روانشناسی شناختی

روانشناسی شناختی

اسلاید 1: تهیه کنندگان:روانشناسی شناختیاستاد:

اسلاید 2:

اسلاید 3: تعریف روانشناسی شناختیروانشناسی شناختی در معنای خاص ،مطالعه ی نحوه ی اداراک،یادگیری،یادسپاری و تفکر افراد درباره ی اطلاعات است.عقاید غالبا از طریق دیالکتیک یا احتجاج رشد می کند . احتجاح فرایندی تحولی است ، زیرا عقاید در طول زمان با الگویی گشتاری تکامل می یابند:* یک نهاد پیشنهاد می شود. نهاد بیان اعتقاد است.* درنهایت،یا شاید خیلی زود ، برابر نهاد ظهور می کند .* زود یا دیر، مناظره ی بین نهاد وبرابر نهاد منتهی به هم نهاد می شود .

اسلاید 4: پیشینه ی فلسفی روانشناسی عقل گرایی در برابر تجربه گرایی فلسفه در تلاش درک ماهیت بسیاری از ابعاد جهان است و عمدتا بر درون نگری ، یا بررسی عقاید و تجارب درونی متکی است. افلاطون عقل گرا بود : عقل گرا معتقد است که راه کسب دانش تحلیل عقلانی است. ارسطو تجربه گرا بود : تجربه گرا معتقد است که ما دانش را از طرق شواهد تجربی کسب می کنیم _ یعنی شواهد را از طریق تجربه و مشاهده به دست می آوریم .دکارت روشهای خودکاوی و تعمق را برای یافتن حقیقت برتر از روشهای تجربی می دانست .لاک معتقد بود که انسان ها بدون دانش متولد میشوند و بنابراین ،باید دانش را از طریق مشاهده تجربی کسب کنند (لوح سفید) مطالعه ی یادگیری ، کلیدی برای درک ذهن انسان بود

اسلاید 5: پیشینه روانشناختی روانشناسی شناختی ( نخستین احتجاج ها در روانشناسی شناخت) ساختارگرایی: ساختارگرایی در جستجوی درک ساختار ( شکل بندی عناصر) ذهن و ادراک آن با تجربه ی این ادارک به اجزای تشکیل دهنده ی ان است.ویلهلم ونت مدافع مطالعه ی تجارب حسی از طریق درون نگری یا خودکاوی بود. درونگری ،نگاه درونی به اطلاعاتی است که از هشیاری ما میگذرد.کارکردگرایی: جانشینی برای ساختارگرایی:روانشناسان باید بر فرایند اندیشه تمرکز کنند، نه برمحتوای آن .کارکردگرایی : مردم چه میکنند و چرا چنین میکنند. برخلاف ساختارگرایان که درپی ان بودند که دریابند محتویات اصلی (ساختارهای) ذهن انسان کدام اند. یکی از رهبرانی که کارکردگرایی رابه سمت عملکردگرایی هدایت کرد، ویلیام جیمز بود. کتاب برجسته او اصول روانشناسی .جان دیویی یکی دیگر ازعملگراهای اولیه بودکه تاثیری ژرف برتفکر معاصر درباره ی روانشناسی شناختی برجای گذاشت .

اسلاید 6: مکتب تداعی گرایی: یک هم نهاد تلفیقیتداعی گرایی مانند کارکردگرایی ، نه یک روش موثر تفکر، بلکه یک مکتب کمتر سختگیر روانشناسی است. تداعی گرایی این مسئله را بررسی میکند که چگونه ممکن است رویدادها یا ایده ها به نحوی در ذهن یکدیگر را تداعی کنند که موجب نوعی یادگیری شوند.در اواخر قرن نوزدهم دانشمند تداعی گرا، هرمان ابینگهاوس اولین آزمایشگری بود که اصول تداعی گرایی را به صورت نظام مند به کاربرد. او دریافت که تکرار فراوان میتواند تداعیهای ذهنی را در حافظه بیشتر تثبیت کند. بدین ترتیب ، تکرار به یادگیری کمک میکند. ادوارد لی ثورندایک ( تداعی گرا) : رضایت کلید شکل گیری تداعیهاست این اصل را قانون اثر نامید : رضایت همچون محرک رفتار فرد برای اینده عمل میکند. پاسخگویی به شیوه خاص دریک موقعیت خاص را فرا میگیرد (اثر) .

اسلاید 7: از تداعی گرایی تا رفتارگراییرفتارگرایی دیدگاهی نظری است که براساس ان روانشناسی باید فقط بر رابطه ی بین رفتار قابل مشاهده از یک سو، و رویدادها یا محرکهای محیطی از سوی دیگر،متمرکز شود.رفتارگرایی را میتوان نوعی تداعی گرایی افراطی دانست که به طور کامل برتداعی بین محیط و رفتر قابل مشاهده تمرکز دارد

اسلاید 8: طرفداران رفتارگراییپدر رفتارگرایی افراطی جان واتسون است. واتسون سازوکار یا محتواهای درونی ذهنی را بی فایده تلقی میکرد. او معتقد بود که روانشناسان باید تنها برمطالعه ی رفتار قابل مشاهده تمرکز داشته باشند. اسکینر یک رفتترگرای افراطی بودو اعتقاد داشت درواقع همه اشکال رفتارانسانی و نه تنها یادگیری را میتوان براساس رفتاری که در واکنش به محیط بروز میکند، توضیح داد. یادگیری فقط نتیجه ی پاداش مستقیم رفتار نباشد.یادگیری میتواند اجتماعی و نتیجه ی مشاهده ی پاداش و تنبیهی باشد که به دیگران تعلق میگیرد.