه به وسیله عالمنان چند قرن گذشته و معاصر تا حدّی مربوط به ریاضی شدن ‎ale‏ و قدرت پیش بینی آن بوده و تا حدی هم مربوط به این فرض بوده که سوالات غای شناختي توسعه علمی را به عقب می اندازند. از نظر ما هیچ ناسازگاری بین اعنقاد به یک جهان هدفدار و خلاق بودن دانشمند وجود ندارد. اگر ما غایتی برای جهان نمی بینیم بخاطر آن است كه چهار چوب فلسفی حاکم بر آذهان عالمان» جائی برای سئوالات غایت .شنأسانه ندارد

صفحه 12:
( 6)اعنقاد به نظام اسباب و مسیبات(علیّت عمومی وفروغ لاینفنک آن) اصل علیت عمومی می گوید که هر حادثه نیاز به یک پدید آورنده دارد. از اين اصل. دو اصل مهم زیر ناشی می شود : - اصل ضرورت علّت و معلولی » که طبق آن با وجود علت » وجود معلول ضرورت دارد و با نبودن علت» وجود معلول محال است. - اصل سنخیت علت وم معلول که می گوید علل یکسان همواره معلولات یکسان بدنبال خود دارند. اين دو اصل» از اصل علیت عمومی لاینفک هستند و تخلف ازآنها آنها تخلف از اصل علیت عمومی است. » قرآن اصل علیت عمومی را تأیید می کند و در مورد آن در چند زمینه صحبت شده است. (الف) برخی از آیات صحبت از سنت های تخلف ناپذیر الهی می کنند : « سنّة الله فى الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنّة الله تبدیلا" » ( احزاب / 99 مثلا یکی از این سنن این است که : « ...ان الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم ... » ( رعد/ 00 )

صفحه 13:
( ب ) خلقت اشياء روی حساب است : « و کل شیی عنده بمقدار » (رعد / 9) « والشمس و القمر بحسبان » ( رحمن / © ) ( ج ) بعضی مکانیسم های خاص برای بعضی امور ذکر شده : « و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین » ( مومنون / 45 ) « والله انزل من السماء ماء" فاحیا به الارض بعد موتها » ( نحل | ‎(OS‏ آين آیات حالکی از حاکمیت بعضی قوانین بر جهان است و البته وجود قوانین تنها در پرتو اصل علیت با معنا است . یعنی برای وقوع هر حادثه ای مجرای خاصی هسث که خداوند فیض خود را از آن مجرا افاضه می کند * برخی از متکلمان مسلمان (پیروان مکتب اشعری) با توجه به آیاتی نظیر : « قل اله خالق کل شیء ... » (رعد / 05) خلق و تدبیر عالم را مستقیماً به خدا نسبت می دهند و آیاتی نظیر : « قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم » ( انبیاء / 69 ) را که حاکی از خرق عادات هستند» به معنای نفی علت و معلول در طبیعت گرفته اند» و علت پیدایش این امور را اراد؛ الهی دانسته اند. عادت خداوند بر این جاری شده که آنچه را معلول می نامیم متعاقب آنچه علت می نامیم بیاورده آما این ضروری نیست.

صفحه 14:
» فیلسوفان مسلمان در رد این نظریه گفته اند . (الف) مى توان هر فعلى را به خداوند نسبت داده چون اوست که هستی را افاضه می ند. در عین حال این افاضه از مجرای خاص صورت می « قل يتوفيكم ملک الموت الذی وکلّ بکم ... » ( سجده / 00 ) (ب ) در مورد موجودات مادی؛ آنچه علت می نامیم علت وجود دهنده نيست» بلكه علت معدّه است که زمینه را آماده می کند تا خداوند وجود را افاضه کند : « ... و آتيناه من كل شيئ سبباء فاتبع سبباً » ( کهف | 66 - ‎(OF‏ ‏از امام صادق (ع)] آمده است که : « الى الله ان يجرى الاشياء الّا باسباب » فجعل لكل شيئ سبباً » ( اصول کافی ) يس آياتى نظير : « افريتم ما تحرئون ءانتم تزرعونه ام نحن الژارعون» 10 واقعه / ©© ) که مورد استناد بعضی نظیر فخر رازی در نفی نظام علت و معلولی قرار گرفته اند. حاکی از نفی علل واسطه نیستند. بلکه ناظر به این هستند که ما نباید روی مجاری فیض توقف کنیم و از آن علت اصلی که در رأس نظام طولی علل است ۰ غافل بمانیم. ‎٠‏ در مورد اعجاز لازم نیست سراغ استثنا زدن به قوانین طبیعت برویم. زیرا با استفاده از یک قانون جهان می توان یک قانون دیگرآن را بلااثر کرد. بشر همه سنتها و قانونهای آفرینش را نمی داند و لذا وقتی چیزی را بر خلاف سنتى كه مى شناسد مى بیند. می پندارد که آن تقض سنت مذکور آست"

صفحه 15:
» بعد از پیدایش نظریه کوانتوم در فیزیک ( در ربع اول قرن بیستم ) و ارائه اصل عدم قطعیت توسط هایزنبرگ ( در اوائل ربع دوم قرن بیستم ) » برخی از بنیانگذاران اين نظریه منکر نظام قطعی در دنیای اتمی شدند و البته اکثریت فیزیکدانان( جزء افراد معدودی نظیر پلانک و اینشتین ) با این دیدگاه» که شانس را حاکم بر دنیای اتمی می دانست» همراه گشتند. مخلفت اینشتین و همفکر انش با اين دیدگاه از این جهت بود که آنها نمی توانستند قبول کنند که در سطح بنیادی جهان شانس حاکم است. از نظر آنها هدف فیزیک باید اين باشد که تمام ربخدادهای طبیعی را بر حسب قوانینی مطلق توضیح دهد. » در سالهای اخیر بعضی از فضلای مسلمان» نظرية مهجور متکلمان اشعری را احیاء کرده اند و برای اینکار به نظریه کوانتوم متوسل شده اند.

صفحه 16:
پاسخ منکران حاکمیت علیت در سطح اتمی الف) انکار اصل علیت در دنیای اتمی» موجب عدم اعتبار آن در حالت کلی می شودء زيزا عليت همه عالم را به هم مربوط مى کند. به قول شيخ محمود شبسترى : اگر یک ذره را بر گیری از جای همه عالم فرو ریزد سراپای رب ) تعميم نتايج تعداد محدودى آزمایش به یک قانون عمومی و یا ارائه یک نظريه علمىء تنها در يرتو اصل عليت با معنى است ( زيرا اصل سنخيت علت و معلول حاکي از آن است که علل مشابه» معلولهاى شابه دارند ) . به هر حال اعتقاد به وجود قوانین مطلق تنها در پرتو ایمان به اصل علیت و فروع أن با معنا است . به فول پلانک : « ممکن است گفته شود که قانون علیت. بعد از همه اين حرفهاء تنها یک فرضیه است. اما اگر آن یک فرضیه باشد مثل غالب فرضیه های دیگر نیست بلکه یک فرضية اساسی است» زیرا این اصلی است که استفاده از فرضیه ها را در کاوشهای علمی با معنا می سازد. دلیل این مطلب این است که هر قضیه ای که حاکی از یک قانون معین باشد اعتبار اصل علیت را مفروض می گیرد. » (ج ) اصل علیت و فروع آن اصول فلسفی هستند و تنها به روش فلسفی می توان آنها را اثبات یا نفی کرد . علوم نمی توانند این اصول را اثبات یا رد کنند» ضمن اينکه نمی توانند از آنها بی نیاز باشند.

صفحه 17:
5ع ادر اضل ‎ees Cae‏ تیاده ‎Si SS SE SS a‏ زیرا دلیل علت علم ما است به نتیجه مطلوب و اگر رابطه ضروری بین دلیل و نتیجه نباشد» رسیدن از دلیل به نتیجه قطعی نیست و از هر دلیلی هر نتیجه ای را می توان انتظار داشت. به همین دلیل حتی آنهانی که می خواهند اصل علیت را رد کنند» در واقع دارن را بکرم بر زيرا آنها معتقدند که دلیلشان باعث از بین رفتن اعتقاد به اصل عليت مى شود. ) ه) همانطور كه شهید مطهری و شهید صدر متذکر شدند» عدم امكان پیش بینی قطعی در حوزه اتمی ناشی از عدم حاکمیت اصل علیت و فروع أن در دنياى اتمى نیست؛ بلکه آن می تواند ناشی از نقص اطلاعات ما در عصر حاضر باشد. به قول اینشتین « اینکه در علم ما مجبوريم به يك تصوير ناقص از جهان فيزيكى بسنده كنيم؛ ناشى از طبیعت جهان نیست بلکه مربوط به ما است » . بعضی از دانشمندان معاصرحتی بر آنند که امکان در کار بودن عوامل غیر فیزیکی دنه کرت . جان بایل . ریاضی دان کانادانی» در توضیح اين مطلب می يد « در مقام استدلال فرض كنيد كه كسى بتواند غيبت علت فيزيكى در حوادث اتمى را ثابت كند. اين هنوز جا براى امكان علل غير فيزيكى باقى مى كذارد... آين عوامل غير فيزيكى» بل تس يق وراء مشخصباتة علمى هسللم. بس از لحاظ علمى ما مجاز نيستيم كه اذّعا كنيم علت فيزيكىء غياب هر علتى است.»

صفحه 18:
ee Ee el ae ‏را یک نظریه کامل بگیریم. در غیر این صورت می توان‎ al a sl ‏حوادت اتمی را مبتنی بر علل تاکنون ناشناخته دانست. و در واقع این‎ ‏مسیری است که دیوید بوهم طی کرد و یک فرمولبندی علی از نظریه‎ ‏کوانتوم ارائه نمود.‎ ‏رز ) اين که هایزنبرگ از پیش بینی ناپذیری دقیق حوادث اتمی؛ حاکمیت‎ ‏شانس در جهان اتمی را نتیجه گرفت؛ در واقع جهش از یک موضع‎ : ‏معرفت شناختی به یک موضع هستی شناختی بود. به قول ماریو بونخه‎ ‏«عدم قطعیت در دانش ما بسیار دور است از اينکه نشانه عدم قطعیت‎ ‏فیزیکی يا ابهام باشد.»‎ ‏بطور خلاصه نفی اصل علیت. مستلزم نفی قوانین علمی و نفی استدلال‎ ‏بايد اصل عليِت را با تمام لوازم لاينف أ آن بپذیرند تا‎ gle ‏است.‎ ‏موجودیت آنها با معنا باشد.‎

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
29,000 تومان