صفحه 1:
090 ۱ Reseach OC Dwr

صفحه 2:
سم ده (لرممن (لرعیم

صفحه 3:
نام در س : دستور ‎OL)‏ فارسی (۱) نام منيج: دستور ‎ob)‏ فارسی (۱) تمه کنندگان : حسن زاهدی و مهدی سیمرغ

صفحه 4:
هر زبانی قواعد مخصوصی را دارد که به آن قواعد در زبانهای مختلف نامی نهاده اند و در زبان فارسی به لن دستور زبان یا به ار دستور گویند. برای سخن گفتن یا نوشتن نیازی به آموختن قواعد و نظام زبان تست آما دستور زبان کمک می کند تا بهتر بگوییم یا بنویسم و جمله های درست را از نادرست باز شناسیم . دستور زبان حاضر به ارزش (۲) واحد دستور (۱) محسوب می شود ۰ ان جریا کرامی در ن با ساختار جمله با نحو و ساختمان کلمه با صرق آشنا می شوند و مباحث تفصیلی آن در دستور (۲) ارائه و سود

صفحه 5:

صفحه 6:

صفحه 7:
‎er‏ بر آنها نهاده شده یا به سخن دیگر اسا نها اس و نهاد ‏د - آب می‌جوشد - هوا گرم بود می شود از تن جهت که چیزی به آنها

صفحه 8:
انجا ه باش 1 کاری م داد باشد به لن نهاد فاعل يا «فاعل») كو ی وم جمله های زیر فاعل هستند: اما هر مسنداليه را فاعل نمى توان

صفحه 9:
۱ مسند : ( اسناد داده شده) گروهی از کلمات که در جمله ی ربطی (جمله ای که فعل ‎OT‏ و به اصطلاح فعل ربطی نامیده می شود. مثل: است. بود 5 ۰ :)+ مستدالله نسبت داده می شود » مسند ین دوست ! مسند هستند . ب بهترین دوست است .

صفحه 10:
ای که فعل آن متعدی باشد. علاوه بر فاعل نیاز به رکن است که جمله را کامل می کند و عمل فعل بر ن واقع شود کلمه ای را « مفعول » گویند . ر جمله ياسخى است كه به يرسش ‎١‏ جه . جه جيز » جه جيز کسی را » داده می شود . را ؟ شفا را ؟ حسین را

صفحه 11:
8 ۲ :3 کو دک است نه غذای ‎(gee‏

صفحه 12:
ای است که به وسیله حرف اضافه ( از با » جز » مگر » به » در ...) از اجزای جمله (فعل . جمله » یا به کلمه ای دیگر) می شود ج ‏ كند. » تاریکی» ‎‘ew‏ علی» متمم هستند . - از تاریکی نمی ترسم آهمه آمده اند مگر علی .

صفحه 13:
مه ای است که اسم یا جانشین اسم یا گروه اسمی همراه صیف می کند و یکی از وابسته های اسم به شمار می رود. اف ان چند صفت آورد : خوب. به درد بخور » در این عبارت: در قفسه بود جمع کردم .

صفحه 14:
مضاف اليه : 1 جانشين اسم هركاه به وسيله كسره اضافه (حرف نشانه) قبل از خود(مضاف) كردد . مضاف اليه ناميده مى شود. جید » در این ت رکیبات : ميان مضاف و مضاف الیه و صفت و موصوف 6 آن دو فرق دارند. برای تشخیص اين

صفحه 15:
ختمان تر کیب وصفی معنی (باگر « ی » میان دو ت کیب بیاوریم سا ن تر

صفحه 16:
2 نوعی نقش وابسته است و اسم یا گروه اسمی یا جانشین اسم - که با درنگ (ویرگول در نوشتار) بعد از اسمی که هسته ی آن 1 ) مى آيد تا معنی آن را روشن کند. بدل با هسته خود

صفحه 17:
هفتم بوستان و گلستان را در فاصله ای

صفحه 18:
معطوف : 4 لح ی نقش واسته است . معطوف کلمه ای است که با

صفحه 19:
عطف شده بیشتر از دو تا باشند» گاهی فقط پیش از می آورند » و در میان بقیه کلمه ها «و» را حذف

صفحه 20:
قید : قد. کلمه يا گروهی از کلمات است که در جمله می آید تا مضمون جمله یا بعضی از اجزای جمله » مثل صفت . فعل ‏ قید » مصدر و ... را مقید سازد. قید نیز یکی از نقشهای وابسته ی دیگر است . *قد واسته به فعل : ظرف را کاملا از آب پر کرد . * قید وابسته به صفت : باغ بسیار بز رگ . * قید وابسته به مسند : باغ بسیار بز رگ است . * فد وابسته به قید دیگر : احمد » بسبار تند می رود . * فد وابسته به جمله : متاسفانه » هوا امروز گرم است . *فید وابسته به تمییز : او را خیلی ماهر می دانستم .

صفحه 21:
هرگاه در جمله مورد ندا واقع شود نقش منادایی جانا» اندوه گسارا تو بمان ( هوشنگ ابتهاج )

صفحه 22:
بخش لول - فعل انواع کلمات و ساختمان آنها : تعریف فعل : کلمه با گروه کلماتی هستند که روی دادن امری» یا واقع شدن حالتی را در زمانی به شخصی نسبت می دهد . مقاهیم مختلف فعل : آلف) انجام دادن با گرفتن کاری : محسن در را بست» شيشه شکست . ب) واقع شدن کاری بر کسی یا چیزی : علی کشته شد . نامه نوشته شد . ج) پذیرفتن حالت یا صفتی : هوا روشن شد . احمد مریض شد . ‎٩‏ 133 تیه کسی با چیزی: هوا روشن است. احمد مریض است.

صفحه 23:
‎ae‏ شخصر 2 ۰ 1 لحاظ #7 > دا ‎a‏ ‏4 5 . که در | 4“ صطلا. گت ‎oO‏ ‎we‏ ‏3 بودل فعل ات ‎00 ‎2 ‎1 ‎15 ‎۸ ‎ ‎ ‎ ‎ ‏می رف ات فت 5 ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 24:
در تمام صیغه های فحل دریک زمان مشترک باشد پا ماده (ستاکک) به دو دسته ماضی و مضارع برویم» برو .و «رفت» درصیغه های 1 » می رفتیم و ... ۰

صفحه 25:
ور چورند.

صفحه 26:
oe کلمه ای است که مفهوم اصلی فعل راءبی آنکه زمان و شخص اشد» می رساند. مصدر از بن ماضی فعل و پسوند (ن) ماضی) به اضافه پسوند(ن ) ساخته شده است. ندارد فعل به شمار نمی آید. بلکه یکی از

صفحه 27:
کلمه ای مثلا اسم (یا مصدر زبان عربی) فعلی بسازند. فعل را مصدر جعلی می نامند. در این صورت. آن اسم ‎Clee ee‏ ار به كار مى رود و بن ماضی 1 لساري افزودن(ن) به بن ماضى به دست بلعيدن ( بلع +-ید + ن) .

صفحه 28:
اجزای پیئین : پسیاری از فعلها علاوه بر شناسه اجزای دیگری چون «می» و ابا که در آغاز فعل می آیند. «می» معنی استمرار یا تکرار يا التزام ‎tee‏

صفحه 29:
Aye os

صفحه 30:
۴ مر کب: یک صفت يا اسم + فعل ساده ( مجموعا یک معنی را برساند ). مثل : پراکنده ساختن » زمین خوردن ثیص فعل مر کب با تر کیبات مشابه آن باید گفت که : .اول (اسم یا صفت) نقش نحوی ندارد . ایکی از آنها معنای مجازی استنباط می شود . مفعولی دارد پس فعل مر کب نیست ) خوردن به معنی « کل » نیست )

صفحه 31:
عبارتهای فعلی : ۴ = تهای فعلی به دسته ای از کلمه ها گفته می شود که از مجموع ۲ معنی به دست می آید و اغلب با یک فعل ساده یا فعل م معنی می شود. عبارتهای فعلی بیش از دو کلمه اند و ی از آن کلمه ها حرف اضافه است. 0 ردن -به کار گرفتن - از جشم افتادن -

صفحه 32:
فعلهای لازم یک شخصه : فعل لازم یک شخصه . فعلی است که نمی تواند مفعول داشته باشدو فقط به صورت سوم شخص به کار می رود و به جای شناسه ضیرتصل ع- ت- ش- مان- تان» شان. شخص فعل را نشان می دهد . مانند : خوش آمدن ( یا خوشش آمدن ) که به این صورت صرف می شود: خْرنَم ‎cel‏ خوشت آمد. خوشش آمد. خوشمان آمد. خوشتان آمد خوششان آمد .

صفحه 33:
لازم یک شخصه اغلب با فعلهای ساده آمدنء بودن» شدنء بردن» زدن و «است» و مشتقات آن ساخته می شوند . آمدن - خوشم آمد - حیفم آمد. سّ سردم است = گرمم بود .

صفحه 34:

صفحه 35:
انواع فعلهایی که با پن ماضی ساخته می شوند عبارتند از : - ماضی مطلق ( ساده ) ماضی استمراری ‎st ae‏ - ماضی بعید ‏اعم ابعد - ماضی نقلی مستمر ‏= ماضی ملموس (ناتمام ) - ماضی التزامی ‎a‏ ‏آثواع فعلهایی که با بن مضارع ساخته مى شوند عبارتند از : - مضارع ساده - مضارع اخباری ۵ ششارع ملموس (ناتمام )- امر

صفحه 36:
+ شناسه (م» ی » - یم » ید » ند) فعل معین( ام » ‎cdl cool‏ ايم

صفحه 37:
of) . ‏معين از ماضی نقلی حذف می شود‎

صفحه 38:
ی استمراری : ی ساده می خوردم» می خوردی و 00 می خورده ام می خورده ای و ...

صفحه 39:
ay ‏كار مى رود که پیشتر از فعل دیگر اتفاق افتاده‎ که مجید وارد شد .

صفحه 40:
ماضى لبعد : صفت مفعولی + ماضی نقلی فعل معين «بودن» گفته بوده ام» گفته بوده ای و .... تبصره ۱ : ماضی ابعد برای بیان وقوع فعلی که در گذشته دورتر اتفاق افتاده به طریق نقل حکایت به کار می رود . این کتاب را پدر بز رگم به پدرم داده بوده است . تبصره ۲ : در ماضی آبعد هر دو جزء فعل معین با قرینه یا یک جزء آن ؛ بدون قریته می تواند حذف شود . یا + چین رفته و از آنجا به ژاپن باز گشته بوده است . در راه یکی از بیماران دچار بیماری شده بوده ...

صفحه 41:

صفحه 42:

صفحه 43:
*مضارع التزامی : ب + مضارع ساده بروم - بروی و... معیین «داشتن) + مضارع اخباری فعل اصلی. اری می روی و .... رود که گوینده بخواهد فعلی را که دادن است بیان کند .

صفحه 44:
مستقبل : مضارع ساده « خواستن » + بن ماضی فعل اصلی . ‎be‏ جمع (بروید) میان امر» مضارع ساده و ‏نيز به كار مى رود .

صفحه 45:
فعل دعا : 4 بن مضارع +اد آمرزاد » كناد » دهاد ‏ ... ۱ : امروزه با ساخت امر یا مضارع التزامی به کار می رود . ‎wok ۳‏ منفی ‎ol‏ «مباد» فعل دعا از مصدر «بودن» است ۰ به آخر آن دومی افزایند و به صورت. ؛بادا؛ و تر به صورت صفت و قید به كار مى رود (com

صفحه 46:
که بی مفعول . معنی جمله را تمام کند آمدن - ایستادن ۰ ... علاوه بر فاعل به مفعول هم نیاز داشته باشدء معتدی چه چیزرا» جه كسى » جه كسى

صفحه 47:
۲6 1 هم به صورت. متعدی به كار آن ذووجهین یا دوگانه نیز می گویند .

صفحه 48:
طرز متعدی کردن برخی از فعل های لازم : بن مضارع + - انیدن یا - اندن دواندن - دوانیدن لرزاندن - لرزانیدن تبصره : می توان فعل متعدی را بدین ترتیب دوباره متعدی ساخت در این صورت. فعل به متممى تازه نياز خواهد داشت . يوشاندن - يوشانيدن خوراندن - خورانيدن مادر غذا را به بچه خوراند . تبصره : همه فعل ها چه لازم چه متعدی ممکن است یک یا چند متمم بگیرند. ‏ «احمد با اتوبوس به بازار رفت »

صفحه 49:
*فعل معلوم : فعلی که فاعل آن معلوم باشد. مثل : شاگردان آمدند *فعل مجهول :فعلی که نهاد آن مفعول جمله باشد و یا فعلی که به مفعول نسبت داده شود. مجهول نامیده می شود . معلم دیده شد - حسین کشته شد . *ساختمان فعل مجهول : صفت مفعولی (از فعل متعدی)+ فعل معین شدن. تبصره زمان فعل مجهول را زمان فعل معین «شدن» مشخص می کند. مى خورد 2 خورده می شود .

صفحه 50:
موارد کاربرد فعل مجهول : ۱.وقتی که فاعل معلوم باشد : در بسته شد ۲وقتی که گوینده توجه به فعل دارد و" فاعل یعنی کننده کار مورد نظر او یست : خیابان کنده شده است ۳ گوینده عمدا " نخواهد نام فاعل رابه میان آورد یا اهمیت فعل و مفعول مطرح باشد : حسین کشته شد . فعل های ‎tone‏ گشتن "و ات به عنوان فعل مس ب کار می رود : گفته آمد - گفته آید (به جای گفته شد.)

صفحه 51:
وجه فعل فعل را از این جهت که خبری را برساند یا وقوع و حالت آن را با شک با شرط همراه کند یا در خواست و فرمانی را برساند از یکی از سه وجه اخباری یا التزامی یا امری به شمار می آورند . وچه اخباری : آن است که وقوع فعل را به طور قطع و یقین خبر دهد وچه التزاهی : مفهوم فعل یا امری چون آرزی امید. شرط تردید و مانند آن ها همراه کند 9 9 یل داشتن و پذیرفتن حالتی را طلب می کند.

صفحه 52:
« 22007 وود ‎Bawa,‏ رهش لغ 8 بخ ۱ ۱۸۳2۸ 1 ۰۷2۱ ۱ ۸2۱ ‏به‎ ‎14 Af, 2 ۵ “IAAL Ay "AL WE) |

صفحه 53:
۰ 280 03 ۸ 1 د له قلاقارع: (ر از 2 1 ‎mA ty OZ) EXOD]‏

صفحه 54:
اسم مفولی است که کار فعل را می کند و با فعل که غالبا می آید و با آن غالبا دارای مسند اليه واحدی است هم نشین و به جنگل پناه برد .»

صفحه 55:
استعمال فعل وصفی با شرایط زیر جایز است . الف ) اتحاد فاعل . پرویز کتاب را برداشته ‏ به کتابخانه برد . 0 دل برداشته ويرد«يرويز»است) ب ) نياوردن هاو بعد از فعل وصفى . مثلا پرویز به خانه رفته و ناهار خورد (نادرست) ج ) نیاوردن دو با چند فعل وصفی پشت سرهم . پرویر به خانه رفته » ناهار خورده » خوابید ( نادرست )

صفحه 56:
فعل وصفی به جای این ساخت ها به کار میی رود . ‎١‏ . ماضی مطلق: پیرمرد فریادی کشیده ‏ آناً مرد (كشيد - مرد) ‏۳. ماضی استمراری: او هر هفته به خانه ما آمده ؛ ما را می دید (می آمد - می دید ) ‏۳ مضارع اخباری: بعضی ها وقایع عمده هر سال را در یکک کتاب 9 ۱ دهند (می نویسند -می‌دهند) ‏8 - مستقبل: من فردا به بیمارستان رفته» او را عیادت خواهم کرد (خواهم رفت - خواهم کرد ) ‏۲ - اهو: فردابه بمارستان رفته از نسرین عیادت. كن. ( برو - عيادت کن)

صفحه 57:

صفحه 58:
| برای ساختن ماضی التزامی: گفته باشد » گشت ‏ گردید) لا برای ساختن ماضی مجهول:

صفحه 59:
فعل های دیگر ساخت هایی به کار می رود که بر شخص گفت "و " نشاید خواند " اين فعل ها را

صفحه 60:
نفی در فعل : فعل های ماضی » مضارع و مستقبل را ه ركاه منفى كنيم اصطلاحاً : تاميمساختمان فعل نفى مشتمل است بر بيشوند ن » + فعل مورد نظر . نخواهيم كفت » نديد از مضارع التزامى مى افتد . ارو مرو - نرو

صفحه 61:
فعل هایی که مفعول دوم (- تمیز ) می گيرند . بعضی افعال در زبان فارسی علاوه بر مفعول به جزء دیگری نیازمند هستند که اصطلاحابه آن مفعول دوم با تمیز گفته می شود. بعضی افعال متعدی که به مفعول دوم نیازمند هستند عبارتند از : پنداشتن - فرض کردن- خبال کردن- گمان کردن- دیدن- داشتن - شمردن و .. من شما را دافاقر از این می پنداشتم .

صفحه 62:
ام با مفعول: ان « را بگیرد اما تمیز هر گز «را» نمی گیرد . خللی در جمله وارد نمی شود ولی اگر الفا مى شود. حسن را دیدم درست حسن را می دانم نادرست

صفحه 63:
بخش دوم - اسم , : کلمه ای معنا دار است که برای نامیدن موجودات و

صفحه 64:
می شود.. مثال : درختان» دانشمندان . پسین را می پذیرد . کتاب - آن روز - سخن عشق -

صفحه 65:
خاص - اسم عام : افرادی مخصوص و معین دلالت کند .

صفحه 66:
اسمهای خاص چهار دسته اند : -سپیدرود -لبرز -ماداگاسکار -

صفحه 67:
| کتا! یکی نیستند: 4 اشیایی که بیش از ابس اد 3 اوستا -حجرالاسود ‎a a‏ 4 1 هریای : ى نور-كوه نور (نا ‎Od,‏ ام دوقعطه از حیوانات ‎JAF -‏ اص می گذارند: ۱ رند: آسمهایی که بر عروسکها با اشیا

صفحه 68:
معرفه و نکره : از حبث آشنایی مخاطب یا خواننده با آن دو گونه است: معرفه نزد مخاطب یا خواننده » شناخته و آشنا باشد » آن را معرفه

صفحه 69:
اسمهای معرفه در فارسی علامتی ندارند و بی علامتی » خود علامت این همه می توان اسمها را در مورد زیر , کار- چنان روز- همین موضوع-

صفحه 70:
است . . - کتاب. بهترین دوست است . که همراه « را » باشد : (یعنی : آن کتاب معین را ) ف به یکی از کلمه های شناخته شده یعنی معرفه چهار مقاله .

صفحه 71:
*اسمهای نکره به صورتهای زیر می آیند : ۰.۱« ی » در آخر اسم : بادی وزید و لانه ی مرغی خراب کرد بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری . ۲ « یکت » در اول اسم : ذه تتها یک تشابه بین چشمهای او و انسان وجود داشت ‏ بلکه یک نوع تساوی دیده می شد . ۳. « بکشد» در اول و « ی » در آخر اسم : آقا جویان ما گله اش را همان پس و پناهها یک ‎gle‏ ...... تخواباند .

صفحه 72:
دلالت کند آن را مفرد گویند

صفحه 73:
مفرد در فارسی علامت ندارند » ولی اسمهای جمع در ی با افزودن یکی از نشانه های آن با ها ساخته می شوند : کت < کتابها دست - دستان - دستها با ها و كروهى با ان و برخی‌با هر دو

صفحه 74:
اسمهای کی سمولايا ها ; الل سم سته شولك :

صفحه 75:
یاد آوری : امروزه در زبان محاوره و به پیروی از آن در زبان نوشتار» بیشتر با و همچنین صفتهایی را که جانشین اسم شده لند معمولا با ها پندند :

صفحه 76:
۳ اسمها و نیز صفتهایی که جانشین اسم مى شوند » اكر به الف 0 شده ‎tl‏ معمولاً هنكام جمع بستن با ‎OT Gwe ol‏ کلمات. د ف مى افزايند: سخنگویان - خوبرويان و... 9 نام افروده نمى شود:

صفحه 77:
۴ اسمها و صفتهایی که به های- بیان حر کت ختم شده اند » هنكام جمع بستن به جای ان به آخر آنها گان اضافه می شود : آزاده - بیچاره» - آزادگان - بچارگان 0 2 وی و کشش آهنگ کلمه و اشتباه نشدنش با کلمه های دیگر نيز در نوع جمع بستن با « ها » يا با « ان » تاثير دارد. ‎aT SMe‏ رامعمولابا «ان» جمع می بندند و می گویند «آقایان؛ ‏<ر صورتی که «خانم» رابا «ها» جمع می بندند و می گویند «خانمها ۲یا ۱ کودک را با « ان » ولی «بچه » را با « ها » جمع می بندند .

صفحه 78:
؛ مفرد و معنی جمع داشته باشد اسم جمع نامیده الي لزت جمع بسته می شونده اما

صفحه 79:
جمعهای عربی در فارسی: > علاوه ویر عربی و غیر آن که با دو نشانه ی جمع ‎a‏ - در مى آيند» بسیاری از صفتها «ها» و «ان» به صورت جمع در می آب

صفحه 80:
این گونه جمعهای عربی را به شرح زیر می توان دسته بندی کرد : ۱. اسمهایی که به «ین» ختم شده اند : مسلمین - مستکبرین - ظالمین - سارقین - معلولین - محصومین و ... ۲ اسمهایی. که مفرد آنها به ای نسبت عربی ختم می شود و درجمع « ون > می گیرند : ایو ملی - ملیون انقلابی < انقلاییون . ۴ اسمهایی که با «اات» جمع بسته مى شوند : آمتحانات - انحصرات - استحکامات. - مکاتبات .

صفحه 81:
یاد آوری : از آنجا که پسوند « ات » نشانه جمع عربی است برخعی افزودن ن را به دنال کلمات فارسی و پا کلمات خارجی که در فارسی متداولند از قیل. دستور - آزمایش - تلگراف - نمایش و ... روا نمی دانند . كاهى به جای «ات» عربی به آخر برخی از اسمهایی که به للف- واو- ياء -هاى بیان حرکت. ختم شده اند. پسوند جات افزوده می شود : خلواجات دواجات - داروجات -شیرینی جات - سبزیجات میوه جات - )93 4 جات این ترکسها علاوه بر مفهموم جمع ‏ معنای جنس و نوع و قسم نیز می دهند : دواجات : یعنی اقسام داروها .

صفحه 82:
جمع مکسر : اسمهای عربی که هیچ یک از نشانه های جمع ياد شده را ندارند. بلکه گاهی با تغییر حرکت و گاهی با افزودن و کم کردن حرف با حروفی به صورت جمع در می آیند و در عربی آنها را جمع مکسر بعنی شکسته می نامند» زیرا صورت مفرد آنها می شکند. از این دسته اند کلماتی چون : 075 مجالس - ادوار - عبوب- اخلاق - وسایل - مکاتیب -و ... که مفرد آنها به ترتیب عبارتند از : شاعر - مجلس - دوره -عیب - خلق - وسیله - مکتوب .

صفحه 83:
با اینکه دوباره جمع بستن جمعهای مکسر عربی مانند: عجایب- ملاشک- امور- شنون و جز آن برای بیان مفهوم جمع درست ‎hl‏ ولی برخی از جمعهای مکسر عربی گویی ‎ee‏ ‏ارزش و مفهوم جمع بودن خود را از دست می دهند و یا کمرنگ می گردئد و در نتیجه دوباره با نشانه های جمع فارسی و یا «الت» 0 ی شوند : جواهرات | جمع جواهی که جمع جواهر است و جوهر معرب گوهر است . آمورات [ جمع امور كه جمع امر به معنى کار است . لوازمات [ جمع لوزم » که جمع لازمه است . مانند: امورات را باید باطن شریعت اصلاح کند .

صفحه 84:
”7 ‎co‏ ولى اسم جمع مفرد ندارد و جنانكه

صفحه 85:
5 07 ير اتحيث داشتن ن يا نداشتن وجود خارجى ذات و معنی تقسیم می کنند : | به طور مستقل در خارج از ذهن وجود دارد که 9 و لیس کرد. د ‏ بسر و ...این گونه اسمها

صفحه 86:
در مقابل اسمهای ذات» اسمهای دیگری هستند که مصداق آنها خودبه خود و مستقلا در خارج از ذهن وجود ندارند و بيدا ثمی شوند بلکه وجود آنها وابسته به وجود شخص يا چیز دیگری ۲ " ۰ و جود دیگری نباشد» نمی توان آنها را دریافت. این گونه اسمها را اسم معنی می گویند . ماشد: هوش -دانش- ادب-زیبایی-انسان دوستی- بزرگی- کوچکی و ... مرها و اسم مصدرها همگی اسم معنی هستند: پرسیدن- گفتار - دیدار - پرسش . - دیدن-

صفحه 87:
اسم صوت : ۱ رت لفظی است م رکب که معمولا از صداهای طبیعی گرفته صداهایی از قببل صوت خاص انسان یا حیوان » صوت ‎ae‏ 9 طاوانا به هلم خوردن جيزى به چیزی ۰ قار قار لكيش كيش - شارت وشورت - 1 مثل سكك بود عصبانى» ير سر و صدا

صفحه 88:
اسمی است که مغهوم خردی و کوچکی را می رسانده نشانه ی فارسی «چه»و «کت» است که به آخر اسم افزوده می شود. جه - دختركك - كتابجه - مرغكك . | اسمهای مصغر به جای « چه عکت »پسوند « و »

صفحه 89:
آخر باره ای از اسمها در برخی از لهجه هاء های بیان حرکت ختره - أسبه . ز 8 و «زن: هر دو نشانه ی

صفحه 90:
م انجام کار و تحقق فعلی را در بر داشته باشد و دارای د. مصدر نامیده می شود . کیب بن ماضی فعل مورد نظر با پسوند مصدری

صفحه 91:
ند مصدری « ن » انتهای مصدر حذف شود اما در را داشته باشد. مصدر مرخم نامیده می شود . گفتن در بیت زیر : ی سحرست و دفع سحر او

صفحه 92:

صفحه 93:
اقسام اسم مصدر : ن اقسام و نشانه های اسم مصدر عبارتند از : - آموزش -پرورش

صفحه 94:
۴ های بیان حر کت در آخر بن مضارع : له -گریه - مویه - بوسه - انديشه . خر صفت و گاهی اسم و به ندرت کلمات دیگر : ۰ خوبی - تاریکی - بزرگی - شاگردی - استادی - ختم شودبه جای ی بر آن گیافزوده راننده لآ رانند گی .

صفحه 95:
۶ _ن در آخربن مضارع برخی از فعلهای مررکب و به ندرت در آخر فعل ساده و یا اسم : آشتی کنان - عقد کنان - یخبندان - راه بندان - گذران . ۲ بت در آخر برخی از اسمها و صفتهای عربی: فاعلیّت - مفعولیّت - ماموریّت - مسئوولیّت . گاهی در محاوره و به يبروى از كن در نكارش» این پسوند رابه آخر بعضی از اسمها و صفتها و ضمایر فارسی یا کلمات غير عربى كه در فارسی مصطلح است نیز می افزایند: 5 اشنایت خویّت-منیّت-دویّت-بلدیت-بربریّت .

صفحه 96:
۸ بن ماضی فعل به تنهایی با همراه کلمه با جزء دیگر: ساخت - رسید - برآورد - بازخرید - عقب گرد - نشت و برخاست : ‏بن مضارع یک فعل یا دو فعل جداکانه‎ ٩ - ‏گریز - پندار - ورانداز - فروكذار - گیرو دار - جنب و جوش‎ ‏بت ماضی یک فعل با بن مضارع همان یا فعلی دیکر:‎ اا 0 کفتکوی (گفت و گو) - دوخت و دوز - سوخت و سوز-رفت و روب - خرید و فروش .

صفحه 97:
۱ بن ماضی با مضارع فعل به اضافه ی پسوند ‎TO‏ ‏6 سازمان - زایمان. ۲ تکرار ساخت آمریک فعل یا تر کیب ساخت امردو فعل جدا گانه: بزن بزن - بكش بكش - بده بستان - بكي ريبند . ۳. غالبا مصدرهای عربی در فارسی اسم مصدر به شمار مى روند : ند کر (بادآوری) - تخییر(د گرگونی) - قضا (داوری) - احتیاط (دوراندیشی) .

صفحه 98:
مترادف | متشابه | متضاد : کلمات از حیث مناسبت و ارتباط با هم سه گونه اند : *متو ادف : از حیث لفظ . جداء ولی از حبث معنی یکی هستند. مانند : علم و دانش - 9 روشنایی - خانه و سرا - خوب و نیک . *متشابه : از حبث معنی . جدا. ولی از حيث معنی یکی هستند مانند : خوار و خار - خویش و خیش - خواستن و خاستن . *متصاد : ن» تنها از لفظ با معنی یکی نیستند.‌بلکه از حیت معنی ضد هم نیز می باشند مانند : دش و دانایی - روشنایی و تاریکی - صلح و جنگ .

صفحه 99:
اسم بدون وابسته باشد به آن اسم گویند. مثل: درخت-دستگیره . 5 گاه هسته ی گروه » اسم باشد , به آن كروه اسمى گروه اسمی می تواندمانند: اسم - نقشی را در جمله اسمی است که نقش فاعل دارد . "سوخت این افسرد گان خام را

صفحه 100:
و گروههای اسمی می تواند در جمله نقشهای گوناگون بپذیرد از : ۶ نقش تمیزی ۷ نقش قیدی ۸ نقش اضافی(مضاف البهی) 8 نقش بدلی ی» بدلی غیراصلی هستند و مابقی

صفحه 101:
نقش نهادی ممکن است یکی از پنچ صورت زیر را داشته اه فعل بیاید و فاعل جمله باشد. به عبارت دیگره انجام | به طور مثبت یا منفی به او نسبت دهیم . بابک نخواییده است . » كه در اين صورت همراه فعل مجهول

صفحه 102:
ج ) دارنده ی صفت و حالتی باشد : احمد مودب است . محمد مريض نيست . د ) يذيرنده ى صفت و حالتى باشد : ود بیمار شد.. 8 اب نشده است.. ه ) وجود و هستی را برساند و لازمه اش این است که فعل ربطی «بودن) یا «استن» در مفهوم فعل تام یعنی « وجود داشتن» به کار رفته باشند . 9 بل است (وجود دارد) اما مردى هم بود (- وجود داشت ) .

صفحه 103:
: ‏توطیح دربره ی متمم‎ ٠ : ‏"می دانیم متمم اسمی است که پس از حرف اضافه بيايد‎ : ‏متمم ممکن است وابسته به فعل باشد » چنانکه در این جمله‎ . ‏تاب را از على كرفتم‎ . ‏علی » را به فعل؛ كرفتم » نسبت داده است‎ : ‏به مفهوم تمام جمله باشد . چنانکه در این جمله‎ =

صفحه 104:
اسم و گروه اسمی وقتی متعم واقع می شوند . اه حرف اضافه » می تواند جایگاه نقش جدیدی را اشغال کند.

صفحه 105:

صفحه 106:
۰ در پیشرفت طب دنیا سهم

صفحه 107:
پخش سوم - صفت ای است که اسم یا جانشین اسم یا گروه اسمی همراه ۰ کند و یکی از وابسته های اسم به شمار می رود. کلماتی که خط کشیده شده صفت هستند.

صفحه 108:
سفتها از هر جهت با هم یکی نیستند » بلکه از دیدگاهای می انند به اقسام مختلفی تقسیم شوند : مفهوم (۱) گونه است :

صفحه 109:

صفحه 110:
4 صفت ساده : ٍ ل و تصوصيت موصوف را مى رساند فاعلى و مفعولى و نسبى و جز آن . خوبه - اتاق كرمٍ - مادر مهريان - يسر باهو ث, كيرنده -دختر كوشا - يسر خندان -

صفحه 111:
اقسام صفت فاعلی : ت فاعلی از حیث ساختمان (۷) گونه است : 7

صفحه 112:
‎colo cy ۶‏ و بندرت بن مضارع + ار : ‏خریدار - خواستار - پرستار- برخوردار - فرمانبردار- نمودار . ۵ بن ماضی با بن مضارع + كار : ‏000007 کار خواستگار - کردگار. ‏ی و بندرت صفت با بن فعل + گر : ‏داد گر و فد گ ‎٩‏ رفک کار گر اشكر - دروگر. ‏۲ سم معنی و بندرت صفت با بن فعل با ساخت امر + کار : تکار طلبكار - تبهکار - تراشکار - بدهکار - بستانکار

صفحه 113:
یادآوری ها: گر بسواند «گر» و «کار» به آخر اسم ذات افزوده شوند. اغلب می سازند که بر پیشه و حرفه دلالت می کند: ر -مسگر - سیمان کار . ی که با ان همراه است گاهی تکرار می شود گاهی 8 ۱ لا در جمله نقش قیدی

صفحه 114:
الى مانت فعل امريه تنهایی یا به صورت ت ر کیب نوعی صفت گو بخند . بزن برو» بساز بفروشء دلبخواه » تودل برو . ی آنکه یا آنچه خوب و تند می رود: می گوید و می خندد :

صفحه 115:
از ترکیب بن مضارع با اسم يا کلمه دیگر نوعی صفت فاعلی دس می آید که گروهی آن را مخفف صفت فاعلی که با

صفحه 116:
مفمولی که َن را اسم مفعول نیز نامیده اند صفتی است که معنی مفعولیت دارد » یعنی کاربر آن واقع می شود. صفت مفعولی معمولا آزین ماضی به اضافه کسره و در برخی لهجه ها فتحه ( که باها ء نشان داده می شود) ساخته می شود : 8 ۰ گرفته . شنید +ه - شنیده خوانده - نوشته آکاعی لفظ " شده " را نیز که خود صفت مفعولی " شدن " این تر کیب می افزایند : داستان های شنیده شده - اموال دزدیده شده و است به

صفحه 117:
از برخی فعل ها به جای فاعلی » معنی مفعولی می دهد: دست دوز- رونویس- نوساز- دستباف- پس انداز نموده نان دادء شده) -لگد کوب-

صفحه 118:
باد آوری : ‎١‏ كر به اول صفت مفعولی» اسم یا صفت يا لفظی دیگر افزوده حرکت وهاء از آخر آن می افتد: ‏گل اندوده پشمالود - پشم آلوده ‏افتد : آبدیده - دلداده - پس مانده ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‏ی که از فعل های لازم و بندرت فعل ت فاعلی دارند نه مفعولی:

صفحه 119:
صفت هابا صفت فاعلی این است که صفت فاعلی به انجام يا آینده دلالت می کند ولی این صفت ها فقط به که در گذشته رفته است .

صفحه 120:
صفت نسبی - صفت نسبی ۰ صفتی است که به کسی یا جایی یا جانوری پا چیزی نسبت داده شود و ان بیشتر با افزودن پسوندهای « ی بين » ينه » های ببان حر کت كان » انه ؛ آنی » چی» به آخر اسم یا صفت و به ندرت ضمیرساخته می شود: گ حسی ‏ تهرانی » .... 9 تس ۰ سیمین».. او شمه ) سیمینه .... ۵ : دورویه » یکك شنبه » ... 8 5 | كان ١ك‏ رافكان)و.. افه : سالانه » روزانه» مردانه » ... آفی : روحانی » جسمانی ‏ .... گافه : د و گانه » سه كانه » ‎aa‏ لس : گم رکچی +...

صفحه 121:
‎OW Pile,‏ میافزایند: مومیایی- سرایی- همایی- نوایی و اگر تن کلمه به های .» با شدبه جای « ی »» «ای» می افزایند: -پرده ای و ....

صفحه 122:
انواع صفت نسبی و صفتی است که شایستگی و قابلیت رساند و آنن با افزودن ی به آخر مصدر ساخته

صفحه 123:
98 صفت بباذ بيانى از حيث درجه (۳) گونه است : مطلق :

صفحه 124:
برترین ( عللی): نشانه صفت برترین » پسوند "ترین " ۰ آخر صفت مطلق افزوده می شود:

صفحه 125:

صفحه 126:
صفت آشاره به صورت های زیر دیده می شود : 8 این صورت این و آن بدون همراهی

صفحه 127:
ن اشاره و بیان تشبیه و چگونگی . که در این صورت این و آن | که‌یارن فراموش کردند عشتق

صفحه 128:
قیل: قدر- همه - مقدار - اندازه ..... می آیند: همین قدر - همان اندازه - اين همه

صفحه 129:
»وقتی همراه موصوفند هميشه مفرد می ده خواه این کلیدها را بگیر . پنشینند مانند صفات بیانی جمع بسته اليد در این صورت. ضمیر به شمار

صفحه 130:
000 ماق لسسي امى رسا سفت رشى كسرى»

صفحه 131:
مت شمارشی ساده : د اصلی قبل از اسم واقع شوند و آن را وصف کنند. صفت ه نامیده می شوند. یک دهان پهن انست در لب های وی یک ... صد . هزار » میلیون»

صفحه 132:
۲ صفت شمارشی توتیبی: که ترتیب قرار گرفتن موصوف (معدود) را رساند و با افزوده شدن پسوند «2 م » با «ممین» به صفت ارشی ساده ساخته می شود : صلم » صدمین . هزارم » هزارمین . ا 3 بروی نمی کنند. مثل: اول» احتراز كنيد .

صفحه 133:
. صفت شمارشی کسری (عدد کسری) . که یک یا چند جزء از چند واحد را می رساند: شانزده هزارم- دو سوم - نود درصد . - يكك به يكك

صفحه 134:
. كه با كن از نوع يا جكونكى يا مقدار موصوف يرسش چه. کدا » جكونه » جند در جمله هاى زير:

صفحه 135:
پرسشی از نظر مفهوم (۳) گونه است : سشی» که با آن از نوع یا چگونگی یا از نام و نشان چگونه »- چطور - چه جور - چه سان

صفحه 136:
۴ صفت پرسشی : که با آن از تریب يا مقام موصوف پرس كننده صفت ؛ کلمه ی «چند » با پسوندهای «2 م » و « مین» کلاس چندم هستید ؟ ‘ بودید که امروز صبح وارد مدرسه شدید ؟ 6 مقر و شماره موصوف پرسیده

صفحه 137:
ا ‎a.‏ ‏نگی با مقدار موصوف می رساند و خود با ادا می شود :

صفحه 138:
صفت مبهم صفت مهم صفتی است که همراه اسم مى آيد و نوع يا جكونكى يا رآنن رابه طور نامعین و آميخته با ابهام بیان می کند . ی مبهم عبارتند از : هیچ » چند . چندین » چندان . بهمان » فلان » همه دانشجویان آمدند, . ‏هیچ مطلبی پیدا نکردم‎ on

صفحه 139:
لفت سير هر صفتی که پس از موصوف بيايد صفت يسين ناميده مى شود» مانند: کار خوب- مهارت جندان - کلاس پنجم بیشتر صفت های بیانی به صورت صفت پسین به کار می روند. هر صفتی که پیش از موصوف بیاید صفت پیشین نامیده می شود . صفت های اشاره. پرسشی تعجبی و مبهم جز در موارد نادر به صورت صفت پیشین به کار می روند : إن كنات کدام کتاب

صفحه 140:
بخش چهارم - ضمیر ضمیر ها از عناصر دستوری هستند که جانشین اسم می شوند و نقش آن را در جمله به عهده می گيرند و در مواردی گوینده را از تکرار اسم بی نیاز می کنند مثل:( کسی» ش. من) در این جمله: کسی قلمش را به من داد . اقسام ضمیر عبار تند از : ۱- شخصی ۵ - تعجبی ‎١‏ مشتركك ۶ - مبهم ‏۳- اشاره ۷- ملکی (اختصاصی) ‏7 رست

صفحه 141:
شخصی ضمیرهایی هستند که برای هریک از اشخاص(گوینده با - شنونده يا دوم شخص- دیگر کس یا سوم شخص) ساخت و هریکک از آن سه شخص ممکن است مفرد یا جمع | ضمیر شخصی(۷)ساخت (صیغه) دارد :

صفحه 142:
1 . ضمیر شخصی منفصل پا کسسته: ضمیری است که به کلمه پیش از خود نمی چسبد و به تنهایی به کار می رود. ضمیرهای شخصی | عبارتند از : (وی) ما شما ایشان . ا 2 ری است که یه کلمه پیش 3 و به تنهایی به کار نمی رود. ضمیرهای شخصی

صفحه 143:
بر (ع)» (ت) » (ش) به آخر واژه ای افزوده شوند ۰ های بیان حرکت ختم شده باشد. ميان واه و كن لف» می افزایند» چنان که در(جامه) و (میوه) :

صفحه 144:
۲ ضمیرهای متصل به ویژه ساخت مفرد تن (م بت » ش) اگر به آخر واه ای ببایند که حرف آخر آن واژه» (للف) یا (واو) باشد معمولا میان واژه و آن ضمیرها»«یایی» می افزایند . قلم هايم - قلم هایمان - ابرویش - ابرویتان اما در زبان محاوره ؛ به وییه سه ساخت جمع لن را بی افزودن (یاء) می آورند : قلمهام ...۰ قلم هامان » ابروم ... ابرومان » ۳ ضمیر من و تو اگر قبل ازرا بيايد« نون» و « واو» حذف می شود مرا - ترا

صفحه 145:
مشترک که سه کلمه (خود) و (خویش) و (خویشتن) اولی متداولتر است و دومی و سومی بیشتر در زبان شعر و

صفحه 146:
ضمیر اشاره ضمير اشاره ضميرى است كه مرجع لن به اشاره معلوم شود و آن » همان واه (ايين) و ( كن ) و تركيبات آلن دو است (مانند همان و همین ) که اگر همراه اسم بيايند صفت اشاره ناميده مى شوند و اگر بی همراهی اسم بیایند آنها را ضمیر اشاره می نامند. مانند ( این ) و ( آن ) در مثال های زیر: صفت اشاره : این کتاب را بگیر . . ‏اشاره : کتاب را بگیر و آن را بخوان‎ pmo

صفحه 147:
ضمیر پرسئی_ صمرهای پرسشی بعضی همان واژه های پرسشی هستند که مانند ضمیرهای اشاره اگر همراه اسم بيایند صفت پرسشی نامیده می شوند و اكر تنها پایند ضمیر پرسشی . معروف ترین ضمیرهای پرسشی عبارتند از : «که چه. کدام» کدامین؛ کدامی. کی كجاء كوء چگونه. چند. چندم » چندمی » که آمد ؟چه آوردی ؟ تايار که را خواهد و ميلش به كه باشد ؟

صفحه 148:
)و (جه) وقتی همراه فعل (است) باشند به صورت ) و (چیست) در می آیند : ضمیرهای پرسشی می توانند به

صفحه 149:
ae ‏رازه (چه ) است وقتی که بی همراهی اسم بياید و‎ 1 . ‏مفهوم تعجب و شگفتی را برساند‎ ضمیر مبهم ضمیرهای مبهم واژهایی هستند که بر کس یا چیز و یا مقدار مبهمی دلالت می کنند : کب آمدند . 5 ار حوبی است.. ضمیرهای مبهم عبارتند از : « همه فلان. فلانی. بهمان یکی ديكرىء دیگران هیچ ابن وآن و ری از این واژه ها نیز مانند واژه های اشاره و پرسشی و تعجبی اگر همراه اسم بیایند صفت مبهم به شمار می روند .

صفحه 150:
ملکی با اختصاصی . واژه مر کب (ازآن) است که معنی ( متلعق به» (از ملک) و مانند آن دارد : آن مسعود است . آن قلم از آن محمود است . آدب قدیم گاهی با حذف ( از ) به صورت (از) به صورت ( زان ) دیده می شود . ‎i‏ همان گوهر و گنج و شهرآن تست

صفحه 151:
1 » ضمیرها در جمله می پذیرند در زیر می آوریم:

صفحه 152:

صفحه 153:

صفحه 154:
ل می نامند ؟

صفحه 155:
: این همه زودرنج مباش . آمد ؟ کجا می روی ؟ چقدرخوابیدی ؟ نمی دانم nS

صفحه 156:
نقش مضاف الیهی ( اضافی) : در جمله نقش بدلی داشته باشند : مدارا ز فلک چشم ‏ نیک اختری را . رمان والیبال است .

صفحه 157:
قیدی, نقش دیگری در جمله نمی پذیرند: ‎oS‏ امند » زیرا که اختصاص به نقش

صفحه 158:
7 - هنوز - البته - مثلا - احيانا - اتفاقاً .

صفحه 159:
اتات درآخر ‎ll‏ تنوین دوزبر هست همگی درزبان فارسی ای عربی نیز در فارسی به صورت قبد

صفحه 160:
قبد مشتر کت : بعضی از اسمها و صفتها و کلمه های دیگر گاهی در جمله نقش قدی پیدا می کنند » اين نوع قيدها را قبد مشتركك می گویند. پس 6 ات که در اصل قید نیست . مانند: « شب- خوب- مگر » در مثالهای زیر به ترتیب اسم» صفت. و حرف هستند که نقش قیدی دارند . 1 + خانه بر گشت . احمد خوب می نویسد . مگر مساله را حل نکردی ؟

صفحه 161:
اقسام قید از جهت معنی : جهت معنی اقسام بسیار دارده معروفترین آنها به قرار زیرند : تها درجمله زیر : 203 بعضى وقتها باران می بارد.

صفحه 162:
کم و زیاد در عبارت زیر : هل اه آمروز زیاد بارید .

صفحه 163:
قید حالت : حالت عل يا مفعول را در حین انجام دادن و انجام گرفتن کار بیان

صفحه 164:

صفحه 165:
گوینده را از وقوع فعل یا از واقع نشدن آن بیان می کند . ی و متاسفانه در جمله های زیر : خیلی زود ما را ترک می کنند . ما را ببینم .

صفحه 166:
باد آوری > سس

صفحه 167:
شبه جمله : اگر بخواهيم يم حالتهاى روحى و درونی خود چون شادی؛ تعجب» 00 ار زد باوریم یلا از كلمه هابى همچون «به , وه آه. آوخ » و جز آنها استفاده می کنیم. این کلمه ها را شبه جمله با صوت می گویند. از لن جهت به این کلمه ها شبه جمله گویند که معنایی مانند جمله دارند .

صفحه 168:
به جمله : جمله را از جهت معنا به انواعی تقسیم می کنند . ان شاء الله كه تنتان سلامت

صفحه 169:
جمله ی تحین و تشویق : ؛)؛ آفرين» مرحباء خوشاء به به » باركك اللّفاحسنت»

صفحه 170:
ه كردن هم دردم را دوا نكرد .

صفحه 171:
۶ شبه جمله ی تعجب : 1 مانند :به وه عجب. چه عجب ؛ عجبا شگفتا : 8 ای که می شد براى رفاء حال مردم بود ؟! تنبیه و تحذ یر( بیدار و متوجه ساختن و پرهیز دادن): » مبادا » زنهار » (زینهار) » هان » الحذر : دت آزرده کنی !

صفحه 172:

صفحه 173:

صفحه 174:
قیدی دارد و به جای آن می توان

صفحه 175:
بخش هنفد حرف : حرفها به (۳) دسته تقسیم می شوند : حرفهای ربط حرفهای اضافه و حرفهای نشانه . حرفهای ربط : جرفهای ریط کلمه هایی هستند که دو کلمه یا دو جمله را به هم ربط می دهند و آنها را همپایه ی یکدیگر می سازند و یا جمله ای را 1 0 505 3 می دهند و یکی را وابسته ی دیگری قرار می دهند: مج و بهروز را در خیابان دیدم .

صفحه 176:
جمله و حرف ربط است. «مجید» و «بهروز» نقش یکسان . ‏است. « بهروز » نیز مفعول است‎ ol

صفحه 177:
را صدا زدم که سفارش بهروز را به او برسانم . «كة »حرف ربط است و جمله ی «سفارش بهروز را به او ‎١‏ ی (مجید را صدا زدم )وابسته کرده است . » رابه جمله ی « موفق نمی شوی »

صفحه 178:
رفهاى ربط از جهت ساختمان بر (۲) قسمند : عبارتند از : اگر اماء پس, تا چون» ‎bere dyes‏

صفحه 179:
حرفهای ربط مر کب: ای از دو یا چند کلمه است که معمولا یکی از آنها حرف حرف اضافه ساده است و اغلب علاوه بر این که کار حرف ام می دهند نقش قیدی هم دارند . ی از حرفهای ربط م رکب هم کار حرف ساده

صفحه 180:
در این عبارت « همین که» علاوه بر اين که جمله ی « حرکت رديم ‎١‏ رابه جمله ی «خورشید طلوع کرد» ربط داده. نقش قیدی رد و همزمانی وقوع دو جمله را بیان می کند. حرف ربط مركب می توان یک حرف ربط ساده کرد حرکت کردیم - خورشید طلوع كت كرديم .

صفحه 181:
حرفهای ربط م رکب بسیارند. به درج پاره ای از آنها بسنده می شود: آنجا که . از آنجا که » از ین روی » از بس ‏ اکنون که » اگر چنانچه . أكر جنانکه اگر چه الا اینکه با این حال با اینکه با وجود این بس كف به شرط آنکه به طوری که بلکه بنابراین» به هر حال» لى ‎SST‏ تا اینکه تا جایی که چنانچه. چنانکه» چون که در حالی 5 در عورتی که در نتیجه » زیرا که » وانگهی » وقتی که و گرنه. هر چنل هر گاه که هر وقتکه همانطور که همین که » با اينکه .

صفحه 182:
معنی و کاربرد حرفهای ربط ساده : اگر» برای شرط به کار می رود : و كواهى شد.ء شعربه صورت مخفف یعنی « ار » و «گر » هم به کار گمان نادرست شنونده و توضیح و روشن ۰ کار می رود :

صفحه 183:
4 برای مختصر کردن سخن به کار می رود: 00 که شر گاو را کشت . ربط است که به معنی «از لین روی» «در نتیجه» فرصت را از دست ندهیم و درس

صفحه 184:
» وقتی حرف ربط است که در موارد زیر به کار رود : معنی « تاوقتی که » و « تا زمانی که » باشد : ی ظرفها را تَشت از آشپزخانه بیرون نيامد . پیرو برای بیان نتیجه به کار رود :

صفحه 185:
چون » وقتی حرف ربط است که در موارد زیر به کار رود : ۱. به معنی « به علت اینکه » باشد : جون اكثريت حاصل نشد » جلسه را تعطیل کردند . ۲ به معنی «زیرا که » و «زیرا » باشد : تتوانستيم کار کنیم جون یکی ار دستگاهها خراب شده بود . ۳.به معنی « وقتی که » و «همین که » باشد : چون به خانه آمدم دیدم مهمان رسیده است .

صفحه 186:
‎oa‏ در جمله را به هم پیوند دهد با ,از جمله را به قسمتی دیگر بپیوندد : لاك تعريف کن . ‏اهى در 8 تکرار می شود در این 0 را می رساند : ‏نمی کند. - خواه ببایی خواه نیایی فرقی ‎ ‎ ‎

صفحه 187:
زيرا » به معنی « از لین جهت که» و « بدین سبب که » و برای بیان علت به کار می رود : دم رابتویسم زیرا قلم نداشتم که » وقتی حرف ربط است که در موارد زیر به کار رود : ۲ ی از جمله رابه قسمت دیگر آن پیوند دهد . رودی که از اینجا می گذرد از کوههای البرز سرچشمه می كيرد . دوجمله را به هم پیوند می دهد و برای بیان علت يا تفسیر و توضیح به کار می رود : هر روز به بیمارستان می روم که حالی از او پپرسم .

صفحه 188:
لیکن, و صورتهای دیگر «لیک». «لکن»و «ولیکن» به معنی ا » به كار می رود : نم ه اه شما بيايم ليككن نمى توانم مدت زيادى بمانم . یا امری به کار می رود :

صفحه 189:
9 برای عطف به کار می رود و دو کلمه یا دو جمله يا دو عبارت را به هم می پیوندد. 95 » عطف در زبان فارسى قديم و در يهلوى به صورت أو © تلفظ می شده است. بعدها «و» عطف عربی که مفتوحاً تلفظ می شود در «9» عطف فارسی اثر گذاشته و « و » عطف فارسی. 2 فم به صورت « ! » هم به صورت «9» به کار رفته است و اکنون نيز به كار مى رود : آذر وهما آمدند. ما هن وت مسا - مر - عوج 8)

صفحه 190:
ی به معنی « اما » و « لیکن» به کار می رود : را كاشته ايم ولى جو را هنوز نكاشته ايم . نيؤ» و براى شريكك قرار دادن در نسبت به كار داریم سئوالات بیشتر از حساب و مثلثات است.

صفحه 191:
براى مساوی قرار دادن دو يا چند امر با هم و انتخاب یکی یا ز آنها آید و در این صورت گاهی از آن. معنی شرط . ‏يا بنا کن خانه ای در خورد پیل‎ ٠

صفحه 192:
حرف اضافه : چنانکه در آغاز کتاب دیدیم حرفهای اضافه » کلمه هایی هستند که معمولا کلمه با گروهی را به فعل جمله نسبت می دهند و آنها را بدان وابسته می سازند . کلمه پا گروهی که به فعل نسبت داده می شود » چنانکه مى دانيم» « مُتَهُمٍ » نامیده می شود : با اتوبوس از خانه یه مدرسه رفتم . در این جمله (۳) حرف اضافه وجود دارد : یا از ۰ به » که به ترتیب «اتوبوس» «خانه» و «مدرسه» را به فعل رقم نست داده يا به عبارت دیگر به آن مربوط ساخته و متمم قرار داده است .

صفحه 193:
حرفهای اضافه از جهت ساختمان بر (۲) قسمند : حرفهای اضافه ساده و حرفهای اضافه مر کب . - حرفهای اضافه ساده : از یک واژک ساخته شده اند. مانند : از ۰ لا الی» باء بر برای» بی» تا ۰ جز » چون, در » غير » مانند» مثل » مكر » واسه . - حرفهاى اضافه م ركب : ا[ یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر مانند : اسم» صفت» و حرف ساخته می شوند . مانند : از برای » از بهر » به مجرّد ...

صفحه 194:
معنی و کاربرد برخی از حرفهای اضافه ساده : ازء بیشتر در موارد زیر به کار می رود : ۲ در زمان و مکان و جز آنها معنی آغاز با شروع می دهد : از صفحه ی ۲۱ تا ۵۰ خط خورده (یعنی آغاز یا شروع خحط خوردگی در صفحه ۲۱ است) . از صبح راه افتادیم و همین طور داریم راه می رویم . ۲. برای بیان علت و سبب : آز ماجرایی که حکایت کرد بسیار تعجّب كردم . اٍز کاری که کردیم پشیمان هستم .

صفحه 195:
بیان جنس چیزی . يشم » درى از آهن a

صفحه 196:
۱ به معنی «بجز» و «مگر» است و برای استشنا به کار می رود : » است و انتهای چیزی را در زمان یا مکان و جر

صفحه 197:

صفحه 198:
در موارد زیر به کار می رود : ای را بر بالا با روی چیزی می رساند :

صفحه 199:

صفحه 200:
تر در موارد زیر به کار می رود : نشان دادن انتها و پایان عملی در مکان و جز آنها : قطار رفتم . (عمل رفتن در قم پایان یافته است .)

صفحه 201:
نشان دادن مقابل بودن دو چیز : متری به پنجاه ریال خریدم .

صفحه 202:

صفحه 203:
» وقتى حرف اضافه است که به معنی «مانند» و «مثل» باشد:

صفحه 204:
‎٠ ۲‏ به معنی در «خصوص ۰ «درباره» و« در موضوع ‏ : قضیه چه نظری دارید ؟ ‎ ‎ ‏دادن شباهت و به معنی «مثل» و «چون» :

صفحه 205:
یادآوری (۱) حروف اضافه علاوه بر این که کلمه ای را به فعل نسبت می دهند در د. کلمه را به صفت يا به مفهوم جمله نیز نسبت می دهند: یعنی «دیروز» را به «گرمتر» نست داده جمله نسبت داده است .

صفحه 206:
یادآوری(۲) « که » نیز گاهی به معنی « از» به کار می رود . در این صورت حرف اضافه هایی به کار رفته که در زبان امروز به کار امت ری نزد اضافه می آورده اند : زگیتی به دام هلاک اندرم

صفحه 207:
‎cle‏ نشانه » حرف هایی هستند که برای تعیین نقش کلمه در ایند. حرف های نشانه (۳) دسته اند: مفعول و نشانه اضافه و صفت. و ن ها به ترتیب به

صفحه 208:
را نشانه مفعول است و کلمه یا گروهی که پیش از « را؛ می آید مفعولى بيدا مى كند : کتاب را برداشتم . قلم شما را آوردم . نشانه اضافه وصفت است. یعنی کلمه ای که این نشانه موصوف است(در صورتی که کلمه بعدی صفت باشد)

صفحه 209:
dG Oly ‏,صوف و مضاف در کلمه هاب مختوم به های‎ ‏رو به صورت «۶* یا « ی» نوشته می شود.‎ 1

صفحه 210:
یادآوری(۲) ‎(i‏ حرف نشانه (یعنی علاست مفعول) كاهى به از حروف اضافه نیز به کار می رفته است: لات رازن نکنی - را به معنى به حرف نشانه به جای کسره اضافه به کار از يعنى كار عرب به جایی رسیده

صفحه 211:
بخش هفتم - ساختمان « کلمه ها» کلمه ساده: کلمه هایی که به تنهایی و مستقلا به کار می رود و از نظر نحوی استقلال دارد و وجودش وابسته به کلمه پا کلمات دیگر نیست به عبارت دیگر کلمه هایی که قابل تقسیم به اجزایی نیستند کلمه های ساده نامیده می شوند. مانند: چهره. دل. مین درخت» خشکد. تحصیل و ...

صفحه 212:

صفحه 213:
های مر کب برخی ها از دو جزء معنی دار ساخته شده اند معنی دار و یک جزئی که معنی مستقلی ندارند 3 معنی مستقلی ندارند پیشوند یا پسوند گویند.)

صفحه 214:
ای بن فعل وجود نداشته باشد آنن را جامد

صفحه 215:
از کلمه های مشتق: ار- خريدار» گفتار ناى بيان حر كت- خورده؛ ديده

صفحه 216:
ماضی+ ن- خوردن. دیدن

صفحه 217:
ن ماضی + و + بن مضارع (از یک فعل) گو (گفتگو» رفت و روب

صفحه 218:
4 , مضارع+ گاو- آمو زگار» آموزكار 4 : خواهان» گذران ره آشوبگر

صفحه 219:
مضارع (از دو فعل جداگانه)

صفحه 220:
رع+ ۱ + بن مضارع (همان فعل یا فعل دیگر) مارع (از یک فعل یا از دو فعل جداگانه)

صفحه 221:
از تر کیب بن مضارع با کلمه های دیگر انواع کلمه های زیر ساخته می شود. اسم مصدر- پای بوس» دست بوس. دلالت بر شغل می کند- آتش نشان باستان شناس اسم آلت: خاک انداز: آمپرسنج دلالت بر مکان دارند- خا کریز پیاده رو صف فاعلی و مفعولی-گوشه گیس شادی بخش, دست آموزه دست باف

صفحه 222:
بخش نهم- تجزیه و تر کیب (صرف و نحو) ‎ies‏ 8 ی آن را تجزیه گوبند. کلمه در جمله را تر کیب با نحو گویند. ‎ ‎

صفحه 223:
we ‏کلمه را در تجزیه در نظر گرفت.‎ ۶ ‏بدانيم که فعل دعاست (مثل زنده باد) پا هوای متح رکك.‎ کت يا خاص؛ مفرد است یا مر ؟ مشتق است یا جامده اگر اسم» مصفریا ز باید یادآوری کنیم.

صفحه 224:
۳ درباره فعل باید این ویژگیها را مشخص کنیم. ساختمان فعل(ساده مر کب پیشوندی» مررکب پیشوندی »عبارت فعلی؛ یا دوم شخص یا سوم شخص, مفرد یا جمع) معلوم و مجهول بودن آنرا.

صفحه 225:
. درباره صفتهای بیانی»جامد یا ‎a‏ ‎a 97‏ و ‎aT Oa ge)‏ | + نسبی» بر ترا بلی» برتریین ( عالی اجزای سازنده آنها را باید ذ کر کنیم. ارين ور

صفحه 226:
اژه هایی که گاهی به صورت ضمیر و گاهی بصورت می روند مثل« این» » «لن ». «کدام» « چه» . قبل از اسم بيايند صفتند و به تنهايى به كار روند

صفحه 227:
۶ درباره قیدهاء اگر مختص باشند هم در تجزیه و هم در تر کیب می نویسیم قید. مشت وک باشد. در تجزیه هویت صرفی(یعنی اسم یا صفت رامی نویسیم و در ت رکب قید بودن آنها را مراحل پیشرفته تر می توان توضیح داد که قید توری است مثلا وابسته به فعل است يا مسند 4 مكر با

صفحه 228:
۷ درباره نهاد باید بدانیم که نهاد (فاعل یا غیرفاعل) بر(۳) گونه است: ۱)اسم یا ضمیر یا صفتی که جانشین اسم باشد: رضا آمد او آمد دانشمند آمد ۲) شناسه ‎oT‏ وقتی است که نهاد با فاعل جمله به قرینه حذف شده باشد. مانند «ثد» در فعل «گویند» در بیت زیر: ‏گرب مرا چو زاد مادر پستان به دهن گرفتن آموخت

صفحه 229:
مستتو: و آنء وقتی است که فعل ‎ai‏ فاعل (نهاد) همراه داشته ز يأس جز مرگ نايد به بار

صفحه 230:
0 ادوله ثر کیب باد اير را پرا کنده ساخت. ۱18۲ ‏لفق‎ ‎)18( ۳ 7 pA’, & »,| A2,(0%,12, 0.07 2+ ۱ ۷ ۱ 2:42:۶۸ ۰,680 ۱ ۱ 2 , | 6.00 27M 20>, 82,8 2

صفحه 231:
كيان

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
34,000 تومان