صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:

صفحه 4:
باسمه تعالی مقتضیات عصر ما ایجاب میکند که بسیاری از مسائل مجددا مور ارزيابى قرار كيرد '" نظام حقوق و تکالیف خانوادگی " از جمله این سلسله مسائل است . در این عصر چنین فرض شده که مسأله اساسی در اين زمینه " آزادی " زن و " تساوی حقوق " او با مرد است . همه مسائل دیگر فرع این دو مسأله است . ولی اساسیترین مسأله در مورد " نظام حقوق خانوادگی " - و لا اقل در ردیف مسائل اساسی - اینست که آیا نظام خانوادگی نظامی است مستقل از سایر نظامات اجتماعی و منطق و معیار ویژهای دارد جدا از منطقها و معیارهائی که در سایر تأسیسات اجتماعی به کار میرود ؟ ريشه اين ترديد " دو جنسى " بودن دو رکن اصلی اين واحد از یک طرف و توالی نسلی والدین و فرزندا دیگر است» از جانب

صفحه 5:
آفر أب در دبای سا و سس رب سر 5 چگونگیهای مختلفی قرار داده لست . اجتماع خانوادگی . اجتماعی لست " طبیعی قراردادی یعنی حد متوسطی است میان یک اجتماع غریزی مانند اجتماع زنبور عسل و موریانه که همه حدود و حقوق و مقررات از جانب طبیعت معین شده و امکان سرپیچی نیست و یک اجتماع قراردادی مانند اجتماع مدنی انسانها که کمتر جنبه طبیعی و غریزی دارد . در مورد حقوق زن در اجتماع نیز طبعا چنین تردید و پرسشی هست که آیا حقوق طبیعی و ل ل اک ‎"Ul‏ ت " در حقوق و تكاليف اجتماعى راه يافته است در منطق تکوین و آفربنش ۰ حقوق یک جنسی است ۰3 ‏در دنیای غرب . از قرن هفدهم به بعد » پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی . نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و به نام " حقوق بشر " صورت گرفت . نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افكار خويش را درباره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با يشتكار قابل تحسینی در میان مردم پخش کردند . ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این گروه نویسندگان و متفکرانند . ‎ ‏یا از نظر طبیعت و

صفحه 6:
اصل اساسی مورد توجه اين كروه این نکته بود که نسان بالفطره و به فرمان خلقت و طبیعت ۰ واجد یک سلسله حقوق و آزادیها است . اين حقوق و آزادیها را هیچ فرد یا گروه به هیچ خر نام تميتوائد از رو ی شب ی رما كن ونير نميتواند به ميل و اراده خود , آنها را به غير منتقل نمای .در قرن نوزدهم افکارتازهای در زمينه حقوق انسانها در مسائل اقتصادى و اجتماعى و سياسى بيدا شد و تحولات دیگری رخ داد كه منتهى به ظهور سوسياليزم و لزوم تخصيص منافع به طبقات زحمتكش و انتقال حکومت از طبقه سرمایهدار به مدافعان طبقه کارگر گردید . در قرن بیستم مسأله " حقوق زن " در برابر " حقوق مرد " مطرح شد و برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۸ میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد . در همه نهضتهای اجتماعی غرب ؛ از قرن هفدهم تا قرن حاضر » محور اصلى دو چیز بود : " آزادی " و " تساوى ".

صفحه 7:
نهضت حقوق زن در غرب , دنباله سایر نهشتها بود ۰ و بعلاوه تاريخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادیها و فوق العاده مرارتبار بود . در اين مورد نيز . جز درباره " آزادی " و " تساوی " سخن نرفت . ان این نهضت ۰ آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن رد دانستند و مدعی شدند که بدون تأ غدهم عنوان شد: ن آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از | آزادی و حقوق بشر بی معنی است » و بعلاوه . همه مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تسلوی حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت . مشکلات خانوادگی یک جا حل میشود . طرفدار تساوی و آزادی به عنوان حقوق فطری انسانها نیز دلیلی جز این نداشتند . طبعا در مسأله اساسی نظام خانوادگی نیز مرجع و مأخذی جز طبیعت نیست . اكنون بايد ببينيم جرا مسألهاى كه ما آنرا مسأله اساسی در نظام حقوق خانوادگی نامیدیم مورد توجه واقع ؟ منشأ اين بى توجهى شايد اينست كه اين نهضت خيلى عجولانه صورت كرفت . ن نهضت در عين اينکه یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت ۰ بدبختیها و بیچارگیهای دیگری برای او و ارمغان آورد . زن غربى تا اوايل قرن بيستم از

صفحه 8:
إن بیستم بود که مردم مفرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله دیگر در زمینه " تساوی " و " آزادی " بود همه معجزهها را از معنی اين دو کلمه خواستند . غافل اوی و آزادی مربوط است به رابطه بشرها با يكديكر از آن جهت كه بشرند ‏ و به قول طلاب " و آزادی حق انسان بماهو انسان است " زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد ه شده است و از حقوق مساوی بهرهمند است . ولی زن انسانی است با چگونگیهای خاص و مرد انسانی با چگونگیهای دیگر . مرد در انسائیت " برابرند " ولی دو گونه انسانند . با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسی . و اين اختلاف ناشی از عوامل جغرافیاتی و یا تاریخی و اجتماعی نیست ۰ بلکه طرح آن در متن آفرینش ريخته شده . طبیعت از این دو گونگیها هدف داشته است و هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوبی به بار میآورد در اين نهضت به اين نکته توجه نشد که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست . تساوی و آزادی شرط لازماند نه شرط کافی . تساوی حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر ۰ برابری حقوق زن و مرد از نظر ارزشهای مادی و معنوی یک چیز استو همانندی و همشکلی و همسانی چیز دیگر. توت ی تا مس تشابه " به کار رفت و " برابری " با " همانندی " یکی شمرده " کیفیت " تحت الشعاع " کمیت " قرار گرفت . " انسان " بودن زن موجب فراموشی * " يوذو كرديد بي توجهى را نسيتوان تنها به سوت < #تينيز در كار بود كه ميخواست از عنوان " آزادى " و " تساوى

صفحه 9:
که از اختلافات فطری و طبیعی زن و مرد سخن میرود . گروهی آنرابه عنوان نقص زن و کمال مرد تلقی میکنند : غافل از اينکه نقص و کمال مطرح نیست : دستگاه نخواسته یکی را کامل و دیگری را ناقص . یکی را برخوردار و دیگری را محروم و مغبو اتفاقا قضیه برعکس است . عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او میگردد . اگر مرد در برلبر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی . کارها . مسوولیتها . بهرهها ياداشها ء كيفرها همه باید متشابه و همشکل باشد . در کارهای سخت و سنگین بايد با من شریک باشی . به فراخور نیروی کارت مزد بگیری ۰ توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی . تمام هزینه كيت را خودت بر عهده بگیری . در هزینه فرزندان با من شرکت کنی به همان اندازه که من برای ن تو بايد برای من خرح کی و در این وقت است که کلاه زن » سخت پس معر که

صفحه 10:
تیروی کار و تولیدش از مرد کمتر است و استهلاک ثروتش بیشتر » به علاوه بیماری ماهانه » ایام بارداری , سختبهای وضع حمل و حضانت کودک شیرخوار « زن را در وضعی قرار میدهد که به اتی کمتر و حقوقی بیشتر نبازمند است . اختصاص به انسان ندارد همه جاندارانی که به ورت " زوج " زندگی میکنند چنینند در تظر گرفتن وضع طبیعی و قطری هر یک از زن و مرد . با توجه تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسانه ‏ زن را در وضع بسیار مناسبی قرار میدهد که نه شخصش كوبيده شود و نه شخصيتش « لا الشمس ينيغى لها ان تدرک القمر و لا الليل سابق النهار و كل فى فلك يسبحون »شرط اصلى سعادت هر يك از كه دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند . آزادی و برایری آنگاه سود میبخشد که هیچ کدام از مدار و مسير طبيعى و فطرى خويش خارج نكردند . آنجه در آن جامعه ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبيعت است نه جيز ديكر . و مرد و در حقیقت , جامعه بشری اينكه ما مدعی هستیم مسأله " نظام حقوقی زن در خانه و اجتماع " از مسائلی است که مجددا باید مورد ارزيابى قرار گیرد و به ارزیبیهای گذشته بسنده نشود به معنی اینست که اولا طبیعت را راهنمای خود قرار دهيم ‎٠‏ ثانيا از مجموع تجربيات تلخ و شيرين ‎٠‏ جه در كذشته و جه در قرن حاضر ء حداكثر بهرهبردارى نمائيم و تنها در اين وقت است كه نهضت حقوق زن به معنى واقعى تحقق مييايد قرآن كريم ».به اتفاق دوست و دشمن ‎٠‏ احيا كننده حقوق زن اسث لخَالَقق#ولااقل اين اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش كامهاى بلندى به سود زن و حقوق انساتى ‎Saale IS: |‏ به نام احیای زن به عنوان " انسان " و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی ا ات اد 9< ایس راموشی نسپرد .

صفحه 11:

صفحه 12:
روابط خانوادگی در عصر ما نه آتچنان ساده است كه بتوان با بر كردن كوين از طرف يسران و يا تشكيل سمينارهائى از نوع سمينارهائى كه ديديم و شنيديم كه در جه سطح فكرى است كرد و نه مخصوص كشور و مملكت ماست و نه دیگران آنرا حل کردهاند و یا مدعی حل واقعی آن " ویل دورانت " فيلسوف و نويسنده معروف تاريخ تمدن ميكويد : " اگر فرض کنیم در سال ۲۰۰۰ مسيحى هستيم و بخواهيم بدانيم كه بزركترين حادثه ربع اول قرن یستم چه بوده است همانا دگرگونی وضع زنان بوده است ۰ تاريخ جنين تغيير تکان دهندهای در مدتی به این کوتاهی کمتر دیده اجتماعی ما بود . شیوه زناشونی که مانع شهوترانی و ناپایداری وضع های که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود همه ‎٠‏ متوجه خواهيم شد , كد اين حلدكه : جدف و يا القلاب روسية نبوده است ؛ بلكه ‎ ‎ ‏است و خانه مقدس که پاب ان بود ‏ قانون اخلاقی ال پرآشوبی که همه رسوم و اشکال زندگی و تفکر ما را فرا گرفته است گرفتار ‎

صفحه 13:
نيز كه ما در ربع سوم قرن بیستم بسر میبریم ناله متفکران غربی از بهم خوردن نظم نوادگی و سست ‎gad‏ پایه ازدواج . از شانه خالی کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج ۰ از نفور شدن مادری » از کاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت بفرزندان » از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی بجای عشق . از افزایش دائم التزاید طلاق . از زیادی سرسام آور فرزندان نامشروع . از نادرالوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین ۰ بیش از پیش ' بگوش میرسد . امستقل بأشيم يا أز عرب تفلید نیم ؟ موجب تأسف است كه كروهى از بى خبران مييندارند مسائل مربوط بروابط خانوادكى سالهاست که در میان اروپائیان بنحولحسن حل شده و باید هر چه زودتر از آنها تقلید و پیروی کنیم ‎٠‏ پندار محض است ۰ آنها از ما در این مسائل بیچارهتر و گرفتارتر و فریاد فرزانگانشان بلندتر است.از مسائل مربوط بدرس و تحصیل زن که بگذریم در سایر مسائل خیلی از ما رگرفتارترند و از سعادت خانوادگی کمتری برخوردار میباشند .

صفحه 14:
دیگر تصور دیگری دارند . تصور میکنند که سستی نظم خانوادگی و راه يافتن فساد در آن ۰ معلول آزادی زن است و آزادی زن نتیجه قهری زندگی صنعتی و پیشرفت علم و تمدن است » جبر تاريخ است و چارهای نیست از اینکه به اين فساد و بی نظمی تن دهیم و از آن سعادت خانوادگی که در قدیم بود برای هميشه چشم بپوشیم . ‎dy‏ عامل عمده از هم گسیختگی نظم خانوادگی در اروپا دو چیز دیگر است . یکی رسوم و عادات و قوانین ظالمانه که قبل از اين قرن در میان آنها درباره زن جاری و حاکم بوده است تا آنجا که زن برای اولین بار در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا . دارای حق مالکیت شد . دیگر اينکه کسانیکه به فکر اصلاح اوضاع و احوال زنان افتادند از همان راهی رفتند که بعضی از مدعیان روشنفکری امروز ما ‎pote‏ ‎ ‎ ‎ ‏از آنکه زندگی صنعتی مستول این آشفتگی و بی نظمی باشد » آن قوانین قدیم متقدمان اروپا و اصلاحات جدید متجددانشان مسئول است .فا ما بای زندگی ری ۰ هوشيارانة نگریم .من

صفحه 15:

صفحه 16:
اول نظر به اينكه قوانين مربوط به خواستگاری و نامزدی که در قانون مدنى آمده است قوانين مستقيم اسلامى نيست و قانون مدنى آنجه در اين زمينه كفته طبق استنباطى است كه از قواعد كلى اسلامی کرده لستاما از دو مطلب در اينجا نميتوانيم صرفنظر كنيم . آيا خواستكارى مرد از زن اهانت به زن است ؟ ‎-١‏ بيشتهاد كتنده میگوب ‏إن ذار ما حتى در اين جند ماده كذائى )مربوط بخواستكارى و نامزدى ( هم اين نكته ‏ارتجاعی و غیر انسانی را فراموش نکرده است که مرد اصل است و زن فرع » در تعقیب فکر ‏مزبور ماده ۱۰۳۴ را که اولین ماده قانون در کتاب تکاح و طلاق است بنحو زير تنظیم نموده ‏است : ( ماده ۱۰۳۴ ( ‎GLY‏ هر زنیکه خالی از موانع نکاح باشد میتولن خواستگاری نمود ) بطوریکه ملاحظه میشود ‏با اینکه هیچگونه حکم و الزامی بیان نشده است. ‏تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد میکند و مخصوصا ‏ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر میگذارد و بمرد ژست مالکیت و بزن ‎ ‎ ‎

صفحه 17:
زه مود طلب وناز است و غریز زن جلوه و ثاز اتفاقا یکی از اشتباهات بزرگ همین است . همین اشتباه سبب پيشنهاد الغاء مهر و نفقه شده است . طبيعت , مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن طبيعت زن را كل » و مرد را بلبل قرار داده است + اين يكى از تدابير حيكمانه و شاهكارهاى خلقت است كه در غريزه مرد نياز و طلب و در غريزه زن ناز و جلوه قرار داده است . براى مرد قابل تحمل أست كه از زتى خواستكارى كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کند و جولب رد بشنود تا بالاخره زنى رضايت خود را بهمسرى با و اعلام کند .ما برای زن که میخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد قابل تحمل نیست که مردی را بهمسری خود دعوت کند و احیانا جولب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود .

صفحه 18:
رسم خواستکاری یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ سیفیت و احترام زن است اینکه در قانون خلقت . مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری . و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگونی آفریده شده است . بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ضعف جسمانی لو در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک آنهاست . این ۰ نوعی لمتیاز طبیعی است که به زن داده شده و نوعی تکلیف طبیعی است که بدوش مرد گذاشته شده است . قوانینی که بشر وضع میکند . مبنی بر یکسان بودن زن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری بر زیان زن و منافع و و احترام اوست . و تعادل را بظاهر بنفع مرد » و در واقع بزیان هر ‎aes‏

صفحه 19:

صفحه 20:
ن درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری که مذهب رسمی کشور ماست اینست که ازدواج به دو اند صورت بكيرد : دائم و موقت : ازدواج موقت و دائم در يارهاى از آثار با هم يكى هستند ودر اختلاف دارند . آنجه اين دو را از هم متمايز ميكند يكى ابنست كه زن و مرد تصميم ميكيرند بطور با هم ازدواج كنند و يس از يايان مدت . اكر مايل بودند تمديد ميكنند و اگر مایل نبودند از هم جدا ميشوند . دیگر اینکه از لحاظ شرایط . آزادی بیشتری دارند که بطور دلخواه بهر نحو که بخواهند پیمان میبندند . مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد بايد عهدهدار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر قبیل دارو و طبیب بشود . ولی در ازدواج موقت بستگی دارد بقرارداد آزادی که میان طرفین منعقد میگرده . ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود . یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند پس تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در اینست که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود " آزاد " است ۰ یعنی وابسته باراده و قرارداد طرفین است در ازدواج دائم « هیچکدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگری حق ندارند از بچهدار شدن و تولید نسل جلوگیری کنند ۰ ولی در ازدواج موقت جلب رضايت طرف ديكر ضرورت ندارد بواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت . با اين تفاوت كه در ازدواج موقت . عدم ذكر مهر | عفد است و در ازدواج دائم . عقد باطل نيست . مهرالمثل تعيين ميشود

صفحه 21:
بدیهی است که ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم . و اما اینکه مردم ما بنام این قانون سوءاستفادههائی کرده و میکنند . ریطی بقانون ندلر . لغو این قانون ‏ جلوی آن سوء استفادهها را نمیگیرد بلکه شکل آنها را عوض میکند . بعلاوه صدها مفاسدی که لز خود لغو قانون برمیخیزد . اکنون ببینیم با بودن ازدواج دائم . چه ضرورتی هست که قانونی بنام قانون ازدواج موقت بوده باشد للف- زندگی آمروز و ازدواج موقت . ب - مفاسد و معایب ازدواج موقت .

صفحه 22:
ی اسروز و ازدوای سوقت ازدواج دائم مسئولیت و تکلیف بیشتری برای زوجین تولید میکند ء بهمین دلیل پسر یا دختری نمیتوان یافت كه مز اول بلوغ طبيعى كه تحت فشار غريزه قرار ميكيرد آماده ازدواج دائم باشد . خاصیت عصر جدید این است که فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماع و قدرت تشکیل عائله زیادتر كرد لست .

صفحه 23:
اج آزمايشى كبن شرورت ‎٠‏ اختصاص رايلم #حصيل ندارد .در شرايط فيكر نيز بيش عياية . اصولا مملان ست زن و مردى كه خيال دارند با هم بطور دائم ازدواج كنند و نتوانستهاند نسبت بيكديكر اطمینان کامل پیدا كنند بعنوان ازدواج آزمايشى براى مدت موقتى با هم ازدواج کنند . اگر اطمینان کامل بیکدیگر پید کردند ادامه میدهند و اگر ه از هم جدا میشوند.

صفحه 24:
ی متواهم دتم زدواج موفت چه رباهانی ‎wake OD ti Seal oka‏ مسحوامم تعايب و مفاسدى كه يرلى تكاع منقطع 5 شده از این قزر اس + ‏بايه ازدواج بايد بر دوام باشد .اينكه ياي ازدواج بايد بر دوام باشد بسيار مطلب درستی است‎ - ١ ‏ولى اين ايراد وقتى وارد است كه بخواهيم ازدواج موقت را جانشين ازدواج دائم كنيم و ازدواج‎ ‏دائم را متسوخ نمائيم‎ ۲- ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ایرانی که شیعه مذهب میباشند استقبال نشده است و آنرا نوعی تحقیر بیلی خود دانستهاند . پس افکار عمومی خود مردم شيعه نیز آنرا طرد میکند . جواب اینست که‌اولا منفوریت متعه در میان زنان » مولود سوء استفادههائی است که مردان هوسران در اين زمینه کردهاند و قانون باید جلو آنها را بگیرد. نیا انتظار اینکه ازدواج موقت باندازه ازدواج دائم استقبال شود در صورتیکه فلسفه ازدواج موقت . عدم آمادگی یا عدم امکان طرفین با یکطرف برلی ازدواج دائم است انتظار پیجا و غلطی است . . بر خلاف حيثيت و احترام زن است ‎٠‏ زيرا نوعى كرايه دادن آدم و جواز شرعی انسانی زن است که در مقابل وجهی كه از مردى ميكيرد وجود

صفحه 25:
مج کردهانه و قانون ملفی نز بر همان اساس مواد خود را تیم کرده است که ازدوام موفت و ازدواج دلئم از لحاظ ماهیت قرارداد هیچگونه تفاوتی با هم ندارند و نباید داشته باشند . هر دو ازدواجند و هر دو بايد با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگیرند و گر نکاج متقطع را با صیفیهای مخصوص اجاره و كرايه بخوانند باطل است . در ياسخ بايد كفت زن كرايهاى آن زنى است كه برای جلب مشترى براى يك مؤسسه اقتصادى با هزاران اطوار كه اغلب آنها تصنعى و بخاطر انجام وظيفه مزدورى است روى صفحه تلويزيون ظاهر ميشود و بنفع یک کالای تجارتی تبلیغ میکند . ۴ - نکاح منقطع ‏ جون بهرحال نوعى اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محكوم است يس نكاح منقطع محكوم است . ه- نكاح منقطع ‎٠‏ از نظر اينكه دوام ندارد » آشيانه نامناسبى براى كودكانى است كه بعدا بوجود ميآيند . بيش از اين كفتيم كه يكى از تفلوتهاى ازدواج موقت و ازدواج دأثم مريوط به توليد فسل است ۰ ‎oo‏ ازدواج دائم هیچیک از زوجین بدون جلب رضایت دیگری نمی تواند از زیر بار تناسل شانه خالى خلاف ازدواج موقت كه هر دو طرف آزادند

صفحه 26:
اكر زوجين در ازدواج موقت مايل تولید فرزند کنند و مسئولیت نگهداری و تربیت فرزند أنيه را بيذيرند توليد فرزتد ميكنند . بديهى است كه از نظر عاطفه طبيعى فرقى ميان فررند روحه دادم با زوجه عوقت نيست و أكر فرضا يدر ها مادر أر وذ ‎oe‏ ‏قانون آنها را مكلف و مجبور ميكند. اكر مايل نباشند كه توليد فرزند نمايند و هدفشان ازدواج موقت فقط تسكين غريزه است از بوجود آمدن فرزند جلوكيرى ميكنند . اينكه فقهاى شيعه ميكويند هدف ازدواج دائم توليد نسل است و هدف ازدواج موقت . استمتاع و تسكين غريزه است همين منظور را بيان ميكنند .

صفحه 27:
Tyne allow 9 2530 یکی از سوژههائیکه مغرب زمین علیه مشرق زمین در دست دارد و برخ او میکشد و برایش فیلمها و نمایشنامهها تهیه کرده و میکند . مسئله تشکیل حرمسراست که متأسفانه در تاریخ مشرق زمین نمونههای زیادی میتوان از آن یافت . میگویند - مجاز شمردن ازدواج موقت مساوی است با مجاز دانستن تشکیل حرمسرا که نقطه ضعف و مایه سرافکندگی مشرق زمین در برابر مغرب زمین است . اين مسئله را از دو جهت باید بررسی کرد : یکی از این نظر که عامل تشکیل حرمسرا از جنبه اجتماعی جد يوده لبت * دوم اينكه آيا منظور از تشريع قانون ازدواج موقت اين بوده است كه ضمنا وسيله هوسرانى و حرمسرا سازی برای عدهای از مردان فراهم گردد » يا نه ؟

صفحه 28:
پیدایش حرمسرا معلول دست بدست دادن دو عامل است . اولین عامل حرمسرا سازی تقوا و عفاف زن است » یعنی شرائط اخلاقی و اجتماعی محیط باید طوری باشد که بزنان اجازه ندهد در حالی كه با مرد بخصوصی رابطه جنسی دارند با مردان دیگر نیز رتباط دلشته باشند. عامل دیگرء نبودن عدالت اجتماعی است . فقر گروه زیادی از مردان از تشکیل عائله و داشتن همسر محروم میمانند و عدد زنان مجرد افزایش مییابد و زمینه برای حرمسرا سازی فراهم میگردد . يك نكاه مختصر به تاريخ نشان میدهد که قانون ازدواج موقت کوچکترین تأثیری در تشکیل عرصرا نناشته لست .

صفحه 29:
پا تشریی ازدوای سوقت براى تأمين سوسراتى است 1 در اين جهت نميتوان ترديد كرد كه اديان آسمانى عموما بر ضد هوسرانى و هوايرستى قيام كردهاند ‏ تا آنجا كه در ميان ييروان غالب اديان ترك هوس رانى و هوايرستى بصورت تحمل ریاضتهای شاقه درآمده است . قرآن کریم هواپرستی را در ردیف بت پرستی قرار داده است . در اسلام آدم " ذواق " یعنی کسی که هدفش اینست که زنان گوناگون را مورد کامجونی و " چشش " قرار دهد ملعون و مبفوض خداوند معرفی شده است . امتیاز اسلام از برخی شرایع دیگر به اینست که رياضت و رهبانيت را مردود میشمارد ۰ نه اینکه هواپرستی را جایز و مباح میداند . از نظر اسلام تمام غرائز اعم از جنسی و غیره با حدود اقتضاء و احتیاج طبیعت اشباع و ارضاء گرد .

صفحه 30:
حرتسرا در دثیای امرزز دنیای امروز کاری کرده است که مرد عیاش لین قرن نیازی به تشکیل حرمسرا با آنهمه خرح و زحمت ندارد . برای مرد این قرن از برکت تمدن غرب همه جا حرمسولست .

صفحه 31:
موقت از مختصات فقه جعفری است ۰ سایر رشتههای فقهی اسلامی آترا مجاز نمیشمارند . مسلمانان اتفاق و اجماع دارند که در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اکرم در برخی از سفرها که بانها اجازه ازدواج موقت میداده است . و همچنین مورد اتفاق مسلمانان از همسران خود دور میافتادند و در ناراحتی بسر میبردند به آنها اجازه ازدواج موقت میداده است . و همچنین مورد اتفاق مسلمانان است که خلیفه دوم در زمان خلافت خود نکاح منقطع را تحریم کرد. ردهي أز اهل تسدن عقيده دارند كه ی ی ودش حر لواخر عمر مسبوع كردم يود و ميع خلیفه در واقع اعلام ممنوعیت آن از طرف پیغمبر اکرم بوده است . توجيه صحيح اين مطلب همان است كه علامه کاشف الفطاء بیان کردهاند . خلیفه از آنجهت بخود حق داد این موضوع را قدغن کند که تصور میکرد اين مسعله داخل در حوزه اختيارات ولى امر مسلمين است هر حاكم و ولى امرى ميتوائد از اختيارات خود بحسب مقتضاى عصر و زمان در اين كونه امور استفاده كند بهر حال نفوذ و شخصيت خليفه و تعصب مردم در وی از سيرت و روش كشور دارى او سبب شد كه اين قانون در محاق نسيان و فراموشى قرار كيرد و اين سنت كه مكمل ازدواج دائم است و تعطيل آن ناراحتيها بوجود میأورد برای هميشه متروک بماند اطهار كه باسداران دين مبين هستند بخاطر اينكه اين سنت اسلامی . متروک و فراموش نشود آنرا

صفحه 32:

صفحه 33:
بجسی ون انجام دلد . عنست اسلدم برن تنها در ناجیه سلب نيار دارى مطلق بدران نبود . بطور كلى به أو حريت ذاد . شخصيت دلد ء استقلال فكر و نظر داد . حقوق طبیعی او را برسمیت شناخت . اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد .تفاوت دوم اينکه در اینست که اسلام در عین آنکه زنانرا بحقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و حریت و استقلال داد هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طنیان و بدبيتى نسبت يجنس مرد وادار تكرد . در كشور ما نيإزمندى به نهضت زن هسست . لما نهضت سيفيد اسلامي نه نهضت سياه و کیره ‎cal‏ توصت كه بای از لیات عله اساایی سره بکیرد ‎Jeo pS‏ قانون مدنی ۰ قوانین مسلم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گیرد.

صفحه 34:
که از نظر ولایت پدران بر دختران مطرح است اینست که آیا در عقد دوشیزگان که برای اولین شوهر میکنند اجازه پدر نیز شرط است یا نه ؟ از نظر اسلام چند چیز مسلم است : پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادی استقلال دارند . هر یک از دختر و پسر اگر بالغ و عاقل باشند و بعلاوه رشید باشند یعنی از نظر اجتماعی آن اندازه رشد فکری داشته باشند که بتوانند شخصا مال خود راحفظ و نگهداری کنند تروت آنها را باید در اختیار خودشان قرار داد . مطلب مسلم دیگر مربوط به امر ازدواج است . پسران اگر بسن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند خود اختیاردار خود هستند و کسی حق دخالت ندارد دختر اگر یکبار شوهر کرده است و اکنون بیوه است . قطعا از لحاظ اینکه کسی حق دخالت در کار او ندارد مانند پسر است . و اگر دوشیزه است ولولین بار است که میخواهد با مردی پیمان زناشونی ببندد چطور ؟ در اینکه پدر اختیاردار مطلق او نیست و نمیتواند بدون میل و رضاى او ء او را به هر کس که دلش میخواهد شوهر بدهد حرفی نیست راجع باینکه آیا مولفقت پدر شرط است یا نه ؟ چنانکه گفتیم میان فقهاء اختلاف است و شاید اکثریت فقها خصوصا فقهای متأخر موافقت پدر را شرط نمیدانند عدهای هم آنرا شرط میدانند . قانون مدنی ما از دسته دوم که فتوای آنها مطابق احتیاط است آن بحث نمیکنیم ولی از نظر اجتماعی

صفحه 35:
اس ورن اس أينكه دوشیزگان لازم است - یا لااقل خوب است - بدون مولفقت پدران با مردی ازدواج نکنند اشی از این نیست که دختر قاصر شناخته شده و لز لحاظ رشد اجتماعی کمتر از مرد بحساب آمده ن مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فکری زن مربوط نیست . به گوشهای از روانشناسی زن و مرد مربوط است . مربوط است بحس شکارچیگری مرد از یک طرف و به خوش باوری زن نسبت به وقا و صذاقت مرداز طرف دیگر »مود ننده شهوت اس و زن اسیر محبت آنچه مرد را میلفزاند و از با در میآورد شهوت است ۰ و زن باعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بیشت است . اما آن چیزی که زن را از پا در میاورد و اسیر میکند اینست که نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود . رسول اكرم اين حقيقت را چهارده قرن بيش به وضوح بیان کرده است . میفرماید : " سخن مرد به زن " تو را دوست دلرم ۰ هرگز از دل زن بیرون نمیرود " مردان شکارچی از اين احساس زن همواره استفاده میکنند . دام " عزیزم . از عشق تو میمیرم " پرای شکار دخترانی که درباره مردان تجریهای ندارند بهترین دامها است . که لازم است دختر مرد ناآزموده . با پدرش که از احساسات مردان بهتر آگاه است مشورت قانون بهیچوجه زن را تحقیر نکرده است . بلکه

صفحه 36:

صفحه 37:
ل تبعدد زف دتى 6 «انتسیات زمان( موضوع مذهب و پیشرفت از موضوعاتی است که بیشتر و پیشتر از آنکه برای ما مسلمانان مطرح باشد برای پیروان ‎pls‏ مذاهب مطرح بوده است . بسیاری از روشنفکران جهان فقط از آن جهت مذهب را ترک کردهاند که فکر میکردهاند میان مذهب و تجدد زندگی ناسازگاری لست . وخاصیت مذهب را ثبات ویک نواختی و حفظ شکلها و صورتهای موجود میناد اند نهرو نخست وزیر فقید هند عقاید ضد مذهبی داشته است و بهیچ دین و مذهبی معتقد نبوده است . از گفتههای وی چنین بر میآید که چیزی که وی را از مذهب متنفر کرده است , جنبه " دگم " و یکنواختی مذهب لست. اما در اواخر عمر در وجود خودش و در جهان یک ( خلاء ) (حساس میکند و معتقد میشود اين خلاء را جز نیروی معنوی نمیتواند پر کند . در عین حال از نزدیک شدن به مذهب بخاطر همان حالت جمود و یکنواختی که فکر میکند در هر مذهبی هست وحشت میکند .

صفحه 38:
موز مقتضیات زمان در میان لدیان و مذاهب هیچ دین و مذهبی مانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نکرده است.همانطوریکه روابط بندگان با خدا را بیان کرده است خطوط اصلی روابط انسانها و حقوق و وظایف افراد را نسبت بیکدیگر نیز در شکلهای گوناگون بیان کرده است .

صفحه 39:
انطباق اسلم با زسان از نظر خاربعیان اتفاقا بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارجی , اسلام را از نظر قوانین اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار دادهاند و قوانين اسلامى را بعنوان يك سلسله قانین مترقی ستایش کرده اند. برنارد شاو نویسنده معروف و آزاد فکر انگلیسی گفته است : " من هميشه نسبت بدین محمد بواسطه خاصیت زنده بودن عجیبش نهایت احترام را داشتهام . بنظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد . چنین پیش بینی میکنم و از همین اکنون آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد مورد قبول اروپای فردا خواهد بود.

صفحه 40:
گاهی میگویند در اين جهان همه چیز در تغییر است ۰ هیچ چیزی ثابت و یکنواخت باقی نمیماند . چگونه ممکن است یک سلسله قوانین اجتماعی برای هميشه بتواند ثایت و باقی بماند ؟ آنچیزی که همواره در است : نو و کهنه میشود ۰ رشد و انحطاط دارد ۰ ترقی و تکامل دارد همانا مواد و ترکیبات مادی اینجهان است . ولما قوانین جهان ثابت است . در اینجهت فرق نمیکند که قانون مورد نظر یک قانون طبیعی باشد يا یک قانون وضعی و قراردادی ممکن است یک قانون وضعی و قراردادی از طبیعت و فطرت سرچشمه گرفته باشد . و تعيين کننده خط سیر تکاملی افراد و اجتماعات بشری باشد . ولی پرسشی که بیش از هر پرسش دیگر تکرار میشود اینست که قوانین در زمینه احتیاجات وضع میشود و احتیاجات اجتماعی بشر ثابت نیست ۰ پس قوانین اجتماعی نیز نمیتواند ثابت و یکنواخت باشد . در پاسخ باید گفت: اتفاقا یکی از جنبههای اعجازآمیز دین مبین اسلام الينست كه اسلام هر مورد احتياجات تلبت قردى يا اجتماعى قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و متغير وضع متغيرى در كرفته است.

صفحه 41:
زهان با بعد چیز سنطبق شود ؟ اکثر افرادی که از پیشرفت و تکامل و تغییر اوضاع زمان دم میزنند خیال میکنند هر تفییری که در اوضاع اجتماعی پیدا میشود خصوصا اگر از مغرب زمین سرچشمه گرفته باشد باید بحساب تکامل و پیشرفت گذاشت . به خيال این گروه چون علم و صنعت در حال پیشرفت است پس تمام تغییراتی که در زندگی أنسائها ‎Lay‏ میشود نوعی پیشرفت و رقاه است و بايد ستقبال کرد .در صورتیکه نه همه أت ‎els eek‏ ومع ود مروت و ری بر کار ات انان كنا بر مركب زمان سوار است و در حال حرکت است نباید از هدایت و رهبری این مرکب ۰ آنی غفلت کند .

صفحه 42:
teh بعضی از اراد ؛ مشكل " اسلام و مقتضیات زمان "را با فورمول بسیار ساده و آسائی حل کردهاند . ميكويند دين اسلام يك دين جاودانی است وبا هر عصر و زمانى قابل انطباق است . نویسنده ۴۰ بيشنهاد ميكويد قوانين دنيوى اديان بايد حالت نرمش و انعطاف داشته و با شرفت علم و دانش و توسعه تمدن هماهنگ و سازگار باشد . نویسنده مزبور میگوید - تلیمات سل بر سه ق ات ق إوزا الور ‎ed Od clas‏ مود و نوت و ماد و غیره . قسم دوم عبادات لست از قبیل مقدمات و مقارنات نماز و روزه و وضو و طهارت و حج و غیره . قسم سوم قوائینی است که به زندگی مردم مربوط است . قسم اول و دوم جرء دين الت وآنسیری که مردم باه برای همیته برای حود حفط کند همانها هستند . اما قسم سوم جزء د؛ ریرا دین با زندگی مردم سر و کار ندارد و بيغمبر هم اين قوانين را بعواناینکه جزء دین است و مربوط بوظیفه وسالت ااست نیورده ۰ بلکه چون افقا آنحضرت زمامداربودبین مسائل هم پردلخت و گرنه شأن دین فقط اینست که مردم را ادت و نماز و روزه وادار کند .

صفحه 43:
آن هدف انبیاء و مرسلین را بیان نکرده است ؟ مگر قرآن در کمال صراحت نمیگوید : « لقد لمرسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »ما همه ييفميران را با دلائل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و مقياس فرود آورديم تا مردم بعدالت قيام عدالت اجتماعی را بعنوان یک هدف اصلی برای همه لنبیاء ذکر میکند . ما با این نغمه که اسلام خوب است اما بشرط اینکه محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد . در حدود نیم قرن است که آشنائيم . اين نغمه از ماوراء مرزهای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ شده است . " مقررات عبادی اسلام از نظر مردم مغرب زمین باید باقی باشد تا در مواقع لزوم بتوان مردم را علیه کمونیسم بعنوان یک سیستم الحادی و ضد خدا بحرکت آورد . اما مقررات اجتماعی اسلامی كه فلسفه زندگی مردم مسلمان بشمار میرود و مسلمانان با داشتن آنها در مقابل مردم مغرب زمین احساس استقلال و شخصیت میکنند و مانع هضم شدن آنها در هاضمه حریص مغرب زمين است باید از میان برود . مردم مسلمان پی بردهاند که تبلیغ علیه قوانین اسلامی جز یک نیرنگ استعماری نیست .

صفحه 44:
دم و تیعدد زندگی ‎LY)‏ انسان تنها جانداری نیست که اجتماعی زندگی میکند . زنبور عسل و بعضی از مورچهها و موریانهها از تمدن و نظامات و تشکیلاتی برخوردارند که سالها بلکه قرنها باید بگذرد تا انسان كه خود را از اشرف مخلوقات میشمارد بپایه آنها برسد . آنها از لولی که پا به این دنیا گذاشتهاند دارای همین تمدن و تشکیلات بودهاند که امروز هستند و تغییری در اوضاع آنها رخ نداده است . این انسان است که بمصداق " « و خلق الانسان ضعیفا »" زندگیش از صفر شروع شده و بسوى بى نهاي میرود . براى حيوانات ‎٠‏ مقتضيات زمان هميشه يك جور است ‎٠‏ اقتضاهاى زمان زندكى آنها را دكركون نميكند . اما انسان : زندكى اجتماعى انسان دائما دستخوش تغيير و تحول است . طبيعت ‎٠‏ ‏انسان را بالغ شناخته و آزاد گذاشته و سرپرستی خود را از او برداشته است . برای انسان همانطور که راه پیشرفت و ترقی باز است . راه فساد و انحراف و سقوط هم بسته نیست آین دو استعداد در انسان . استعداد تکامل و استعداد انحراف » از یکدیگر تفکیک ناپذیرند .

صفحه 45:
اصیتهای بشر افراط و تفریط است., انسان اگر در حد اعتدال بایستد کوشش میکند زمان را با ل ‎ete ee‏ ش میکند خود را با مظاهر ترقی و پیشرفت زمان بیو زمان را بگیرد و از همرنگ شدن با آنها خود را برکتار اما متأسفانه هميشه اینطور نیست ‏ 99 بیماری خطرناک همواره آدمی را در بنه تهدید میکند. بیماری جمود و بیماری جهالت . نتیجه بیماری اول توقف و سکون و باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است . جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمیگیرد و جاهل هر پدیده نوظهوری را بنام ان « بنام تجدد و ترقی موجه میشمارد . جامد و جاهل متفقا فرض میکنند که هر وضعی که در قدیم بوده است ؛ جزه مسائل و شعاثر دینی است . با این تفاوت که جامد نتیجه میگیرد این شعاثر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه میگیرد اساسا دين ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون و ثبات جامدهاى متدين نما هعانطوريكه به بارهاى مسائل فلسفی بی جهت رنگ مذهبی دادند شکل ظاهری مادی زندگی را هم میخواستند جزه قلمرو دین بشمار آورند.فراد جاهل و بی خبر نیز تصور کردند که امین طور است و دین برای زندگی مادی مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است . و به قتوی بايد شكل مادى زندكى را عوض كرد بس علم فتوای منسوخیت دین را صادر کرده جمود دسته اول و بی ختبتوی,دسته دوم فکر موهوم تناقض علم و دين را بوجود أورد .

صفحه 46:
قرآن اسلام دینی است پیشرو و پیش برنده . قرآن كريم برلى اينكه مسلمانائرا متوجه كند كه همواره باید در پرتو اسلام در حال رشد و نمو و تکامل باشند . مثلی میآورد . ميكويد : مثل بيروان محمد مل دانه ای است که در من کاشته می شود ان دانه استا به صورت برگ تارکی از زمین می روید سپس خود را نیرومند میسازد سپس روی ساقه خویش می ایستد آنچنان با سرعت قوت این مراحل را طی می کند که کشاورزان را به شگفت می آورد.قرآن اجتماعی را پی ریزی می کند که دئما در حال رشدوتوسعه باشد.اسلام هم با جمود مخالف است هم با جهالت. جمود جامدها به جاهلها میدان تاخت و تاز میدهد و جهالت جاهلها جامدها را در عقاید خشکشان متصلبتر میکند . همانطوریکه تحت تأثیر تمایلات علمی . اخلاقی ۰ ذوقی ۰ مذهبی . قرار دارد و هر زمان ابتکار تازهای در طریق صلاح بشریت میکند . تحت تأثیر تمایلات خودپرستی . جاه ‎ela‏ ولنوس "استمارکری هم هت

صفحه 47:
و تجدد زندگشی ‎CH)‏ دلیل عمده کسانیکه میگویند در حقوق خانوادگی بای از سیستمهای غوبی پیروی کنیماینست که وضع زمان تغیبر کرده و مقتضیات قرن بیستم اینچنین اقتضا میکند از ابنرو اكر ما نظر خود را درباره اين مسئله روشن تكنيم بحثهاى ديكر ما ناقص خواهد يود افعلا فى ات كه ادو مطلب يكن شود یکی اينكه هماهتكى با تغييرات زمان به اين سادكى نيست كه مدعيان بى خبر ينداشته و ورد زبان ساختهائد زمان بيش رقت وبا انحراف زمان مبارزه كرد. در زمان هم پیشروی وجود دارد و هم انحراف . باید با پیشرقت

صفحه 48:
از ز رسز تععرک رز اتسطاف در قرائین اسلاسی متفكران اسلامى عقيده دارند كه اين دين حاصله از توسعه هماهنگ لست راز فتهای زمان و توسعه فرهنگ و تغییرات اينكه دين مقدس اسلام با قوانين ثايت و لا يتغيرى که دارد با توسعه تمدن و فرهنك سازكار است و با صور متغير زندكى قابل انطباق است چند جيز است و ما قسمتى از آنها را شرح ميدهيم .

صفحه 49:
به روح و سی و بى تفاوتى نسبت به قالب و شكل ‎-١‏ اسلام به شكل ظاهر و صورت زندكى كه وابستكى تام و تمامى بميزان دانش بشر دارد نپرداخته است . دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندكى و بهترين راهى كه بشر بايد برای وصول به آن هدفها پیش بگیرد . اسلام با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و واكذاشتن شكلها و صورتها و ابزارها و در قلمرو علم و فن از هركونه تصادمى با توسعه فرهنك و تمدن پرهیز کرده است . بلکه باتشویق بعوامل توسعه تمدن یعنی علم و کار و تقوا و اراده و همت و استقامت ۰ خود تقش عامل اصلی پیشرفت تمدن را بعهده گرفته است.قانون ثابت برای احتیاج ثابت و قانون متفیر برای احتیاج متفیر ‏۲- یکی دیگر از خصوصیات دین اسلام که اهمیت فراوانی دارد اینست که برای احتیاجات قوائین ثابت و یرای احتیاجات متفیر وی وضع متفیری در نظر گرفته است . ‏مسألة اهم و مهم ‎ ‎ ‏۳- یکی دیگر از جهاتی که به اسلام امکان انطباق با مقتضیات زمان میدهد جنبه عقلانی دستورهای نردین است ۰ اسلام به پیروان خود اعلام کرده است که همه دستورهای او ناشی از یک سلسله ‎

صفحه 50:
‎py” ges‏ " دارند. ‏۴- یکی دیگر از جهاتى كه به اين دین خاصیت تحرک و انطباق بخشیده و آنرا زنده و جاوید نگه میدارد اینست که یک سلسله قواعد و قوائین در خود این دین وضع شده که کار آنها کنترل و تعدیل قوانین دیگر است . فقها این قواعد را قواعد " حاکمه " مینامند . مانند قاعده " لا حرج " و قاعده " لاضرر " که بر سراسر فقه حکومت میکنند کارلین سلسله قواعد : کنترل و تعدیل قوانین دیگر است. در اسلام برای این قاعدهها نسبت به سایرقوانین و مقررات حق " وتو " قائل شده است ‏ اینها نیز داستان درازی دارد که ‏نمیتوانم وارد آن بشوم . ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 51:
علاوه بر آنچه گفته شد یک سلسله " پیچ ولولا " های دیگر نیز در ساختمان دین مقدس اسلام بكار رفته است كه به اين دين خاصيت ابديت و خاتميت بخشيده است . مرحوم آيه الله نائينى و حضرت علامه طباطبائى در اين جهت بيشتر بر روى اختياراتى كه اسلام به حکومت صالحه اسلامی تفویض کرده است تکیه کردهاند .

صفحه 52:
اجتياة عمده ايتست كه در ساختمان اين دين عجيب آسمانى جه ر: آن خاصیت هماهنگی با پیشرفت تمدن داده است . اثى بكار رفته است كه اينكونه به نكتهاى كه لازم است تذكر دهم اين است كه " اجتهاد " به مفهوم واقعی کلمه . یعنی تخصص و کارشناسی فنی در مسائل اسلامی . چیزی نیست که هر از مکتب گریختهای " به بهانه اینکه چند صباحی در یکی از حوزههای علمیه بسر برده است بتواند ادعا کند . * قطعا برای تخصص در مسائل اسلامی و صلاحیت اظهار نظر یک عمر اگر کم نباشد نیست . آنهم بشرط اینکه شخص از ذوق و استعداد نیرومندی برخوردار و توفیقات للهی شامل حالش بوده باشد . گذشته از تخصص و اجتهاد » افرادی میتوانند مرجع رأی و نظر شناخته شوند که از حداکثر تقوا و خداشناسی و خداترسی بهرهمند بوده باشند » تاریخ اسلام افرادی را نشان میدهد که با همه صلاحیت علمی و اخلاقی . هنگامی که میخواستهاند اظهار نظری بکنند مانند بید بر رزیدهاند .

صفحه 53:

صفحه 54:
فابينه اس املام دريارقيه حرق اتراداتى اسلام براى زن و مرد در همه موارد يك نوع حقوق و يك نوع وظيفه و يك نوع مجازات قائل نشده است . يارهاى از حقوق و تكاليف و مجازاتها را براى مرد مناسبتر دانسته و پارهای | دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است در نطقها و سخنرائیها و نوشتههای پیروان سیستمهای غربی شنیده و خواندهاید که مقررات اسلامی را در مورد مهر و نفقه و طلاق در مواردی برلی زن و مرد وضع مشابه و در موارد نها را برای زن . و در و تعدد زوجات و امثال اینها بعنوان تحقیر و توهینی نسبت بجنس زن یاد کردهاند . چنین وانمود میکنند که این امور هیچ دلیلی ندارد جزلینکه فقط جانب مرد رعایت شده است . میگویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر اين پایه است که مرد جنس ریفتر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است ۰ حقوق اسلامی ز بر محور مصالح و منافع مرد دور میزند

صفحه 55:
وتاب ؟ در اين استدلال بر رفتهاینست که لازمه اشتراک زن و مد در حیثیت و شوافت انسانی « یکسانی و تشابه آنها در حقوق است لازمه اشتراک زن و مرد در حیئیت انسانی چیست ؟ آیا ازمهاش اینست که حقوقی مساوی یکدیگر داشته بشند .»يا لازمهاش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری , متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و میچگونه تقسیم کار و تقسیم وظیفهای در کار نباشد لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت ۰ برابری آنها در حقوق انسانی است تساوی برابری است و تشابه یک نواختی . مثلا پدری ثروت خود را بطور متساوی میان فرزندان خود تقسيم كند اما بطور متشابه تقسيم نكند . مثلا ممكن است اين يدر جند قلم ثروت داشت باشد . هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملك مزروعى و هم مستغلات اجارى ‎٠‏ ولى نظر باينكه قبلا فرزندان خود را استعداديابى كرده است ‎٠‏ در يكى ذوق و سليقه تجارت ديده است و در دیگری علاقه بکشاورزی و در سومی مستغل داری . هنگامی که میخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اينکه آنچه بهمه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نياشد » بهر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلا در آزمایش استعدادیابی ]لاسب یافته است . کمیت غیر از کیفیت است » برابری غیر از یکنواختی است

صفحه 56:
اسلام حقوق یک جور و یک نواختی برای زن و مرد قاثل نشده است . ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت یزنان قاثل نیست . اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده لست . اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست , با تشابه حقوق آنها مخالف است . آنچه مسلم است اینست که اسلام در همه جا برای زن و مرد حقوق مشابهی وضع نکرده است ۰ همچنانکه در همه موارد برای آنها تکالیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نکرده است. برای بررسی کامل این مطلب لارم است که در سه قسمت بحشه ۱ - نظر اسلام درباره مقملنسانی زن از نظر خلقت و آفرینش . ۲ - تفاوتهائیکه در خلقت زن و مرد هست ۳- تفاوتهانی که در مقررات اسلامی میان زن و مرد

صفحه 57:
مقام زن در جهان بینی اسلامی قرآن تنها مجموعه قوانین نیست . محتویات قرآن صرفا یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست . در قرآن هم قانون است و هم تاريخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر ۰ قرآن همانطوریکه در مواردی بشکل بیان قانون دستورالعمل معین میکند در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر میکند . راز ‎cals‏ زمین و آسمان و كياه و حيوان و انسان راز موتها و حياتها ‏ عزتها و ذلتهاء ترقيها و انحطاط ها . ثروتها و فقرها را بيان ميكند . قرآن كتاب فلسفه نيست . اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع كه سه موضوع اساسى فلسفه است بطور قاطع بيان كرده است ۰ قرآن ‎٠‏ به بيروان خود تنها قانون تعلیم نمیدهد و صرفا بموعظه و پند و اندرز نمیپردازد . بلکه با تفسير خلقت به بيرامون خود طرز تفكر و جهان بيتى مخصوص ميدهد ‎٠‏ زير + مور اجتماعی از قبیل مالکیت , حکومت . حقوق خانیلدگی و غیره همان تعسیری است که از حلفت و اشياه میکند . اسلامی دره

صفحه 58:
زن و مر قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفريدهايم . قرآن درباره آدم اول ميكويد : همه شما را از يك يدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم ۰ (سوره نساء آيه ‎١‏ ( درباره همه آدميان ميكويد خدلوند از جنس خود شما براى شما همسر أفريد .سوره نساء و سوره آل عمران و سوره روم است ۰ در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مايهاى يستتر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلى و جبى دادهاند از نظريات تحقيرآميزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است اینست که زن عنصر گناه است . از وجود زن شر و وسوسه برمیخیزد ۰ زن شیطان کوچک است شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمییابد و فقط از طریق زن است که مردان را میفریبد . شیطان زن را وسوسه میکند و زن مرد را میگویند آدم اول كه فریب شیطان وا خورد و از شد از طریق زن بود ۰ شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را. دس بر رانده

صفحه 59:
داستان بهشت آدم را مطرح کرده قرآن نه حوا را بعنوان مسئوللصلی معرفی میکند و نه او را از حساب خارج میکند . ‎ees a‏ ریم عریت زرد زد در ی ی ی دو را وسوسه کرد . «فدلاهما بغرور »شیطان آن دو را نفریب راهنمائی کرد ۰ « و قاسمهما انی لکما من الناصحین »یعتی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمیخواهد . یکی دیگر از نظره روحانی و معنوی زن است » میگفتند زن به بهشت نميرود ‎٠‏ زن مقامات معنوی و الهی را نمیتواند طی کند » زن نمیتواند بمقام قرب الهی آنطور که مردان میرسند « برسد. قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست , به ایمان و عمل مربوط است . خواه از طرف زن باشد يا از طرف مرد . قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد میکند . وجود داشته است در ناحیه استعدادهای

صفحه 60:
آن درباره مادر موسی میگوید ما بمادر موسی وحی فرستادیم كه کودک را شیر بده و هنگامی که بر جل وبستاک سدی و رادرب نکن ونگران ماش که ما ار روت تور مس خواهیم گردانید .قرآن درباره مریم مادر عیسی میگوید کار او به آنجا کشیده شده بود که تاك را رس بیلی او روزی میرسید . کارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود که پیفمبر مانش را در حيرت فرو يرده او را يشت سر كذاشته بود » زكريا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بوددر تاریخ خود لسلام زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند . کمتر مردی است بپایه خدیجه پرسد . و هیچ مردی جز پیغمبر و علی بپایه حضرت زهرا نمیرسد . حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیفمبران غیر از خاتم الانبیا برتری دارد .۰ تفاوتی که اسلام قاثل است در سیر من الحق الی الخلق است ۰ در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئولیت پینامبری است که مرد را بای اینکار مناسبتر دانسته لست یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته است ۰ مربوط است به ریاضت جنسی «س تجرد و عزوبت. یکی از پیشوایان معروف مذهبی جهان میگوی خت ازدواج را از بن بر كنيد " با قيشه يكارت

صفحه 61:
اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد . ازدواج را مقدس . و تجرد را پلید شمرد . اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرد و گفت« من اخلاق الانبیاء حب النساء » . پیفمیر اکرم میفرمود : من به سه جيز علاقه دارم ۰ بوی خوش ۰ زن . نماز . یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که درباره زن وجود داشته اینست که میگفتهاند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده لست . اسلام هرگز چنین سخنی ندارد . اسلام اصل علت غائی را در کمال صراحت بیان ميكند » اسلام با صراحث کامل میگوید . زمین و آسمان . بر و بد . گیاه و حیوان ۰ همه برای لنسان آفریده شدهاند ۰ اما هرگز نمیگوید زن برای مرد آفریده شده است . اسلام میگوید هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند . « هن لباس لکم و انتم لباس لهن ». ز ان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها.

صفحه 62:
یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که در گذشته درباره زن وجود داشته این است که زن را از نظر مرد یک شر و بلای اجتناب ناپذیر میدانستهاند . قرآن کربم مخصوصا اینمطلب را تذکر میدهد که وجود زن برای مرد خیر است . مایه سکونت و آرامش دل او است یکی دیگر از آن نظربات تحقیرآمیز اینست که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز میدانستهاند در قرآن ضمن آیاتی که میگوید شما را از مرد و زنی آفریدیماسلام از نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته است بلکه آن نظربات را مردود شناخته است

صفحه 63:
تشابد :ند و تسازی , آری آنچه لز نظر اسلام مطرح است اینست که زن و مرد بدلیل ایتکه یکی زن است و دیگری مرد » در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند » جهان برای آنها یکجور نیست ۰ خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته لست . و همین جهت ایجاب میکند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند . در دنیای غرب اکنون سعی میشود میان زن و مرد از قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهی بوجود آورند و تفاوتهای غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند . شهید مطهری: همیشه در نوشتهها و کنفرانسها و سخترانيهاى خود از اينكه لينتساوى حقوق مارك تقلبى را استعمال كنم و اين فرضيه را كه جز ادعاى تشابه و تمائل حقوق زن و مرد نيست بنام تساوى حقوق یاد کنم . اجتناب داشتهام . من نميكويم در هيج جاى دنيا ادعاى تساوى حقوق زن مرد معنی نداشته و ندارد و همه قوانین كذشته و حاضر جهان حقوق زن و مرد را بر اوی وضع کردهاند و فقط مشابهت را از میان بردهاند

صفحه 64:
اروپای قبل از قرن بیستم زن قانونا و عملا قاقد حقوق انسانی بود . نه حقوقی مساوی با مرد داشت نه مشابه با او ... در نهضت عجولانهای که در کمتر از یک قرن اخیر بنام زن و برای زن در اروپا صورت گرفت ۰ زن کم و بیش حقوقی مشابه با مرد پیدا کرد . اما با توجه بوضع طبیعی و احتیاجات جسمی و روحی زن . هرگز حقوق مساوی با مرد پیدا نکرد ۰ زیرا زن اگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد پیدا کند راه متحصرش اینست كه مشابهت حقوقى را از ميان بردارد ‎٠‏ براى مرد حقوقى متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود . تنها از اين راه است كه وحدت و صميميت واقعى ميان مرد و زن برقرار ميشود . و زن از سعادتى مساوى با مرد بلكه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد. و مردان از روی خلوص و بدون شائبه اغفال و فريب كارى براى زنان حقوق مساوى و احيانا بيشتر از خود قائل خولهند شد . و ن من هركز ادعا نميكنم حقوقى كه عملا در اجتماع بظاهر اسلامى ما نصيب زن میشد لرزش

صفحه 65:
در اینکه مشرق اسلامی مسئله حقوق عقلی را که خود پایه نهاده بود دنبال نکند . یکی از تفاوتهای روحیه شرقی و غربی در اینست که شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب به حقوق , شرق شیفته اخلاق است و غرب شیفته حقوق . شرقی بحکم انسانیت خود را در این میبیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پا بگذارد . دین مقدس اسلام این امتیاز بزرگ را دارا بوده و هست که حقوق و اخلاق را توأما مورد عنایت قرار داده است . در اسلام همچنانکه گذشت و صمیمیت و نیکی بعنوان اموری اخلاقی " مقدس " شمرده میشوند . آشنانی با حقوق و دفاع از whee ‏حقوق نیز " مقدس " ولنسانی محسوب میشود‎

صفحه 66:
منتسکیو میگوید " پیش لز آنکه انسان قوانینی وضع کند . روابط عادلانهای بر اساس قوانین بین موجودات امکان پذیر بوده : وجود اين رولبط موجب وضع قوانین شده است . حال اگر بگونیم جز قوانین واقعی و اولیه که امروز نهی میکنند هیچ ‎pal‏ عادلانه یا ظالمانه دیگر وجود ندارد مثل اين است که بگوئيم قبل از ترسیم دائره تمام شعاعهای آن داثره مساوی تیستند ۲ آنچه منتسکیو درباره عدالت گفتهاند عين آن چیزی است که متکلمین اسلام درباره حسن و قبح عقلی و اصل عدل گفتهاند

صفحه 67:
اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون محتویات اعلامیه حقوق بشر از نوع امور قراردادی نیست که قوای مقننه کشورها بتوانند آنرا تصویب بکنند یا نکنند . اعلامیه حقوق بشر . حقوق ذاتى و غير قابل سلب و غير قابل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است . حقوقی را مطرح كرده است كه به ادعاى اين اعلاميه لازمه خلقت و آفرينش آنها را براى انسانها قرار داده است ‎٠‏ يعنى مبداء و قدرتى كه به انسانها عقل بشر به انسانها انسانی انسانهاست و دست توانای و اراده و شرافت انسانی داده است این حقوق را هم طبق ادعای اعلامیه حقوز داده است .

صفحه 68:
انسانها نمیتوانند محتویات اعلامیه حقوق بشر را برای خود وضع کنند و نه میتوانند از خود سلب و اسقاط نمایند .اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه انون ۰ باید بتصدیق فیلسوفان برسد نه بتصویب نمایندگانوقتی که چنین اعلامیهای از طرف گروهی که خود از متفکرین و فلاسفه بودهاند صادر ميشود ملتها باید آنرا در اختیار فلاسفه و مجتهدین حقوق خویش قرار دهند . اگر از نظر قلاسفه و متفکرین آن ملت مورد تأْیید قرار گرفت همه افراد ملت موظفند آنها را بعنوان حقایقی فوق قانون رعایت کنند . قوه مقننه نیز موظف است قانونی بر خلاف آنها تصویب نکند

صفحه 69:
ils) اعلامیه حقوق بشر اعلامیه در ۳۰ ماده تنظیم شده است نکات مهم مقدمه این اعلامیه که مورد توجه قرار گیرد ‎aa‏ و احترام و حقوق ذاتی غیر قابل انتقال برخوردار است و احترام و حقوق ذاتی بشر . کلی و عمومی است . تمام افراد لنسانی را در بر میگیرد نیست ۰ سفید و سیاه. بلند و کوتاه . زن و مرد یکسان از آن برخوردارند . همه افراد بشر نیز که عضو یک هده باشند از لحاظ شراقت متساویند » هیچکس نمیتواند خود را از فرد دیگر بط اساس آزادی و صلح و عدالت اینست که همه افراد در عمق وجدان خود به این حقیقت حیفیت و لحترام همه انسانها ایمان و اعتراف داشته باشند . این اعلامیه میخواهد بگوید : منشاء کلیه ناراحتیهائی که افراد برای یکدیگر بوجود میآورند کشف کرده است . منشاء بروز جنگها و ظلمها و تجاوزها و اعمال وحشیانه و اقوام نسبت بیکدیگر » عدم شناسانی حییت و احترام ذاتی انسان است پآرزوئی که همه در راه تحقق بخشیدن به آن باید بکوشند ۰ ظهور دنیائی است که در آن آزادی بطور کامل وجود داشته باشد . اختناق » ترس ۰ فقر ريشه کن شده باشد . قابل سلب و انتقال آنها تدریجا بوسیله تعلیم و تربیت

صفحه 70:
و احترام اسان اعلامیه حقوق بشر چون بر اساس احترام به انسانیت و آزادی و مسایلت تنظیم شده و برایاحیاء حقوق بشرايوجود آمده مورد درم و تکریم هر انسان با وجدانی استتکیه گاه این اعلامیه " مقام ذاتى انسان " است ‏ شرافت و حیثیت ذاتی انسان لست از نظر این اعلامیه انسان بواسطه یکنو کرامت و شرافت مخصوص بخود دا رای یک سلسله حقوق و آزادیها شده است که سایر جانداران بواسطه فاقد بودن آن حیثیت و شرافت و کرامت ذاتی از آن حقوق و آزلدیها بی بهرهاند . نقطه قوت این اعلامیه همین است . تنزل و سقوط انسان در فلسفههای غربی بار دیگر با یک مسئله فلسفی کهن مواجه میشویم : ارزیابی انسان ۰ مقام و شرافت انسان نسبت به سایر مخلوقات » شخصیت قابل احترام انسان . در فلسفه غرب سالهاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است . در غرب از اشرف مخلوقات بودن انسان نمیتوان دم زد زیرا بعقیده غرب عقیده به اشرف مخلوقات بودن لنسان و اينكه ساير مخلوقات طفیلی انسان و مسخر انسان میباشند ناشی از یک عقیده بطلمیوسی کهن درباره هیئت زمین و آسمان و مرکزیت زمین و گردش کرات آسمانی بدور زمين بود , با رفتن اين عقيده جائی برای لشرفمخلوقات بودن انسان باقی نمیماند .

صفحه 71:
غربی » متواضعانه . روح را بعنوان جنبهای مستقل از وجود انسان و بعنوان حقیقتی قابل نمیشناسد و میان خود و گیاه و حیوان از اینجهت فرقی قاثل نمیشود ۰ غربی ۰ ميان فكر و اعمال روحى و ميان گرمای زغال سنگ از لحاظ ماهیت و جوهر تفاوتی قائل نیست . همه را مظاهر ماده و انرژی میشناسد عدالت و نیکی و تعاون و خیرخواهی و سایر مفاهیم اخلاقی و لنسانی همه مولود اصل لساسی تنازع بقاء میباشد و بشر این مفاهیم را بخاطر حفظ موقعیت خود ساخته و پرداخته است . از نظر برخی فلسفههای نیرومند غربی » انسان ماشینی لست که محرک او جزمنافع اقتصادی نیست دین و اخلاق و فلسفه و علم و ادبیات و هنر همه رو بداهائی هستند که زیر بناه آنها طرز تولید و پخش و تقسيم ثروت لست ۰ همه اینها جلوهها و مظاهر جنبههای افتصادی زندگی انسان است بارها گفتهام که لازم و ضروری است بوضع زن امروز رسیدگی کامل بشود و حقوق فراوانی که اسلام به زن كرده و در طول تاريخ عملا متروك شده به او باز پس از نظر غرب اینها همه خود بت که در گذشته دامنگیر بشر شده است .

صفحه 72:
داده شود « نه اينكه با تقليد و تبعیت کورکورانه از روش مردم غرب که هزاران بدبختی یرای خود آنها بوجود آورده نام قشنگی روی یک فرضیه غلط بگذاریم و بدبختیهای نوع غربی را بر ابديستيهاى نوع شرقي رن + زن و مرد عدم تشابه آنها در يارهاى از حقوق است . بحث ما صددرصد جنبه فلسفى دارد ‎٠‏ بفلسفه حقوق مربوط است ‎٠‏ به اصلى مربوط است ‎Joe fel ply‏ " كه يكى از اركان كلام و فقه اسلامی است . اصل عدل همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام بوجود آورده است علمای اسلام با تبيين و توضیح اصل " عدل " پایه فلسفه حقوق رابنا نهادند . كو اینکه در اثر پیشامدهای ناگوار تاریخی نتوانستند راهی را که باز کرده بودند ادامه دهند . توجه ائیم ما مدعی هستیم که لازمه عدالت و حقوق فطری و انسانی به حقوق بشر و به اصل عدالت بعنوان اموری ذاتی و تکوینی و خارج از قوانین قراردادی اولین مسلمین عنوان شد . پایه حقوق طبیعی و عقلی را آنها بنا نهادهاند شهید مطهری: از منطقهای نیز دخالت داشت

صفحه 73:
ی غرب تا آنجا که ممکن بوده به حیثیت و وى سان لط سس ه او .از لحاظ ساختمان و تار و پود وجود و هستیش . از لحاظ انگیزه و محرک اعمالش . از لحاظ حیثیت فانی انسان اطمه وارد شده و مقام انسان پائس آمده است.. بان و ضمیرش ۰ تا اين اندازه او را پالین آورده که بیان شد. برای غرب لازم بود اول در تفسیری که از انسان ى بعمل آورد . آنكاه اعلاميههاى بالا بلند در زمينه حقوق مقدس و فطری بشر صادر کند مطهرى قبول دارم كه همه فلاسفه غرب انسان را آنجنان كه شرح داده شد تفسير نكردهاند . عده زيادى نها انسان را کم و بیش آنچنان تفسیر کردهاند که شرق تفسیر میکند . نظر من طرز تفکری است که در مردم غرب بوجود آمده و مردم جهان را تحت تأثير قرار داده است . اعلامیه حقوق بشر را باید کسی را در درجهای عالیتر از یک ترکیب مادی ماشینی میبیند ۰لنگیزهها و محرکهای انسان را

صفحه 74:
برای انسان وجدان انسانی قائل است . اعلامیه بشر را بايد شرق صادر كند كه به اصل " « انی جاعل فی الارض خلیفه » " ایمان دارد . و در انسان نمونهای از مظاهر الوهیت سراغ دارد + کسی باید دم از حقوق بشر بزند که در انسان آهنگ سیر و سفری تا سر منزل " « ی ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه »" قائل است . اعلامیه حقوق بشر شایسته آن سیستمهای فلسفی است که بحکم " «و نفس و ما سویها غالهمها فجورها و تقواها » " در سرشت انسان تمايل به نيكى قائلند . اعلاميه بشر را باید کسی صادر کند که به سرشت بشر خوشبین است و بحکم " « و لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم > آنرا معتدلترین و کاملترین سرشتها میداند

صفحه 75:
آن " خود "را فراموش کرده ب هم خود را فراموش کرده و هم خدای خود را بشر به تعبیر است . هم خود را فراموش کرده و هم خدای خود را . مسئله مهم اینست که " خود " را تحقیر کرده است . از درون بینی و توجه به باطن و ضمیر غافل شده و توجه خويش را یکسره به دنیای حسی و مادی محدود کرده است ۰ هدفی برای خود جز چشیدن مادیات نمیبیند و نمیداند , خلقت را عبث میانگارد « خود را انکار میکند « روج خود را از دست داده است . بیشتر بدبختیهای لمروز بشر ناشی از این طرز تفکر است و متأسفانه نزدیک است جهانگیر شود و یکباره بشریت را ت و نابود کند . این طرز تفکر درباره انسان سبب شده که هر چه تمدن توسعه پیدا میکند و عظیمتر میگردد ۰ متمدن بسوی حقارت میگراید کاندی میگوید : " غربی بای آن مستحق دریافت لقب خدائی زمین است که همه امکانات و موهبتهای زمینی را مالک است .او بکارهای زمینی قادر است که ملل دیگر آنها را در قدرت خدا میدانند. لکن غربی از یک چیز عاجز است و آن تأمل در باطن خویش است ‎٠‏ تنها اين ای اتبات پوچی درخشندگی کاذب تمدن جدید کافی است غربی یجای " خویشتن ساختن خویشتن است .فلسفهای که غرب عملا در زندگی طی

صفحه 76:

صفحه 77:
GH AU easy Ce pee (Ns eal el ayer COLI Ly psy ‏احترام برخوردار است و در متن خلقت و آفرنش « یک سلسله حقوق و آزاديها به او داده‎ شده است که بهیچ تحو قابل سلب و انتقال نمیباشند این روح و اساس مورد تأیید اسلام و فلسفههای شرقی است و آنچه با روح و اساس این اعلامیه ناسازگار است و آرا بی پايه جلوه میدهد همانا تفسیرهائی است که در بسیاری از یستمهای فلسفی غرب درباره انسان و تار و پود هستیش میشو . یگانه مرجع صلاحیتد! برای شناسائی حقوق وقمی انسانها کتاب پر ارزش آفریدش است .با رجوع به صقحات و سطور این کتاب عظیم حقوق واقعی مشترک انسانها و وضع حقوقی زن و مرد در مقابل ‎eee‏

صفحه 78:
نظر ما حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه بهدف موجودات را بسوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است سوق میدهد . هر استعداد طبیعی مبنای یک " حق طبیعی " است و یک " سند طبیعی " برای آن بشمار میآید . برای اینکه استعداد درس خواندن و دانا شدن » در فرزند انسان هست اما در گوسفند نیست . همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن ولراده آزاد داشتن . دستگاه خلقث فر نوعی از نواع موجودات را در مداری مخصوص بخود لو قرار داده است و سعادت او را هم در این قرار داده که در مدار طبیعی خودش, حرکت کند . دستگاه آفرینش در این کار خود هدف دارد و این ,ها را پصورت تصادف و از روی بی خبری و ناآگاهی بدست مخلوقات نداده است . ريشه و اساس

صفحه 79:
اقراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غیر خانوادگی یعنی از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ , خارج از محیط خانوده , نسبت بیکدیگر پیدا میکنند هم وضع مساوی دارند و هم وضع مشابه . یعنی حقوق اولی طبیعی آنهابرابر یکدیگر و مانند یکدیگر است . همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده کنند » مثل هم حق دارند کار کنند : مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شرکت کنند ۰ همه مثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از پستهای اجتماعی بکنند و برای تحصیل و بدست آوردن آن از طریق مشروع کوشش کنند . همه مثل هم حق دارند استعداد‌های علمی و عملی وجود حود را ظهر کنند . همین تساوی در حقوق اولیه طبیعی . تدریجا آنها ا از لحاظ حقوق اکتسابی در وضع نامساوی قرار میدهد . یعنی همه بطور مساوی حق دارند کار کنند و در مسابقه زندگی شرکت نمایند .لما چون پای انجام وظیفه و شرکت در مسابقه ميان ميآيد . همه در اين مسابقة يكجور أز أب در ميا يند . بعضى هر استعدادترند و يعشى كم استعدادر.ب کر بخواهيم حقوق اكتسابى آنها را نيز مانند حقوق اولى و طبيعيآنها مساوى قرار دهيم . عمل ما جز ظلم و تجاوز نامى نخواهد داشت . تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعی حيوانات اجتماعى از قبيل زنبور عسل در همین جهت است ‏ تشكيلات زندكى آن حيوانات لك قروصد طبيعى لمست . يستها و كارها بدست طبيعت در ميان آنها تقسيم شده نه بدست

صفحه 80:
ودشان ۰ طبیعتا بعضی رئیس و بعضی مرئوس ۰ بعضی کارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفریده شدهاند .لما زندگی اجتماعی انسان اینطور نیست . بعضی از دانشمندان یک باره این نظریه قدیم فلسفی را که میگوید " انسان طبیعتا اجتماعی است " انکار کرده و اجتماع انسانی را صددرصد " قراردادی " فرض کردهاند خالوادکی دو فرض وجود دارد : یکی اينکه زن و شوهری و پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی مانند سایر روابط اجتماعی و همکاریهای افراد با یکدیگر در مقسسات ملی یا در موسسات دولتی , سبب يشود كه بعضى أقراد طبعا وضع مخصوص يخود داشته بلشند ‎٠‏ فقط مرایای اک ی میشود که یکی مثلا رئیس و دیگری مرئوس ۰ یکی مطیع و دیگری مطاع ‎٠‏ يكى داراى ماهانه بیشتر و یکی کمتر باشد ۰ زن بودن یا شوهر بودن ۰ پدر یا مادر بودن و فرزند بودن نیز سیب یشود که هر کدام وضع مخصوص بخود داشته باشند ۰ فقط مزایای اکتسابی میتواند وضع پگر معین کند . فرضیه " تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی " که بر همین فرض است .

صفحه 81:
این فرضیه زن و مرد با استعدادها و احتیاجات مشابه و با سندهای حقوقی مشابهی که از ت در دست دارند در زندگی خانوادگی شرکت میکنند » بس باید حفوق خانوادگی بر اساسس یکسانی و همانندی و تشابه تنظیم شود . فرض دیگر اینست. حقوق طبیعی اولیه آنها نیز متفاوت از آنجهت که شوهر بودن است وظائف و حقوق خاصی را ایجاب ميكند و زن بودن است ۰ شوهر بودن از آنجهت که زن بودن است وظائف و حقوق دیگری ایجاب میکند . همچنین است پدر یا مادر بودن و فرزند بودن و بهرحال اجتماع خانوادگی با سایر شرکتها و همکاریهای اجتماعی متفاوت است . فرضیه "عدم تشابه به حقوق خانوادگی زن و مرد " که اسلام آنرا پذیرفته مبتنی بر این اصل است + سبانی طبیعی سقوق خانوادگی (۲) زندگی خانوادکی طبیعی است یا قراردلدی ؟ درباره " زندگی اجتماعی انسان " دو نظر است . انسان را طبیعی میدانند . به اصطلاح انسان را " مدنی بالطبع " میدانند .

صفحه 82:
برعکس . زندگی اجتماعی را یک امر قراردادی می دانند که انسا امل اجبار کننده خارجی ( نه عوامل دروتی ) آنرا انتخاب کرده است . درصد طبیعی است : یعنی انسان طبیعتا " منزلی " آفریده شده است . فرضا در طبیعی بودن ندگی " مدنی " انسان تردید کنیم ۰ در طبیعی بودن زندگی " منزلی " یعنی زندگی خانوادگی او نمیتوانیم تردید کنیم . همچنانکه بسیاری از حیوانات با آنکه زندگی اجتماعی طبیعی ندارند بلکه بکلی از زندگی اجتماعی بی بهره اند . دارای نوعی زندگانی زناشوثی طبیعی میباشند ۰ مانند کبوتران و بعضی حشرلت که بطور " جفت " زندگی میکنند . قرائن تاریخی دوره ای را نشان نمی دهد که در آن دوره انسان فاقد زندگی خانوادگی باشد . یعنی زن و مرد منفرد از یکدیگر زیست کنند و یا رابطه جنسی میان افراد صورت اشتراکی و عمومی داشته باشد . زندگی بشر قدیم خواه بصورت " مادر شاهی " و خواه بصورت " پدر شاهی "شکل خانوادگی داشته است . فرضیه چهار دوره الکیت در آغاز زندگی بشری جنبه اشتراکی داشته اینست که در آنوقت اجتماع بشر اسب یی

صفحه 83:
در ی آنها را بوظالف و حقوقی مقید میکرده است و هرگز زندگی و آمیزش بدون قید و شرط نداشتهان . همچنانکه حیوناتی که بصورت " جفت" زندكى ميكتند . قانون اعی و قراردادی ندارند ولی به حکم قانون طبیعی حقوق و وظائفی را رعایت میکنند و زندگی و آمیزش بدون قید و شرط نیست . خانم مهرانگیز منوچهریان در مقدمه کتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی میگویند : " از نظر جامعه شناسی زندگی زن و مرد در تقاط مختلف زمین یکی از این چهار مرحله را - مرحله طبیعی . ۲ - مرحله تسلط مرد , ۳ - مرحله اعترلض زن ۰ ۴ - مرحله تساوی حقوق زن و مرد . جامعه شناسی میپذیرد اینست که احیانا در میان بعضی قبایل وحشی چند برادر مشترکا با چند خواهر واج ميكردهاند . همه آن برادرها با همه اين خواهرها آمیزش داشتهاند و فرزندان هم بهمه تعلق داشته اینست که پسران و دختران قبل از ازدواج هیچ محدودیتی نداشتهاند و تنها ازدواج آنها را محدود ‎ole‏ بعضی قبائل وحشی وضع جنسی از این هم عمومیتر بوده و باصطلاح ۰ زن اف از وضع طبیعی و عمومی بشمار میرود .

صفحه 84:
در جلد اول تاریخ تمدن صفحه ۵۷ میگوی بعضی از پرندگان چنین بنظر میرسد که حقیقه هر پرنده فقط بهمسر خود اکتفا میکند . رابطه میان نر دواج از اختراعات نياكان حیوائی ما بوده است ۰ تا پایان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد » و این لرتباط از بسیاری از نظرها شبیه به روابط زن و مرد از ظهور انسان | بسیار کم است » ولی کسی که در جستجو باشد میتواند عدهای از چنین جامعهها را پیدا شده است ۰ اجتماعاتی که در آنها زناشونی موجود احساسات خانوادگی برای بشر یک امر طبیعی و غریزی است . مولود عادت و نتیجه تمدن نیست ۰ همچنانکه بسیاری از حیوانات بطور طبیعی و غریزی دارای احساسات خانوادگی میباشند . فرضیه چهار دوره در روابط زن و مرد یک تقلید ناشیانهای است از فرضیه چهار دورهای که سوسیالیستها درباره مالکیت قائلند . آنها میگویند بشر از لحاظ مالکیت چهار دوره را طی کرده است : مرحله اشتراک اولیه ۰ مرحله حله کاپیتالیسم و مرحله سوسیالیسم و کمونیسم که با گشت به لشتراک اولیه ولی در سطح

صفحه 85:

صفحه 86:
تغارتیبای زن و سرد ( 6۱ قانون خلقت از اين تفاوتها منظطوری دیگری داشته است ۰ قانون خلقت این تفاوتها را برای این بوجوه آورده انس که بویت حقوا کی رن ومرد را حعمتر که و شاقوده وحدت أنها را بهثر بریزد . قانون خلقت این تفاوتها را به این منظور ایجاد کرده است که بدست خود حقوق و وظائف خانوادگی رامین زن و مرد تقسيم كند . تناسب است يا نقى و كمال 8 بعضی اصرار دارند که تفاوت زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی بحساب ناقص بودن زن و کاملتربودن مرد بگذارن . چنین وانمود میکنند که قانون خلقت بنا بمصلحتی زن را ناقص

صفحه 87:
بودن زن پیش از آنکه در میان ما مردم مشرق زمین مطرح باشد در میان مردم غرب مطرح غربیان در طعن به زن و ناقص خواندن وی بیدلد کردهاند . گاهی از زبان مذهب و کلیسا زن باید از اينکه زن است شرمسار باشد " گاهی گفتهاند : ۲ " زن همان موجودی است ان بلند دارد و عقل کوتاه "۰ زن آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است . " زن برزخ میان حبوان و انسان است "تفاوتهای زن و مرد " تناسب " است نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شدهاند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است بوجود آورد ره فسوی اقلاطون با کمال صراحت مدعی است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و میتوانند همان وظائفی را عهدهدار شوند که مردان عهدهدار ميشوند و از همان حقوقی بهرهمند گردند ن بهرهمند میگردند هسته تمام افکار جدیدی که در قرن بیستم در مورد زن پیدا شده و حتی ازنظر مردم قرن بيستم نيز افراطى و غیرقابل قبول به نظر میرسد . در افكار اعجاب ناظران نسبت به اين مرد كه يدر فلسفه ناميده

صفحه 88:
رساله جمهوریت کتاب پنجم حتی درباره اصلاح نژاد و بهبود نسل و محروم کردن بعضی از زنان و اسل و اختصاص دلدن تناسل به افرادی که از خصائص عالیتری برخوردارند . د, فرزندان در خارج از محیط خانواده ۰ درباره اختصاص دادن تناسل به سنین معینی از عمر زن و مرد که مردان از نین قوت و جوشش نیروی حیاتی آنها بشمار میرود بحث کرده است . افلاطون معتقد است همانطوری که به مردان تعلیمات جنگی داده میشود به زنان نيز بايد داده شود . همانطوری که مردان در مسابقات ورزشی شرکت میکنند ۰ زنان نیز باید شرکت کنند . اما دو نکته افلاطون هست : یکی لینکه اعتراف میکند که زنان از مردان چه در نیروهای جسمی . چه در نیروهای روحی ناتوانترند . یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر " کمی " اعتراف دارد هر چند مخالف تفاوت کیفی آنها از لحاظ است . استعدادهائیکه در مردان و زنان وجود دارد مثل یکدیگر است . چیزی که هست زنان از مردان ناتوانترند و این جهت سبب نمیشود که هر یک از زن و مرد بکاری

صفحه 89:
ل جديد در يرتو مطالعات عميق يزشكى ‎٠‏ روانى و اجتماعى تفاوتهاى بيشتر و فراوانترى ميان زن و ف شده است که در دنیای قدیم بهیچوجه به آنها پی نبرده بودند .مردم دنیای قدیم زن و مرد را که نی مکردند ها از این جهت بی که یکی درشت ادا اس و دیگری کویکت ‎pel ae‏ یگری ظریفتر :یکی بلندتراست و دیگری کوتاهت ‏ یکی کلفت آوزتراست و دیگری نازک آوازتر »یکی پر شم و موترلست و دیگری صافتر که تفاوتآنها را از لحاظ دورهبلوغ در نظر میگرفتند و یا توت آنها را از نحاظ عقل و احساسات بحساب میآوردند» مرد را مظهر عتل و زن را مظهر مهر و عاطقه میخواندند دو گونگیها احلط جسمی : مود بطور متوسط دوش الدامتر لست و زن كوجك اندامتر . مود بلید. نتر است و زن تم مرد خشدتر است و زن ظریفتر ء صداى مرد كلفتتر و خشنتر مست و صداى زن نازكتر و : ميل مرد به ورزش و شکار و کارهای پر حرکت و جنبش بیش از زن است .

صفحه 90:
ی به خشونت درباره دیگران و در ردان است . مردان در کیفیت خو دکشی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش هست زودتر و سریعتر تحت تأثیر اصاسات خويشترار مبگرد و مرد سر مراجتر از ون است الحانات رن بی ثیاسر ار مرد است ۰۰ علاقه رن بد ‎١‏ خالواده و توجه تا گاهانه او به اهميت کانون خانوادگی بیش از مره است.. مرد از رن بيشتر قدرت کتمان راز دارد و اسرار ناراحت کننده را در درون خود حفظ میکند و بهمین دلیل ابتلای مردان به بیماری ناشی لز کتمان راز بیش ز زنان است . از نظر احساسات بیکدیگر : است و زن در بند محبت مرد است . مرد میخواهد از بالای سر زن بر او د و زن میخواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ کند زن از مرد شجاعت و دلیری میخواهد و . ‏زن حمایت مرد ر گرانبهاترین چیزها برای خود میشمارد‎ ٠

صفحه 91:
صرفنظر از اینکه تفاوتهای زن و مرد موجب تفاوتهائی در حقوق و مسئوولیتهای خانوادگی زن یشود یا نمیشود. اساسا این مسئله یکی از عجیبترین شاهکارهای خلقت است . درس توحید و است ؛ آیت و نشانهای است از نظام حکیمانه و مدبرانه جهان ۰ نمونه بارزی است از اينكه جريان اه و مدبرانه جهان ۰ نمونه بارزی است از اینکه جریان خلقت تصادفی نیست . طبیعت جریانات خود را رمال کورمال طی نمیکند . دلیل روشنی است از اینکه بدون دخالت دادن اصل " علت غائی " نمیتوان «یدههای جهان را تفسیر کرددستگاه عظیم خلقت برای اینکه بهدف خود برسد و نوع را حفظ کند ۰ جهاز تولید نسل را بوجود آورده است.. دائما از کارخانه خود هم جنس نر بوجود میآورد و هم جنس ماده » و ار آنجا که بقاء و دوام نسل احتیاج دارد بهمکاری و تعاون دو جنس ۰ مخصوصا در نوع لنسان » برای اینکه دو را به کمک یکدیگر در این کار وادارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ريخته است ‎٠‏ کاری کرده است که خواهی و منفعت طلبی که لازمه هر ذیحیاتی است تبدیل بخدمت و تعاون و گذشت و ایثار گرد » آنها یکدیگر قرار داده است . و بای اینکه طرح کاملا عملی شود و چسم و جان ‎ell‏ را بهتر در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتها است که آنها را

صفحه 92:
زن و مرد را طالب و علاقهمند به یکدیگر قرار داده است ۰ اما نه از نوع علاقهایکه باشیاء دارند که انسان باشیاه دارد از خودخواهی او ناشی میشود » بعنی انسان اشیاء را برای خود میخواهد ۰ ابزار به آنها نگاه میکند . میخواهد آنها را فدای خود و آسایش خود کند . اما علاقه زوجیت باين دیگری برد . بيوندى بالاتر از شهوت قرآن كريم از آن بنمهای " مودت و رحمت " ياد کرده است ۰ أأميفرمايد : " » و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ‎ "«‏ ‏انون خلقت مرد را از نظر غریزی بشکلی قرار داده است که نمیتوانسته است نوع ستمهائی که به غلامان و بردگان و زیردستان و همسایگان خود روا میداشته دربرهزن روا دارد ۰ همانطوری که نمیتوانسته است است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری را میحواهد » از گذشت و فدذكارى د نوع ستمها را بر فرزندان خود روا درد . كونكى احساسات مرذ و زن نسبت به ضر ن و مرد بيكديكر با علاقه باشياء فرق ميكند , علاقه خود أنها بيكديكر نيز متشابه إزن.با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است ۰ آفرینش مرد را مظهر طلب و

صفحه 93:
جله زن روز شماره صد و یک یک بحث روانشناسی از یک خانم روانشناس بنام کلیودالسون نقل ‎ee‏ ‏بمن مأموریت داده شد که تحقیقاتی درباره عوامل روانی زن و مرد بعمل آورم و باین نتیجه رسیدهام : ‎١‏ - تمام زنها علاقمندند كه تحت نظر شخص دیگری کار کنند و بطور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئيس كار كردن بيشتر خوششان ميآيد . - تمام زنها ميخواهند احساس كنند كه وجودشان مؤثر و مورد نياز است " سيس اين خانم اينطور لمظهار عقيده ميكند : " بعقيده من اين دو نياز روحى زن از اين واقعيت سرجشمه ميكيرد كه خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند . بسیار دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابرى ميكنند . بلكه كاهى در اين زمينه از آنها برتر هستند . نقطه ضعف خانمها فقط احساسات قدید آنهاست ay: نهشتی که در آروپ ‎ly‏ احقاق حقوق پایمال شده زن صورت گرفت . دليل اينكه دير باين فكر افتاده بودند با دستپاچگی و عجله زیادی انجام گرفت . احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگوید اإزاهنما قرار گیرد اين نهضت یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت و حقوق زیادی به او داد و درهای بستهای بززوی او باز کرد . اما در عوض بدبختیها و بیچارگیهای دیگری برای خود زن و برای جامعه بشریت بوجود آورد :

صفحه 94:

صفحه 95:
بسیار کهن در روابط خانوادگی بشری اینست که مرد هنگام ازدواج ۰ برای زن " مهر " قائل . چیزی از مال خود به زن یا پدر زن خویش مییرداخته است ۰ و بعلاوه در تمام مدت ازدواج مخارج زن و فرزندان خویش بوده است . فير كه بشر بحال توحش ميزيسته و زندكى شكل قبيلهاى داشته . به علل نامعلومى ‎٠‏ ازدواج با خون جائز شمرده نميشده است ۰ جوانان قبیله كه خواستار ازدواج بودهاند ناجار بودهاند از قبيله ديكر ای خود همسر و معشوقه لنتخاب کنند . از اینرو برای انتخاب همسر بميان قبايل ديكر ميرفتهاند . در آن رهها مرد بنقش خويش در توليد فرزند واقف نبوده است ۰ یعتی نمیدانسته که آميزش او با زن در تولید زند مثر است ۰ فرزندان را به عنوان فرزند همسر خود میشناخته نه بعنوان فرزندان خود . با اینکه شباهت يخود احساس میکرده ن نسب از طریق مادران شناخته ميشد نه از طریق پدران. دیری نبائید که اهت را بفهمد . قهرا فرزندان نیز خود را فرزندان بصاحب اصلی فرزند شناخت » از این وقت زن

صفحه 96:
د ساخت و ریاست خانواده را بعهده گرفت و باصطلاح دوره " پدرشاهی " آغاز شد درلین دوره همسر از راه ربودن دختر صورت میگرفت . یعنی جوان دختر مورد نظر خویش رالز میان قبیله میربود . تدریجا صلح جای جنگ را گرفت و قباثل مختلف میتوانستند همزیستی مسالمت آمیز اشته باشند « رسم ربودن زن منسوخ شد و مرد برای اينکه دختر مورد نظر خویش را به چنگ آورد قبیله دختر اجیر پدر زن ميشد و مدتی برلی!و کار میکرد و پدر زن در ازاء خدمت داماد دختر خویش را به او میداد و او آن دختر را به ميان قبيله خويش ميبرد . در این وقت مرد دریافت که بجای اینکه سالهابرای پدر عروس کار کند بهتر اینست که یکجا هدیه لایقی تقدیم او کند و دختر را از او بگیرد . اين كار را كرد و از اين جا " مهر إروى اين حساب . در مراحل اولیه » مرد بعنوان طفيلى زن زندكى ميكرده و خدمتكار زن بوده است ‎٠‏ در ن دوره زن بر مرد حکومت میکرده است . در مرحله بعد که حکومت بدست مرد افتاد . مرد زن را از * بيدا شد میربوده است . در مرحله سوم مرد براى اينكه زن را به جنك أورد بخانه بدر زن ميرفته و إبسث : در مرحله جهارم مرد مبلفی بعنوان " بيشكش * تقدیم پدر زن میکرده

صفحه 97:
تام سقوقی اسلا حله پنجمی هم هست که جامعهشناسان و اظهار نظر کنندگان درباره آن سکوت میکنند . در اين ‎١‏ مرحله مرد هنگام ازدواج یک " پیشکشی " تقدیم خود زن میکند و هیچیک از والدین حقی به آن پیشکشی ندارند . زن در عين اینکه از مرد پیشکشی دریافت میدارد استقلال اجتماعی و اقتصای خود را حفظ میکند .الا به اراده خود شوهر انتخاب میکند نهبه رده پدر ابرادر انیا در مدتی که در خانه پراست همجن در مدای که بجانه وهر ميرو كسى عق تتارد أو را ‎es conden‏ بگمارد و امتتمار کند . محصول کار و زحمتش بخودش تعلق داردنه بدیگری و در معاملات حقوقی خود احتیاجی پقیموت مره ندرد .در فرآن کریم آپت زیادی هست دربره اینکه مهر زن بخود زن ‎Le‏ حارد نه در تمام مدت زناشوئی عهدهدار تأمین مخارج زندگی زن بشود و در عین حال درآمدی و نتیجه کار او به شخص خودش تعلق دارد نه بدیگری پدر یا شوهر .

صفحه 98:
مهر نتیجه تدبیر ماهرانهای لست که در متن خلقت و آفرينش ‎chy‏ تعدیل روابط زن و مرد و پیوند ایگر بکار رفته است . مهر از آنجا پیدا شده که در متن خلقت نقش هر یک از زن و مرد در مسئله غایر نقش دیگری است . نوع احساسات زن و مرد نسبت بیکدیگر یک جور نیست . قانون خلفت » جمال ر و بی نیازی را در جانب زن . و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است . ضعف بر مقابل نیرومندی بدنی به همین وسیله تعدیل شده است و همین جهت موجب شده که همواره مرد از خواستگاری میکرده است ۰ طبق گفته جامعهشناسان ‏ هم در دوره مادرشاهی و هم در دوره پدرشاهی مرد است که بسراغ زن میرفته است دانشمندان میگویند : مرد از زن شهوانیتر لست . در روليات اسلامى وارد که مرد از زن شهوانیتر نیست بلکه بر عکس است ۰ لکن زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر ناتوانتر است .لین همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و بر عکس مرد را وادلر نیاز کند و بیلی جلب رضای او اقدام کند . یکی از آن اقدامات این بوده که برای نثر او میکرده است. مهر . باحیا و عفاف زن یک شده است؛ نتیجه هر دو سخن یکی است ؛ بهرحال مرد در مقابل غریزه از ریشه دلرد ۰ زن به

صفحه 99:
رم در مرد تأثیر فراوان داشته است , تأثیر زن در مرد از تأثیر عرد در زن بیشتر بوده است » مره بسیاری از هنرنمائیها و شجاعتها و دلاوریها و نبوغها و شخصیتهای خود را مدیون زن و خودداریهای ظریفانه زن است . مدیون حیا و عفاف زن است. زن همیشه مرد را میساخته و مرد اجتماع را . آنگاه که حیا و عفاف و خودداری زر میان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله میخورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش میکند و سپس اجتماع منهدم میگردد . همان قدرت زنانه که توانسته در طول تاریخ شخصیت خود را حفظ کند و بدنبال مرد نرود و مرد را بعنوان خواستگار به آستان خود بکشاند . مردان را به رقابت و جنگ با یکدیگر درباره خود وادارد و آنها را تا سر حد کشته شدن ببرد » حیا و عفاف را شعار خود قرار دهد . بدن خود را از چشم مرد مستور نگهدلرد و خود را اسرار آمیز جلوه دهد . الهام بخش مرد 0 بوجود آورد و او به فروتنى و خاكسارى و ناجيزى خود در مقابل زن بخود يبالدء ازدواج عطيهاى بنام مهر تقديم او كند . و خالق عشق او باشد . هنرآموز و شجاعت بخش و نبوغ آفرین او واقع شود . در او حس

صفحه 100:
فرآن ن کریم با لطافت و ظرافت بی نظیری میگوید ": و آتوا النساء صدقاتهن نحله " يعنى كابين نان را که بخود آنها تعلق دارد ( نه به يدران يا برادرلن آنها ) و عطيه و ييشكشى است از جانب شما به آنها بخودشان بدهيد . قرآن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسى اشاره كرده است . اولا با نام " صدقه " ( بضم دال ) ياد كرده است نه با نام مهر . صدقه مز ماده صدق است و بدانجهت بمهر صداق يا صدقه كفته ميشود كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است . بعضی مفسرين مانند صاحب كشاف به اين نكته تصريح كردهاند . همجنانكه بنا بكفته راغب اصفهانى در مفردات غريب القرآن علت اينكه صدقه ( بفتح دال ) را صدقه كفتهاند اينست كه نشانه صدق ايمان است . ديكر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه ميخواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن 2009 كاملا تصريح ميكند كه مهر هيج عنوانى جز عنوان تقديمى و ييشكشى و عطيه و

صفحه 101:
در روایط ناسشروع بازدواج و پیمان مشروع زناشوئی نیست ۰ آنجا هم که زن و مرد به صورت نامشروع میخواهند از یکدیگر لذت ببرند و باصطلاح میخواهند از عشق آزاد بهره ببرند باز مردلست که به زن هدیه آهد. این عادات که حتی در رولبط نامشروع و غیر قانونی هم جاری است ناشی از نوع احساسات عشابه رن و مره تسیب گنیک اس فرنگی از ازدوابحش طبیعیتر است بر دنیای غرب هم که بنام تساوی حقوق انسانها حقوق خانوادگی را از صورت طبیعی خارج کردهاند و میکنند علی رغم قانون طبیعت زن و مرد را در وضع مشابهی قرار دهند و رلهای مشابهی در زندگی نوادگی بعهده آنها بگذارند . آنجا که باصطلاح پای عشق آزاد بمیان میأید و قوانین قراردادی آنها را از ارج نکرده است مرد همان وظیفه طبیعی خود یعنی نیاز و طلب و مايه كذاشتن و يول ۰ مرد به زن هدیه میدهد و متحمل مخارج او ميشود . در صورتیکه در ازدواج لیت سنگینی بعهده زن میگذارند . یعنی معاشقه فرنگی

صفحه 102:
‎ahah Bins‏ وبر رسوم جاهلیت را دربره مهر منسوخ کرد و آنرا بحالت اولی و طبیعی آن برگردانید . در جاهلیت پدران و ‏اين مايه لمفزايش ثروت ‎٠‏ ترا كوارا باد . كنايه از اين كه بعدا اين دختر را شوهر ميدهى و مهر دریافت میداری . اهلیت ۰ پدران و در نبودن آنها برادران ۰ جون از طرفى براى خود حق ولايت و قيمومت قائل بودند و دختر را ه خودشان شوهر میدادند و نه به اراده اوء ولز طرف دیگر مهر دختر را متعلق به خود ميدانستند نه به دختر » ان را معاوضه میکردند . با عوض دختر یا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول میکرد . هر يك از دو دختر مهر دیگری بشمار میرفت و دیگری تعلق میگرفت ‏ اين نوع نکاح را نکاح " شغار " مینامیدند . اسلام این رسم را منسوخ کرد . ‏فی الاسلام » " یعنی در لسلام معاوضه دختر یا خواهر ممنوع است . در روایات ‏ن نحو که مردی به مرد دیگر میگفت که من دختر یا خواهرم را بعقد تو درمیآورم ‏د . بلکه اگر در عقد ازدواج برای پدر به عنوان امری جداگانه از

صفحه 103:
‎G‏ ندارد برای خود در ازدواج دختر بهرهای قائل شود . هر چند بصورت امر جداگانه از مهر باشد. موسی و شعیب که در قرآن کریم آمده است از وجود رسمی حکایت میکند . موسی در حال فرار از ‎ ‏وقتی که به سر چاه " مدین " رسید به حالت دختران شعیب که در کناری با گوسفندان خویش اده بودند و کسی رعایت حال آنها را نمیکرد رحمت آورد و برای گوسفندان آنها آب کشی کرد ۰ دختران ‏از مراجعت نزد پدر . جریان روز را برای پدر نقل کردند و او یکی از آنها را پی موسی فرستاد و او را ‎ ‎ ‏انه خويش دعوت كرد . بس از آشنا شدن با یکدیگر .یک روز شعیب به موسی گفت من دلم میخواهد شرط که تو هشت سال برای من کار کنی » و اگر دل خودت ‏أخواست دو سال ديكر هم اضافه كن . ده سال برای من کار کن . موسی قبول کرد و به این ترتیب موسی ‎ ‏یکی از دو دختر خود را به تو به زنی بدهم ‎ ‏اد شعیب شد . اين چنین رسمی در آن زمان بوده و ريشه این رسم دو چیز است : اول نبودن ثروت . متی که داماد به زن يا يدر زن میتوانسته بکند غالبا منحصر باین بوده که برای آنها کار کند « دیگر رسم زر جامعه شناسان معتقدند که رسم جهاز دادن به دختر از طرف پدر یکی از رسوم و سنن کهن جهازبرای دختر خود فراهم کند داماد را اجیر خود میکرد و ی زاو پولی ‏دختر و برای دختر بوده است .

صفحه 104:
اسلام این آئین منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند , هر چند هدف و نظورش این باشد که آنرا صرف و خرج دختر کند . این خود دختر است که اختیار آن مال را دارد که بهر نحو بخواهد مصرف کند . در روایات اسلامی تصریح شده که اینگونه مهر قرار دادن در دوره اسلامیه روا نیست . در زمان جاهلیت ۰ رسوم دیگری نیز بود یکی از آنها رسم ارث زوجيت بود , اكر كسى ميمرد وارثان او از قبيل فرزندان و برادران همانطوريكه ثروت او را بارث ميبردند همسرى زن او را نيز بارث ميبردند. قرآن كريم رسم ارث زوجيت را منسوخ كرد فرمود '" : يالميها الذين آمنوا لا يحل لكم ان ترثوا النساء کرها " ای مردمی که به پیفمبر و قرآن ايمان داريد بايد بدانيد كه براى شما روا نيست كه زئان مورثان خود را بارث ببريد . در حاليكه خود آن زنان میل ندارند كه همسر شما باشند . قرآن كريم در آيه ديكر بطور كلى ازدواج با زن يدر را آزادانه با هم ازدواج کنند . فرمود " «و لا قدغن کرد هر چند بصورت ارث نباشد و بخواهند پدران خود ازدواج نکنید . قرآن کریم هر رسمی که موجب منسوخ کرد , از آنجمله اینکه وقتی که مردی نسبت به زنش دلسرد و بی

صفحه 105:
و شکنجه قرار میداد« هدفش این بود که با تحت شکنجه قرار دادن او و را به طلاق ند و تماما قسمتی از آنچه بعنوان مهر به و داده از او پس بگیرد . قرآن کریم فرمود: " «و لا وهن لتذهیوا بیعض ما آتیتموهن »" یعنی زنان را بخاطر اینکه چیزی از آنها بگیرید و قسمتی از ری که به آنها دادهاید جبران کنید تحت مضیقه و شکنجه قرار ندهید ! یکی دیگر از آن رسوم این د که مردی با زنی ازدواج میکرد و برای او احیانا مهر سنگینی قرار میداد . همینکه از او سیر ميشد و هوای تجدید عروسی بسرش میزد زن بیچاره را متهم میکرد به فحشا و حیئیت او را لکهدار میکرد وانمود میکرد که اين زن از اول شایستگی همسری مرا نداشته و ازدواج بايد فسخ شود و من مهرى كه دادهام بايد يس بكيرم . قرآن كريم اين رسم را نيز منسوخ كرد و جلو آنرا كرفت مهری اسلام خاص خوذش است. ات دین اسلام اینست که مرد حقی به مال زن و کار زن ندارد : نه میتواند باو فرمان دهد. | بکن ۰ و نه اگر زن کاری کرد که بموجب آن کار ثروتی باو تعلق میگیرد مرد رف کند , و از این جهت زن و مرد وضع مساوی دارند .

صفحه 106:
عین اينکه به زن استقلال اقتصادی در مقابل شوهر داده و برای شوهر هیچ حقی در مال زن و و معاملات زن قرار نداده . مهر از نظر اسلام بخاطر این نیست که مرد بعدالز وجود زن بهره ی میبرد و نیروی بدنی او را استثمار میکند , پس معلوم میشود اسلام سیستم مهری مخصوص رد دارد . آبین فطرت قرآن کریم تصریح میکند که مهر " نحله " و عطیه است . قرآن این عطیه و پیشکشی را لازم میداند . قرآن رموز فطرت بشر را با کمال دقت رعایت کرده است و برای اینکه هر یک از زن و مر نقش صی که در طبیعت از لحاظ علاثق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده ۰ فراموش نکند لزوم مهر را یه کات تمس ربا که پلسگوی مر پاش مس رن حو اس سوت محبت مرد باشد نه بصورت لبتدائی . عشق ابتدائی زن » یعنی عشقی که از ناحیه زن شروع قبلا او را خواسته بلشد عاشق مردی بشود » همواره مواجه با شکست عنی و که بصورت پاسخ به عشق دیگری در زن پیدا میشود +

صفحه 107:
ن عشق نه خودش شکست میخورد و نه به شخصیت زن لطمه و شکست ولرد میآورد . اگر زنی ابتدا عاشق مردی بشود و به او دل ببندد آتشش زود سرد میشود ۰ بچنین عشقی نباید اعتماد كرد . اما دروغ است در صورتیکه عشق آتشین زنبه صورت عکس العملی از عشق صادقانه مردی وبه عنوان پاسخگویی به عشق راستین پیدا شده باشد اینچنین عشقی عملا مستبعد است که فسخ بشود مگر آنکه عشق مرد به سردی بگراید و البته در این صورت عشق زن تمام می شود ,عشق فطری زن همین نوع از عشق است‌قانون مهر هماهنگی با طبیعت است از اين رو که نشانه وزمینه آن است که عشق از ناحیه مرد آغاز شده و زن پاسخگوی عشق اوست و مرد آغاز شده و زن پاسخگوی عشق اوست و مرد به احترام او هدیه ای نثار او می کند ار اين رو نباید قانون مهر که یک ماده از یک اساسنامه کلی است و بدست طراح طبیعت تدوین شده , بنام تساوی حقوق زن و كردد

صفحه 108:
نوچهریان در کتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایرلن در فصلی که تحت عنوان مهر باز کردهاند ن توشتهائد + '' همجنائكه براى فاشتن باغ يا خاته يا سب با استر , مرة بايد مبلفى بيرهارف. » ی یدن زن هم باید پولی از کیسه خرج کند . و همچنانکه بهای خانه و باغ و استر بر حسب بزركى و بچکی و زشتی و زیبائی و بهره و فانده متفاوت است بهای زن هم بر حسب زشتی و زیبائی و پولداری و نوشتهاند و بی پولی او تفاوت میکند . قانونگذاران مهربان و جوانمرد ما قریب ۱۲ ماده درباره قیمت ان نباشد رشته استوار زناشوئی سخت سست و زود گسل میشود " اگر زن از نظر اقتصادی مانند مرد باشد . دیگر چه حاجت است که ما برای او و کسوه و مهر قاثل شویم . همچنانکه هیچیک از اين پیش بینیها و محکم کاریها در مورد مرد بمیان ید . در مورد زن هم آنوقت نباید وجود داشته باشد " . اگر نظر اسلام باین بود كه مهر يك وثيقه مالى رکتاب آسمانی خود گفت : " « و آتوا النساء صدقاتهن نحله »۳ . چرا نگفت " و آتوا النساء نرمبدهد که پیغمیر اکرم بهیچوجه حاضر نبود زنی را بدون مهر در اختیار

صفحه 109:
0 به مرد حق میداد که زن را در خدمت خود بگمارد و محصول کار و زحمت و بالاخره ثروتی که زن یکند مال خود بداند . علت و فلسفه نفقه دادن مرد به زن روشن بود . زیرا واضح است اگر انسان . ن یا انسان دیگری را مورد بهرهبرداری اقتصادی قرار دهد ناچار است مخارج زندگی او را نيز تأمين كند . أن و استفلال اقتصادی زن م در هار و چهارصد سال پیش این قنون را گذراند و گنت 9۳ لرجال نصیب ما اکتسبوا و تسام تصیب اکتسبن »" مردان را از آنچه کسب میکنند و بدست میآورند بهرهای است و زنان را از آنچه کسپ میکنند پدست میآورند بهرهای است . قرآن مجید در آیه کریمه همانطوری که مردان را در نتایج کار و فعالیتشان ذی دانست زنان را نیز در نتیجه کار و فعالیتشان ذی حق شمرد . در آیه دیگر فرمود " « للرجال نصیب مما الاقربون و للنساء نصيب مما ترك الوالدان و الاقريون »" . يعنى مرلن رل از مالى كه يدر و مادر خود باقى ميكذارند بهرهاى است و زنائرا هم آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از

صفحه 110:
See) اولا - انگیزهای که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد جز جنبههای انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده . بلکه ما حق زن را برسمیت شناختن و حقوق زن و مرد را مساوی اسلام به زن استقلال اقتصادی داده .. اسلام با اين دو آیه انقلاب عظیم اجتماع فافستتف , بوجود آورد .اما آرام و بی ضرر و بی خطر . ثالثا - اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غيره رهانيد و با الزام مرد به تامين بودجه اجتماع خانولدكى , هر نوع اجبار و الزامى را از دوش زن براى تأمين مخارج خود و خانواده برداشت . زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد ی نیز 0 زندگی .اور تحت فشارقرار دهد و غرور و جمال و زيبائى را كه هميشه با اطمينان خاطر بايد ‎al‏ باشد از أو بكيرد .

صفحه 111:
ام سه نوع نفقه وجود دارد . نوع اول نفقهای که مالک باید صرف مملوک خود بکند . مخارجی که برای آنها میکند از این قبیل است . ملاک این نوع نفقه مالکیت و مملوکیت است . نوع حیوا وم - نفقهای است که انسان باید صرف فرزندان خود ۰ در حالی که صفیر یا فقبرن و یا صرف پدر و مادر خود که فقیرند . بنمايد . ملاك اين نوع نفقه . مالکیت و مملوکیت نیست . بلکه حقوقی است که طبیعتا فرزندان بر بوجود آورندگان خود پیدا میکنند و حقوقی است که پدر و مادر بحکم شرکت در ایجاد فرزند و بحکم زحماتی که در دوره کودکی فرزند خود متحمل شدهاند بر فرزندان پیدا میکنند . شرط اين نوع از نفقه . ناتوان بودن شخص واجب النفقه است . نوع سوم نفقهای است که مرد در مورد زن صرف إميكند . ملاك اين نوع از نفقه نه مالکیت و مملوکیت است و نه حق طبیعی بمفهومی که در نوع دوم و بودن و تاتوان بودن و فقير بودن زن +

صفحه 112:
۲ زن آفروز مهر و تشفه نمی خراعدا از نظر اسلام با اینکه بودجه زندگی زن جزء بودجه خانوادگی و بر عهده مرد است ۰ مرد هیچگونه تسلط اقتصادی و حق بهره برداری از نیرو و کار زن ندارد ‏ نمیتواند او را استثمار کند . نفقه زن از این جهت مانند نفقه پدر و مادر است که در موارد خاصی بر عهده فرزند است » اما فرزند در مقابل این وظیفه که انجام میدهد هیچگونه حقی از نظر استخدام پدر و مادر پیدا نمیکند .

صفحه 113:
زن در مساثل ‎ll‏ ‏بی سابقهای جانب زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعایت کرده است ۰ از طرفی به زن و آزادی کامل اقتصادی داده و دست مرد را از مال و کار او کوتاه کرده و حق قیمومت در معاملات دارد از طرف دیگر با پرداشتن مسوولیت تأمین بودجه خانوادگی از دوش برای دویدن به دنبال پول معاف کرده است ,حقیقت اینست که اسلام نخواسته بنفع زن و علیه مرد » يا او را از هر نوع اجبار و مرد و علیه زن قانونی وضع کند .اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد . اسلام در قوانین خود. ه سعادت جامعه پشریت را در نظر ادت مرد و زن و فرزندانیکه باید در دامن آنها پرورش یابند و بالا< فته است . اسلام راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشریت را به سعادت , در اين میبیند که قواعد انین طبیعت و اوضاع و احوالی که بدست توانا و مدبر خلقت بوجود آمده نادیده گرفته نشود . اسلام در . ‏خود این قاعده را همواره رعایت کرده است که مرد مظهر نیاز و احتیاج و زن مظهر بی نیازی باشد‎ od | بصورت خریدار و زن را به صورت صاحب کالا میشناسد . از نظر اسلام در وصال و زندگی رد است که باید خود را بعنوان بهرهگیر بشناسد و هزینه اين کار را تحمل کند . زن جداگانه بعهده آنها واگذار شده است .

صفحه 114:
پایدار و مستحکم و لذت بخش است که زن و مرد در نقش طبیعی خود ظاهر شوند . علت برای لزوم نفقه زن بر مرد در کار است اینست که مسوولیت و رنج و زحمات طافت فرسای تولید لحاظ طبيعت بعهده رن گذاشته شده ست ۰ آنبه دای کار از نظر طبيعى بسهده رن كناشته ا اح ران ر ري اع ايحن اه رب بور سار ی برد سس | و زينت جزؤ زندكى زن واز احتياجات اصلى زن است آنچه یک زن در زندگی معمولی خود خرج و زینت و خودآرائی میکند برابر است با مخارج چندین مرد . میل به تجمل به نوبت خود میل به و تفنن را در زن به وحود آورده است. باقی ماندن زن ۰ یعنی باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن زم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زیادتری است . اگر زن مجبور باشد مانند مود دثما در اش و کوشش و در حال دویدن و پول درآوردن باشد ۰ فرورش در هم ميشكند ‏ چینها و گرههانی که یهای مالی به چهره و ابروی مرد انداخته است در چهره و ابروی او پیدا خولهد شد . لذا نه تنها بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی نیز در اینست که زن از تلاشهای اجباری خرد کننده میخواهد کانون خانوادگی برای او کانون آسایش و رفع خستگی و فراموشخانه

صفحه 115:
اریهای بیرونی باشد سر اينکه مردان حاضرند با جان کندن پول در آورند و دو دستی تقدیم ن خود کنند تا او با گشاده دستی خرح سر و بر خود کند اینست که مرد نیاز روحی خود را به زن دریافته است دریافته است که خداوند زن را مایه آسایش و آرامش روح او قرار داده است ( «و جعل منها زوجها لیسکن البها ») دریافته است که هر اندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم کند غیر مستقیم بسعادت خود خدمت کرده است و کانون خانوادگی خود را رونق بخشیده است . دریافته است که از دو همسر لازم است لاقل یکی مغلوب تلاشها و خستگیها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگری باشد و در اين تقسیم کار آنکه بهتر است در معرکه زندگی وارد نبرد شود مرد است و آنکه بهتر میتواند آرامش دهنده روح دیگری باشد زن است . زن از جنبه مالی و مادی نیازمند بمرد آفریده شده است و مرد از جنبه روحی ۰ زن بدون اتکاه بمرد نمیتواند نیازهای فراوان مادی خود را که چندین برابر مرد است رفع کند . از اینرو اسلام همسر قانونی نی او را ) نقطه اتکاه او معین کرده است .

صفحه 116:
ارچی این نکته را دريافتهاند و یکی از علل تبلیغ علیه نفقه زن بر شوهر همین است که احتیاج زن بپول اگر از شوهر بریده شود زن به آسانی بدام شکارچی خواهد افتا . اگر در فلسفه حقوقهای که در موسسات به خانمها پرداخته مى شود دقت كنيد مفهوم را بهتر می فهمید که الفا نفقه اجب ازدیاد فحشا می شودحقیقت را اگر بخواهید فکر الغا نفقه طرف مردانی هم که از تجمل و اسراف ستوه آمده اند تقویت می شود اینها می خواهند با دست خود زن و به نام آزادی و مساوات انتقام خود را از زنان اسرافکار و تجمل پرست بگیرند. يا اعلاميه جهانی حقوق بشر به زن توهین کرده است ؟ بر اعلامیه حقوق بشر ماده ۲۳ بند ۳ چنین آمده است : " هر کس که کار میکند بمزد منصفانه و رضایت ذیحق میشود که زندگی او و خانوادهاش را موافق شون انسانی تأمین کند " . در ماده ۲۵ بتد ۱ هر کس حق دارد که سطح زندگانی او ء سلامت و رفاه خود و خانوادهاش را از حیث خوراک و خدمات لازم اجتماعی تأمین کند " . هر مردی که عاثلهای تشکیل میدهد ود . مخارج آنها جزو مخارج لازم و ضروری آن مرد

صفحه 117:
ب میشود . اعلامیه حقوق بشر با اینکه تصریح میکند که زن و مرد دارای حقوق مساوی اشند نفقه دادن مرد به زن را با تساوی حقوق زن و مرد متافی ندانسته است . از لین بالاتر اینکه اعلامیه حقوق بشر در ماده بیست و پنجم چنین میگوید : " هر کس حق دارد که در موقع بیکاری . بیماری ۰ نقص لعضاء ۰ بیوگی ۰ پیری ۰ یا در تمام مواردی که بعلل خارج از اراده انسان وسائل امرار معاش از دست رفته باشد » از شرائط آبرومندانه زندگی برخوردار شود " اعلامیه حقوق پدر کدسته اینکه از دست دادن شوهر را بعنوان از دست دلدن وسیله معاش برای زن معرفی کردهاست ۰ بوگی را در ردیف کاری ۶ بعاری ۰ نقس اعضاء دکر کرده ات ۰ يسي رنان را در رديف بيكاران و بيماران و پیرلن و افرد ناقص الاعضاء ذکر کرده است . آیا این یک توهین بزرگ | نسبت به زن نیست ؟ اگر در یکی از کتابها یا قانونی مشرق زمین چنین تعبیری یافت میشد فریاد به آسمان بلند بود .

صفحه 118:
همچنانکه نظیر آنرا در مورد بعضی قوانین ایران خودمان دیدیم . اما یک انسان واقع بین که تحت تأثیر هو و جنجال نباشد و تمام جوانب را ببیند میداند که نه قانون خلقت که مرد را یکی از وسائل معاش زن قرار داده و نه اعلامیه حقوق بشر که " بیوگی " را به عنوان از دست دادن وسیله معيشت ياد كرده است و نه قانون اسلام که زن را واجب النفقه مرد شمرده است:» هیچکدام به زن توهین نکردهاند , چون این یک جانب قضیه است که زن نیازمند بمرد آفریده شده است و مرد نقطه اتکاء زن شمرده ميشود . قانون خلقت برای اینکه زن و مرد را بهتر و بیشتر بیکدیگر بپوندد و کانون خانادگی را که پایه اصلی سعادت بشر است استوارتر سازد زن بيكديكر آفریده است . اگر از جنبه مالی مرد را نقطه اتکاء زن قرار داده است» و مرد را ذ از جنبه آسايش روحى زن را نقطه اتكاء مرد قرار داده است . اين دو نياز مختلف بيشتر آنها را بكر نزديك و متحد ميكند .

صفحه 119:

صفحه 120:
نیای قدیم یا به زن اصلا ارث نميداد و يا ارث ميداد ‎٠‏ اما با او مانند صغير رفتار ميكرد ‎٠‏ يعنى به او استقلال و شخصيت حقوقى نميداد .در بعضى از قوانين ديكر جهان كه به زن مانند مرد ارث ميدادند نه به صورت سهم قطعی و به تعبیر قرآن " نصیبا مفروضا " بود . بلکه به اين صورت بود که به مورث حق میدادند که درباره دختر خود نیز اگر بخواهد وصیت کند علل سحرومیت زن از ارث علت اصلی محرومیت زنان از ارث : جلوگیری از انتقال ثروت خانوادهای به خانواده دیگر بوده است. محرومیت زن از ارث علل دیگر نیز داشته است . از آن جمله ضعف قدرت سربازی زن است ‏ آنجا که #رارزشها بر اساس قهرمانیها و پهلوانیها بود و یکی مرد جنگی را به از صد هزار آدم ناتوان می دانستند عدم توانائی بر انجام عملیات دفاعی و سربازی از ارث محروم میکردند .

صفحه 121:
ت از همین نظر مخالف ارث بردن زن بود و تا پای مردی ولو در بعدی در میان بود زن ارث تمیداد . لهذا وقتی که آیه ارث نازل شد و تصریح کرد به اینکه : للرجال نصیب مما ‎Sy‏ الوالدان ‎ts on Pls‏ نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون مما قل منه او كثر نصيبا مفروضا «" باعث تعجب اعراب شد. ارك بسر خوائدة اعراب جاهليت كاهى كسى را يسر خوانده قرار ميدادند و در نتيجه . آن يسر خوانده مانند يك پسر حقيقى وارث ميت شمرده ميشد . رسم يسر خواندكى در ميان ملتهاى ديكر واز آن جمله ايران و رم قديم ود ارث هم ييمان. اا را ری رد آن رسم " هم ييمانى " بود . دو نفر بيكانه با يكديكر بيمان ميبستند كه " خون من خون تو و تعرض بمن تعرض به تو؛ و من از تو ارث ببرم و تو از من ارث ببری " به موجب اين ييمان اين دو نفر بيكانه در زمان حيات از يكديكر دفاع ميكردند و هر کدام زودتر میمیرد دیگری مال او را به ارث ميبرد ء اموال و دارلئى او بحساب ميآوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب

صفحه 122:
در ایران ساسانی؛ پسری بسن رشد و بلوغ میرسید پدر یکی از زنان متعدد خود را یعقد زناشوئی وی در میآورده است. شماره زنانی که مردی میتوانست بگیرد نامحدود بود و گاهی در اسناد یونانی دیده شده است که مردی چند صه زن در خانه داشته است . اصول زنآشوئی در دوره ساسانی چنانکه در کتابهای دینیزردشتی آمده بسیار پیچیده و در هم بوده و پنج قسم زناشوئی رواج داشته است . ۱- زنی که به رضای پدر و مادر شوهر میرفت فرزندانی میزاد که در این جهان و آن جهان از او بودند و او را " پادشاه زن " میگفتند ۲ زنی که یگانه فرزند پدر و مادرش بود » او را " اوگ زن " یعنی زن یگانه میگفتند و نخستین انه آنها رفته است و فرزندی که میزاد بیدر و مادرش داده میشد تا جانشین فرزندی بشود که از شوهر کرده و پس از آن این زن را هم پادشاه زن میگفتند .

صفحه 123:
مردی در سن بلوغ بی زن میمرد . خانوادهاش زن بیگانهای را جهیز میداد و او را بکابین مرد بیگانهای در میآورد و آن زن را " سذر زن " یعنی زن خوانده میگفتند و هر چه فرزند او میشد و نیمی به آن مرد مرده تعلق میگرفت و در آنجهان فرزند او ميشد و نیمی دیگر از آن شوهر زنده بود میگفتند که بمعنی چاکر زن یعنی زن خادمه ۴- زن بیوهای که دوبار شوهر کرده بود " چغر زن باشد و اگر از شوی اول خود فرزند نداشت او را " سذر زن " میدانستند ... ۵- زنی که بی رضای پدر و مادرش به شوهر میرفت در میانزنان پستترین پایه را داشت و او را " خودسرای زن " یعنی زن خود سر میگفتند و از پدر و مادر خود ارث نمیبرد . مگر پس از آنکه بسن بلوغ برسد و او را به عنهان " اوگ زن " به عقد درآورد

صفحه 124:
سهم الارت زن را نصف سهم الارث مرد قرارداد وضع خاصى لدبت كه زن از لحاظ مهر و نفقه و برخی قوانین جزائی دارد . یعنیوضع خاص ارتی زن معلول وضع خاصی است که زن از لحاظ أيكان مهربانتر از مادر . علت را بجای معلول ۰ و معلول را بجای علت گرفتهاند .اینها خیال کردهاند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارئی زن است ,غافل از اينكه وضع خاص ارثی زن معلول مهر و نفقه است . ثانيا گمان کردهاند آنچه در اینجا وجود دلرد صرفا جنبه مالی و اقتصادی است . زنادقه صدر اسللام بر مسأله ارث: از اعتراضات ابن ابی العوجابه اسلام همین بود . میگفت ما بال المرثه المسکینه الضعیفه تأخذ سهما ویأخذ الرجل سهمین ؟ یعنی چرا زن بیچاره که از مرد ناتوانتر است بايد يك سهم ببرد و مرد كه تواناتر است دو سهمببرد ؟ این خلاف عدالت و انصاف است . فرمود : اين برای اینست که اسلام سربازی را از عهده زن برداشته و بعلاوه مهر و نفقه را است و در بعضی جنایات اشتباهی که خویشاوندان جانی بايد ديه بيردازند زن فواست . از ابنرو سهم زن در ارت از مرد کمتر شده است:

صفحه 125:

صفحه 126:
شایستگی و ی رها کردن به نیکی " . اصل اسلامی آمارهاتشان میدهد که سال بسال بر عدد ری از کانونهای خانوادگی سایه افکنده است. ره ۱۵ مجله زن روز مقالهجالبی از مجله نیوزویک تحت عنوان " طلاق در امریکا " درج شد .این مجله یسد + " طلاق كرفتن در امريكا به آسانى تا كسى كرفتن است ". .ضربالمشلى از شخصى است ينام " سروانتس " در حدود جهار قرن بيش كفته است" عشق دوم دليذيرتر است “ضرب المثل دوم کار خود را در آمریکا کرده است ۰ زیرا مینویسد : " سراب طلاق نه تنها " تازه ييوندها " . بلكه مادران آنها و زن و شوهران لظ نرفته است و ۴۰ درصد ازدواجهاى بهم خورده دهسال يا ۲ سال دوام داشته ست ‎٠‏ سن متوسط دومیلیون زن مطلقهامریکلی ۴۵ سال است » ان مطلقه هنگام جدانی. کودکان کمتر از ۱۸ سال داشتهاند .زان مزبور در واقع نسل خاصى و ۱۳ درصد ان آنها سه برابر زنان شوهردار است

صفحه 127:
علت طلنق در ازدواعهای ده یا پیست ساله ناسا زثاری نیست . بلکه بی میلی به تحمل ناسازگاریهای دیرین و هوس برای درک لذات بیشتر و کامجوئیهای دیگر است . در عصر قرصهای ضدحاملگی در دوران انقلاب جنسی و اعتلای مقام زن » این عقیده در میان بسیاری از زنان قوت گرفته که خوشی و لذت . مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است . طلاق در ايران: " بیش از یک چهارم طلاقهای ثبت شده سراسر کشور مربوط به تهران است ۰ یعنی ۲۷ درصد طلاقهای ثبت شده را تهران تشکیل میدهد . با اینکه نسبت جمعیت تهران به جمعیت سراسر کشور ۱۰ درصد میباشد . بطور کلی درصد طلاق در شهر تهران بیش از درصد ازدواج است وقایع ازدواج تهران ۱۵ درصد کل ازدواج کشور است

صفحه 128:
اینه از طرفی عوامل طلاق را افزایش میدهند و از طرف دیگر میخواهند با قيد و بند قانون جلو آثرا فوضیه ها : ۱- بی اهمیتی طلاق و برداشتن همه قید و بندهای قانونی و اخلاقی جلوگیری از طلاق . ۲-ینکه ازدواج یک پیمان مقدس است ۰ وحدت دلها و روحهاست و بايد براى هميشه اين ييمان ثابت و محفوظ بماند و طلاق از قاموس اجتماع بشری باید حذف شود » زن و شوهری که با یکدیگر ازدواج میکنند . باید بدانند که جز مرگ چیزی آنها را از یکدیگر جدا نمیکند . این فرضیه همانست که کلیسای کاتولیک قرنهاست طرفدار آنست و بهیچ قیمتی حاضر نیست از آن دست بردارد . طرفداران این فرضیه در جهان رو به کاهشند.

صفحه 129:
زدوج از طرف مرد قابل فسخ ولمنحلال است و از طرف زن بهيج نحو قابل انحلال نيست . در دنیای یم چنین نظری وجود داشته است ‎٠‏ ولى امروز كمان نميكنم طرفدارانى داشته باشد و بهر حال اين نظر نیز احتیاجی ببحث و انتقاد ندارد . ۴- اینکه ازدواج مقدس و کانون خانوادگی محترم است ‏ اما راه طلاق در شرایط مخصوص برای هر يك از زوجين بايد باز ی و و تاه ردو مقنس و كانون خائوادكى محترم و طلاق امر منفور و مبغوضى اديت . اجتماع موقلف امت ببرد . در عين حال قانون نبايد راه طلاق را براى ازدواجهاى ناموفق ببندد . قيد و بند ازدواج هم براى مرد بايد باز باشد و هم براى زن ء اما راهى كه براى خروج مرد ن بن بست تعيين ميشود با راهى كه براى خروج زن تعيين ميشود دو تاست و از جمله مواردى كه ابهى دارند طلاق است .

صفحه 130:
طلاق را تنها به مرد دادهاند از دو ناحیه شکایت دارند : از ناحیه طلاقهای ناجوانمردانه بعضی از مردان که پس از سالها پیوند زناشوئی ناگهان هوس زن نو در دلشان پیدا ميشود. ۱- از ناحیه امتناعهای ناجوانمردانه بعضی مردان .لز طلاق زنیکه امید سازش و زندگی مشترک میان آنها وجود ندارد . م با طلاق سخت مخالف است ‏ اسلام میخواهد تا حدود امکان طلاق صورت نگیرد : اسلام طلاق را بعنوان یک چاره جوئی در مواردی که چاره منحصر به جدائی است تجویز کرده است . اسلام مردانی اشند دشمن خدا تم صادق از پیغمبر اکرم نقل کرده در نزد ‎oe‏ محبوبتر از خانهای که در آن پیوندلزدواجی صورت گیرد وجود ضتر از خانهای که در آن خانه پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد *.

صفحه 131:
فرزند برومند امیرالمومنین علیهالسلام از کسانی بوده که زیاد زن میگرفته و طلاق میداده انكه ميدانيم در كردش خلافت از امویان به عباسيان : عباسيان ‎٠‏ ببی الحسن یعنی فرزند زادگان امام حسن یا بنی العباس همکاری داشتند . اما بنى الحسين يعنى فرزند زادكان امام حسين كه در رأس آنها در آنوقت امام صادق بود از همكارى با بنى العباس خودداری کردند . بنى العباس برای برد سياست خود شروع كردند به تبليغ عليه بنى الحسن. وضوع دومى كه بنى العباس عليه بنى الحسن عنوان كردند اين بود كه كفتند نياى بنى الحسن بعد از يدرش على بخلافت رسيد . و اما جون مردعياشى بود و به زنان سرگرم بود و کارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنیامد . از معاویه که رقیب سر سختش بود پول گرفت و سرگرم عیاشی و زن كرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را بمعاويه واكذار كرد .ظاهرا اول كسى كه اين سخن از او شنيده شده لست قاضى انتصابى متصور دوانيقى بوده كه به امر منصور مأمور بوده اين شايعه را بپراکند. که طلاق را میفوض و منفور شناخته تنهابخاطر زن و برای تحصیل رضایت زن نبوده است که از ميان برود.چرا اسلام طلاق را تحریم نکرد ؟ ن حلالها در نزد خدا طلاق است " چیست ؟

صفحه 132:
مطلب اینست که زوجیت و زندگانی زناشوثی یک علقه طبیعی است نه قراردادی . و قوانین اصى در طبيعت برلى او وضع شده است. این پیمان با همه پیمانهای دیگر اجتماعی از قبيل بيع و اجاره و صلح و رهن و وکالت و غیره این تفاوت را دارد که آنها همه صرفا یک سلسله قراردادهای اجتماعی هستند . طبیعت و غریزه در آنها دخالت ندارد و قانونی هم از نظر طبیعت و غریزه برای آنها وضع نشده است . بر خلاف پیمان ازدواج که بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین که باصطلاح مکانیسم خاصی دارد باید تنظیم شود . انین فطرت در مورد ازدواج و طلاق: یگانه قانون طبیعی در اجتماع مدنی قانون آزادی ۰ مساوات است ۰ تمام مقررات اجتماعی باید بر اساس دو اصل آزادی و مساوات تنظیم شود. ازدواج ۰ وحدت و اتصال است ۰ و طلاق ۰ جدائی و انفصال. مکانیسم طبیعی لزدواج که اسلام قوانین خود را بر آن اساس وضع كرده اين است که زن در منظومه

صفحه 133:
مرد هدر حیات خانواد کی انوادگی وابسته است به علاقه طرفین نه یک طرف.از اینرو علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به زن و وابسته باوست . طبیعت . کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است. طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را بدست مرد داده است .آنچه بنیان خانوادگی را استوار میسازد بیش از تساوی است. در فساد: أسفانه کلمه تساوی بواسطه تکرلر و تلقین زیاد خاصیت اصلی خودشرا از دست داده است . کمتر فکر یکنند که مقصود از تساوی ‏ تساوی در حقوق است . خیال میکنند همین قدر که مفهوم " تساوی " در یک موردی صدق کرد کار تمام است . اینست که بجای درمان دردهای بی پایان اجتماع و بجای اصلاح نقاط ضعف مردان و زنان ۰ و استوار ساختن کانون خانوادگی ۰ روز بروز پایه کانون خانوادگی را سستتر و متزلزلتر میکنیم » در عوض رقص و پایکوبی میکنیم که بحمداله هر چه هست بسوی تساوی بویم . بلکه تدریجا زنها در فساد ولنحراف و قساوت و بیرحمی از مردان گوی سبقت میربایند

صفحه 134:
ار است و زن بمنزله چشمه و فرزندان بمنزله گلها و گیاهها . چشمه باید باران کوهساران را دریافت و کند تا بتاند آرابصورت آب صاف و زلال بیرون دهد و كلها و كياهها و سبزهها را شاداب و خرم نماید. ارد یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود . چشمه خشک و گلها و صلعع خانوادگی با سایر صلعیبا بعدا است: و سازش در زندگی زناشوتی تظیر صلح و سازشی است که میانپدران و مادران با فرزندان بايد برقرار باشد كه مساوی است با گذشت و فداکاری و علاقمندی بسرنوشت یکدیگر و شکستن حصار دو گانگی » و سعادت و را سعادت خود داتستن و بدبختی او را بدبختی خود دانستن . بر خلاف صلح و سازش ميان دو همکار یا دو شریک يا دو همسايه يا دو دولت مجاور. در ميان دو دولت متخاصم " صلح مسلح " هم کافی است . اگر نیروی سومی خالت کند و نار مرزی دو کشور را اشغال کند و مانع تصادم نيروهاى دو كشور شود صلح برقرار شده است زيرا

صفحه 135:
انصراف از طلاق, استقبال سيكند: طلاق منصرف كند استقبال ميكند . اسلام علاوه بر اينكه مجريان صيغه و أد و ديكرائرا توصيه كرده كه با كوششهاى خود مرد را از طلاق منصرف كنند . طلاق را جز در حضور شاهد عادل صحيح نميداند . يعنى همان دو نفرى كه اكر بنا باشد طلاق در حضور آنها صورت بكيرد واسطه خاصيت عدالت و تقوى خود منتهاى سعى و كوشش را براى ايجاد صلح و صفا ميان زن و مرد بكار انجا که طرفدار " وصل " و مخالف " فصل " است ۰ زمان عادت را مانع صحت طلاق قرار میبرند .اسلام از داده , ولی مانع صحت عقد ازدواج قرار نداده است . در بعضی از مواقع سه ماه " تربص " لازم است تا اجازه صیغه طلاق داده شود . بدیهی است این همه عائق و مانع ایجاد کردن به منظور اینست که در اینمدت ناراحتیها و عصبانیتهائی که موجب تصمیم به طلاق شده است از میان برود و زن و مرد بزندگی عادی خود برگردند گذشته از همه اينها . اسلام آنجا که بیم انحلال و از هم پاشیدگی کانون . خانوادگی در اشد لازم دانسته است که دادگاه خانوادگی تشکیل و حکمیت برقرار گردد . این ترتیب که یکنفر ف مرد و یکنفر داور دیگر به نمایندگی از طرف زن برای رسیدگی و اصلاح معین

صفحه 136:
‎peo‏ خاص مرد در مسأله عشق است نه از مالکیت اوطلاق . از آن جهت رهائی است که طبیعی ازدواج ۰ تصاحب است. ‏قضائی ۰ یعنی طلاقی که بوسیله قاضی نه بوسیله زوج صورت بگیرد . طلاق طبیعی نظیر زایمان طبیعی ‎las ese gull Els CU os cate erat ge seal‏ ولاف عرد ل میکند و نه به طلاق تن میدهد ۰ نظیر زایمان غیر طبیعی است. ‎ ‏| آیا بعضی ازدواجها سرطان است و زن باید بسوزد و بسازد ؟ ‏بزرگ در جامعه ما امتناعهائى است که برخی مردلن ستمگر از طلاق میکنند . و از اين راه به نام نه دین ستم بزرگی مرتکب میشوند . اين ستمگریها بضمیمه آن طرز تفکر غلط بنام اسلام و دنه ستمها را بعنوان یک سرطان غیر قابل علاج تحمل كند . بيش از هر ‎

صفحه 137:
حقوق عمده زوجه عبارت است از نفقه و کسوه . حق هم خوایگی و زناشوئی ۰ حسن معاشرت اخلاقی . -اگر مرد از انجام تعهدات خود نسبت یه زن شانه خالی کند . و از طلاق نیز خودداری کند تکلیف زن چیست ؟ و چگونه بايد با مرد مقابله شود ؟ در اينجا دو راه فرض میشود , يكى اينكه حاكم شرعى حق دخالت داشته باشد و با اجراى طلاق كار را يكسره كند , ديكر أينكه زن نيز بنوبه خود از انجام تعهدات خود در برابر مرد خوددارى نمايد اما از نقطه نظر اول يعنى دخالت حاكم شرعى ‎٠‏ ببينيم روى جه اصل و جه مجوزى حاكم شرعى در اينكونه موارد حق دخالت دارد. جمله " امساك بمعروف او تسريح باحسان" يك اصل و قاعده كلى است که قرآن كريم در چهار چوب آن . حقوق زوجیت را مقرر داشته است.

صفحه 138:
دلاتل دیخره جلد ۵ صفحه ۵۰۲ از امام صادق رولیت میکند که فرمودوقتی که مردی میخواهد ازدواج کند بگوید اعتراف میکنم به پیمانی که خدلوند از من گرفته است و آن اینکه زن را به شایستگی نگهداری کنم و یا به نیکی طلاق دهم. در آیه ۲۱ از سوره النساء میفرماید : چگونه مهری که به زنان دادهاید ( با زور و با در مضیقه قرار دادن )از آنه میگیرید ؟ و حال آنکه بیکدیگر رسیده و از یکدیگر کام گرفتهاید و زا شما پیمان استوار و شدیدی گرفتهاند . پیغمبر اکرم جمله معروفی دارد که در حجه الوداع فرمودیعنی ایها الناس در مورد زنان خدا را در نظر بگیرید و از او بترسید . شما آنها را بعنوان امانت خدا نزد خود بردهاید و عصمت آنها را پا کلمه خد " پر خود حلال کردهاید . * در کتاب النهایه مینویسد : " مقصود از کلمه خدا که پیغمبر اکرم فرمود بموجب آن عصمت مردان حلال ميشود همان است که با اين جمله در قرآن لدا شده : « امساک بمعروف او

صفحه 139:

صفحه 140:
ری " طبیعیترین فرم زناشوئی است . در تک همسری روح اختصاص . یعنی مالکیت فردی و رمی که الیته با مالکیت حصومی در وت متاوت است , حکییرما ارت در نک هم ری هر بکه و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسی دیگری را " از آن " خود و مخصوص شخص خود ‎na‏ نقطه مقابل تک همسری . " چند همسری " یا زوجیت اشتراکی است . چند همسری یا زوجیت ‎Gebel eee ees STI‏ شود مرد به زن معین لختصاص داشته باشد ‏ و نه زن مخصوص مرد معین باشد .مونیسم جنسی مساوی است با نفی زندگی خانوادگی. شوهری : همسری چند شوهری است یعنی اينکه زن در آن واحد بیش از یک شوهر داشته باشد.

صفحه 141:
شوطری: و اساسی که چند شوهری بوجود میآورد و همان بیشتر سبب شده که این رسم عملا موفقیتی ات بان طیی ‎ea gy‏ لین که سنا رات در مان ‎ep Ge gee‏ شودرت وجود بيدا كرده أست ؛ دلل میتی كه تشكيل عالله اختصاصى خواسته طبيعت مرد نيست» همانطوريكه انتخاب تجرد و يرهيز از زندگی زتاشونی از طرف عدهای از مردان یا زنان صرفا دلیل بر نوعی انحراف است . و دلیل نمیشود که پشر طبعا خواهان زندگی زناشوئی نمیباشد . چند شوهری نه تنها با طبيعت انحصار طلبی و فرزند دوستی مردناموافق است .با طبیعت زن نیز مخالفت درد . از مرد خواهان تک همسری است . اسى ثابت کرده است که زن ردیگر چند همسری . چند زنی یا تعدد زوجات است . چند زنی یا تعدد زوجات . بر خلاف + رواج و موفقیت بیشتری داشته است.

صفحه 142:
زنی را » بر خلاف چند شوهری , یکلی نسخ و لغو نکر . بلکه آنرا تحدید و تقیید کرد ۰ یعنی نا محدودی را از میان برد و برای آن حداکثر قالل شد که چهارتاست . و از طرف دیگر برای آن د و شرائطی قرار داد و بهر کس اجازه نداد که همسران متعدد انتخاب کند. اسلام تعدد زوجات را ار تكرد ‎٠‏ بلكه آثرا از طرفی محدود ساخت و برای آن حداکتر قافل شد و از طرف ديكر قيود و شرائط سنگینی برای آن مقرر کرد . اقوام و مللى كه بدين اسلام كرويدند غالبا در ميان خودشان اين رسم وجود داشت و بواسطه اسلام مجبور بودند حدود و قيودى را كردن نهند زوبجات در ايران يو در روح القوانين از آكاتياس مورخ رومى نقل ميكند كه : " در زمان رُوستى نين جند نفر از فلاسفه رومی که مورد آزار و اذیت مسیحیان قرار گرفته و نمیخواستند مذهب مسیح را قبول کنند روم را ترک گفته و بدربار خسرو پرویز پادشاه ايران پناه آوردند و در آنجا چیزی که بیشتر موجب حيرت أنها شد . این بود که نه تنها تعدد زوجات مرسوم بود . بلکه مردها با زنهای دیگران آمیزش میکردند * معلوم شد . اسلام تعدد زوجات را ابتکار و احترام بکرده . بلكد ‎vies‏ برای آن حدود و قیودی ‎bil a sca)‏ بکلی آخو و نسخ هم نکردهاست . در فصلهاى آ

صفحه 143:
تاربتعی تن زوبعات: حقیقت اینستکه نه آنجا که چند شوهری معمول شده است بواسطه فرصت و قدرت زن بوده است »و نه علت شکست چند شوهری ضعف و ناتوانی زن بوده است و نه موجب رواج تعدد زوجات در مشرق زمین زور و تحکم مرد بوده است . و نه منشأ عدم رواج تعدد زوجات در مغرب زمین قدرت و برایری زن با مرد بوده است . علت شکست چند همسری: علت شکست چند شوهری . اینست که نه با طبیعت مرد موافق است و نه با طبیعت زن میگویند گروهی از زنان . در حدود جهل نفر ء گرد آمدند و بحضور علی بن ابیطالب علیهالسلام رسیدند . گفتند چرا اسلام بمردان اجازه چند زنی داده .لما به زنان اجازه چند شوهری . آیالین امر یک تبعیض ناروا

صفحه 144:
(ع ) دستور داد ظرفهای کوچکی از آب آوردند و هر یک از آنها را بدست یکی از آن زنان داد . دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف بزرگی که وسط مجلس گذاشته بود خالی کنند . دستور اعت شد . آنگاه فرمود آکنون هر یک از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر کنید آما باید هر کدام ‎ee lee‏ ته بردارد . ال مر یانش " ممزوج شدهاند. و تشخیص آنها ممکن نیست . علی (ع ) فرمود اگر یک زن چند شوهر داشته باشد ۰ حول تاحول با هت ‎Soe ely oes cereal‏ . چگونه میتوان تشخیص داد که زن ازمرد موجودی میخواهد که قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد . حامی مدافع او باشد ‏ بای أو فداكارى نمايد . زحمت بکشد و پول درآورد و محصول کار و زحمت خود را نثار او نمايد . غمخوار او باشد زن در چند شوهری هرگز و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را بخود جلب کند . از اینرو چند شوهری نظیر روسپیگری همواره مورد تنفر زن بوده است . ند شوهری نه تمایلات و خواستههای مرد موافقت داشته است و نه با خواستهها و تمایلات با

صفحه 145:
0 اكيت جنسى و از ميان رفتن اختصاص از دو طرف ‎٠‏ كه نه زن بمرد معينى اختصاص داشته باشد و انه مرد به زن معينى . جند زنى برای یک مرد میتوانسته امتیازی شمرده شود . اما چند شوهری هیچوقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود . علت این تفاوت اینست که مرد طالب شخص زن است ۰ و زن طالب قلب مرد و فداکاریهای او . در امر زناشوئی دو عنصر دخالت دارد : یکی مادی و دیگری معنوی . عنصر مادی زناشونی جنبههای جنسی آن است که در جوانی در منتهای اوج و غلیان است و تدریجا رو به کاهش و آرامش میرود . جنبه معنوی آن عواطف رقیق و صمیمانهایست که ميان آنها حکمفرما میشود و احیانا هر چه زمان میگذرد نیرومندتر میگردد . یکی از ت دارد بر خلاف مرد . زناشوئی برای زن اوتهای زن و مرد اینست که برای زن عنصر دوم بیش از جنبه معنوی دارد و برای مرد بیشتر معنوی زناشوئی برای مرد مساوی است

صفحه 146:
و تسلط بیچون و چرای مرد . بتنهائی برای پیدایش رسم " چند زنی " کافی نیست عوامل غرافیائی : در آب و هوای مشرق زمین ۰ زن زودتر بالغ ميشود و هم زودتر پیر ميشود و از این جهت ۰ مرد به زن دوم و سوم احتیاج پیدا میکند . بعلاوه مرد پرورده آب و هوای مشرق زمین . از لحاظ نیروی جنسی طوری است که یک زن نمیتواند او را اقناع کند. گوستاولوبون " در تاریخ تمدن اسلام و عرب صفحه ۵۰۹ میگوید فقط بر اثر آب و هوای مشرق و در نتیجه خصانص نزادی و علل و اسباب دیگری که بطرز زندگانی سم مذکور ( رسم تعدد زوجات ) مشرق مربوط بوده پیدا شده است . نه اینکه مذهب آنرا آورده باشد ۰ و معلوم است آب و هوا و خصائص | قومی از جمله عواملی است که فوق العاده قوی و موثر بوده و حتی ما لازم هم نميدانيم كه راجع به آن اد قلمفرسائی کنیم . بعلاوه اصل طبیعت و ساختمان مخصوص زنان مشرق و لزوم حضانت طفل و عوارض و غیره ۰ آنها را اغلب مجبور ساخته که از شوهر کنارهگیری اختیار کنند . و چون آب قومی طوری است که برای مرد تحمل اين كنارهجوثى موقت غالبا غير ممكن

صفحه 147:
بجه صحیح نیست ۰ زیرا اولا رسم تعدد زوجات در مشرق زمین منحصر بمناطق گرسیر است . در لبران با اینکه از لحاظ آب و هوا معتدل است از قبل از اسلام تعدد روجات معمول ‎Gly pays Us swiss gen asa eas‏ درب ‎Sls‏ بر دون نر پیش نیست . نیا اگر زود پیر شدن زن و غلیان نیروی جنسی مرد موجب اصلی اینکار بوده است چرا مردم مشرق زمین همان راه مردم مفرب زمین را در قرون وسطی و قرون جدید پیش نگرفتند و بجای تعدد زوجات ۰ طبیعت خود را با فحشاء و زن بازی آزاد اقناع نکردند ؟ زیرا در مغرب زمين بقول گوستاولوبون 5 رسم وخدت ژوجه رسمی است كه فقط در كتابهاى قانون درج است و در معاشرت های مغرب زمین اثری از آن نیست .

صفحه 148:
از ازدواج می بایست قابل ملاحظه باشد . و الا مشکل بتوان برای اطفال نامشروع بی شماری که ازشهرهای ایتالیای رنسانس یافت می شد دلیلی جست . فرزند حرامزاده نداشتن امتیازی بشمار می | .اما داشتن آن ننگ فاحشی نبود . مرد معمولا بهنگام ازدواج زن خود را ترغیب میکرد که طفل حرامزاده کسی نمیکاستدامی که بیش را بخانه بیلورد تا با سایر فرزندان آن مرد پرورش یابد . حرامزاده بو بر آن می زد چندان مهم نبود . وانگهی مشروعیت را می شد با رشوه دادن به یکی از اعضای کلیسا ت آورد . در نبودن وارئان مشروع یا ذیصلاحیت پسران حرلمزاده ممکن بود بملک یا حتی به تاج و تخت ند . همانگونه که " فرنته " اول وارث سلطنت " الفونسو " ی اول پادشاه ناپل و " لتونللودسته " جانشین لوی سوم لمیر فرارا شد . وقتی که " پیوس " دوم در سال ۱۴۵۹ به فرارا آمد . مورد پذیرائی هفت قرار گرفت . که همه نامشروع بودند . رقابت حرامزادگان با حلال زادگان منشاء مهمی از کشمکشهای اما در مورد همجنس گرائی باید بگوئیم که تقریبا یک قسمت اجباری از احیای رسوم

صفحه 149:
ار سال هزار و يانصدو نه ۰ ۱۱۶۵۴ فاحشه در میان نفوس سیصد هزار نفری آن شهر وجود داشت يانزدهم دخترى كه در ‎١8‏ سالكى هنوز ب 3 خانوادهبشمار میرفت. در سده هم " سن ننگین " بهفده سالگی ا دختر ممکن سازد . رد نمونهای از زندگی مردمی که همواره تعدد زوجات را بر مشرق یک گناه نابخشودنی میشمارند و احیانا اب وهوای مشرق زمین را مسئول اینعمل باصطلاح غیر انسانی ! میدانند و اما آب و هوای سرزمین آنها بهیچوجه به آنها اجازه بیوفائی به زن و تخطی از تک همسری نمیدهد. دیگر بیماری ماهانه زن و عدم آمادگی او را برای تمتع مرد در مدتبیماری ۰ فرزند زائیدن و میل او بکنارهگیری از زندگی زناشوئی و رسیدگی به غذا و پرورش فرزندان را منشاء تعدد زوجات دانستهاند . بدون شک بیماری ماهانه زن ۰ و همچنین خستگی او از فرزند زادن ۰ زن و مرد را از لحاظ آمر جنسی در وضع نامشابهی قرار میدهد و سیب میگردد که مرد کم و بیش رو بسوی زن دیگر بیاورد . اما هیچیک از دو علت بالا بتنهائی موجب رسم تعدد زوجات ‎copa‏ مگر آنکه یک مانع اخلاقی يا اجتماعی برای مرد وجود داشته باشد که نتواند هوس خود را با ‎La a‏ 1 1 1 ویو زن بازی آزاد تسکین دهد . بس هر یک از دو عامل فوق هر زمان دخالت . داشتهاند در 3 085 ]زادی کامل در هوسبازی نداشته است

صفحه 150:
دورد فرزند رای زر بعلاوه عدم میل او بطلاق زن اول سبب شده که مرد بدنبال زن دوم يا سوم برود . بودن زن اول عامل ديكرى برای رو آوردن مرد بازدواج ثانوی بوده است . خود را ترغیب مات نزن تاره بگیره که کر او سبکتر شود »و زی نزه بای خلواده غال دیگری اوه و ۱ بهرهبردارى و ثروت زيادتر شود " . اقتسادی: تعدد زوجات ۰ ریشههای اقتصادی نیز ذکر کردهاند و گفتهاند در دوران قدیم ۰ بر خلاف امروز ؛ زن و ‎ob,‏ از لحاظ اقتصادی بنفع مرد بوده است . مرد از زنان و فرزندان خود مانتد بردگان کار » است و احیانا فرزندان خود را میفروخته است . منشاء بردگی بسیاری از افراد . اسارت در بلكه بدران آنها ‎٠‏ آنها را ببازار آورده و فروختهائد .

صفحه 151:
ت فرزند و توسعه نفوس فامیل نیز بنوبه خود عامل دیگری بوده برای تعدد زوجات . قدیم , بر خلاف دنیای امروز . عدد و عشیره , عامل اجتماعیمهمی بشمار میرفته است . قبائل و از هر وسیلهای برای تکثیر عدد و جلوگیری از کاهش آن استفاده میکردهاند . یکی از اذ ار به کثرت عدد افراد قبیله پوده است . بدیهی است که تعدد زوجات یگانه وسیله تکثیر عدد بوده است . آن مردم نی عدد زنان بر مردان: رین عامل تعدد زوجات که ضمنا مهمترین عوامل است ۰ فزونی عدد زنانبر عدد مردان بوده است . موالید ‎ol‏ از موالید پسران زیادتر نبوده و نیست . احیانا‌گر در برخی سرزمینها موالید دختر از موالید پسر بيشتر ای دیگر بر عکس لست . موالید پسر از مواليد دختر افزونتر لست . ‏ماده ازدواج از عدد مردان آماده ازدواج بیشتر باشد . اینست که تلفات مرد هميشه ‏زی که همواره ‎ ‏رت تلفات مرد همواره سبب شده و میشود که در صورت تک همسری ‏پزندگی و فرزند مشروع محروم بمانند .

صفحه 152:
و عوامل: علت برمیخوريم . نوع اول آن که در رو آوردن مرد بتعدد زوجات تأثیر داشته . بدون آنکه مجوزی ابرای مرد شمرده شود . فقط جنبه زور و ظلم و استبداد داشته است ‎cle" wy‏ مرد یا برای اجتماع زمندی قبیله یا کشور ‏حقوقی قابل مطالعه است و میتواند " بودن زن يا یااسه شدن او و احتیاج مرد بفرزند یا ‎ ‎ ‏نوع دوم آن علل از ج شمرده شود . از قبيل به کثرت نفوس . ‎ ‎ ‏در دنیای گذشته وجود داشته و یا در دنیای امروز وجود دارد ۰ تعدد زوجات برای مرد یا اجتماع محسوب گردد . بلکه موجب " حقی " است از جانب زن و موجب تکلیفی است بعهده مرد و اجتماع ۰ آن علت فزونی عدد زن بر مرد است . حق تأهل از طبیعیترین حقوق بشری است . هیچ بشری را از این حق بهیج نامی و تحت هیچ عنوانی نمیتوان محروم کرد . حق تأهل حقی است که هر فرد بر اجتماع خود پیدا میکند . ‏نوع سومی هست که اگر فرض كد بیش از آن است که فقط " مجوز ‎ ‎

صفحه 153:
تابت شود طبق آمار قطعی و مسلم . عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد . اينکه اگر چ کند ء از جنبه حقوق بشری و انسانی موجب حقی میشود برای محروم بر عهده مردان و زتان متأهل . آخرین نشریه مربوط است به سال ۱۹۶۴که در سال 1۹۶۵ شر شده استآنچه مفید و لازم است اینستکه بدانیم نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج چه نسبت واج با نسبت . مجموع جنس ذکور و جنس اناث متفاوت است ؟ غالبا نسبت مردان و زنان آماده دو علت دارد . است . واین دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است . بهمین جهت معمولا در قولنین جهان سن قانونی دختران از سن قانونى يسران بائينتر است و عملا در همه جهان اكثريت قريب باتفاق ازدواجها ميان مردان و زنانى صورت ميكيرد كه مردان بطور متوسط ينجسال از زنان بزركترند . علت ديكر كه علت اساسى توت اس باه ول از ولد برس دس و احنانا ‎Lee eee ps‏ موالید پسر بیشتراست » همواره بواستله اینکه لفات جنس ذکور از تلقات جتسن ‎GU‏ بيشتر است در سنین ازدواج توازن بهم میخورد . گاهی بصورت فاحشی ت ان آماده ازدواج بر + مردان آماده ازدواج بمقیاس وسیعی فزونی میگیرد. "برتراندرلسل " در کتاب زناشوئی و اخلاق + یط بهنفوس » صفحه ۱۱۵ میگوید : " در اتكلستان كنونى بيش از دو ميليون زن زائد بر مردان ود دارد که بای یعرف باید همواره عقیم بمانند و این برای ایشان محرومیت بزرگی لست . اوت پیدا میشود و عدد زا

صفحه 154:
اواضح است . تلفاتد جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است. " ویل دورانت " میگوید : " در زوال این عادت. زوجات عواملی چند دخالت کرده است . زندگانی کفاورزی که حالت نباتی دارد» ) سختی و ناراتی زندگی آن را تقلیل داد و مخاطرات کمتر شد و به همین جهت عده مرد و زن تقریبا مساوی یکدیگر شد نی عدد زن آماده ازدواج بر عدد مرد آمادهازدوج برای طبقه زن تولید " حق " میکند و برای مردان و زنان متاهل ایجاد وظیفه حق تأهل برای یک مرد . یعنی حق اشباع غریزه . حق همسر و شریک و همدل داشتن . حق فرزند قانونی اما حق تأهل برای یک زن . علاوه بر همه | ینها یعنی حق حامی و سرپرست داشتن . حق پشتوانه عواطف

صفحه 155:
- حق تأهل یک حق طبیعی بشری است . اینست - اگر تک همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملا گروه زیادی از زنان از حق طبیعی انسانی خود (حق تأهل ) محروم میمانند .تنها ب قنون تجویز تعدد زوجات است ( البته با شراط خاصی که دارد) که این حق طبیعی احیاء میگردد . پاشیم این قساوت گذشته از نظر خصوصی از لحاظ عمومی نیز مجاز نخواهد بود ".

صفحه 156:
: این مشکل را باین صورت حل کنید که یک نفر مرد واجد شرایط مالی و اخلاقی و جسمی از یک زن را تکفل کند » زن دوم را همسر قانونی و شرع یخود قرلر دهد . میان لو و همسر اولش نين ميان فرزندان اين زن و فرزندان همسر اولش هيجكونه تبعیض و تفاوتی قائل نشود . زن اول تحت عنوان یک وظیفه اجتماعی نسبت به خواهر خودش از حق خود بگذرد و فداکاری کند و اين ‎١‏ نوع اشتراک و سوسیالیزم را که ضروریترین انواع سوسیالیزم است بپذیرد .ام این فیلسوف قرن بیستم میگوید : زنان محروم ۰ شوهران زنان دیگر را بدزدند : بچههای بی پدری که از اینراه بوجود میآیند دولت تکفل کند .از نظر این فیلسوف قرن بیستم . احتیاج زن به تأهل فقط از سه ناحي است : یکی از ناحیه جنسی که با زرنگی و دلربائی زن بخوبی تأمین میشود . دیگر از ناحیه فرزند که آنهم با دزدی تأمین میگردد . سوم از ناحیه اقتصادی. تعدد زوجات ممنوع و همجنس بازی روا است ۱؟ مجلس عوام بریتانیا پس از یک بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصویب کرد. در در انكلستان تعدد زوجات ممنوع است . لما همجدس بازى روا است

صفحه 157:
سرد چند شتسری است 1 پروفسور زیست شناس بنام دکتر " راسل لی " در همین زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و بود . بعقيده دكتر راسل لى , قناعت مرد بيك زن " خیانت بنسل است . نه از نظر کمیت بلکه از نظر کیفیت ۰ زیرا بسنده کردن مرد به یک زن ۰ نسل او را ضعیف میکند . نسل در چند همسری قوی و نیرومند میگردد . نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را تی مورد بحث و گفت و گوی نویسندگا انه براى تشابه و يكنواختى حقوق آنها قرار داد از نظر روحيه تك همسرى نيز قطعا زن و مرد روحيههاى متفاوتى دارند . زن طبعا تك شوهر است . جند شوهرى بر ضد روحيه اوست . عوامل خيانت را محيط هاى اجتماعى در مرد بوجود ميآورد نه خلقت و طبیعت. چند همسری : عامل نجات نك همسرى: تعجب ميكنيد اكر بكويم تعدد زوجات در مشرق اسلامى مهمترين عامل نجاتتك همسری 3 تک همسری یعنی اختصاص خانولدگی . یعنی اینکه جسم و روح هر يك از زوجين از آن ت که روح زندگی زناشوئی کهوحدت و یگانگی لست در زوجیت اختصاصی بهتر

صفحه 158:
اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر مرد نیازمند بازدواج تا بتوند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام دوم آزادی اراده و اختیار همسر براى زن كه از طرف بدر يا برادر يا شخص ديكر اجبارا بعقد يك مرد ن دار پولدار در آورده نشود . بدیهی است که اگر زن آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زن دار نخواهد شد و سر " هوو " نخواهد رفت . اين اولیاء زن هستند که | بطمع بول . دختر يا خواهر خود را بمردان زندر پودار میفروشند سوم اینکه عوامل تحریک و تهبيج و اغوا و خانه خراب كن اينقدر زياد نباشد - عكس العملهاى مختلف در زمينه بديده فزونى زن: تعدد زوجات در مشرق ناشی از دین اسلام است . و نه ترک أن در مفرب مربوط بدین مسیح است ۰ زیرا قبل از اسلام در مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقی آنرا مجاز كرده بودند . و در اصل دين مسيح هم نصی بر منع تعدد زوجات وجود ندارد . هر چه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دين مسيح | ملتهائیکه در مسیر فحشا قرار رفتهاند بیش از ملتهائیکه تعدد زوجات را تجویز کردهاند به تک همسری

صفحه 159:
ن هیکل نویسنده کتاب " زندگانی محمد " پس از ذکر آیات قرآن درباره تعدد زوجات ن آیات اکتفا بیک زن را بهتر میشمارد و میگوید اگر میترسید مطابق عدالت رفتار نکنید فقط مردانی که از تعدد زوجات راضی و خشنودند آنها هستند که عملا از زیر بار مسوولیتهای شرعی و اخلاقی آن شانه خالی میکنند ۰ زنی را مورد توجه قرار داده زن دیگر را از حساب خارج میکنند و به تعبیر قرآن کریم . او را کالمعلقه " رها میکنند . آنچه اینگونه افراد نام تعدد زوجات به آن میدهند در واقع نوعی تک همسری است توأم با ستمکاری و جنایت و بیدادگری . په امور مادی و جسمانی . یعنی تماسهای بدنی و حمایتهای مالی نیست . آنچه عمده و ۰ عشق و عاطقه و احساسات است ۰ کانون ازدواح و نقطه پروند دو

صفحه 160:
اری اغراق وجود داردء زیر راست است که روح ازدواج « عاطفه و احساسات است . هم احساسات قلبى تحت اختيار آدمى نيست ء اما اينكه گفته ميشود احساسات قابل تقسیم يك تخيل شاعرانه , بلكه يك مغالطه است. يك جيز مسلم است و آن اينكه عشق و احساسات أوج تميكيره كه در وحدت ميكيرد . أوج اعلای عشق و احساسات يا تعد أسازكار نيست . همجنانكه با عقل و منطق نیز سازگار نیست . تربيتى: همسری زنان را تیم و اقدام علیه یکدیگر و اخيانا شوهر وا میدارد و محیط زناشوئی ا كاي | صفا و صمیمیت باشد بمیدان جنگ و جدال و کانون کینه و انتقام تبدیل میکند . دشمنی و رقابت و ان آنها نیز سرایت میکند , دو دستگیها و چند دستگیها بوجود میآید . که اولین مدرسه و پرورشگاه روحی کودکان است و باید الهام بخش نیکی و مهربانی میگردد . اوت ميا ن مادران + بذ

صفحه 161:
ن شكست برلى يك زن اينستكه احساس كند نتوانسته قلب شوهر خود را نگهداری کند و ببیند دیس بر سا اجتماعی وسیعی است . حتما اجرا کنندگان آن نیز باید در سطح عالیتری فکر کنند و از یک عالی اسلامی برخوردارباشند. نظر اخلاقى از نظر اخلاق اسلامى هر دو عقيده خطاست . طبيعت . حقوق و حدودى دارد و آن حقوق و حدود را بايد شناخت . طبیعت ‏ در اثر دو چیز طفیان میکند و آرامش را بهم میزند . یکی در اثر محرومیت ۰ و دیگر در اثر آزادی کامل دادن و برداشتن همه قیود و حدود از مقابل او .

صفحه 162:
(م فر چند همسری؛ دم نه چند همسری را اختراع کرد . زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان وجود داشت ۰ و نه آنرا نسخ کرد . زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشکلاتی پیش میآید که راه چاره آنها منحصرا بتعدد زوجات است | ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد . معدودیت: محدودیت اول اصلاحی که بعمل آورد این بود که آن را محدود کرد . قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود . یک نفر به تنهائی میتولنست صدها زن داشته باشد و از آنها حرمسرائی بوجود آورد . ولی اسلام حداکثر برای آن معین کرد ۰ بیکنفر اجازه نداد بیش از چهار زن داشته باشد.

صفحه 163:
ان يا میان فرزندان آنها صورت بگیرد . قرآن کریم در کمال صراحت فرمود " « فان خفتم آن لا تعدلول فواحده 4" اگربیم دارید که عدالت نکتید ۰ یعنی کر بخود اطمینان ندارید که با عدالت رفتار كنيل ب بيقى ‎Pass (ast‏ منسوخ كرد . اجازه نداد كه براى يك زن يا فرزندان أو امتياا ت قانونى كمترى قائل كردند بهر حال اصلاح دومى كه اسلام در تعدد زوجات انجام داد اين بود كه تبعيض را جه در ميان زنان و جه در ميان فرزندان ملغى ساخت . ام همه این رسوم و عادات انسانی است ۰ شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن عالیترین نیروی اخلاقی . با توجه اسات مرد نسبت بهمه زنها یکسان و در یک درجه نیست ۰ رعایت عدالت و پرهیز از

صفحه 164:
بیس از عدم عدالت 3 در فقه اسلامی میگویند " اگر بیم داری که استعمال آب برای بدنت زیان دارد وضو نگیر "اگر بیم داری که روزه برایت زیان دارد روزه نگیر " . این دو دستور در فقه اسلامی رسیده ات شما افراد بسیاری را میبینید که میپرسند میترسم آب برایم زیان داشته باشد ۰ وضو بگیرم یا م۶ . میترسم روزه برایم ضرر داشته باشد ۰ روزه بگیرم یا نگیرم ؟ البته این پرسشها پرسشهای درستی لست . چنین اشخاصی نباید وضو بسازند و نباید روزه بگیرند ولی نص قرآن کریم است که " اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار كنيد يك ‎ios ۲‏ زن بیشتر نگیرید 7 . ‎

صفحه 165:
ی که سب شده ده ‎Shey)‏ را پر قنون اسلام میب بگیند : دستگاههای حرمسراداری حا و أطين بيشين است ‎٠‏ برخى از تويسندكان و مبلغين مسيحى تعدد زوجات اسلامی را مسلوی یا امسراداری با همه مظاهر نتكين و مظالم بى يايان آن معرفى كردهائد و جنين وانمود میکنند که تعدد زوجات در اسلام يعنى همان حرمسراداريها كه تاريخ در دستكاههاى خلفا و سلاطين بيشين نشان میدهد . شرایط و امکانات دیگر: لقا يك سلسله حقوق مال يو استمتاعی بعهده مرد دارد . مردی حق دارد آهنگ چند همسری ‎BS‏ ‏رکهامکانات مالی او باو | کار را بدهد . شرط امکان مالي در تک همسری نیز هست ۰ و غریزی نیز بنوبه خود شرط و واجب دیگری است .

صفحه 166:
ل از امام صادق روایت شده است که فرمود " هر کس گروهی از زنان نزد خود گردآورد که آنها را از لحاظ جنسی اشباع نماید و آنگاه آنها به زنا و فحشا بیفتند گناه این فحشا بگردن اوست با تجویز تعدد زوجات نخواسته است زن را تحقیر كند . بلکه از یره بزرگترین خدمت رل یجنس و کوده است . اکر تعدد روجات , مخصوصا در شرائط فرونی نسبی عدد ونان آماده ازدواح بر مردان آماده ازدواج كه هميشه در دنیا بوده و هست . اجازه داده نشود زن به بدترین شکلی ملعبه مرد خواهد شد . آمروز و تعدد زوبعات: شرح حال برتراند راسل که یکی از مخالفین سرسخت تعدد زوجات است چنین میخوانیم " در نخستین دوران زندگی او علاوه بر مادر بزرگش ۰ دو زن دیگر ‎AB‏ بزرگی داشتهاند که یکی از آنها " آلیس * نخستین همسرش و دیگری رفیقهاش بنام "اتولین مورل " میباشند . " مورل "از زنان سرشناس آن ره بود و با بسیاری از نویسندگان اوایل قرن بیستم دوستی داشت " . مسلما چنین شخصی با تعدد افق نشان نمیدهد . گویا همین رفیقه بازی او بود که به ازدواج او با همسرش " آلیس در بعد از ظهر یکی از روزها هنگامیکه با دوچرخه

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
34,000 تومان