صفحه 1:
صفحه 2:
نام کتاب : جاذبه و دافعه علی (ع)
اثر : متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
چاپ هفتادم : تير 1389 مطابق رجب 1431
ناشر : انتشارات صدرا
صفحه 3:
فهرست مطالب
مقدمه
بخش اول : نیروی جاذبه علی (ع)
بخش دوم : نیروی دافعه علی (ع)
صفحه 4:
شخصیت عظیم امیر المومنین وسیعتر و متنوعتر از ان
است که يك فرد بتواند در همه نواحي ان وارد شود بلکه
حداکثر مي تواند در يك ناحیه معین و محدود بررسي
محدودي داشته باشد.يکي از جوانب وجود حضرت علي
(ع) ناحیه تاثیر او بر روي انسانها به شکل مثبت و منفي
است که از ان به ([جاذبه ودافعه)) تعبیر مي کنند. به
هر نسبت که شخصیت فردي حقیرتر باشد کمتر خاطره
ها رأ به خود مشغول مى كند و هر جه عظيم تر شد
او تر و عكس العمل سازتر است خواه عكس
فق یا مخالف و بدین علت شخصیت هاي
ع لهل سار راد سا
مي افتند و اين ها جيزهايي است كه در مورد علي به
حداعلا وجود دارد و او ازين نظر بي رقيب يا كم رقيب
.است
صفحه 5:
امتیاز اساسي حضرت علي(ع) و سایر مرداني که
از رتو حق روشن بوده اند ین است که علاوه بر -
مشغول داشتن خاطرها و سرگرم کردن انديشه
ها به دل ها نور و حرارت وعشق و نشاط و ایمان
استحکام و مي بخشند.فیلسوفان شاگرد مي |
سازند نه پیرو.رهبران انقلابي پیروان متعصب
میسازند نه انسانهاي مهذب.مشايخ عرفان ارباب
زند نه مومن مجاهد فعال. در هیچ يك
از اين ها گرمي و حرارت توام با نرمي و لطلفت
و صفا و رقتي که تاریخ در پیروان علي(ع) نشان
مي دهد نمي بینیم.در علي(ع) هم خاصیت
خاصیت پیر طریقت و هم خاصيتي از نوع خاصیت
.پیامبران
صفحه 6:
مکتب او هم مکتب عقل و انديشه است هم
مکتب انقلاب هم مکتب انضباط و تسلیم و هم
مکتب حسن و زيبايي و جذبه و حرکت.علي(ع)
پیش ازانکه درباره دیگران به عدل رفتار کند
شخصا موجودي متعادل بود و کمالات انسانیت
در خود جمع کرده بود هم انديشه اي عمیق
داشت و هم عواطفي رقیق,شیر روز بود و
عابد شب,هم مفتي بود و هم حکیم,هم عارف
و هم رهبر اجتماعي,هم قاضي و هم
کارگر بالاخره به تمام معني يك انسان کامل
.بود با همه زيباييهايش
صفحه 7:
در اين کتاب اثبات شده است که علي(ع) يك
شخصیت دو نيرويي بوده است ail ui قوي
ودافعه شدید,وهرکس هم بخواهد در مکتب او
پرورش یابد باید دو نيرويي باشد.البته دو نيرويي
بودن به تنهايي كافي نیست,باید دید علي(ع) چه
كسي را جذب و جه كسي را دفع مي كرد ‘bes
اي بسا برخي از ما كه مدعي بيرو مكتب او هستيم
مجذوبان علي را دفع و دفع شدكان توسط او را
جذب مي كنيم.در اين كتاب در قسمت دافعه علي
بيشتر به خوارج يرداخته شده است, حال ان كه
طبقات دیگر هم هستند.ولي به خاطر اهميت بحث
.و مشکلات دیگر فقط به ان ها اکتفا شده است
صفحه 8:
مقدمه
انسان هيج كاه بدون جهت بكسي دوست يا
دشمر ن aud,
دوستي هأ و رة افت ها در عتتعیت. ها متقابهت:
ها و ريشه دشمني ها ها در ضديت و منافرت
هاست.به عقيده عده اى,ريشه اصلي جذب و دفع
ها رفع نياز است؛يعني آز نسأن محتاج افريده
Lo 29 pind 2 alas one usin مر
پیوستن به
وجدا شد شدن از 2 وا ماندن از زیا
پیشان.پس در , كه قدرت ير
Resa: Lobe sl if نوازها aly s 3 خلاها
| يا
مي رسأ راد بگران رد ا
.همجون سنكّي در كناري بي اثرند
صفحه 9:
افراد از لحاظ جاذبه 9 دافعه نسبت به دیگران
یکسان نیستند و به طبقات مختلفي تقسیم
:میشوند
aisle ai aS gil دارند و نه دلفعه : نه عشؤ(1
و علاقه کسیرا برمیلنگیزند و نه عداوتو
کینه کسیرا و در لنها ow: نقطه مثبتو
برجسته لیاز نظر ؤ فضيلتها رنيكتمشاهده
نميشود مانند 6 ۳ 9۲ اگر هم
کسیانها را نوازشکند براولیناسنکه بعدا
از گوشتش(ستفاده نماید.لینگروه انسانهايي
بمارزشب وج و تهيهستند زیرا لنساننیاز به
.دوستودشمردارد
صفحه 10:
گروهیجانبه دارندلما دافعه ندارند: در زندگیل2
باهمه مردم گرم میگیرند همه ي لنها را 2
دوسدارند و متاسفانه غالمردم میپندارند که :
حسنخلقو أاجتماعيب ودنهمیناسناما لینکار
برایلنسانمتعهد 3 هدفدار كه يده هاییدر
منافقو دورو و تاشدييرا که همه سرجم يك
جور احساسندارند و در بینشانهم عادلهست
هم ظالم, هم خوبهستو هم بد. کسيکه هدفي
را به طور جديدنبا (لمیکند خوله ناخوله با
منافع بعضیت صادم پیدا میکند.پ سب لكادم
.هدفدار نمیتواند محبوبهمه باشد
صفحه 11:
در فلسفه هندي و مسيحي میگویند:انسان کامل
فقط باید محبت داشته باشد.خیراتنها اهل
وباك هل در و هر مسلك,دشمني دارد .اسلام
نيز كه بيامير را "رحمة للعالمین " معرفي
میکند و میگوید:به همه رحمت داشته باش و
محبت کن نه با هر كکسي طبق میلش رفتار
کن زیرا gal تفاق أست.محبت بايد با حقيقت
توام باشد و حقیقت محبت خیر رساندن است
و احیانا این خیر رساني به شكلي است که
.علاقه طرف را جلب نميكند
صفحه 12:
ثانیا محبت منطقي ان است که خیر و مصلحت جامعه
بشري در ان باشد,نه خیر يك فرد یا گروه.به اين
علت ميبينيم كه بسياري از مصلحين دلسوز جز کیته۲
٠و آزارجوابي از مردم نمي شنيدند
كروهيكه دافعه دارند لما جانبه ندارند يعنو[3
فقط دشمنسازند:لينها نیز افراد ناقصي 0
هستند,زیرا که فاقد خصایصلنسانيمیباشند وگرنه
لالقلعده کمیلنها را دوسنمیداشتند.الته اگر همه
مردم باطلو ستم پيشه بودند ليندشمنيها دلیل
بر حقانینچنینفردياستاما هیچ وقتهمه مردم بد
.نیستند؛همانطو رکه همه مردم هیچگاه خوبفیستند
صفحه 13:
گروهیکه هم جانبه دارند و هم دافعه: کسانیل4
که در رله هدفو عقیده ايحرکنمیکنند لینگونه 0
اند,هم دوسنسازند و هم دشمنساز.در میان
لینها افراد با شخصيانهایيهستند که هر دو
جنبه شانق ویب اشد,چنانجذبک نند که دوستان
مجذوبجانف دا کنند و چناندفع کنند که دشمنان
شخصینها گاه چنانق ویهستند که حتوقرنها
پساز مرگشانجذبو دفعشاندر روجها موثر
استو سطح بسیار وسیعیرا اشفا (میکند.لین
جذبو دفع هايسه بعدإمكانهزمانيو عمقوهاز
.مختصاباولياالله هست
صفحه 14:
گفتیم جاذبه و دافعه قوي ملاك شخصیت داشتن
تيمت يعني بايد ترجه كد ae را جذب |
ويا دفع ميكنند.جه بسيار شخصيتهاي مهم در ١
تاریخ,مثل چنگیز و معاوبه كه علي رغم جاذبه
و دافعه قوي مورد تقبيح وارد ميشوند.هر
شخصيتي هم سنخ خود را جذب میکند:عادل
.عدالت جویان را و جاني جنایتکاران را
صفحه 15:
نيروي جاذیه حضرت علي(ع)
دعوتهايي که در میان بشر پدید امده همه
یکسان نبوده اند,بعضي يك بعدي بوده اند که
قشر وسيعي را در بر گرفته اند,اما زود
فراموش شده اند.بعضي دو بعدي بوده اند كه
قشر وسيعي را فرا گرفته,هم مدتهاي مديدي
بر جا بوده اند؛يعني غیر از زمان و مکان,تا
اعماق روحهاي بشر نیز نفوذ کرده اند که اين
دعوتها از مختصات پیامبران و اولياي
خداست.جاذبه ها نیز این جنين اند؛گاهي يك
بعدي گاهي دو بعدي و گاهي سه بعدي اند
صفحه 16:
و جاذبه علي (ع) از قسم اخیر است که هم
سطح وسيعي از مردم را مجذوب خود کرد.هم
مختص به يكي دو قرن نیست و انچنان در
ژرفاي دلها پیش رفته که قرنها بعد از
وي,دشمنان نيز تحت نفوذ عظمت وي واقع
گشته و اشکشان جاري شده است .این نيروي
علي به خاطر پیوند او با خداست و گرنه در
تاريخ قهرمان هاي بسياري سراغ داریم که کم
كم از ياد رفته اند ولي ميبينيم علي(ع) بعد از
.مرگش زنده و زنده تر شد
صفحه 17:
از بزرگترین امتیازات شیعه بر ساير مذاهب این است که
پایه و زير بناي اصلي آن محبت است.از زمان پیامبر =
اکرم(ص) گروهي را کنار علي(ع) میبینیم که عاشق و
مجذوب اویند,تا انجا که رسول فرمود:((والذي نفسي
بيده
((ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة
وي تجسم حقيقت است يس مقياس و ميزاني براي
سنجش فطرتها وسرشتها ميباشد.خود ان حضرت مي
فرماید:اگر ببيني که با شمشيرم مومني را ميزنم كه با
من دشمن شود هرگز دشمني نخواهد کرد و اگر همه دنیا
را بر سر منافق بریزم که دوستم بدارد هرگز مرا دوست
نخواهد داشت,زیرا این قاعده بر زبان پیامبر(ص) جاري
شدة است كه فرمود:((يا علق الا يبفضك مومن ولا بحباة
منافق))
صفحه 18:
شعرا عشق را "اکسیر* و" کیمیا" ناميده اند
زيرا كه نيروي تبديل دارد “ترسو و جبان را
شجاع ميكند و از فرد تنبل و سنكين فردي
جالاك و زرنك ميسازد.توليد رقت و رفع
غلظت از روح ميكند و توحد و تمركز و تاحد
يديد مي اورد.عشق نفس را تكميل و
احساسات حيرت انكيز باطني را ظاهر
.ميسازد
عشق يك عامل بزرك اخلاقي و تربيتي است.به
شرط اينكه خوب هدايت شود و در مورد
.صحيح استفاده كردد
صفحه 19:
پس wl il توضیح میتوان گفت که علاقه به شخص يا
شي وقتي كه به اوج شدت برسد و حاکم مطلق بر 2
وجود فرد گردد عشق نامیده مي شود.البته انچه
عشق نامیده مي شود دو گونه است:يكي همان که .
توضیح دادیم و اشایچ اي نیز به آن خواهیم داشت و
عشقي نه تنها قابل اعتماد و توصیه نيست ,بلكه
خطرناك و فضيلت كش است وو تنها با كمك عفاف و
تسليم نشدن دربرابرش ادمي سود مي بردءزيرا كه
جنين انساني از خود بيرون نرفته است و محبوب را
براي خودش مي خواهد و براي همين با وصال به
.محبوب عشق فروكش مي كند و خاموش ميشود
صفحه 20:
تهذيب كننده روح باشد,اما انسان گاهي تحت
تاثير عواطف انساني قرار مي كيرد.محبوب و
معشوق در نظرش محترم و با عظمت است و
حاضراست خود را فداي خواسته هاي او
کند.این گونه عواطف بر خلاف نوع قبل,صفا و
صمیمیت و از خود گذ شتگي پدید مي اورد.اين
نوع احساسات است که اگر به اوح خود برسد
همه اثار نيكي که ذکر کردیم بر آن مترتب
است و چنین عشقي با وصال تیزتر و تندتر
صفحه 21:
قران كريم نام اين عاطفه را ((مودت)) و ((رحمت)) | -
ميكّذارد.قران رابطه زن و شوهر را با اين دو لفظ بيان.
مي كند و نشان ميدهد كه عامل آن تتها شهوت جنسی(
نیست , مهر و مودت و صمیمیت است که روحها را
به یکدیگر پیوند میدهند. وگرنه حیوانات هم شهوت
دارند.نکته اي را باید تذکر داد و آن اینکه عشقهاي
جنسي هنگامي سودمندند که با تقوي و عفاف توأم
باشند.البته چنین عشقهايي قابل توصیه نیست زیر
انين تظرهائد مصبيت است كه اك كسيىيا Souci
صبر و رضا با ان مقابله كند باعث تهذيب روح ميشود
امأ آين كه انسان براي خود مصيبتي به وجود اورد
درست نبوده و قابل توصيه نيست حتي أكر نتايج مفيدي
براي انسان داشته باشد به هرحال آثار مفیر دأشتن ب
.مطلب است و قابل توصیه بودن مطلب دیگر
صفحه 22:
بنابراین غیر از عشق جسمي نوع دیگر از عشق است که
از محدوده مادیات بیرون است و در حقیقت فصل ممیزا -
انسان و حیوان مي باشد و ان عشق معقول Gus cowl
به فضايل و خوبي ها و شيفتكي در براير جمال 1
حعیفت. این.عتتق در ایات فرانبا واده((معبت]]
یا ((مودت)) در اقشام مختلفي بیان silo Gaul ou
عشق مومنین به خدا"والذین امتو اشد حبا لله",عشق
خدا به مومنین "ان الله یحب المتقین",دوستيهاي دو
جانبه بين خدا و مومنین"فسوف ياتي الله بقوم یحبهم و
یحبونه",یا بین خود مومنین" ان الذین امنو و عملوا
الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا".حتي در روایات
است که روح و جوهر دین چيزي جز محبت نیست و
اساسا علاقه و محبت است که اطاعت را به دنبال مي
.هرد
صفحه 23:
نيروي محبت از نظر اجتماعي نیز نيروي عظیم و
موثري است.بهترین اجتماعها ان است که با
نيروي محبت اداره شود.يعني محبت زمامدار به
مردم و محبت مردم به زمام دار.تا عامل محبت
نباشد رهبر نمیتواند یا بسیار سخت مي تواند که
اجتماعي رأ رهبري و تربیت کند حتي اگر عدالت
را در ان بر قرار کند,زیرا مردم انگاه پیرو قانون
خواهند بود که از زمامدارشان محبت و علاقه
ببینند.قران کریم هم این محبت را عامل جذب
مردم به پیامبر میداند و مي فرماید:((و لو کنت
.فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك))
صفحه 24:
نكته ديكري كه مطرح ميشود اين است كه ايا 0
عشق به اوليا و دوستي نيكان خود هدف است
يا وسيله اي است براي تهذيب نفس و اصلاح 1
اخلاق؟در عشقهاي حيواني گفتیم كه تمام
توجه عاشق به صورت و ظاهر معشوق است
و پس از اشباع غرایز,دیگر اتش عشق
خاموش میشود.اما عشق انساني حیات است
و اطاعت مي اورد.و عاشق مي کوشد تا جلوه
اي از معشوق باشد,لذا انتخاب دوست و
محبوب در اسلام اهمیت بسياري دارد,زیرا
.دوستي همرنگ ساز,زیباساز وغفلت اور است
صفحه 25:
clad gph all با آن: lle که گفتيم حساسيت
هوش و ادراك تناقض ندارد.حساسیت ادراك از
این نظز است که انسانترا از کودتی درف آوزو
ولي كودني غير غفلت است, عشق,فهم را تیز
میکند,اما چون در يك جهت تمرکز مي يابد. عيبي
يديد مي اورد و ان غفلت از عیب معشوق است
كه عاشق حتي ان را زيبا ميبيند.زيرا كه عشق
مثل علم صددرصد تابع معلوم نيست و جنبه
داخلي ان بيش از جنبه عيني ان است يس
عاشق همه جيز معشوق را زيبا ميبيند و عيب او
را م هنر مييندارد.اين است که گفته اند:((حب
الشي يعمي و يصم))
صفحه 26:
به هر حال دوستي نیکان باعث مي شود كه شخص
خود را همرنگ و همشکل نیکان کند.براي همین
از دو راهي که فیلسوفان و عارفان براي تهذیب
به كار كرفته اند ميبينيم عارفان بسيار موفق تر |
از فيلسوفان بوده اند.فيلسوف فوايد تزكيه و
مضرات اشفتكي را اثبات مي كند و سيس به
سراغ تك تك رذایل مي رود تا انها را اصلاح
كندءاما اين کار بسیار مشکل است؛اگر ممتنع
نباشد,ولي عارف مي گوید كه ((كاملي))پیدا کن
و رشته محبت او را به گردن بینداز.اين راه از راه
.عقل هم بي خطرتر است و هم سریعتر
صفحه 27:
راه عقل مثل اين است كه بخواهي ذرات اهن
رابا دست از خاك جدا كني وراه عشق جدا 2
كردن ذرات اهن از خاك به وسيله 1
اهنرباست,لذا عشق و دوستي نيكان خود
وسيله اي است براي تهذيب نفس و اصلاح
اخلاق.فرق مکتب انبیا با مكتب فلاسفه نيز در
انبيا محبوب اند و محب افرین.با نگاهي به
تاريخ اسلام در مي يابيم كه عشق اصحب به
پیامبر(ص) بود که توانست ان جامعه جاهلي را
.آن چنان متحول کند
صفحه 28:
صفحات تاريخ اسلام پر است از این شيفتگي ها
و دل دادكي ها.در تاريخ بشر نمي توان كسي
را یافت که به اندازه رسول اکرم(ص) محبوب
و مراد ياران و معاشران و زنان و فرزندانش
بوده باشد و تا اين حد از عمق وجدان او را
.دوست داشته باشند
صفحه 29:
تا اینجا فهمیدیم که عشق پاکان هدف نیست بلکه -
وسیله ایست براي تهذیب نفس.اکنون ببینیم كه |
ايا اسلام براي ما محبوب انتخاب کرده است يا !
خیر.قران در مورد پیامبران پیشین مي فرماید که
انها اجري از مردم نمي خواستند,ولي خطاب به
رسول اکرم مي گوید:((قل لا استلکم علیه اجرا
است که بنا بر نص قران فایده اين کار هم به
خود ما مي رسددنه به رسول اکرم و محبت به
اهل بیت رسول جز اطاعت از حق و سعادت خود
.ما نتیجه اي ندارد
صفحه 30:
مراد از ((قربي)) هر که باشد مسلما از برجس لا
ترین مصادیقش علي(ع) است,چنان که از
پیامبر(ص) راجع به محبت و دوستي خاص
علي(ع) روایات بسياري رسیده است,اما رمز
و سبب محبت علي در دلها چیست؟رمز محبت
را هنوز كسي کشف نکرده است,يعني نمي
شود كفت :اكر اين کار را بکنید, محبت ایجاد
مي شودءاما به هر حال محبت رمزي دارد و
جيزي در محبوب هست كه محب را جذب
ميكند.علي محبوب و معشوق انسانهاست ولي
جرا همه دلها خود را با علي ميبينند؟
صفحه 31:
مسلما ملاك دوستي با او جسم او نیست,زیرا که
جسمش امروز بین ما نیست.محبت او از نوع قهرمان -
دوستي و نیز از راه محبت به فضیلت هاي اخلاقي و .
انساني هم نیست,زیرا بسياري این چنین هستند.اما 1
محبت هیچ کس چو علي( ع) پایدار نمانده است و رمز
محبتش پیوند الهي اوست .دلهاي ما به طور ناخود اگاه
در اعماق خویش با حق پيوستگي دارند و چون
علي(ع) wal Ly بزرگ حق و مظهر صفات آو مي
یابد.به او عشق مي ورزند.نقطه هاي روشن در
وجودش بسيار است اما انجه اورا براي هميشه
درخشنده و تابان قرار داده است ايمان و اخلاص
اوست و اين حقيقت ان است كه به وي جذبه الهي
.داده است
صفحه 32:
نيروي دافعه حضرت علي(ع)
علي(ع) هميشه هم جاذبه داشته و هم
دافعه, ولي دوران خلافت حضرت و
همچنین بعد از وفاتش,يعني دوران ظهور
تاريخي علي (ع) دوره جاذبه و دافعه
اوست,پس ابتدا بحث خود را اختصاص
.مي دهيم به دوران خلافت ایشان
صفحه 33:
علي(ع) مردي دشمن ساز بود واین يكي دیگر از
افتخارات بزرگ وي مي باشدءجرا كه هر ادم
مسلك داري كه مصداق((يجاهدون في سبيل ١
الله و لا یخافون لومه لائم)) باشد,چنین است.
اگر شخصیت حقيقي علي(ع) امروز هم بدون
تحریف ارائه شود.بسياري از مدعیان دوستیش
در ردیف دشمنان قرار خواهند گرفت.علي(ع)
در راه خدا ملاحظه كسي را نمي کرد,و اگر به
كسي عنايت مي ورزيد تنها به خاطر خدا بود و
قهرا این حالت روحهاي پرطمع را رنجيده و
.دشمن مي کند
صفحه 34:
:حضرت در دوره خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد
ناکئین (اصحاب جمل), قاسطین(اصحاب صفين) و
مارقین(اصحاب نهروان) و ناکئین پول پرستان و
طماعان بودند که سخنان حضرت در مورد عدل بیشتر
متوجه انهاست.روح قاسطین روح سیاست همراه با
تقلب و نفاق بود و مي کوشیدند تا زمام حکومت را به
دست گیرند.عده اي پيشنهاد مصالحه با انان را به
علي دادند ولي او نيذيرفت زيرا او امده بود تا ب ظلم
مبارزه کند نه اين که ظلم را امضا نماید,پس جنگ
حضرت با انها جنگ با نفاق و دورويي بود.روح مارقین
روح عصبیت هاي ناروا و خشك مقدسي ها و جهالت
.هاي خطرناك بود
صفحه 35:
و علي(ع) با هر سه دسته مبارزه میکرد.ما بحث
خود را معطوف به اين گروه اخر مي atid
زیرا اگرچه این گروه به صورت يك مذهب
امروزه وجود ندارند ولي افکارشان در بسياري
از مسلمین نفوذ کرده است و این افکار
مزاحمي سخت براي پیش رفت مسلمین مي
صفحه 36:
خوارج
خوارج يعني شورشیان که از واژه خروج به معني
سركشي و طغیان گرفته شده است.در طول تاریخ
خيلي ها بر حاکمان وقت خروج کرده اند,اما نام
خارجي فقط بر اين دسته اطلاق شد,زیرا اين ها نحله
اي شدند و مذهبي ساختند و اصول وفروعي براي
خود دست و پا کردند.پیدایش انها در جایان حکمیت
است.در جنگ صفین وقتي معاویه شکست خود را
حتمي دید,با مشورت عمروعاص قران ها را بر سر
نیزه کرد و این جاهلین مقدس مب گفتند:جنگ ما به
خاطر احياي قران است.اين ها که تسلیم قرانند.,پس
چرا با انها بجنگیم.هرچه حضرت سعي در ارشاد انها
.كرد سودي نبخشيد
صفحه 37:
خوارج به اين هم اكتف نکردند,گفتند: le: نمي
۳ استانه پيروزي بود به زور برگرداندند.به هر .
حال قرار شد قران را حاکم قرار دهند.معاویه
و اطرافیانش بدون هیچ اختلافي عمروعاص را
انتخاب كردند,ولي این ها در اینجا هم نگذاشتند
علي(ع) ابن عباس سیاست مدار یا مالك اشتر
روشن بین را انتخاب کند و خودشان ابوموسي
را که مردي بي تدبير بود و بغض علي را
داشت- بر علي(ع) تحميل كردند و طبق ان
داد.هر دو علي(ع) را خلع كردند و عمروعاص
canis |) voles. کرد
صفحه 38:
خوارج که رسوايي حکمیت را دیدند به اشتباه خود پي
بردند.اما خطاي دیگرشان در پیدا کردن ريشه این اشتباه -
بود.نگفتند: توقف جنگ يا انتخاب داور بدین شکل اشتباه
بود,بلکه گفتند:این که دو نفر انسان در دین خدا حکم .
کنند خلاف شرع و کفر بود.حاکم منحصرا خداست نه
انسانها.نزد علي(ع) امدند که تو وما همگي کافر شدیم,ما
توبه کردیم تو هم توبه کن.حضرت فرمود:توبه در هر حال
خوب است,استغفرالله من کل ذنب.گفتند:باید از خود
حکمیت است توبه کني.افرمود:اولا که من این مسئله را
پدید نیاوردم.ثانیا چگونه حلال خدا را حرام کنم به گناه
نکرده اعتراف کنم.خوارج از اين جا به عنوان يك فرقه
سياسي از علي جدا شدند و کم کم اصول عقايدي تنظیم
کردند و رنگ مذهبي گرفتند
صفحه 39:
و بعد به فکر افتادند که ريشه مفاسد دنياي اسلام را
کشف کنند.به این نتيجه رسیدند عثمان و علي و
معاویه همه بر خطا و گناه کارند.انها اساس مذهب
خود را بر امر به معروف و نهي از منکر تعبدي
قرار دادند و گفتند: باید با مفاسد پدید امده مبارزه
کرد.نکته مهمي که در مورد امر به معروف و نهي
از منكر لازم است اين است كه اين وظيفه قبل از
هر جيز دو شرط اساسي دارد:بصيرت در دين كه
همان شناخت معروف و منكر است كه اكر نباشد
زيانش. بيش تر از سودش است.و دیگر بصیرت درا
عمل,يعني احتمال تاثير و عدم ترتب مفسده,زیرا
اين اصل براي رواج معروفه و محو
منکراست,بنابراین در جايي که اين دو شرط نباشد
.ديكر اين اصل فایده اي نخواهد داشت
صفحه 40:
ولي خوارج نه بصيرت در دين داشتند و نه بصيرت درا
عمل.انها عده اي نادان در دين بودند و بصيرت در
عمل را هم كلا منكر مي شدند و امر به معروف و
نهي از منکر را امري تعبدي مي دانستند و با علم به
این که خونشان هدر مي رود هم قیام مي کردند و در
اثر همین تهورهاي جنون امیز مورد تعقیب حکام قرار
مي گرفتند و همین امر باعث شد که خيلي زود
.منقرض شوند
اصول عقاید خوارج را چند چیز تشکیل مي
داد:اول)تکفیر علي و عثمان و معاویه و اصحاب جمل
و قائلین به به حکمیت,جز انها که توبه کنند.دوماتکفیر
.كساني که قائل به کفر گروه اول نباشند
صفحه 41:
)این اضل که انمان تنها عقیده قلبي aS; wens
مرکب است از اعتقاد و عمل,چهارم/وجوب بلا شرط
.شورش بر والي
اين ها به واسطه این عقاید شب را صبح کردند در حالي
همه مردم را كافر و در اتش مي ديدند
تنها فكر خوارج که از نظر متحددین امروز درخشان
مي شود تئوری انها در باب خلافت كه روز ورخشان تلقي
آنتخاب stout ترين فرد از لحاظ ایمان انتخاب
أنه فس نژادی که پاشد و اکر ب j ِ
سلامي گام برداشت
شون کر ایس Se و ود وی
هاءهم در مقابل شيعه قرار كه مي كويذ
إمري است الهي و هم در مقابل اهل سنت
كويد yo oT Ae ats قريش أست رالبنه بور Eire نل
حاكم بودن خليفة ترود y
Jalal بعد یه Fe rl کردند Bik
.وهب بيعت كردند
صفحه 42:
آنها خلافت ابوبکر و عمر را صالح مي دانستند
چون مي گفتند:انها از روي انتخاب صحيحي
خلیفه شده اند و از مسیر مصالح نیز خارج
نشده اند.انتخاب عثمان و علي را نیز صحیح میا"
دانستند, ولي عثمان چون از اواخر سال ششم
در خلافتش تغيير مسير داده بود بايد عزل مي
شد و جون به خلافت ادامه داد كافر و واجب
القتل شد و علي هم جون مسأله حاكميت را
يذيرفت و توبه نكرد كافر و واجب القتل شمرده
شد.خوارج از ساير خلفا نيز بيزاري مي جستند
.و هميشه با انان در ييكار بودند
صفحه 43:
امروز بحث از خوارج به عنوان يك فرقه و مکتب بي
مورد است زيرا كه که چنین مذهبي در دنیا و. د ندارد امل ا
بحث از هيت ر خوارج مفيد است ون رق
انان هنوز زنده انست بو بسیا pli | ته فستند يعض |
از مذاهب : ست از نظر ر بميرند
روحشان زنده aa وا و همچنین 7S ات
عده اي از ر بيزو بك هذهب بأشتر ما روحا
مکتب oie پيروي گنند؛مثلا بعد از ha St sal
i pis Se Tes ac See
صحابه را د نتخاب قرار مي دهند یا اصل را بر
حقیقت مي گذارند ن بر
وم ag es وكارهان ها تفر
ست 3 عصر همين كه
ی كافي است؟شیعه
معیار حقیقت را خود حقیقت قرار مي دهد نه افراد
.ظاهرالصلاح
صفحه 44:
با اين تعبیر معلوم مي شود که چقدر زیادند انها
که در شعار شیعه اند,اما روحشان تشیع =
نیست.شیعیان اولیه مردمي بودند منتقد وبت ١
شکن Jol. شناس و دیندار,نه شخصیت شناس
و شخصیت پرست.در جریان جنگ جمل كسي
مردد شده بود از طرفي بزرگاني چون عمار و
اویس قرني و علي را مي دید و از طرفي ام
المومنین و پیشتازان اسلام طلحه وزبیر
را.علي(ع) به او فرمود که سرت کلاه رفته
است,ملاك حق افراد نیستند بلکه خود حق
است افراد اشتباه مي کنند اما حق اشتباه نمي
.کند
صفحه 45:
بر تال مي خوانستيم كوبيم كة من تتيود مكتيي
انمد ما روح ان زنده باشد'بعني امروز اكروهي تحت
obs د ندايند اما ابأروح أيها
et 4 نكرده است eG ae
خارجي ارست ae eal یم ode
د بحث درباره
ست .ما بابذ بدائيم كه جرال علي لي انها را دهع کر وجا
نحت تاثير جاذيه اك قرار”
مبرالمومتون ( درمتها an ازادي برخورد
ان که در وار عفد
ملا ازاد بودند و بم
ee 35 نها مي کردند ند ول کم کم أ أنقلاب
Jes ره
امنيت اه ند و دست ده غا تگري | ae متا ند
J J J
ول نب بای ده حکومت را از پاي
.دراورند
صفحه 46:
زیرا اخلال علیه امنیت جامعه مطرح بود,لذا
علي(ع) انان را تعقیب کرد و در نهروان با انها :
روبه رو شد و خطابه اي خواند که هشت هزار
از دوازده هزار نفرشان برگشتند و بقیه در
.جنگي سخت کاملا مغلوب شدند
روحیه خوارج روحیه خاصي است؛تركيبي از
زشتي و زيبايي که در مجموع انها را تحت تاثیر
دافعه علي قرار داد.نه جاذبه او.در اين جا
مواردي هم از جنبه مثبت و هم منفي روحيه
:انها را بازكو ميكنيم
صفحه 47:
حيه 1 bs سختدر رله 1
J تیه مسر لست رار عقيده خويشل
.داشتند و
عبادتييشه
طُواهر sont Tah
Ss مش re 2 ب
beatae tS اس St
١
مهم و از
قدام شجاعاته او با لين Ss ole Sea ae
اجب عمتحجر و مغرور !
BW any LE لصلاح,زند tie
ل ل 1
كرديم كه يا شمشير كشيدربه رو
sation حضرنتیز به اهمینلینکار ولقفلستو میگوید:
در أوردم و غير ار من
((منجشم ليزه تن
كار را نتاش)) زيراكه وضع قد قولولتها طورى ود
“كر موميورا بيه ترد rae si Soin
تسونعدا و لكر وگن سراعاسل مگ
اا ا نامرف ومو كصر ]أ
«شکستند«ک سر ظهرعلثنانجاهلمتتسکو عاام متهتک
صفحه 48:
3) خوارج مردمی جاهل و نادان بودند.حقایق را بد می
فهميدند و بد تفسير مى كردند و اين كج فهمى ها
برایشان به صورت , ٠ مذهب درامد و بزر ترين
فداكارى هارا جام مى دادند.در اين
سد حلت otis:
از عباد تان جدا كر بود
از نطر علی سس تال ا
Pye a را به شدت كو
لت جنين افرادى بيش بر ازان جاست تن که
دست زيرك ها و منافقين بى د می شوند. به
“Galt ا ل ا ا
عدم بصیرت و نادانی باعث تشکیل خوارج به
مذهب شد.انها در مورد اين ایه که
iB nee ن گذاری را مختص به خداوند می داند
حکم را به معنای حکومت و حکمیت و اجرای قانون
گرفتد و بقهمین فلت از علی(ع) جد] AGES
صفحه 49:
4)خوارج مردمی تنگ نظر و کوته بین بودند و مانند همه کوته
و نمی
ن را جهنمی می دانستند. اولین کار جنين
0 ی خود را به صورت
leas ديعن در م وريد رجحمت جدا را محدود
سى غضب مى نشانند كه
هموازه بر نا أو رأ به عذاب آبدی بکشاند؛ متا مرتکی
كبيره را كافر و مخلد در اش می دانستند و این تنگ نطری
را | آمروز هم در جامعه اسلامی می بینیم و wou
روح خوارج نمرده است.
ج در عين اين كوتاه نظرى افرادى شجاع بودند و
1 رقدرت مى رفتندءولى متاسفانه در دو
های بعد جمود و تنگ نظری آنها باقی ماند و شجاعتشا irs
ی ی
به بق نسبت دبه ن قدرت
سره تفت و با Sula جان قضیلت افتادند که
ک قرار دهیم,هیج وقت هيخ
ن نبوده
ae
صفحه 50:
به خوا به های ری بود, قران
سای (pes oe Be pace at toe gi a
اجنهاد را باز گذاشته است «فلولا نفرا فرقه منهم طائقه =
| الدين» و خوارج درست در مقايل تعليم قرانى
رو خوأهد فود اسلامى as وزنه سا و ار گرفته و با ۱
داحل کردن اشکال و صور gst ya se رذن آن ید
طوز غیر منتفیم داشتند دز حالی که اشلام نهزگز به ظاهر
,نیرداختة و تعاليمش متوجه روج ومعناسب؟
إسلام هدفها و اراده براى انتخاب طریقه رسیدن به آن ها را در
5 3 ۱
ea. است که CI gy زمان جرکت ails
تطبیق حقیقت بر مصادیق, خود کار ساده ای نیست همانطور کدٌ
FT ZI AS 0 بر مصداق اشتباهی تطیق گردند:
أن ها حون دیدید سکمیت حکمیت در یک مورد آشتباه شد گفتند؛ پس
عکمیت کل باطل است و در تخيص اتبه خود برد
Is نكمت وف ats 2 ه رن
مت ين است جه قران
ss حکومت افراد پیروی | ی
ست به خودی خور ید باید
أن زايا اعمال نر به دست اودر أن هم بدون اف اد Pca
.نيست
صفحه 51:
اشکال حکمیت در حیله معاویه و بی لیاقتی ابو موسی
اشعری بود كه امام نيز مخالف ترين فرد با اين مسئله بود
.اما اين دلیل نمی شود که اساس حکمیت باطل باشد 2
يه هر حال سياست قران بر نيزه كردن سيزده قرن است كه
کم وبیش میان مسلمانان رایچ است مخصوصا هر وقت |
مقدس مابان و متظاهران زیاد می شوند این سیاست از
طرف سواستفاده جيها رايج می گردد واز اين مطلب باید
هروقتجاهلها مظهر قدسوتقویشناخته شوند وسیله (1
?8 دستوی رکهاعمنفعتی رست میافتد و لینجاهلان
bulsl a ngewe خواهند بود برلی
جلوگیرجاز افکار مصلحانولقعی در تاريخ
دیده شده که عناصر ضد اسلامیو استعمارگرانخصوصا
با تحريكلينافراد جاهلبا للميجاد تفرقه ميا نمسلمين
بهره گیریکرده اند و با اسمدینو مذهانها را سدی
قرار داده أند در مقابلدلسوختگانیکه در صدد بیرون
.راندنن_فوذ خارجیب وده اند
صفحه 52:
2)باید بکوشیم طرز استنباطمان از قران صحیح باشد. قران آن
گاه راهنماست که عالمانه تفسیر شود و از راهنمایی راسخین
در علم قران استفاده شود. قران همواره مسائل را به
صورت کلی و اصولی طرح میکند. استنباط صحیح مسائل
جزیی از کلی بسته به فهم و درک صحیح ماست. قران می
خواهد مسلمانان رشد عقلی داشته باشند و نمی خواهد با "
مسلمین هميشه مثل ولى صغير با صغير رفتار کند و علت
بقاى قران نيز همان كلى بودن أن است. در قران مفاهيم
ظلم وعدل آمده و بر ماست که عدل را تشخیص دهیم و با
ظلم به ستیز بر خیزیم.
مشکل ترین مبارزه ها مبارزه با نفاق است؛ بعنی مبارزه با
زيركى هايى كه احمق ها را وسیله قرار مب دهد. ٠ اين مبارزه
از مبارزه با كفر بسيار سخت تر است زيرا كفر ظاهر و
باطتش کی است. اما نقاق طاهری آراسته و باطنی کفر آمیژ
دارد وبرای همین درک آن برای توده ها بسیار دشوار است,
لذا می بینیم هرگاه در تاریخ اسلام مصلحی به پا خواسته سود
.جویان بلافاصله لباس تقوی پوشیده اند
صفحه 53:
از جمله نکته های بزرگی که از سیرت على (ع) مى يابيم
این است که چنین مبارزه ای اختصاص به جمعیتی خاص .
ندارد بلکه در هر جه که عده ای از مسلمانان ابزار
بيشرفت بيكانكان و بيشبرد اهداف استعمارى شدن و 1
استعمار كران براى تضمين منافع خود به آن ها تترس
كردند يعنى آنان shy Ly خويش سير كرفتند كه مبارزه با
آنان بدون از بين بردن اين سيرها امكان يذير نبود بايد
ابتدا با سيرها مبارزه كرد وان ها را از بين برد تا سد راهة
.برطرف كردد و بتوان بر قلب دشمن حمله برد
داستان خوارج اين حقيقت را به ما مى آموزد كه در هر
نهضت اول بايد سيرها را نابود كرد و با حماقت ها
جنگید؛ همجنان كه على (ع) پس از جريان حكميت قبل
از رفتن به سراغ معاويه اول به خوارج يرداخت وآن ها
.را نابود كرد
صفحه 54:
سراسر وجود علی(ع) , تاریخ وسیرتش , خلق و خويش و
سخن وگفتگویش درس و سرمشق است؛ همچنان که , .
Vie های علی (ع) برای ما آموزنده است , دفع های او
نيز چنین است. ما معمولا در زیارت ها مدعی می شویم .
که ما دوست ائمه معصومین و دشمن دشمن آن ها 2
هستیم ؛ یعنی ما به سوی آن ها جذب و از دشمنانشان
دفع می شویم اما باید دید که چه کسانی دشمنان ایشان
بودن و چه کسانی دوستان ایشان؛ چه کسانی را ایشان
.دفع کردند وچه کسانی را جذب کردند
در این بحث اختصارا معلوم شد علی(ع) با دو طبقه سخت
جنگید و آن ها را دفع کرد :منافق زیرک وزاهد احمق.
همین دو درس sly مدعیان تشیع کافی است که چشم
باز کنند و فریب منافقان را نخورند, تیز بین باشند و
ظاهر بینی را رها کنند که جامعه تشیع در حال حاضر
.سخت به اين دو درد مبتلاست
صفحه 55: