صفحه 1:
صفحه 2:
علت و معلول
کهنترین مسئله فلسفه, مسئله علت و معلول است. شلید نخستین مسئلهای که
فکر بشر رابه خود متوجه ساخته و او را به تفکر و انديشه برای کشف معمای
هستی وادار کرده است. مسئله علت و معلول باشد. انسان استعداد فکرکردن»
دارد و مهمترین عاملی که او را در مسیر تفکر میاندازد. هملنا ادراک قانون کلی
علت و معلول است که با این تعبیر بیان میشود: «هر حادثه علتی دارد.»
فلسفه به عنوان دانشی که درباره موجود از ن حیث که موجود است بحث
میکنده با این پرسشها سر و کار دارد: چرا اشیا و موجودات هستند؟ آیا
میشود اشیا و موجودات نباشند؟ مفهوم «چرا» در مورد وجود اشیا همان
استفهامی است که ذهن را متوجه مسئله علیت میکند و در فلسفه به آن
جایگاه برجستهای میبخشد.
حکمای مشایی به بحث علیت اهمیت زیادی داده و این بحث را به گونهای
ساخته و پرداختهاند که به مراتب از آنچه در آرای گذشتگان دیده میشود.
دقیقتر است.
صفحه 3:
کشف رابطه
۱- چرا درد» رنج و جدلیی وجود دارد؟ چرا یک دوست نزدیک مرده
است؟ چرا هستم؟ چرا نیستم؟ ۲ چرا بعضی کشورها فقیرند؟ چرا
آبهای قطب يخ میبندند؟ چرا در بعضی کشورها رطوبت زیاد
است؟
جه تفاوتى بين «جرا»هاى اول با نوع دوم وجود دارد؟
صفحه 4:
اشیا و موجودات با یکدیگر رولبط گوناگونی دارند؛ مثلاً به تناسب
جرم و فاصله, یکدیگر را جذب میکنند؛ این رابطهای است که به
قانون جاذبهی عمومی معروف است. در یک پل بدنه به ستونهای
نگاه دارنده تکیه دارد وگرنه فرو میریزد؛ لین رابطفی اتکا است. در
میان اجزای یک ساعت يا دستگاه دوربین عکاسی رابطفی نظم
برقرار است. رابطمی بین هوای دو طرف شیشهمی پنجره رابطهی
تعادل است. میان آدمیان نیز روابط و نسبتهای زیادی هست.
رابطفی والدین با فرزندان. استاد و شاگرد. دوست با دوست. کارگر و
کارفرما و ... . حال» پرسش این است که در روابط pS wad ob
ویژگی» مشترک به نظر میرسد؟
صفحه 5:
با کمی تأمل معلوم میشود که هممی این رولبط بعد از وجود دو
طرف رابطه. bay میشوند. تا بدنهی پل و ستونها وجود نداشته
باشند. رابطه اتکا هم در کار نیست. تا استاد و شاگرد نباشند,
رابطفی آموزش هم پیدا نمیشود و به همین ترتیب. در هممی اين
رولبط همیشه رابطه. فرع بر وجود دو طرف رابطه و قلثم به هر دو
طرف است و از این روء میتوان این روابط را روابط بعد از وجود
نامید.
در اين ميان؛ نوعی رابطه وجود دارد که نه بعد از وجود دو طرف
abl, بلکه درست در خود وجود تن دو برقرار میشود. چنین
رابطهای از رولبط دیگر عمیقتر است و به لن رابطه علیت گفته
میشود.
صفحه 6:
رابطهای که در آن طرف اول (علت) به طرف دوم (معلول) وجود میدهد. این
رابطهای نیست که بین معلول و علت آن, بعد از وجود يديد آيد؛ بلکه تمام
هستی و واقعیت معلول با همین رابطه تحقق مییابد. به طوری که اگر علت
نباشد. معلول هم نخواهد بود. ما در هیچ مورد دیگری چنین رابطهای را سراغ
نداریم که در آن وجود و هستی دادوستد شود. از اينرو, میتوان كفت كه اين
رابطه. چیزی جز نیازمندی معلول به علت در اصل هستی و واقعیت خود نیست.
ن» در تعریف علت باید گفت:
چیزی است که معلول در هستی خود به آن نیازمند است.»
به نظر شما چه چیز ما را به پرسش از چرایی امور میکشلند؟ بین «حیرت».
«علیت» «چرایی» و «عقالنیت» امور چه رابطهای وجود دارد؟
صفحه 7:
اهمیت اصل علیت
بنابر اصل علیت هیچ چیز در جهان خود به خود و از روی «صدفه» و «تفاق»
پدید نمیآید. قبول صدفه و اتفاق و نفی قانون علیت. مستلزم این است که
هیچگونه نظم و قاعده و ترتیبی در جهان وجود نداشته باشد و هیچ چیزی
شرط چیز دیگر نبوده و بین امور و حوادث عللم. ترتیب وجودی برقرار نباشد.
چنین عقیدهای بر روی تمامی علوم و دانشها خط بطلان میکشد. به طورکلی»
وظیفه هر علمی عبارت است از بیان مجموعهای از قواعد و رولبط موجود بین
اشيا و اگر پیدایش یک حادثه بدون دلیل و علت جایز باشد. در همه وقت و
تحت هر شرایطی میتوان وقوع هر حادثهای را انتظار داشت؛ بنابراین» هیچ
ضابطه و قانونی در کار نخواهد بود و درنتیجه. هیچ علمی پدید نخواهد آمد.
پس, نفی اصل علیت مرادف با نفی هر نوع علم و دانش و عین شکاکیت و
سوفسطایی گری است.
صفحه 8:
تأمل
كدام چراها ما را با حیرت روبهرو میکنند؟ کدام چراها را نمیتوان با تبحر در
علوم تجربی جواب داد؟ چرا؟
* تحقیق چه رابطهای بین پیشرفت علوم و چراهای دانشمندان وجود دارد؟
ملاک نیازمندی معلول به علت
از جمله مسائل مهمى كه در فلسفه اسلامى مطرح مىشود. اما در آراى حكماى
يونان مشاهده نمىشود. ملاك نيازمندى معلول به علت است؛ يعنى اينكه
دريابيم در يك شىء كدام خصوصیت. نشانمی معلولیت آن است و گواهی
میدهد که شیء دیگری بلید حتما به عنوان علت آن شی» وجود داشته باشد؛
این بحث در فلسفه اسلامی به دلیل نزاع میان متکلمان و فلاسفه اسلامی مطرح
شده است.
صفحه 9:
جست و جو و پژوهش
چرا برای فلاسفه یونان «ملاک نیازمندی معلول به علت» مطرح نبوده است؟ آیا
ole Gn فاعلی و علت غلیی, با خداهند خللق در ادیان ابراهیمی رابطهای وجود
دارد؟
با مراجعه به OLS سوم خود در خصوص فیلسوفان یونان به پرسش بالا پاسخ
دهید.
انظرية:.حدوة: متكلمان اطلام بيشقز براى:اينمسفلة كنا فنجرا يك اثلىء
محتاج به علت است؟ جرا بليد وجود خود را از ناحيه علت دريافت كند و در جه
شرايطى جيزى مىتولند بىنياز از علت باشد؟» ياسخى ابراز داشته بودند كه به
نظرية حدوث معروف است.
صفحه 10:
حادث و قدیم: حادث در عرف و لغت به معنای «نو» و قدیم به معنای «کهنه»
است. ولی معتای حادث و قدیم در اصطلاح فلسفه و کلام با معتای عرفی آنها
تفاوت دارد. مقصود فلاسفه از حادث بودن و نو بودن یک چیز لین است که آن
چیز پیش از آنکه موجود بشود. نابود بوده است؛ یعنی اول نبوده و بعد موجود
: قصود ایشان از قديم بودن و كهنه بودن هم اين است كه آن جيز
هميشه بوده و هيج زمانى نبوده است كه موجود نباشد.
پس اگر ما درختى را فرض كنيم كه جندهزار سال عمر كرده باشد, آن درخت
درعرف عام كهن و بسیار کهن و به اصطلاح قدیمی است. اما در اصطلاح
فلسفه و کلام. حادث است؛ زیرا همان درخت قبل از آن چند هزار سال نبوده
Sole woul عبارت است از چیزی که «نیستیاش بر هستیاش» تقدم
داشته باشد و قدیم عبارت است از موجودی که «نیستی مقدم بر هستی» برای
او فرض نمیشود. متکلمان اسلامی معتقدند که فقط خداوند قدیم است و هرجه
غیر از خداست (که «جهان» یا «ماسوی» نامیده میشود) - اعم از مجرد و مادی
— همه حادثاند.
شده |
صفحه 11:
تکلمان میگویند اگر چیزی حادث نباشد و قدیم باشد - یعنی هميشه وجود
داشته باشد و هیچ زملنی را نتوان تصور کرد که وجود نداشته باشد - آن چیز
هرگز به خللق و علت نیازمند نیست. پس اگر فرض کنیم که غیر از ذات حق
اشیای دیگری هم قدیملند. طبعاً و در حقیقت مانند خداوند واجب الوجودند. از
طرف دیگره براهينى كه حكم مىكند واجب الوجود واحد استه اجازه نمیدهد
که وجود «ماسوی» را واجب بدانیم. پس. بیش از یک قدیم وجود ندارد و هرچه
غير از اوست حادث است. پس جهان - اعم از مجرد و مادی و اعم از پیدا و
فاپیذا -حاذف و فر تهج سعاول اس
صفحه 12:
* تفکر نقدی
جكونه مىتوان بى برد موجوداتى حادثاند و موجودى مىتواند قديم باشد؟ براى
نيستى موجودات مادى مىتوان زمانى فرض كرد. آيا برای موجودات مجردی
مثل فرشتگان هم میتوان زمانی فرض کرد که نبودهاند؟
* به نظر شما از نظر متکلمان که زمان را ظرف اشیای مادی میدانند چگونه
aul ge | علاک زمان به سراغ همه موجودانت رفت ۷
نظریه امکان ذاتی: فلاسفه نظر متکلمان را در زمینه تبیین عقلانی نیازمندی
معلول به علت. قلنع کننده نمیدانند و اشکالات چندی را بر آن وارد ساختهاند.
حکما معتقدند که ملاک نیازمندی یک معلول به علت در خود شیء (معلول)
است. باید خصوصیتی در شیء یافت که همچون نشلنی دائمی. معلولیت آن را
نمایان سازد. نه اينکه برای تحقیق در معلولیت شی» لازم باشد به گذشته آن
مراجعه کنیم و ببینیم که آیا زمانی بوده که آن شیء نبوده باشد؟
صفحه 13:
وجود معلول - صرف نظر از گذشته و حال آیندهاش - ذااً به علت نیاز دارد و
دليل لين نياز را بلید در خود آن پیدا کنیم. حکما منشاً اين نیازمندی را «مکان
ذلتی» میدانند. هر شی» حادثی مقدم بر وجود و عدم خویش ذاتاً یک ممکن
الوجود است و لین صفت هرگز از او جدا نمیشود. «امکان ذلتی» عبارت است از
اينکه شی» به حسب ذات و ماهیت نه ضرورت وجود داشته باشد و نه امتناع و
وجود. بلکه ذاتاً هم قلبل موجود شدن باشد و هم قلبل معدوم شدن؛ نظیر همه
پدیدارهلیی که در لین جهان پدید میآیند و از بین میروند. پس چیزی که ذات
ممکن الوجود است. با وجود و عدم نسبتی متساوی دارد و به همین جهت.
میطلبد که موجودی دیگر -به مثلبه علت - ن را از حد تساوی خارج سازد و
به عرصه وجود وارد کند؛ بنابراین حجت. نیاز معلول به علت. در همین امکان
ذاتى يا تساوی ماهیت معلول نسبت به وجود و عدم نهفته است.
صفحه 14:
بررسی ِ
آیا موجودات عالم را میتوان به ممکن و واجب تقسیم نمود؟ آیا این تقسیم در
مورد خود وجود اس است؟
اگر موجودی نسبتش با وجود و عدم مساوی باشد میتولند بدون علت به وجود
آید؟
«علت تامه» و «علت ناقصه»
گفتیم که در رابطه علت و معلول, علت «وجود دهنده» به معلول است؛ اما باید
دانست که در همه جا و در همه تعابیر «علت» به معنای ذکرشده به کار
نمیرود؛ بلکه معنای عامتری نیز دارد. گاهی معنای علیت را توسعه میدهند و
ميان دو چیز که یکی در وجود خود به نحوی وابسته به دیگری است نیز رابطه
علیت قائل میشوند.
صفحه 15:
علت را آنگاه که وجود دهنده و هستی بخش است.«علت تامه» یا «علت
حقیقی» گویند و آنگاه که وجود معلول به نحوی به آن وابسته است» «علت
ناقصه» مینامند.
این تقسیمبندی را در قالب یک مثال توضیح میدهیم:
پدید آمدن میوهای بر شاخسار یک درخت وابسته به عوامل متعددی از قبیل
ژفین خاصاحیو, لپ و هو نون درخته دفع آفاتو... انستد آگراهویک از این
عوامل وجود نداشته باشند. میوهای حاصل نخواهد شد. اما هیچکدام از آنها به
تنهایی یا عدهای از آنها با هم نیز برای رویش میوه کافی نیست. درنتیجه, هریک
از این عوامل را (که وجود میوه به نحوی وابسته به آنهاست اما هیچ یک به
تنهایی به وجود آورنده میوه نیست) میتوان «علت ناقصه» میوه دانست و
مجموعه لين عوامل را «علت تامه» آن به حساب آورد. در واقع. علت تامه شرط
لازم و كافى براى تحقيق معلول است و علت ناقصه فقط شرط لازم. هركاه علت
ناقصه موجود نباشد. حتماً معلول نیز وجود نخواهد کرد و از لین جهت» وجود
معلول متکی بر آن است؛ اما در عین حال, «علت ناقصه» برای ایجاد معلول
«ناقص» است و به تنهایی نمیتواند به معلول هستی ببخشد.
صفحه 16:
تطبیق و مقایسه
به نظر شما در یک تیم فوتبال که با تیمهای سختی به رقابت برخاسته و همه را
با پیروزی پشت سر گذاشته کدام عامل سهم بیشتری دارد؟
er ll ب) بازیکنان
به نظر شما خوب بازی کردن یک ورزشکار به چه چیزهایی بستگی دارد؟
وجوب علی و معلولی
یکی از احکام و فروع قانون علیت که به مبحوث وجوب و امکان مربوط میشود
و در این بحث مورد استفاده قرار میگیرد» این است که: «علت وجوب دهنده به
معلول است.»
صفحه 17:
آموختیم که علت (مطابق تعریف خاص حکما). وجود دهنده به معلول است.
حال میخواهيم بررسی کنیم که آیا همانطورکه علت به معلول. وجود میدهد.
جه كن وجوب:وضرورت نيز مىبخشذ به بيان ديكره آياجا فرض وجود علت یک
شی» تحقق یافتن معلول ضروری و تخلف ناپذیر است ياخه؟ آيا در لين مسئله
میان علت تامه و علت ناقصه تفاوتی هست؟
اگر نسبت علت ناقصه را با معلول در نظر بگیریم. قطعا هیچ ضرورت و وجوبی
در کار نخواهد بود؛ زیرا علت ناقصه تنها جزثی از علت تامه است. و به خودی
خود نمیتولند موجب وجود معلول باشد؛ به طوری که فرض وجود بنا شرط لازم
براى خانهدو ,خلت فاقسه ی لسته ول ية خنهاپین سبب-ساخته شدن خانه
نمیشوه اما اكر نسبت علت تامه رابا معلول ملاحظه كنيم؛ ياسخ
يعنى علت تامه همانكونه كه به معلول وجود مىبخشد. ضرورت بخش لن نيز
هست. با توجه به اين تذكرء جون بحث ما در مورد ضرورت بخشى علت به
معلول:ير محور علت :تاه دور مى زنده برائ اختصار هرجا كه لفظ:علت راب كاز
مىبريم مراد. علت وجود دهنده و علت تامه است.
صفحه 18:
* کشف رابطه
آیا میتوان به جای کلمه «باید» و «حتماً» از کلمات دیگری استفاده کرد؟ به
جملات زیر توجه کنید و بگویید »«باید» در جملههای ۱ و ۲ چه تفاوتی با
«باید« در جملههای ۴ و ۵ دارد؟
۱- وقتی درجه حرارت آب به صد درجه برسد آب باید به جوش آید.
۲ وقتی فلزی حرارت ببیند باید منبسط گردد
۳ وقتی کاری خیر با ایمان به خداوند انجام شود حتمً موجب پاداش است.
۴- برای نماز خواندن باید وضو گرفت.
۵ انسان برای زندگی کردن بر روی زمین باید از اکسیژن کافی برخوردار باشد.
صفحه 19:
ژرف نگری ۱
به نظر شما قبل از اينكه لَب به جوش آيد يا فلزى منبسط شود جه جيزى اين
امور را لازم و واجب يا حتمی و ضروری میسازد؟
بارئ با اندى تأملى آشكار مىشود كه اكر علث» ضرورت دهتده:معلول تباشده
وجو دهنده آن نیز نخواهد بود؛ زیرا چنان که دانستیم. معلول با قطع نظر از
علت. دارای «امکان ذلتی» است؛ یعنی نسبت به وجود و عدم متساوی است. اگر
همین تساوی نسبت با وجود و عدم. برای ایجاد شی+ کافی بود. دیگر به علت
نيازى نبود و هر حادثه ممكن الوجودى بدون علت و موجبى خود به خود به
وجود مىآمد. جنين فرضى همان صدفه و اتفاق است كه مساوى با نفى قانون
Cole است و چنان که گفته شد. نفی قانون علیت. با نفی هر علم و شناخت و
فرو رفتن در ورطه سوفسطایی گری مساوی است.
صفحه 20:
بعد از اينكه امكان ذلتى شىء به تنهایی برای موجود شدن آن کافی نیست. اگر
فرض کنیم معلول مورد نظر ما از ناحیه علت خویش نیز ضرورت وجود دریافت
نمیکند و هنوز هم در مرحله امکان ذاتی است (یعنی با فرض تحقق علت.
ضرورتاً موجود نمیشود و حال آن همان حللی است که پیش از تحقق علت
داشت) پس, فرض تحقق و عدم تحقق علت نسبت به معلول مساوی است؛
يعنى؛ میتوان فرض کرد که علت تحقق دارد. ولی معلول به وجود نمیآید. این
فرض, تخلف معلول از علت خویش و در واقع همان صدفه و اتفاق است.به دیگر
سخنء چه فرض کنیم که امکان ذلتی معلول برای ایجاد آن کفایت میکند و
نیازی به علت نیست و چه فرض کنیم علت حاضر است. اما معلول از آن تخلف
نمیکند وبه وجود نمیآید, در هر دو صورت در دام صدفه و اتفاق اسیر خواهیم
ak
صفحه 21:
بنابرلین. فقط یک راه باقی است و ن اينکه علت هم ضرور معلول و هم
وجود دهنده لن باشد. علت تا به معلول وجوب و ضرورت ندهد. وجود نیز
نخواهد داد؛ يعنى واقعاً علت نخواهد بود. پس, نتیجه میگيريم که قانون علیت
مستلزم اصل وجوب و ضرورت بخشی علت به معلول است و نظام جهان که یک
نظام على و معلول است. قهرا نظامی ضروری و لایتخلف خواهد بود.
تأمل
آيا میتوانید عالمی را فرض کنید که علتها وجود دارند و معلولها وجود
ندارند؟ آیا میتوانید فردی را تصور کنید که نمیتواند جلوی به وجودآمدن
تصورات گوناگون و بیارتباط با یکدیگر را در ذهن خود بگیرد؟ آیا شما در جنين
عالمی میتوانید زندگی کنید؟
صفحه 22:
دو كفه ترازو: حللت یک معلول را که ذاتاً ممکنالوجود است. میتوان به ترازویی
تشبیه کرد که دو کفه آن به حال تعادل در برابر یکدیگر ایستادهاند و هیچ
کفهای بر کفه دیگر قزونی ندارد. شیء ممکنالوجود نسبت به وجود و عدم
چنین حالتی دارد؛ یعنی ماهیت آن به گونهای است که نه اقتضای وجود دارد و
نه اقتضای عدم. در اینجا عاملی بیرونی لازم است که یکی از کفههای ترازو را بر
دیگری فزونی بخشد و ترازو را از حللت استوا خارج کند. عقلاً محال است که
بدون وجود هیچ عاملی یک کفه بر کفه دیگر سنگینی کند. اين عامل بیرونی در
مورد شیء ممکنالوجود. همان علت است. هرگاه علت تامه شیء وجود داشته
باشد. کفه وجود شیه سنگینی خواهد کرد و شوه موجود خواهد شد و هرگاه
یکی از اجزا علت تامه آن مفقود باشد. کفه عدم شیء سنگینی خواهد کرد و
شی» معدوم خواهد بود. به هر حال یا شی» ضرورتاً موجود است (به واسطه
علت تامه ن) یا ضرورتاً معدوم است (به واسطه نبود علت تامه آن) و حال
میانهای یافت نمیشود. این همان معنای ضروری و لایتخلف بودن نظام وجود
صفحه 23:
ژرفنگری
بدانظر:شما اكر علت:تامه معلول رأ قبل ار وجوده ضرورت دبخسده باز هم:علت
ثامة م ى تولك غلت«قامه:ياشنة؟:آيا معلول قبل از اينكة ضرورت بيذا 'كند: م ى تواند
به وجود آيد؟
-برای هرم زیر نامی,مناسب انتخاب کنید.
YY
صفحه 24:
وجوب مقدم بر وجود
این حقیقت که علت به معلول ضرورت میدهد. امری است که
همكان آن را قبول دارند و اكر كسى احياناً در بحثهاى علمی در آ ن
تردید نماید. در زندگی روزمره از آن پیروی میکند. استاد علامه
طباطبایی در کتاب نفیس «صول فلسفه و روش رتالیسم» این
مطلب را با ذکر مثالی توضیح دادهاند:
«گر به دری بسته فشار آوردیم و باز نشد. برمیگردیم و ازگوشه
وکنار به جستوجو میپردازیم؛ یعنی میخواهیم بفهمیم چه کم و
کاستی در علت بازشدن در پیدا شده که در باز نمیشود؛ زیرا اگر
چنین کم و کاستی نبوده فشار ذست با بقیه شرایط حتماً در راز
میکرد.
صفحه 25:
همچنین یک نفر متخصص, ماشینی را که به کار انداخته, با مشاهده
کوچکترین خللی در حرکت ن فورا با کنجکاوی در پیکره ماشین. میخواهد
بفهمد که کدام شرط از شرایط علی حرکت آن مفقود است؛ زیرا اگر چنین
مانعى در كار نبود در حركت ماشين وقفداى يديد نمىآمد؛ يعنى؛ اكر علت تامه
حركت موجود يود حركت ضرورى بود. يس ناجار علت. تامه هر معلول به معلول
خودش ضرورت میبخشد و معلول آن در پی اين ضرورت به وجود مىآيد.»
به همین جهت. حکما میگویند: «الشیء ما لم یحب لم یوجد»؛ یعنی هر چیزی
تا وجودش به مرحله وجوب و ضرورت نرسد. موجود نمیشود. پس هر چیزی که
موجود شده و میشود, به حکم ضرورت و وجوب و در یک نظام قطعی و
تخلفناپذیر موجود میگردد.
با دقت در قاعده ذکر شده درمييابيم که از نظر حکما و در یک تحلیل عقلی
«وجوب و ضرورت» مقدم بر «وجود» است و نه تنها علت به معلول وجود
میبخشد؛ بلکه مقدم بر ایجاد معلول, بدان «وجوب» عطا میکند. مطابق این
تحلیل, نظام عالم هستی نظامی وجوبی و قطعی است.
صفحه 26:
تأمل
آيا انتظار داريم بعد از فراهم شدن تمام شرايط و عوامل براى به وجود آمدن يك
: 1 انتظاری معقول است؟ چرا؟
اصولا به دليل وابستكىهاى خاصى كه ميان موجودات جهان وجود دارد. هر
علتى فقط معلول خاصى را ايجاد مىكند و هر معلولى تنها از ole خاضي ساو
میشود. ما در تجربیات عادی خود به اين حقیقت اعنقاد راسخ داریم که مثلا
برای با سواد شدن باید درس خواند و برای حفظ سلامتی باید ورزش کرد و
برای ارتباط با خدا باید نماز و نیایش به جای آورد؛ بنابراین, اگر بخواهیم با سواد
شویم یا سلامتی خود را حفظ کنیم یا با خدایند ارتباط داشته باشیم. باید به
علل خاص آنها متوسل شویم و اگر از غیر از آنها وارد شویم. هركز به نتيجه
نخواهيم رسید. فلسفه ثابت میکند که در مین تمام جریانات عللم چنین
پیوستگی معینی وجود دارد؛ یعنی میان هر علت با معلول خودش سنخیت و
مناسبت خاصی حکم فرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست.
صفحه 27:
در يرتو اين اصلء نظام جهان انتظام مییلبد و در اندیشه مابه صورت دستگاهی
منظم و مرتب در میآید که هر جزء آن جایگاه به خصوصی دارد و هیچ جزئی
ممکن نیست در جای جزء دیگر قرار گیرد.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
اگر یک ذره را برگیری از جای خلل یابد همه عالم سراپای
در حقیقت. همانگونه که وجوب علی و معلولی از لوازم اصل علیت و انکار آن
همچون انکار اصل علیت است. سنخیت علت و معلول نیز لازمه قبول اصل علیت
است و هركاه بخواهيم به درستىء معناى اصل عليت را د بايد به اصل
نخیت علت و معلول پی ببریم. عدم قبول اصل ت نیز در به معناى
نفی اصل علیت است؛ به بیان دیگر, اصل علیت نفس ارتباط و پیوستگی موجودات
جهان زا بیان میکند و پراکندگی و عدم ارتباط آنها را نفی مینماید. اصل
سنخيت, نظام حاكم بر لين ارتباط را بر ما آشكار میسازد. بدیهی است که رابطه
بدون نظام و قاعده, قلبل تصور نيست و جنين رابطداى در حكم نفى رابطه است و
درست به همین دلیل, اصل عليت از اصل سنخيت نيز انفكاكنايذير است.
صفحه 28:
تسلسل علل. باطل است
مسئله ديكر در باب علت و معلول این است که سلسله fle متناهی
است و نامتناهی بودن لّن محال است؛ یعنی, اگر وجود یک شیء صادر
از علتی و قللم به علتی باشد و وجود آن علت نیز قللم به علت دیگر و
وجود آن علت دوم نیز قائم به علت دیگر باشد. ممکن است عدد علتها
و معلولهایی که به اين ترتیب» هر یک صادر از دیگری است. بسیار
باشد. ولى در نهلیت امر. لین سلسله علل به علتی منتهی میگردد كه
قائم بالذات است و وجود آن از علت دیگری صادر نمیشود.
صفحه 29:
فلاسفه بر بطلان تسلسل علل نامتناهی برهانهای زیادی اقامه کردهاند
وبا تعبیری کوتاه میگویند: «تسلسل محال است». حکمایی نظیر
فارابی: اینسینا. خواجه نصیرالدین طوسی. میرداماد و صدرالمتألهین
هر یک برهانی بر بطلان تسلسل علل اقامه کردهاند. این براهین در
مبحث خداشناسی فلسفی کاربرد زیادی دارند و گاهی خود برای LE
وجود خدا به کار میروند.
یکی از برهانهای معروف در محال بودن تسلسل» برهان فارلبی است
که میتون ن را یکی از لایل فلسفی اثبات وجود خدا هم به حساب
آورد.
صفحه 30:
تکمیل و ارزیابی
در جدول زیر علت یا علتهای هر مورد را مشخص کنید:
فعالیتهایی که میتوانند علت راقع شوند
۱ | قهرمانی در جام جهانی فوتبال
۲ | قبولشدن در رشتة فلسفه
۳ |انسان کاملشدن
۴ | جوشاوردن اب
۵ | گرفتن پنجری لاستیک دوجرخه
صفحه 31:
مقایسه ارزیابی
آیا با فعالیتهای ردیف ۵ میتوان به معلول ردیف ۱ دست یافت؟ چرا؟
برهان فارابی
در این برهان از اصل «تقدم علت بر معلول» استفاده شده است. این
اصل بیان میکند که علت بر معلول خود تقدم وجودی دارد و معلول در
مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته است؛ یعنی. وجود معلول.
مشروط به وجود علت است. در صورتی که وجود علت. مشروط به
وجود معلول نیست. به بیان دیگر درباره «معلول» این شرط صادق
cull که «تا علت وجود پیدا نکند. او وجود پیدا نمیکند»؛ اما درباره
«علت» این شرط صدق نمیکند که «تا معلول وجود پیدا نکند او وجود
پیدا نمی کند». حرف «تا» همان نشانه شرط است.
صفحه 32:
حال به این مثال توجه کنید: فرض میکنیم یک گروه نظامی قصد
حمله به دشمن دارد. اما هیچ یک از نفرات» حاضر نیست در این امر
پیشقدم شود. یا حتی با دیگران همقدم باشد. به سراغ نفر اول که
میرويم میگوید «تا» نفر دوم آغاز نکند. من هم آغاز نخواهم کرد. نفر
دوم نیز همین سخن را درباره نفر سوم میگوید و نفر سوم نیز نسبت به
نفر چهارم و ... . بدین ترتیب. یک نفر هم پیدا نمیشود؟ البته نه؛ زیرا
حرکت هر فرد مشروط به حرکت فرد دیگر است؛ حرکت غیر مشروط
یافت نمیشود و لين زنجیره که همه اعضای آن عمل خود را به دیگری
مشروط کردهاند. هرگز اقدامی صورت نمیدهد.
صفحه 33:
اکنون اگر سلسلهای نامتناهی از علتها و معلولها را در نظر آوریم»
چون همه افراد این سلسله. خود معلول علت بالاتر از خود هستند.
درنتیجه وجود هرکدام مشروط به وجود دیگری است که وجود لن هم
به نوبه خود. مشروط به دیگری است. تمام آنها به زبان حال میگویند
«نا» آن فرد دیگر. وجود پیدا نکند. ما نیز وجود پیدا نخواهیم کرد و
چون این سخن بدون استثنا زبان حال همه افراد زنجیره است. پس
همه آنها مجموعا مشروطهایی هستند که شرط وجودشان» یعنی
«علتى كه خود معلول دیگری نباشد» وجود ندارنه يس اين زنجيره
هركز وجود ييدا نخواهد كرد.
صفحه 34:
اگر زنجیره موجود شود به ناچار بلید موجودی که خود معلول دیگری
نباشد (یعنی علتی که خود معلول علت بالاتری نیست) در رلس این
زنجیره قرار گیرد. بدین ترتیب برای موجود شدن زنجیره. موجودی
لازم است که وجود لن مشروط به وجود دیگری نباشد و سلسله با
وجود او آغاز گردد. پدید آمدن زنجیره تنها و تنها در گرو وجود یک سر
سلسله یعنی یک وجود نامشروط است که علت العلل يا علت نخستین
نامیده میشود. او سرچشمه همه علتها و معلولهای دیگر است و
وجودش ضامن تحقق زنجیره است؛ بنابرلین؛ یک زنجیره موجود از علل
و معلولها قطعا بايد به يك علت العلل ختم شود که در لین صورت
نامتناهى نخواهد بود.
صفحه 35:
تعقل و تطبیق ۱
آیا تسلسل دور باطلی است که هیچگاه از لُن نمیتوانیم رهایی پیدا
کنیم؟ چاره چیست؟ چگونه برهان فارابی میتواند ما را نجات دهد؟
خر 5 فدح بم
ey BP ge
رو ریاف 5
pe he a
م nee Mey
صفحه 36:
برهان وجوب و امکان (برهان سینوی) ۱
لبن سینا با توجه به اينکه وجوب معلول یا شیء ممکنالوجود بر وجود آن تقدم
دارد و همجنين بر اساس مقدمه بطلان تسلسلء به اثبات يك علت فاعلى
واجبالوجود برای کل موجودات جهان پرداخته است که از مهمترین برهانهای
اثبات وجود خدا محسوب میشود. در این برهان ابن سینا از مفاهیم وجوب و
امکان استفاده میکند. برهان وجوب و امکان به نام خود لبن سينا به برهان سينوى
معروف است. مضمون اين برهان جنين است:
وقتى در موجودات جهان نظر میکنیم. میتوانیم بگوییم که هر موجودی بنا به
فرض عقلی, از یکی از دو قسم ممکن و واجب خارج نیست؛ یعنی؛ هر موجودی بنا
به تقسیم عقلی یا ممکنالوجود است یا واجبالوجود. اگر واجبالوجود باشد که
مدعای ما (یعنی نیاز جهان به یک علت یا فاعل واجبالوجود) ثلبت میشود و اگر
ممکنالوجود باشد. لامحاله باید به واجبالوجودی منتهی شود تا بتواند موجود
شود؛ زیرا میدانيم که ممکنالوجود از ناحیه خود ایجاب نمیکند که موجود یا
معدوم باشد.
صفحه 37:
پس بر اساس دو قاعدهای که قبلاً بیان داشتیم:
۱- شیء تا به مرحله وجوب نرسد. موجود نمیشود.
۲ ملاک نیازمندی معلول به علت» امکان ذاتی آن است.
بنابرلین» بود و نبود یک ذات ممکن,» وابسته به علتی خارج از اوست. با بودن او این
ذات ممکن به مرحله وجوب میرسد و موجود میشود و بدون آن؛ معدوم میگردد.
حال اكر اين علت را بررسی و همین دو فرض را درباره او جاری کنیم درمیيابي
که یا واجبالوجود است یا ممکنالوجود؛ در صورت اول مدعای ما ثلبت است و در
حللت دوم محتاج به علت دیگری است که آن علت دوم هم یا واجبالوجود است یا
ممکنالوجود. اگر ممکنالوجود باشد. حاجت به علت سومی میفتد و ... اما
سرانجام بلید به یک علت یا فاعل واجبالوجود منتهی شود وگرنه سلسله ممکنات
هرگز به درجه وجوب و در نتیجه به مرتبه وجود نمیرسد. پس. وجوب زنجیره
ممكنات بايد از ناحیه موجودی باشد که وجوب او ذاتی است و از ناحیه موجود
دیگری نیست.
صفحه 38:
این برهان را بوعلی سینا در نمط چهارم کتاب «اشارات« ذکر کرده و
زيرا در اين برهان
آن رابهتزین برهان قر اقبات وجوةاختا خانسثة!
تنها یک محاسبه عقلی ما رابه نتيجه میرساند. مقدمهای که در این
برهان مفروض گرفته شده این است که اجمالا موجوداتی در جهان
هستند و جهان هیچ در هیچ نیست و البته لین مقدمه نیز بدیهی است.
پس چنین نیست که وجود موجود خاصی از قبیل انسان» حیوان»
خورشید. کوه و ... مسلم فرض شده و سپس مبنای اثبات ذات واجب
قرار گرفته باشد؛ بلکه چند اصل و قاعده کلی عقلی است که به طور
خلاصه میتوان آنها را اینگونه بیان کرد.
صفحه 39:
۱- موجود و بلکه موجوداتی در جهان هست و جهان هیچ در هیچ
۲ موجود یا واجبالوجود است یا ممکنالوجود.
۳ ممکن تا زمانی که وجوب پیدا نکند. وجود پیدا نمیکند.
۴ تسلسل علل نامتناهی محال است.
بتابر اصول ذكر شده. زنجیره ممکنات اگر به يك واجبالوجود منتهی
نشود. تحقق و وجود پیدا نمیکند؛ زبرا این زنجیره به خودی خود
وجوب و ضرورت ندارد و تا چیزی ضرورت پیدا نکند. وجود پیدا نخواهد
كرد.
صفحه 40:
تکمیل و ارزیابی
با تکمیل دو دایره دیگر توضیح دهید چه تفاوتی بین برهان ابنسینا با
برهان فارابی وجود دارد؟
موجود بلکه موجوداتی
در جهان هست
۳7
موجود یا واجب الوجود
است یامیک آلرجرد
مت >— 3
صفحه 41:
نظام متقن
حکمای مشاء براساس مبلنی فلسفی یاد شده. همچون وجوب و امکان.
علت و معلول» وجوب علی و معلولی. سنخیت علت و معلول و نفی
تسلسل و اثبات واجبالوجود تصویری منظم و تفسیری صحیح و
اقناع کننده از جهان هستی ارائه میکنند.
با قبول «اصل علیت» و پذیرش لین حقیقت که در جهان هر حادثهای
علتی دارد و صدفه و اتفاق محال است. به ارتباط و پیوستگی اجزای
جهان پی ميبريم. «اصل وجوب cle و معلولی» جهان را تلبع یک نظام
ضروری و حتمی نشان میدهد که در Ly, ot موجودات از =
حتمیتی برخوردار است که تخلف از آن هرگز ممکن نیست.
صفحه 42:
«اصل سنخیت» میان علت و معلول. انتظام خاصی برقرار میسازد و نظام و
قانونمندی هستی را در نظر ما نمودار میکند. با تکیه بر لين اصل؛ درمىيابيم كه
ارتباط موجودات ارتباطی آشفته و مغشوش نیست؛ بلکه میان علتها و معلولها
«نظام» و «قانونى» برقرار است که از آن به «سنن» و «نوامیس» هستی تعبیر
میشود. این سنن و نوامیس هرگز به تغییر و تبدیل دچار نمیگردند. ۱
اصول ذکرشده به جهان هستی جلوه تازهای میبخشند و دقت و استحکام آن را
بیش از پیش به ما مینمايانند. از سه اصل علیت». «اصل ضرورت علی و معلولی»
و صل سنخیت» به ترتیب میتوان نتایج زیر را استخراج کرد:
۱- ارتباط و پیوستگی موجودات جهان
۲- تخلفناپذیری و حتمیت نظام هستی
۳ نظام معين هستى
صفحه 43:
استخراج نتایج
از اصول زیر چه نتایجی میتوان گرفت؟ در مقابلشان بنویسید.
نمونهیابی
اگر هر کدام از اصول زیر را حذف کنید شاهد چه حوادث و اتفاقاتی در جهان
هستی خواهیم بود.
اصل علیت
سم دعومب د مع مسمس سمه le era tial) [eve و مغلوان
اصل سنخيت
صفحه 44:
اهمیت بحث علیت و جایگاه آن در پژوهشهای علمی
تحقیق و پژوهش در همه علوم. رسیدن به
قوانين و نواميس جهان است. به شناختى كه همراه با بقین نباشنده
نمىشود. آدمى به حسب فطرت خويش در يى شناخت و كشف حقايق است و
تاريخ تحول علم بشر لين معنا رابه خوبى اثبات مىكند. تلاش بشر برای نفوذ به
درون طبيعت و كشف ييجيدكىهاى عللم خلقت روزافزون است. تدوين روشهاى
بهتر و دقيقتر يزوهشء ساختن ابزارهاى ييشرفته براى آزمون و تجربه كاملترء
استفاده كسترده از رياضيات و آمار براى هرجه دقيقتر كردن نتايج تحقيق و ..
همكى بيانكر انكيزه و تلاش بشر براى دستيابى به شناخت يقينى است. بدون شك
اين شناخت درصورتى به دست مىآيد كه بر اصول و يقينى مبتنى باشد و
اين اصول و مبانی را باید در مباحث فلسفى مربوط به شناخت جستوجو كرد.
هدف ۱
صفحه 45:
* تحقیق
کدام حوزه از معرفت میتواند به پرسشهای زیر پاسخ دهد؟ آیا
پرسشهای زیر برای عالمان علوم تجربی و ریاضی اهمیت دارد؟ Ul
کمکی به پیشرفت علم خواهد کرد؟ آیا شما میتوانید به لین پرسشها
پاسخ دهید؟
الف) شناخت چیست؟
ب) علم چیست
ج) آیا مبلنی علم تجربی خود تجربی است؟ اگر تجوبی نیست بنیادهای
علم تجربی و ریاضی و منطقی را در چه حوزهای از معرفت باید
جستوجو کرد؟
صفحه 46:
فلسفه با تبیین اصل علیت و فروع آن. یعنی اصل ضرورت علی و معلولی و اصل
3 اتصالی را میان همه پدیدههای جهان به
OU وسافده است. و از طرف جیگره مقععات:لازم را برای شباشت gay قوانین و
رولبط حاکم بر پدیدههای جهان فراهم آورده و پایههای آزمایش و تجربه را - به
مثابه روش تحقیق علوم تجربی - تحکیم کرده است.
جزئى و كلى: مىدانيم كه آزمايش و تجربه تنها به امور جزئى و معين تعلق
مىكيرد. هر آزمايشى در زمان و مكانى معين و بر روى يديدهاى مشخص انجام
میشود و نتيجه لن تنها در همان مورد خاص صدق میکند؛ برای مثال. میتوانیم
فلزی را در آزمایشگاه حرارت دهیم و مشاهده کنیم که منبسط میشود يا
مغناطیسی را به مقداری براده آهن نزدیک کنیم و ببينیم که آنها را جذب میکند
یا مشاهده کنیم که دو جسم با بار الکتریکی همنام یکدیگر را میرانند.
صفحه 47:
نتيجه هر آزمايش به خودی owed ره زد ره آن آزمایش محدود
میشود و از ن فراتر نمیرود؛ یعنی اگر ما از طریق آزمون و تجربه صدها بار
که آب در أثر حوارت میچوشد با لين حال
جه Stal aS eran هر موردیک اجه جر توس peel
نمیتواند به صورت کلی بیان شود.
در اثبات رابطه بین دو پدیده مثل حرارت و انبساط. مغناطیس و جذب برادههای
آهن و ... اگر تعداد آزمون و تجربه هم افزایش یابد و موارد صدق آن بیشتر شود. باز
به همان موارد. محدود خواهد بود وبه خودی خود نمیتواند شکل یک قانون علمی
را پیدا کند؛ زیرا قوائین علمی همواره بیان کننده یک رابطه کلی و ضروری بین دو
پدیدهلند و نه تنها موارد تجربه شده. بلکه موارد تجربه نشده را نیز در برمیگيرند.
قوانین علمی عموما با «هر» «هیچ». «همیشه» و ان داده میشهند و اين
کلمهها علامت کلی بودن اين گونه قوانین است.
صفحه 48:
برای مثال. ما در علم فیزیک با این قوانین آشنا میشویم:
هر فلزی در اثر حرارت منبسط میشود.
هيج موتور حرارتی را با یک چشمه گرما نمیتوان ساخت.
هميشه بار الكتريكى متحرك در فضاى اطراف خود ميدان مغناطيسى توليد
قوانين را صرفا محصول آزمليش و تجربه دانست؟ آيا همه فلزات يا
موتورهاى حرارتى يا بارهاى الكتريكى دركذشته و حال و آينده به تجربه
درآمددائد؟ آيا مىتوان اطمینان داشت که لین قوانین. فردا نیز به قوت خود باقى
هستند؟ اگر بخواهیم بر شمار معدود تجربه خود تکیه کنیم. نمیتوانیم برای این
قوانین کلیتی قائل شویم؛ زیرا تجربه از موارد معین خود فراتر نمیرود.
صفحه 49:
کشف رابطه
- چه رابطهای بین ضرورت و کلیت با اصل علیت وجود دارد؟
استخراج پیام
- داستان زیر را بخوانید و نتیجه گیری خود را با دوستان و معلم خود در
میان بگذارید و سپس به سوالاتی که در ذیل داستان آمده پاسخ دهید.
مرغی را فرض کنید که هر روز رلس ساعت ۸ صبح او را تغذیه
مىكردند؛ اين مرغ بيش از ۱۰۰ بار شاهد این امر بود. در روزهای
بارلنی. در روزهای طوفلنی» در روزهاى صاف و ... لين مرغ به لين نتيجه
رسید كه من هر روز ساعت ۸ تغذیه میشوم. اما در روز اول فروردین
به جای آنکه تغذیه شود گلوی او را برای ناهار روز عید بریدند.
صفحه 50:
للف) به نظر شما لین مرغ بسان چه عالملنی است؟ اگر عالمی به رابطه
فلسفه و اصول آن توجه کند آیا به سرنوشت مرغ دچار میشود؟
ب) آیا همه آزمایشهای جزئی و محدود به زمان و مکان خاص علوم
تجربی میتوانند به تجربههای خود کلیت و ضرورت دهند؟ Gal LI امر
مستلزم خارج شدن از علوم تجربی نیست؟ _
اصول عقلانی: نتیجه میگیریم که تجربه و آزملیش هیچگاه به تنهايى
به یک قانون کلی منتهی نمیشود و هیچگاه به خودی خود از موارد
تجربه شده به موارد تجربه نشده سرایت نمی کند. پس در قوانین علمی,
کلیت و ضرورت به مشاهدات تجربی (هر قدر هم که زیاد باشد) تعلق
ندارد و از مرزهای توانلیی تجربه بیرون است. کلیت و ضرورت را تنها
میتوان در اصول عقلانی جستوجو کرد و نه در آزمونهای تجربی.
صفحه 51:
عقل به کمک بدیهیات اولیه عقلی میتولند در شناخت به اصولی دست یلبد که
جنبه کلی و ضروری دارند و سپس بر اساس همین اصول کلی و ضروری, به تدوین
قوانين علمى بيردازد. اصل عليت و فروع أن اصولى كلى و جهان شمولاند كه نه از
طریق تجربه. بلکه با تاملات عقلانى .به دست مىآيند. اينها قوانين فلسفى هستند
كه كليت و ضرورت خود را از نيروى عقل دريافت كردهاند و مىتوانند مبناى
شناخت تجربى قرار كيرند. فلسفه در اين اصول تحقيق مىكنند و يس از كسب
اطمینان از صحت آنهاء در پژوهشهای علوم تجربی آنها را به خدمت میگیرد.
امام خمینی, این حکیم اسلامی در نامه تاریخی خود به میخائیل گورباچف
مینویسند: «قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است. معقول
است نه محسوس. ادراک معلنی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن
تکیه دارد. معقول است نه محسوس.»
صفحه 52:
* تعقل
به نظر شما عالمان. سای ای عم جرب را بليد در زمين عقل قرار دهند يا در
plas ay 5 خدشهناپذیر و مستحکم است:
جواز تعمیم
اصل ule ارتباط پدیدهها را به ما ثلبت میکند؛ اصل ضرورت علی و معلولی
ضرورت را در ارتباط بين علت و معلول نشان مىدهد و اصل سنخيت علت و معلول
میتولند کلیت را در قوانین علمی آشکار سازد. عقل انسان بر اساس لين اصل حكم
میکند که روابط بین پدیدهها روابطی معین است و جهان به دنبال ج
متحدالشکل است. پدیدههای طبیعت پیوسته آثار و خواص یکسانی از خود نشان
میدهند و هرج و مرج به جهان طبیعت راهی ندارد. اگر امروز و در تجربه حاضره
رابطه بین حرارت و انبساط فلز را مشاهده میکنیم. اگر رابطه نیرو و حرکت را
میبینیم. اگر میتوانیم به خاصیت سرطانزایی سیگار در تجربه علمی پی ببریم»
برحسب اصل سنخیت میتوانیم مطمئن باشیم که جریان طبیعت در آینده نیز بر
همین منوال است و انحرافی در آن رخ نمیدهد.
صفحه 53:
تجربه علمی هر اندازه که گسترده و دقیق باشد. مادام که با اصول
ضروری و کلی حاکم بر هستی - که اصولی عقلی است نه تجربی - توأم
نشود. نمیتولند از موارد محدود تجربه شده فرلتر رود و درباره آنچه به
تجربه درنیامده است تعمیم پلبد وبه شکل یک قانون علمی درآید. اين
اصول عقلانی و یقینی جواز تعمیم آزمون و تجربه را برای دانشمندان
فراهم میکند. اگر اينگونه نبود. شناخت علمی همواره امری بیاعتبار
تلقی میشد و به نظر میرسید بنای با شکوه علم و دانش بر امواجی
لرزان قرار كرفته است. ۱
با تكيه بر اين اصول فلسفىء دانشمندان در تحقيق و يزوهش أسوده
خاطر مىشوند و مى توانند با اطمينان به كار خويش ادامه دهند.
صفحه 54:
ماکس پلائک, فیزیکدان بزرگ معاصره میگوید: فاصل Cagle تا به
امروز پلیه و شالوده هر پژوهش علمی بوده است ... من در لين مقام. به
سهم خود با اطمینان میگویم که به اصل علیت به عنوان اصلی
استثناناپذیر معتقدم ... و تابه لین لحظه کمترین دلیلی نمیبینم که ما
را به تردید در این اصل استثناناپذیر وادار کند».
بنابرلين» فلسفه اسلامی. جهان رابه صورت مجموعهای به هم پیوسته و
مرتبط الاجزاء نشان میدهد و در عين حال» شناخت یقینی و مصونیت
از تردیدهای شکاکان و سوفسطاییان را میسر میکند و این را میتوان
از خدمات بزرگ فلسفه به جهان علم و معرفت بشری به شمار آورد.
صفحه 55:
تأمل فلسفى oe
آيا علم تجربى مىتواند اصول زير را ناديده بكيرد؟ آنكاه آيا باز مىتواند نتيجه
تجربههاى جزئى خود رابه ساير موارد به طور كلى و ضرورى تعميم دهد؟ به نظر
شما ييكانهاى زير جه جيز را نشانه كرفتهاند؟
© ارتياط بديددها أصل عليت
© ضرورت در ارتباط بين معلول وعلت
اصل ضرورت علی و معلولی|
8 بای ضروریپ دیدهای ام
© كليت در قوانين علس أصل ستخيت علت و معلول
صفحه 56:
مراتب موجودات در نظام هستی: علاوه بر اینهاء فلسفه با نفی تسلسل
در عللء نشان میدهد که زنجیره علل نمیتواند تا بینهایت امتداه
داشته باشد؛ بلکه این سلسله ub به مبدآیی واجبالوجود منتهی شود
كه تمامى اين علتها و معلولها از جانب او هستی و وجود مىيابند.
حکما در سلسله موجودات مراتبی را اثبات میکنند و نشان میدهند
که موجودات جهان به موجودات مادی و محسوس منحصر نیستند؛
بلکه در نظام هستی موجودلتی مجرد از مادهلند که گرچه ما با حواس
خود قادر به درک آنها نیستیم و اوصاف آنها رابه درستی نمیتوانیم
بشناسیم. اما جهان, با وساطت آنها تدبیر میشود.
صفحه 57:
علل و عوامل طبیعی در حوادث جهان موثرند و تاثیر آنها به واسطه همین قوای
مجرد از ماده تحقق مییابد. این قوای مجرد که مافوق عللم طبیعت قرار دارند و
فيض خداوندی از طریق آنها به عللم طبیعت میرسد. همان فرشتگان و ملاتکاند
که در حکمت مشاء با الهام از احادیث اسلامی, عقول نامیده شدهاند. آنها هر دم
در کار تدبیر جهان خلقتاند:
غیر این عقل تو حق را عقلهاست که بدان تدبیر اسباب سماست
به اين جهانشناسی مشلیی که بر وساطت موجودات مجرد در جهان مبتنی
است. زمين و أسمان و همه كائنات را در قلمرو فيض ربويى تفسير مىكند. بر اين
اساس در نظام جهان» مجردات هم فيض هستى را از واجبالوجود به عللم طبيعت
منتقل میکنند و هم واسطه تکامل موجودات و رسیدن آنها به اهداف و غایات
وجودیشان هستند.
صفحه 58:
حکمابا قبول اصل «علت غایی» در طبیعت و قبول اینکه طبیعت در سیر و حرکت
خود غایاتی را جستوجو میکند و همه غایات هم به یک غایت اصلی؛ یعنی.
«غلیت الغایات» منتهی میگردند چهره دلپذیری از هستی ترسیم میکنند. اثبات
«علت العلل» و «فلیت الفایات« در جهان هستی نشان میدهد که مجموعه جهان
از یک مبدا سرچشمه میگیرد و در سیر تکاملی خود با وساطت مجردات به سوی
یک مقصد رهسپار است. فلاسفه اثبات میکنند که «علت العلل» در نظام هستی
همان «غایت الفایات» است؛ یعنی. مبدا و مقصد نظام هستی یکی است: ذات
واجبالوجود. لذا جهان. ماهیت «از اوبی» و «به سوی اویی» دارد و اين سخن
ترجمان این آیه قرآن کریم است که میفرماید: ان لله و انا اليه راجعون.
لین سرشت معنوی حکمت اسلامی که انسان به کمک تن میتولند جهانبینی الهی
و اسلامی را به طور عمیق دریلبد. در حکمتهای بعدی تداوم یافت و وارد مراحل
کاملتری شد.
صفحه 59:
براى اين قوس نامی مناسب پیدا کنید و آن را با تفسیر آیات ۸ و ٩
سوره نجم مورد مقایسه قرار دهید. چگونه خداوند هم علت العلل است
و هم غایهالفایات؟
عالم مائه آمادءشدن براى رسيدن به غايت
صفحه 60:
تمرینات
-١ کهنترین مسئله فلسفه چیست و با چه تعبیری بیان میشود؟
۲ قاعده «لشی ما لم يجب لم یوجد» را شرح دهید.
۳ تخلف معلول از علت خویش در واقع همان
۴ اصل ستخیت علت و معلول رابا ذکر مثال توضیح دهید و بگویید
این اصل ذیل کدام قاعده بیان میشود.
۵ نظر متکلمین و فلاسفه در منشا نیازمندی اشیا رابا یکدیگر مقایسه
نمایید.
۶ برهان فارلبی در ابطال تسلسل علل نامتناهی رابا ذکر مثال توضیح
دهید.
است.
صفحه 61:
۷- برهان وجوب و امکان (برهان سینوی) را در اثبات وجود خدا شرح
دهید.
۳ میان علتها و معلولها نظام و قانینی برقرار است که از آن به A
موم موه هستی تعبیر میشود. 9
٩ اهمیت علیت و جایگاه آن را در پژوهشهای علمی بنویسید.
+1 علت تامه و علت ناقصه را با ذکر مثال تعریف کنید.
۱- اصولی که جواز تعمیم آزمون و تجربه را برای دانشمندان فراهم
میکند چیست؟ آنها را شرح دهید.
۳۲- از دیدگاه حکمای مشاء مراتب موجودات در جهان هستی را
ترسیم کنید.
صفحه 62:
۳ اصطلاحات زیر را به طور خلاصه شرح دهید.
الف) واجبالوجود
ب) ممکنالوجود
ج) واهبالصور
د) عقول
۴ هر کدام از موارد زیر برای وجود پیدا کردن به چه عواملی وابسته
هستند؟
IF محمدی قصری با سنگهای سفید عالم هستی
فرشتگان قبول شدن شما در دانشگاه ابلیس
صفحه 63:
از عواملی که بر میشمارید هر کدام را در جدول زیر در جای مناسب
قرار دهید:
۱ عوا
نام 0 cle ناقصه علت تامه
بهرجودآورنده
آب. هواء نور خاک | آب. هوا. نور. خاک»
كل محمد انور هواء تور: تام عراملباهم
باغبان و .... باغبان
قصری با سنگهای سفید
صفحه 64:
۵ تفسیری مناسب برای شکل زیر ارائه دهید.
فلسفه
اصل علیّت و فروع آن
Zs
پدیدههای جهان شناخت یقینی فوانین و روابط حاکم بر پدیدههای جهان
صفحه 65:
با تشکر از صبر و حوصله شما دوستان