صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:

صفحه 4:
گس ند گی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانانقرار داشته است ؛ با اينهمه » روایات بی‌شمار موجود در جزئبات همداستان نستند و به ویژه آگاهیهای ما در باب زندگی آن بزرگوار ؛ پیش از بعثت ؛ به تفصيل شرح سیرة ایشان پس از بعشت. نیست به هر حال+ آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 91 سال در ذهن نقش می‌بندد؛ بازتایی از تصویر ظهور پیامبری الهی و س رگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار » بی‌هیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه ؛ دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آماد؛ گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد نهد که اینک یکی از مهم‌ترین ادیان جهان به شمار می‌رود .ال قول ق پشت تولد حضرت محمد ( ص) بنبر بسیاری از روایات در ۱۷ ربيع الاول عامالفيل ( ۵۷۰ م) + يا به روایتی ۱۲ همان ماه در تقویم عربى روى داد . هدر بباببر(اص)»» عبدالله فرزند عبدالمطلب و ماهرش آبنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرك قریش بودئد ؛ قبيلهاى كه بز ركان آن از نفوذ فراوانى در مكه برخوردار بودئد و بيشتر به باز ركالى اشتغال داشحد . عبدالله ؛ در يهامير (ص)» اندكى بيش از تولد فرزندش براى تججارت با كاروانى به شام رفت و در بازكشت بيمار شد و د ركذشت . بنابر رسمى كه در مكه رايج بود » محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد . وی 1 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خويشان به يثرب ( مدینه) رفت؛ اما آمنه یز در با زگشت ؛ بیمار شد و د رگذشت و او را در ابواه- نزدیک مدینه- به خاک سپردند. محمد( ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت؛ اما او نیز در ۸سالگی وی در گذشت و سرپرستی محمد ( ص) بر عهدا عمویش 4 . ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش کوششی بلیغ می کرد , در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در انام » نشانه هاى بيامبرى را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر ( ص ) » شرکت در پیمانی به نام « حلف الفضول » است که در آن جمعی از مکیان تعهد کردند « از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بستاتد» + پیمانی که پیامبر (ص) بعدها نیز آن را می‌ستود و مىفرمود كر بار ديكر اورا به جنان بيمانى باز خوائئد ؛ به آن مىبيوندد. شهرت مجمد (ص) به راستگویی و درستکاری چنان زبانزد همگان شده بود که « امين » لقب كرفت و همين صداقت و درستى توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او رابا سرماية خويش براى تجارت به شام فرستاد ؛ يس جنان شيفتة درستكارى « محمد امين» شد كه خود براى ازدواج با وى كام بيش نهاد ؛ در حالی که بنابر مشهور؛ دست کم ۱۶ سالی از او بزرگ‌تر بود . خدیجه برای محمد ( ص ) همسری فداکار بود و تا زمانی که حیات داشت» پیامبر همسر دیگری برنگزید . او برای پیامبر ( ص ) فرزندنی آورد که پسران همگی در کودکی در گذشتد و در میان دختران» از همه دامدارتر» حضرت فاطمه( ع) است . از جزئيات ابن دوره از زندگی پیامبر ( ص) تا زمان بمشت ‎ST‏ ‏نيست ؛ جبز آنكه مى دانيم نزد مردمان به عنوان فردی اهل تأمل و تفکر شناخته شده » و از خوی و رفتارهای دا

صفحه 5:
پدشت فا هچرف گناد نخستین نشاندهاى بعثت بيامبر (ص) به هنكام ۰ 4 سالگی او ؛ رؤياهاى صادقه بوده است؛ اما آنچه در سیر عنوان آغاز بعشت شهرت يافته ؛ شبى در ماه رمضان + یامه رجب است که فرشتة وحی در غار حرا بر پیامر (ص) ظاهر شد و بر و آیات سور علق را برخواند . بنابر روايات ؛ پیامبر (ص) به شتاب به خاله با ز گشت و خواست که او را هر چه زودتر بپوشانند. گوی برای مدتی در نرول وحی وقفه‌ای ایجاد شد و همین امرپیامبر(ص) را غمناک ساخته بود » ولی اندکی بعد فرشتة وحی با زآمد و آن حضرت را مامور هدایت نوم خرد و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانذ خدا از بتان؛ و دلهای آدمیان از خدایان دروخین کرد . پیامبر (ص) دعوت به توحید را خانوادة خود آغاز کرد و اول کسی که به او ایمان آورد؛ همسرش خدیجه ؛ و از مردان؛ پسر عمویش علی بن ابی طالب ( ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را یام (ص) بر عهده داشت. در منایع فرق گوناگون اسلامی؛ از برخی دیگر همچون ابویکر و زيدين جارئه ؛ به عنوان نخستین گروند گان به اسلام نم بردهاند؛ اما بايد در نظر داشت که این موضوع برای مسلمانان در گرایشهای مذهبی گوناگون پیوسته انتخاری بود و بعدها به زمينه اى براى منازعات كلامى ميان آنان تبديل شد . هر جدد دعوت آغازین بسیار محدود بود؛ ولی شمار مسلمانن رو به فزونی داشت و چندی برنیامد که گرو اسلام آورندگان ‎DL bl‏ مکه می‌رفتد وبا پیامبر (ص) دماز می گزاردند.۳ سال پس از بعشت؛ پیامبر(ص) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحی گسترده‌تر مطرح سازد . بيامبر (ص) بدين كار ديست زد اما دعوتش اجابتی چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندكان فريش نیفزود. .بايد كفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابرى انسانها تاكيد بسيار داشت ؛ بر نمی‌تافتند » اما فرودستان و بى جيزان ؛ دين جديد را با دل و جان پذیر بودند و گروه گروه به آن می گرویدند و برخی از ایشان همچون عمار ياسر و بلال حبشی بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار تریشیان و به طور کلی مش رکان مکه اگر چه نخست با ملایمت و بیشتر با بیاعتایی همراه بود؛ ولی چون بد كوبى از بتان درا آبين و رسوم دران آنان فزونى يافت ؛ تریشین بر پيامر ( ص) و مسلمانان سخت گرفنند و خاصه ابوطالب عموی پیامیر ( ص) را که جدا از او حمایت می کرد ؛ برایآزار پیامبر (ص) در تتگناقرار دادن . ازيك سو تعرض فريشيان و ديكر قبايل به مسلمانان و شخص پیامبر(ص) فزولی می گرفت و از دیگر سو در صفوف فریشیان نسبت به مخالفت با پیامبر (ص) یا حمایت از او » دو دستگی پدید آمد . سختگیری مش رکان چندان شد كه پیامبر (ص) عده‌ای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر می‌رسد. که برخی از اصحاب نی میان حبشه و حجاز در رفت و آمد برده اند . در سال بششم بعثت ؛ سرانجام قريشيان بيماني نهادند تا ازازدواج ها خريد و فروش با خاندان عبدالهطلب بپرهیزند . آنان پیمان خویش را بر صحیفه‌ای نوشتند و به دیوار کمبه آویختد. ازآن سوی ؛ ابوطالب و کسالی دیگر از خاندان او نيز همراه بهامبر(ص) و خديجه به درهاى مشهور به « شعب » ابوطالب ؛ بناه بردئد و تا جابى كه ممكن بود ؛ نه آمد ونه خود ازآن بيرون مى شدند . سرانجام » بس ازآنكه خطوط آن صحيفه رأ موريانه ازميان برده بود ؛ رها کنند و از محاصره ایشان دبست بردارند ( مسال ‎٠١‏ بعثت ) ‎٠‏ بدین سانپیامر (ص) و خاددا مركو يه باد دز ات

صفحه 6:
جدی‌ترین حامیان خود را از دست داد و مش رکان با فرصت به دست آمده بر اذیت و آزارپیامبر (ص) و مسلمانان افزودند + كوشش بيامبر( ص ) براى دعوت ساكنان خارج مکه ؛ به ویژه طایف » به جایی نرسید و او آزرده خاطر و نآآسوده به مکه با زگشت. سرانجام ؛ توجه پیامبر (ص) به شهر یشرب جلب شد که شهری مستمد برای دعوت اسلام بود. در آن شهر دو قبيلة اصلى ؛ يعنى اوس و خزرج بیشتر اوقات با هم در جنگ و ستیز بودند و از کسی که ایشان را به آشتی و دوستی دعوت کند ؛ استقبال می کردند ‏ پیامبر (ص) اتفاقا 7 تن از خزرجیان را در موسم حج دید و اسلام را بر ایشان عرضه کرد و آنان چون به شهر خویش با زگشتند»بهتبلیغ دعوت پرداختند. سال بعد » یعنی در سال ۱۲ بعثت + تنی چند از اوس و خزرج ؛ به خدمت پیامبر (ص) آمدند و در عقبه؛ دره‌ای در نزدیکی مکه ؛ با آن حضرت بیعت کردند و پیامبر (ص) نماینده ای برای ترویج و تعلیم اسلام با آنان همراه کرد . این بیمت نخستين باية حكومتى شد كه بيامبر (ص) در يشرب بنياد نهاد . سال بعد نیز شمار بیشتری از یثربیان با پیامبر ( ص) بیمت کردند و گویا در یشرب جز گروه اندکی نمانده بود که به اسلام در نیامده باشند . گرچه این مذاکرات پنهانی بود ؛ ولی قریشیان بدان آگاهی یافتند و پس از شور دربارا رسیدگی به کار پیامبر ( ص) و مسلمانان؛ بر آن شدند که از هم تیره‌های قریش کسانی گرد آیند و شبانه پیامبر (ص) را بکشند تا خون او بر گردن کسی نیفتد . پیامبر (ص) که از اين توطنه آگاه شده بود؛ حضرت علی (ع) را بر جای خویش نهاد و خود به شتاب ؛ در حالی که ابوبکر نیز با او همراه شده بود؛ به سوی يثرب روان شد. از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص) خروج پيامبر (ص) از مکه که از آن به هجرت تعبیر شده ؛ نقطة عطفی در تاریخ زندگی آن حضرت و نیز تاریخ اسلام است ؛ زيرا از آن پس پيامبر (ص) ؛ تنها مش رکان را به دوری از بت پرستی و ایمان به خدای یگانه فرا نمی‌خواند ؛ بلکه دیگر در رأس حکومتی قرار گرفته بود که می‌بایست بر مبنای شریعتی آسمانی جامعه‌ای نوین بنا نهد ؛ اما اينکه برخی از نویسند گان برآتدد که پيامبر (ص) در مدینه رسالت و دعوت و تبلیغ را رها کرد + درست نیست و پیامبر (ص) ه رگز این نقش را از دست ننهاد . گسیل داشتن کسانی برای تبلیغ اسلام به میان قبایل و ارسال دعوتها به فرمانروایان کشورها مزید اين معنی است. هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه ؛ نزد مسلمانان با اهمیت بسیار تلقی شد ؛ تا بدانجا که مبدا تاريخ ايشان قرار كرفت و اين خود نشان دهندة برداشتی است که اعراب از هجرت پیامبر (ص) به عنوان یک مرحلة نوین داشتند . سرانجام پیامبر(ص) در ماه ربیع الاول سال ۱4 بمثت به پشرب رسید ؛ شهری که از آن پس به نام آن حضرت ؛ مدینهالرسول یا به اختصار مدینه نام گرفت . آن حضرت نخست در جایی بیرون شهر ؛ به نام قبا درئك فرمود و يشربيان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزی » به شهر د رآمدد و در قطعه زمینی خشک ؛ مسجدی به دست خود و اصحاب و یارانش بنا کرد که بنیاد مسجد المی کنونی در مدين نوره است. روز به روزبر شمار مهاجران افزوده مىشود و انصار- كه اينى به ساكتان بيشين يثرب اطلاق می‌شد- آنان را در منزل خویش جاى مى دادند .پیامبر (ص) + نخست میان الصار و مهاجرانپیمان برادری برقرار کرد و خود علی ین طالب (ع) را به برادری بر گرفت. عده ای اندک نیز بودند كه |گرچه به ظاهر ادعای اسلام می کردند + ولی به ۱ را« منافقين » مى ناميدند . مدتى بس از ورود به مدينه ؛ پیامبر (ص) با هالی شهر + حتی: .. حندء , بعد قبلة مسلماتان از بيث المقدم. به سو ی کمیه تفت یافت

صفحه 7:
مجرت ؛ مسلمانان با مش رکان مکه برخوردی جدی پیدا نکردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد. در واقع بیشتر اوقات پیامیر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعذ کوچک مسلمانان مدینه و گسترش حوز نفوذ اسلام گذشت . پیمبر (ص) و مسلمانان نخست می‌بایست مش رکان ره اسلام می خواندند ؛ يا خطر هجوم و حملة دائمى أيشان را دفع مى كردئد . متدينان به اديان ديكر» به ويزه يهود » گویا نخست روابطی دوستانه با پیامبر(ص) و مسلمانان داشتند ؛ يا دست كم جنين وانمود مىكردند » ولى أندكى بعد أز در دشمنى و ستيز در آمدند و گاه حتی با دشمنان پیامبر (ص) دست باری دادند : به هر جال ؛ در تحليل رفتار بيامبر (ص) و مسلمانان با آنان ؛ باید مواضع ایشان را در قبال مشکلات و خطراتی که جامعذ مسلمانان راتهدید می کرد ؛ در نظر آورد و تقابلی که احيانا در لين ميان ديده مى شود ؛ به هيج روی نبايد به نزاعهاى مذهبى و جز آن تعبير شود ؛ جه » آبات فراوانی در قرآن کریم و هم بسیاری رفتارهای پيامبر (ص) + حاکی از احترام نسبت به متدینان واقعی به ادیان آسمانی » و نشان دهندغ یکی بودن اساس آنهاست . در سال ۲ ق + مهم‌ترین بر خورد نظامی مسلمانان و مش رکان مکه پیش آمد : در نبردی که به بدر مشهور شاد ؛ با آنكه عدة مسلمانان كمتر از مكيان بود ؛ توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مش رکان بسیاری کشته و اسیر شدند و دیگران نیز گریختند. پیروزی در بدر ؛ به مسلمانان روحیه بخشيد » اما در مکه همگی داغدار و خشمگین از شکست ؛ و در اندیشذ انتقام بودند . ازآن سوی نخستین د رگیری مسلمانن با بهودیانبنیقینقاع که در بیرون مدینه سکنی داشتند »اند کی پس از بدر پدید آمد و بهودیان داچار عقب نشستند و آن ناحیه را به مسلمانان دادند. در سال ۳ ق + قریشیان از قبایل متحد خود بر ضدد مسلمانان یاری خواستند و با لشکری مجهز به فرماندهی ابوسفیان» به سوی مدینهبه ره اتدند. پیامر (ص) نخست قصد داشت در مدینهبماند؛ ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقایله با لشکر مکه از شهر بیرون رود . در جایی نزدیک کوه احد ؛ دو لشکر با یکدیگر رو به رو شدند و با اینکه نخست پیروزی با مسلمانان بود » ولی با ترفندى که خالد بن ولید به کاربرد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان » مش رکان از پشت هجوم بردند و به کشتار آنان پرداختند , در اين جنگ حمزه عموی پیامبر ( ص) به شهادت رسید ؛ پیامبر (ص) خود زخم برداشت و شایما کشته شدن او نیز موجب تضعیف روحیذ مسلمانان شد . مسلمانان غمگین به مدینه با ز گشتند و آیات ‎OTB‏ كه در اين واقمه انازل شد » در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است. در سال 4 ق چند د رگیری پراکنده با قبایل اطراف مدینه پیش آمد که دیانت جدید را به سود خود نمی‌دیدند و ممکن بود با یکدیگر متحد شده؛ به مدینه هجوم آوردند . دو حادلة رجیع و بثر معونه که طی آن مبلغان مسلمان توسط جنگجویان قبايل متحد كشته بشدند » نشان از همين اتجاد » و نيز تلاش بيامبر (ص) براى كسترش اسلام در مدينه دارد. در لين سال یکی از مهم‌ترین د رگیریهای پیامبر (ص) با قومی از بهود مدینه به نام بنى نضير بيش آمد كه بيامبر (ص) با ايشان به مذاكره برداخت و يهوديان قصد جان او را كردند ؛ اما سرانجام ناجار شدند ازآن منطقه كوج كتند. در سال بعد بهامبر (ص) و مسلمانان به جدود در جایی به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتی سپاه اسلام بهآنجا رسید » دشمن كريخته بود و پیامبر (ص) و ق بهپایان نر سیده بود که خطر بسیار بزرگی پیامبر (ص) و مسلمانان را تهدید کرد . قريشيان

صفحه 8:
چون خبر به پیامبر (ص) رسید ؛ بنابر روایت مشهوری ؛ به پيشنهاد سلمان فارسی به حفر خندق در اطراف مدینه امر فرمود , بدین ترتیب + چون لشکر کفار به مدینه رسید » با اين تدییر جدید جنگی رو به رو شد و در طول روزهایی که دو لشکر در برابر هم صف آراسته بودند» تنها در گیریهایی پراکنده رخ داد . سرانجام» پس از ۱۵ روز ؛ لشکر کفار بی‌تیج با زگشت و مسلمانان به زندگی عادی خود بر گشتند. در سال 7 ق ؛ مسلمانان توانستتد قوم بنى مصطلق را که بر ضد پیمبر (ص) در صدد تجمع بودند؛ شکست دهند و در همان سال دسته های. گوداگون از سپاهیان مسلمان به سوی قبایل اطراف گسیل شدند. بر اثر اهتمام و كوشش بى كير پیمبر (ص) اینک بسیاری مشکلات از سر راه مسلمانن برداشته شده بود؛ زیرا در شمال شبه جزیره» بسیاری طوایف در برابر پیامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده؛ یا مسلمان شده بودند و نها جایی که هنوز خاطرپیامب (ص) را مشغول می داشت؛ مکه برد . در این سال پیامبر( ص) و مسلمانن قصد کردند که بای اجرای مراسم حج به مکه روند و به همین منظور به سوی مکه به راءافتادند . فريشيان بر منع ورود پيامبر (ص) همداستان شدند و کس برد آن حضرت روانه کردد و او را از قربشیان بیم داد ؛ ولیپیامبر((ص) تا کید کرد که قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب مىدائد و حتی فرمود که حاضر است برای مدلی با قریشمان در صلح شرد . قریشیان نخست هم رای نبودند ؛ ولی سرانجام کسی را برای عقد قرار داد صلح دزد پیمبر((ص) فرستادند . بر بنای این ؛میانپیامبر (ص) و قريشيان ‎٠١‏ سال صلح و ‎AS Jar‏ جنگ اعلام گردید و شرط شد که پیامبر ( ص) از ورود به مه تا سال آیده خودداری کند. بار روایانی » هر چند برخی از مسلمانان دخست این صلح را برتافد ‏ اما سرانجام به اهميت آن برای گسترش اسلامپیبردند. چون پیامی (ص) از کار فریشمان بپرداخت؛ در سال ۷ ق ؛ تصميم به دعوت فرماتروايان و پادشامان ممالک اطراف گرفت . سپس نامه هایی به امهراتور روم شرقى » نجاشى و ليز امير نمسانيان شام و امير یمامه فرستاد. هم در این سال ‎Le) eth‏ بر بهردیان خیبرپیروز شد که پیش از آن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده خاطر نبود؛قلعاخیبر که در نزدیکی مدینهواقع شده بوت به تصرف مسلمانان در آمد و پیمیر((ص) پذیرفت که بهودیان به کار زراعت خويش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی به مسلمانانبهردازند ؛ پیمبر (ص) به مدینه با زگشت ؛ اما گسیل داشتن سباهيان و كاروانها به اطراف و اکتاف ادمه داشت. در سال ۸ ق » قریشیانپیمان خود را شکستند و شبانگه بر طايفهاى كه با مسلمانان هم پیمان برد » هجوم بردند . بدین سیب ؛ پيأمبر (ص) با سپاهی البره تصد مکه کرد و شب هنگام بیرون مکه اردو زد . ابوسفیان » بزرگ مش رکان به شفاعت عباس عموی پیامبر (ص) ؛ نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و پيامبر (ص) خانا او را جایگاه امن قرار داد. لشکر اسلام بی‌مقاومتی وارد مکه شد و پیامبر(ص) بل فاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد و خود به درون کمپه شد و خانه را از بتان پاک فرمود , آنگاه بر بلندی صفا نشست و همگی مردم با او دست بیمت دادند. هنوز ۱۵ روز از اقامت پیامبر (ص) در مکه نگذشته بود که بخ طوایف پرشمار و مسلمان ناشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متححد شدند .پیامبر (ص) با لشكرى انبوه ان چون به جایی به نام حنین رسید ؛ دشمنان که در دره‌های اطراف کمین کرده بودند ؛ به تیراندان ل ين نا و و اسن حار ‎it Vai Mike‏

صفحه 9:
بشکستند. در تابستان سال ‎٩‏ ق ؛ به پیمبر (ص) خبر رسد که رومیان لشکری ساخته اند و قصد حملهبه مدینهدارند . پیامبر (ص) و مسلمانان بهمقابلهرفتد تا به تب وک رسیدند + ولی جنگی رخ نداد و پیامر (ص) پس از عقد پیمانهایی با قبایل آن حدود به مدینه با ز گشت. بس از اين ماجرا كه به غزوة تبرک شهرت یافت ؛ اسلام در همه جای جزیره العرب روى به كسترش نهاد . از اين يس همواره هیاتهای نمايندكى قبايل كوناكون به مدينه مىآمدئد و به اسلام مىكرويدند . عملا همة سال ‎٠١‏ ق را که « سنه الوفود » خوانده شد؛ پیامبر (ص) در مدینه بود و فرستادگان قبایل را می‌پذیرفت . هم در این سال بيامبر (ص) با مسيجيان نجران بيمان بست ؛ به حج رفت و در با زگشت در جابى به نام غدیر خم ؛ على بن ابى طالب (ع) را« مولا» ی مسلمانان پس از خود اعلام کرد. در اوایل سال ‎١١‏ ق ؛ بيمارى و رحلت پیامبر (ص) پیش آمد . چون بیماری پیمبر (ص) سخت شد ؛به متیر رفت و مسلمانان را بهمهربنی با یکدیگر سفارش فرمود و گفت اگر کسی را حقى بر كردن من است بستاند» یا حلال کند و اگر کسی را آزردام اینک برای تلافی آمادام. وفات پيامبر (ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ ق ؛ يا به روایتی در ۱۲ ربیع الاول همان سال در ‎٩۳‏ سالگی روی داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) کسی زنده نبود . دیگر فرزندایش از جملهابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر(ص) به دیا آمد ؛ همگی در گذشته بودند.پیکر مطهر پیامبر(ص) را حضرت على (ع) ب هارى جند تن ديكر از ايدان اوغسل داد و كفن كرد و در اش - كد ابتك داخل در مسجد مدیه اسب خاک مهرد . در وصف رفتار و صفات پیامبر (ص) گفته‌اند که اغلب خاموش بود و جز در جد نياز سخن نمی گفت . ه رگز تمام دهان را نمی گشود » بیشتر تبسم داشت و هیچ گاه به صدای بلند نمی‌خندید ؛ چون به سوی کسی مي خواست روی کند؛ با تما تن خویش بر می گشت ۳0 خوشبویی بسیار علاقهند بود؛ چندانکه چون از جایی گذر می کرد » رهگذران پس از او » از اثر بوی خوش ؛ حضورش را در می‌بافتد . در کمال سادگی می‌زیست ؛ بر زمین می‌نشمت و بر زمین خوراک می‌خورد و هر گز تکبر نداشت . هیچ گاه تا حد سبری غذا نمی‌خورد و در بسیاری موارد به ویژه آنگاه که تازه به مدينه در آمده بود » كرسنكى را بذيرا بود . با اينهمه ؛ چون راهیان نمی‌زیست و خود می‌فرمود که از نعمتهاى دنيا به جد ؛ بهره كرفته ؛ هم روزه داشته ؛ و هم عيادت كرده ابست . رفتار اوبا مسلمانان و جتى با متدينان به ديكر اديان» روشى مبنتی بر شفقت و بزرگواری و گذشت و مهربانی بود. سیرت و زندگی او چنان مطبوع دل مسلمادان بود كه تا جزئىترين كوشه هاى آن را سینه به سینه نقل می کردند و آن را امروز هم سرمشق زندگی و دین خود قرار می‌دهند . پیم بنیادی اسلا ؛ با ز گشت به هدف مشترکٍ بيامبران ؛ یمنی توحید و یکتا پرستی بود؛ باوری که ایمان بدان د رآموزهای مشهور از پیمبر اکرم ( ص) مایك رستگاری انسان دانسته شدء است : قولوا لا اله الا الله تفلجوا. در جنين تفكرى + همراه با اقامذ « قسط» که یکی از اهداف اصلی پیامبران الهی است ( ۰ )۰ هم امتیازات بشری همچون رنگ و نژاد و زبان و ج ملاک و میزان برتری دانسته شده ؛ نقط « نقوا» است ( نک : حجرات / ‎4٩‏ /۱۳) . پیامبر اسلام (ص) برای! خویش» در شهرى كوجتك حكومتى مبتى بر اصل توحيد و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازكان ا اه 6 ,هنت نفد ‎١‏ نک : اناء / ۹۲۸۲۸ ‎Nees ah ics a as‏ هو

صفحه 10:
بوده اند و بيامبران همواره كوشيده اند تا يكانكى امت را باز كرداتد و قوام بخشند ( بقره/ ۲۱۳/۲ ) . پیامرسالت آن حضرت ؛ هر چند که نخست مىبايست انذار خود را از قوم و بوم خودآغاز مى كرد( تك: انعام /7/ 11 ) + از آغاز پیامی جهان شمول بود( یوسف / ۱۰4/۱۲) + در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ؛ اگر چه قرآن در مقام ستیز با مظاهر داپسند آن بر آمده؛ و مثلا حمیت اعراب پیش از اسلام را حمیه الجاهلیه » خوانده است ( نک : فتح / ۲۹/4۸ ) ؛ اما در برخورد با رسوم پسندیده و گاه مبتتی بر تعالیم آسمانی؛ نقش اسلام جهت بخشی توحیدی و تصحیح انجرانهابود .

صفحه 11:
در روایتی امام حسن علیه السلام از هندابن ایی هاله درباره آراستگی های ظاهری پیامبر عملی اه علیه و آله و سلم سئوال می فرماید . هند در پاسخ امام حسن عليه ‎TSOP RI TEE‏ ی > ام مر ‎OPP ro‏ اا سس ‎tie.‏ ‏هاى كفتارى بيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از هند جویا می شود و هند این گونه پاسیخ می دهد: پیمبر صلی ال علیه و آله و سلم حزنی دائمی داشت؛ فکری همیشگی داشت و آرامشی برای او نبود (یا مشغول به فکر کردن بود یا کاری انجام می داد) با دهانی باز گفتار خود را شروع می کرد و به پایان می برد. . (نوعى ستایش در اصطلاح عرب زیالان است) با کلمالیکوفا؛ برترین و کامل ترین مفاهیم را بیان می کرد. نرم خو و نیک خلق بود. نه درشت خو و خشن بود و نه بست و بی مایه. هر گونه نعمتی را بزرگ می شمارد و هیچ چیز را(بدون #64 کرش می کرد وا ی منود بر ی ورب عطقم نمی ‎Gah oe Seah Dee aside ula Saat‏ هچ كس او را نمى شناخت (به دليل تغيير جهره و جالت ). هيج كاه برای نفس خود؛ غضب نمی کرد و آن را یاری نمی نمود؛ هنگامی که (به چیزی با کسی) اشاره می کرد با تمام دست اشاره می کرد. زمانی که شگفت زده می شد دست خود رابر می گرداند (به پشت می کرد ). وقتی سخن می گفت دستان خود را به هم بزدیک می کرد و شست چپ (یا راست) خود را بر کف دست راست (یا چپ) قرار می داد(یا می زد) آن گاه که خشمگین می شد؛ دوری (و اعتراض) میکرد و به شدت چنین می کرد. هنگامی که شادمان می شد چشم فرو می بست. تبسم؛ آخرين جد خنده او بود وبا هر تبسم سفیدی برف گونه دندان مایش نمایان می شد. رسول خدا صلی ال علیه و آله و سلم هر گاه بر زمین نرم راه مى رفت جای پا از او باقی نمی ماند ولی هر گاه بر زمین های سخت گام می گذاشت؛ اثر پای او در آن جا باقی می ماند, امام باقر - عليه السلام - از بابر بن عبدالله نقل مى كند كه بيامبر اسلام - ص - انگشتر خویش را در انگشت دست راست خود قرار می داد

صفحه 12:
داد باتشكر أو د ‎ES‏

رایگان