صفحه 1:
صفحه 2:
ae * ty
فارسى. دهم درس دوم
صفحه 3:
نصیحت نامه مشهور به قابوسنامه کتابی است پندی در آد
زندگی, تأليف امير
وزيار عنصرالمعالى كيكاووس بن اسكندر بن قابوس بن وُشمكير بن
است . در قابوسنامه با با تابقمری ۴۷۵تألیف آن به سال
پندنامهها و اندرزهای ایران باستان. اهمیت سخن, اهمیت خرد و
«تأكيد بر اعتدال روبهرو میشویم
معروفقایوس دومنام قابوسنامه از نام مولف که در تواریخ به نام
است. گرفته شدهاست. وی این کتاب را به نام فرزندش گیلانشاه
در ؟؟ فصل نوشته. به این قصد که اگر وی پس از او حکومت را
به رتق و فتق کارهای دیگر بپردازد. بداند چگونه
وظایف خود را انجام دهد و همچنین به منظور تربیت فرزند. رسوم
لشکر کشی. مملکتداری, آداب اجتماعی و دانش و فنون متداول را
مورد بحث قرار دادهاست. سبک نگارش کتاب نثر مُرسَّل یا همان
نثر ساده و بیپیرایه معمول قرنهای چهارم و پنجم هجری قمری به
« سبک بلعمی و بیهقی است .
صفحه 4:
** تا توانی از نیکی کردن میاسا و خود را به نیکی و نیکوکاری به مردم نمای
و چون نمودی به خلاف نموده مباش . به زبان, دیگر مگو و به دل. دیگر
مدار. تا گندم نمای جو فروش نباشی .
قلمرو زبانى :مياسا : آسوده نباش. بازنایست ( مصدر : آسودن : آرام گرفتن ) / نمودن : نشان
دادن / نیکی : واه وندی / نیکوکاری : واه وندی مرکب/ گندم نماء جوفروش : واژگان م رکب /
گندم نمای جوفروش : مسند
قلمرو ادبی : نیکی و نیکوکاری : مراعات نظیر. گندم و جو, دل و زبان / گندم نمای جو فروش :
كنايه از انسان دورو و فریب کار
قلمرو فکری : تا جایی که می توانی خوبی کردن را ترک نکن . و خود را خوب و نیکوکار به مردم
نشان بده و هنگامیکه خوب نشان دادی, برعکس آن رفتار نکن . سخنت در دل و در زبان یکی باشد
, تا دروغگو و فریبکار شناخته نشوی .
صفحه 5:
ی و اندر همه کاری داد از خویشتن بده. که هر که داد از خو بدهد. از داور
مستغنی باشد و اگر غم و شادبت بُوّد. به آن کس گوی او تیمار غم و شادی تو دارد و
اثر غم و شادی پیش مردمان. بر خود پیدا مکن و به هر نیک و بد. زود شادان و
اندوهگین مشو که این فعل کودکان باشد .
قلمرو زبانی : داد : انصاف. عدل / مستغنی : بی نیاز داور : حخاکم. قاضی / اندر : حرف اضافه | تیمار :
غم انديشه / تیمار داشتن : غمخواری و پرستاری کردن /اثر : نشانه | پیدا مکن : آشکار نکن | فعل :
کار | زود : قید
قلمرو ادبی : داد از خویشتن دادن : کنایه از انصاف داشتن / تضاد : غم و شادی. نیک و بد. شادان و
اندوهگین
قلمرو فکری : و در هم کارها منصفانه قضاوت کن برای اینکه, هر کسی منصفانه قضاوت کند. از
قضاوت دیگران بی نیاز خواهد بود و اگر غم و شادی داشته باشی, آن را به كسى بكو كه در غم و
شادی به فکر تو باشد . غم و شادی خود را بر مردم بیگانه آشکار نکن و در اتفاقات خوب و بد زود
شادمان با غمگین نشو که این. کار کودکان است .
صفحه 6:
* بدان کوش که به هر محالی از حال و نهاد خویش بنگردی که بزرگان به هر
حقّ و باطلی از جای نشوند . و هر شادی که بازگشت آن به غم است. آن را شادی مشمر
و به وقت نومیدی امیدوار تر باش و نومیدی را درامید بسته دان و امید را در نومیدی .
قلمرو زبانی : مَحال : ناممکنء بی اصل / نهاد : ذات. سرنوشت / بنگردی : در دستور کهن گاهی به
اوّل فعل " ب " تأکید می افزودند .مشمر : مخقف مشمار : نشمار. درنظر نگیر | بسته : وابسته |
در : به | نومیدی : مخقف ناامیدی | فعل جملْ آخر به قرينه لفظی حذف شده است .
قلمرو ادبی : از جای شدن : کنایه از خشمگین شدن / تضاد : حق و باطل. شادی و غم. امید و
توميدى
قلمرو فكرى : تلاش كن تادر بيشامدهاى ناممكن و بيهوده. حالت و طبيعتت تغيير نكند؛ براى اينكه
: 5 ۲ هو 5 26 ۸ "۳
انسان هاى بزرى با هر حق و باطلى دكركون نمى شوند و هر شادى را كه باعث غم مى شود. شادى
واقعى ندان و هنكام نااميدى. اميد خود را بيشتر كن و اميدوارى و نااميدى را به يكديكر وابسته
٠ بدان
0-6
صفحه 7:
= رنج هيج كس ضايع مكن و همه كس را به سزاء حق شناس باش؛
ص
كن و بيران قبيلة خويش را حرمت دار وليكن به ايشان مولع
اكر از بيكانه ناايمن شوى. زود به مقدار نا ایمنی.
أله قرابيت خويش را . جندان كه طاقت باشد يا ايشان ذ
مباش تا همجنان كه هنر ايشان همىٍ
خویش را از وی ایمن گردان و از آموخ
i بتوا
ننگ مدار تا از
قلمرو زبانی : رنج : زحمت. تلاش / ضایع : تباه, تلف | به سزا : شایسته |
خاسّه : مخصوصا / قرابت : خویشاوندی, در اینجا : خویشاوند | طاقت : تاب. توان | حرمت : احترام | مولع
: حریص / پیران را حرمت : " را " ی فک اضافه ( حرمت پیران ) / ایمن : در امان / ننگ داشتن : خجالت
كشيدن / ننك : عيب و عار / آموختن : واه وندی
قلمرو ادبى : تضاد : هنر و عيب
قلمرو فكرى : نتيجة رنج و تلاش كسى را تباه نکن و به شایستگی, قدرشناس دیگران باش, به ویژه
قدرشناس خویشاوندان خود باش. تا جایی که امکان و توان داری, به خویشاوندان خوبی کن و احترام
پیران و بزرگان قبیله را نگه دار ولى علا از حد به پیران نداشته باش تا همان طور که هنرشان را
می بینی. بتوانی عیبشان را هم ببینی و اگر از بیگانه احساس ناامنی کردی. زود به اندازهٌ خطر او . برای
خود امنیّت ایجاد کن و از بادگیری خجالت نکش تا از عیب و عار رهایی بیابی .
صفحه 8:
قلمرو زبانى
ce Ol وازدهاى مشخصشدهرابتوسسيد.
داد :لنصاف حق عداسلتا داد : فعل(1
اکتابی که در اوذاد سخن آریی تون داد اباع کنم. مین راو ماضیساده سوم شخمرمفرد
»کی که در ودادسخن آرییتوان دابع کنم De eee isos
sop pew در یداد فخرالذين عراقى ی
غمو شادى) حقو باطلامميدوار و (2
]ار متن درس» سه كروه كلم متضاد ید نومید
صفحه 9:
الف) همنشین نیک بهنر از تهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.
ب) آرزو گفت: «از نمایشگاه کتاب چه خبر5»
درعبارت «لف» فصل جملة دوم ذکر نشده ست اما خواننده يا شنونده از Sj) lag Jus
مى تواند به فعل جملة دوم يعنى «است» بى بسرد. در اين جمله. حذف فعل به «قريتة
لفظی» صورت گرفته است.
در عبارت «ب»» جای فعل «داری» یا «دارید» در جملهٌ دوم خالی است اما هیچ نشانهای
ssl Lad 559 Lb کاواس نزن حذف به قرینه لفظی : نومیدی را در امید.
در ظاهر جمله. ُستونده رابه وجود فل راهنمايى نمى كند. تنهااز مفهوم عبارت مى توان ا سا دسم
دریافت که فعل «داری» با «دارید» از جملهٌ دوم حذف شده است. در این جمله, حذف به حذف به قرینة لقظی . همه کس را به سرا
«قرينة معنابى» صورت كرفته است. ٠ حق شناس باش؛ خاصه قرابت خویش را
هريك ازاجزاى كلام در صورت وجود قرينه مىتواند حذف ثسود اكرح ذف به دليل تكرار
وبراى يرهيز ازتكرار صورت كيرد أن را #حذف به قرينة لفظى» كويند اما اكر خوائتدة
يا شتوندهازمفههوم سخن بهبخش حذف شده بى يبرد «حذف به قرب منای » است.
gli om جملة متن درس حذف صورت گرفهاست؟ نوع أن را مشخخص كنيد.
صفحه 10:
10
صفحه 11:
1)
a at a re ae
پيشه در فرهنگکسپن ی کساتهایند و سخووا با كذشتة يكملتهسيوند مى
دهند
. كندم نماوجو فروشنباش: كئيه ازلمينكه دورو نسباش (2
بزركان به هر حق و باطلى از جاى نشوند :كنايه از اينكه بزركان با هر امر حق و
ناحق خشمكين نمى شوند
صفحه 12:
۱ نویسنده, چه کاری را کودکانه میشمارد؟
۲ در جملة زير. نوسنده بر کدامویژگیهای اخلاقی تأکید میکند؟
«أثر غم و شادی پیش مردمان» بر خود پیدا مکن.»
۳ مفهوم عبارت« گندم نمای جو فروش مباش» را بنویسید.
۴ برای مفهوم بیت زیره عبارتی از متن درس بیابید.
«شادوبىغم بزى كه شادى وغم زودآيندوزودمىكذرند»
اين حسام خوسقی
حديث #حاسبوا قَبْلَ أن تُحَاسّبوا» با كدام عبارت درس» قرابت معنابى نارد؟
خوشحلرو ناراحتیشتابزده در بسولبر (1
٠ پسیشامدهایخوبو بسد
خویشترایوو آرلمشو پسنهانبلشتن(2
. حلاهندرونیاز میگیلن
فریبکلییو دورویی(3
به هر نیکو بد زود شادلنو زود (4
ولندر همه کاروداد از خویشتنسده (5
هر که داد از خویشتربدهد. از داور
. مستغنیساشد
صفحه 13: