صفحه 1:
صفحه 2:
هد شعر آرایه ها و
~w/ ابتدای نكات
. فصل دستورىق
فارسی هشتم
درس سوم: معنی متن
ارمغان ابران اعلام
ele
لغات و نکات
دستورئى
حكايت
ياسخ سؤالات
خودارزيابى و
فعالیت
نوشتاری
ioe
jks
{ppt.com et, . &
صفحه 3:
سر به هم آورده ديدم برك هاى غنجه را
اجتماع دوستان يك دلم آمد به ياد
معنی :وقتی گلبمرگ های غنچه را
ننردیک هم دیدم به یاد جمع دوستان
صمیمی خودم افتادم.
آرایه:س به هم آوردن : کنایه از
د ركنار هم بودن / مس به هم آوردن
برگ هاى غنجه تشبيه شده به
اجتماع دوستان یکدل/ بررگ و
صفحه 4:
صائب تبریزی,
از شاعران عهد صفوی است و نام او میمزا محمد علی می باشد وی در
اصنهان دیده به جهان گشود .پدر صاثب از باز رگانان شهر تبرریز بود
که بسراى تجارت به اصنهان مهاجرت کرده بود . صائب در اصفهان به
تحصیل علم و کمالات به ویژه خط وش و ادب و فضبیلت پررداخت .
در روزگار جوانی به مشهد و مکه هم سف کرد . سپس به هند رفت
و با شاعرران بزررگ آن دیار آشنا شد . پس از هفت سال به میهن
با زگشت و به حضجور شاه عباس دوم صفوی در اصفهان رسید و عنوان
ملک الشهرایی یافت . صائب از پر کارترین شاعرران روزگار خویش
است . اشعار او عموما غنزل » مثتوی و قصیده است .
وک
3 “ye
ee . Ke
اب پگ ۳5 عد
صفحه 5:
Neat ونر لتر مان سر
۱ مر ات یک مه
pS FP Estilo
مان ده است کی We, لران | را
5
sobs شرهای رو جمان: جرا Jail
PLAT Les | اه سین
۳
hada 2 یواست
برای پاس داشت فرهنگ Bila ری
ارزشمند خود و آگاهی دادن به
جوانان و نوجوانان ایرانی در
مورد ارزش هویّت و فرهنگ
ایرانی و دوری از خودباختگی.
2
راد و دنل رقاد یردان ؛ يموده نت زر
رذن مادا مان »نان رز
آزامان است رادمان
دشمنانتيروراى و خيروروى .انيز ناجار لين سسرفعين دا يعن نام سبي و ارج
Sa,
ام مان اسان یماکان
2
. ان مان سرزا نیو رو فداصت
صفحه 6:
معنى وازه ها .©
دلبند : دوست داشتنى » محبوب
ارمغان ره آورد سفر ؛ سوغات
کهن : قدیمی
درازنا : طول» درازا
بر می کشد : بالا می بررد
سپند : مقس ؛ ارجمند
فر : شکوه
فروغ : روشنایی» نور
ف زانگ : دانا »عله
فرهیخته : le cate yl ool آموخته ©
داد : عدل و عدالت
تيسه راى : بد اندیش
خیره روی : مسرکش» گستاخ
ارجمند : با ارزش» گران بها
پاس داشتن : نگه داشتن » مراقبت كرردن ؛ احترام
wis
خامه : قلم
پیرراسته : آراسته » پاکییزه
آزادگان : جوانمردان
صفحه 7:
sh
آلایش : آلودگی
پلشتی : آلودگی؛ ناپاکی
ددی : وحشی گرری
کاستی : کثی» کمی؛ نادرستی
والایی : ارجمندی
خاستگاه : مبداً ؛ محل پیدایش
بخرد : داناء عاقل
روشن رای : نیک اندیش
كرد : پهلوان » ذيرومند
3
© rigs:
دل : شجاع
همگنان : همگان » همه
۸
بن جان : صمیم دل » ته دل
تبار : اصل » نوراد
نواده : اصیل » نجیب
تابناک : روشن
نستوه : خستگی ناپذیر
زبان گشودن: سخن گفتن
صفحه 8:
هه چیسه: پیسوز شتوار: مخثف استوار » پایدار » e
WR) ظفرمند: پیرروز و فانع هر آينه : مطمئئًاء به يقين» بى گمان
پسنده #کافی » بس تكايو: كوشش: رفت و آمد هسراه با شتاب
كران : سنكين دريغ ورزيدن : کوتاهی گردن» مضايقه
Kae درشت و جز ركه محكم كرردن ؛ خوددارى از انجام GIS
بهرروزی : خوش بختی» سعادت زدودن : باك كردن» تمين كردن
SS oe? Se خوار : ذليل» بست و حقيس
هان وهان : شبه جمله است به معنی پوییدن: رفتن(نه به شتاب و نه به آرامی)
آگاه باش پی گزند : بدون آسیب
صفحه 9:
A User
0/5 درسسوم قا أبران
tir hdl pds AAP eid
2
بان عرويق امت فى أي نل عرى عر
مانایتیع autre كتين
مان بده است :یتآ رنب را
ELI جمانء جدا ىدارد و
epi Wt UP SEA Techs
سيت قرو رخ و زا و یواست
ادانيان با كر مردالن» ياست ب مردكى و
داد د ولتق دقاد Seed vrs valor Ig
نی ادا ان امک رمع مرن
آزادگان است bli NTs >
sled موی ا یز تاره امن سرتین ددع نام ند و رنه ینتم
ء تیان دا یا سآرایلشان» وستايته. يدعنمان تعن كرا تيع ارستان
اران يه ويلر سرمي ساء اتريش و رد و وح كبز اسه
۱
١
ا
۲
راصي ! ى داق كسمتن و اس رععن متا شآ اس تک یال و خامه وت
FIZ SG > AIT Need Re Lal ey gles يلشق و
كاستق ع تاراستق و bas lh 2 IG Bas gor حتفام ىك ايدان و اما را
ایب SE toad see م ماع میک و ملق ی ود ro Toad
eh Ge
A these تیان > ghF tee ot a PE oe aT
قیوشت و تنم نکش دروا لد بان تل دلیران « ان وق
PINE AIF تاره سر قاس تک با پدالن ینزیم و سراز
ed SPUR eg or rai? دا از يمن جانء دوست ىدادى؛ تعدا
اناد اما ده آزاده مسق؛ انان يفا ىك بجاتشان از عم ان ماگ
است و «لشان نام وياد انان بي ؛ SCOPE onhth JH
مرا را ب لشت يرز عر خآ DNASE DEAT TAI res
ol ee Il کیش لاک نکوه از املیان بارخ اد مره بر
عشق باذاقته وب عد بشاساته .
Te roe
ای فتتدم! سا گت نک د رآزن تس تک ت مان دا «دست دادى ةكت
دوست دای بستممتیست. ایران را مایم شاختتا مزا نآزن را یمان سالیگ شایست
| سای رای Fae IE Apia tM تاره شرع اس |
صفحه 10:
بادی هراق ماد هر حربشت را دک و دح گنه nF
مسق ها نک Wa
alls Sons IL درسق بشاسدء دل يدان تواحم يات
«Wie Qt» اس كبشي دل د دآنادى آزادی. کنیل« ای دزی و
lbp KIL Gees PEE AM sin,
ber AIG Mele ىكديم؛ اس ماق است و برآتده اترياورى
Brg Fe lV با هک .تک وفع ری ای اد« ثم
Sead Na th POSE 2 Sool? Se alle, را ای زرود.
حاندسان احبتتی را مس تست
ای دبس دل ازع دیش هگن دبا ة خن ش ال ساز یال دنق
بو رآ مک قزند رازن و بش قرحت و ادب و اتيش شي يران ست
ار ی دی ء لمران م حرو را بشناس «يردددكار ياك رلا سياس يكار
پا سک و aid ا ل
آزی. تلآ
ولا ع
خداى عزرلء بيشت و Fob, 2
را درخشان ای ساخت.
صفحه 11:
معنی: ای فرزند من ! باهوش محبوبم ! ایران. سرزمین cle سرزمینی است بسیار قدیمی که
در طول تاریخ خود. بزر گترین و آبادترین کشور جهان بوده است ؛ ولی آنچه ایران ما را از
دیگر کشورهای نیرومند جهان جدا می کند و بالا می برد این است که کشور ماهمواره
سرزمین پاک و مقدس شکوه و روشنایی ودانایی و علم آموختگی بوده است .
آرایه:سپندو فرو فروغ و فرزانگی و فرهیختگی:مراعات نظیر /تکرار حروف(ف):واج آرایی
دستوری : فرزندم و هوشمند دلبندم : منادا / حرف ندا محذوف است ( ای )
و دلبندم : مضاف و مضاف الیه (تر کیب اضافی) /سرزمین ما : ترکیب اضافی /بوده
es a اه
fee
eee.
تیا دض AER
3 2
Chet ZT _O 12 —l oor le ره
es tpg tae ego ee aes git et
a ۱
ee : ۳
Oe ass Stee ee ee ae
صفحه 12:
معنی: ایرانیان با دیگر مردمان.همواره با مردانگی و عدالت و خردمندی رفتار می کرده اند؛
بیهوده نیست که سرزمین ما را ( ايران ) می نامند که به معنی سرزمین جوانمردان و
سرزمین آزاد زادگان است.
آرایه : داد و دانایی : مراعات نظیر / واج آرایی :حرف (د)
نکته ی دستوری :سرزمین آزاد زادگان (است ): فعل است حذف شده/ ایرانیان :وندی /
“at :وندی /آزاد زادگان : وندی مر کب
“e
7
عد عد امرانيان با ديلر مردمان» يدس ب مردى و
اه نی اضر
راد و دانال رفار میلردهاتر ؛ بموده تست ار
tt i Sig qlee سرزعن با را
آراوا ات وارار زار
صفحه 13:
معنی : دشمنان بدخواه و بداندیش و گستاخ ما نیز به ناچار, این سرزمین را به اين نام
مقدس و ارجمند می نامند و ایرانیان را به احترام(به عّت) آزاد مردی شان. ستایش می
کنند . به این شکل بهترین و گران بهاترین سوغات ایران به دیگر سرزمین هاء علم و خرد
و فرهنگ بوده است .
آرایه : انديشه و خرد و فرهنگ : مراعات نظیر
وگ دستوری» دشمنان تیره رای : موصوف و صفت ۸ خیره روی+ صفت 7 تیره یاقا
ی : مر کب / سپند : ساده / می ستایند :مضارع اخباری / بوده است : ماضی
= ازَادان است و ازَاد زادكان. دحمنان
pin tok. Z lysed shed | دا بت نام ce تشن ینامنر
onl bs
د ليرانيان را بربا سآنامشانء سین ریسا رین تن ارسنان +
| 4
م lel ال ا ار
صفحه 14:
معنی : ای فرزند گرامی من می دانی که بهترین و پابرجاترین ستایش آن است که بر زبان
و قلم دشمن جاری می شود؛ زیرا مدحی است که از هر آلودگی دور شده است. دشمنی که
به جز زشتی و ناپاکی و کژی و نادرستی و وحشی گری و کارهای بد کار دیگری نمی تواند
که انجام بدهد و نمی خواهد ببیند؛ هنگامی که سرزمین ایران و مردمانش را ستایش می
کند. ناچارشده است که در برابر بزرگی و ارجمندی این دو(ایران و ایرانی) سر تعظیم فرود
رو احترام کند و آن ها را مورد ستایش قرار دهد.
و پلشتی و کاستی و ناراستی و ددی : مراعات نظیر / تكرار حرف (ى) : واج
5 فرود آوردن : کنایه از تعظیم کردن
يكوا يم : منادا / مى دانى: مضارع اخبارى / آلايش: وندى
0
» ee Ji SENT FE INN سم مدا یک تین و
IFN Gs NPA Ne Ales bad ag gles
اعاق را 2 NS IGE دير ؛ el 2 VIS و ددى و يدى UE
nts تايها دلاديمء اس تك در عدا عمل * Qo 5 03 سرقرو دآورد و تیان
صفحه 15:
معنی : بله. میهن با شکوه ماء اين محل پیدایش خردمندان و عالمان و نیک اندیشان, این مرکز نور و
درستی, این کشور مردان نیرومند. دلاوران شجاع. پهلوانان و قدرتمندان, دلیرانی مشهور. سرزمینی است
که ما به آن افتخار می کنیم و نسبت به همه سربلند و سرافراز هستیم .
آرايه : پر دل : کنایه از شجاع / شیران : استعاره از پهلوانان
نکته ی دستوری : شکوهمند : وندی /آری :شبه جمله / مردان گرد . یلان پردل : موصوف و صفت /
ول افرازيم : فعل پیشوندی/ آن : متمّم (بدان :به آن)
=i
«
۳ 6 ; ’
أرق ماين ob ott ah ردان د دانأيان د رومن رليان» لين
ان رس با wy تن gle” syle
دان pig a Agi ماگ
صفحه 16:
معنی : ای فرزند من. من می دانم و شکٌّی ندارم که تو ایران را از ته قلب. دوست داری زیرا تو از نژاد ایرانیان اصیل و
جوانمرد هستی؛ از آن پاک نهادان که روح و روانشان از عشق ایران روشن است و دلشان به نام و یاد ایران می تپد
( عاشق ایران هستند) ؛ از آن انسان های دانای خویشتن شناس که اکنون ایران را به گذشته ی روشن آن متصل می کنند.
تو از آن روشن فکرانی هستی که استوار و خستگی ناپذیر. پایدار مانند کوه. می کوشند که آن گروه از ایرانیان را که از
خود بیگانه شده اند را به خود باز گردانند و اصالتشان را به آنان بشناسانند .
ژاده و آزاده : مراعات نظیر / تو استوار چون کوه : آرایه ی تشبیه / از بن جان دوست داشتن : کنایه از
داشتن زیاد/ دل به یاد کسی يا چیزی تپیدن : کنایه از دوست داشتن زیاد / از خود بیگانه
کنایه از دور شدن از خود و بی توجهی به خود
رری : فرزندم : منادا / دوست می داری :مضارع اخباری /باز آورند : فعل پیشوندی / تابناک :مسند / نژاده و
ae
bel لامک ایران را از جانی, دوست ىدارى؛ bg of raid
از تیار نزن تاره زاره :از آ نکر tye جر ايدان تاباك
است و دلشان نام یا امان ید ؛ ASP bith Mil
اران دا كش يفو خآ ىبيندد. تدان نآزادلنميشالى PNA SGP
أت جك يانه اكه امون ور رول عد شر
fey ie cs يجيه يون
صفحه 17:
معنی : ای فرزند من . در من کمترین شکی وجودندارد که تو ایران را دوست داری؛ ولی دوست داشتن
کافی نیست. ایران را باید شناخت تا بتوان آن را آنگونه که سزاوار و شایسته است به دیگران معرفی
کرد . این(شناساندن ایران)؛ مسئولیتی است که بر عهده ی تو می باشد.(شناساندن ایران به
دیگران,وظیفه ی تو می باشد و این مسئولیّت به عهده ی تو است.)
آرایه: اين ( ضمیر اشاره است و مرجع آن . شناساندن ایران می باشد ) تشبیه شده به بار / بردوش تو
ز شده است: کنایه از به عهده ی تو است.
oe : ای فرزندم :ندا و منادا/ بسنده : مسند/ مرا (برای من) من :متمم
Me
Me
۳ ساء > 7 5
Bigg cn lig آن تک نو nds Ip Ipaia ای
AL Leyla هی شاخت ناما نآ lyldac Fur phen
3 واه
ست و ستزاوارء ره رن شاسانه. لزنء بای اس تک روش فتاه شمه اصت ده
صفحه 18:
معنی: مسئولیّتی به سنگینی کوه دماوند که هر پشتی را خم می کند و درهم می شکند. مگر کمر محکم و استوار و نیرومند
فرزند ایران که تو هستی .
نکته ی دستوری : فرزند ایران : ترکیب اضافی
معنی : بی گمان, می دانم که هر کس ایران را به خوبی بشناسد به آن علاقه مند خواهد شد و با جوش و خروش و
پرقدرت. کوشش خواهد کرد که در آبادی و آزادی. شکوفایی و توانمندی. پیروزی و خوشبختی آن از هیچ تلاش و
کوششی باز نمی ماند و کوتاهی نمی کند .
سس ۷ .
پا هرا ادك عرپشت را ند کر ددحم كله بت رو I
1B Sold aid wos
Pe Oboe a vemule Sens ly
er ae
agar th» خا Goll n SES :كاد تفيل د تاإلء عرودى و
ans Kui rls SEE بروز ىآن ات
صفحه 19:
معنی : این را بدان و آگاه باش که آنچه من به تو می گویم؛ از روی آگاهی است و از اعتقادات محکم
ایجاد شده است. به آنچه که تو می دانی و باید انجام بدهی. تو هستی که بر شکوه و روشنایی ایران
خواهی افزود و تمام مردم جهان را متحیّر خواهی کرد و تاریکی که از عدم شناخت خود و از خود
بیگانگی به وجود آمده است را پاک خواهی کرد .
نکته ی دستوری : چشم جهانیان : مفعول
بان ماش با گم از اي است دنه زاو
"es - 0 4 . ۰ ۰ ۰ 3 ,۸
اسان يداك لو ذال د وبابد ل وک ند لمان ضاي افزددد جم
وه haan
امن دا رل فا part lz ce شا واز فور يكال را تراص زردد.
fppticom @& —- =~, bo TS XK OD a
صفحه 20:
معنی :آ گاه باش ! خود را خوار و ذلیل نکن! زیرا در این روز گار. تو برای سرزمین خودت (ایران) بسیار
عزیز و گرامی هستی؛ و درجهان با ارزش ترین هستی؛ پس دل خود را از هر آلودگی و شک درباره ی
خود پاک کن و دور کن و به این سخن. اعتقاد داشته باش که تو فرزند ایران هستی و برای فرهنگ و
آدب و اندیشه بسیار توانا و قدرتمند هستی.
شم و چراغ ایرانی : آرایه تشبیه/ چشم و چراغ : کنایه از اینکه عزیز و گرامی بودن/ تو
شیران هستی : تشبیه/ شیر شیران بودن : کنایه از بسیار شجاع بودن / بیشه ی(جنگل)
قزهنگ وادب واندیشه: یه فرهنگ وادب و اندیشه:مشبه) و(بیشه: مشبه به)
Gy gio! : شیر شیران : مسند / هان و هان : شبه جمله
ek
آرايه
LF? lease غوار مرار ناد تن روزكار, بم وبترارغ لعرالى ؛ ددر جمان»
hone ee ۳ 1
ای من ؛بس دل از هلو زآلایش وان دمبارة خیش با لسازو رها ن دیش F
درک فزن اما بش عل د ادب وانديش ل شر ان كاه
eM.
fpptcom
صفحه 21:
فعتى :بخوان واجست ويجو كن وحروت کل وليران و حودرا بشناس و حداوند پاک زا یش دنب
احترام آنکه تو را فرزند ایران انتخاب کرده است .
نکته ی دستوری : بخوان و بجوی و بپوی . بشناس و سپاس بگزار : فعل | مر
معنی : بله, تو هستی که آینده ی میهن را درخشان و نورانی خواهی کرد.
نکته ی دستوری : خواهی ساخت : فعل مستقبل
خدای بزرگ. پشت و پناه تو و میهن باشد و تن و جانت از آسیب در امان باشد و میهن تو آبادان
وان و وی و وی و اعران و خور را بشاس ویروردگاد اگ را سياس يكرَارء
Saheb i VIG
Se Nab i WI Lt.
TIBI 57
~ ۳ = ۳ 8
ىك ات د ست لست و سس تآناوان با
glen وا ساخت.
شرزتد ایران» مر at ASIF Ble و اتدكى تغيير
صفحه 22:
صفحه 23:
َل برترین و گرامیترینارمغان «ایران» به دیگر سرزمینها چیست؟
8 دو تن از دلیران و پهلونان نامدار ارانی را نام ببرید که برای سربلندی ایران کوشیدهاند
ل به نظر شما جكونه مىتوان از فرهنگ و ادب فارسی پاسداری کر؟
عم |
ie - برترین و گرامی ترین ارمغان ایران دیگر سرزمین lo اندیشه و خرد و فرهنگ
بوده است.
٠ ) ا oe شهیدان جنگ تحمیلی مانند شهید همّت, شهید باکری
اسیم. در مرحله ی بعد باحفظ ارزش های فرهنگی, ترویج آثار فرهنگی, ادبى و
آن به نسل های بعد و ملل دیگر من توانیم از آن باسداری کنیم.
يوي قي ا يهو اد
ی 3 - بايد مطالعه كنيم وفرهك و ادب فارسى و همونين بررگان فرهک و ادب را
صفحه 24:
Ky واج PG (Gy ani) ot و
همانطور که در سال گذشته خواندید. یکی از عناصر زیباسازی سخن. کاربرد «تکرار» در
کلام است. آهنگ حاصل از این تکرار. گوش را مینوازد و بر موسیقی متن و تأتیر آن میافزاید.
نمونههای زیر را با هم میخوانیم:
کشور ما. همواره سرزمین سپند فز و فروغ و فرزانگی و فرهیختگی بوده است.
لبخند تو خلاصة خوبیهاست آختی بخند. خندة گل زیباست
در عبارت و بيت بالاء کدام حروق. بیش از بقیه تکرار شده است؟
بهرهگیری از تکرار حروف. کلام را دلنشینتر میسازد و
SRL وه -جکرار ایک he jo (Shas weld) Las bad
روشنی و رسایی سخن
» «واجآرایی» یا
واج آرایی (نغمه حروف) :
تکرار یک واج (صامت يا
مصوت) است در واژه sl
یک مصراع پا یک بیت یا
عبارت نثر, به گونه ای که
آفریتنده موسیقی درونی
باشد و بر تأثیر سخن
بیفزاید. این 3 آگاهانه
NSS
صفحه 25:
fi غلطهای املایی را در عبارتهای زیر بیبید و اصلاح کنید.
الف) ایان, این خواستگاه بخردان. حتی دشمنان به کین و دل چرکین را در بابرا
کرد حوذیه زنوفر میآورد.
ب) فرزند؛ توبی که فز و فروق ایران را بدا بزخواهی گرداند و چشم جهایان
را به خیرهگی خواهی کشاند.
ب) دل از هركوته آلايش و كمان دربارة خويش بيبرلى و يزدان ياك را سياس
بگذار,
68 واژههای جمع را به مفرد و واژههای مقرد را به جمع تبدیل کنید.
همكان سسب ازمفاند نت
eet هسب
8 در متن درس, دو جمله بيابید که در آنها «تکرار حروف» بر موسیقی کلام افزوده
8 منهوم کلی عبارت زیر را نویسید
«تويى كه در اين روزكارء جشم و جراغ ايرانى و بهارآفرين باغ ايران.»
او د
ae يي
ج) سياس كزار
ن نمابرگ
3- الف) 6 كشور ما همواره
ay فر و فروغ و
فرزان الك و فزهیشنگی است. (تکرار
حرف «ف»)
ب) بخوان و بجوی و بپوی و ایران و
خود را س. (تکرار حرف
«ب») ۲
(e واه کوتی که در آیادی و
آزادی, شکوفایی, و توانایی پیروزی
و بهروزى آ-ن از هيج تلاش و
تكايويى بازنماند. (تكرار صداى
«ى»)
4 - تو در اين زمانه عزيز و كرامى
و اميد ايران هستى كه مى توانى
ايران را به اوج عرّت و سربلندى و
تازكى و طراوت برسانى.
راد | ارصغان همه | مفرد
ارمغان 00
صفحه 26:
اسمی که بر یک شخص یک چین یا یک مفهوع دلالت کند» مضرد است. اسم های مضرد در زبان فارسی نشانه ای ندارنده مثال: مييز»
جنگل
*_درمقابل کلمه هایی که بر بیش ازیک شخص یک چین یا یک منهوع دلالت کنند جمع نامیده می شوند. علامت جمع در فارسی «ها و
ان » مى باشد» مثال: دفترهاء زنان
4
بعضى از اسم ها علامت جمع ندارند اما بر بیش از یک نفر یا یک چین دلالت می کنند مانند ((مردع4 ((دسته» و «لشکس» به این
گونه اسم هاء اسم جمع می گویند.
بعضی از کلمه ها در زمان جمع بستن هیچ عالامت مشخصی ندارنده بلکه در شکل مفرد آن تغییبراتی ایجاد می شود. در عرریی آنها را
A جمع مک می نامند. مثال تصویر» تصاوی/ مدرسه مدارس/ BV Ne «ato
fpptcom gills
صفحه 27:
کر رسد زود باق اد ,سر نایز
گر کر را تا یفام وقصر وا
يمك اذو قات بياس یک کرد و اد st
HN in LG Gr sabe VA SEINE
Peta ها دق اس تک ح رها |
کرد هگ از رون پاک شد. تک ار رات
2 ۱
حکایت:آموزش که می بینیم نباید به
خود مغرور شویم که همه جيز را مى
دانیم به عبارتی برای یادگیری نقطه
. پایانی وجود ندارد
معنی لغات : فن: اگاهی های مربوط به
صنعت و علم راه , روش/ دستمزد : مز
کار / مرغوب : پسندیده , مورد قبول
نکته ی دستوری : سر ناسازگاری : مفعول
/استادکار : مسند / یاری اش : اش : مفعول/
درخواست استاد : متمّم/ مرغوب ترین کوزه
ها : گروه مفعولی / شاگرد : نهاد / نزد :
حرف اضافه / استاد : متمم / فوت : مسند
صفحه 28:
&
کوزهگری بود که کوزه و کاسه ی لعابی میساخت. خیلی هم مشترری داشت. این کوزه گر یک شاگرد زرنگ داشت. چون
کوزهگر شاگرردش را خیلی دوست داشت و از یاد دادن به او کوتاهی نمیکرد. چند سال گذشت و شاگررد تمام کارهای
کوزهگری و کاسهگری را یاد گرفت و پیش خودش فکر کرد که حالا میتواند یک کارگاه جدا درست کند. به همین
جهت بهانه گرفت و به استادش گفت: ga og کم است.» کوزهگس قدری مزدش را زیاد کررد ولی شاگررد باز هم راضی
نشد و پس از چند روز گفت: من با این مزد نمیتوانم کار کنم.» کوزهگر گفت: «آیا در این شهر کسی را میشناسی که
از این بیشتر به تو مزد بدهد؟» شاگررد گفت: «(نه! نمیشناسم ولی pose میتوانم یک کوزهگری باز کنم»» کوزهگر
گفت: (بسیار خبه ولی بدان من خیلی زحمت کشیدم تا کارهای کوزه گری را به تویاد دادم انصاف نیس که مرا تتها
بگذاری.» شاگرد گفت: ((درست است ولی دیگر حاض نیستم اینجا کار کنم.» کوزهگر گفت: (بسیار خبه حالا بیا شش
ماه هم با ما بساز تا یک شاگرد پیدا کنم.» شاگرد گفت: «نه! حرف مرد یکی استت.» شا گرد رفت و یک کارگاه
کوزهگری باز کرد و مقداری کوزه و کاسههای لعابی ساخت تا با استادش رقابت کند و بازار کارهای استادش را بگیسرد.
ولی هر چه ساخت دید بیرنگ و کدر است و مثل کاسههای ساخت استادش نیست. هم چه فک كرد ديد اشتباهى در درست
كردن آنها نكرده ولی کاسهها خوب نشدهاند. بعد از فک زیاد فهمید که یک چین از کارها را یاد نگررفته استت. پیش
استادش رفت و درحالی که یکی از کاسههایش دستش بود به استادش گفت:(ای استاد ريز حقيقت اين بود كه من
م حواستم با تو رقابت کنم ول هرحه سی کردم کاسههايم بهتم از این نشد.
صفحه 29:
®
©
آیا ممکن است به من بگویی که چرا اینطور شده؟» کوزه گر پررسید:(خاک را از کدام معدن آوردى؟ كنت:«از فلان
معدن.»استاد گفت: ((درست استء كل را چطور حمیر کردی؟» گفت:(اینطوره»»»استاد گفت:((این هم درستء لعاب
شيشه را چطور ساختی؟ گنت:(اینطور»»استاد گفت:(درست استهآتش کوره را چه جور روشن کردی؟ شاگررد
گفت:(همانطور که تو می کردی.»استاد گفت:«بسیار خبه تو مرا در این موقع تنها گذاشتی و دل مرا شکستی. من از تو
شكايت ندار) چون هر شاگردی یک روز بايد استاد شود ولى اكس بيايى و يكسال ديك ببرای من کار کنی یاد
عىكيرى. )شا كرد قبول كرد و به كا ركاه ب كشت ولى ديد تمام كارها همانطور مثل هميشه است. يك سال تمام شد.
شاگرد پیش استاد رفت. استاد گفت:((حالا كه يمس حنوبى شدى بيا تا يادت بدهم.» استاد رفت کنار کوره و به شاگردش
گنت «کاسهها را بده تا در کوره بچینم و خوب هم چشمانت را پاز کن تا فوت و فن کار را یاد بگیرری.»استاد کاسهها را
از دست شاگرد گررفت و وقتی خواست توی کوره بگذارد چند تا فوت محکم به کاسهها کررد و گرد و خاکی را که از آنها
بلند شد به شاگردش نشان داد و گفت:«همه حرفها در همین فوتش هست. تو این فوت را نمیکرردی۰» شاگرد گفت:((نه
من فوت نم ى كردم ولى اين کار چه ربطی به رنگ لعاب دارد؟» استاد گفت:(ر بش اینسته وقتی که این کاسهها ساخته
میشود چند روز در کارگاه میماند و گرد و خاک روشان مینشیند. وقتی چند تا فوت کنیم گرد و غبار پاک میشود و
رنگ لعاب روی آن روشن و شفاف میشود و جلا بيدا میکند. حالا بررو و کا رگاهت را رویراه کن.
صفحه 30:
این مثل اشاره به کسی دارد که چیزهای بسیار می داند ولی از یک چیز
مهم آ گاهی ندارد . مثل هایی که به این موضوع دلالت دارند عبار تند از :
فلانی هنوز فوتش را یاد نگرفته .
اگر کسی فوت این کار را به ما یاد می داد خوب بود.
برو فوت آخرى را ياد بكير. پیام حکایت:آموزش که هي بینیم تباید به خود
7 ت است و فقط فوتث ۳ مفرور شوب همه چیز را دان
همه چیز درست است و فقط مانده. ,ور شویم jue را می دانیم به
فوتش عيارتى براى بادكيرى نقطه بايانى وحود
. ندارد
صفحه 31:
کلمات مهم املایی
be? ss - سپند فرّ و فروغ و فرزانگی
op - رای - خیره روی -
uted - خامه - ييراسته ازهرالايش -
پلشتی - ددی و بدی - والایی - میهن
< شکوهمند - خاستگاه - کرد - پلان پر دل -
جر همگان - تبار ار - نژاده و ازاده - نستوة
ببنده - بدان ستبر و ستوار - هر
ينه - درية نورزد - هان وهان - خوار مدار
صفحه 32:
eal (at ب) کرد
ب) گیاه اسفند
ج) جسور x eo ج) داك
۳ < ae
are rere ry
الف) تشبیه
ala
mele = ب) واج آدانی
/ : 3K 57
اب 5 ج) راز و عریز 4 1
ی رصح دم " د) جناس
صفحه 33:
الف) فرش
ب) فرهنک 3
MISE ۱ ,4
7 7 5
د) تکنولوژی .
>
“a; ss ss الف) قاآنی شیرازی
ب) صائب تبریزی
۱ \
ج) جلال الدین: کزازی +
و ۸8
د) ابوالقاسم قشیوی
صفحه 34:
ا ل ۳
لا ل ال و ۸- نوع.بن به کار رفته در کدام گزینه ين
الف) ۲ جمله » افرى الف) ببره و بنوشت و بخواند
ب) ۳ جمله » امری ب) بداند و بشناسد و بفهمد
ج) ۲ جمله شبه مله ج) بخوان و بجوی و پپوی te
"۲۵ جمله قیه جنله توا رس 3
لمن ل OP aoe tee) eee ea
الف) هم حروفی پنهان
cas | و (Cat خود و ایزان
ب) خود و خدا
| ج) نقمه حروف
وا ٠١ )ود وعانواقه 2
و ریا کت ی ی تمس ۳
می کند؟
صفحه 35:
ارزشيايئ تشخيضى: (ارزشيابيق كروهى)
ا 0
مفهوام جملة أهائ زير بتويسيد.
«برترین ازمغان لیران » به ادیگر سرزمین هابچیست؟
tree ا
صفحه 36:
۶ در تشببه های زیوه ار کان تشه را مشخص بنمایید.
۷- در هر قسمت چند چمله وجود دارد و نوغآن ها را بگویید.
صفحه 37:
fpptcom