صفحه 1:
صفحه 2:
اصول فقه(۱)
صفحه 3:
تعریف اصول فقه
اصول فقه؛ دانستن مجموعه ای از قواعد و ابزارها است . كه اين قواعد
و ابزار هاء فقیه و مجتهد را در راه استنباط کردن احکام شرعی کمک
ب
صفحه 4:
موضوع علم اصول فقه
ole اصول فقه» از جملة. علومی است که موضوغ. خاصی نذاشته و
هرچه که بتوانیم از آن در راه استنباط کردن حکم شرعی استفاده
کنیم» موضوع علم اصول فقه می باشد.
صفحه 5:
owl ۱ علم اصول فقه
برای بیان فایده علم اصول فقه سه مطلب را مقدمتاً ذکر می کنیم:
صفحه 6:
۲ تمام افعال اختیاری انسان دارای حکمی است؛ مثلاً برخی افعال
واجب. برخی حرام» برخی مکروه. برخی مستحب و برخی مباح اند.
صفحه 7:
۴ حکم شرعی برخی از افعال انسان ها معلوم است و نیازی به
استنباط ندارد؛ ولی بسیاری از افعال انسان ها حکم معلوم و مشخصی
ندارند.
صفحه 8:
علم اصول فقه؛ تنها علمی است که برای استنباط حکم افعللی که
حکمشان معلوم نیست تدوین شده است.
صفحه 9:
چس فایده علم اصول فقه لین است که با استفاده از قواعد و ابزارهای
آن .می توائیم حکم افعللی کل حکمشان معلوم نیست را بهه ذست
آوریم.
صفحه 10:
وضع در لغت به معنای نهادن و قرار دادن و گذاشتن است و در
اصطلاح یعنی قرار دادن لفظی برای معنایی.
صفحه 11:
معنای لغوی
معنایاصطلاحی
>مثال :
۸ # اله ابه
قرار دادن
در اصطلاح علم اصول فقه: قرار دادن لفظی در برابر معنایی است.
در اصطلاح حقوقدانان. وضع قانون به معنای تصویب قانون است.
در عرف مردم. وضع به معتای «حال» (اوضاع و احوال) است.
(۱) مثلاً کسی نام فرزند خود را «امین» می گذارد.
(۲) مثلاً شهردار. نام پلی را «حافظ» معین می کند.
صفحه 12:
(۱) واضع * فرد یا افرادی که در به وجود آوردن وضع نقش دارند.
W مثل: پدره مادر و شهردار.
(۲) موضوع (لفظ) © لفظی که بر معنایی دلالت کند.
مثل :امین و حافظ
17 ضوع لد1 0 .9 معنایی را که لفظ. برای دلالت برآن قرار داده شده است.
مثل :فرزند و پل.
صفحه 13:
مثال اول
ماده ۱۱۶ قانون تجارت: شرکت تضامنی شرکتی است که تحت اسم
مخصوصی برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی
تشکیل می شود.
صفحه 14:
در مثال اول: لفظ شرکت تضامنی برای شرکتی که در تحت اسم
مخصوصی برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی
تشکیل می شود قرار داده شده است.
صفحه 15:
مثال دوم
ماده ۸ قانون تجارت : دفتر کل دفتری است که تاجر باید کلیه
معاملات را لااقل هفته ای یک مرتبه از دفتر روزنامه استخراج و انواع
مختلف لن را تشخیص و جدا کرده و هر نوعی را در صفحه
مخصوصی در آن دفتر به طور خلاصه ثبت کند.
صفحه 16:
در مثال دوم. لفظ دفتر کل برای دفتری که تاجر باید کلیه معاملاتش
را لااقل هفته ای یک مرتبه از دفتر روزنامه استخراج و انواع مختلف
آن را تشخیص و جدا کرده هر نوعی را در صفحه مخصوصی در آن
دفتر به طور خلاصه ثبت کند قرار داده شده است.
صفحه 17:
مثال سوم
ماده ۱۰ قانون تجارت : دفتر کپیه دفتری است كه تاجر بايد كليه
مراسلات و مخابرات و صورت حسابهای صادره خود را در ن به
ترتيب تاريخ ثبت نمايد.
صفحه 18:
در مثال سوم. لفظ دفتر کپیه برای دفتری كه تاجر بايد كليه
مراسلات و مخابرات و صورت حسابهای صادره خود را در ن به
ترتيب تاريخ ثبت نماید قرار داده شده است.
صفحه 19:
| اقسام وضع
وضع را در یک تقسیم به وضع تعیینی (تخصیصی) و وضع تعینی
(تخصصی) تقسيم: می کنیم:
صفحه 20:
وضع تعیینی صریح
لس. روضیع, فعییانی: شم
صفحه 21:
" وضع تعیبنی
وضع تعیینی: حالتی است که فرد یا افرادی مشخص, لفظی را برای
معنایی قرار می دهند.
صفحه 22:
تعریف ٩ عبارتست از اينکه واضع. لفظی را برای معنایی معین وضع نموده و در
برابر آن قرار دهد.
یا به بیان ساده : وضع لفظ توسط واضع مشخص برای معنای معین.
> مثال : (۱) اسامی که پدران برای فرزندانشان انتخاب می کتند.
(۲) شهردار که نام پلی را حافظ بر می گزیند.
صفحه 23:
" مثال اول
ماده ۱۸۳ قانون تجارت : شرکت نسبی شرکتی است که براى امور
تجارتی تحت اسم مخصوصی بین دو یا چند نفر تشکیل و مسئولیت
هر یک از شرکاء به نسبت سرمایه ای است که در شرکت گذاشته اند.
۵
صفحه 24:
در مقال اول: شتخص معیتی کذ همان مقئن استء لفط شركت تسبى
را برای شرکتی که برای آمور تجارتی تحت اسم مخصوصی بین دو يا
چتد ge aay dao es gr ie JUS
است که در شرکت گذاشته اند؛ قرار داده است.
صفحه 25:
مثال دوم
اسم هایی که پدران برای فرزندانشان انتخاب می کنند از مصادیق
بارز وضع تعیینی اند.
صفحه 26:
وضع تعینی
وضع تعینی» حالتی است که در آن. افراد به تدریج در اثر کثرت
استعمال؛ لفظی را که قبلاً یک معنا داشته» در معنای دیگری به کار
می برند. به گونه ای که اکنون. همین معنای دوم با شنيدن كن لفظ
فهمیده می شود.
صفحه 27:
" مثال اول
لفظ قانون در ابتدا به معنای خط کش بوده ولی به تدریج در معنای
کنونی اش یعنی قوانین و مقررات به کار رفته است. استعمال زیاد اين
لفظ در همین معنای جدید. باعث شد كه لفظ قانون در اين معنا
وضع شود به گونه ای که اکنون. فقط همین معنای قوائین و مقررات
از آن فهمیده می شود.
صفحه 28:
٠ مثال دوم
لفظ مدينه به معناى شهر است ولى آنقدر اين لفظ در بين مردم
ایران در معنای شهر یثرب استعمال گردید. به گونه ای که اکنون در
ایران وقتی این لفظ را می شنویم. فقط همین معنای شهر یثرب از
آن فهمیده می شود.
صفحه 29:
| عرف
عرف يعنى شيوه مستمر بين همه يا بيشتر مردم يا كروهى خاص
صفحه 30:
الف: عرف خاص
عرفی است که متعلق به گروه خاصی است. مانند عرف بازاریان و
عرف فقهاء
صفحه 31:
\
ب:عرف عام
عرقی اسست کهنة گروه خاصی اقبلق تنازا و اغلب:مودام بز اساس أن
صفحه 32:
عنوان بخشی از بدنه اصلی اصول فقه که به عنوان مقدمهای
برای استنباط احکام شرع از ادله . به بررسی مباحث لفظی میپردازد.
صفحه 33:
لفظی که بر یک معنا دلالت داشته باشد؛ مختص نام دارد.
صفحه 34:
مثال اول
لفظ «قانون مدنى در نظم حقوق كنونى» كه بر يك معنا؛ يعنى يكى
از آثار استاد كاتوزيان دلالت دارد.
صفحه 35:
مثال دوم
قاذ
نون
ل
مجازات ١
اسلا
مى لف
١ لفظى
محص ز
زيرا
بر
یک
معنا
)
یعنی
یکی از 3
از قوان
Oo
جمهوری اسلا
می |
ان)
No
'لت
دارد.
صفحه 36:
" لفظ مترادف
اگر دو یا چند لفظ دارای یک معنا باشند. به آنها مترادف می گوییم.
صفحه 37:
" مثل اول
دو لفظ علم و دانش مترادف لند. زیرا دو لفظی هستند که وضع شده
اند برای یک معنا.
صفحه 38:
مثال دوم
لفظ دنیا و جهان مترادف لند. زیرا دو لفظی هستند که وضع شده اند
برای یک معثا:
صفحه 39:
لفظ مشترک
Lal مشترک یعنی لفظ واحدی که به طور جداگانه برای معانی
متعدد جداگانه وضع شده است.
صفحه 40:
مثال
6 زیرا در ابتدا گوناگون
2 ناى
جند
| >
مسر يرا ر اب | برای اد
ار
تت مث
لفظى است 5 مع
لفظ عين
شده است.
ضع
جشمه و طلا و ... و
چشم و چ
مانند <
صفحه 41:
اگر لفظ در همان معنایی که واضع برایش قرار داده به کار برود» به
آن لفظ « حقیقت » می گوییم و به این عمل « استعمال حقیقی »
می گوییم.
صفحه 42:
مثال
خ براى
جب حق
زن موجب
عيوب ذيل در ز
مدنى: عيوب
3 ابينليى از هر
۱۱ ۱
lial #
ماده 5
۱ : زمین ثی
لاد ص- ۴: افضا. ۵: ز
4 بر
۲: جذام.
:١ قرن. ؟:
دو جشم.
صفحه 43:
در لين ماده لفظ مرد حقیقت است؛ زیرا در معنای حقیقی اش یعنی
انسان مذکر به کار رفته است و نه در معنای مجازی اش (معنای
مجازی مرد. زن شجاع است).
صفحه 44:
مجاز
اگر لفظ در معنایی؛ غیر از آن معنایی که واضع برلیش قرار داده به
کار برود. به آن لفظ مجاز می گوییم وبه این عمل استعمال مجازی
می گوییم
صفحه 45:
مثال
نكاح دختر باكره اكر جه به سن بلوغ رسيده باشد موقوف به اجازه ى
پدر یا جد پدری او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از
دادن اجازه مضایقه کند اجازه ی او ساقط می شود.
صفحه 46:
در لین صورت دختر می تولند با معرفی کامل مردی که می خواهد با
او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین ن ها قرار داده شده
پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و
نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.
صفحه 47:
در لین ماده؛ لفظ اجازه مجاز است. زیرا در معنای حقیقی اش به کار
نرفته و منظور از آن» معنای مجازی اش که اذّن استمی باشد.
صفحه 48:
استعمال مجازی
استعمال مجازی استعمال لفظ در غیر معنای موضوع له با قرینه و
وجود مناسبت است.
در ادامه به بررسی شرایط استعمال مجازی می پردازیم.
صفحه 49:
وجود مناسبت
شرط اول برای استعمال مجازی این است که بین معنای حقیقی و
معنای مجازی باید ارتباطی باشد تا ذهن بتواند به آن چه که موردنظر
متکلم است پی ببرد.
صفحه 50:
در مثالی که در فوق برای مجاز ذکر کردیم. بین معنای حقیقی و
معنای مجازی (بعنی بین اذن و اجازه) ارتباط وجود دارد و اين دو بی
ارتباط با هم نیستند.
صفحه 51:
اگر بین معنای حقیقی و معنای مجازی ارتباطی وجود نداشته باشد؛
به اين حالت؛ استعمال غلط می گوییم.
صفحه 52:
وجود قرینه
تشرط قوم:بزای استعمال مجازی: این است eel SAUL RS وجوذ
داشته باشد که نشان دهد منظور گوینده». معنای حقیقی نبوده و
معنای دیگری منظور او است که به این قرینه. قرینه صارفه می
گوییم.
صفحه 53:
در مثال فوق. قرینه ای وجود دارد که ما می فهمیم که منظور متکلم
از لفظ اجازه. اذن است و آن قرینه لین است که پدر قبل از نکاح اذن
می دهد و اجازه برای بعد از نکاح است.
صفحه 54:
علایم حقيقت و مجاز
۱:تصریح لغت شناسان.
۲ :تبادر.
۸
۱ ۲ ۳ :صحت حمل و عدم صحت سلپ.
4 ۴ :اطراد.
«
صفحه 55:
تصریح لغت شناسان
یکی از راه های نات حقیقت از مجان تنصیص و تصریح EB) Jal
می باشد و آن عبارت است از تصریح و تتصیص اهل لغت به لين كه
فلان لفظ برای فلان معنا وضع شده است.
صفحه 56:
ile لین کة شتخصیبةزبان عربی آشتتا تیست و تجی خلند با کلمة
اسد در معنای حیوان درنده به طور حقیقی استعمال می شود و یا
مجازی. اما پس از مراجعه به اهل لغت و تصریح آنها به اين که حیوان
درنده معنای حقیقی برای لفظ اسد است. به معنای حقیقی پی می
صفحه 57:
تبادر و عدم تبادر
تبادر در لفت یعنی سبقت گرفتن و در اصطلاح یعنی وقتی لفظی را
می شنویم. یک معنا از معلنی متعدد به ذهن انسان سبقت می کند.
أي بسبقت تقنانگزر آين انستت yy Ail’ gyal OF أن geld gly Whee,
رابطه ای بین آنها برقرار شده است.
صفحه 58:
لین اولین معنلیی که از لفظ به ذهنمان می رسد معنای حقیقی است
و معنای دیگر, که دیر تربه ذهن می رسد (یعنی عدم تبادر) معنای
مجازی است.
پس تبادر علامت حقیقت است و عدم تبادر علامت مجاز است.
صفحه 59:
\
| صحت حمل و عدم صحت سلب
عدم صحت سلب معنای از لفظی علامت حقیقت بودن آن است.
صفحه 60:
مثلاً ما هم به محاکم اداری دادگاه می گوییم و.هم به محاکم
دادگستری. حال این که؛ سلب کردن دادگاه از محاکم اداری صحیح
است و می توان گفت محاکم اداری دادگاه نیستند. |
صفحه 61:
[AI به علت:صحت:یسلب»رسی گوییم انستعمال لفظ:ذاذگاهبزای مجاکم:
آذاری-مجاز استت (سجت لب = allo Silos Eadie کةساب
لفظ دادگاه از محاکم دادگستری صحیح نیست و نمی توان كفت
محاکم دادگستری دادگاه نیستند» پس استعمال لفظ دادگاه در مورد
صفحه 62:
| اطراد
اطراد یعنی کثرت استعمال و در مقلبل آن عدم اطراد قرار دارد که به
معنای قلت استعمال است. اطراد علامت حقیقت است و عدم اطراد
علامت مجاز است.
صفحه 63:
لفظ دادگاه بیشتر برای محاکم دادگستری استعمال می شود و اين
همان اطراد است؛ لذا استعمال لفظ دادگاه برای محاکم دادگستری به
علت اطراد و کثرت استعمال حقیقت است.
صفحه 64:
لفظ دادگاه کمتر برای محاکم اداری استعمال می شود و اين همان
عدم اطراد است؛ لذا استعمال لفظ دادگاه برای محاکم اداری به علت
عدم اطراد و قلت استعمال مجاز است.
صفحه 65:
\
حقیقت لغوی و مجاز لغوی
اگر لفظی را اهل لغت برای معنایی معین کنند و لین لفظ در همان
معنایی که اهل Call برای ن معین کرده لند به کار روده حقیقت
لغوی نام دارد و اگر در معنای دیگری به کار رود مجاز لغوی نام دارد.
صفحه 66:
\
حقیقت عرفی و مجاز عرفی
اگر لفظی را عرف برای معنلیی وضع کند و لین لفظ در همان معنایی
که عرف برای آن در نظر گرفته است استعمال شود. حقیقت عرفی
نامیده می شود و اگر در معنای دیگری به کار رود. مجاز عرفی نام
دارد.
صفحه 67:
.| استعمال لفظ در بیش از یک معنا
آیا می توان در جمله ای یک لفظ را به کار ببریم هلی چند معنا از آن
لفظ اراده کنیم؟
صفحه 68:
مثال
لفظ حقوق در آن جمله؛ هم دستمزد و اجرت باشد و هم رشته ی
تحصیلی حقوق.
پاسخ : خیر؛ استعمال لفظ در بیش از یک معنا جائز نیست.
صفحه 69:
اصول لفظی
هر گاه لفظی را گوینده استعمال نملید که آن لفظ یک معنی حقیقی
و اولیه داشته باشد و نیز دارای معانی دیگری باشد که مجازی و
ثانوی آن لفظ محسوب گردد. اگر شنونده در مقام استفاده مردد شود
و ندال کة مراد:متکلم کدامین معنای لفظ الست
صفحه 70:
آیا معنای اولیه یعنی همان معنایی که اصالتاً برای آن وضع شده و
معنای حقیقی آن لفظ محسوب می گردد منظور نظر است؟ یا آنکه
گوینده از لفظی که استعمال کرده معنای ثانوی و مجازی را منظور
نموده است؟
صفحه 71:
در این گونه مواقع اصولیون یک سلسله قواعدی تحت عنوان اصول
ad GAS site al کهبشفونده یبا نجوای تن اصولربن حسب مور
به مقتضای آن عمل نموده و بدین وسیله از تردید بیرون می آید.
صفحه 72:
پس با توجه به گفته فوق. اصول لفظیه را جنين بايد تعريف كرد.
اصول لفظیه اصولی هستند که برای اثبات منظور و مراد متکلم از
لفظ بکار می روند.
صفحه 73:
اصالة الحقيقة
اكر لفظى هم معناى حقيقى داشت و هم معناى مجازى و شك كنيم
متكلم معناى حقيقى را در نظر كرفته يا مجازى Lol asd) الحقيقة
متوسل شده و می گوییم مراد متکلم معنای حقیقی است. مگر آنکه
قرینه ای در کار باشد.
صفحه 74:
٠ مثال
اگر در قرارداد شرط کرده باشند که به اختلافات محتمله ناشی از این
قرارداد دادگاه رسیدگی کند وشک کنیم منظور از دادگاه معنای
حقیقی اش است یا معنای مجازی اش؛ یعنی محکمه ی دادگستری
يا محکمه یاداری؛ می گوییم : بر اساس اصالة الحقیقة؛ منظور متکلم
محکمه ی داد گستری است.
صفحه 75:
" اصالة العموم
عام لفظی است که همه ی افرادش را شامل می گردد و خاص عکس
آن است.
صفحه 76:
اگر متکلم لفظ.عامی را بکار برد.و شنونده شک کند که متکلم عموم
را از آن اخة کزدهيا خضوص را در لین حال گفته می شود: بز انناس
اصالة العموم. اصل بر عموم است مگر قرینه ای نشان دهد که منظور
او خصوص است و نه عموم.
صفحه 77:
مثال اول
در یک حكم حكومتى آورده شود: هر كس محكوميت كمتر از يك
سال داردء آزاد است. اين عبارت عام است. حال شك شود آيا اين
حكم شامل محكوملنى كه داراى شاكى خصوصى هستند نيز مى شود
پانه؟
صفحه 78:
می گوییم: چون حکم بدون قرینه آمده. طبق اصالة العموم؛ مأمورین
از آن اخذ به عموم کرده و همه ی زندانیانی که محکومیتی کمتر از
یک سال دارند را از حبس آزاد می کنند.
صفحه 79:
مثال دوم
هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به وارث می شود. در اینجا شک
می کنیم که آیا مثلاً خیار مجلس همبه ورثه منتقل می شود یا نه؟
طبق اصالة العموم می گوییم اصل بر این است که منتقل می شود.
صفحه 80:
۱ اصالة الاطلاق
مطلق لفظطی است که خالی از قید باشف و:مقتید عکس آن است:
حال اگر لفظ مطلقی آورده شود و شنونده شک کند آیا مراد متکلم
معنای مطلق است یا مقید. می گویند: بر اساس اصالة الاطلاق, اصل
بر اطلاق است و قیدی متصور نیست .
صفحه 81:
" مثال اول
خدایند در قران فرموده لند: احل الله البیع. حال اگر شک شود بیع با
صیغه عربی مد نظر است یا با هر لغتی انجام می گیرد. می گوییم: بر
استاش اصالة الاطلاق؛ چون یه مطلق آوزذه شذه است پچس اگز بیع
صفحه 82:
مثال دوم
شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا شغلی که مخالف شئونات
خانوادگی است منع کند.
صفحه 83:
اکنون شک می کنیم که آیا این ماده مطلق است و شامل عقد
منقطع هم است؟ پاسخ : بله, به واسطه اصالة الاطلاق.
صفحه 84:
اصالة عدم التقدير
هركاه كلامى از متكلم ايراد شود و شك كردد در كلام او كه آيا لفظى
مخفى است يا خيرء بر اساس اصالة عدم تقدير مى كوييم : لفظى در
كلام مخفى نيست مكر قرينه اى باشد كه بر اساس لَن قرينه حكم
دهيم كه لفظى در كلام مخفى است.
صفحه 85:
٠ مثال
خداوند در قرآن به نقل از فرعون مى فرمايد: انا ربكم الاعلى
حال این احتمال وجود دارد که کلمه عبد در تقدیر باشد و در اصل.
آيه شریفه به صورت لنا عبد ربکمالاعلی بوده. اما به لین احتمال اعتنا
نمی شود و با اصالت عدم cpa نفی می گردد.
صفحه 86:
اصالة الظهور
هرگاه لفظ یا عبارتی ظهور در معنایی داشته باشد و در عین حال
احتمال برود که كوينده. معنلیی خلاف ظاهر لفظ را اراده کرده باشد؛
ذر لین صورتة اصل بر لین استت کهمعتای ظاهرء مورذنظر او بوذه و
به احتمال مخللف ظاهر اعتنا نمی شود مگر اینکه قریته و دلیلی بر
صفحه 87:
٠ مثال
در ماده ای از قانون لفظ «ید » به کار رفته است و معنای ظاهر آن
اين است كه منظور از « يد ». دست می باشد و معنای غیر ظاهر آن
اين است که منظو از آن استیلا می باشد. حال می گوییم منظور از
لفظ ید در آن جا دست است مگر قرینه به ما بگوید که منظور از ید
صفحه 88:
اوامر
واه امر دارای دو معنی است که هرکی به طریق خاصی جمع بسته
می شوند. معنای اول امر عبارت است از چیز یا شیء. جمع امر بدین
معنی امور است.
صفحه 89:
معانی امر
لفظ امر چند معنا دارد؛ از جمله عبارتند از:
۱: گاهی امر به معنای حادثه و رویداد تازه استعمال شده است.
۲ گاهی امر به معنأی.حالت:بکار رفته است:
صفحه 90:
۳ گاهی امر به معنای فعل و کار استعمال شده است.
۴ گاهی امر به معنای طلب آمده است.
صفحه 91:
تعریف امر در اصول فقه
امر در اصول فقه یعنی دستور انجام کاری از فردی که در مرتبه ای
بالاتر قرار دارد به شخص دیگری که درمرتبه پایین تری قرار دارد.
صفحه 92:
" مثل اول
قيم بايد لااقل سالى يك مرتبه حساب تصدی خود به مدعی العموم
بدهد.
صفحه 93:
مثال دوم
مواظبت شخص مولی علیه و نمایندگی قانونی او در کلیه ی امور
مربوط به اموال و حقوق مالی او با قیم است.
صفحه 94:
| مثال سو
مم
| هستند حد oll به
ابوین
مکلف
1
كه
>
a
ود ات
اذ
توانلیی < Y حو
حود
بيت
بيت اطف
طفال <
re,
oe
#
حسب مق
مقتضى اقدام كنند
ونبا
باید آز
ن ها
را
مهمل بگذ
بگذارند.
صفحه 95:
١| مثال چهارم
عاقد بايد عاقل و بالغ و قاصد باشد. (امر براى بيان حکم وضعی
a 3 0
صفحه 96:
اقسام طلب
rte oa dew peal
قسم اول: طلب عالی از دانی (یعنی فردی که دارای مقام بالاتری
است؛ کاری را از فردی که دارای مقام پایین تری است طلب می
كند). كه به اين نوع طلب امر مى كويند.
صفحه 97:
قسم دوم: طلب دلنی از عللی (یعنی فردی که دارای مقام پایین تری
است؛ کاری را از فردی که دارای مقام بالاتری است طلب می MMS
که به اين نوع طلب استدعا می گویند.
صفحه 98:
قسم سوم:«طلت مساوی از مساوی (یعتی ,مقام فردی که کاری:را از
فرذ دیگری طلب مبی کنذ با او مساوی انست): که بة این نوغ طلب
خواهش می گویند.
صفحه 99:
هرنوع طلب و درخواستی را امر نمی نامیم. بلکه فقط دستوری که از
طرف مافوق نسبت به افراد زیردست یا تحت فرمان صورت می گیرد؛
یا به اصطلاح « طلب عالی از دانی » امر نامیده می شود.
صفحه 100:
دلالت امر بر وجوب
آیا امر بر وجوب دلالت دارد. یعنی وقتی آمر چیزی را به مأمور امر
كندء آيا انجام اين كار بر مأمور واجب است؟
صفحه 101:
در لین که امر بر چه دلالت دارد. بین علمای علم اصول اختلاف است
و مابه:دو نظر اصلی اشاره:می کنیم:
۱: امر برای وجوب وضع شده است.
۲ امر برای استحباب وضع شده است.
صفحه 102:
مشهور اصولیان بر لین عقیده لند که امر بر وجوب دلالت می کند. به
سخن دیگر ظاهر «امر » آن است که آمر به صورت حتمی و الزامی.
انجام کار موردنظر را از مأمور خواسته و راضی به ترک ن نیست:
پس صیغه امر.ظاهر در وجوب است و اگر گوینده. منظور دیگری
داشته باشد باید با آوردن قرینه. آن را بفهماند.
صفحه 103:
اقسام واجب
واجب کفایی. واجب عینی واجب تعیینی» واجب تخییری واجب
مطلق. واجب مشروط. واجب تعبدی. واجب توصلی, واجب موقت.
واجب غیزموقت: واجب نفنسیء واجب غیزی؛
صفحه 104:
واجب كفايى
واجبی که در این صورت که چند نفر آن را انجام دادند. از بقيه ساقط
و لازم نیست که دیگران انجام دهند (بر دیگران واجب نیست).
صفحه 105:
تعریف ٩ عملی است که انجام آن از همه مکلفین خواسته شده, اما اگر عده ای
آن را به قدر کفایت انجام دهند. تکلیف از عهده دیگران ساقط می شود.
ل- > مثال : مانند نجات غریق. جهاد. امور حسبى و مواد ۲۶۷ ۰۳۱۸ ۰۱۲۰۰ ۱۲۲۰ ق.م
صفحه 106:
مثال
است.
کفایی
نمونه ای از واجب
قضاوت
يفا جانب چه از مد 2
OF: 4 اگر چ زر مب
: است
pe
غیر مدیون هم > بو
ن از جانب
داین:از
ایفای 3
جازه نگرفته باشد.
اجازه ذ 7
صفحه 107:
واجب عینی
آن واجبی که به هر مکلفی تعلق می گیرد و با انجام شخص دیگر از
Spt iced Lillo سايرين
واجب عینی
تعریف ٩ عملی است که انجام آن از همه مکلفین خواسته شده و با انجام دادن
i عده ای. تکلیف از عهده دیگران ساقط نمی شود.
> مثال : نماز: روزه, حج و ..
صفحه 108:
٠ مثال
وجوب پرداخت نفقه زوجه.
وجوب انجام خدمت نظام وظیفه.
نمازهای یومیه و روزه.
صفحه 109:
RK KKK AK
وجوب ادای دین (ماده ۶۵۰ ق.م)
وجوب پرداخت نفقه زوجه (ماده ۱۱۰۶ ق.م)
وجوب نگه داشتن عده در زنان (مواد ۱۱۵۰ الی ۱۱۵۷ ق.م)
وجوب داشتن دفاتر بازرگانی برای هر تاجر (ماده ۶ ق,ت)
وجوب حاضر شدن متهم در موعد مقر (مواد ۱۷۸ و ۱۷۲ ق.آد.ک)
وچوب خدمت نظام وظیفه برای آقایان (ماده ۲ اصلاح موادی از قانون نظام
وظیفه عمومی)
صفحه 110:
واجب تعیینی
عبارت است از واجبی که چیزی به عنوان جانشین برای آن قرار
ندارد.
صفحه 111:
تعریف واجبی است که در آنء موضوع تکلیف معین و مشخص باشد. بدل و
جایگزینی در عرض آن وجود ندارد و تقدم و تأخر در آن مهم است.
77 > مثال : نماز - روزه - حج
صفحه 112:
مثال
پس از بیع بايع بايد مبيع را تسليم مشترى نمايد.
موجر بايد عين مستأجره را تحويل مستأجر دهد.
نماز هاى يوميه.
صفحه 113:
واجب تخییری
واجبی که می تواند جانشین واجب دیگری شود.
تعریف هرگاه مورد تکلیف متعدد بوده و مکلف در انتخاب بین آنها مخیر باشد.
در عرض خود جایگزین دارد و تقدم و تأخر در آن وجود ندارد.
> مثال : ماندد کثارات روزه عمدی (۶۱ روز روزه گرفتن یا سير كردن یا پوشانیدن
۰ فقیر)
صفحه 114:
| مثال اول
مثل كفاره ى افطار عمدى در ماه رمضان كه مخير است ميان اطعام
به شصت مسکین و دو ماه روزه ی پشت سر هم و آزاد سازی بنده.
صفحه 115:
٠ مثال دوم
کسی که قسم متوجه او شده است در صورتی که بطلان دعوی طرف
را اثبات نكند يا بايد قسم ياد نمايد يا قسم رابه طرف ديكر رد كند
(حكم ماده در عرض يكديكر است).
صفحه 116:
٠ مثال سوم
مجازات شروع به کلاهبرداری ۲ ماه تا ۱ سال حبس تأدیبی یا بیست
۳
تا دویست هزار تومان غرامت.
صفحه 117:
١ مثال چهارم
تیه یرف نا
فروث ضه شده تصر
كاه شخصى مللى را كه براى فروش به او عرضه
۰
هر
قیمت آنرا به بایع بدهد.
آنرا به بايع ب
بايد خود مال و يا قيمت انرا ب
صفحه 118:
مثال بنجم
حد محاربه یکی از این چهار مجازات است: ۱: قتل. ۲ ...
صفحه 119:
| واجب مطلق
واجبی است که وجوب عمل متوقف بر امر دیگر و مشروط به شرطی
صفحه 120:
مثال
جو مقر یضء
حللی (مری
=
نسان در
oO
طی نیست و ا
ط به شر
زء مشروط ب
ب نمان
وجوب
ز بخواند.
)بايد نماز بخوا
كرسنه و... )ب
صفحه 121:
واجب مشروط
هرگله وجوب عملی مشروط به حصول شرطی باشدء یه گونه ای که تا
شرط مزبور حاصل نشود ن عمل هم وجوبی ندارد. آن را واجب
مشروط می نامند.
صفحه 122:
\
| مثال
ن است.
مشروط به تمکین
نفقه
د است.
عت مر
مشروط به استطا
نفقه اقرب
صفحه 123:
واجب تعبدی
واجبی که بلید با قصد قربت انجام شود که اگر بدون قصد قربت انجام
كيرد از ذمه مکلف ساقط نمی شود.
صفحه 124:
مثال
* نماز
* روزه
بنا به نظر بسیاری از نویسندگان اصولیء تمام فروع دین تعبدی
WALL
صفحه 125:
واجب توصلی
واجبی که خود فعل خواسته شده و انجام دادن آن به قصد قربت نیاز
ندارد.
صفحه 126:
مثال
* نجات فرد غرق شده
* يرداخت بدهى
صفحه 127:
واجب موقت
واجب موقت آن است که زمان خاصی برای انجام دادن آن تعیین
شده و شخص موظف است عمل خواسته شده را در زمان مشخص به
انجام رساند.
صفحه 128:
صفحه 129:
واجب غیرموقت
آن است که وقت و مهلت خاصی برای انجام آن تعیین نشده است.
صفحه 130:
صفحه 131:
واجب نفسی
واجبى da WO Sal خاطر خودین واجب است والقة یه خاطر واجت
دیگری.
صفحه 132:
مثال
میه
نماز يوم
صفحه 133:
واجب غیری
و
جبی است که به خاطر اجب
واجب دیگر وا
ير وام
بامى شوده
صفحه 134:
مثال
وضوء نمونه ای از واجب غیری است. زیرا وضوء به واسطه ی نماز
واجب می شود نه به خاطر خودش؛ لذا اگر نماز واجب نمی شدء
مطمقناً وضوم:هم واجب نمی شنا:
صفحه 135:
احکام شرعی فرعی به دو قسم تکلیفی و وضعی تقسیم میشوند.
صفحه 136:
همان احکام خمسه تکلیفیه می باشد که عبارتند از: وجوب.
حرمته استحباپ. کراهت و اباحه
شخصی که با توجه به دارا بودن شرایط عامه تکلیف (بلوغ عقل»
قدرت) موظف به امتثال احکام خمسه می باشد.
چیزی که تکلیف به آن تعلق گرفته و مکلف. موظف به انجام آن
می باشد. مانند: نماز: روزه و ..
صفحه 137:
حکم تکلیفی حکمی است که با افعال مکلفان ارتباط مستقیم دارد.
احکامی تکلیفی پنج مورد هستند که عبارتند از : وجوب. حرمت؛
استحباب کراهت اباحه
صفحه 138:
حکم وضعی
حکم وضعی حکمی اسث که با افعال مکلفان ارتباط غیر مستقیم
دارد.
تعداد احکام وضعی بسیار است و از جمله احکام وضعی عبارتند از:
زوجیت. مانعیت» شرطیت. قضاوت. و کالت و ...
صفحه 139:
صفحه 140:
کاری که باید انجام داد وترک آن گناه دارد. مانند نماز خواندن و روزه گرفتن.
کاری که نباید انجام داد وانجام آن ناه دارد. مانند دروغ گفتن و دزدی.
کاری که انجام دادن آنها بهتراست وثواب دارد. مانند مسواک زدن و گفتن «بسم له
درابتدای غذا
کاری که انجام ندادن آن بهتراست وترک آن ثواب دارد. مانند خوردن غذای داغ
وفوت كردن به غذا.
كارى كه انجام دادن وانجام ندادن آن به خودي خود نه ثواب دارد ونه كناه. مانند
راه رفتن و نشستن. البته اككركار مُباح رابا نيّتى الهى انجام دهيم: ثواب مى بريم؛
مانند درس خواندن براى خدمت به جامعدى اسلامى.
صفحه 141:
وجوب
وجوب وصف فعل واجب است. و آن طلب فعلی است كه تركش سبب
عقاب گردد و خود فعل. واجب نامیده می شود. پس وجوب یکی از
احکام خمسه تکلیفی می باشد و واجب از افعال بشمار است.
صفحه 142:
در اصطلاح فقه, حکم به طلب ترک فعلی که انجامش موجب lic
شود حرمت نام دارد و خود فعل؛ حرام یا محظور نامیده می شود.
صفحه 143:
استحباب در اصطلاح فقه. یکی از احکام پنج گلنه تکلیفی است که
ghey ol bs دارد و شارع بر انجام آن تشویق کرده و عمل به
چنین حکمی. سزاوار ستایش و پاداش است؛ ولی ترک آن. کیفر و
سرزنش در پی ندارد.
صفحه 144:
کراهت
به موجب این حکم انسان می تواند فعل مورد نظر شارع را انجام دهد
بدون این که کیفر شود ولی اگر آن را انجام ندهد. پاداش دارد.
صفحه 145:
اباحه
إباحه از ريشه بوح و بؤوح به معنى اجازه دادن است و در شريعت
اسلام از احكام ينج كلنه است و در مورد فعلى كفته مى شود كه بر
اتيان و ترك آن ياداش و كيفرى بار نيست.
صفحه 146:
حکم واقعی
حکمی است که با توجه به خود موضوع» وضع شده باشد و علم و
جهل مکلف در آن دخالتی نداشته باشد.
مثل نماز؛ و دلیلی را که بر حکم واقعی دلالت می کند دلیل اجتهادی
می گویند.
صفحه 147:
حکم ظاهری
حکمی است که با توجه به جهل مکلف به حکم واقعی وضع شده
باشد. به این شکل که مجتهد در مقام عمل نسبت به وجود حکم
واقعی شک می کند. مثل حرمت نگاه به زن بیگلنه و پا وجوب قرائت
اقامه برای نماز. دلیلی که به ن دلالت می نماید. دلیل فقاهتی
صفحه 148:
حکم اولی
احکامی که شارع مقدس با توجه به مصالح و مفاسد واقعی و در حالت
cole یعنی بدون در نظر گرفتن حالات استثنائی (اضطرار و حرج)»
برای مکلفین مقرر فرموده. حکم واقعی اولی نامیده می شود.
صفحه 149:
مثال
عمد و
ت قتل
مت
يا جر
Se, واد
نفقه زوج
داخت
بر
زه 9
نماز و روز
مع نماز
وجوه
شراب.
خوردن شراب
صفحه 150:
حكم ثانوى
احكامى که با در نظر گرفتن حالات خاص و استثنائی پیش آمده
برای مکلف از طرف شارع صادر می گردد حکم ثانوی محسوب می
شود. این عوارض و شرایط استثنایی ممکن است اضطرار. ضرر عسر و
حرج. ol ST تقیه. عجز. مرض و مانند آن باشد که به آنها عناوین
ثانوی گفته می شود.
صفحه 151:
نسخ وجوب
نسخ یعنی اينکه حکم قبلی با بیان جدیدی که رسیده. رفع شود.
بدین شرح که عملی را مدت زملنی بر عبد از سوی مولا واجب شده
بود و سپس وجوب را نسخ و رفع کند.
صفحه 152:
مثال اول
ذر:صدر اسلام منتى مسلماتان وظيفة داشعيد يسمت بيت المقناس
تماز بخوانتده سپس دستور آمذ که (قول وجهک سطر المسجد
الحرام) وجوب نماز به سمت بیت المقدس نسخ شده است.
صفحه 153:
مثال دوم
دیگر خداوند در صدر اسلام واجب کرد که مسلمانان قصد نجوی با
پیامبر (ص) را داشتند. صدقه دهند «یا ایها الذین آمنو اذا ناجیتم
الرسول فقدموا بين يدى ..) يس از آمدن اين آيه غير از علی (ع)
بسيارى از مردم از نجوى و حتى از يرسيدن سؤال هاى عادى نيز
خودداری کردند
صفحه 154:
در نتيجه آيه ذيل نازل و آيه قبلی را نسخ کرد (ءاشفقتم آن تقدموا
بين يدى نجواكم صدقات ...) يعنى آيا ترسيديد كه بيش از نجواى
خود صدقاتی را مقدم کنید. زمانی که صدقه ندادید و خدا بر شما
بخشید پس نماز را بپا دارید و زکات بدهید.
صفحه 155:
آیا با نسخ وجوب. اصل جواز فعل و اذن در فعل, به حال خود باقى
می ملند یا از بين می رود؟ به عبارت دیگر در دو مثال اخیر الذکر با
رفع لزوم نماز خواندن به سوی بیت المقدس یا رفع لزوم دادن صدقه.
اصل جواز نماز به سوی بیت المقدس یا اصل جواز صدقه دادن باقی
است. يا خیر؟
صفحه 156:
آیا با آمدن آیه دوم اگر کسی که می خواست با پیامبر (ص) نجوی
داشته باشد باز هم جايز بود صدقه دهد یا خیر؟ و در مثال دیگر آیا
Sexy eg gana, gall! Sead fal الملتس اتماز تخولفتبا وصف :ول آید:
(فول وجهک سطر المسجد الحرام)؟
صفحه 157:
تعریف نهی
نهی در لغت. به معنای منع و باز داشتن (- زجر) است و در اصطلاح
اصول آّن است که شخصی با مقام بالاتره دیگری را که در رتبه پایین
تری قرار دارد از انجام کاری باز دارد و منع کند.
صفحه 158:
اقسام طلب
للف: ممکن Cea کسی که در مرتبه ای پایین تری قرار ذارده کنسی :را
که در مرتبه ی بالاتری قرار دارد از کاری نهی کند.
صفحه 159:
ب: ممکن است نهی کننده و نهی شونده در یک مرتبه قرار داشته
صفحه 160:
Ghul genre كلس dogs OAT ای بالائزی قزار ذازن: کسس راک
در مرتبه ی پایین تری قرار دارد از کاری نهی کند (که به لین حالت
نهی می گوییم).
صفحه 161:
در اصطلاح اصول. منع و بازداشتن دیگری از انجام عمل در صورتی
نهی نامیده لند که از شخص مافوق نسبت به افراد پایین تر (از عالی
به دلنی) صادر شود؛ در غیر این صورت نهی را استدعا درخواست یا
التماس,می نامند.
صفحه 162:
" مثل اول
مدیون نمی تواند مالی را که از طرف حاکم ممنوع از تصرف در آن
شده است در مقام وفای به عهد تأدیه نماید.
صفحه 163:
مثال دوم
زن نمی تواند بدون رضایت شوهر خود سمت قیمومت را قبول کند.
صفحه 164:
مثال سوم
اشخاص ذيل نبايد به سمت قیمومت معین شوند.
صفحه 165:
دلالت نهی بر حرمت
آیا وقتی ناهی فردی را از کاری نهی کند. با ابن نهی: نهی شوند
مکلف است که کار مورد نهی را ترک کند؟
صفحه 166:
مشهور اصولیان در پاسخ به لین سوال گفته لند: نهی با هر لفظی که
بیان شود ظهور در حرمت دارد و بر ممنوعیت عمل دلالت می کند؛
یعنی نشان می دهد که نهی کننده به هیچ وجه راضی به انجام فعل
موردنظر نیست.
صفحه 167:
شباهت های امر و نهی
هردو بر طلب و خواستن دلالت دارند با این تفاوت که امر دلالت دارد
بر خواستن انجام کاری یا چیزی و نهی دلالت دارد بر ترک آن.
صفحه 168:
تفاوت های امر و نمی
اطاعت از امر با انجام یک فرد از افراد ماهیت متعلق آن تحقق می
یلبد در حللی که امتثال از نهی مستلزم ترک تمام افراد ماهیت متعلق
آن است.
صفحه 169:
\
تعریف منطوق
آنچه که به طور مستقیم از یک عبارت به ذهن می رسد و در جمله
ذکر شده است منطوق نام دارد.
صفحه 170:
\
تعریف مفهوم
آنچه که در جمله بدان تصریح نشده است ولی از جمله فهمیده می
شود مفهوم نام دارد.
صفحه 171:
صفحه 172:
\
مفهوم موافق
مفهومی که از نظر نفی و اثبات (وجوب یا حرمت) مانند منطوق باشد؛
مفهوم موافق می گوییم. (یعنی اگر منطوق منفی باشد. مفهوم هم
منفی است و اگر منطوق مثبت باشد. مفهوم هم مثبت است).
صفحه 173:
مثال ول
محسوب نمی
مجلس عقد؛ اجازه
2 در مع
مالک ولو با حضور او در
سکوت
شود.
صفحه 174:
مفهوم این ماده: سکوت مالک در خارج از مجلس عقد هم؛ اجازه
محسوب نمی شود. (محسوب نمی شود در منطوق و محسوب نمی
شود در مفهوم؛ هر دو منفی هستند؛ در نتیجه به این مفهوم؛ مفهوم
موافق می گوییم).
صفحه 175:
مثال دوم
خداوند در قرآن کریم می فرماید: به يدر و مادر أفّ (آه) نگویید.
صفحه 176:
مفهوم این آیه: به پدر و مادر خود کتک نزنید. (نگویید در منطوق و
نزنید در مفهوم؛ هر دو حکمی منفی هستند؛ در نتیجه به این مفهوم.
مفهوم موافق می گوییم).
صفحه 177:
\
منهوم مخالف
مفهومی است که از حیث نفی و اثبات؛ عکس منطوق باشد. (یعنی
اگر منطوق منفی باشد. مفهوم مثبت است و اگر منطوق مثبت باشدء
مفهوم منفی است).
صفحه 178:
مثال اول
ضمان دينى كه سبب آن هنوز ايجاد نشده است باطل است.
مفهوم مخللف اين ماده : ضمان دينى كه سبب آن ايجاد شده باشد
باطل نیست.
صفحه 179:
باطل است در منطوق و باطل نیست در مفهوم؛ دو حکم هستند که
ایلی منفی و دومی مثبت است (یعنی حکم مفهوم و منطوق از حیث
مثبت و منفی بودن عکس هم است؛ در نتیجه به اين مفهوم؛ مفهوم
مخالف می گوییم).
صفحه 180:
مثال دوم
اگر در حواله محیل مدیون محتال نباشد احکام حواله جاری نیست.
مفهوم مخالف: اگر در حولله محیل مدیون محتال باشد احکام حواله
جاری است.
صفحه 181:
جاری نیست در منطوق و جاری است در مفهوم؛ دو حکم هستند که
اولی منفی و دومی مثبت است (یعنی حکم مفهوم ومنطوق از حیث
مثبت و منفی بودن عکس هم است؛ در نتیجه به اين مفهوم؛ مفهوم
مخالف می گوییم).
صفحه 182:
مثال سوم
کیرحت ری لاون حملي طن یرای
آن عمل اجرتی بوده. عامل مستحق اجرت عمل خود خواهد بود.
مفهوم مخللف: هر گاه کسی بدون امر دیگری اقدام به عملی نماید؛
عامل مستحق اجرت عمل خود نخواهد بود.
صفحه 183:
خواهد بود در منطوق و نخواهد بود در مفهوم؛ دو حکم هستند که
اولی مثبت و دومی منفی است (یعنی حکم مفهوم ومنطوق از حیث
مثبت و منفی بودن عکس هم است؛ در نتیجه به اين مفهوم؛ مفهوم
مخالف می گوییم).
صفحه 184:
مثال چهارم
در قرآن آمده است که: اگر فرد فاسقی خبری برای شما آورد. درباره
اش تحقیق بکنید.
مفهوم مخللف: اگر فرد عادل برای شما خبری آورد؛ تحقیق و تفحص
صفحه 185:
بکنید در منطوق و نکنید در مفهوم؛ دو حکم هستند که اولی مثبت و
دومی منفی است (یعنی حکم مفهوم ومنطوق از حیث مثبت و منفی
بودن عکس هم است؛ در نتيجه به این مفهوم؛ منهوم مخالف می
گوییم).
صفحه 186:
نکته اول: از مفهوم موافق به لحن الخطاب و فحوی الخطاب نیز تعبیر
شده است.
نکته دوم: از مفهوم موافق به دلیل الخطاب نیز تعبیر شده است.
صفحه 187:
اقسام مفهوم مخالف
*_ مفهوم شرط
* مفهوم غایت
/ * مفیهوم وصف
3
صفحه 188:
مفهوم شرط
جمله شرطیه به وسیله حروف و ادات شرطی که همراه آن است شناخته
می شود. در زبان عربی. الفاظی چون (ان) و (ذا) از ادوات شرط به شمار
یرود
در زبان فارسی. جمله شرطیه با حروفی مانند اگر در صورتی که
چنانچه. هرگاه و .. می آیند.
فد
صفحه 189:
" منال اول
اگر لازم باشد ضابطین دادگستری؛ محل را قفل و مهر و موم می
مفهوم مخللف لین ماده : اگر لازم نباشد ضابطین دادگستری» محل را
مهر و موم نمی کنند.
صفحه 190:
ادات شرط در این ماده. حرف اگر است.
این مفهوم. مفهوم مخالف است؛ زیرا از نظر سالبه و موجبه بودن؛
حکم منطوق, مثبت و حکم مفهوممنفی است. حکم منطوق مهر و
موم می کنند است و حکم مفهوم مهر و موم نمی کنند است.
صفحه 191:
مثال دوم
ورثه ی موصی نمی تولند در موصی به تصرف کند مادام که موصی له
رد یا قبول خود را به آن ها اعلام نکرده است. اگر تأخیر این اعلام
موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی له را مجبور می کند که تصمیم
خود را معین نماید.
صفحه 192:
مفهوم مخللف: ورثه ی موصی نمی تولند در موصی به تصرف کند مادام
که موصی له رد یا قبول خود رابه آن ها اعلام نکرده است. اگر تأخیر
این اعلام موجب تضرر ورثه نباشد حاکم موصی له را مجبور نمی کند
که تصمیم خود را معین نماید.
* ادات شرط در این ماده. حرف اگر است.
192
صفحه 193:
مثال سوم
اگر صاحب حق از قبول امتناع کند. متعهد به وسیله تصرف دادن آن
به حاكم يا قائم مقام او بری می شود.
صفحه 194:
مفهوم مخالف: اگر صاحب حق از قبول امتناع نکند. متعهد به وسیله
تصرف دادن آن به حاکم یا قائم مقام او بری نمی شود.
ادات شرط در این ماده. حرف اگر است.
صفحه 195:
| مثال جهارم
هرگاه کسی بعد از اقرار به خوردن مسکر توبه کند قاضی می تواند او
را عفو کند.
صفحه 196:
مفهوم مخالف: هرگاه کسی بعد از اقرار به خوردن مسکر توبه نکند
قاضی نمی تواند او را عفو کند.
ادات شرط در این ماده, حرف هرگاه است.
صفحه 197:
مثال بنجم
اگر مغبون در حین معامله عللم به قیمت عادله باشد اختیار فسخ
ندارد.
مفهوم مخالف: اگر مغبون در حین معامله عللم به قیمت عادله نباشد
اختیار فسخ دارد.
صفحه 198:
مثال ششم
اگر متعهد له اهلیت قبض نداشتهباشد تأذیه در وجه او معتبر نیست:
مفهوم مخالف: اگر متعهد له اهلیت قبض داشته باشد تأدیه در وجه او
معتبر است.
صفحه 199:
مثال 55
اگر مال بيدا شده در زمان تعريف بدون تقصير بيدا كننده تلف شود
مشاراليةضامن الست
مفهوم مخللف: اكر مال ييدا شده در زمان تعريف با تقصير بيدا كننده
تلف شود مشاراليه ضامن است.
صفحه 200:
مثال هشتم
اگر بایع تدلیس نموده باشد مشتری حق فسخ بیع را دارد.
مفهوم مخللف: اگر بلیع تدلیس ننموده باشد مشتری حق فسخ بیع را
ندارد.
صفحه 201:
مفهوم غایت
بعضی جملات دارای غلیت هستند. این جملات هم؛ مفهوم مخالف
دارند.
ادات غایت مانند : تا؛ مادامی که و ...
صفحه 202:
مثال اول
ورثه ى موصى نمى تولند در موصى به تصرف كند مادامى كه موصى
لمه رد يا قبول خود رابه آن ها اعلام نكرده است. اكر تأخير اين اعلام
موجب تضرر ورثه باشد حاكم موصى له را مجبور مى كند كه تصميم
خود را معين نمايد
صفحه 203:
مثال دوم
در طلاق خلع و مبارات مادامی که زن رجوع به عوض نکرده باشد.
صفحه 204:
مثال سوم
1 ۰ دینار است.
دیه قطع دست تا آرنج ۵۰۰ دینار
صفحه 205:
١| مثال چهارم
تا وضع حمل است.
عده طلاق و فسخ نكاح ...در مورد زن حامله تا وضع
صفحه 206:
مثال بنجم
دادگاه می تواند نسبت به اشخاصی که موجب اختلال نظم جلسه می
شوند تا ۲۴ ساعت حکم حبس دهد.
صفحه 207:
مفهوم حصر
بعضی جملات حصری هستند. لین گنه جملات دارای مفهوم مخالف
هستند.
ادات حصر مانند فقط. منحصرا تنها و ... می باشد.
صفحه 208:
" مثل اول
غیر از پدر و جد پدری کس دیگری حق ندارد بر صفیر وصی معین
صفحه 209:
| مثال دوم
ایرانیان زرتشتی و کلیمی و مسیحی؛ تنها اقلیت های به رسمیت
صفحه 210:
مثال سوم
اداره اموال صغیر و مجنون يا غير رشيد به عهده ولى يا قيم آنها است.
صفحه 211:
مثال چهارم
معامله به مال غیر. جز به عنوان ولایت یا وصایت یا وکللت. ناف
نیست ولو این که صاحب مال باطناً راضی باشد.
صفحه 212:
مثال بنجم
> ِ ز اصحاب دعوی صورت
اجرای حکنم موق فقطبة درخواست. یکی از اصحاب ذعو
می گیرد.
صفحه 213:
\
| مثال ششم
فقط وقف مالی جایز است که بتوان با بقای عین از آن منتفع شد.
صفحه 214:
1
مفهوم عدد
بعصي
جملات
ات داراى
عدد
هستند. ۱
OF
جملات
ات مفهوم مخا
الف ذ
ندارند.
صفحه 215:
" مثال اول
موصی می تواند یک نفر را برای نظارت در عملیات وصی معین کند.
در این ماده؛ عدد مفهوم ندارد؛ چون می دانیم که بیشتر از یک نفر را
هم می تولند انتخاب کند و نمی توانیم بگوییم كه مفهوم لين ماده اين
است که بیش از یک نفر را نمی تولند برای نظارت در عملیات وصی
as f
صفحه 216:
مثال دوم
VIA ool قانون مدنی: هیچ یک از دو شریک حق ندارد دیوار
مشترک را بالاببرد یا روی آن. بنا یا سرتیری بگذارد یا دربچه و رف
باز کند يا هر نوع تصرفی نماید مگر به اذن شریک دیگر.
صفحه 217:
عدد اگر حداقل و حداکثر داشته باشد به موجب قرینه مفهوم دارد.
صفحه 218:
مثال اول
فاصله بين تشكيل مجمع عمومى و نشر دعوت نامه حداقل ٠١ روز
حداکثر ۴۰ روز است.
مفهوم مخللف لین ماده لین است که کمتر از ده روز و بیشتر از چهل
روز نمی تواند باشد.
صفحه 219:
مثال دوم
هركس مللى بيدا كند كه قيمت أن كمتر از يك درهم باشد مى تواند
تملك كتد (وافه كمتر قرينه بر لین است که قیمت.مال پیداشده از
جانب کثرت و اعلی محدود شده است و مفهوم دارد)
صفحه 220:
مثال سوم
سن بلوغ پسر ۱۵ سال تمام و برای دختر ٩ سال تمام. تمام قرینه
است که عدد مفهوم دارد یعنی کمتر از ۱۵ پا ٩ سال سن بلوغ
صفحه 221:
مفهوم لقب
بعصی
جملات
ات داراى A
لقب
هستند. ۱
این
جملات
أت؛ مف
مفهوم مخالف
ندارند.
صفحه 222:
0 مثال اول
لقب است).
نکاح مسلم با غیر مسلم جایز نیست (مسلم
صفحه 223:
مثال دوم
ماده ۴۹ ق. م.. «اطفال در صورت ارتکاب جرم Shee از مسئولیت
کیفری هستند » از لین ماده نمی توان چنین برداشت کرد که «غیر
اطفال مبزی از مسئولیت کیفری نیستند » چون عوامل رافع
مسئولیت کیفری منحصر به کودک بودن نیست. بلکه عوامل دیگری
را هم می توان برشمرد. مانند جنون (ماده ۵۱ همین قانون).
صفحه 224:
\
مفهوم وصف
بعضی جملات دارای وصف هستند. این جملات؛ مفهوم مخالف
ندارند.
صفحه 225:
| مثال اول
شهادت اطفال کمتر از ۱۵ سال فقط برای اطلاع است (اكر اين
مفهوم را حجت بدانیم یعنی بیش از ۱۵ سال ارزش دلیل دارد)
صفحه 226:
مثال دوم
در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.
صفحه 227:
مثال سوم
اموال دولتی که معد است برای مصالح پا انتفاعات عمومی» مثل
استحکامات و خندق ها و خاکریزهای نظامی و اسلحه و ذخیره و
سفاین جنگی و همچنین اثائیه و ابنیه و عمارات دولتی و سیم های
تلگرافی دولتی و موزه ها و کتابخانه های عمومی و آثار ...
صفحه 228:
" مثال چهارم
حقوق خصوصتى كله أز جزم توليك مى .شوق ممكن .مورة سلج قرأ
گیرد.
صفحه 229:
مثال بنجم
صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بين طرفين
است و هیچ یک نمی تولند آن را فسخ کند اگر چهبه ادعای غبن
صفحه 230:
\
مثال ششم
هر زنی که خالی از موانع نکاح باشد را می توان خواستگاری کرد.
صفحه 231:
عام و خاص
بحث عام و خاص یکی از موضوعات بسیار مهم و اساسی در اصول فقه
و قوانین موضوعه می باشد به طوری که بسیاری از ادله شرعی و
قوانین به صورت عام وضع گردیده است. و از طرفی قاعده ای مشهور
وجود دارد که هیچ عامی نیست مگر این که تخصیص خورده باشد.
صفحه 232:
تعريف عام
عام به لفظى كفته مى شود كه همه افراد و مصاديق مفهوم خود را در
بر مى كيرد. به عبارت ديكرء عام لفظی است که بر شمول و فراگیری
مفهوم خود نسبت به همه افراد و مصادیقش دلالت می کند.
صفحه 233:
مثال اول
سند جزء 5-7
هر تاجزیبیة استقناء کسسبی
صفحه 234:
مثال دوم
کلیه اتباع ایرانی باید دارای شناسنامه باشند.
صفحه 235:
٠ مثال سوم
هر صلح جز صلح بر آمر نامشروغفاقتا است:
صفحه 236:
مثال چهارم
قوانین خواهند بود.
کلیه سکنه ایران مطیع قوانین خوا
صفحه 237:
مثال بنجم
كليه دیون از حیث صلاحیت محاکم در حکم منقول.
صفحه 238:
مثال ششم
هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به ورثه می شود.
صفحه 239:
" مثال هفتم
تمام ثمرات و متعلقات اموال منقول و غیر منقول بالتبع مال مالک.
صفحه 240:
\
\ مثال هشتم
اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم نیست.
صفحه 241:
\
' مثال نهم
هيج مالى را نمى توان از تصرف مالك آن خارج نمود ...
صفحه 242:
مثال دهم
هر گاه مال غیرمنقول قلبل تقسیمی, بین دو نفر مشترک باشد و یکی
از دو شریک» حصه ی خود را به قصد بیع به شخص تالثی منتقل کند
شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد
صفحه 243:
عثال بازدهم
هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه ..
صفحه 244:
ا مثال دوازدهم
هر شريك مال مى تواند هر وقت بخواهد تقاضاى تقسيم كند.
صفحه 245:
مثال سیزدهم
کلیه عقود جایز به موت احد طرفین we
صفحه 246:
' مثال چهاردهم
هیچ كس نمی تولند به طور کلی حق تمتع و یا حق اجرای ples ...از
خود سلب کند.
صفحه 247:
مثال پانزدهم
هیچ کس نمی تواند از خود سلب حریت کند.
صفحه 248:
۱ مثال شانز دهم
نما و محصولی که از زمین حاصل می شود... (از سیاق جمله مشخص
می شود که:عام است):
صفحه 249:
مثال هفدهم
تصرف بهعنوان مالکیت خلیل مالکیت است:(از سیاق جملة مشتخص
می شود که:عام است):
صفحه 250:
\
تعریف خاص
خاص به لفظى كفته می شود که تنها برخی از افراد و مصادیق مفهوم
عام را در بر مى كيرد
صفحه 251:
| مثال اول
اشيايى كه مللك آن را براى عمل زراعت اختصاص داده باشد. از قبیل
كاو و كاوميش و ماشين و اسباب و ادوات زراعت و تخم و غيره و به
طور كلى هر مال منقول كه براى استفاده از عمل زراعت. لازم و مالک
آن رابه اين امر تخصيص داده باشد.
صفحه 252:
از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال. جزو ملک محسوب و در
حکم مال غیرمنقول است و همچنین است تلمبه و گاو و یا حیوان
دیگری که برای آبیاری زراعت یا خانه و باغ اختصاص داده شده است.
صفحه 253:
مثال دوم
سند ولادت اشخا که ولادت نها د مدت به دايره سجل
2 قا
ولا oe ولا 2 بوبی + 3
احوال اظهار شنهبرسمی است:
صفحه 254:
مثال سوم
اتباع خارجه مقیم در خاک ایران. از حیث مسائل مربوطه به احوال
شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه. در حدود
معاهدات. مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود.
صفحه 255:
اقسام عام
* عام افرادى يا استغراقى
* عام مجموعى
* عام بدلى
صفحه 256:
عام افرادی با استغراقی
alt همة أقراة.ومصاديق يك مقهوم فر عرض کم در نظر تكرقتة مبى
شود و حكمى براى آنها مقرر مى كردد. به طورى كه حكم مزبور
شامل تك تك افراد مى شود و هر يك از افراد و مصاديق, به تنهايى و
به طور مستقلء موضوع حكم است. اين نوع عام را عام استغراقى يا
افرادی.می نامند.
صفحه 257:
" مثل اول
هر تاجری به استثناء کسبه جزء باید دفاتر تجاری داشته باشد.
صفحه 258:
مثال دوم
کلیه اتباع ایرانی باید دارای شناسنامه باشند.
صفحه 259:
٠ مثال سوم
هر صلح جز صلح بر آمر نامشروغفاقتا است:
صفحه 260:
مثال چهارم
قوانین خواهند بود.
کلیه سکنه ایران مطیع قوانین خوا
صفحه 261:
مثال بنجم
هر وارئی حق, فسخ و امضاء معامله را دارد (در این حالت عام افرادی).
صفحه 262:
\
٠ مثال شم
هر دینی را ممکن است ضمانت نمود اگر چه شرط فسخی در آن
موجود باشد
صفحه 263:
مثال هفتم
کلیه وزارتخانه ها و سازمان ها مشمول این قانون هستند
صفحه 264:
مثال هشتم
هر یک از زن و مرد می تواند برای عقد نکاح وکالت به غیر دهد.
صفحه 265:
مثال نهم
هر کس در بیابان يا خرلبه که خللی از سکنه بوده و مللک خاصی
ندارد مللی پیدا کند می تولند آن را تملک کند و محتاج به تعریف
نیست مگر لین که معلوم باشد که مال عهد زمان حاضر است در این
صورت در حکم سایر اشیای پیدا شده در آبادی خواهد بود.
صفحه 266:
عام مجموعی
در عام مجموعیء همه افراد و مصادیق عام در نظر گرفته شده و برای
مجموع آنها یک حکم مقرر شده است. به طوری که مجموع افراد.
روی هم رفته موضوع حکم به شمار می رود
صفحه 267:
مثال
اگر افراد متعدد در یک حادثه بمیرند فرض بر لین است که همه آنها
در آن واحد مرده اند.
صفحه 268:
عام بدلی
در عام بدلی افراد و مصادیق مختلف یک مفهوم. در طول هم و به
نحو علی البدل مورد توجه قرار می گیرد و حکم موردنظر به یک فرد
نامعئن تعلق مى كيرد
صفحه 269:
" مثل اول
مخارج پدی که فقیر شده است به عهده هر یک از فرزندان است.
صفحه 270:
مثال دوم
حق مطالبه حد قذف به همه وارثان به جز زن و شوهر منتقل می
شود و هر یک از ورثه می تولند آن را مطالبه کند هرچند دیگران عفو
صفحه 271:
" مثال سوم
نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسید موقوف به اجازه پدر یا جد
پدری است
صفحه 272:
صفحه 273:
مثال اول
هر تاجرى بايد دفاتر دجارى داشته باشد به استثناء كسبه جزء
در لین ماده. هر تاجری عام است و با آمدن عبارت به استثناء كسبه
جزء تخصیص خورده است.
صفحه 274:
مثال دوم
هر صلحى أنافذ انستت. جزاصلح بر امر نامقروغ:
در این ماده. هر صلحی عام است و با آمدن عبارت جز صلح بر امر
نامشروع» تخصیص خورده است.
صفحه 275:
یعنی هر لفظ عبارت یا دلیل غیرلفظی که دامنه شمول ple را محدود
کند. مخصص نامیده اند
صفحه 276:
plead Cel glut < تخصیص iB op orgie Fh gre آن زا محندود تضوده :و
شماری از افراد عام را از حکم آن بیرون می کند.
> در واقع هر گاه دلیل خاص, بر دلیل عام مقدم گردد. آن دلیل خاص را مخصّص (به
کسر صاد) و آن دلیل عام را مخصّص (به فتح صاد) می نامند.
صفحه 277:
مثال اول
هر تاجرى بايد دفاتر دجارى داشته باشد به استثناء كسبه جزء
در لین ماده. عبارت (هر تاجرى) عام است و عبارت (به استثناء كسبه
جزء). مخصص آن است.
صفحه 278:
مثال دوم
هر صلحى أنافذ انستت. جزاصلح بر امر نامقروغ:
در لین ماده. عبارت (هر صلحی) عام است و عبارت (جز صلح بر امر
نامشروع)» مخصص آن است.
صفحه 279:
| اقسام مخصص
مخصص متصل و مخصص منفصل
مخصص لفظی و غیر لفظی
(۱) مخعص متصل و مخعص مدة
frets
(۲) مخصّص لفظی و مخصّص (oD Be pd
صفحه 280:
os ۱
\ متصل * همواره لفظی است. |
سا نس سا ان
سا غیر لفظی (لبّی) ٩* همواره منفصل است.
J
صفحه 281:
مخصص متصل
زملنی مخصص متصل نامیده می شود که مخصص به عام چسبیده و
وصل باشد (مخصص در جمله ای جدا از عام نباشد و همراه عام آمده
باشد).
از
> در واقع. مخصّص در صورتی متصل است که کلام مستقلی نباشد (یعسی به
تنهایی معنا ندهد) بلکه به واسطة اتصال به کلام دیگر. افادة تخصیص می کند.
صفحه 282:
مثال اول
ماده 0 ق. ت. كليه معاملات تجار تجارتى استء مكر اينكه ثابت شود
معامله مربوط به امور تجارتى نيست.
صفحه 283:
مثال دوم
ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری : محاکمات دادگاه علنی است به استثناء
موارد زیر:
* علنی بودن محاکمه
صفحه 284:
مخصص منفصل عبارت است از اينکه مخصص جدا از عام باشد
(یعنی عام در یک جمله باشد و مخصص در جمله ای دیگر باشد).
صفحه 285:
مثال اول
ماده ۴۴۵ قانون مدنی: هر یک از خیارات. بعد از فوت. منتقل به وارث
می شود.
ماده ۴۴۶ قانون مدنی : خیار شرط ممکن است به قید مباشرت و
اختصاص به شخص مشروط له قرار داده شود در این صورت منتقل به
وارث نخواهد شد.
صفحه 286:
در اینجا؛ ماده ی ۴۴۵ قانون مدنیء عام؛ و ماده ی ماده ۴۴۶ قانون
مدنی. مخصص منفصل آن است. زیرا عام در یک جمله آمده و
مخصص آن در جمله ای دیگر آمده است.
صفحه 287:
مثال دوم
ماده ۶۵۴ قانون مدنی : قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجع به آن
مسموع نخواهد بود. همین حکم درمورد کلیه ی تعهداتی که از
معاملات نامشروع تولید شده باشد جاری است.
صفحه 288:
ماده ۶۵۵ قانون مدنی : در دوانیدن حیوانات سواری و همچنین در
تیراندازی و شمشیرزنی گروبندی جائز ومفاد ماده ی قبل در مورد آن
ها رعایت نمی شود.
صفحه 289:
در اینجا؛ ماده ی ۶۵۴ قانون مدنی. عام؛ و ماده ی ماده ۶۵۵ قانون
مدنی. مخصص منفصل آن است. زیرا عام در یک جمله آمده و
مخصص آن در جمله ای دیگر آمده است.
صفحه 290:
اگر مخصص در جمله به صورت لفظ آمده باشد. به آن مخصص لفظی
می گوییم.
صفحه 291:
| مثال اول
ماده 0 ق. ت. كليه معاملات تجار تجارتى استء مكر اينكه ثابت شود
معامله مربوط به امور تجارتى نيست.
عبارت (مككر اينكه ثلبت شود معامله مربوط به امور تجارتى نيست) در
اين جا مخصص است كه بهصورت لفظ بيان شده است
صفحه 292:
مثال دوم
ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری : محاکمات دادگاه علنی است به استثناء
موارد زیر:
* علنی بودن محاکمه
صفحه 293:
عبارت (به استثناء موارد زیر..) در این جا مخصص است که به صورت
لفط بیان شنذه است:
صفحه 294:
مثال سوم
هر صلحى أنافذ انستت. جزاصلح بر امر نامقروغ:
عبارت (جز صلح بر امر نامشروع) در این جا مخ است که به
وع) در این جا محصص
صورت لفظ بیان شده است.
صفحه 295:
اگر به صورت لفظ نیامده باشد. به آن مخصص غير لفظى مى كوييم.
صفحه 296:
٠ مثال
خداوند در قران فرموده لند : الله خللق کل شی (خداوند همه چیز را
آفريده است)؛ كه در اين جا عقل به اين حكم مى دهد كه خداوند
ذات و صفات خودش را نيافريده است. يس اين مخصص غير لفظى
است. زیرا به صورت لفظ نیامده است و عقل این را استنباط کرده
صفحه 297:
تخصیص عام با مفهوم
اگر عامی وارد شد و این عام با مفهوم کلام دیگر تعارض داشته باشد.
اينجا لين سؤال مطرح مى شود كه آيا عام به وسیله این مفهوم تخصیص
مى خورد يا نه؟
همان طورى كه در كذشته كفتيم؛ مفهوم بر دو قسم است: مفهوم موافق
و مفهوم مخالف.
صفحه 298:
| تخصیص عام به وسیله مفهوم موافق
همه اصولیین معتقدند منهوم موافق خواه به طریق اولویت باشد یا
مساوات»رذر صورت تعارتش با عام: آن بر تخصیص رمی زند:
صفحه 299:
" مثال اول
هرگاه بگویند « هیچ فاسقی را احترام نکن مگر اينکه خدمتکار
دانشمندان باشد » در این مثال. موافقی دارد و لن اينکه ۰«
دنشمندان رابه طریق اولی احترام کن . لین مفهوم موافق در بعضی
موارد با جملة عام تعارض دارد Gl g در موردی است که دانشمندی
صفحه 300:
دانشمندان اصولی می گویند: مفهوم موافق عام را تخصیص می زند و
معنای کلام این چنین می شود: هچ فاسقی را احترام نکن مگر اينکه
خدمتکار دانشمندان باشد یا خودش دانشمند باشد.
صفحه 301:
تخصیص عام به وسیله مفهوم مخالف
خارج نمودن افرادی را از حکم دلیل عام. به دلیل تعارض آن با مفهوم
مخالف دلیل خاص, تخصیص به مفهوممخالف می گویند.
صفحه 302:
| مثال اول
ماده ۱۲۸۷ قانون مدنی: قانون مدنی مقرر می دارد: اسنادی که در
اداره ثبت اسناد و املاک و يا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر
مأمورین رسمی در حدود صلاحیت آنها بر طبق مقررات قانونی تنظیم
شده باشند رسمى است . 5
صفحه 303:
ماده ۹۹٩ قانون مدنی: سند ولادت اشخاصی که ولادت آنها در مدت
قائونی به دايرة سجل احوال اظهار شده است سند:رسمی محسوب
خواهد شد.
صفحه 304:
در این مثال. ماده اول عام و ماده دوم مخصص آن است. این مخصص
مفهوم مخالفی دارد و آن اينکه «سند ولادت اشخاصی که ولادت آنها
در مدت قانونى به داير ة سجل احوال اظهار نشده باشد سند رسمی
نیست» این مفهوم با عموم ماده اول متعارض است و آن را تخصیص
می زند.
صفحه 305:
مثال دوم
ماده ۲۶۷ قانون مدنی: ایفای دین از جلنب غیر مدیون هم جلیز است
اگر چه از طرف مدیون اجازه نداشته باشد ولیکن کسی که دین
دیگری را ادا می کند اگر با اذن باشد حق مراجعه به او دارد والا حق
رجوع ندارد.
صفحه 306:
ماده ۷۲۰ قانون مدنی: ضامنی که به قصد تبرعء ضمانت کرده باشد حق
رجوع به مضمون عنه ندارد.
مفهوم مخللف ماده ۷۲۰ می شود اگر به قصد رجوع ضمانت کرده باشد
می تولند رجوع کند. پس ماده ۲۶۷را تخصیص می زند که شرط رجوع
38 را اذن مدیون می داند.
صفحه 307:
عمل 5
به عام قبل از ذ
ز فحص مخ
مخصص
وقتى عا
امی داشت كنيم كه لير
اشته باث شک که عام یک
5 ۱ باشيم و ث : محصضی
ا i ee ۱
به لين رشك + 0 ۱
جور توجه کنیم و به دنبا 2 دارد
a
به لير وعجر بگردیم و
يا لازم ذ جه
رم 2 9
نیست به این شک
ين توج ۰ فوراً
كنيم و فورا به عا
ام عمل كنيم؟
صفحه 308:
حالت اول: اگر شک کنیم که عام دارای مخصص متصل است.
اگر شک کنیم که عام دارای مخصصی متصل است. به این شک توجه
نمی کنیم و فورا به عام عمل مى كنيم.
صفحه 309:
حالت دوم: اگر شک کنیم که عام دارای مخصص منفصل است.
اگر شک کنیم که عام دارای مخصصی منفصل است. به لین شک توجه
می کنیم و فورابه عام عمل نمی کنیم (یعنی در ابتدابه دنبال مخصص
می گردیم) و حال اگر برای آن عام مخصصی نیافتیم. ن موقع به ple
صفحه 310:
یک مخصص پس از چند عام
اگر چند عام داشته باشیم و قبل از لین چند عام یک مخصص آمده
باشد. سؤال لين است كه لين مخصصء به كدام عام بر مى گردد و آن
را تخصيص مى دهد؟ در اين جا به بررسى جند نظر مى يردازيم.
صفحه 311:
نظر اول: آخوند خراسانی معتقد است که رجوع مخصص به آخرین
عام یقینی است. ولی در مورد رجوع مخصص به عام های پیش از آن:
اجمال وجود دارد و کلام گوینده فاقد ظهور است.
صفحه 312:
نظر دوم : برخی اصولیون معتقدند به تمام عام های قبل بر می گردد
صفحه 313:
نظر سوم: برخی دیگر هم معتقدند فقط به عام آخری بر می گردد
صفحه 314:
تسخ:قانون نسخ:عبارث oul از اسقاط اعتبار یک قائون به وسیلة
قانون دیگر, آن هم توسط مرجعی که به لحاظ قانون حق این کار را
دارد در لین حللت قانون اسقاط شده را منسوخ و قانون اخیر را ناسخ
صفحه 315:
نسخ قانون فقط از طریق حكم مرجع صالح ممکن است به علاوه با
توجه به وجود سلسله مراتب در قوانین. قانون تالی هیچ گاه نمی
تواند ناسخ قانون عالی باشد.
صفحه 316:
اراده قانونگذار در اسقاط اعتبار یک قانون که همان نسخ کردن است
دو صورت کلی دارد: للف نسخ صریح ب نسخ ضمنی نسخ صریح :
عبارت است از اینکه قانون گذار ضمن قانونی جدید. منسوخ شدن
قانون قدیم را اعلام کند. که اين نسخ به دو شکل محقق می شود
صفحه 317:
نسخ موردی : در لین شکل. قانون با قوائین موجود با ذکر مشخصات
و عنوان نسخ می گردد.
صفحه 318:
نسخ نوعی : در این شکل از نسخ صریح. مشخصات قانون نسخ شده
بیان نمی شود و فقط ضمن یک عبارت کلی قوانین مغایر نسخ می
شوند:
صفحه 319:
نسخ ضمنی : قانون موخر بدون آنکه به شکل صریح. نسخ یک قانون
مقدم را اعلام کند به دلیل تعارض یکی مقدم و دیگری مؤخر « هر
گاه دو قانون » ماهوی با مفاد قانون مقدم. موجب نسخ ن بشود به
تعبیر دیگر در یک مورد وارد شوند و جمع بین آنها میسر نباشد.
قانون موّخر به طور ضمنی کاشف از نسخ قانون مقدم است
۵ هد
صفحه 320:
نمونه ای از نسخ ضمنی» نسخ ماده ۱۰۲۳ قانون مدنی توسط ماده
۵ قانون امور حسبی است که هر دو در یک موضوع. یعنی
احتساب زمان اولین آگهی در مورد غلیب مفقودالاثر وضع شده است
مراد از محل ذکر منسوخات بیان روش هایی است که قانونگذار از
طریق آنها منسوخ بودن مقرره ای را اعلان می کند.
صفحه 321:
این گونه نیست که قانونگذار در اعلان ان امر همواره راه واحدی را
پیش گرفته باشد بلکه به فراخورد وضعیت یکی از طریق زیر را برگزیده
است للف: تغییر مستلزم نسخ ب الحاق به عهدنامه ج اصلاح قوانین د
تصویب قانون مستقله پیش بینی تبصره و تصویب ماده مستقل ز موارد
خاص ح نسخ قوانین آزمایشی و موقت نسخ قانون متروک
صفحه 322:
دوران بين نسخ و تخصیص
دور یعنی این که وجود یک چیز وابسته به وجود یک چیز دیگری
باشد و وجود آن چیز دیگر هم وابسته به وجود آن چیز باشد
صفحه 323:
اگر دو دلیل داشته باشیم و شک کنیم که یکی از این دو دلیل. دلیل
دیگر را نسخ کرده و یا تخصیص زده است (یعنی در حالتی که هم
احتمال نسخ باشد و هم احتمال تخصیص» در اینجا چند حالت
وجود دارد.
صفحه 324:
حالت اول: تاریخ عام و خاص معلوم است و هر دو همزمان هستند :
در این حالت» خاص مخصص عام است. و نه نانسخ آن
صفحه 325:
حالت دوم: تاریخ عام و خاص معلوم است و عام بر خاص مقدم است.
این حالت دو قسم می شود.
صفحه 326:
۱: زمان عمل به عام رسيده و ما در حال عمل به عام هستيم : در اين
le خاص, نسخ کننده ی عام است ونه مخصص آن
صفحه 327:
۲ زمان عمل به عام نرسیده و ما در حال عمل به عام نيستيم : در
این جا»خان: مخصص عام است .و ثه ناسخ آن
صفحه 328:
حالت سوم: تاریخ عام و خاص معلوم است و خاص بر عام مقدم است :
در این ibe خاص مخصص عام أست
صفحه 329:
حللت چهارم: تاریخ عام و خاص مجهول است و ما تاریخ هیچ کدام را
نمی دانیم : در لین جا هر دو دلیل ساقط می شوند و باید به اصول
عملیه مراجعه کنیم
صفحه 330:
حالت پنجم: تاریخ یکی از عام و خاص معلوم و تاریخ دیگری مجهول
است : در این حالت به اصل تأخر حادث مراجعه می کنیم
صفحه 331:
تفاوت نسخ و تخصیص
در تخصیصء مخصص مبین عام است ولی در نسخ. ناسخ مبین
منسوخ نیست.
صفحه 332:
در تحصیصن: مخصص منخصص یا هم ژمان با عام است:و یا مخز یز
آن و یا مقدم بر آن ولی در نسخ. ناسخ موخر از منسوخ است.
صفحه 333:
تخصیص قانون, می تولند توسط قانون یا دلیل دیگری ماندد عقل هم
صورت گیرد ولی نسخ قانون فقط از سوی مرجعی که آن را وضع
نموده (یعنی مقنن) ممکن است.
صفحه 334:
تعارض عام و خاص
تعارضن ذرر اصطلاح اصولیون و اساثیت حقوق عبارت است از اینکه:ذو
دلیل در عرض هم و در برابر هم قرار گيرند. به طوری که نتوان به هر
دو عمل کرد مانند اينکه گفته شود مجازات معاون جرم مانند مباشر
جرم است سپس گفته شود که مجازات معاون جرم مانند مباشر جرم
صفحه 335:
مثال اول
ماده 550 قانون مدنى: هر يك از خياراتء. بعد از فوت. منتقل به
وارث مى شود.
ماده 567 قانون مدنى: هر كاه شرط خيار براى شخصى غير از
متعاملين شده باشد منتقل به ورثه نخواهد شد.
صفحه 336:
" مثال دوم
دلیل اول: محاکمات علنی هستند.
دلیل دوم: رسیدگی به جرایم اطفال غیر علنی است
/ نتیجه : محاکمات علنی هستند به غیر از محاکمه اطفال.
صفحه 337:
دلیل دوم: رسیدگی به جرایم اطفال غیر علنی است.
نتیجه : محاکمات علنی هستند به غیر از محاکمه اطفال.
صفحه 338:
در اصطلاح اصول. « مقید » به لفظ یا معنایی گفته می شود که
همراه با وصف. حللت یا قید خاصی در نظر گرفته شود. در مقابل, «
مطلق » لفظ با معثایی است که بدون لحاظ وصف» حللت یا قیذ
خاص موردنظر قرار گیرد.
صفحه 339:
" مثل اول
زغنای ok yi) Jack اتتباه یا اکراه موجب تفوذرساملة: تیست:
(اشتباه و اکراه مطلق هستند)
صفحه 340:
مثال دوم
اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع
معامله باشد. (معامله در این جا مطلق است).
صفحه 341:
مثال سوم
اشتباه ذز خسن طرفبة صجت:معاملهخللی واردتمی آوزن مگز ذر
مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد. (عقد در این
جا مطلق است).
صفحه 342:
مثال چهارم
اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ندارد
مگر اينکه در قانون. مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده
باشد. (قانون در این جا مطلق است).
صفحه 343:
مثال بنجم
انتشار قوانین باید در روزنامه رسمی به عمل آید. (روزنامه در لین جا
مقید به رسمی شده است).
صفحه 344:
مثال ششم
عقد خیاری آن است که برای طرفین یا یکی از آنها يا براى ثالثى
اختیار فسخ باشد. (عقد مقید شده است به خیاری).
صفحه 345:
مثال هفتم
مالكيت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هرکجا الا
رود و همچنین است نسبت به زیرزمین بالجمله مللک حق همه گونه
تصرف در هوا و فراز گرفتن دارد مگر آنچه را که قانون استثناء کرده
باشد. (قانون در این جا مطلق است).
صفحه 346:
مثال هشتم
حریم چاه برای آب خوردن ( ۲۰ ) گز و برای زراعت ( ۳۰) گز است.
(حریم مقید به چاه شده و زراعت مطلق است).
صفحه 347:
مثال نهم
هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گنه تصرف و انتفاع دارد
مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد. (قانون در لین جا مطلق
صفحه 348:
مثال دهم
هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مللک آن را به
لین امر تخصیص داده باشد از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال
جزو ملک محسوب و در حکم مال غیرمنقول است (مال غیر منقول
مقید است).
صفحه 349:
عثال بازدهم
تصرفات صاحب حق در ملک غیر که متعلق حق اوست باید به اندازه
ای باشد که قرار دادند و یا به مقدار متعارف و آنچه ضرورت انتفاع
اقتضاء می کنن: (ملک مقید Ay غیر نله است):
صفحه 350:
مثال دوازدهم
اگر مبیع حیوان باشد مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ
معامله را دارد. (حیوان مطلق است).
صفحه 351:
نسبى بودن اطلاق و تقیید
اطلاق و تقیید دو امر نسبی و اضافی اند. بدین معنا که ممکن است
مفهومی نسبت به یک صفت یا قید خاص مقید شده باشد. ولی در عين
حال نسبت به سایر خصوصیات و قیود مطلق باشد. مثلاً مفهوم انسان در
مقید به صفت فقر شده. ولی نسبت به سایر اوصاف (مانند انسان فقیر عادل
و انسان فقیر «انسان فقیر » عبارت ایرانی و ... ) مطلق است.
صفحه 352:
مقدمات حکمت
منظور از مقدمات حکمت. شرایطی است که شنونده در صورت
اجتماع آن شرایط از لفظ استفاده ی اطلاق می نماید
صفحه 353:
در مقام بیان بودن متکلم
آولین ,مققمة از رمققمات جکمت لن, انست. کلهستکلم. در مقام بیان
باشد. یعنی باید احراز شود که گوینده درصدد بیان تمام منظور و
مقصود خویش (از جهتی که اطلاق آن مورد بحث است) برای شنونده
هست تا شنونده با دریافت تمامی مقصود او از مراد وی آگاه شود.
صفحه 354:
عدم وجود قرینه بر تقیید
یعنی لفظ نباید دارای قیدی باشد و لفظی که دارای قیدی باشد مقید
است ونه مطلق. به عنوان مثال قانون اساسی. مقید است. زیرا قانون
مقید به اساسی شده است ولی لفظ قانون مطلق است. زیرا مقید به
قیدی نیست (به عبارت دیگر؛ قرینه ی تقیید ندارد).
صفحه 355:
انصراف
انصراف یعنی وقتی لفظی را شنيدیم؛ ذهن با شنیدن این لفظ از
بعضی مصادیق لفظ روی گردلند. یعنی به بعضی از مصادیق ن لفظ
توجه کند وبه بعضی از مصادیق آن لفظ توجه نکند و از آن روی
گرداند.
صفحه 356:
مثلاً وقتی که بگوید : دیروز به دادگاه رفتم. در لین جابه ذهن انسان
دادگاه های دادگستری خطور می کند و نه دادگاه های اداری (یعنی
ذهن انسان از دادگاه های اداری روی برمی گردلند و متوجه دادگاه
های دادگستری می شود).
صفحه 357:
انواع انصراف
انصراف به علت کثرت وجود (انصراف بدوی)
انصراف ناشی از کثرت استعمال
قدر متیقن در مقام تخاطب
صفحه 358:
انصراف به علت کثرت وجود (انصراف بدوی)
منظور از انصراف بدوی لین است که به علت کثرت وجود مصادیق و
افراد چیزی در خارج» هنگام استعمال لفظ. ذهن از مصداق نادر به
مصداق کثیر و غالب متوجه شود.
صفحه 359:
مثال اول
اگر قانون در جایی بگوید : به کارگران در صورت اخراج بلید تاوان پرداخت شود.
حال اكر مثلاً ۰ درصد از کارگران را کارگران کوره پزخلنه تشکیل بدهند و این
اكثريت از تاوان گرفتن منصرف شهند» نمى شود كفت كه منظور از اين قانون»
كاركران كوره يزخلنه هستند يعنى همان ٠١ درصد و ٠١ درصد ديكر را شامل
ثمی تلود بلکه در اینجا لفظ کازگران مطلق است و هم راشامل می شود:و این
2 گونه انصراف اطلاق را محدود نمی کند
ao ff
صفحه 360:
مثال دوم
اصطلاح تعهد در حقوق مدنی منصرف به دین مالی. لیکن این
انصراف بدوی است. با اندکی دقت تعهد غیر مالی را نیز در بر می
گیرد و مانع اطلاق نیست.
صفحه 361:
انصراف ناشی از کثرت استعمال
انصراف ناشی از کثرت استعمال برای جایی است که وقتی لفظ به
ذهن خطور کند. ذهن به سمت فرد یا افرادی که بیشتر آن لفظط
برایش استعمال می شنود:برود: و از افرای که کمتر برایش استعمال
می شود روی گرداند.
صفحه 362:
" مثل اول
لفظ مال در اثر کثرت استعمال, به اشیاء مادی گفته می شود.
صفحه 363:
مثال دوم
هر یک از خیارات بعد از فوت به ورثه منتقل می شود (منظور خیارات
معاملات است نه خیار فسخ نکاح» یعنی از خیارات فسخ نکاح منصرف
و مانع اطلاق).
# انصراف ناشی از کثرت استعمال مانع اطلاق است.
صفحه 364:
قدر متیقن در مقام تخاطب
اگر در حال گفتگو در مورد چیزی باشیم و در آن موقع لفظی را به
کار ببریم؛ مثلا در حال گفتگو در مورد عقد موقت هستیم و در آن
موقع arly Ae EAS کاز بیزیمذر لین جا لفظ.عقد مظلق انيسته زیرا
قدر متیقن داریم و قدر متیقن ما هم لین است که منظور از عقد در
لین تخاطبو گفتگوه:عقد موقت است,
صفحه 365:
حمل مطلق بر مقید (تنافی و تعارض مطلق و مقید)
مطلق و مقید ممکن است دو حالت با هم داشته باشند:
صفحه 366:
حالت اول : ممکن است با هم تعارض (تنافی) داشته باشند :
ماده ۱۶۵ ق. م. | :خوردن مسکر موجب حد است. اعم از آنکه کم
باشد یا زیاده مست کند پا نکند
صفحه 367:
اطلاق لین ماده شامل صورت اضطرار و عدم اضطرار می شود. اما در
ماده ۱۶۷ ق. م. ا. آمده است: هرگاه کسی ناچار شود که برای نجات
از مرگ یا جهت درمان بیماری سخت. به مقدار ضرورت شراب
بخورد. محکوم به حد نخواهد شد.
صفحه 368:
در اینجا اطلاق ماده ۱۶۵ به وسیله ماده ۱۶۷ مقید شده است. در
نتیجه. حد شرب مسکر در غير موارد اضطرار است. (می بینیم که
مطلق و مقید را با هم جمع کرده ایم).
صفحه 369:
حالت دوم : ممکن است با هم تعارض (تنافی) نداشته باشند :
ماده ۳۲۸ ق. م دهرکس مال دیگری را تلف کند ضامن آن است
ماقه ۶۷۷ق:.م: [ .هركس عمذا مال ذیگزی: را تلف کتد.بة.حبس
محکوم خواهد شد
369
صفحه 370:
در ماده اول. اتلاف مال به صورت مطلق و در ماده دوم به صورت
مقید نگریسته شده و احکام جداگانه ای مقرر شده است و با هم
تعارض و تنافی هم ندارند (لذا با هم جمع نمی شوند و هرکدام در
جای خود به کار می رود).
صفحه 371:
۱ حالت های دلالت لفظ بر معنا
حالات دلالت لفظ بر معنا عبارتند از:
صفحه 372:
نص
کلامی است صریح. واضح و روشن که در آن به هیچ وجه احتمال
خلاف داده نمی شود.
صفحه 373:
مثال
Seal BGP pds الف:رسمی#ب: غیر زسمی
موجب ارث دو امر است: الف: نسب؛ ب: سبب
اموال دو قسم است: الف: منقول؛ ب: غیر منقول
صفحه 374:
ظاهر
کلامی که می تولند در چند معنا استعمال شود هلی یکی از آنها به
ذهن زودتر می آید. گرچه احتمال غیر آننیز داده می شود.
صفحه 375:
مثال اول
از جمله اشخاصى كه به موجب سبب ارث مى برند هر يك از زوجين
اند (طبق ظاهر ماده اشخاص ديكرى هم ارث مى برند).
صفحه 376:
مثال دوم
هبه عقدی است که به موجب لن یک نفر مللی را مجاناً به كس ديكرى
تملتک یی کنذ تیک کتتتم واهب ,طرق رةيكاو زا مهب طلی راک مور
هبه است عین موهوبه می گویند. (معنایی که زودتر به ذهن می رسد
تملیک رایگان عين و دین و منفعت و ...شمال حق اتفاق و رهن و تحجیر
نمی شود. چون مرتبه پایین تر از مالکیت و دلالت آن به خاطر ظاهر است).
صفحه 377:
مثال سوم
اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که در خود موضوع معامله
باشد (ظاهر ماده عدم نفوذ را بیان نموده ولی موول آن بطلان است).
صفحه 378:
مجمل
کلامی است که بر یکی از چند معنای محتمل دلالت دارد و هیچ یک
از آنها اولویت ندارند.
صفحه 379:
" مثال اول
در خيار مجلس و حیوان و شرط اگر مبیع بعد از تسلیم و در زمان
خبار بليعريا 6h pote Berlin poke pls byl gala
خیار مختص مشتری باشد تلف یا نقص بعهده بایع است. (کلمه به
عهده مردد بین ضمان معاوضی و غیر معاوضی است).
صفحه 380:
مثال دوم
اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش Gat مرهنه را ندارد باطل
است. (چه چیز باطل است؟ عقد يا رهن؟ در نتیجه مجمل است)
صفحه 381:
مثال سوم
اشتباه ذز خسن طرفبة صجت:معاملهخللی واردتمی آوزن مگز ذر
مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد. (منظور از خلل
چیست؟ عدم نفوذ یا ابطال؟ در نتیجه مجمل است).
صفحه 382:
موول
کلامی که می تولند در چند معنا استعمال شود هلی یکی از آنها به
ذهن دیرتر می آید. ( عکس ظاهر است).
صفحه 383:
مثال اول
اشتباه وقتى موجب عدم نفوذ معامله است كه مربوط به خود موضوع
معامله باشد. (عدم نفوذ حمل می شود بر بطلان).
صفحه 384:
مثال دوم
اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود موصی به به ورثه او می رسد
(شرط تملک در ارث زنده به دنیا آمدن است پس این ماده مأول
صفحه 385:
* محکم : به نص و ظاهر محکم می گوییم.
* متشابه : به مجمل و موول متشابه می گوییم.
صفحه 386:
مبین لقظی است که معنا و مفهوم آن واضح و زوشن است مانند لفظ
قانون اساسی یا قانون مجازات اسلامی و ...
صفحه 387:
مجمل
مجمل یا مبهم کلمه یا کلامی است که معنای آن معلوم نبوده بلکه
مردد ميان دو يا جند احتمال مساوی باشد وندانیم که گوینده
مقصوناش كذام يك از معاتى است:
صفحه 388: