علوم انسانی و علوم اجتماعیادبیات و زبان

پاورپوینت درسنامه درس ششم فارسی نهم

صفحه 1:

صفحه 2:
فا ر سى ذ نهم متوسطه ۱ 3 ول ۱ مت ‎me ۱‏ و تدا | ات دبير بت ‎a "‏ رسولیا ليان

صفحه 3:
تو را ای کهن بوم و بره دوست دارم تو را ای گرانمایه. دیرینه ایران تورا ای گرامی گیهر. دوست دارم ۱ قدیم . قدیمی | بوم : سرزمین | بر: دشت.بیابان| ره قدیمی, باستانی | مروارید ‎z=‏ ای سرزمین قدیمی تو را دوست دارم. تو را ای ایران گرامی و باستانی دوست .دارم. ای مروارید ارزشمند تو را دوست دارم ‏تو(در هر سه مصراع): مفعول / دوست دارم : فعل مرکب/ کهن بوم و بر. دیرینه ایران. گرامی گهر: ترکیب وصفی مقلوب(جای موصوف و صفت وه ل در کرامی که شید ‎Ge (Soa i) lee‏

صفحه 4:
خو امید)؟ وی از شاعوان نامدار معاصر است که در سال ۱۳۰۷ در مشهتٌ چشم به جهان.گشود و/در شهریورماه ۱۳۶۹ در تهران-درگذشت و در باغ آرامگاه حکیم فردوسی به خاک سپرده شد. اخوان هم به اشيوة سبّتی و هم خو(نیمایی) شعر سروده است 8 اولین مجوعة اشعارش در سال ۱۳۳۰ با عنوان: 8 و به چاپ.رسید. برخی ‎Males | UTS!‏ ترااىكهن بوم وبردوس تدارم مهدی‌اخوان‌الث (م.امید)

صفحه 5:
۳ ‏و‎ wie de _ ny ۳ 7 7 جمع قوم . گروه ها,خویشاوندان(در اين جا: ملت ها)/ جمع خُلق,ویژگی هاء رفتارها| نداشتن آن چیز| ‌ شايستة مرگ اقوام. قومی: نهاد/ اقوام روزگار و فاقد اخلاق: ترکیب اضافی/ زنده. فاقد اخلاق. مردنی: مسند/ مردنی : صفت لیاقت (مصدر+ی) اخلاق : زنده و مرده : : ملت های دنیا به خاطر اخلاق خوب ماندگار هستند ملتی که اخلاق خوب نداشته .باشد, شایسته مرگ است محمد تقى بهار از شاعران معاصر است که در سال ۱۲۶۶ در شهر مشهد به دنيا آمد از مكتب اديب نیشابوری بهره مند شد. بهار نخستین اشعار سیاسی 9 اجتماعى خود 0 26 روزنامه خراسان 34 جاب رسانید. او در سال۱۳۳۰ در گذشت. برخی از آثارش عبارتند از: تاریخ احزاب سیاسی:

صفحه 6:

صفحه 7:
مردم: انسان.آدم | مادام: تازمانی که . هميشه مغیلان: خارشتر.نام درختچه ای است خاردار . در اصل ام غیلان یعنی مادر دیوان و غولان است /اصیل: نجیب. با اصل و نسب | جهد: کوشش گوهری: اصیل . با اصل و نژاد/ صحبت: هم نشینی. /دوستى ‎Ses‏ 00 |مادام: قيد/ بى سود: مسند/ نه خود را سود كند:«راك حرف اضافه به معنی«برای»/ اصیل و گوهری: «مسند /خرد و دانش راست: «را» به معنی «به ‎Wf‏ 3 ی و راب فد آزست تشبیه: مردم بی هنر چون مغیلان | گوهر هنر چنگ در وی زدن:کنابه از متوسل شدن. / از دست مگذار: کنابه از رها مکن ‎ ‎ ‎ ‏7 ‏انك مل هه ‎pak‏ أن داه ماي ‎li‏ إن درا روز وا ۳ ‎Ni,‏ مارا ل ‏7 2 ”7 وی زر ‎fis‏ رات زر ‎at, poh, 000 wh‏ گت ‎ ‎ ‎ ‏ارا بارا ‎ ‏معنى: آكاه باش كه انسان.بى فضيلت هميشهبى فايده است. مانند درختجة خارشتر که شاخه دارد اما اسايه اى براى استراحت ندارد..نه برای خود فایده ای داردسنه برای دیگران . تلاش کن اگر چه‌با اصل و نسب باشی فضیلت و دلنش هم داشته باشی زیرا فضل و دلنش از اصل و نژادبا ارزش تر است. همان طور که گفته لند : برزگی انسان.به عقل و دلنش اوست‌نه‌به نژاد. لگر انسانبه همراه اصل و نژاد. دانش و فضیلت نداشته باشد. برای هم هیچ کس فایده ای ندارد. اگر درکسی لین دو گوهر( نسب نیکو و فضیلت ) را یافتی . به او متوسل شو و رهایش مکن چون او به همه فایده می رساند. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 8:
کرت رهز کید رت قور اوقر و اک اد بای زد هرگ دزد 1 إن ما مردان نيزي تم وشادى طالب ع بای بر ‎beth ila‏ ردان شار ‎ ‎ ‎ ‎Asc. rab‏ زو رورا دقع باش و عل دوست ويرجادد کنو در قابوس نامه عنصر المالى كيكاووس ‏معنی:نقا حرفی را ازنتو نبرسيده لند جيزى نكو واز ‎ ‎ ‏اوفتد: او خود گرفتار می شود/ تهمت زده: نسبت ناروا داده شده/ بداندیش: بدخواه. دشمن | داد: عدل. انصاف / طالب: خواهان | قانع: خرسند. خشنود/ بردبار: صبور,.شکیبا | دوراندیش: آینده نگر. عاقبت اندیش ‎ ‎ ‏سخن: مفعول | نابرسيده و خاصّه : قید/ گفتار خيره. جاى تهمت زدهءيار بدانديش. يار بدآموز: تركيب وصفى / بازيرسند: فعل بيشوندى / اوفتد(می افتد): مضارع اخبارى / طالب علم. برهي زكار.قانع.علم دوست. بردبار. كم سخن. دوراندیش: مسند ‎ ‎ ‎ ‏بیهوده دوری کن وقتی ازتو چیزی می پرسند ‏فقط راست بگو تا از تو نخواسته لند کسی رانصیحت نکن وپند نده مخصوصا کسی که پند نمی پذیرد زیرا او خودش گرفتار می شود. در میان جمع کسی را نصیحت نكن از رفتن به جايى كه مردم به كن گمان بد دارند دوری کن و از دوست بدخواه و بدآموز دوری کن. با غم و اندوه مردم خوشحال نشوتا ‏مردم نیزبا غم تو شادی نشوند.با مردم عادل باشتا دیگران نسبت به تو عادل باشند خوب حرف ؛ ‎ ‏تا ‏لبا توخوب حرف بزنند. اگر خواهان علم هستی, بانقوا . قلنع . دوست دار علم . صبور , کم حرف وآینده ‏نگر باش. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 9:
ما ‎aR EP‏ م2 آدمی: انسان | سبقت ننماید: پیشی آذ ي بايد ل سياد كوي و تن در بحن خور فلع ند. ام ال از ماک لته ‎poops‏ توانا | بر وجهی : به گونه ‎i b‏ ظ 0 ‎i os‏ ی ک او دا لآ جماعت ودء بم شان سبقت تفايد و اكر ‎Fr po hes! TO) rg ee‏ . محاورات: جمع محاوره. گفت وگو ها| ‏وی از ‏ی سر قادر بودء صب ركندنا آن من مام شود پس جواب خرد لیم خوض نمودن: در امری اندیشیدن| ‎Sime os Et (eo Igoe‏ ره حضور او ما ‎ ‎ ‏او بر بسر ‎ ‏م ا له كوش كردن / مشاركت: شركت دادن. تفای گر از ‎savant a!‏ » استراق ‎Se Foe Walt LE SF!‏ شریک شدن | مداخلت: دخالت كردن بهتر جوابی: ترکیب وصفی مقلوب! بوّد: باشد(مضارع التزامی). همه فعل .های این بخش مضارع التزامی هستند ‎ ‎ ‎ ‎Sein ire ‎ ‎il a ap gp gH ‏معنی: انسان نبلید بسیار حرف بزند و نبلید سخن دیگری رابا حرف خود قطع کند . اگر از گروهی سوّالی کنند که او هم در میان آنهاست در جواب دادن از آنها جلو نزند. و اگر کسی مشغول جواب دادن باشد و او قادر است جواب بهتری بدهد. بلید صبر کندتا سخن َن شخص تمام شود موی و ای دنداد بگوید که شخص قبلی مورد سرزنش و نکوهش قرار نگیرد . و در گو هلیی که در حضور او بین دو نفر انجام می گیرد دقت و کنجکاوی نکند و لگر آنها سخنشان را از او مخفی می کنند دزدیده گوش نکند وتا وقتی که او را در گفت و گوی خود شرکت نداده اند. دخالت نکند. ‎ee earner nie wer Tree ee‏ ‎ee ore‏ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 10:
امیر عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر از امراى كل زيار در قرن پنجم هجری ( تولد ۲ هق ) است. وی کتاب «قابوس نامه» را جه زبان فارسی با موضوع اخلاقی و تربیتی برای تربیت فرزندش گیلانشاه در ۴۴ فصل نوشته است. ال ين ب كي ال لشت وا نصيرالدين از علماى بزرك رياضى. نجوم وحكمت در ) و نيزاز وزيران !0 -075 #قرن هفتم هجرى ( بزرگ آن دوره است که هلاکو را به ایجاد رصدخانة .مراغه تشویق کرد از مشهورتین آثار اوکتاب«اخلاق ناصری» است. خواجه نصیر در «اخلاق ناصری» سخنان افلاطون و ارسطو را در حکمت عملی بررسی کرده و نظربات «پیشینیان را مورد شرح قرار داده است

صفحه 11:
خودارزیا داب ‎-١‏ هنكام سخن كفتن ديكران به جه نكاتى بايد توجّه كرد؟ زياد حرف نزند . سخن كسى را قطع نكند. در كفتكوى ديكران دخالت و كنجكاوى نكند و به سخن دیگران دزديده كوش ندهد. ‏۲- بیت زیر با کدام بخش درس, ار تباط معنایی دارد؟ ‏بنی آدم اعضای یک پیکرند كه در آفرینش ز یک گوهرند (گلستان, سعدی) به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی نکنند. ۳-یک زندگی موفقیت آمیز دارای چه ویژگی هایی است؟ دارای برنامه ریزی و هدف. رفتار درست با اطرافیان. رعایت انصاف در کارهاء احترام به دیگران» ‏آرامش خاطر موفقیت در کارها ‎

صفحه 12:
E {72 ‏نکته زبانی: گروه فعلی(۱) زمان حال‎ به فعل جمله های زیر توجّه کنید: احمد تکالیفش را می نوبسد. // شاید کتابم را از او بگیرم. | ما داریم درس جدید را می خوانیم . همان طور كه مى بينيد همه فعل های بالا بر انجام کاری در زمان حال دلالت می کنند. از لین رو به آنها«مضارع» گفته می شود. فعل مضارع بر سه نوع است: اخباری. التزامی. مستمر(جاری) . مضارع! خبلیی از لنجام كرفتركايودر يمانهل|خبر مودهد -1 . ساخت مضارع اخباری : (می+ پن مضارع+. شناسه). مانتد: می رویم | می خورند مضایع | نزلسی‌وقوع کسایورا در زمان‌حل لیا شکو تسردید شرط یا آرزو بسیان‌می‌کسند 27 ساخت مضارع التزامی: ( ب + بن مضارع + شناسه). مانند: بسروم | بخورید .مضايع مستمر. جرياإنجام كايورا در يماح لإسيازمىكند -3 ‎٠‏ ساخت مضارع مستمر: (صرف فعل کمکی «دارم» + مضارع اخباری) . مانند: دارم می بینم .نكتها: كاهى مضارع اخباری به جای فعل آینده به کار می رود. مانند: فردا به مسافرت می روم نکته ۲: فعل مضارع اخباری و التزامی گاهی بدون نشانة (می . ب) می آیند. مانند: اگر در خانه ای شوی روزگاری دراز صفت آن گوبی. (بشوی . می گویی) نکته ۳: فعل های (است. هست. نیست) مضارع اخباری به حساب می آیند :نکته ۴: در مضارع مستمرگاهی بین فعل کمکی و فعل اصلی فاصله می افتد. مانند « برای موفقیت در امتحانات دارم می کوشم. ۱/ دارم برای موفقیت در امتحانات می کوشم

صفحه 13:

صفحه 14:
۱- هم خانوادة واژه های زیر را از متن درس ‎hes‏ ‎(Canes) pla!‏ . اقناع (قانع) . طعنه (طعن) « مقدّم (متقّم) . استماع (سمع) . مقطوع (قطع) . مطلب (طالب) . مقتدر (قادر) . مجتهد (جهد) . اصیل ‎(Sool)‏ ‏۲- فعل های مضارع را مشخص كنيد و نوع آنها را بنويسيد. ‏«اینک دارم برای شما مى نویسم. شاید بخوانید و به کار بندید؛ هرگاه ذهنتان را از کژاندیشی بپیرایید. دلتان را از احساس ناروا بشویید و از بی رسمی ها بپرهیزید.خداوند با شما همراه می شود؛ پست و بلند آوای درونتان را می شنود و رفتار شما را به سامان می آورد.» ‏دارم می نویسم : مضارع مستمر ‏بخوانید . به کار بندید . بپیرایید . بشویید و بپرهیزید: مضارع التزامی ‏می شود . می شنود و می آورد ‎Lone‏ ‏۳- عبارت زیر را در یک ‏«گوهرٍ تن, از گوهر اصل, بهتر بود.» ‏اگرچه داشتن اصل و نسب و خاندان نجیب و اصیل خوب است اما اگرانسان با تلاش و کوشش از توانایی ها و استعدادها و گوهر وجودی خود استفاده کند و به مقام و منزلتی برسد بسیار بهتر است. ‎

صفحه 15:

صفحه 16:
ز بودی و شغلی پست داشتی, به امیری خراسان چون افتادی؟*گفت: روزی دیوان امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بی: «حنظله بادغیسی» همی خواندم. بدین دو بیت رسیدم. مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیربجوی با بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانشت مرگ رویاروی داعیه‌ای در باطن هن پدید آمد. که‌به هیچ وجه در ن حللت که اندر بودم. راضی نتوانستم بود. دارابی‌ام بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم.به دیلت صفاریان پیوستم. هر روز بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده می‌گشت و اندک اندک کار من بالا كرفت و ترقی کرد تا جمله خراسان را به فرمان خویش در آوردم . اصل و سبب. اين دو بيت بود. امیر: حاکم؛ | پست: بی ارزش! چون: چگونه| افتادی: رسیدی/ مهتری: سروری. بزركى/ كام: دهان/ عّ: ارجمندی! جا مقام| شو: برو/ داعیه: انگیزه ‎[ede‏ باطن: درون اجه هیچ و مال وثروت! رحلت کردن: سفر كردن. كوج کردن| شکوه: عظمت | شوکت: بزرگی. جلال/ بالا گرفت: پیشرفت کرد. رونق كرفت انرق فت اجمله: تمام| را»: حرفلضافه بسه معنی«از» المیر:» متمم|چون چگون(قید پسرسش/ رووق قید/ فردوف‌قیر و بی‌چیز: دوترکیب واج آرایی حرف«ش»: شکوه و شوکت و لشكر .معنی بیتا: اگر بزرگی و سروی در دهان شیر باشد برو خود را به خطر بينداز و آن را از دهان شيربكير /مهترى: نهاد/ به كام شير در: دوحرف اضافه برای یک متمم| است(وجود دارد) . شو(برو): فعل غیر اسنادی معنی بیت ۲: یا بزرگی و ارجمندی و ثروت و مقام به دست می آوری یا مثل مردان با مرگ روبه رو می شوی بزرگی.عز. نعمت.جاه: مفعول / چو: حرف اضافه/ مردان: متمم/ فعلل« به دست می آوری» ازپایان مصراع اول و /.فعل‌می شوی» از پایان مصراع دوم به تشبیه: جو مردانت مرگ رویاروی

صفحه 17:
حنظله بادغیسی: شاعر قرن سوم هجری قمری قات ۱ ای ی تن ۲ و2 ‎BV‏ ‏اسلام است که در عهد طاهریان می‌زیسته است. اشعار ‎gle‏ او در دست نیست. مشاور ترجن شعری که از او در دست است همین دو بیتی است که نظامی عروضی آن را در حکایت خود. نقل کرده است. نظامی عروضی: نویسنده و شاعر قرن ششم هجری است. وی در اواخر قرن پنجم. در سمرقند ولادت یافت. اثر مشهور او کتاب هجمع النوادر» با «چهارمقلله» است که دربارة چهار گروه از مردم یعنی: دبیران.شاعران. منجمان و طبیبان نوشته شده است.

صفحه 18:

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
34,000 تومان