صفحه 1:
سم
26
2
/
صفحه 2:
لْحَنْذ له الدی لیس لقضائه دافغ V5
لعطائه مان asiiaS V5
ستایش خاص خدایی است که نیست برای قضا و حکمش
خلوگیری و نه برای عظا و بخششش مانعی و نه مانند
خته اش
صُئعٌ صانع وَهُوَ الْجَوادُ الواسغ قطر ناس
التدائع Sails
ساخته هیچ سازنده ای و او است بخشنده وسعت ده که
آفرید انواع گوتاگون پدیده ها را و
دعاار عر که
صفحه 3:
بِحِكْمَتَهِ الصَّنائْعَ لا تخفى عَلَيْهِ الطلايعٌ ولا
تضيع عِنْدَهُ الْوَدائِعٌ
به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را طلايه ها(ى عالم
وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود
جازی Js ouils gible als قانع وراجم
Js ضارع ومثرل
پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامّان دهنده زندگی هر
قناعت پيشه و مهربان نسبث به هرنالان. فروفرستنده
fica عر که
صفحه 4:
الْنافع والْکتاب الجامع بالثُورٍ الساطع و
gw gd 9 بهره و آن کتاب امع که فرستادش بوسیله نور آن
نور درخشان 9 او است که دغاها را شنواست
وَلِلْكْرَباتِ دافغ وللدرجات رافغ وَلِلْجَبابِرَةِ
Sie all Ma gels ول
و گرفتاریها را برطرف کند و دزجات را بالا برد و گردنکشان
را ريشه کن سازد پس معبودی جز او نیست و
fica عر که
صفحه 5:
شی ۶ يَغْدِلَة owls کمثله شیء وهو
السمیغ التصيرٌ اللّطيفث Saal
چیزی با او برابری نکند و چیزی همانندش نیست و او
شنوا است و بدتاهو وقیق و آگاه
ET) ah ase segs رَعَتْ
واو بر هرجيز توانا است خدایا من بسوى تو اشتياق دارم
و به پروردگاری تو گواهی دهم
fica عر که
صفحه 6:
° 2
i502 نك ری و sai 5s HEI تدا
Sek 528
بت
2
اقرار,دارم به اینکه تو پروردگار منی و بسوی تو است بازگشت من
آغاز کردی وجود مرا » (حفت لد.ییش از آنکه باشم
Lol ال ضلات gael
چیز قابل ذکری و مرا از ال آفربدی آنگاه:درمیان صلبها جایم
دادی و ايم ساختی
fi عر كم
صفحه 7:
wl الْمَنُونِ واختلاف 2983 والسنین
Gyo Lisl J5l als
اژیحوادث زمانه و تغییرات روزگار و الها و همچنان همواره از
لب الی چم فی £3185 3 ell Ge
الْماضِيَة وَالْفُرُونِ الا لم
صلبى به رحمى كوج كردم ذر انام قديم و كذشته و قرنهاى بيشين
fica عر که
صفحه 8:
تخرجنى لِرَأقَتِكَ بى وَلْطْفِكَ لى واخسايِكَ
الىّ فی دولة آئِمَّهَ
So) jg مهر و راءفتی که به من داشقى و احسانت نسبت به من
مرا به جهان نیاوردی ذر دوران حکومت پیشوایان
الْكْفْرِ الدین تقضوا عَهْدلَ_وکَدبُوا
ژشاکلکنك آخرختنی للذى
کفر آنان که پیمان تو را شکستید و فرستادگانت را تکذیب کردند
ولى در زمانی مرا بدنیا آوردی که
fica عر که
صفحه 9:
سَبَقَلى مِنَ الهُدَى الذى لَهُ يَسَرْتَنى وَفيهِ
آنشاءتنى وَمِنْ قَبْلِ ذلك
پیش از آن در علمت كدشه بوا از هدايتى که اسبابش را برايم
۳ مهیا فرمودی
و در آن مرا نشو و نما دادٍی و پیش از
ws 955 بجمیل صُنْعِكَ oes نِعَمِكَ
فانتدعت yn Sele
اين نیز به من مهر ورزیدی بوسیله رفتار نیکویت و نعمتهای
شایانت که پدید آوردی خلقتم را از منی
fica عر که
صفحه 10:
ريخته شده و جایم دادی در سه پرده تاریکی (مشیمه و رحم و
شکم) میان گوشت و ون و پوست
تشهذنی حلفی Lis Soll Jase aly مِنْ
آفرى نم آخرختنئىللذى
و گواهم نساختی در خلقتم و واگذار نکردی به من چیزی از کار
خودم را سپس پیرونم آوردی بدانچه
fica عر که
صفحه 11:
w
1
3
aime لی من الهّدی ای الدْثیا نما سَو
وحفظتنی فی ale agall
F
در عَلتت گذشته بود از هدایت|بسوی نبا خلقتی تمام و درست و
در ال ليت ود سالى
9
tal slaall Ge iid 555 lini لبتاً مرباً وعطفت
Sold Sle
در گهواره محافظتم کردی و روزيم دادی از غذاها شیری گوارا و
بای غراکعرا
صفحه 12:
الحواضن وَكَقْلْتَنى الأمّهاتٍ الرَّوَاحِمَ وكلآتنى
من طوارق اجان
پر من مهربان کردی و عهده دار پرستاريم کردی مادران مهربان
را و از آسیب جنیان
og oe ای
وَسَلّمْتنى مِنَ الزَّيادَةِوَالتُفْصاعَتعَاليْت يا
رَحيمٌيا رَحمنُ حثق
نگهداریم کردی و از زیادی و تقصان سالمم داشتی پس برتری تو
ای مهربان و ای بخشاینده تا
fica عر که
صفحه 13:
151 اسْتَهْلَلْتُ ناطفاً بِالْكَلامِآنْمَمْت عَلَنَ
سوابع الآ els ورس
آنگاه که لب به سخن گشودم و تمام کردی بر من نعمتهای
شایانت را و پرورشم دادی
زایداً فی کل عام حتّی | دا اکْتَمَلتُ فطرّتی
و وق نی اوجوت
هرساله زیادتر از سا 9 با آنگاه که خلقتم کامل شد
و تاب و توانم به حد اعتدال رسید واجب کردی
fica عر که
صفحه 14:
Ol diss ede اهنت مَغرقتك وروغتنی
disS> > whe
پر من حجت خود را بدین ترئیب که معرفت خود را به من الهام
فرمودی و بوسیله عجایب حکمتت به هراسم انداختی
و بیدارم کردی بدانجه (إاسمان و زمینت از پدیده های
fica عر که
صفحه 15:
وَتَتَهْتَنى لشكركَ وَذكُرك واوحبت ele
طاعتك وعبادتك
وآگاهم کردی به سپاسگزاری و کر خودث و اطاعت و عبادتت را
بر من واجب کردی
و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندی و پذیرفتن موجبات
خوشنودیت را بزايم آسان کردی
fica عر که
صفحه 16:
Mad ells eee Sg علت
و در تمام اینها به پاری و لطف خود بر من منت نهادی سپس به
اینکه مرا از بهترین خاکها آفریدی
تَرْض لى يا الهى ani دون اخری وررفتنی
مِن انواع المعاش
راضی نشدی ای معبود من که تنها از نعمتی برخوردار شوم و از
دیگری منع گردم بلکه روزیم دادی
filca عر که
صفحه 17:
His, Gul 5Il soins الْعَظیم الأغظم عَلَنَ
وَآحَسانِكَ القديم
از Elgil (نعمتهای ) زندگی و اقسام لوازم کامرانی و اين بواسطه ان
Soe coat eae 6 یب من و آن احیسان دیرینه ات
بود
إلَىَ خی ادا آنقشت pall gos Sle
وَصَرفت عَنْى كَل بالثقم
نسبت به من تا اينكه تمام نعمتها رااير من كامل كردى و تمام رنجها
و بلاها را از من دور ساختی
fica عر که
صفحه 18:
لَمْ يَمْتَعْكَ les وَجُرَْاءتى عَلَيْكَ آنْ دَللتّنی
lo oll 3523
باز هم نادانی و دلیری من بر هن جلوگیرت نشد از اينکه راهنماییم
کردی بدانچه مرا به تو نزديك کند
و موفقم داشتی بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد که اگر
بخوانمت پاسخم دهی و اگر بخواهم از تو
fica عر که
صفحه 19:
Disb! Sip tbl يتيكزتنى وَان َکرَئك
زذتنی کل ذلك
به من عطا کنی و اگر اطاعنت کثم قدردانی کنی و اگر
سپاسگزاریت کنم بر من بیفزایی و همه اینها
اکمال لاتغمك Ble واخسانك Dilated SSI
شبحاتك م و SUS Cpe
براى كامل ساختن نعمتهای و است بر من و احسانی است که
نسبت به من داری پس متزهی توء منزه از آن رو که آغازنده
fica عر که
صفحه 20:
مُعيدٍ حَمِيدٍ مجید يَقَدَّسَت آَسْماَوّكَ
وعظمت الأؤّكَ فَاءَىّ يقمكي
نعمتی و بازگرداننده و ستوژه و بزرگواری بسی پاکیزه است
ی نو وبرر اسب تهای تو پس ای
الهی آخصي عددا قدكراً ام ات
عطایاك اء۶قوم بها شک را وهی يا
معبود من کدامبك از 14#[ ال دراورده و اد کنم
یا برای کداميك از ۳ شباشگزاری اقدام کنم در
صورتی که آنها
دعار عر که
صفحه 21:
ای پروردگار من بیش از آن است که حسایگران بتوانند آنها را
بشمارند پا دانش حافظان بدانها رسد سپس ای خدا
آنچه را از سختی و ک ۳۵ 8 در کرده وباز ذاشتی بییشه
بوده از انجه برايم اشكار شد ف
fica عر که
صفحه 22:
الْعافيّة وَالسَرَآءٍ وَآنَا آَشْهَدٌ نهد يا[
من 5
بحقيقة ايمانى و
از تندرستی و خوشی و من گوآهی دهم خدایا به حقیقت ايمان
خودم و بدانچه تصمیمات یقینم بدان بسته است
باط ی ری
و توحيد خالص. و بى شائية كود و درونء سريوشيده نهادم
adc filca
صفحه 23:
wiles مجاری ور تضرى وآساریر
صَفحة جبينى 355
و رشته هاى ديد نور جشمائم و خطوط صفحه ييشانيم
و رخنه های راههای تنقسم و پرده های نومه بینیم و
راههای پرده گوشم
filca عر که
صفحه 24:
وما صّمَّتْ ك وَآطْبَقَت عَلَيْهِ سَفَتاى
و,آنچه بچسبد و روی هم قراز گیرد بر آن دو لبم و حرکتهای تلفظ
زبانم و محل پیوست کام
cowl ol ومَنایتِ, S55 قمى is
iar] ومساع مطعمی
(فك بالاى 4 دهان وآرقارة ام و محل بیرون امد دندانهایم
و محل جشيدن خوراك و اشاميدنيهايم
adc filca
صفحه 25:
Jibs رَاءٌ سى وبْلوع فارغ al allazs
josli عق ووا ات قلیّه
و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق ) متصل به رگهای
گردنم و آنچه دربرگرفته آن را
ضدری وحمایّل Jes وتینی ونباط
حجاب قلبی واء فلاز خواشی
قفسه سينه ام و رشته های رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم
و پاره های گوشه و کنار
دعاو عر که
صفحه 26:
کبدی وما حوئه شراسیف آضلاعى
وجقاق مفاصلی وقبض
جگرم و آنچه را در بردارد استجوانهای دنده هایم و سربندهای
استخوانهايم و انقباض
عواملی وآطرافٍ آنایلی ولخمی
ودمی وشعری وبتشری
عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم
و موی بدئم .و بشره پوستم
adc filca
صفحه 27:
525 وَعَصَبى وقهبی وعظامی
ینس = 2 00 A ae
leg w>ylo> &035 99555
و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضاء و
جوارحم و آنچه پر |
calsi Los ele, sll Us لی intl
بافته شده از دوران شیرخوارگيم و آنچه را زمین از من بر
خود گرفته و خوابم
fica عر که
صفحه 28:
وبقظتی و5 شکونی وخرکات زكوعى
وسجٌودی ان لؤ حاولث
و بیداریم و آرمیدنم و حرکتهای رکوع ود من (گواهی
دهم ) که آگر تصمیم بگیرم
وَاحْتَهدث مدى gles وَالأخقاب )3
غمزنها Sl اغَوَدَىَ شک
و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین
عمری بکنم و بخواهم شکر
fica عر که
صفحه 29:
یکی از نعمتهای تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود که
آن خود واجب کند بر من
ولو 4555 Ll
سپاسگزاریت را 6۲۰ و مووْب ستایشی تازه و
ريشه دار گردد آزی و اگر حریص باشم من
filca عر که
صفحه 30:
والعاژون من نْ آنامك osl تخصی مدی
اتعامك سالفه و انفه ما
و حسابگران از مخلوقت که بخواهیم اندازه نعمت بخشیهای تو را از
آشته و آینده
حضَرزناة عَدداً sles] Vg مد أَهبهات
اءثى ذلك وآنت الْمَخْبِرْ فى
به حساب درآوریم نتوانیم پتتتقاره درآوریم و نه از نظر
زمان. و اندازه آنرا احصاء کنیم ! هیهات ! کجا چنین چیزی
fica عر که
صفحه 31:
کتابك الثاطق والتّبَاء الضادق وان تَعدّوا
و
نِعْمَة اللّه لا تخضو
و تو ۱ ۱ ۱ و خر داده ای که ((اگر
SUSI Mieke: ola نتوانید کرد))
ق کتابك Ui
خدایا کتاب تو و خبری که cul) Salo است و رساندند پیمبران
و رسولانت هرچه را بر ایشان از وحی خويش فروفرستادی
fica عر که
صفحه 32:
+ uae tel 522 دينك
و انجه را تشريع كردى براى انها و بوسيله انها از دين و ايين خود جز
اينكه معبودا
wit Le ce S325 seu Sgaul
105d ووسعی واءفول
من گواهی دهم به سک و گوششم و به اندازه رسائی
طاعت و وسعم و از روی ایمان
fica عر که
صفحه 33:
ils S55 a) sill al وقناً آلَْمذ
al OS: Als فَيَكُون مَوژونا
ویفین می گویم ستایش خدایی را سزاست که نگیرد فرزندی تا از او
ارث برند و نیست برایش
Sh pis فى مُلَكِهِ فِيُصْآَدّهُ فیما فیما ابتدع ولا
Jal Go ends 829538 فيما
شریکی در فرمانروایی تا با او صَدّیت کنند در آنچه پدید آورد
و نه نگهداری از حوا ازد تا کمکش کند در آنچه
filca عر که
صفحه 34:
۱ في lS 3) a5 os 23 وه 9 gio
امه إلا الول ينا وَتَقَطرتا
بوجود آورد يس منزه باد منزه كه اكر بود در آسمان و زمين
خدایانی جز او هر دو تباه می شدند و از هم متلاشى مى گشتند
sal reall asl الواجد alll سبحان
OS Als Sy? alg 3s a)
منزه است خدای بکانه نلاس بی نیازی که فرزند ندارد و
فرزند کسی نیلست و نیست
fica عر که
صفحه 35:
385 Jalal 12s alll Saail 51 [ga a]
ملانکته الْمْقرّبین واثبي آیه
بر ستایش
کیت In SLES | تتتایشی که برا
فرشتگان مقرب او و پیمبران
alll Glos Gul jail علی جتریه مُحمَد
مرسلش باشد و درود خدا بر بهترین خلقش محمد خاتم
پیمبران و ال
دعاو عر که
صفحه 36:
الطیبین الطاهرین ا[خلصین Alas
پاك و پاکیژه و خالص او باد و سلام
Zab اخعلنی آخشاك كائى آراكَ
وآسعدنی بتقويك ولا اسفن بِمَعَصِيَتِك
ترسان خودت كن که گویا مي,پینمت و به پرهیز کاری از
خويش خوشبختم گردان و به واسظه eu sl بدبختم
ja
fica عر که
صفحه 37:
وخژلی فى diled وَبِارِكٌ لی فی
قدرك is لا اءٌحِتٌ تغجیل ما
۰ ۱ 0 و مقدرانت بای
مبارك گردان تا چنان تباشم که تعجیل آنچه را
Jat Aah! <tc le seek Ye ose!
تو پس انداخته ای ۱9۲ نه تأءخیر آنچه را تو پیش
انداخته ای خدایا قرار ده بی نیازی در نفس من و یقین
fica عر که
صفحه 38:
oa 5 08 3
فی قلبی والاخلاص .فی عملی والنورز
فى بَصَرى وَالبَصيرَة فى
در دلم و اخلاص در کردارم و روشنی در دیده ام و بینایی در
. 2
دينى ومتعغنی بجوارحی وَاجْعَلَ سمعى
وبصری الوارتین oad
دینم و مرا از اعضا و جوارحم پهره مد کن و گوش و چشم
مرا وارث من گردان (که تا دم مرگ بسلامت باشند)
fica عر که
صفحه 39:
وَانصّرزنى على مَنْ ظلَمَنى وَآرنى فيه ثارى
وماءربی وآقر بذلك
ويياريم ده بر انكس كه به من سنتم گرده و انتقام گیری مرا و آرزویم را
OU Lea: Moly
ع د
و دیده ام را در اين باره روشن كن خدايا محنتم را برطرف كن
و زشتيهایم بپوشان و خطایم بیامرز
دعار عر که
صفحه 40:
وشیطان و اهریمنم را از من بران و ذمه ام را از گرو برهان و قرار
ده خدایا برای من درچه والا در
Los Sasil a agi الأخِرة والأؤلىٍ
آخرت و در دنيا خدايا حمد تو را است که مرا آفریدی و شنوا
دعاو عر که
صفحه 41:
as Ley | الْحَمَذُ _کما حلَفْتنی فَجَعَلْتَنَى
حَلقاً سَویّاً رخمة بی 555
و بینا قرارم دادی و ستایش تو را است که مرا آفریدی و
از روی مهری که به من داشتی خلقتم را نیکو اراستی در
ge ats خَلفی غْیناً رب بما براغتلی
فعدلت قطوتی زب بما
صورتیکه تو از خلقت من بیتتا بودی پروردگارا به آنطور
که مرا پدیدآوردی وك اح اعتدال بكار بردى پروردگارا
ise, آنطور
fica عر که
صفحه 42:
آنشاءتنى قاخسنت صُورَتى رَبّ بما آخسّئنت
الب وقفى تفسى
كه بوجودم آوردی و صورتم را تیکو کردی پروردگارا به آنطور که به من
حسان کردی و
coy anne le كتيوه و ففتنی رت بما
]27-.= علیت فهدیت:
عافیتم دادی پروردگارا آنچنانکه مرا محافظت کردی و موفقم
داشتی پروردگارا ات1 ۳ اتعام گرده و هدایتم فرمودی
fica عر که
صفحه 43:
ole le LL ۰ ز#هر خیری به من عطاً
كردى برو دكا 1نج 1ك إمرا خوراندى
و نوشاندی پروردگارا انجنانكه بى نيازم كردى و سرمايه ام
solo پروردگارا انجنانک گمکم دادی و عزتم بخشیدی
fica عر که
صفحه 44:
۹ om
آلتشتنی سر الصافی Lo, & 5
سنج oe les oo is
Oe i A Teo |e ela
کافی در اختبارم گذاردی (جنایکه اين همه انعام به من کردی )
درود فرست بر محمد و ال مّجمد و کمکم ده بر پیش آمدهای
ناگواز روزگار
fica عر که
صفحه 45:
995505 اللّیالی والاأبّامٍ وتحنی من
wb 355 Lou Jlgal
و کشمکشهای شبها و روزها و از هراسهای دنیا و اندوههای
الأجرَهواکفنی Joss Le FH الطَالمُون
فی الأرْض اللَهْمّ ما آخاف
آخرت نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمین انجام
دهند مرا کفایت © | ایا از آنچه می ترسم
fica عر که
صفحه 46:
قاکفنی وما آَحْدَرُ ققنی وفی تَقسی
ودینی 19 criss G5 595 سشفری
کفایتم کن و از آنچه برحدرم ؛ نگاهم دار و خودم و دینم را
Vie io gy a لی
حفظ کن و در سفر محافظتم کن و در خانواده و مالم
جانشین من باش و در انچه روزیم کرده ای برکت ده و مرا
fica عر که
صفحه 47:
وفی aS ۲ an وفی آغْيْنِ الثاس
قعظقنی ومن & شَر jail
یس و رم بر گم. کرو از شرهجن
والأئنس مسي ویدْنُوبیٍ Ms 5
وبسریرتی wigs Ms
و انس بسلامتم بدار و به گتاهان رسوایم مکن و به اندیشه
های باطنم سرافکنده ام مکن
files عرقه
صفحه 48:
وَبِعَمَلى قلا تَيْتلِنى وَنِعَمَكَ ins Wa
lls غَيْرِكَ قلا تكلنى
و به کردارم دچارم مساز و نها را از من مگیر و بجز خودت به
بكرف او كر لمكن
الهى الي مر ۱ إلى eS قیفطعنی
ام الى بَعيدٍ فَيَتَجَهَمْنَىَ Bl
خدایا به که واگذارم می کنی آیا به خویشاوندی که از من 25% L
نه ای که مرا از خود دور کند يا به کسانی که
دعاو عر که
صفحه 49:
ای الَمُسَتَضء:
آشری آشو لك غزیتی
خوارم شمرند و تویی پروردگار هن و زمامدار کار من بسوی تو شکایت
ارم ار غربت خود
وبعد داری وقوانی علی من مَلکْتَهُ آفری
الهی فلا تخل Spl
و دوری خانه ام و خواریم نز کُسی که زمامدار کار من کردی
خدایا پس خشم خود را بر من مبار
fica عر که
صفحه 50:
و اگر بر من خشم نکرده باشی باکی ندازم - منزهی تو - جز اینکه در
عين حال
عافيّتك أَوْسَعٌ ع لى فَاسْئَلُكَ يا رَبٌّ يور
عافيت تو وسيعتر است بزاى من يس از تو خواهم
يروردكارا به نور ذاتث كه روشن شد بدان
fica عر که
صفحه 51:
SS ise = oa,”
مین و آسمانها و برطرف شد بوان تاریکیها و اصلاح شد بدان کار اولین
و آخرین که مرا بر حال غعضب خویش نمیرانی و خشمت را بر
رو فرمایی
fica عر که
صفحه 52:
7 213 کت قبل ire | لت النب coat
مواخده و از سا ا كاه که بش از آن راضی
شوى معبودى جزاثو نيشت که پروردگار شهر
sal cially pl all ; a العرام
ailasg aS 5/1 adsl sil
محترم و مشعر الحرام و ail كعبه اي آن خانه اى كه بركث
را بدان ۲ إلى و آنرا براى
filca عر که
صفحه 53:
لاس آمناً یا مَن عَفا كن عظيم الذثوف
بجلمه بات ‘Lill ae
EE
aw ۲ ۱ ۱ 8۱ دی 5و از گناهان بزرگ به بردباری
حود درگلی اگم عمتها را
بقصْله یا مَن آغطی الجزیل بکزمه يا عد
فى شدذتی یا
به فضل خود فراوان گردانی ای که عطایای شایان را به کرم
خود بدهی ای ذخیره ام در سختی ای
fica عر که
صفحه 54:
یا ولیی فی nies یا
رفیق و همدمم در تنهایی ای قزیادرس من در گرفتاری ای ولی من
در نعمتم ای
الهی والة آباتی ایراهية واسماعیلَ
واسحق 92235 ورب
معبود من و معبود پدرانم ابراهیم و اسمعیل و (معبود)
اسحاق و بعقوب و پروردگار
fica عر که
صفحه 55:
جبرنیل ومیکائیل واشرافیل ورت
مُحقد خاثم لین و اله
جبرئیل و ميكائيل و استا کل ٩ ومد خاتم»پیسران و101
JVs agi Isis الْمنتجبین
J5iz5 This Sie
بركزيده اش و فروفرستئلدة تورات و انجيل و زبور و
قران الل كننده
fica عر که
صفحه 56:
Lally Juss alos Zokigs الحكيم آنت
كَهْفى حين تُعْيييِى
كهيعص و طه و ((يس و قرآن حكمت آموز)) تويى يناه من
هنگامی که درمانده ام کنند
الْمَذاهِبُ فى سعتها وتضیق بی الا aa
بزخبها ولوّلا رخمتك
راهها با همه وسعتی که دازند و زمین بر من تنگ گیرد با
همه پهناوریش و اگر نبود رحمت تو
fica عر که
صفحه 57:
۳ Jane als من اهاور o LS)
بطور حتم من هلاك شده بودم و تویی تادیده گیر لغزشم و اگر
پرده پوشی تو نبود
مِنَ الْمَهْ لمفصُوحينَ وَآنت مُوَيّدى pias) us
ws اغدانئی ولوّلا نَصْر pos
من از رسواشدگان بودم و توبی که به باری خود مرا بر
دشمنانم با و اگر نبود یاری تو
fica عر که
صفحه 58:
eee pean Ly تَفْسَة
من ای تا و و نود زا به بلتدی و برترخ
a des Gobo 09 558i ope: a aiLJgls
aliall 54; Jalal
و دوستانش بوسیله عزت او عزت يابند اى كه يادشاهان در
برابرش طوق خواری
fica عر که
صفحه 59:
owls آغناقهم 265 3 فهم مر سَطوایه خایفون
0 خائتة الآء gat وما
به گردن گذارند و آنها از متطوتلش ترسائند می داند حرکت (يا خيانت
( 2
و آنچه را سینه ها
١ 52
ينهان کنند و حوادثی 5 هون زمانها و روزگارها است
ای که نداند
دعاو عر که
صفحه 60:
VI 58 مَنْ لا بَعْلمُ ما و Lsé VI 58 cass
L 56 VI aalis ¥ Ss L 58
چگونگی او را جز خود او Sl که نداند چیست او جز او ای که
نداند او را جز خود او
من مَنْ کبس الأرْض عَلَىَ الماء وَسَدٌ
الْهَوآءَ بالسماء با من له اکزم
ای که زمين را بر ٠! و تردی و هوا را به آسمان
بستی ۶ لو گرامی ترین
دعاو عر که
صفحه 61:
الأسْمآءٍ يا يا دَاالْمَعْرُوفٍ الذي لا يَنْقَطِعٌ
آبداً يا ganas الرّکب
مها از او است ای دارنده احسانی که هرگز قطع نشود ای گمارنده
کاروان برای ol
لِيُوسُْفَ فِى الْبَلَدِ القفر و مَخرِجَه من
اجب وجاعله ؛ بَقة اف وو
awe: در آن جای بی آب و علف و بیرون آورنده اش از
چاه و رساننده اش ابه پادشاهی پس. از ee
fica عر که
صفحه 62:
اي که او را برگرداندی به یِعقوب پس از آنکه دیدگانش از اندوه
سفيد شده بود و أكنده از غم بود
كَظيمٌ يا كاشِف الضُّرٌ وَالْبَلُوى Soil SF
وَمْمْسِك يَدَى اترهيم
ای برطرف کننده سختی و گرفتاری از ایوب و ای
نگهدارنده دستهای ابراهیم
دعاو عر که
صفحه 63:
عَنْ ذبح ابِيْهِ بَعْدَ كِبَرٍ سِنْهِ وَقَنآءٍ عُمْرِهِ يا
مَن استجاب لِرَكْرِبًا
ازرذبح پسرش پس از سن پیری و پسرآمدن عمرش ای که دعاى
زکریا را به اجابت رساندی
gs لَهُ يَحْبى وَلَمْ يَدَعْهُ فَرْدَاً وَحيداً يا
bs احرج بونس.من
و یحیی راب به او بخشیدی و آو را تنها و بی کس وامگذاردی
ای که بیرون آورد یونس را از
filca عر که
صفحه 64:
تطن الْحُوتٍ یا من قلق الْبَخْرَ لبنت
اشرائي لَ فَانْجاهُمْ وَجَعَلَ
كم ما دن ای aS عافد رآقرای بنی اسرائیل,و (از
فرعونیان ) نجاتشان داد
wo او هیا من
ات رال دن
iam, و لشکریانش را غرق کرد ای که فرستاد
بادها را نوید دهندگانی پیشاپیش
fica عر که
صفحه 65:
یی S رکه Jas al Os bs على مَنْ
عصاه من حَلْقه یا من
آمدن رحمتش ای aS کر بر (عذاب:) و از خلق
خود ای که
اشتتقد ole sar 4, Wega ود
no 1532 355 نعمتهتاکلو
نجات بخيد ee گون ) را پس از سالها انکار (و
چنان بودند ععالتتگوگته نعمتهاى خدا بودند
صفحه 66:
که روزیش را می خوردند ولی پرستش دیگری را می
زدند و با خدا دشمنی و ضدیت داشتند و رسولانش
را تکذیب می کردند ای خدا
يا تدك يا ديع لا يِدَّلَكَ يا دآیماً لا تفاد لك یا
حَبًا خین لاح یا
ای خدا ای آغازنده ای پدیدآورت9و ای که lion نداری ای جاویدانی
که زوال نداری ای زیَذه در آنگاه که زنده ای نبود
fica عر که
صفحه 67:
JS ole gilo 5b Os مُخيى الْمَؤتى يا
al كَسَبَت يا مَنْ قل Ley gad
sl زنده کن مردگان ای که مراقبت دازی بر هرکس بدانچه انجام
داده ای که سپاسگزاری من پرایش اندك است
شکُری id yu Ald وعظمث حَطیّّتی
قلم بفصخنی وزانین غلی
ولی محرومم نکند و خطایم بزرگ است ولی رسوایم نکند و
مرا بر
filca عر که
صفحه 68:
التعاصى فَلَمْ يَشسْهَرْنى يا مَنْ حفظنی
فى صِعرى يا مَنْ رَرَقنى
ول محرومم نكند و خطايم بزركٌ است ولى رسوايم نكند و مرا بر
فى كترى يا مَنْ آيادِيهِ عِنْدى لا ُخصى
ونعمه VY aaa تجازی Os L
ای که اندازه مرحمت هایی که به من کردی بشماره نیاید و
نعمتهایش را تلاقی ممکن نباشد ای که
دعاو عر که
صفحه 69:
عارضنی, sail والأخسان dite jles
بالاُسائَة والعضیان يا مَنْ
روبرو شد با من به نیکی و احشّان ولی من با او به بدی و گناه روبرو
شذم ای که
ES Ge oles W bs 51 9521 شک
Gs L glass VI 83365
مرا به ایمان هدایت کر لش از آنکه بشناسم طریقه
زاری نعمتش را ای که خواندمش
filca عر که
صفحه 70:
قریضاً قشفانی وغژیاناً قکسانی وجانع
فاشبعنی وعطشان
در تال FORO fob
گر و او یرم کرد و در تشنگی
قآژوانی ودلبلاً قَاَعَرّنی وجاهلاً قرّقنی
ووحیدا فکترنی وغایبا
و او سیرابم کرد و در خواری و او عزتم بخشید و در نادانی و او
معرفتم بخشید و در تتهایی و او فزونی جمعیت به من داد
fica عر که
صفحه 71:
فَرَدَّنى وَمْقِلاً قآغنانی ومَنْتصراً فتَضَزنی
وَعَنِيَاً قَلَمْ د َ 2
ودر دورى از وطن و أو بازم كردائد و در ندارى و او دارايم كرد و در
که jae Ghee eee (ist > سلب نفرمود
وافسکث عَن جمیع دك قابتدانی فك
الْحَمْدُ وَالشُكْرٌ یامن
و (هنكامى كه ) از همه اين خواسته ها دم بستم تو آغاز كردى
يس از آن :05 !| مد و سپاس ای که
adc fica
صفحه 72:
آقال عَنرتی وَتفس کربتی وَآجابِ دَغوتی
Fig عَوْرَنى FOES
لغزشم را نادیده گرفت و گرفتگی زا از من دور کرد و دعایم را اجابت
فرمود و عیبم را پوشاند و گناهانم را آمرزید
توبى وَبَلّعنى طَلِبَنَى ِوَتَصَرَنى على عَدُوَى
Jas 321 Sls
و به خواسته ام رسانید و بر دشمنم یاری داد و اگر بخواهم
fica عر که
صفحه 73:
aiLSs ites متحك ¥ أأخصيها يا مَؤلاى
adits sill al آئت
وعطاها و مراحم بزرگ تو را بشمارم نتواتم ای مولای من اين تویی که
منت تهادى و اين توي
G
35
25
#
1
sal
كه نعمت دادى این :ان فرمودی اين توبی که نیکن
کردی این توبی که فزونی
files عر گه
صفحه 74:
آفْصَلَت آنت الذي آكْمَلْتَ soll all
sil al 855 895 آنت
بخشیدی این تویی که کامل کردی این تویی که روزی دادی این تویی
توفیق دادی این تویی
3 7 3 Ee eons @ a
sil cal الذی اعطیّت انت الذي اغنيت
° 13 ه ۲
اقتبت انت الذی اویّت
که عطا کردی لین تویی که بی نیاز کردی این تویی که
ثروت بخشیدی این ثوبی که ماءوی دادی این
filca عر که
صفحه 75:
نت الذي كَقَيْتَ آنت sal ,36 قدیت بت آئت
الذی عضشت آئت ی
sl این توبی که هدایت کردی این تویی که
اشتی این توبی که
پوشاندی این تویی که آمرزیدق اين تویی که نادیده گزفنیا
این تویی که قدرت و چیرگی solo اين wi
fica عر که
صفحه 76:
پُوشاندی این تویی که آمرزیدی این توبی که نادیده گرفتی این تویی که
قدرت و چیرگی دادی اين تویی
آئت TT. عافیّت.انت
تاءييد كردى اين تويى كه يارق كردى اين توبى که ols law
اين توبى كه عافیت avai vil solo
fica عر که
صفحه 77:
sail آكْرَمْت تباركت وَتَعالَيْت فَلَكَ الْحَمْدُ
دآئماً وَلَكَ الشكرز
كه اکرام کردی بزرگب ۶ ۳7۱ ۶ است واسْتايشٌ هميشه مخصوص
رت Sich. تا او
واصباً بدا ثم آتا يا الهى الْمُعْتَرِفُ يدذثوبى
قاغفزها لی sill GI
از آن تواست و اما من ای معبودم کسی هستم که به گناهانم
اعتراف دارم پس آتها را پیامرز و اين منم که
fica عر که
صفحه 78:
2326 sill آتاالْزذی آخطاّث isi
آتاالذی جَهلّث آتاالذی
کرد ۱ Saf os be همت گماشتم این
منم که io oll pats: GSE كه
عَقلّث sill I Sggmsall UI 23521 آنا
oe: آنا
غفلت ورزیدم اين منم که فراهوش کردم این منم که (به غیر یا
به خود) اعتماد کردم اين منم
fica عر که
صفحه 79:
الّذى وَعَدْ ث وآت ذى آخْلَفْتُ آناالّذى تكنث
5
تا
الذی آفرَزث آنا
کی (به کار © os قاین منم که خلف وعده
کردم این منم که پیمان شکنی کردم این منم که به بدی اقرارکردم
st enn 6 با
اين منم كه به نعمت تو بر حَودٌ وردر بيش خود اعتراف دارم و با
گناهانم بسویت بازگشته آم پس آنها را بیامرز ای
fica عر که
صفحه 80:
مَنْ لا د Bias دنوت عیاده وهو العنی
ی
عَنْ طاعتهم والْعْوفق ق من
iL sad نرساند گناهان بندگان و از اطاعت ulin! بی نیازی و
نو اذى گنر کش Sain ff
کردار شایسته ای انجام دهد ,به رحمت خويش توفيقش
دهی پس تو را است ستایش ای معبود و آقای من
دعاو عر که
صفحه 81:
خدایا به من دستور دادی و من تافرمانی کردم و نهی فرمودی ولی من
MBM CS) 1) 5i cog: کته حالی افتاده ام که
نه وسیله تبرثه ای دارم که پوژیش خواهم و نه نیرویی دارم که
بدان یاری گیرم يس به يله وسیله
با تو روبرو شوم
fica عر که
صفحه 82:
3
نم
أ
5
4
cL enews sl زبانم'ياتة دستم يالا
يايم ايا
كُلّها يِعَمَكَ عند الوا سانيا مَؤلاىَ
لك الْفكهُ وَالسَبِيلٌ
همه اینها نعمتهای تو نیست که در پیش من بود و با همه gil تو را
معصیت کردم ای مولای من پس تو حجت و راه 0§ اخذه
fica عر که
صفحه 83:
من ۲ ۱ ۰ ۱۱ ۳ ار ۱۱ ز زان که,مرا از نزد خود
برانند و از
و ولو
ن بعیژونی من
ol alesis انا il
Jl السّلاطین
فامیل و برادران که مرا سرزتلش کنند
که 1 کنند و
lca عرقه
و از سلاطین و حکومتها
اک
صفحه 84:
اطْلَعُوا یا مَوّلای غلي ما wile alle cll
131 ما آنظژونی
Led رن ای مولای ی + توب آن مطلعی از کار من در آن
م لته ی دادند
وَلَرَكَصُونى ع قها 3 ذا با الهی
Wee 5 اليد
و از خود دورم می کردند و از هن می بریدند و اينك خدایا این
منم که در ۳ آتشتاده ای ge sll
fica عر که
صفحه 85:
خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ لا ذُو بَرآنَةِ
فاغتزژ ولا ذو قوّة قأنتصژ
وياز خود دورم می کردند و از من می بریدند و اينك خدایا این منم که
در پیشگاهت ایستاده ای آقای من
Cris! A) Jils Vs les Gisls ahs ولا
وَلَمْ آعْمَلٌ 8 كما سنك
و نه حجت و برهانی که بدان/چنگ زنم و نه می توانم بگویم
که گناه نکرده اه ۲ ۳ انار فرضا که انکار کنم
fica عر که
صفحه 86:
الکو ولو 3355 مَؤلاى يَنْفَعْنى cass
> laa a دا
اي مولای من - سودم بخشد! چگونه ؟ و کجا؟ با اينکه تمام اعضای
من
كُلّها شاهِدةٌ هُ عَلَیَّ Lo, 35 عملث وعلمث
يتَقيناً عَبْرَ دی سك ات
كواهند بر من به انجه انجامَادَاده و به يقين مى دانم و
هیچگونه شك و تردیدی ندارم که تو از کارهای بزرگ از من
fica عر که
صفحه 87:
Dash"
كسس حواهی کرد و و ی دز ادلی که ستم نکند و همان
عدالتت
وَعَدْلْكَ مهلکیٍ SUSE JS S25 مَهْرَ
فان عَدیْبِی یا الهی
مرا هلاك کند و از 86 نع هی گريزم اگر عذابم
کنی خدایا
fica عر که
صفحه 88:
wit (035 Ole We Aids قبدْنُوبی بَعْد
32955 قبجلمك
واسطه گناهان من است بسر از آیکه تجت بر من,داری و اگر از
من درگدری پس به بردباري و بخشندگی و
De 555 لا الة ال آئت سْبُحاتك 28S il
من الظالمین لا ال VI
بزرگواری تو است معبودی جز,تو نیست منزهی تو و من از
ستمکاراتم معبودی جز تو
fica عر که
صفحه 89:
eel الششتشهرين لا
Blake os Tall
نس ۳ تو و من از آمرزش خواهانم معبودی جز تو
نیست منزهی تو
ای LoS من الْموخدین VI a IY آئت
شتحاتك ای ۴ کنت ین
و من از يكانه يرستانم معبودق نيشت جز تو منزهى تو و من از
fica عر که
صفحه 90:
و
الْحأَئِغِينَ لا إلة الأ آنت سُئحاتكَ Sl كُنث
مِنَ الْوَجلينَ لا VI al
ترسناكانم معبودى جز تو نيشت منزهى تو و من از هراسناكانم
معبودی جز تو نیست
آنت سبحاتك 31 كنث من الرّاجین لا الة
الا آنت سبحاتك انی
ترسناکانم معبودی جز و نیست منزهی تو و من از
هراسناکانم معبودی جز تو نیست
دعار عر که
صفحه 91:
منّ,از مشتاقانم معبودی جز تو نیست nd jlo تو و من از تهلیل (لااله
الاالله) piles
VI al آنت سبحاتك اد كا كنت متالسائلین
لا اله الا al سبحاتك
معبودی جز تو نیسث منزهی تو و من از خواهتدگانم
معبودی جز ثوٍ يست منزهى تو
filca عر که
صفحه 92:
شتحاتك ای
of 1 اكت ae
كنت من
وان از تسبيح كويانم معبودى جز اثو نيت منزهى تو و من از تكبير
الفکترین لاالهالاً آنْت سُبْحاتكَ رَبى وَرَتُ
ابائِى الأوَلِينَ اللَّهُمَّ
(الله اكبر) كويانم معبودى نيشت جز .تو منزهى تو پروردگار
من و بروردكار بدران پیشین من خداء
fica عر که
صفحه 93:
هذا تنائى عَلَيْكَ مُمَجّداً واخلاصى لِذِكْرِكَ
وخ sels
ی ی 2017 این اسشت اخلاص من
بذکر در مقام يكتايرستيت و اقرار من
بالایك [dad وَإِنَ كنت مَقِرَاً الى لم
اخصها لِکتزنها وسْبوغها
به نعمتهایت در plac شماره آنها گرچه من اقرار دارم که
آنها را نتوانم بشماره درآوزم از بسیاری آنها و فراوانی
fica عر که
صفحه 94:
7 | مد
وتظاهرها وتقاذمها الی حادت ما لَمّ ترّل
وٌآشکاری آنها و پیشی جُستن نها از زمان پیدایش من که همواره در آن
عهد مرا بوسیله آنل نعمتها باداوری می کردی
خلفتنی وترآتدی Jule ve الْغثر من | shel
مِنَ الْقَفِرِ وكش
از آن ساعت که مرا آفریدی و خلق کردی از همان ابتدای عمر
که از نداری و ففر مرا به توانگری درآوردی
دعاو عر که
صفحه 95:
الصْرُوَتسیب ull ,6955 العسر وتفریج
الكزب وَالْعافيَة فی
وگرفتاريم برطرف کردی و اسباب آسایش مرا فراهم ساختی و سختی
را دفع نموده و اندوه را زدودی و تنم را تندرست و
الْبَدَنِ والسّلامة فی Ap Ql رقدنی عَلى
قذر ذکر نِعمتك جَمَيعٌ
دینم. را بسلامت دأتت |0 زباريم دهند به انداژه ای که
نعمتت را ذکر کنم تمام
fica عر که
صفحه 96:
العالمین من الأقّلین والاً خرین ما 2538
وَلاهُمْ عَلى ذلك
جهانیان از اولین و آخرین نه من قدرت ذکرش را دارم نه آنها منزهی تو
تقدّست وَتَعالَبْتَ مِن رَبٌّ گریم عظیم حیم
لا ثخصی الاو ولا
و برتری از اينکه پروردگاری هستی کریم و بزرگ و مهربان که
مهرورزی هایت به شماره درنیاید
fica عر که
صفحه 97:
يُبْلَعُ تَنآوّكَ ولا ثكافى تغمآوّكَ صل علی
Jl 5 2352 Bes 2853
و ستایشت به آخر نرسد و نعمتهایت را تلافی نتوان کرد درود فرست بر
محمد و آل محمد
Jit Us, bs Satuls شئحاتك
Jalil 3 esl VI
و کامل گردان بر ما نعمتهایت,را و بوسیله اطاعت خويش
سعادتمندمان گردان منژهی و معبودی جز تو نیست خداي
fica عر که
وان ق۳ ae |
لا ال
صفحه 98:
انك تُجيبٌ الْمْضْطرَ وتکُشف السُوَءَوَنُعيتُ
المَکروت وتشفی
أ ۳ رل کی بدی را و فریادرسی
کنی از گافتارو تفا دهی
1 شقیم 5235 all ٠ قير وتحیر 5255 Sil روترحم
الضعیر تین الْكبِيرَ
به بیمار و بی نیاز کنی ۵۵ او مرمتٌ کنی شکستگی را:و
رحم کنی به کودك خردسال و پاری دهی به پیر کهنسال
دعاو عر که
صفحه 99:
Le digs guils ظهيرٌ وَلا 1535 j.25 وائت
و جز تو پشتیبانی نیست و نه قوق (توانایی ) تو توانایی و تویی والای
بزرگ ای
الْمُكَبَلِ الأسير يا رازق الطّفْلِ الضغير يا
عِضْمّة الخائفٍ
= 5
رهاکننده اسیر در کند ی روزی دهنده کودك خردسال
ای پناه شخص ترسانی
fica عر که
صفحه 100:
الفشتجیر با مَن لاشَریك له ولا وزیة
صل عل ود و ال
که پناه جوید ای که شريك و وزیری برای او نیست درود فرست بر
محمد و
محَمد واغطنی فی هذه العو Jasl
ما آغطيْت وانلت آخداً من
محمد و عطا کن به من ذر این شام بهترین چیزی را که
عطا کردی و دادی به یکی از
fica عر که
صفحه 101:
aan ye Jobs ثولیها و الا تجدذه | وبلیّة
تضرفه ١ ورب
بئدگانت چه آن نعمتی باشد که هی بخشی و يا احسانهایی که تازه کنی و
بلاهایی که و دنبای م و اندوهی که
ممه > لها
تَتَعغمّذها 281 "
برطرف کنی و دعایی که اجَابَتِ کنی و کار نیکی که بپذیری و
گناهانی که بپولشانی که براستی
fica عر که
صفحه 102:
تو بهر چه خواهی دقیق و آگاهی و بر هرچیز توانایی
خدایا تو نزدیکترین کسی_هستی که
fica عر که
صفحه 103:
دعی وَأَسْرَعٌ من obi? وَآكْرَمْ من عفى
واوسع من : آغطى واسمع
خوانندت و از هرکس زودثر اجابت کنی و در گذشت از هرکس
بزرگوارتری و در عطابخشی عطایت از همه وسیعتر
die Ss با رَحمن الذُنْيا وَالأخِرَة
وَرحيمهُما لَبْسَ كَمِثْلِكَ مَسْئُولٌ
ودراجابت درخواست ازهمه شنواتری ای بخشاینده دیا و
آخرت و مهربان آن دو براستی کسی که مانند تو از او
درخواست شود
fica عر که
صفحه 104:
ولا سواك wins ls ges Joale
5 وَسَتلنكَ قاغطیْتنی وَرغبّث
همست و جر 63 اررو ۰ انا جواندمت و نو اجابت کردی و
درخواست کردم و تو عطا کردی و به درگاه تو میل کردم
nO <>
wiles 59 Il وونفث بك فتجيتنى
Ll 215595 فکفنتنی ۴۳۹۱
و تو مرا مورد مهر خویش قزار دادی و به تو اعتماد کردم و
تو نجاتم دادی و به درگاه ثو تالیدم و تو کفایتم کردی خدایا
fica عر که
صفحه 105:
aT i Bie
درود فرست بر محمد بنده و رسول و پیامبرت و بر آل پاك
الطّاهِرينَ آحْمَعْينَ وَتَمَمُ لنا Lass
وه عَطائَك واکنفنا لك
و پاکیزه اش همگی و 2و ]ی خود را بر ما کامل گردان و
عطایت را بر ما کوارا كن مار دز رمره
ae
صفحه 106:
AN ell
بسپاسگزارانت بنوبس و هم جزء "ادکنندگان نعمتهایت آمین آمین ای
پروردگار #هانبا ایا ای که
۱ ققدروقذر ققهر و ۲ | ين Als
واستعفر فعفر ياءغاية
مالك آمد و توانا, و نوانا است و قاهر و نافرمانی شد ولی
پوشاند و آمرزشش خواهند و آمرزد ای کمال مطلوب
fica عر که
صفحه 107:
الطالبین الژاغبین وَمْنْتَهی آمَل
الژاجین يا مَن حاط بکل gen
گویندگان مشتاق و منتهای آرزوی امیدواران ای که دانشش بهر
چبز احاطه دارد
علماً وويع الْمُسْتَفَبلِينَ رَأَقَةَ ورَخمة
seul bless انا تتوجه اليك
و راءغت و مهر و بردبارپش توبه جویان را فرا گرفته
خدایا ما ۲ ادرگاه تو آوریم
fica عر که
صفحه 108:
در ايی بت 5 Salim amelie بل محمد پیامبرت و
فرشتاده ات
وخيرزيك من dais وآمينيك عَلَى وخيك
التشیر التذیر السَواج
و برگزیده ات از آفریدگان و امین تو بر وحیت آن مژده دهنده و
ترساننده و آن چراغ
دعار عر که
صفحه 109:
uci الذی آئعشت ۶ ی المشلمين و
جَعَلْتَهُ رَحْمَةَ للُعالمين
تابناك آنکه بوسیله اش بر وسلمانان نعمث بخشیدی و رحمت
عالمیان قرارش دادی
Jail قصَلّ علی مُحَمَدٍ و ال مُعَمَّدِ كما
L die Hs) Yai soa
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه محمد نزد تو
fica عر که
صفحه 110:
عظيم قصل عََبّه وعلی اله الْمْنْتجَبینَ
Sui الطاهرین
بر 1 lf ee وزپاکیزه اش
ade Als Le Joan آجْمَعينَ وَتَعَمَّدْنا
Wore & o الأضواث
همگی و بپوشان ما ۳۱ بت خود زیرا صداها با انواع
fica عر که
صفحه 111:
ests ln للم فى هده الْعشيّه
تصيباً من کل 25 Adis
لنتهاشان ( هکس . ۱ 3 ال )یشرت توزبلند است پس ای خدا
برای ما قرار ده در این شام بهره ای از هر خیری که
Le pad 40555 به S265 5945 Jobs ou
ables lel pi aS 525
میان بندگانت تقسیم فرمایی و نوری که بدان هدایت فرمایی و
رحمتی که بگستری آنرا و پرکتی که نازلش کنی و عافیتی
fica عر که
صفحه 112:
لاو
تجللها ورزد تَبْسْطُهُ يا رم الزاجمین
Lilsl Zgul 9 هذا
که ببوشانی و روزی و رزقی که یهن کنی ای مهربانترین مهربانان خدایا
ol bis GIs,
الوفتٍ مُئجحين فُفْلِْحَينَ منژورین غایمین
oo Lass
هنگام پیروزمند و رستگار و پذیزفته و بهره مند و از ناامیدان
قرارمان مده و از
fica عر که
صفحه 113:
القانطین ولا تخْلنا من رَخميك ولا تخرمنا
Hd Se 41352 L
رحمتت دست خالیمان مفرما و محروممان مکن ا azul || فصل 57
آرژومندیم
eas سس ال
و جزء محرومان رحمتت قرارها مده ونه نااميدمان كن از آن
زیادی طایت که
fica عر که
صفحه 114:
قانطین ولا ردنا خاثبین ولا من بابكَ
زیت با 3551
آرزومندیم و ناکام بازمان مگردان و از درگاهت مطرود و رانده مان
مکن اي بخشنده ترین
الأخودين واکرم الأكرَميِنَ | Lisi SII
مُوفِنَيق وَلِبَِيِكَ الجرام
بخشندگان و 5 0 میا بقین به درگاه تو
روآوردیم و به ۵ تنرم تو (کعبه بدینجا)
fica عر که
صفحه 115:
tee cotls es; ۳7
اند ی 0000 يمان راكاقل كرياف
و از ما درگذر
وعافنا قَقَدٌ مدذنا لك آندیتنا قهی alas
و تندرستمان دار زیرا که ما آپسوی تو دو دست (نیاز) دراز
کرده wl و آن دستها چنان است که به خواری اعتراف به
ناه نشاندار شده خدایا
filca عر که
صفحه 116:
فَآغطنا فى هذه الْعَشِبَّةِ Julia Le
وَاكْغِنا مَا اسْتَكْفَيْناكَ فَلا كافى لنا
این شام . ا عطا ی او راز و وا ايم.و کفایت کن از
5 را كنا 0 خوا ام زیر کفایث کنندهاق
لوال ول 2 رب
جز تو نداریم و پروردگازی غیر از تو برای ما نیست تویی که
فرمانت درباره ما ناقذ و دانشت به ما احاطه دارد
fica عر که
صفحه 117:
فینا قضاوْكَ !فض لبا الْخَيْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ
هل الْحَبْر اللّهُمَ آَوْحِت لنا
گچکمی که درباره ما فرمایی ازووی عدالت است خدایا خیر و نیکی برای
گاوسغرر کن و از اهل خر رها زعخذابا واجب گردان برای ما
بجُودِكَ عَظِيمَ الأخر وکریم pes وَدَوامَ
paul واغفر لنا دئوبنا
از آن جودی که 6۳66٩ تررك و ذشیره ای گرامی. و
سایشی همیت؟ و بیامرز گناهان ما را
fica عر که
صفحه 118:
آجْمَعِينَ ولا د
5 تهلکیا مع ال Geom و
همگی و در زمره هلاك شدگان بدست هلاکتمان مسپار و مهر و
راءفتت و از ما باز مگردان
Fo L ; الراجمین lie woes! Aalil
ای مهربانترین مهربانان 0۳ رآرمانده در اين وقت از آن
کسانی که از تو درخواست کرده و بدیشان عطا فرموده ای
fica عر که
صفحه 119:
وَسَكَرَكَ قَزدتة َهُ وتات إِلَبْكَ مَعَيِلْتَهُ وَتتضَّلَ
اليك من ن دنوبه کلها
9S» ایس وت ٩ ۶ نگ بآ لفژون کرده و بسویت
و تو پذیرقته ای و از گناهان بسوی
قعقزتها لَهُ يا ذَاالْجَلالٍ والأكرام آللّهُمَّ
isl L355 Lass
تو بیرون آمده و تو ه ۲۱ زیده ای , ای صاحب جلالت و
بزرگواری خدایا ما را ۳ (در دين ) محکممان گردان
fica عر که
صفحه 120:
dite Go 535 L Le pies وبا آزحم
مَنِ اسْتُرْجِمَ يا مَنْ لا يَخْفى
وتضرع وزاریمان بپذیر ای بهترین كسى كه ازاو
درخواست شود وای مهربانترین/ کسی که از او
مهر خواهند ای که بر او پوشیده نیست
fica عر که
صفحه 121:
علَیّه اغماض الْجْفُونِ ولا َخظ الْعْبُونِ
ولا ما اسْتَقَتّ فی الْمَکُنُونِ
تهم نهادن پلکهای چشم و نه پر هم خوردن دیدگان و نه آنچه در
مکنون ضفیر متفر گردیده
Slates atle Ssloil Ls Vs الْقُلُوَبٍ آلا
US ذلك فد آخصاه
و نه آنچه در پرده دلها نهفته است ار تمام آنها L
دعاو عر که
صفحه 122:
ee ss وَتَعَالَيْتَ
Joas lee الظَالِمُونَ غلقَا
انش تو شماره کرده و بردباریت همه را در برگرفته است
منزهی تو و برتری از آنچه ستمکارآن گویند برتری
كبيراً تُسَبِّحُ لَكَ السّمواث Sill
OS® O25 at vit وان من
بسیاری , تنزیه کنند تو را آسمانهای هفتگانه و زمينها و هرکه
در آنها است و چیزی نیست
دعای عر که
صفحه 123:
شَىْء الأيُسَيّحُ بِحَمْدِكَ فَلَكَالْحَمْدُ وَالْمَجْدْ
Sai aes يا ذا الْجَلالِ
جٍُ آنکه به ستایش تو تسبیح کید پس تو را است ستایش و بزرگوار
و بلندی رتبه ؛ ای صاجب جلالت
°
pluall وَالأبادى ells والاْکُرام وَالْقَصْلٍ
suls
نت الوا
و بزرگواری و فضل و نعمت بخشی و موهبتهای بزرگ و تویی
بخشنده
fica عر که
صفحه 124:
الْكَريمُ الرَّؤُوفُ الرّحِيمُ اللّهُمَ آؤسِغ عَلَىَ
مِنْ رِزْقِكَ الحلال
بژرگوار رو وف و مهربان خدايا قراخ كردان بر من از روزى حلال خود
وعافنی فى بدنی ودینی 3 امن خوفی
واغتق رقبتی من الثار
و عافیتم بخش در تن و هم در دینم و ترسم را امان بخش و
از اتش دوزخ آزادم كن
fica عر که
صفحه 125:
آَللّهُمّ لا تمكُز بی ولا تشتذرجنی ولا
تخدغنی و2۱ نی تمل
خدایّا مرا به مکر خود دچار مساز و در غفلت تدریجی بسوی
نابودی مپر و فریبم مده و شرٌ
فسقة ow il والأتش
تبهكاران جن و انس را از من دور كن
adc fica
صفحه 126:
IL سمع السامعين با
ای شنواترین شنوندگان ای
آَبْصَرَ الثاظرين ويا آسْرَع الحاسبین
ps5l ls الرّاحمينَ ضَل عَلى
بيناترين بينايان و اى سريعترين حساب رسان واى
مهربانترین مهرباتان درود فرست بر
adc filca
صفحه 127:
Jl 5 2552 2252 السادة الميامین وآسئلكَ
۳ حاجتی التى إنْ
محمد و آل محمد آن آقایان فژخنده و از تو ای خدا درخواست کنم
حاجتم را که اگر آنرا به من
آغطیتنیها pos Bias Al ما متغتنى وان
مَتعتنر لم يَنْفَفَ ما
عطا کنی دیگر هرچه را از من «زیغ کنی زیانم نزند و اگر آنرا از
من دریغ داری گر سودم ندهد هرچه
دعار عر که
صفحه 128:
آغطيْتنى سْتَلكَ 7 رقبتی مِنَ الثار لاالة
به من عطا كني و آن اين است كه از تو خواهم مرا از آتش دوزخ
آزاد كردانى معبودی جزاتو ئيست يكانه اى كه
لَكَ لَك الْمُلْكُ وَلَكَ الْحَمْدُْ وآئت على gins
2 Js
با رّب يا رس
شريك ندارى از تو است قرم ازوايى وتو ست رن
تویی که بر هرچیز تواثایی ای پروردگار ای پروردگار
fica عر که
صفحه 129:
الهی آتا الْققیژ فى غِناى فَكَبْفَ لا آكُونُ
las
خَّارمن چنانم که در حال توانگری هم فقیرم پس چگونه فقیر نباشم
و ۹ ond oI علمس
قکیف لا آگون حَهُولا فى
در حال تهیدستیم خدایا من نادانم در عین دانشمندی پس
نه نادان نباشم در عین
adc fica
صفحه 130:
جَهْلى الهى إنَّ اختلاف تذبیر 3 وَسْرْعة طواء
مقاديرك مَنَعا
نادانی خدایا براستی اختلاف تدبیر تو و سرعت تحول و پیچیدن
در تقدیرآاتو جلوگیری کنند
عِبادَكَ العارفين بك عَنْ السُّكُونٍ إلى عَطآ
وَالبَاءغ۶س منك فى لاء
۲
از بندگان عارف تو كه به عطابِت دل آرام و مطمئن باشند و در
بلای تو ماءیوس و ناامید شوند
fica عر که
صفحه 131:
الهى مِتّى ما تليق بلَؤْمى وَمِنْكَ ما يلبق
بکرمك الهی وضفت
culo dealt, Sea Meena area! Ul و از تو
اتقطار رود آنجه اند بر گاری توراست خدایا تو
٠ sa قالرَاءفة لى قبل وخود
Sas | 2° 0
خود را به لطف و مهر به من توصیف فرمودی پیش از آنکه
ناتوان باشم آیا بش 1 لطف و مهرت را از من
< عر که
صفحه 132:
دربغ می داری خدایا اگر کارهای نيك از من سرزند به فضل تو
تگی دارد و تو را مثتی است بر من
W355 le sogluall o5gb Sls Sle
well Sle 254d 5
و اگر کارهای بد از من روی دهد آن هم بستگی به عدل تو دارد و تو
را بر من حجت است خدایا
filca عر که
صفحه 133:
كنف as wis نی 3
لثاصنال. آم
be
Eile ای كر واچگونه مورد ستم 0 aS eID 2S
گردم با اینکه تو یاور منی یا چگونه
آخيث وَآنْت الْحَفِيُ بى ها آنا آَنَوَسَلُ الَبْكَ
بقفری II وکیف
ناامید گردم در صورتی که تو تست به من مهربانی هم اکنون به
درگاه تو توسل جویم fe: آن نیازی که به درگاهت دارم و
= عر که
صفحه 134:
آتوسّل الیْكَ بما هو محال I does SI
soul cask الَبْكَ حالى
"bo
—
E
مه یلعای را طلایه ها(ی عالم
وجود) بر او مخفی نیست و امانتها در نزد او ضایع نشود
وَهُوَ لا يَخفى عَلَبْكَ آمْ كَبْفَ J23il بمقالی
وَهُوَ مِنَكَ 353 el SLI
پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگی هر
قناعت ييشه و مهربان نسبت به هر نالان»
فروق رستنده
fica عر که
صفحه 135:
\
كَيْفَ تُحَيِّبُ امالی وهی قَذ وقدث ال
كنف لا تكد آحوا
E
el
aigSS آرزوهايم به نومیدی گر ایدوپا ركه به آستان تو وارد شده
يا چگونه احوالم اليكو لكنى
ل يي
با اينكه احوال من به تو قائم الست خدايا جه اندازه به من لطف
داری با اين نادانی عظیم ون و چقدر به من مهر Sol
fica عر که
صفحه 136:
قبیج فعْلی الهی ما آفرَبَكَ مِثی وَآَبعدنی
Be وما آزآقك بى فَمَا
با اين کردار زشت من خدایا چقدر تو به من نزدیکی و در مقابل
چقدر من از تو دورم و با اینهمه که تو نسبت به من مهربانی
الّذى يَحْجْبْنى عَنْكَ الهي عَلمث باختلاف
الآثار وتنفلات
پس آن چیست که ۱۰ از نو مَحَُوَتٍ دارد خدايا آن طورى كه من از
روی اختلاف نار و تغيير و تحول
adc filca
صفحه 137:
اطوار بدست آورده ام مقصوا و از من آنست که خود را در هرچیزی
(جداگانه ) به من بشناسانی تا من
۹ - 81 1 = ۲
02
آنطقنی کرَمك وکلما ایسئنی
در هیچ چیزی نسبت به تو جاقل نباشم خدایا هر اندازه پستی
من زبانم را لال مى کند کرم تو آنرا گویا می کند و هراندازه
fica عر که
صفحه 138:
آصافی آطمعتنی متثگالهی مَنْ کاتث
محاستة مساوی فکیّفت
لصاف ۱۱ 0 ابه عم اندازد خدایا آنکس
که کار ها توب كاز بد باشد
J 42 وج 0
پس چگونه کار بدش بد باس و آنکس که حقیقت گوبی هایش
ادعایی بیش نباشد پس چگونه
fica عر که
صفحه 139:
تون دتعاویو دعاو الهی dass
SoU ومَشیَّتك القاهره a
اٍدعاهایش ادعا نباشد خدایا فرمان نافذت و مشیت قاهرت برای
هیچ گوینده ای فرصت
YL JL si Vs Vlas Jlas si) ly. LS 355
Igitin tlle yo AS ingll
گفتار نگذارد و برای هیچ صاحب جالی حس و حال به جای ننهد
خدایا چه بسیار طاعتی و (ییش خود) پایه گذاری کردم
دعاو عر که
صفحه 140:
وحالة شَتَذْنها هَدم اغتمادی Se Hise igile
آقالنى مِنْها فَضْلَكَ
مجه شار ال 5 1 ود لان عذل تو اعتمادی را که
كانه انام كر ١ نت 1/7 2ك فصل نو نيز إعتمادم راابَهم
30
ws Ace ogo es silesall
جَرْما فَقدٌ د امت
خدايا تو مى دانى كه اكر جه ظاعت تو در من بصورت كارى مثبث
ادامه ندارد وا
fica عر که
صفحه 141:
مَحَبَّةَ وغزماً الهی كَيْفَ آعْزِمٌ وآئت الْقاهِرٌ
وَکیّف لا آغزم Sula
میتی اراك شقایا چگونه تصمیم گیرم
در صورتی که تحت قهر توام و چگونه تصمیم نگیرم با اینکه
لژ الهي تردّدی فی الأنار بُوجِب 383
المزار فَاجْمَغنی Sle
بوسیله خدمتی که مرا به تو پرساند چگونه استدلال شود بر
وجود تو به چیزی 5 9 موجود در هستیش نیازمند
دعاو عر که
صفحه 142:
ell hes! asin, کف بُسْتَدلٌ عَلَيْكَ يما
هُوَ فى وُجُودهِ مُفْتَقِرٌ
يه حكمت خويش محكم شساخت مصنوعات را طلایه ها(ی
عالم وجود) بر او مخفی نیست و امانتها در نزد او ضایع
نشود
الَبْكَ آبَكُونْ لِعَبْرِكَ مِنَ الظهُور ما لسن لك
حَتَى يَكُونَ هُوَ الْمُظهِرَ
به تو است و آیا اساسا ۳۱ ای نو ظهوری هشت که در ثو
نباشد تا آن وسیله ظهور تو
fica عر که
صفحه 143:
لَك عتی غنت 2 39ج الی دلبل یَدْلْ
عَليك ومتی NS S383
گردد تو کی پنهان شده آی تا محتاح بدلیلی باشیم که به تو
راهنمائی کند و چه وقت دور مانده ای تا
تكُون الأثاز هی A eos? sill عَمَِتْ عَبْنْ
لا,تراك علیها
آثار تو ما را به تو واصل گرداند کور باد آن چشمی که تو را نبیند
كه مزاقب
دعاو عر که
صفحه 144:
او هستی و زیان کار باد سودای آن بنده که از محبت خويش به
او بهره ای ندادی خدایا فرمان دادي
بِالرّجُوع الى الأنار فَارْجِعْنى الَبْكَ یکشوة
الأنوار وهداية
كه به آثار تو رجوع كنم بس بازم گردان بسوی خود (پس از
مراجعه به آثار لت از انوار و راهنمایی
fica عر که
صفحه 145:
tert aD he
1 بم آنها ۳ 9
tte i نها را ۳9 كه براستى تو بر هر
fica عر که
صفحه 146:
onl قدیژ الهی هذا دْلی ظاهز بَيْنَ Biss وهدا
حالی wasn VY
جيرا تواتاتی حدایا ای 1 ۱ که بیش رویت عیان و آشکازا
أست أو ابن الا نتاه قا منباست
Bele Jaitsl Hog ell عَلَيْكَ مِنْكَ آَطْنْتُ الوضون
wi bls
که بر تو پوشیده نیسث از تو/خواهم که مرا بة خوّدّ برساتی و بوسیله »
ذات تو بر تو دليل می جویم
fica عر که
صفحه 147:
پس به تور خود را ۲ 1١ 0 راشمانی فرها و به یادار مرا با
بندگی صادقانه در پیش رویت خدایا بیاموز به من
wing yosSail dole بسترك الَمضون
الهی حففني بحقایق Jal
از دانش مخزونت و محفوظم دار به پرده مصونت خدایا مرا به
حقائق نزدیکان درگاهت
fica عر که
صفحه 148:
الفْرّب واسْْكٌ بی مَسْك sell visi Jal
بیارای و به راه اهل جذبه و شوقت ببر خدایا بی نیاز کن مرا به
تدبیر خودت در باره ام
عَنَ تذبیری oF J Lisls اختیاری
le 12955 مراكِز
از تدبیر خودم و به اختیار خودت از اختیار خودم و بر جاهای
fica عر که
صفحه 149:
و
بیچارگی و درماندگیم مرا واقف گردان خدایا مرا از خواری
نقسم نجات ده و پاکم کن از شك
وَشِركى قَبْلَ خُلُولِ رفسي بِكَ انتصز
قانئضزنی Ales آتوکل قلا
و شرك خودم پیش از آنکه داخل گورم گردم به تو یاری جویم
بس تو هم ياريم كن و بر تو توكل كنم يس
adc filca
صفحه 150:
كلت وإنان ا ی وفی
مر وامگذار و از تو درخواست کنم پس ناامیدم مگردان و در
فضل تو رغبت کرده ام پس محرومم مفرما
وَبِجَنابك آنْتسِبٌُ قلا ئبُهدنی وببايك آقف
و به حضرت تو خود را بسته ام پس دوزم مکن و به درگاه تو
ایستاده ام پس طردم مکن خدایا
دعار عر که
صفحه 151:
مرا اسست خوشنودى نو از اكه علت و سس از جانب تو
الهی آئت SGI Joos GI dil, cosa
التَفْعُ مِنْكَ فَكَيْفَ لا تکون
خدایا نو به ذات ۲ از آشکه سودی از جانب
خودت به تو برسد پس چگونه از من بی نیاز نباشی
fica عر که
صفحه 152:
tae عَنى الهى إنّ القضاء وَالْقَدَرَ بُمَتینی
dls القوی ss,
تجدایا jl 9 auS Ge rise iyi ease Las awl آن.سو
هوای نفس مرا به بندهاى
الشهوة آ سَرَنى فَكُنْ آئت لالتَضَير لىا كفتك
wu joss وتتصرنی
شهوت اسیر کرده پس تو یاو من باش تا پیروزم کنی و
5
دعار عر که
صفحه 153:
واغینی بقصلك حتی آشتغیت ,
طلبی ائثت الّذی شرفت
ویوسیله فضل خویش بی نیازم گردانی تا بوسیله تو از طلب
کردن بی نیاز شوم توئی که تاباندی
الأثوارز فى قُلُوتِ آَوَلِيائِك wis, عَرفوك
ووخذوك وانت الدى
انوار (معرفت )۱ نید 97 gibt Lis Ly
یگانه ات دانشتند و توئی که
fica عر که
صفحه 154:
آزلت الأغْباز عن لوب wis Algol
al بُجِبُوا سواك وَلَم بَلْجَنُوا
آعیير و بیکلتکان راز الط وسانت برائدی تا اينکه کسی
را جز تو دوست نداشته و به غیر تو پناهنده و ملتجم
الى عَيْرِكَ آئت الَفویسن هش حیّث
أَوْحَسَيْهُمٌ الْعوالم sill calle
نشوند و توئی مونس ایشان در انجا که عوالم وجود انها
را به وحشت اندازد و توئتی
fica عر که
صفحه 155:
هَدَْتهُمْ حَبْتُ اشتباتث لهم الْمَعالِمُ ماذا
ژاهنمائیشان کنی آنگاه که تشانه هابرایشان آشکار گردد چه
دارد آنکس که تو را گم کرده ؟ و چه ندارد
digs cues ys Sls 38) 3355 من 585
بغی 6 jn 385 V5
بجای تو بدیگری راضی شود و/بطور حتم زیانکار است کسی
که
fica عر که
صفحه 156:
Vgsis Le كَيْفَ يُرْجى gas وآنت
ما قطغت الأْحسان وَكْيْفَ
اتو به دیگری روی کند چسان می شود بغیر تو امیدوار
بود ذر صورتی که تو احسانت را قطع نکردی و چگونه
يُطْلَبْ من عَبرك وائت ما لت عادة
الأفتنان يا مَنْ آذاق أحباتة
از غير تو مى توان طلب كرد با اينكه تو تغيير نداده اى
شيوه بخشيت را SI خدائى كه به دوستانت
fica عر که
صفحه 157:
وه اعد انم ققاموا تین بَيْنَ يَدَيهِ
ُتملفین وبا مَن آلسن آؤليائة
شیربنی همدمی حور ر | جلشاندي و آنها در برابرت به
چاپلوسی برخاستند و ای خدائی که پوشاندی براولیاء خودت
رع 2
خلعتهای هیبت خود را تس در برابرت به آمرزش خواهی
بپاخواستند توئی که باد کنی پیش از انکه
fica عر که
صفحه 158:
الذاكرين وَآَْتَ البادی بالأخسان wus
اکن ۱ یادت کنند و توئی آغازنده به احسان قبل از آنكه
پرستش کنندگان پسویت توجه کنند و توئی
الْجَوادُ بالْعطاء sis طلّب الطالبین وا
الوها بو لما وَهَيْتَ لنا
بخشنده عطا پیش از آنگه چواهندگان از تو خواهند و توئی
پربخشش و سپس همان را که به ما بخشیده ای از ما
filca عر که
صفحه 159:
1
ُه,قرض می خواهی خدایا مرا پوسیله رخمتت بطلب تا من
به نعمت وصالت نائل كردم
Sl عَلَبْكَ إلهى Susi ts Bia, ass
ینقطع عَنْكَ ais V رجائی
و بوسیله نعمتت مرا جذب کن تا به تو رو کنم خدایا براستی
امید من از تو قطع نگردد و اگرچه
filca عر که
صفحه 160:
روم د هو ج U4 وه Li. 9
وان عَصَيْتْكَ كما آنّ خؤفى لا ثُزايلنى وان
اطعثك فقد دَفَعَنَيِْى
نافرمانيت كنم جنانكه ترلسم و از تو زائل نشود و كرجه
فرمانت برم همانا جهانيان مرا بسوى تو رانده اند
دهده 9 ا
و آن علمی که به کرة :۶ مرا به دركاه تو آورده خدايا
به تومید شوم
fica عر که
صفحه 161:
وتو آرزوی منی و چگونه پشت و خوار شوم با اینکه اعتمادم
الدُلّةِ ازكزتنى آمكيِْفَ لا اسْتعِرٌ Als
تسَبتنى الهى كيف لا افتهو
ات هد اريت نجويم با اينكه به خود
مُنْتَسِبَم كردى خدايا چگونه نیازمند نباشم
filca عر که
صفحه 162:
کات الذى فی الفقراء آقمتنی ام کَبّفت
آفتقز وائت الذی بجُودكَ
كاياينكه تو در نیازمندانم جای دادی پا چگونه نیازمند باشم و
توئى كه به جود و پخششت
أعتَیْتنی sal ails لا all عَيْرِْكَ تعر ona
لکل شی ء قما de>
بى نيازم كردى و توئى که معبودی جز تو نیست شناساندی
خود را به هر چیزو هیچ چیژی نیست که تو را نشناسد
دعاو عر که
صفحه 163:
sill easly 2 ۶ تعرّفت ای فى کلشیء
A155 > ظاهراً فى
و,توئی که شناساندی خود را به من در هر چیز و من تو را
| کار
کل شیء وائت الظاهژ کل سَیء يا من
اشتوى یرَخمانبّته فصار
هر جيز ديدم و توئى ISG! براهر جيز اى كه بوسيله مقام
رحمانیت خود (بر همه چیز) احاطه کردی
fica عر که
صفحه 164:
بو عرش در داتش بنهان شد توتی که آثار را به آتار نابود
كردق و اغيار را
بمحيطات آفلاك الأوار با من اجب فى
سرادفاتِ عغرشهو عن
به احاطه کننده های افلاك انوار محو کردی ای که در
سراپرده هاى عرشش محتجب شد
filca عرقه
صفحه 165:
1
Gs ae 2k jlesVl as Ol
] at 480555 a
0
ان اينكه ديده ها أو را درك کنند ای كه تجلى كردى به كمال
زیباتی و تور بالاگنشد عظمتش از
el الطاجز cals تخفی cous Hoxie
استواری چگونه ينهان شوق با اينكه تو آشکاری يا چگونه
غايب شوق که تو نگهبان
fica عر که
صفحه 166:
الحاض is x Bil كُلْسَيْءٍ قدیژ
امد لله وخده
و حاضری براستی تو بر هر چپز توانائی و ستایش
یا ز
ce
& 1
پروردگارا همانا
fica عر ad
صفحه 167:
گناهان من زیانی به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانی به
تو نرساند پش عطا کن به من
تثفضك واغفر لي ما لايَصُرّكَ و ايضا
بخوان gail: 5 تخرمنئ: حَيْرَ ما
آنچه را نقصانت نرساند و بیامرز برایم آنچه را زیانت نزند * * +
* * * خدایا محرومم مکن از آن خیری که
filca عر که
صفحه 168:
al ما عندی قَان آنت fui) Date
35 ۰ بتعم وتض, Ws
رد تو است بخاطر آن شرى كه ادر بيش من است يس
اكر تو به رنج و خستكيم رم نمى Ui HS
ais 2 je اب abl 531 تخرف
محرومم مدار از پاداش مصیبت دیده ای بر مصيبتش
adc filca