صفحه 1:
صفحه 2:
ا 5
ستاد:اقاى ناصرى
صفحه 3:
ell ۵ (ع):
Peete Ps Cr ee eer ec) Fre] ere |
همنشينى
مندان است.
صفحه 4:
جریانهای فکری در فلسفه تعلیم و تربیت» همواره تابعی از دگر"
نگرشها در فلسفه بوده است.اگر در متن فلسفه محض, رخداد
سرنوشتسازی افتاده است, در فلسفه تعلیم و تربیت نیز منعکس شده
است؛ هنگامی که پراگماتیسم فلسفه حاکم بوده است, فلسفه تعلیم و تربیت
نیز بر مبنای آن ماهیت و حدود خود را تعریف نموده است.
در طول تاریخ فلسفه, بشر هميشه دغدغه نسبتسنجی خود با اندیشه و
حقیقت را داشته است اما در تحولات سریع پس از دوره رنسانس ملس
نگرههای بسیار متفاوتی به این مساله طرح شده است.نزاع بین ایدها
رئالیسم با اینکه به فلسفه یونان برمیگردد, در دوره جدید به شکل >
بروز نمود.در دوره مدرن وقتی حوزه متافیزیک به وسیله کانت» در ات از
ابهام به عقل عملی احاله شد و مقاهیم عقل نظری, رازهای پنهان به حساب
آمدء رسالت فلسفه چیزی بیش از تعیین حدود کاربرد عقل نبود.همین» مبدأً
حرکت سنگینی درباره فلسفه شد که ماهیت کشفی آن را برداشته, به آن
وجهه انتقادى داد و در طول اين سيره قرن بیستم پویش نویی را تدارک دید
که رسالت فلسفه را نه کشفی و نه انتقادی, بلکه ایضاحی میدانست و کار
عقل را روشن نمودن مفاهیم و گزارهها تلقی مینمود.این جریان. همان
ایشی است که به "فلسفه تحلیلی" معروف شد.
صفحه 5:
الف. بینش فلسفی
تلقی که فیلسوفان تحلیلی از فلسفه دارند, بیشتر به یک روش و نوعی culled
شبیه هست تا مجموعهای از گزارهها.[1] از اینرو, نظام فلسفی سنتی که دارای
بخشهای نظری و دستوری از قضایا هست, نمیشود از اين نوع فلسفه انتظار
داشت[21]بتابزاین ما در این مکنب: توعی بیتش فلسفی دازیم نة تظام فلستفی
که مجموعهای از گزارهها را شامل شود.به همین جهت در اين قسمت بینش
فلسفه تحلیلی بررسی میشود تا ببینیم چه استنتاجی از آن میشود در تعلیم و
تربيت» انجام داد:
اولین زمزمههای نگرش تحلیلی در فلسفه به جورج ادوارد مور برمیگردد.وی
قلسفه تحلیلی را تحلیل مفاهیم زبان محاورهای و فهم عرفی میدانست.[3]
توسط اصول ریاضیات برتراند راسل و وايتهد, زبان ریاضی به عنوان منطقی
برای دقیق نمودن زبان طبیعی طرح شد[4] و لودویگ ویتگنشتاین با رساله
فلسفی -منطقی خود رسما اعلام نمود:نباید فلسفه را کشف حقیقت دانست:
بلکه فعالیتی است برای حل معضلات؛ توضیح مسائل و روشن نمودن عقایدی که
از منابع دیگر به دست آمده است و بایستی مرزهای زبان را نشان دهد.البته او
علوم طبیعی را اولین منابع گزارهای درست میدانست.[5]
صفحه 6:
حقیقت از طریق زبان قابل حصول است. برای جلوگیری از خطا بایستی حدود معرفت که
حدود زبان است, مشخص شود.اندیشهها قابل تحلیل به عناصر بسیط هستند که بایستی به
تجربه ختم شوند.[7]
2 انسانشناسی
انسان, دارای امکانات زبان طبیعی است که میتواند با ساختن زبان منطقی آن را دقیقتر
کند. هرگونه ادعاء فراتر از حوزه معرفت و زبان که محدود به تجربه است, بیمعنی میباشد
و قابلتحقیق نبوده و اززش علمی ندارد.
3 اررض le
ارزشهاء قابل تحقيق عينى نبوده و نسبى مى باشند.[8]
با اين تحلیلی که از مقدمات اه wiles و پیش فرضهای فلسفه تحليلى به عمل آمدء
مشخص میگردد که فیلسوفان تحلیلی ررت صریح درباره انسان, das ارزش و
شناخت سخن es See ars با پر از مبانی مرتبط بودهاندء
دو تعبیر مکتلف از فلسقه تحلیلی میشود که نقش بسزابی در حوزه تلیم و ترییث
میتواند داشته باشد: تعبیر رایج همین است که فلسفه تحلیلی به توضیح مفاهیم و توجیه
شرايط متطفی لازم و کافی کاربرد یک واژه را تتتتخص میکند كه ریجارد پیتزز و بل
هرست این نگاه را دارند.91] تعبیر دومی که ایورز مطرح میکند اين است که قلسفه
تحلیلی به معنای تلاشی برای یافتن پیشفرضهای بنیادین دانش باشد.[10]
صفحه 7:
جوناس سولتیس, درباره چرخیدن فلسفه تعلیم و تربیت به گرایش تحلیلی
میگوید: در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 به انتقال از یک پاردایم عملگرا به
یک پارادایم تحلیلی تن دادیم؛ زیرا فلسفه عملگرا توانایی حل فوری مسائل را
نداشت.111]در حقیقت نقد از پراگماتیسم بود که فلسفه تربیت را به سوی
فلسفه تحلیلی گرایش داد و تلاشهای ریچارد پیترز در لندن موجب گسترش این
گرایش در فلسفه تعلیم و تربیت شد.[12]
فلسفه تعلیم و تربیت در صورتی که بهکارگیری فلسفه در تربیت باشد, ما مکتب
تحلیلی تعلیم و تربیت نخواهیم داشت و ما به مسلک تربیتی نخواهیم رسید.[13]
سه دليل برای این ادعاء وجود دارد.دلیل اول اينكه مکتب فلسفی تربیت از میانی
کلان تربیت تشکیل میشود و فلسفه تحلیلی, نظشام فلسفه سنتی را ندارد.
دلیل دوم اینکه فلسفه تحلیلی ناظر به معرفت و ایدئولوژیها است[14] و توضیح
گزارهها را بر عهده فلسفه میداند و خود به تولید گزاره بینشزا نمیپردازد تا
درباره مبانی تعلیم و تربیت باشد و دلیل سوم اینکه فلسفه تحلیلی» روش و
تکنیک است و فقط از آنها در قضایای تربیتی میتوان استفاده برد.[15]
از آنرو که این گرایتتن فلسفی در تعلیم و تربیت, تظامی برای تعلیم و تربیت
درست نکرده است و ادعای روش محض بودن را دارد, ما بر اساس میانی نظری
پیش گفته نتایج و لوازم تربیتی آنها را در چند قسمت توضیح میدهیم.
صفحه 8:
آموزش و پرورش از منظر پوزیتویستی که بستر فکری برای فلسفه تحلیلی
اشت: بایستن مجدود به خوزه تجربه و رباشن(متطفی) باشد. از ایتزو تربیت
نمودن شخص به معنای پروزاندن امکانات تجربی و ریاضی در اشخاص است.
روش تحلیلی, سعی میکند با تحلیل مفهوم تعلیم و ترییت, ماهیت آن را
خاطرنشان کند.برای مثال, پیترز با تحلیل مفهوم تعلیم و تربیت نشان داد که
تربیت به سوی اهدافی ارزشمند ترسیم شده است.161]اما اشکال مهمی که در
این زوبکزد موزد توجه قزار گرفته؛ این است که دز حقیقت در اینگونه از بیان
تحلیلگر فهم خود را به مخاطیین تحمیل میکند,[17] نه اینکه واقعیت تربیت را
منعکس کند.
صفحه 9:
اهداف تعلیم و تربیت
پیترز» در تحلیلی که از تربیت دارد. میگوید جهتگیری به سوی ارزشهای
خاصی در معنای تعلیم و تربیت وجود دارد؛ پس اهداف, ارزشهایی هستند كه قبل
از تربیت اتخاذ شدهاند و نمیتوان از اهداف تربیتی سخن گفت.[18] خاطرنشان
میشود که هدف ترییت؛ از ماهیت آن گرفته میشود و در هر دوره تاریخی,
مفاهیم تعلیم و تربیت معیارهای خاصی دارند و عصری میباشند[19]و با توجه به
مبنای ارزششناختی» ارزش مطلق را انکار کرده و قاثل به ارزش نسبی هستند.
با این حال, بیشتر حساسیت نگرش تحلیلی در فلسفه به زبان و نقش آن در
تعليم و تربيت میباشد که ارتباط بین معلم و متعلم از طریق زیان میباشد.از
اینرو اهدافی متناسب با این وجهه نظر دارند.فلسفه تحلیلی, تأکید بر زبان دارد؛
از اینرو یکی از اهداف مهم در تعلیم و تربیت, آشناسازی افراد با امکانات زبانی
است که در واقع دریچه فهم حقایق هست و بایستی یادگیرنده را به بارهای
معنوی و پیشفرضهای زبان متوجه نمود.201]
صفحه 10:
روشهای تعلیم و تربیت
عمده روشی که برای تعلیم و تربیت توصیه میشود, همان روش خود فلسفه
تحلیلی است که راه تجزیه مفاهیم و رساندن آن به مفاهیم بسیط را نشان
میدهد و نوع برخورد با یک ادعاء؛ بایستی با نقادی معرفتی صورت گیرد و تأکید
پر آن است که نوع استفاده از زبان و حدود آن مورد توجه قرار گیرد و استفاده از
مفاهیم بیمعنی موجب به هم ریختگی ذهن نشود.با توجه به ارزشمندی روش
منطقی -ریاضی نزد فیلسوفان تحلیلی» برخی از آنان ساختن تصور منطقی را
پیشتهاد میکنند.یغتی ساختن اشکال فنطفی که ما زا در روشن کردن و نظم
دادن به مفاهیم کمک میکند.[21]
با توجه به تعابیری که اورز از فلسفه تحلیلی ارائه کرد. روش دیگر در آموزش و
پرورش, بررسی پیشفرضهای یک ادعاء و نظریه هست.
صفحه 11:
۳
#ومناسة 6 ممت