صفحه 1:
4 "به نام خداوندی که خالق زیباترین ‎el”‏ و نام خانوادگی ۳ ها * مریم محمدیور - محمد مهدى قنبری

صفحه 2:
اصل ضرب المثل : پایت را به اندازه گلیمت دراز كن دراز کن مفهوم : به اندازهاى كه توانايى دارى توقع داشته باش

صفحه 3:
*ريشه ضرب المثل شتر دیدی ندیدی چنین حکایت کنند که: روزی سعدی از دیاری به دیاری میرفت و در راه چشمش به زمین افتاد. جای ‎SL‏ یک مرد و یکه شتو را دید که از جلو او رد شده بودند. بعد در یکه طرف راه, مگس و طرف دیگرء پشه دید. پیش خود گفت: یک لنگه بار اين شتر, عسل بوده و لنگه ی دیگرش روعن. باز نگاهش به خط راه افتاد. دید علفهای یک طرف جاده خورده شده. پیش خود گفت: یک چشم این شتر کوره بودهء یک چشم بینا. از قضا خیالهای سعدی همه درست بود و ساربانی که از آنجا گذشته بود, به خواب رفت و وقتی که بیدار میشوده میبیند شترش رفته است.

صفحه 4:
* او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: شتر مرا ندیدی؟ سعدی گفت: یک چشم شترت کور نبود؟ مرد گفت: چراد سعدی گفت: بارش عسل و روغن بود؟ مرد گفت: چرا سعدی گفت: من ندیدم

صفحه 5:
*اصل ضرب المنل : *خدا خر را شناخت و شاخ بهش نداد * مفهوم : * در مورد افرادی گفته مم. شود ‎ele‏ قدرت داشت باشند امان را از -

صفحه 6:
* آش شله قلمکار * هر کاری که بدون رعایت نظم و نسق انجام گیرد و آغاز و پایان آن معلوم نباشد , به آش شله قلمکار تشبیه و تمثیل می شود . اصولا هر عمل و اقدامی که در ترکیب ‎Ql‏ توجه نشودء قهرأ به صورت معجونی در می آید که کمتر از آش شله قلمکار نخواهد بود. ‏ اکنون ببینیم آش شله قلمکار چیست و از چه زمانی معمول و متداول گردیده است. ناصر الدین شاه قاجار بنابر نذری که داشت سالی یک روز ‎ul‏ ‏هم در فصل بهار , به شهرستانک از پیلاقات شمال غرب تهران و بعدها به علت دوری راه به قریه سرخه حصارء واقع در شرق تهران می رفت. به فرمان او دوازده دیگ آشی بر بار می گذاشتند که از قطعات گوشت چهارده راس گوسفند و غالب نباتات مأکول و انواع خوردنیها ترکیب می شد.

صفحه 7:
* کلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در اين آشيزان افتخار حضور داشتتند و به كار تظبخ و آشپزی می پرداختند. عده ای از معاریف و موجهین کشور به کار پاک کردن نخود و سبزی و لوبیا و ماش و عدس و برنج مشغول بودند: جمعی فلفل و زرد:جویه و نمک"لهیهمی کزدند.. لسوان و: خواتین محترمه که در مواقع عادی و در خانه مسکونی خود دست به سیاه و سفید نمی زدند, در این محل دامن چادر به کمر زده در پای دیگ آشپزان برای روشن کردن آتش و طبخ آش کذایی از بر و دوش و سر و کول یکدیگر بالا می رفتند تا هر چه بیشتر مورد لطف و عنایت قرار گیرند. خلاصه هر کس به فرا خورشان و مقام خويش کاری انجام می داد تا آش مورد بحث حاضر و مهيا شود. چون این آش ترکیب نامناسبی از غالب ماکولات و خوردنيهيٍ ‎os‏ ‏لذا هر کاری که ترکیب ناموزون داشته باشد و یا به قول علا دهخدا:" چو زنبیل در بوزه هفتاد رنگ" باشد؛ آن را ‎aba gol a‏ قلمکار تشبیه می کنند.

صفحه 8:
<اصل ضرب المثل : "هر که خربزه می خورد پای لرزد مفهوم : *کاری که کردی باید فکر عاقبتش

صفحه 9:
ضرب المثل دنبال نخود سياه فرستادن هرگاه بخواهند کسي از مطلب و موضوعي آگاه نشود و او را به تدبیر و بهانه بیرون فرستند و یا به قول علامه دهخدا:«يي کاري فرستادن که بسي دير کشد.» از باب مثال مي گویند: «فلاني را به دنبال نخود سیاه فرستادیم.» يعني جايي رفت به این زودیها باز نمي گردد. اکنون ببینیم نخود سیاه چیست و چه نقشي دارد که به صورت ضرب المثل درآمده است. به طوري که مي دانیم نخود از دانه هاي نباتي است که چند نوع از آن در ایران و بهترین آنها در قزوین به عمل مي آید. انواع و افسام نخودهايي که در ایران به عمل مي آيد همه به همان صورتي که درو مي شوند مورد استفاده قرار مي گیرند يعني چيزي از آنها کم و کسر نمي شود و تغییر قیافه هم _ 7 نمي دهند مكر نخود سياه كه جون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب مي ريزن تا خيس بخورد و به صورت ليه دربيايد و جاشني خوراك و خورشت شود.

صفحه 10:
* مقصود این است که در هیچ دکان بقالي و سوير و فروشكاه نخود سياه بيدا نمي شود و هیچ کس دنبال نخود سياه نمي رود زيرا نخود سياه به خودي خود قابل استفاده نیست مگر آنكه به شكل و صورت لبه دربيايد و آن كاه موود بهره برداري واقع شود. فكر مي كنم با تمهید مقدمة بالا اداي مطلب شده باشد که اگر كکسي را به دنبال نخود سیاه بفرستند در واقع به دنبال چيزي فرستادند که در هیچ دکان و فروشگاهي پیدا نمي شود Oe

صفحه 11:
: ‏اصل ضرب المثل‎ ٠ ‏قطره قطره جمع شود وانكهى دريا شود‎ ٠ : ‏مفهوم‎ * در مورد عاقبت انديشى مادى و و معنوى صرفه جويى و عمل نیک به کار می رود

صفحه 12:
* دوقورت و نیمش باقی است * ضرب المثل بالا دربارة کسی به کار می رود که حرص و طمعش را معیار و ملاکی نباشد و بیش از میزان قابلیت و شایستگی انتظار تلطف و مساعدت داشته باشد. عبارت مثلی بالا از جنبة دیگر هم مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد و آن موقعی است که شخض در ازای تقصیز و خطای نابخشودنی که از او سرزده نه تنها اظهار انفعال و شرمندگی نکند بلکه متوقع نوازش و محبت و نازشست هم باشد. دز این گونه :موارد اننت که اضطلاجا فى كو قورت و نیمش باقی است." جيزى هنوز ناسياس است. 5 اكنون ببينيم اين دو قوت و نيم از كجا آمده و جكونه به صورت صرب المثل:دراهده أشت: 7 فلانی دو یعنی با تمتعی فراوان از کسی یا

صفحه 13:
* چون حضرت سلیمان پس از مرگ پدرش داود بر اريکة رسالت و سلطنت تکیه زد بعد از چندی از خدای متعال خواست که همة جهان را درید قدرت و اختیارش قرار دهد و برای اجابت مسئول خویش چند بار هفتاد شب متوالی عبادت کرد و زیادت خواست. در عبارت اول آدمنان و مرغان و وحونشن. در عبادت دوم بربان. در عبادت سوم باد و آب را حق تعالی به فرمانش درآورد. بالاخره در آخرین عبادتش گفت:"الهی, هرچه به زیر کبودی آتتمان است باید کهبم فرمان من:باشد.* خداوند حکیم علی الاطلاق نیز برای آن که هیچ گونه عذر و بهانه ای برای سلیمان ‎SL‏ نمانده هرچه خواست از حکمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت و توانایی» بدو بخشید و اعاظم جهان از آن جمله ملکة سبا را به پایتخت او کشانید و به طور کلی عناصر اربعه را تحت امر و فرمانش درآورد. ~ ee

صفحه 14:
* باری, چون حکومت جهان بر سلیمان نبی مسلم شد و بر کلية مخلوقات و موجودات عالم سلطه و سیادت پیدا کرد روزی از پیشگاه قادر مطلق خواستار شد که اجازت فرماید تا تمام جانداران زمین و هوا و درياها را به صرف یک وعده غذا ضیافت کند! حق تعالی او را از اين کار بازداشت و كفت كه رزق و روزی جانداران عالم با اوست و سلیمان ‎jl‏ عهدة اين مهم برنخواهد آمد. سلیمان بر اصرار و ابرام خود افزود و عرض کرد: "بار خدایاء مرا نعمت قدرت بسیار است, مسئول مرا اجابت ‎OS‏ قول می دهم از عهده برآیم!" مجدداً از طرف حضرت رب الارباب وحی نازل شد که اين کار در ید قدرت تو نیست, همان بهتر که عرض خود نبری و زحمت ما را مزید تکتی. سلیمان در تصمیم خود اصرار ورزید و مجددا ندا در داد: "پروردگارا: حال که به حسب امر و مشیت تو متکی به سعة ملک و بسطت دستگاه هستم, همه جا و همه چیز در اختیار دارم چگونه ممکن است که حتی یک وعده نتوانم از مخلوق تو پذیرایی کنم؟ اجازت فرما تا هنر خویش عرضه دارم و مراتب عبادت و عبودیت را به اتمام و اکمال رسانم

صفحه 15:
* استدعای سلیمان مورد قبول واقع شد و حق تعالی به همه جنبدگان کر خاکی از هوا و زمین و دریاها و اقیانوسها فرمان داد که فلان روز به ضیافت بنده محبوبم سلیمان بروید که رزق و روزی آن روزتان به سلیمان حوالت شده است. سليمان بيغمبر بدين :رده دز يوست: نم كتجيد و ين درنگ به هم افراد و عمال تحت فرمان خود از آدمی و دیو و پری و مرغان و وحوش دستور داد تا در مقام تدارک و طبخ طعام برای روز موعود برایند. بر لب دریا جای وسیعی ساخت که هشت ماه راه فاصلة مکانی آن از نظر طول و عرض بود:"دیوها برای پختن غذا هفتصد هزار دیگ سنگی ساختند که هر کدام هزار گز بلندی و هفتصد گز پهنا داشت." لح ~

صفحه 16:
* اصل ضرب المثل : * دوستی خاله خرسه * مفهوم : 1 * اشاره به همنشینی و رفاقت با آدم نادان > لح

صفحه 17:
* اصل ضرب المثل : ۳ * دندونه اسب ييشكش را نمى شماهياة * مفهوم : ‎ye‏ ‏اگر هدیه ای به کسی دادی بران > > 3

صفحه 18:
‎٠‏ جون غذاهای گوناگون آماده گردید همه را در آن منطقة وسیع و پهناور چیدند. سپس تخت زرینی بر کرانة دریا نهادند و سلیمان بر آن جای گرفت. ‏آصف بر خیا وزیر و دبیر و کتابخوان مخصوص و چند هزار نفر از علمای بنی اسراییل گرداگرد او بر کرسیها نشستند. چهار هزار نفر از آدمیان خاصگیان در پشت سر او و چهار هزار پری در قفای آدمیان و چهار هزار دیو در قفای پریان بایستادند. سلیمان نبی نگاهی به اطراف انداخت و چون همه چیز را مهیا دید به آدمیان و پریان فرمان داد تا خلق خدا را بر سر سفره آورند. ‏ساعتی نگذشت که ماهی عظیم الجثه ای از دریا سر بر کرد و گفت:"پیش از تو بدین جانب ندایی مسموع شد که تو مخلوقات را ضیافت می کنی و روزی امروز مرا بر مطبخ تو نوشته اند, بفرمای تا نصیب مرا بدهند." ‎ee

صفحه 19:
* سلیمان گفت:"اين همه طعام را برای خلق جهان تدارک دیده ام. مانع و رادعی وجود ندارد. هر چه می خواهی بخور و سدٌ جوع کن." ماهی موصوف به یک حمله تمام غذاها و آمادگیهای مهمانی در آن منطقة وسیع و پهناور را در کام خود فرو برده مجدداً گفت:"یا سلیمان اطعمنی!" یعنی: ای سلیمان سیر نشدم. غذا می خواهم!! سلیمان نبی که چشمانش را سیاهی گرفته بود در کار اين حیوان عجیب الخلقه فرو ماند و پرسید:"مگر رزق روزانة تو چه مقدار است كه هر جه در ظرف اين مدت براى كلية جانداران عالم مهیا ساخته ام همه را به یک حمله بلعیدی و همچنان اظهار گرسنگی و آزمندی می کنی؟" ماهی عجیب الخلقه در حالی که به علت جوع و گرسنگی! یارای دم زدن نداشت با حال ضعف و ناتوانی جواب داد: "خداوند عالم روزی 3 وعده و هر وعده یک قورت غذا به من كمترين! مى دهد. لح ~

صفحه 20:
" امروز بر اثر دعوت و مهمانی تو فقط نیم قورت نصيب من شده هنوز دو قورت و باقى است كه سفرة تو برجيده شد. ای سلیمان اگر ترا از اطعام یک جانور مقدور نیست چرا خود را در اين معرض باید آورد که جن و انس و وحوش و طیور و هوام را طعام دهی؟" سلیمان از آن سخن بی هوش شد و چون به هوش امد در مقابل عظمت کبریایی قادر متعال سر تعظیم فرود آورد.

صفحه 21:
اصل ضرب المثل : ماراز پونه بدش می آید دم لونش سبز می شود مفهوم : . اشاره به کسی است که از چیزی یا کسی نفرت دارد و با آن تقوااخة مق اتود

صفحه 22:
*دوغ و دوشاب یکی است * وقتیکه به زحمات و فداکاریهای افراد توجه ‎en ate!‏ بت ی کات مسا ار بط کف قرار كيرد به ضرب المثل با لا استشهاد و تمثيل مى كنند ويا به عبارت ديكر مى كويند: وع و دوشاب پیشش يكى است." ‎vor‏ اساس کار در این کتاب بر این است که ريشه های واقعی امثال و حکم از لابلای تاریخ و افکار و عقاید مردم این سرزمین بیرون کشیده شود و یکی از آنها ريشة همین ضرب المتل است, علی هذا دریغ دانست که از آن ‏سطری نگوییم و سطری بردازيي یه

صفحه 23:
* دوغ که متفرع از ماست است و پس از گرفتن کره از ماست باقی می ماند در محیط داری بیشتر به مصرف. تغذية سگان گله می رسید. دوشاب همان شیره است که با پختن آب انگور به دست می آید. ‎arg Ll‏ تناسب دوغ و دوشاب و توجه به اهمیت یکی بر دیگری را در سرزمین لرستان باید جستجو کرد زیرا به قرار تحقیق لرهای گله دار برای دوغ که کره آن گرفته شده ارزش و اهمیتی قابل نبوده اند و غالباً آن را به دور می ريختند ‏دوشاب که به اصطلاح دیگر آن را شیره می گویند جون مواد اولیه و وسایل تهیه و تدارک آن برای گله دارها فراهم نبود بدون تردید عزت و اهمیت بیشتر داشت و هرگز دوغ بی خاصیت در نزد لرها نمی توانست جای دوشاب را بگیرد. ‎ee ‎~

صفحه 24:
لرهای گله دار و به طور کلی طبقة حشم دار دوشاب را به سبب شیرینی و حلاوتش دوست دارند زیرا علاوه بر آنکه ذاثقه را شیرین می کند در سرمای سخت زمستان در کوهستانها بر میزان کالری و حرارت بدن می افزاید لح

صفحه 25:
* اصل ضرب المثل ز * آشپز که دو تا شد آش يا شور است يا بی نمک * مفهوم : 1 * منظور دخالت بی جای دو ادم نا وارد ,در کار می > >

صفحه 26:
*دو قرص كردن دو قرص کردن عبارت از خرده كاريهايي است که براي پیش بردن مقصود معتول دازند. یک موزد اشتعغال دیگر این :عبارتمتلی هم موردي اتف كه قرار داد قبلي را به خاطر بیاورند مانند: در میان دعوا نرخ تعیین کردن. بة ور که علاخطاه:تنتد الاح دو قرّض کردن ذر واقع پنس از اقدامات اوليه به منظور تأييد به عمل مي آيد تا محل ترديد و ابهامي براي طرف مقابل باقي نكذارد. قبلاً بايد دانست كه ريشة اين اصطلاح از فعل دو از مصدر دويدن نيست بلکه آنزرا ذزبارق برد باید ‎paves 558 ssunas‏ الحمله سر دادم مي شود بازي نرد فقط دو نفر بازیکن دارد که در مقابل یکدیگر مي نشینند و هر كدام بانزده مهره در اختيار دارند و با ريختن طاس كه از يى تا شش نقظه در شش گوش آن نقش شده است مهره هاي خود را به جلو مي رانتد و مهرة حریف را چنانچه به صورت طاق در سر راه قرار گیرد مي زنند و پیش مي روند تا به شش خانة آخر برسند.

صفحه 27:
نتیجة بازي نرد این است که هر یک از دو حریف که توانست مهره هایش را زودتر به شش خانة آخر برساند و بردارد برنده است و ديگري بازنده شناخته مي شود. بازي نرد بر چند نوع است که دو نوع آن بیشتر معمول و متداول مي باشد. نوع اول بدين ترتيب است كه دو حريف براي ينج دست شرط مي بندند و هر کدام زودتر توانست پنج مرتبه ببرد شرط را برده است. 5 در اين نوع بازي اگر حریف پنج مرتبة متوالي- يعني پنج بر هیچ ببرد- که آن را اصطلاحاً مارس گویند شرط بازي را هر مبلغ باشد دو برابر مي گیرد مگر آنکه قبلاً قرار بگذارند که مارس نداشته باشند. نوع دوم آنکه دو حریف براي هر دست برد و باخت مبلغي شرط مي بندند و هر کس زودتر مهره ها را جمع کند برنده شناخته مي شود. در این نوع بازي که بیشتر اختصاص به نرادهاي حرفه اي دارد غالبا با گرفتن حق دو بازي مي کنند. منظور از بازي کردن با حق دو این است که در خلال بازي چنانچه يكي از طرفین احساس برد و موفقیت کند به حریف مي گوید دو. يعني شرط و مبلغ بازي دو برابر شود.

صفحه 28:
< اكر طرف مقابل قبول كرد مي كويد بدو يعني با دو برابر موافقم و بازي را ادامه مي دهد, در غین اين صورت با كلمة ندو بازي ختم مي شود و همان مبلغ شرط بندي را مي بازد و در وقت و زمان بازي بدین وسیله صرفه جويي مي شود. با این توصیف به طوري که ملاحظه مي شود کلمة دو در بازي تخته نرد عبارت از دو برابر كردن شرط بندي است به اين معني كه حريف براي پیش بردن مقصود دو قرص 7 مي کند تا چنانچه برنده شد دو برابر بگیرد. دو قرص کردن, اصطلاح بازي نرد و تخته بازي است ولي چون بازیکنان حرفه اي و غیر حرفه اي اين اصطلاح را در موقع بازي چند بار متقا به کار مي برند رفته رفته معاني و مفاهیم مجازي پیدا کرد و از آن به منظور استحکام عمل و به یاد آوردن قول و قرار قبلي استشهاد و تمثیل مي کنند في المثل مي گويند:«فلاني دو قرص مي کند.» يعني در انجام مقصود خويش زمينه سازي و محكم كاري مي کند.

صفحه 29:
* اصل ضرب المثل : * ريگي در کفش داشتن * مفهوم : * در مورد افرادی که با نقشه قبلی درفکر ریا و دوروئى هستند گفته می شود > >

صفحه 30:
+ گنج فارون دارد قارون در ادبیات فارسی کنایه از کسی است که در اندوختن مال و ثروت افراط ورزد و در دیتاری صرف نکند : مقصود از گنج فارون در اصطلاح عامیانه به اموال بی قیاسی اطلاق می شود که از طریق ناصواب به دست آيد و بالمال نسبت به صاحب مال و ثروت وفا نکند . این ضرب المثل در جای دیگر هم به کار می رود وآن موقعی است که از ممسک و بخیلی طلب مال و اعانت و امداد شود و او برای ‎ul‏ که متقاضى رأ از سر خويش باز كند جواب می دهد :" مگر گنج فارون دارم ۶" اكنون باید دید قارون کیست و گنج قارون تا چه میزان و مبلغ بوده و چه فرجامی برای صاحبش داشته قارون كه به لغت عبرى او را قاروج مى كويند به روابتى عموزاده حضرت موسى بوده و صورتى زيبا داشت :" ان قارون كان من قوم موسى " در اوایل کار غاشیه اطاعتش را بر دوش می کشید به قسمی که در حقظ و قرائت تورات از بیشتر بنی اسرائیل مقدم بود . تعت گیمیا را که تا آن زمان غبر از حضرت موسی هیچ کس ندانسته بود از حضرتش بباموخت و بدان وسیله ثروتی عظیم جمع آوری کرد که به قولی جهل شتر کلیدهای خرائتش را به قولی دیگر :" چندان زینت داشت که چهل مرد کلید در گنجها بر دوش می کشیدند ۰"

صفحه 31:
*از ‎cowl‏ که بر ماست درخت جواني پیش درخت پيري رفت و گفت: خبر داري که چيزي آمده که ما را مي برد. درخت پیر گفت:برو ببین از ما هم چيزي همراه او هست؟ وقتي که درخت جوان رفت ديد دسته ي اره و دسته ي تيشه از چوب است. آن وقت آمد و گفت: دسته ي اره و تيشه از چوب است. درخت پیر آهي کشید و گفت: از ماست که بر ناست

صفحه 32:
* اصل ضرب المثل : * گر صیر کنی ز غوره حلوا سازی * مفهوم : به آدمهای عجولی که تحمل دیدن نتیجه کار را ندارند گفته می شود

صفحه 33:
* اصل ضرب المثل : _ ‎٠‏ ماهى را هر وقت از آب بگیری تازه است ‏* مفهوم : ‏* کار نیک و عمل صالح را هر وقت انجام دهى اجر خود خواهی برد ‎> ‎> ‎> ‎

صفحه 34:
ایا

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
34,000 تومان