صفحه 1:
(وعىز - ۱16
5 ۰ : ا
a
۰
1
۳
i
1
١
صفحه 2:
میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲ در روستای صفدرمیربیک در نردیکی مر زبلبه BAS
وی کوچکترین فرزندخاوده حاج مرلاعلی مير حسيتى بود؛ مرقالم تحمیلات ابتایی و با ۱ ۰ Be a
تحصيل رهسيار هترستان كشاورزى شهر زايل شد پس اخذ مدرک دیپلم در سال age NTF ار ۱
خدمت شد و پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد. با شروع عملیات بیث المقدس میرحسینی به عنوان
معاون یکی از گردنهای عملکننده در این عملیات شرکت کرد. سرنجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر بای دوره آموزش تکمیلی فرماناهی رهسیار
تهران شد و پس از فراگیری آموزشهای لازم به تیپ 5١ ثارالله (ع) پیوست.
میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده گردان شهید مطهری منسوب شد و پس از شرکت در عملیاتهایی چون رمضان
و با لیقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را به عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله (ع) منسوب کردند. وی در عملیات والفجر يك از ناحيه
كتف و صورت مجروح شد. در سال ۱۳۶۲ بت جسه بر ی چا او ۰ ی و
رز ae ese
صفحه 3:
ee ee ا ا cee Teese eee ea CS
شهادت میدهم. بارخدلیا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول
توست شهادت میدهم. و به اینکه حضرت علی (ع)پیشوا و امام اول شیعیان است . و
سا اه EE Se با
۱۱ ار ار Gece ls
۱ ار cours يي oor ee
خود دفاع می ree le viens ل 0
فیق شهادت پیدا کنم. به هر حال به خدایند و فضل و رحمتش چشم امید
tty ا ا ا ل ا ا 0 ايم
بهار عمرم محسوب شود و در كنار وارسته ترين فرزندان اين امت.
اام ی
5 حالضا كه ۳ ۲۲
و معاد و عقايد و اخلاراعمال و حالات خود را از آلودكىها شستهاند و جان و اعضاء
MG As ag aol, 0 كلام مول
5
نمیدیدند و چز
صفحه 4:
سخنى با برادران عزيزم. همرزمها و همسدكرىهاى قديمى. مخصوصا حاج قاسم سليمائي: شايد مصلحت و مشيت حق بر اين باشد كه توفيق شهادت يبدا كنم و در اين دارفانى همديكر را
وداع کنیم. لازم دیدم چند جمله به عنوان درد دل و ره آورد چندین ساله جنگ و درسهایی که حقیر گرفتم و بعضیها را توفیق پیدا کردم بكار يندم و بعضىها را دير متوجه شدم باد آور
میشوم:
در جنگ هد ی رای از پیمدهای زندگی شما eal ویرنمهریزیهای ام Bo
صفحه 5:
آفتاب عملیات کریلای پنج از خاکریز یمان بچه های بسیجی طلوع کردهبود. در خط اول جلوتر
از همه داخل کال مستقر شده بودیم. از خاکریز به مواضع دشمن نگاه میکردم و نحوه موضع
گیری و آرلیش تانکهای عراقی ابه حاج قاسم میگقتم و ایشان دسئورات لازم را برای توجیح
قرماندهان تیپها و محورها میداد. آن بار نیز برای دیدن موقعیت دشمن از جا برخواستم اما حاج
ا |
من بخواهم بقیه را توجیه کنم وقت میگذرد. آنگاه قامت سر افرازش را مثل دیده به ان گلهای
ar on, محض طلوع تابناك بيشاتىاش. برروى خاكريز تير
Prec ا
ميان دوابرويش محراب خونين كربلارا بنا نهاد. به
ney ار 0000
ی سف ل ص ل لت
OS Sey eC) ae ا ee
000 ur ee mea
1 mor Surrey ome Fir Wa POTN | ek eer)
Pere wrc arti pc rime rag ۱ ry srecioc
بيروز
Cree yarre igs bon ere Sere epee Pears en ape iy ا 0
داغدار کرد.
صفحه 6:
خاطرات سردار قاسم سلیمانی درباره سردار شهیه حاح قاسم ميرحسيتى:
او به پیشانی خود اشاره کرد و گفت: تیر به اینجای من خواهد خورد. سردار رشید اسلام شهید میرحسینی بزرگ لشکر ۲۱ ثاراله بود که واقعا من امروز در هر
ماموریتی جای خالی او را میبینم. شهید میرحسینی در بعد خودش در تمام صحنه جنگ تک بود. در مورد شهید میرحسینی هرچه بگویم احساس میکنم
اسلا نمیتوانم حق شهید او را ادل کنم. خیلی روح بزرگی داشت. یک مالک اشتر به تمام معنا بود. من نمىدائم مالك هم توى صحنه سخت محاصره جنگ
مثل شهید میرحسینی بوده یا نبوده. شهید میرحسینی فرماندهای بود که همه ابعاد یک فرمانده.اسلامى را با تعاريف اصيل آقا اميرالمومنين (ع) دارا بود. با
معنویت ترین شخصیت لشکر ثارالّه بود. صدای دلنشین آوای قرآن شهید میرحسینی را هر کس میشنید از خود بی خود میشد.
او یک سخنور بود و وقتی شروع به صحبت مىكرد به قول بجدها سحر مىكرد. تمام حرفهاى خودش را با استناد به آيات و روایت تقل میکرد. من واقعا
0
صفحه 7:
صفحه 8:
شهید غلامحسن میرحسینی, برادر بزرگتر شهید حاج میرقاسم است و وی نیز در سال ۱۲۶۶ به شهادت رسید.
صفحه 9: