صفحه 1:
موانع و مشکللات حکومت حضرت علی صلوات الّه عليه
زیر نظر استاد : مجتبوی
گرداورنده : فرزانه نجومی
صفحه 2:
زمانی که امیرالمومنین صلوات الله عليه به خلافت رسيد انبوهى از دشواريها يديد آمده بود وآثار منفى
و اجتماعى وحتى سياسى توسعه ی فتوحات و كشتن عثمان آينده را تاريك تصوير ميكرد
برخى از مشکلات که بر اساس سخنان امام از پذیرش خلافت شمرده ميشود:
* عدالت اقتصادی و اجتماعی
* انحرافها و بدعتها
* رفاه كرايى و تضعيف ارزشهاى دينى
صفحه 3:
*سوره مائده آیه ۸
*سوره مائده آیه 1۰۶ *سوره نحل آیه ٩۰
*سوره انعام آیه 1۵۲ * سوره حجرات آیه ٩
*سوره شور ی آیه ۱۵
*سوره نساء آیه ۵۸
*سوره نساء آیه ۱۲۹
*سوره نساء آیه ۱۳۵
*سوره نحل آیه ۷۶
صفحه 4:
عدالت در نهج البلاغه
بنا به حکمت ۴۷۶ عدالت را بگستران و از ستم کاری پرهیز کن که ستم
رعیت را به آوارگی کشاند و به بیدادگری و مبارزه و شمشیر می کشاند .
بنا به حکمت ۴۲۷ عدالت هر چیز را در جای خود می نهد در حالی که بخشش
آن را از جای خود حا ۱۳ . عدالت تدبیر عمومی مردم است در حالی که
بخشش گروهی را شامل می شود پس عدالت شربف تر و برتر است .
بنا به خطبه ی ۴۷۰ توحید آن است که خدا را در وهم نیاری . و عدل آن است
که او را متهم نسازی .
بنا به خطبه ی ۲۳۱ Jac همان انصاف است و همان احسان و بخشش است .
بنا به خطبه ی ۱۱ اگر بر دشمنت دست بافتی . بخشیدن او را شکرانه ی پیروزی
قرار ده .
صفحه 5:
چند نکته در باب عدالت
۱ - اقسام عدالت
عدالت فردی یعنی حق ذی حقی و صاحب استحقاقی به وی برسد وحقوق شخص پایمال نگردد .
عدالت اجتماعی این است که قانون برای همه یکسان باشد و همه به آن پایبند باشند .هیچ تبعیضی
اس غلدل حكومت كند.و ستم و ظلمى نباشد ؛
۲ - عدالت و تفاوت ها
۶ ۳ ای لت که افراد هیچ تفاوتسینداشته باشند ودهیچ کس فسبت به دیگری رو
درجه و امتیازی نداشته باشد . اگر مثلاً سربازی رشادت و شهامت فوق العاده در جنگ از خود بروز
دهد مدال و افتخار را به جامعه بدهند نه به او ؟! این که فردی نسبت به دیگری امتار»
با علط است ؛ معنای عدالت این است که امتیازی که نصیب افراد می شود بر مبتای
صلاحیت و استحقاق و برنده شدن در مسابقه عمل و صلاح در زندگی باشد . به عبارت دیگر
نیکوکار را به خاطر احسانش احسان کنند . و بدکار را به خاطر عمل بدش عقاب نمایند .
صفحه 6:
۳ -بقای جامعه و حکومت
الفت و بقای جامعه و اقتدار و تداوم حکومت ۰ در گرو اجرای عدالت است . امام علی علیه السلام فرمود : لعَدل
مَألَوفَ وَ الْجَورٌ عشوف عدللت ماية محبت و الفت و ظلم Le نفرت و تفرقه است . همچنین فرمود: عدالت را
بگستران . و از ستمکاری پرهیز کن که ستم رعیت را به آوارگی می کشاند و بیدادگری به مبارزه و شمشیر می انجامد
۴- امنیت اجتماعی
ریشه بسیاری از نامنی ها را می توان در گناهان و بدیهای افراد بازیافت : مانند ظلم » کینه . عداوت ۰ سرقت » جنگ
و .. که منشاء همه این ناهنجاری ها بی عدالتی است . وقتی عدللت حاکم گردد و حق به حقدار برسد » زمينة
گناهکاری و زشتکاری و ناهنجاری فراهم نمی آید تا سبب ناامنی شود . از اين رو ۰ در زمان حضرت مهدى عجل الله
تعالی فرجه الشریف چنان امنیت گسترده شود که کسی معترض جان و مال و ناموس دیگران نمی شود .
صفحه 7:
انحرافها و بدعت ها در دین
انحرافات و بدعتها مهمترین مشکل حکومت حضرت علی علیه السلام بود که عمده ی این مشکلات
به خاطر ممنوعیت نقل حدیث توسط خلفا بوجود آمده بود
اقدامات امام علی صلوات له علیه برای از بین برد"
* برخود قاطع با دشمنان داخلی
* تخریب اماکن فتنه و فساد
* مبارزه با خرافات
*اخراج قصه سرایان از مسجد
خورد با پیشگویان
نهادهای یهودیان
صفحه 8:
* مبارزه با صوفیگری
* شکوه از رواج بدعتها
* مبارزه با انحرافات اخلاقی
* جلوگیری از نشستن مردان در معابر عمومی
* مجازات منحرفان و متجاوزان به حریم اخلاق جامعه
صفحه 9:
رفاه گرایی و تضعیف ارزش های دینی
پیدایش شکاف های اجتماعی از دوران خلیفه ی دوم آغاز شد . هم او بود که تبعیض در توزیع بیت المال را بدعت
نهاد و گرایش های قومی که پیامبر صلی اه علیه و آله شدیدا مخالف بود و با آن مبارزه میکرد را احیا کرد
مبارزات امام على صلوات الله عليه با انحرافات اقتصادى:
* جعل ماليات
* تعيين مقدار جزيه و خراج
* تحليل خمس و انفال
* برداخت بدهى بدهكاران و نياز فقيران
* رونق اقتصادى
نظارت بر فعاليتهاى اقتصادى
صفحه 10:
* مبارزه با محتكران
* ايجاد محدوديت
* قيمت كذارى اجناس
* ضمانت بعضی از
* ضرب اولین سکه ۱
* پذیرش پرداخت
صفحه 11:
ناخوشنودی از حکومت عدالت محور حضرت علی صلوات الله عليه
در آغاز حکومت حضرت علی علیه السلام. طلحذ؛ لین کسانی بودند که با او
بيعت كردند و يس از بيعت ازاو حكومت بصره و كوفه را خواستند. al حضرت على صلوات الله عليه
. آن دو دش را به دل كرفتند و به بهانة زيارت كعبه به مكه رفتند و عايشه همسر بيامبر
صلی الله عليه و آله و دختر ابوبكر. را كه در مكه بود. با خود همراه کردند.
آندو. كه بدهنكام محاصرة خانة عثمان. از محاصره کنندگانِ خانهٌ عثمان پشتیبانی میکردند. با همدستي
مروان بنخکم و باری معاویه, در جُمادیالآخر سال ۳۶هق (دسامبر ۶۵۶م) جنگ خونین «جَمّل> را به
بهانة خونخواهی عثمان. به راه انداختند. با این که حضرت علی سلام الّه علیه. نهتنها با کشندگان عثمان
همراهی نکرد. بلکه. برای جلوگیری از این قتل غوغابرانگیز, بسیار هم کوشیده بود.
حضرت علی علیه السلام پیش از وقوع جنگ جمل بسیار كوشيد جلو آن را بكيردءامّاء نتوانست. کسی را با
قرآن پیش طلحه و زبیر فرستاد و آنها را به آشتی فراخواند.
ا آنها فرستادهاش را کشتند. وقتی ناچار شد دست به جنگ
آغاز نکردهاند. دست به جنگ نزنید. گریخته و به جنگ پشت کرده را تعقیب نکنید. eee
تمام گش نکنید و به هیچ رو وارد خانههای مردم نشوید».
د جنک ما کدد
بکی بصره روی داد. ۸هزار 7
از سباهیان طلحه و زبیر و خود آندو کشته شدند.
صفحه 12:
طلحه در جنگ کشته شد.
امّاء زبیر پیش از پایان جنگ. سرخورده و ناامید. میدان را رها کرد و از معزکه (-رزمگاه»
بیرون خزید. او هنگامی با در بیابان راه میسپرد. به شمشیر یکی از سپاهیان حضرت
على علیه آلسلام - که به تعقیبش پرداخته بود- کشته شد. حضرت علی علیه السلام از
کشته شدن زبیر بههنگام ترک میدان جنگ. بسیار,
متاثر و غمگین شد و بر قالش -که فرمان او را در مورد تعقیب نکردن گریختگان جنگ زیر
پا نهاده بو خشم گرفت و او را نکوهش کرد.
وقتى جنك بدبايان رسيد. حضرت على سلام الله عليه. باردیگره خطاب به سپاهیانش اعلام
كرد:«فراريان رأ تعقيب تكنيد.مجروحان را تمامكش نكنيد. مال كسى را نكيريد. كشتكان را
mel gece ور متا را یط و مصادره نکنید و به خانه کسی وارد نشوید».
حضرت على صلوات الله عليه يس از يايان جنك جَمَلء با عايشه ديدار كرد و او را به
برآذرش محمد إن أروبكر ل كه يسرخوأنده حضرت على صلوات الله علية بود سيرد كه به
0
مروت ليم پس از جنگ كل مركر حكومتش رأ أز مدينه به كوقه منتقل
كدر زمان عمر. م أز ساكتانش ايرانى بودئد.
صفحه 13:
بامداد روز پنجشنبه دوازدهم ربیع الاول. خدمت عمروعاص به امویان در جنگ صفین؛
مایه حیات آنان شد.
او در حساسترین لحظه های جنگ. زمانی که نشانههای شکست در سپاه معاویه آشکار
گشته بود دست به نیرنگی بزرگ زد. و دستور داد با بستن قر آن بر سر نیزه ها و حمل
کردن قرآن بزرگ د با کمک ده نفر روی نیزه هاء همه سپاهیان فریاد بزنند:
ای اهل عراق! کتاب خدا بین ما و شما حاکم است (دو طرف دست از جنگ برداریم و به
حکم قرآن تسلیم شویم.
اميرالمؤمنين على عليه السلام خطاب به سياهيانش فرمود:
به جنگ ادامه دهید و استقامت کنید که لحظه پیروزی فرا رسيده است و به دعوت
اینان اعتنایی نکنید که فریبی بیش نیست. (زیرا قبل از شروع جنگ امام طی
نامههای متعدد و سفیران فراوان. معاویه و اهل شام را دعوت به پذیرش حکم قرآن
کرده بود و آنان نپذیرفته بودند و اینک که در آستانه شکست قرار گرفته بودند قر آن را
دستاویز خود کرده بودند.)
ولی نیرنگ عمروعاص کار خود را کرد و گروه زیادی از سپاه عراق که تعداد آنها بالغ بر
ده هزار نفر بود دست از جنگ برداشتند و خواستار قبول درخواست شامیان و آتشبس
شدند.
صفحه 14:
امام علی سلام الله عليه فرمود:فريب مخوريد. قرآن ناطق منم.
اما آنها در حالى كه همكى مسلح بودند. در برابر امام ايستادند و بر خواسته خود پافشاری کردند و در نهایت
يا على. دعوت اين كروه را ببذير و كرنه همان كونه كه عثمان را كشتيم تو را نيز مى كشيم.
سختان آمام در دلهای مرده آنان هیچ أثرى نداشت و امام مجبور به بذررش حكميت و داورى شد قرار شد GH Sal
شود و هر یک از دو طرف جنكد شخصى را به عنوان داور و حكم انتخاب كنند تا با مشورت يكديكر در تاريخى معين در
مکانی به نام دومه الجندل در سر حد شام و عراق. در مجلسى عام و در مقابل سران دو سياه نظر خود را اعلام كنند.
معاویه برای داوری عمروعاص را بركزيد. ولى كروه شورشى از سياه عراق و مخالفان امام على عليه السلام كه آتش بس و
حکمیت را بر او تحمیل کرده بودند و خواهان صلح با معویه بودند ابو موسی اشعری وا نامزد کردند.
هر جه امام صلوات الله عليه فرمود او شايستكى ندارد.نهذیرفتند و اجازه ندادند كه امام ابن عباس يا مالك اشتر را براى
داوری برگزیند. حتی امام احتف بن قیس را به عنوان داور دوم یا سوم پیشنهاد داد ول يذ
گروه سرکش و فریب خورده در جبهه علی علیه السلام كه بعدها خوارج نام گرفتند سه چیز را بر امام تحمیل کردند:
.يرش آتش بس و حكميت قرآن و سنت بيامبر صلى الله عليه و آله
يذيرفتن ابو موسى اشعرى به عنوان داور براى حكميت
حذف عنوان و لقب امیرالتوهنین ازقتی پیمان داوری و عکعیت
پس از امضای حکمیت در طول مدت و مهلت بررسی توسط دو داور. عمرو عاص با زیرکی خاص خود به ابو موسی قبولاند
كه على علیه السلام چون کشندگان عثمان را پناه داده و جنگ به راه انداخته سزاوار حکومت نیست. ابو موسی نیز بر
معاویه خرده گرقت و او را لایق حکومت ندانست.
آن گاه هر دو تصمیم گرفتند که هر کدام امیر خود را از خلافت عزل کنند و امر خلافت را به عهده خود مسلمین بگذارند
تا هر کسی را که می خواهند به خلافت انتخاب کنند. قرار شد هر دو نفر این نظر را اعلام کنند.
صفحه 15:
روز موعود فرا رسید. همه در دومةالجندل اجتماع کردند تا حکمین نظر خود را اظهار کنند. ابوموسی به
عمرو عاص گفت بر منبر بالا رود و نظر توافقشده را اعلام کند.
اما عمرو عاص زیرکانه ابو موسی را پیش انداخت و گفت:«تو صحابی پیامبر خدایی. من هرگز بر تو مقدم
نخواهم شد!»
ابن عباس كه در مجلس حاضر بود به ابو موسی
بگذار ابتدا عمرو عاص نظر خود را اعلام کند. او تو را فریب مى دهد. اما ابوموسى قبول نكرد و بر منبر بالا
رفت و در جمع مردم چنین گفت:
ما يس از مشورت و بررسى به اين نتيجه رسيديم كه على و معاويه را از خلافت خلع كنيم و انتخاب خلافت
را به عهده مسلمین بگذاریم. بنابراين من على را از خلافت خلع مى کنم. چنان که این انگشتر را از انگشت
بیرون می آورم
عمروعاص بلا فاصله پس از ابوموسی به منبر رفت و گفت:
او علی را از خلافت خلع کرد. من نیز او را خلع می کنم و معاویه را به خلافت می گمارم. چنان که این
انگشتر را در دست خود مینهم!
ابوموسی که فریب خورده بود. فریاد زد:«لعنت خدا بر توء تو مانند سگی هستی.»
عمرو عاص در حالی که پیروزمندانه از منبر پائین می آمد به او گفت:«تو هم مانند الاغی هستی که بر او
کتاب بار کرده باشند.»
تمام آنچه واقع شد نتیجه روشن سرپیچی از فرمان حجت خدا و عدم تسلیم در برابر امام علی صلوات الله
علیه بود که پیامدهای منفی آن هنوز در زمینه های مختلف مشهود است.
صفحه 16:
جنگ نهروان
اصول عقاید خوارج تشکیل میشد از:
* تکفیر علی صلوات الله علیه و عثمان و معاویه و اسحاب جمل و اصحاب تحکیم (کسانی که به حکمیّت در
جنگ صفین رأی دادند) غیر از آنهایی که توبه کرده بودند.
* تکفیر کسانی که معتقد به کفر علی صلوات اه علیه و عثمان و افرادی که در بالا ذکر شد. نبا
* ایمان تنها عقیده قلبی نیست. بلکه عمل و ترک گناه نیز جزو ایمان است. انا ام مرکبی است از اعتفاد و
عمل.
* وجوب شورش بر والی و امام ستمگر. خوارج میگفتند امر به معروف و نهی از منکر هیچ شرط و شروطی ندارد
و این دستور الهی باید بدون استثنا در همه جا انجام گیرد.
* با این اعتقادات. خوارج همهی مردم دنیا را کافر و خونشان را حلال میدانستن
صفحه 17:
ظبهور خوار ج به صورت یک کروه رسمی و مخالف مربوط به جنک صفين و يذيرش حكميّت از
سوی حضرت می شود که تحت اکراه و فشار خود خوارج انجام گرفت. خوارج پس از پذیرش حکمیّت و
صلح بامعاویه. به اشتباه و گناه خویش پی بردند و براین اعتقاد شدند که
حکمیّت یک گناه و موجب کفر است و حکمی و حاکمی جز خدا نیست: «ان الحكم الا لله.» آنان خود از كناه
خویش توبه کردند و از امام(علیه السلام)خواستند که وی نیز از گناه خويش (يذيرش حكميّت) توبه كند و
در صورت عدم توبه. گناه کار و کافر خواهد ماند. پس از پذیرش حکسمیّت. دو لشکر امام(علیه السلام) و
معاویه عرصه جهاد را ترک کردند. اما گروهی از مخالفان حکمیت قریب دوازده هزار نفر از جبهه حضرت
منشعب شده. در ناحیه ای به نام «حروراء» و «نخیله» مستقر شدند.
آنان به عنوان اعتراض. به نماز جماعت امام(علیه السلام)حاضر نمی شدند و با دادن شعارهای تند علیه
حضرت و چه بسا تکفیر وی, مخالفت خود را اظهار می کردند.(امام(علیه السلام) همه این اعتراضات را
نادیده می انگاشت و با کرامت علوی خود. حقوق آنان را از بیت المال به همان شکل سابق خود می پرداخت
و می کوشید با ملاقات خصوصی خود با سران خسوارج و اعزام نمایندگسان خویش به سوی آنان.
به راهنمایی و هدایت آنان دست یازد. حضرت در اين راه به موفقیت هایی دست یافت اما جنگ و جهاد
مرحله آخرین بود.
صفحه 18:
متابع و ماخذ :
* حکومت حکمت - مصطفی دلشاد تهرانی
* علی اسوه ی عدالت و تقوی- احمد احمدی بیرجندی
رسد
0
مج وا نسم
0ك