صفحه 1:
صفحه 2:
بنام خداوند بخشنده
مهربان
as) glass! ee tau:
تما (goles fel
( زادة ۳۸۴ ق.م - درگذشتة
۲ ق.م )
صفحه 3:
بخش اول : بهنام موفقی
کارمند و مدرس دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب
عضو انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران
از استادان و دانشجویان عزیز خواهشمند
است هرگونه پیشنهاد و انتقاد خود را در
رتم ۵۳2۳۲ ۳۲۵ ۵ ۱۷۱/۸۸۱۸۸۰۲۵
om .
movaffaghib@gmaiktate.
صفحه 4:
بخش دوم : خانم مولایی
دانشجوی کارشناسی علوم ترییتی
دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب
بخش سوم : خانم قهرمانی
دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی
دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب
صفحه 5:
صفحه 6:
منطق و اقسام
نسانها با ۱ دن
ند : | ۱ Se برد منطق
send 2
نشت شته
مبن
J
بست ل بصورت
۳ سای
١ 9 منطق
صفحه 7:
الي 7 تنسبت به جمع
ورى و تنظيم قوانين منطق
كرد للق فبلسوفى يونانى
بود ۰ ارسطو معط از
000 تام آنالوتیکا را
براى آن بركزيد كه بمعنى
هنر تجزيه و تحليل مى باشد.
صفحه 8:
بعد از ارسطو دیگران نام
ارکانون يا ارغنون بر ان
< زا رشن
اركانون Organon
باشد و منظور از لن در منطق
cowl will که ذهن را از خطا
مصون میدارد
صفحه 9:
تعریف منطق : دانشی
موجب می شود تا انسان
در فکر اشتباه نکند و به
نتيجه درست برسد . منطق
شوه وشات لش گر و
san به ما
(sine aR 3
صفحه 10:
قو(زینی ر( که (رسطو تدوین کرد به (ين cs
معروف (ست :
منطق صوری : چون از صورت فکر
بحث می کند و کاری به مطابقت فکر
Uae Sis SS با نظر (فکر و
قوانین آن ) سرو کار دارد
منطق قياسى 0 جوت شیوه استدلال
در اين منطق قياس است
منطق ارسطويى : جون تنظيم كننده
1 . |. عله است
صفحه 11:
علم و اقسام
ان
در منطق علم به دو قسم
تقسیم بندی می شود
صفحه 12:
الف ) علم حضوری
اگر معلوم ( و نه صورتش ) در نزد
عالم حاضر باشد آن را علم حضوری
می نامند
و در این نوع علم واسطه ای بين
عالم و معلوم نیست مانند علم انسان
به حالت های درونی خود
منال : علم به حالت ترس خود یا
اه وی تیور و وتان سر
تعبیر می شود .
صفحه 13:
8 حصولی
اگر چیزی در عالم هستی باشد و
تصويرى از أن به ذهن عالم بيايد
2811 عَلم كصولى تعبير مى
شود .علم حصولى در حقيقت
تصوير ذهنى موارد خارجى است
مثال : ديدن يك ميز و آمدن
تصویری از آن به ذهن ما.
صفحه 14:
تصور و
صفحه 15:
2
به تصویر ذهنی یک چیز تصور گفته می
شود =
مانند تصویر ذهنی منعکس شده چیزی
بدون نسبت دادن تصویری به تصویری
دیگر
متال :
تصویر یک es, يا انسان يا یک
صندلی دی هد
صفحه 16:
تصد ر
تصدیق : نسبت داگتصوری به یک
تصور دیگر .
برای منال :
فيل کی است كه در اين مثال فيل
و حيوان به همدیگر نسبت داده
شده است.
هر تصدیقی سه تصور دا رد
براى مثال در مثال بالا ابتدا بايستى
فقيل © بعد ۳ © aad جیهوان هدن
صفحه 17:
تصور و تصديق, هر کدام بر دو قسمند :
بدیهی پا ضروری :
تصور و تصدیقی که نیاز به فکر و تامل
ندارد و روشن و واضح 4“
مثال : سردی و گرمی - روشنایی و
با فكر و تامل و انديشه كردن حاصل
مى كردد
صفحه 18:
صفحه 19:
حكم ( یا تصدیق ) : امری ذهنی که در
بان می گردد و می نواند پثیت با منفی
باشد جمله های منطق را گزاره یا 4
قضیه PROPOSITION
منال :
هوا سرد است
كياه حيوان نيست
درخت بلند است
صفحه 20:
برخی عبارات :
معلومات تصوری : تصورات
شناخته شده ( معرف )
معلومات تصدیقی : تصدیقات
شناخته شده ( حجت )
مجهولات تصوری : تصورات
lal
مجهولات تصدیقی : تصدیقات
صفحه 21:
00 إن معلومات برای
رسيدن به يك مجهول را فکر
صفحه 22:
ته Pens می شود :
"دلالت
"كلى و جزئى
صفحه 23:
لت
و ل .رهنمون
شدن به چیزی از طریق چیزی دیگر.
مثال :
آمدن بوى غذا ما را به وجود غذای پخته
شده در نزديكى مان راهنمايى مى كند .
يعنى با وجود بوی غذا پی می بریم که در
این نزدیکی غذایی پخته و تهیه شده است.
صفحه 24:
در اصطلاح منطق به راهنما
دال
و به راهنمایی شده مدلول
در اين منالعي قیقد دا دال و
به غذا مدلول می گویند.
رابطه بین دال و مدلول را
دلالت می نامند.
صفحه 25:
رلالت بر سه قسم است
1 - دلالت عقلى : با كمى عقل از دال
بر رونده
2 - دلالت طبيعى : يى بردن به حالات
درونى يىك شخص از روى نشانه هاى
خارجی بدن مانند پی بردن به تب با
افزايش كرمى يوست.
3 - دلالت وضعی و قراردادی : به کمک
وضع از دال پ پی به وجود مدلول : می
ie وا وت و
صفحه 26:
تقسیم دلالت به لفظی و
دلالت های سه گانه گفته شده هر
کدام به لفظى و غير لفظى تقسيم
بندی می شوند.
دلالت لفظی دلالتی است که
دالهای آن صوتی باشند. منال :
دلالت کلمات بر معانی آنها
دالهای آن صوتی نباشند. منال
دلالت رد يا بر راه رونده
صفحه 27:
a5 تقسیم بندی دلالت لفظی
8 لالت لفظ بر تمام
معنی yl . مانند : خانه که منظور
لا تضمن : دلالت لفظ بر جزثئی از ol
. مانفد : میز شکست در حالیکه
لا دلالت التزام :دلالت بر لازم معنی
ك-ومب70 ”جم نا LL.
صفحه 28:
کلی و جزئی
مفهوم یا تصور بر دو قسم می باشد
۰ و جزتی
را در بر می كيرد شامل تمام افراد
همجنس خود است .
دارای مصداقهاى نامحدود كه در
دستور زبان اسم عام نامیده uo
شود.
- حيوان - كوه - انسان : Jlic
صفحه 29:
جزئی : بر یک فرد يا افراد محدود که
شامل دو يا چند نفر هستند دلالت می
کند . دارای مصداقهای محدود که در
دستور زیان اسم خاص نامیده می شود.
منال : تهران - آن کتاب - سه صندلی و
-0 ۳ اين و أن بيايد و نيز
اسمهایی که قبل آنها عدد باشد را
جزئی می گویند.
صفحه 30:
نسبت های چهار گانه
( نسب اربع)
بين دو كلى همواره يكى از
نسبت هاى جهار كانه ذيل
موجود است :
۵ تباین کلی
0 عموم و خصوص مطلق
0 عموم و خصوص من وجه
صفحه 31:
زمانی که هیچ تناسبی بین دو کلی
8 9 88 پک بر افراد دیگری
ی نو نسبت به همدیگر
Ls? ol os ee
صفحه 32:
عکس on کلی از جمیع
تباین هر گاه دو طو =
> ۳ مساو باشند به طوری
me یک بر افراد دیگری Sone 3
I 7 وی و نسبت بين
را تساوی Fr. wr
آنها ذاراى مصاديق مشتر
مثال :
متلث و سه ضلعى
كلى 1 259
صفحه 33:
عموم و خصوص مطلق
هر گاه دو کلی از یک سنخ باشند و فقط
یکی از آنها بر افراد دیگری صادق باشد و
کلیت و شمول یکی از آنها بطور مطلق بیش
از دیگری باشد. یعنی هم بر لن صدق کند و
هم بر غير ان. نسبت بين اندو را عموم و
مثال :
حيوان و يرنده
در اين موارد آنَ كه عام است بر آن كه خاص
صفحه 34:
عموم و خصوص من وجه
هر گاه دو کلی متباین باشند اما در
بعضی موارد با هم جمع شوند نسبت
ن دو را عموم و خصوص من وجه
گویند . دو کلی که افراد مشترکی
داشته باشند و هر یک نیز دارای افراد
مخصوص بخود باشند.
مثال : مسلمان و ایرانی - انسان و
مسلمان می تواند ایرانی باشد و
صفحه 35:
: عموم و خصوص مطلق
: عموم و خصوص من وجه
صفحه 36:
متناقضص
هستنه که oe ره
کند 5
آن را نفی
3 انسان ion
ae منال : : روز و شب
غير انسان روشنء
صفحه 37:
تضاد
هر گاه دو چیز قابلیت جمع
شدن با هم را نداشته باشند
۲ ضاد می گویند .
مثال : سیاهی و سپیدی -
شرق و غرب
صفحه 38:
دو امر متناقض نه با هم جمع مى
شوند و نه رفع می گردند
منال : یک مکان نمی تواند همزمان
هم روشن باشد و هم تاریک
دو امر متضاد با هم جمع نمی شوند
۹ ممکن است .
منال : یک چیز در لن واحد ممکن
ALAS هم سياه باشد و هم سييد و
ممکن نیت ول
ممكن است أن جيز نه سياه باشد و
en ee — ea a ci. a
صفحه 39:
باب دوم : کلیات پنجگانه
کلی در اولین تقسیم به دو قسم
ذاتی و عرضی تقسیم بندی
eno شود.
صفحه 40:
موجود باشد و هرگز از آن
جدا نشود » Cras; ذاتی
نامیده می شود.
منال :
بعد ( طول و عرض و
صفحه 41:
3 صفتى كه جزو ذاقى يك
| دیر باشد.
2 : امكان بذير ,
J ۱ بيمارى براى انسان
رنگ sl» جسم
صفحه 42:
کلبات خمس ( اقسام کلی ) :
صفحه 43:
صفحه 44:
نوع5060165
دلالت کند که در حقیقت هستی
متفق اند آن را نوع می نامند .
منال : انسان که افراد زیادی
مانند حسن و احمد و سمیه و ..
2 22 كيرد.
كه در حقيقت و ذات يكسان
ل ل
صفحه 45:
Genus جنس
اگر دامنه کلی ذاتی چنان گسترده
0 لس توع مختلف را در"
تک آن راعش می نامند که
چند نوع مختلف الحقیقه را شامل
می شود
8 7 و اسب و هوک
و ماهی و . ادر بر مى كيرد.
صفحه 46:
اقسام جنس
به غير از حيوان جنس های کلی
ترى هم وجود دارند.
مانند : جسم نمو كننده و جسم
مطلق و جوهر
صفحه 47:
جسم نمو كننده : اجسامی
مثال : انسان - حيوان -
كياه
جمادات هم مى شود.
..l¢ :. . دور هالت
صفحه 48:
است 1 نت دات و هستی
vl وابسته به موجود دیگری
نیست
منال : انسان - روح - گیاه
در مقابل آن عرض است که
قائم به ذات نیست و وجودش
وابسته به هستی موجود
صفحه 49:
کم ( کمیّت : دو متر , سه متر
oon و
كيف ( كيفيت : سفید , دانا
و ...)
وضع ) وضعيت : ايستاده ,
نشسته و .
آین ) مکان : در بازار در
خیابان و
wis ( زمان : دیروز , امروز و
صفحه 50:
مقولات دهگانه
یک قسم جوهر و نه قسم
عرض را مقولات ده كانه مى
گویند
است كه انسان مى تواند در
مورد آن تفكر كند و سخن
بگوید و از آن تصوری داشته
صفحه 51:
بنابراین
۳
جنس ها به ترتیب کلیت
3
صفحه 52:
هر کدام از جنس ها در ات
کلی تر از خود « نوع » محسوب می
شوند :
ام
صفحه 53:
3
هر جسم داراى دو و
بى واسطه و با وا
نمی
صفحه 54:
۴ لا جنس قريب :
0
i Je حي
صفحه 55:
)| فاصله شده است.
صفحه 56:
لاجنس ابعد:
ا تن ان جنس و
انسان _
كه بين أنها حيوان و جسم نمو
كننده فاصله شده است.
صفحه 57:
فصل 90001820
در لغت به معنی جدا کردن است
به یک نوع پا جنس اختصاص دارد
ol» را از سایر انواع و اجناس
جدا می کند . سازنده نوع و
تقسیم کننده جنس است.
منال : ناطق ( عاقل ) که فصل
انسان از حیوان مى گردد و یا
صفحه 58:
انواعی که نت ۲ نس
قريب خود هستند جدا مى
. برجسته ترن صفت
صفحه 59:
متال فصل قریب :
لك وم قه ترین صفت
مانند حیوان و گیاه و جماد فاقد
آن هستند.
نسبت به حیوان
صفحه 60:
مانند سپیدی که
مشترک انسانهای
پوست
حیوانات و اجسام
صفحه 61:
صفحه 62:
باب سوم : معاف
Definiens ) (
که تا ساننده)ء مجموع
موجب روشن شدن تصوری
مجهول مى كردد. تصور
مجهولى كه به وسيله
«معرف» روشن و شناسانده
میشود معرف L شناخته شده
ايم Fo... sae we -
صفحه 63:
شلا ار کسی نداند که
«زرافه» چیست» یعنی تصور
معلومی از زرافه نداشته
باشد و ما به قصد شناساندن
زرافه به وى بكوييم: زرافه
شمدار» كه داراى دستهاى
بلندتر از پا و گردن دراز
است؛ تصوری از زرافه در
a <n ee | I ]|
صفحه 64:
در اینجا تور مجهول L
معرف » «زرافه» است و
تصورات معلوم و معرف
زرافه شده اند عبارت
است از: تصور حیوان؛
علفخوار» سشمدارء دست
بلندتر از پا و گردن دراز.
صفحه 65:
های زرافه با برمی جارد 3
—(Difinition) نامیده مى
شود.
صفحه 66:
اقسام تعریف: تعریف, در
اصطلاح اهل منطق عبارت
است از برشمردن ویژگیهای
( ذاتی 3 غیرذاتی ) شناخته
شده یک چیز در یک جمله »
a, قصد شناساندن لن به
دیگران.
صفحه 67:
تعربف دارای اقسامی cul بدین
کلامی els) خصوصیات
ذاتی مجهول را بیان کند و
ماهیت (حقیقت) لن را به
8 با به اجمال
صفحه 68:
۱ حد تام: تعریفی است که
از « جنس قريب و فصل
قریب» مجهول فراهم می
آید و مجهول را به طور
کامل wo شناساند.
متل«حيوان ناطق» در
تعريف انسان که حیوان؛
ار ابيت.
صفحه 69:
۲ حد ناقص: تعریفی است که از « جنس
بعید و فصل قریب» مجهول فراهم می آید
و مجهول رابه طور اجمال عی شناساند. به
عبارت دیگر حد ناقص,. تعریفی کامل
است. اما به اندازه حد تام کامل نیست.
مثل ( جسم نامی ناطق» در تعریف انسان.
که جسم نامی. جنس بعید. و ناطق فصل
فرب الك
صفحه 70:
ب ) رسم (تعریف
كلامى 3.41( ow از
را بیان کند و لااقل باعت
امتیاز لآن از موجودات دیگر
گردد.
صفحه 71:
on تعریفی است که از « جنس
قريب و عرض خاص» فراهم ie آید.
مانند «حیوان خندان با نویسنده» در
تعريف انسان. كه حيوان. جنس قريب
انسان و خندان یا نویسنده. عرض خاص
انسان است.
صفحه 72:
رسم ناقص: تعریفی است که از «جنس
بعید و عرض خاص» فراهم می آید. مانند
«جسم نامی خندان پا نویسنده» در تعریف
انسان که جسم نامی. جنس بعید انسان و
خندان و نویسنده عرض خاص او است.
صفحه 73:
تعریف» دارای اقسام دیگری
نیز هست که در منطق به آنها
توجهی نمی شود.
مانند: خاصه رکه 9 pu 4
الاسم
صفحه 74:
خاصة مرکبه:
سيت للف Le
شده است. هركدام از
er مه طور
اس دارنى, اما
صفحه 75:
مثلاً در تعریف«خفاش» می
مد و
ori» ای است زاینده».
«پرنده بودن» a خفاش
اختصاص a ندارد» زیرا
همچنسن «زاییدن» مخصوص
صفت بر روك هم یعنی»
Cs veg eel رس ی ان
صفحه 76:
آن آشتاتر و و نوس تر باشد.
برای روشن Uw آن. a
pow I «وجود» یعنی
«هستی» و « »> يعنى
«آگاهی» و امنال آن .
صفحه 77:
صفحه 78:
نتيجة كلى
سر منزل مقصود تمام مباحث
مذکوره مسئله « معرف یا
تعریف» است. با بحث از تصور
سسددى و بررسى تصور
و جزئى و نيز كلى ذاتى و
عرضی به منزلگاه >» كليات
پنجگانه پا خمس» می رسیم.
کلیات خمس خود وسیله ای
Sly cul هدفی دیگر. یعنی
صفحه 79:
در مبحث کلیات خمس؛ مواد
لازم برای معرف فراهم use
ید و در مبحث معرف یا
تعریف- که هدف همه این قیل
و قال هاست - با به هم
پیوستن تصورات معلوم - که
چیزی غير از همان جنس و
فصل و عرض خاص نیست - و
ختن تعريف به حل مجهول
نائل می آییم. « زیرا تعربف»
صفحه 80:
باب چهارم: قضایا (تصد یقات)
با رد يا قبول تصور, تصدیق به
وجود می آید. au بیانی دیگر:
وقتى aw, Lely 'تصور داشته
برقرار كنيم, عمل ما را تصدیق
كويند. مثلاً اكر «هوا» و «كرمى»
و نیز « گرمی هوا» را تضور کنیم
و سحكسن بدين كونه هن آنها
واتصه رف ار plus یمد
صفحه 81:
صفحه 82:
مسئله اى را تصديق کرده
ایم به عبارت دیگر به صد ور
«حکمی» اقدام نموده آیم.
000 دی ق» و با صدور
«حکم» جمله ای پدید می
aul که در اصطلاح منطق
«قضیه» (Proposition)
نامیده می شود.
صفحه 83:
قضیه عبارت از سخن, يا جمله
ee «رزی را بیان aS
2 راست) يا كاذب (دروغ)
باشد. فی المنل وقتى كسى
می گوید: دوست من دانشمند
است از دوست خود خبری
داده است 3 اين خبر ممكن
cul راست يا دروغ باشد. می
صفحه 84:
صفحه 85:
au09 حملیه
Loe (1
فک نا ز بدون شک و
» هوا كرم است » يا« هوا
گرم نیست »
اا رآ سر فاد سا
صفحه 86:
اجزای قضیه حملیه
است: مو ضوع محمول 3
رابطه.
الف) موضوع يا محكوم عليه
(Subject) جزئى از قضيه است كه
چیزی را به ان نسبت می دهیم یا
صفحه 87:
ب) محمول يا محکوم
yl (Predicate)a_ جزء از
قضیه است که به موضوع
داده می شود یا از آن سلب
می گردد. منل «گرم» در
متالهای « هوا گرم ical
هوا گرم نیست».
صفحه 88:
(Coqule)asoS> وی است
مثبت يا منفی که بین موضوع
و محمول رابطه برقرار می
سازد. . بدین ترتیب که محمول
را به موضوع نسبت می دهد
۴ الب می كند. مثل
«است» و «نیست» در اين
Ihe. aly
صفحه 89:
صفحه 90:
١ Fa ۳
ر دستور زبان»
موضوع را « مستند اليه »
ومحمول را » 4
١ L و نسبت حكميه را «
صفحه 91:
صفحه 92:
صفحه 93:
اجرای قضيه شرطيه
oth pis gle qb رست كلم مركب لز دو
هزء اثره
مقرم و تالى
صفحه 94:
الف) مقدم :
ای Pie در ان فضی:
رود»«مقدم (قضیه مقدم)»
نامیده می شود.
مقل “آكر كسى بکوشد» در
رت ها 2 «كتافمه. که در
صفحه 95:
ب) تالی:
95 2 هایی که بعد از
مقدم قرار گیرند,«تالی»
خوانده می شوند.
مثل «بيروز می شود» در
مثال اول و «كلستان است»
و «بوستان است» در مثال
دوم
صفحه 96:
صفحه 97:
ذکر مهم ترین اقسام
آنها می پردازیم.
صفحه 98:
22 ال aud
3 Dis 3
صفحه 99:
(Hypothetic)
شرط آغاز مى شود
Ss» را نا "شر ط" بیان
می کند.
منال:
هر گاه شب شود , هوا
صفحه 100:
(Disjunction)
قضیه ای است که بین اجزای
با حرف ربط «یا» فاصله ol
می افتد و خبری را با «شک و
تردید» بیان می
منال:
ل است. با فرد
صفحه 101:
در دستور زبان» شرطية
متصله را «جمله شرطى يا
وجه شرطی» مى نامند و
شرطیه منفصله را «وجه
ام گویند.
صفحه 102:
صفحه 103:
د) اقسام حملیه
قضية حملیه را از جهات مختلفی
می توان تقسیم کرد که مهمترین
آنها عبارت است از:
1 اقسام قضیه به اعتبار کیفیت:
موجبه ( مثبت ) , سالبه ( منفی ).
صفحه 104:
(call قضية موجبه : قضیه ای
است که رابطة لن یک فعل
مثبت باشد و مطلبی را اثبات
کند.
مثل: هوا گرم است .
ب) قضیه سالبه : قضیه ای
۷ رابظه آن بک Jes
کند.
صفحه 105:
صفحه 106:
ای است كه موضوع آن نت
خاص» باشد.
مثل: برویز» دانشمند است.
صفحه 107:
ب) قضية جزئیه : قضیه ای
است که قبل از موضوع آن
کلماتی از Jud «بعضى,
برخی و تعدادی» قرار گيرند.
ان : عصی انسانها
فو Jaan © «تسعتند.
كه «انسانها»» موضوع قضیه
cowl و قبل از آن» aolS
«بعضی» قرار گرفته است.
صفحه 108:
ج) قضیه کلیه : قضیه ای
است که قبل از موضوع wl
کلماتی از قبیل همه هر هیچ
و تمام قرار گیرد.
3 قبل از آن «هر» ۳ گرفته
صفحه 109:
سور قضیه
کلمات «هر»» «همه», «هیچ»
و نیز کلمات «بعضی», «برخی»
و مانند آن را اصطلاحا
سور قضیه گویند.
نکات مهم : سور قضیه: سور قضیه, ببانگر
کمیت قضیه (جزثئی و کلی بودن و رابطه
قضیه), بیانگر کیفیت (موجیبه و سالبه
دن) آن است.
صفحه 110:
۳ قضایای چهارگانه یا
محصورات اربعه:
قضایایی هستند که از ترکیب
قضایای «موجبه و سالبه» با
قضایای «جزئیه و کلیه» به
وجود می آیند.
صفحه 111:
الف) موجبة کلیه : قضیه ای
aS cul «سور» Tol «هر» و
رابطه آن فعل مثبت باشد.
متل: هر انسانی فانی است.
ب) موجبة جزئیه : قضیه ای
است که «سور» لن «بعضی»
و رابطه لن فعل مثبت مى
Sen ae
صفحه 112:
0 كاله كليه: قضیه ای است «سور؛ OT
(هیچ» و رابطه آن یک فعل منفی است.
مثل: هیچ انسانی سنگ نیست.
د) سالبة جزئیه: قضیه ای است که «سور» آن
«بعضی ) و رابطة آن یک فعل منفی است.
مثل: بعضی انسانها نویسنده نيستند.
صفحه 113:
حجت
برای i ASS در رندكى
روزمره برای گفتن
استدلال كردن لله ها(فضية)
کمک می گیرد. آنها را به هم می
پیوندد و بدین وسیله مقصود خود
را سس ند و هدف خود را به
صفحه 114:
از آنجا که پشتوانه سخنها و
استدلالهای انسان, ذهن و
گفت: استدلال. عبارت cul
از تلاشی که ذهن به مدد
آگاهیهای خود انجام می دهد
تابه وسيلة انها از آنچه آگاه
نيعست آگاه كردد.
صفحه 115:
اقسام حجت ( استدلال )
م حد
گونه است:
استدلال. بر سه گو
٠ استقراء
٠ قياس.
صفحه 116:
الف ) تمتیل (Analogy)
سول وحود دارد حکمی
را که دربارة امر جزئی
معلوم شده است؛ بر امر
صفحه 117:
منال ۱ :
فقیه يا قانونگذار می داند که
شراب در قانون دین حرام
wwe aol Ij awl
کنندگی دارد. اما آگاه نیست که
LI ساير مشروبهای الکلی
جدید چه وضعی دارند. در
مقايسه آنها با لساب وجه
صفحه 118:
منال ۲ :
این شخص از نظر رفتار با
7 ار وفای ما می
5 ]) انكاء بر اين وجه
مشترک ( رفتار یا شكل
ظاهری) حکم بر بی وفایی
صفحه 119:
چنین است که می گویند: «
تمثيل رسیدن از یک امر
دیگری به مدد همانندی و
وجه مشتركى كه بين أن دو
وجود دارد.
7 تمنیل دو گونه است:
صفحه 120:
Ls foe
» بين دو امر نی ee
باشد.
مانند؛:
حكمى كه فقيه در باب
حرام بودن مشروبات
صفحه 121:
عبر كما
تمنیا 1 که a
مشترک دو امر جزئى» صفتی
مانند:
حکمی که ما در باب usu
وفایی شخصی که تازه با او
أنثينا نثيده saul هه . و یی
صفحه 122:
١ جنان
آزماء a tf uation
0 لس ی رسد
مثلاً با حرارت دادن فلزات
كوناكون اين نتيجة كلى را به
درست مى اورند كه:
منبسط می شود».
صفحه 123:
چنه و ست می . گویند
ستقراء» ر ont ane
زئى ٠
92 سى هاى جر
رو
کلی است.
تام 9 ناقص.
صفحه 124:
: تام .١
هنگامی که تمام موارد جزئى
بررسى شود و سيس حكم كلى
صادر گردد.
مثل اینکه تمام انواع فلز را
حرارت دهیم و سپس حکم بر
انبساط همة فلزات کنیم.
صفحه 125:
٩ ناقص: ۲
جنان است كه با ازمايش و
بررسی چند موردء حكم كلى
صادر گردد.
ل مب رارت دادن چند
به انبساط تمام
صفحه 126:
ج) قياس (Deduction)
مدد آن از قانون كلى به نتيجه
اى جزئى مى رسيم.
صفحه 127:
صفحه 128:
در اینجا از این قانون کلی
که «هر انسانی فانی است»
«سقراط» إفاشى woul
رسبده ایم.
می نامند.
صفحه 129:
آل دیگر: قیاس عبارت
است از دو قضيه به هم
یحو تمه که از قبول آنهاء
قبول قضیه دیگری لازم می
اید.
« سقراط انسان است و هر
انسانی ۰ هم فانى است» بايد
صفحه 130:
در اصطلاح, هر کدام از
قضية اول و دوم را
«مقدمه» می گویند و
قضیه ای را که با پذیرش
شود «نتیجه» می نامند.
صفحه 131:
|8 سقراط, انسان است + مقدمه
مقدمتین
| > مقدمتین
هر انسانی فانی است < مقدمه
سقراط فانی است = نتيجه
صفحه 132:
(Ss اقسام قياس
G یاس بر دق
1 يت *
ويميتقنايىف
إفترانى 9
صفحه 133:
: قياس اقترانى -١
عينا در مقدمه نباشد» بلكه
موضوع نتيجه لن در يك
مقدمه و محمول نتيجه ان
در مقدمة ديكر باشد.
صفحه 134:
قیاسی که ذکر شد, قیاس
8 2 27(سقراط) در
مقدمة اول وجود دارد و
محمول نتيجه (فانى) در
مقدمه دص
صفحه 135:
-Y قياس استتنایی:
)= منفی) نتیجه لن در مقدمه
ذدکر شده باشد.
منال:
هرگاه خورشيد " آید»روزموجود
—— = مقدمه
صفحه 136:
در اینجا نتيجه قياس يعنى
« روز موجود «cul
در مقدمة اول وجود دارد.
صفحه 137:
مهمترین نوع استدلال در
منطق دانان تنها از ol,
قياس و مه مدد استدلال
قیاسی؛ مى توان به كشف
حقیقت نائل آمد.
اینکه منطلق را «فن
استدلال» نامیده اند مقصود
همب- اسیتدلاا cul wie
صفحه 138:
انتقاد
منطق وت cmb
قرن ۱ بر فکر متفکران
و وت
کرد و تنها وسیله کشف
مجهول به شمار می رفت.
كنى كه بر اين شده
scowl هعور هم انديشمندان
صفحه 139:
Q ۲ a تگان ۳ || ِ صوری
قواعد این منطق را جزو
8 نان می دانند و
معتقدند انسان در کاربرد
قواعد منطق ناگزیر است.
صفحه 140:
در معایبل» محالعان متطوق
صوری» در طول تاریخ»
قواعد این منطق را بی
حاصل؛ زايد و حتی گمراه
کننده دانسته اند.
این انتقادها و مخالفت ها از
كوينده ترين ضربه ها وسيلة
« بيكن » و « دكارت » و
صفحه 141:
seal ol et از کشف
است.
نباشد» نتیجه ای به دست نمی
21 اد مات suul pao)
صفحه 142:
ايراد شيخ ابوسعيد ابوخیر
عارف قرن جهارم و ينجم بر
صفحه 143:
در عصر جديد بيكن و دکارت
هر دو در اين باب كه قياس
نمى تواند مجهولى را معلوم
سازد, هم داستان بودند.
نوین یا آلت
نو«ار گانون جدید» را جایگزین
منطق صوری ارسطو ساخت
روش قیاسی را مردود شمرد
و روش استقرایی « مشاهده
صفحه 144:
epee eee
صفحه 145:
الى 5 شده است؛
متوجه روش قياسى
يا استدلال قياسى است.
اين انتقادهاء بويزه» در
عصر جديد اروياء مبنى بر
3 ييروان وى به مشاهده و
بجر به بی. نو حه به د ند
صفحه 146:
و تنها بر بنیاد یک سلسله
امور ذهنى سکایه با
واقعيت های تجربی»
دست به استدلال مى زده
اند و در راه كشف
حقیقت می کوشیده اند
به همین سبب هم راه به
wb نمی برده اند.
صفحه 147:
Vol
انسان از به کار بردن قياس
ناگزیر است. از sole ترين
سخنان روزمره مردم تا
سخنان دانشمندان در قالب
pw )= چیدن ترتیب
صفحه 148:
ثانياً:
ارسطو و پیروان وی نسبت
به حس و تجربه و واقعیات
چرا که در منطق ارسطو تنها
از «صورت قیاس» بحث نمی
شود بلکه از «ماده قیاس»
صفحه 149:
بحث از ماده قياس,2 يا
بررسى قياس از لحاظ
١ 1 با واقعيت هاى
بيرونى در مبحثى تحت عنوان
«صناعات پنجگانه» طرح می
گردد.
صفحه 150:
مشاهده si
شود و دقیق 8 منطفي
برهان ناميده می شود
aS oul is lon eee
بر بنياد «یقینیات» شکل
sa
گیرد.
صفحه 151:
قضیه هایی است که از راه
حس و تجريه «محسوسات و
محرمات» به دست امده
است و سس و تحربه
پشتوانه درستی لن است,
صفحه 152:
- هر فلزی هادی حرارت است,
سبب برهانى بودن قياس مذكور ان
ol » = برخی از اجسام فلزند»
حاصل حس است و مقدمه دومین پا
کبرایان « - هرفلزی هادی حرارت
«owl امری تجربی است.
صفحه 153:
اس مق تور SILO PLL
پنجگانه» ضمن تقسیم انواع
قياس از لحاظ ماده يا ارتباط
قياس با vie بيرونى -
خمسه) , كه اهمطت ٠ برهان با 1
3 در بحث از مقدمه a8
قياس برهانى اهميت و ارزش
سات و مجژبات» يعنى
دانشهای as بار هده از حس و
ازج و بره و 1 .۰1 226 53 -
صفحه 154:
islet همواره ۴ کتار حس
و تجربه از اهمیت عقل و
قياس سخن مى كويند و
تصريح مى كنند كه در يديد
امدن دانشهاى تجربى هم
en و (JRO pd
00 آان راستهم يهب
صفحه 155:
aL ها و بنیادهای روش
st pou 1 در منطق
ارسطویی, در مباحث
می توان باز جست :
صفحه 156:
از رنسانس» در زمینه Sb
مادی و صنعتی شده است, نه
ابداع ME تجربی scl بلکه
تکمیل کردن و به کار گرفتن
اين روش در دانشهایی است
كه به دانش هاى تجربى
مرسوم است و اين امر خود
معلول ae 2 شرايطى
صفحه 157:
ie بشر که تا پیش از
اس ای به جهان من
نگریست» پس از رنسانس با
چشم حس و تجربه به دیدن
موجب پیشرفت مادی گردید.
صفحه 158:
منابع
دادبه » اصغر :کلیات
فلسفه, تهران,دانشگاه
پبام نور,۱۳۸۷
خوانساری»محمد: دوره
2 عسل tien
صوری»تهران» دانشگاه
۱۳۸۰ تهران»