صفحه 1:
صفحه 2:
درس پانزدهم فارسی
9
وگ
کاجستان
صفحه 3:
wer 2
=
ni ae
7 د
Cee bP
مود ۱
peer oa oe
eh ut
ددذى اذ موذعاى بلييزى
ak cg auto AS at
> ۱ ام
Pas ee حم
«ا یآشنا. بخ مرا
خوسب «د حال من . SE
See
ند SF i
مج مد
«دوسق مان برع اث ياد
ید
صفحه 4:
شايد لين اتقاق حم دونى
UE اذ يراى من القاد»
Be Iie
ot آمام شم میم شم
eee Tee ما حم
oe EE
eal نيت
داش ها ديش UT bigs
geen ate Gb ار
FREE Seis
ie alsin F
صفحه 5:
واژه های دارای ارزش املایی
خطوط - روییدند - رهگذران - تازیانه -
> تال
تحمّل - اثثفاق - کم کمک - کاجستان -
سیب دیده
صفحه 6:
صفحه 7:
ee be کی با
صفحه 8:
سیم پیام < سیم تلفن
صفحه 9:
ده < روستا
صفحه 10:
jlo owls = سالیان
تيلى زياد
صفحه 11:
رهگذران < عابران
صفحه 12:
ae ح- باران خیلی شدید
صفحه 13:
صفحه 14:
Jl = اندیشیدن عمیق
صفحه 15:
از
صفحه 16:
~
صفحه 17:
کم کمک = به تدریج
صفحه 18:
با كرفت - توانایی خود را بدست
اورد
صفحه 19:
صفحه 20:
۳ بیت اول : در کنار خط هاى سيم تلفن
بیرون از روستا دو کاچ روییده بودند
۴ بیت دوم:سال های طولانی کسانی که از آنجا عبور می
کردند
آن دو کاج را مانند دو دوست می دانستند
۳ بیت سوم:در یکی از روزهای فصل پاییز
زیر باران تند و باد بسیار شدید
۴ بیت چهارم:یکی از کاج ها در برابر باد شدید بر خورد لرزید
و خم شد و روی کاج دیگر افتاد
صفحه 21:
۳۴ بیت پنجم:گفت ای دوست مرا ببخش
درباره وضعیت من فکر کن و مرا درک کن
۴ بیت ششم:ريشه هایم از خاک بیرون زده است
چند روزی در برابر این حال و وضع من صبر و شکیبایی کن
۳۴ بیت هفتم:کاج همسایه با نرمی و آهستگی گفت
رابطه ی دوستی که بین ما وجود دارد را فراموش نمی كنم
۳ بیت هشتم:شاید یک روز هم این حادثه
ناگهان برای من بیافتد و من به کمک تو نیازمند شوم
صفحه 22:
۳ بیت نهم:این مهربانی بین دو کاج به گوش باد رسید
باد آرام شد و سرعتش را کم کرد
۴ بیت دهم:کاج آسیب دیده داستان ما هم
کم کم قوی شد و نیرو گرفت و بر جایش ایستاد
۳ بیت یازدهم:میوه کاج بر روی زمین می ریخت
دانه های آن ها ريشه می زند به راحتی و كاج هاى جدید
بوجود می آمدند
۳ بیت دوازدهم:ابر بر سرشان باريد
و بعد از مدتی کاج های بسیاری در آنجا رویید و آنجا را
کاجستان نامیدند
صفحه 23:
صفحه 24:
توضیحاتی درباره ی شعر کاجستان قدیمی
قبل از شعر کاجستان , شعری به نام دو کاج بود.دو کاج
شعریست معروف از شاعر ایرانی , محمد جواد محبّت که
یکی از درس های کناب فارسی چهارمدبستان,بود. این کشع راز
سال یک هزار و سیصد و شصت و سه وارد کتاب درسی
مقطع ابتدایی شد.دو کاج مدّتی از کتاب درسی چهارم دبستان
حذف وريس 7
فارسی پنجم دبستان افزوده شد.در واقع نقد هایی به شعر دو
Sw PES
می دهد که اگر به دیگران رحم نکنیم , به ما هم رحم نمی
شود بنابراین این شعر برای کودکان نامناسب خوانده
شد.بتابراین شاعر توائا , آقای محبت نقد ها را بررسی کرد و
صفحه 25:
در کنار خطوط plas paw
خارج از ده » دو كاج ء روییدتد
سالیان دراز » رهگذران
آن دو را چون دو دوست ء می دیدتد
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاچ ها به خود لرزید
خم شد و روى ديكرى افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال OS Jo Go
ريشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
صفحه 26:
posse آزاور ۰ از تو بیزارص
حور شوه slap popes jl anes
هن کجا طاقت تو را دارم
ییتوا را سپس تکاتی داد
یار یی وحص و یی صحیت او
سیص ها پاره گشت و کاج اقتاد
ير رصيتن تقشی یست قاصت او
هرک ارتیاط . دید ات روز
oles J « هصصکن تیععست
گشت عازص . گروه پی جویی
تا sins که عیعیپ. کار ار eee
سیهیاتان پس از صرصت rose
واه تکرار یور خطر یستتد
يعتى أن كاج ستگ دل را تيق
یا 55 « as ASS يمف پیتکستتد
صفحه 27:
2 5
رست و ناد
رست
صفحه 28:
pl in يرين eS oc "ا رق ابد كه
iy cay al Jagd p
"0 اريك رز ليزن یی ید
صفحه 29:
أ رشب رای faa yu J دزایریین
iy cay al Jagd p
oh ad hag jy Sp 0
صفحه 30:
)رشب go از رن هرد الرست
gS p ماعل ما (Cy) yaa
ایک یی بای ید
صفحه 31:
)رشب go از رن هرد الرست
"0م كع Coad scape
nrg از دی Cay)
صفحه 32:
صفحه 33:
Sy ob gu lb 3
7 ده چگونهبه كاجستان تبديل شد؟
7 کاج هسایه در پاسخ به درخواست کمک دوستش چه گفت؟
کم بیت يا بيتهاى درس را بيشتر مى بسنديد؟ دليل خود رابيان كنيل.
صفحه 34:
3 علت أراشدن باد چه بد؟ مهربنی یکی از کاج ها به ديكرى در
هام خم SEN yous
3 تبديل vie of)
[] کاج هسایه در پاسخ به درخواست کمک دوستش چه گفت؟
كلام بيت يا ييتهاى درس را بيشتر مى يسنديد؟ دليل خود ر| بان AS
صفحه 35:
ل دن ینمی یک اج هاب ديرو در
مخم شن بر
جر کیان یز هی شم .پا گرفت وسالم شد,دانه ی کاج ها
فرو ريخت و دانه ها آسان ريشه زدند. پس از چندی ده پراز درخت کاج شد و به کاجستان تبدیل شد.
9 ام هسایه در پمخ به لرخواست کمک دوسش چه گفت؟
([7] كدام بيت يا بيتهاى درس را بيشتر مى يسنديل؟ دليل خود را بيان كنيد
صفحه 36:
gic ای یپک كاج هاب درو در
م كم سان بر
reat و باكرفت وسلم شدددائهى كاج ها
فو ريخت ودان ها مان ريشه زان يس لز جناى ده رار درضت كاج شد وب كاجستان تشد
[] ناج همسايه در ا
دستی ابا نمی بر Sl al با من abi ga
[] كلام بيت يا بيتهاى درس را بيشتر مى بسنديل؟ دليل خود را بيان كنيد.
صفحه 37:
واژهآموزی
7 چو/چون: يعنى مانند مثلء همانند همجون.
#شما را چون برادر خود میدانم(مئل, ماند)
آن دو را چون دو دوست میدیدند(ماننهمثل)
0 چو/ چون: ین به دلیل به سیب زیر وقتی که.
چون باران مى أمدء خيس شده بود. (به دليل اينكه/ جونكه)
لابه مره میرم چون يلذكيرى را دوست دارم.(به ليل ينكد yj 5(
صفحه 38:
توضیحاتی بیش
Toon] در 75
جون] 1
صفحه 39:
“Ep. at* ~ ee es i ~= ی
oe eS : ا عد ريو ب جع الدع
6 ,« م Soe وی مد oe
% - 2 ۳۳ + 2-2 هن
SS 5 مها ای جوت در ات قاری
1-به معتای : زرا . یه خاطر . یه دلیل -
مثال : درس می خوام چوت اهداف یلتد دارم که
می خوام یه آت یبرم . ¥
7 = سس
. وی - alin, rn
~~ = ی > 3
= = =e
Oe. ee tg SD مو
۰ > هم
“3 SS a
as x
صفحه 40:
- ا ا ل اا بار و 2-7
ae 2 - 4 aw. oe ۳
ae ۷ سس 5 uo =
8 ,« م عات 5 #6 -—= یر
SS we eS - % ~
- ليما
a, -2 معتای : وقعی که . زماشی as
کت شته نشود دل )3 بردارد
« ری - - =
ی eh 5
TS: a 8 2 “3 جک رم =
se — -
صفحه 41:
* ی a, ee
ay et - % اه i,
i .
3- یه معتای : شبیه . ماتتد » متثل .
مثال : مادرم چوت فرشتکگات است
22 7
ف ری 5 = ۳
6 0 4 oo
git 3۳ هه ي. x. و.- ees
a -p Sy” = 3 3
eee oe > eg >
صفحه 42:
صفحه 43:
صفحه 44:
صفحه 45:
صفحه 46:
صفحه 47:
يسرك پرسیدد اقا پدربزرگه برای یافتن آن, کجا را بید بگردم 8
پدربزرک جواب داده راز زندکی زیر این اسمان بزرک است. تو آن وا زیر همین اسمان.
بزوک پیدا مکنی ».
1 py
از خودرو پرسید:۳ ایا در مسیری که میآمدی, از کنر وز زندگی عبور كردى».
خودرو جواب داد :« ow من هرکز از کنار راز زندکی عبور نکردهام؛ اقا چیزی هست کم
بايد به تو بکویم: این مهم نیست که چند کیلومتر رام حلی میکنی. بلکه باید همیشه این را
صفحه 48:
زک از عودوو سر کرد هدن را دامع داد و خاقیت هیک مات زد
“a gh SUN mace میتونی راز ندکی را نی و عم
حرخت جواب حاد: < من از این بای" میتونم نوک شاخههای درختان بلوما را بتم؛ اقا میخولم
تصیحتی مه تو مكديع
يسرك كقت:< خواعش م كلب مقرماييد. من يد تصيحت هأى وب احناع دارم
درخت کفت:< نو باید از محکم بود. ریشههایت حر زیر زمین مطمتن شویء وک .در زیر
كمترين وزش بادء بلافاصله سرنكون خواحى شد»ه.
سركء در ادامدى سقرش با کشاورزی که در مزرعهای کار میکرد: رو به رو شد. کشاورز گفت:
«ابه تظر م رسد جز كيم تردماى5».
هسرک تگاهی به دورو برفن کرد و جواب داد من در چسنت و جوی راز ندگی هنعم
کشاورز گفتده تو در اینجا راز زندگی وا بدا تصکنی»
هسرک پرسید:< أيا شما خير دازيد كه كبجا را بايد جست و جو کلم
کشاورز چاتماش را خارائذ و جواب داددظ مطمكن تيستم لقا اكر فكرى يه خاظطرت رسيده استه پهتر
آن را مانند بذری که در زمین کاشته میشود. نصقر کتی. بذر وا بکار و آن وا مرقبت کن. طولی
ثم ىكش ككه رد مىكتد و محصولش را يرداشت م كنى »م
چتری از ees حرخهاون کفاوزر کم کیع هد و الميمق هلين ی
يس از بيمودن مسافتى. به میدان یک شهر رسید که کروهی در حال اجرای موسیقی پودند.
پسرک از یکی از ویلونه apes آي تا بهحال هنیداید که خواندهای رانهی راز ندگی را خولدد
ویلون جواب leet Laplante سکن لبح واو نايد جاص باقن وحن حم چگودد من 1S
فقط از یک تکه چوب با چهار سیم ساخته شدهام » مى توائم اهتكهابى جتين زيما به وجود بیاورم؟».
حرفهای ویلین به دل پسرک نعست. pip lke as aD:
وی ماسهها تست و به ذریا خیره شد.
حریا کفت «سختیهای زندکی را هم مانند اواج دریا بدا که عمر کوتاهی دارند و سرانجام روزی
بایان میرسند».
صفحه 49:
پسرک به جست. و جویشی, امه داد و عاقيت با یک لاگيشت رو به رو شد:
يسرك كفت« من به دتجال رلا زتدكى هستم».
الاكديشت كفتاه زمان را ... اق دست د قده ... . جيزى را كه به دثبالشن هستی.. بدا کنی»
تخت از أو يرسيد:«روز خوبى تداشتى. مكرته؟»
پسری چواب (ang WSO >t ID
تخت گفت:هکمی استراحت کن. هیچ كس تا به خال او كمى استراخت كردن: خترر cael 9S
رسر جورت مان كولم رتيدر زفي ودار شب حرو سوروين زا هس و جواره بو زد یه
تكيه داد و كفتة« من بايد راز زندكى ما بيدا يكت »,
حصار کفت:< را زندکی که فقطا یک چیز نیست. به من تاه کن 8 هر کدام از این نگههای چوب.
یه تتهایی ارزضی ننارند؛ شا وقتی در کنار هم قرارميگیرند. یک حصار پر پیج و خم میسازند که تا
أو بيش یدربز رکش رفت و کفت:< من هسه چای دنبا را چست و جو کردم من هسهی قاژههای دنيارا زيريا
با افراد يسيارى اشتا شدم. خیلی چیزها ید گرفتم؛ شا را زندكى را يبدا کردم
يدريزرك جواب حادد «اقا توء راز زندكى را بيدا كردماى. همين سفرت. خودش راز زندکی بود. در
ليت سين تعبت توعان وذ #ه نزام قبت برضت او لاه وددكن لوتيد وزيا از نت بيد Soo
صفحه 50:
det aioe snes on HE
صفحه 51:
درک و دریاقت
8 کدام مَتّل با محتوای داستان همخواتی دارد؟
[الف) هر کسی را بر کارتی ساختند.
te teh as 8 (oD يرقشن
ead, 09,10 ( )[ گنج میشر تمیشود.
[) ت) درخت تو گر بار دانش بگیرد ..... به زیر آوری» چرخ تیلوفری را
[-) ث) یبری و معرکه گیری.
7 يه نظر شما ثروت پدربزرگ چه بود؟
3 منظور حصار از ایتکه گفت: «راز زندگی فقط یک چیز نیست 4 چه بود؟
شخصیت های داستان را بر اساس شکل زیر بیان کتید:
صفحه 52:
8 کدام مَّل با محتوای داستان همخواتی دارد؟
[] الف) هر کسی را بهر کاری ساختند.
[] ب) هر که باش بیش, برقش
any onal ly كنم مير تمن قود
ت) درخت تو كر بار دانش يكنيود ..... يه زير آوری» جرخ نيلوفرى را
[_] ث) ييرى و مع ركه كيرى.
7 يه نظر شما ثروت يدربزرك جه يود؟
3 منظور حصار از ایتکه گفت: «راز زندگی فقط یک چیز نیست 4 چه بود؟
شخصیت های داستان را بر اساس شکل زیر بیان کتید:
صفحه 53:
8 کدام مَتل با محتوای داستان همخواتی دارد؟
(WIE هر کسی را بهرٍ کاری ساختند.
ل ب) هر كه بامش بیش برقش بيشتر.
any onal ly كنم مير تمن قود
[) ت) درخت تو گر بار دانش بگیرد ..... به زیر آوری» چرخ تیلوفری را
[_] ث) ييرى و مع ركه كيرى.
7 به نظر شما ثروت پدربزرگ چه بود؟ تجربه و راه و روش زندگی
3 منظور حصار از ایتکه گفت: «راز زندکی فقط یک چیز نیست » چه بود؟
شخصیت های داستان را بر اساس شکل زیر بیان کتید:
صفحه 54:
8 کدام مقّل با محتوای داستان همخواتی دارد؟
[-] الف) هر کسی را pte کاری ساختند.
1 ]ب) هر که بامش ote برقش بیشتر.
پ) تابُرده رتج» گنج میشر تمیشود.
[ ) ت) درخت تو گر بار دانش یگیرد .. به زیر آوری» چرخ نیلوفری را
[-) ث) یبری و معرکه گیری.
7 به نظر شما ثروت پدربزرگ چه بود؟ تجربه و راه و روش زندگی
یک جيز نيست » چه بود؟ راز زند؛
تامس
شده آست در درون خود
راز های دیگری است.
صفحه 55:
8 کدام مقّل با محتوای داستان همخواتی دارد؟
[-] الف) هر کسی را pte کاری ساختند.
1 ]ب) هر که بامش ote برقش بیشتر.
پ) تابُرده رتج» گنج میشر تمیشود.
[ ) ت) درخت تو گر بار دانش یگیرد .. به زیر آوری» چرخ نیلوفری را
[-) ث) یبری و معرکه گیری.
7 به نظر شما ثروت پدربزرگ چه بود؟ تجربه و راه و روش زندگی
یک جيز نيست » چه بود؟ راز زند؛
تامس
شده آست در درون خود
راز های دیگری است.
صفحه 56:
8 کدام متّل با محتوای داستان همخواتی دارد؟
[-] الف) هر کسی را بهر کاری ساختند.
ب) هر كه بامش بيشء؛ برقش بیشتر.
ب) نابُرده رنجء كنج ميشر نمى شود.
لع ت) درخت تو كر يار دانش يكيرد ..... به زير آورى» جرخ تيلوفرى را
(_] ث) ييرى و مع ركه كيرى.
7 به نظر شما ثروت پدربزرگ چه بود؟ تجربه و راه و روش زندگی
3 منظور حصار از اينکه گفت: «راز زندكي ققط یک چیز ع رومت جد اف کامن
از قسمت
ها تشکیل شنه آست در درون كود
63 شخصیتهای داستان را بر اساس شکل زیر بیان کنید: راز های ی
پدر بزرگ_خو SSE ae ویولی-
ريا لاك ت- تخت -حصار
صفحه 57:
(owe Se pe di oh Sean eae J
يس از كفت و كو حربارهی مثلهای زیره متسخص كنيد. مفهوم حكايت يا كدام ضرب النثل حاى 47
Teste at كين
2232
1 بدهی از همان دست هم میکبری. ۰ [-] هرکد یام بیش: برقض بیشتوه
ob) سرخ. سر سیز میدهد بر ید aslo) خير از حال يياده تدارد.
te bs oe) ip کرفتارآید. ۰[ واستن. توانستن اسنته
aa)
صفحه 58:
ان که ملاسافت کردند. را
ميت جر آن فیس نوت زک
را به طرمقى, خامش كردائم»
كفت: «غايت للف و كرم بادك
بغرمود نا غلام به دريا انداختتد.
غوطله خورد؛ جامهاش کرفتند و سوی کشتی آوردن.بد دو دست دو سکان کشنی
چ(سسی»عستان ».یاب لول SSRN Sa ye
:5 پس از گفت و کو دریارهی مثلهای زیر, مشسکص کنید.مقیهوم حکایت با کدام ضوب التثلهای.
[-) از هر دست بدهى از همان دست هم م ىكيرى. ١. [-] رکه بامتی بیش, برقش بیش
صفحه 59:
صفحه 60:
غلام = خدمتکار - برده
صفحه 61:
صفحه 62:
نیازموده < امتحان نکرده
صفحه 63:
لرزه بر اندامش افتاد < بدنش
می لرزید
صفحه 64:
ملاطفت < نرمی - مهربانی
صفحه 65:
ملک < پادشاه
صفحه 66:
ازرده گشت < ناراحت شد
صفحه 67:
حکیم < دانشمند
صفحه 68:
طريقى - روشى
صفحه 69:
a = خاموش
خاش
صفحه 70:
cule = wk
صفحه 71:
صفحه 72:
غوطه خورد < شنا
ور بود
صفحه 73:
پسندیده امد < خوشش امد
صفحه 74:
صفحه 75:
Giro” حکایت «حکمت
پادشاهی با غلامش در کشتی نشسته بودند وغلام او تا به حال به دريا نيامده بود و
سختى هاى سفر با كشتى را تجربه نكرده بود.كريه و آه و ناله مى كرد.هر جقدر
که با مهربانی با او رفتار می کردند.ساکت نمی شد.بنابراین پادشاه از این
اوضاع,ناراحت شد.نمی دانستند چه کنند.از قضا شخصی با خرد هم در آنِ کشتی
حضور داشت.به پادشاه گفت:((اگر شما اجازه بدهید,من با روشی او را آرام و
ساکت می کنم.
پادشاه گفت:((اين نهایت لطف شما به من است))
el ee 1 ود د يود 1 ماود
ماند ء سپس لباسش را گرفتند و به روی سکان کشتی آوردند.وقنی غلام وارد
کشتی شد ,ساکت Seu در وه ای نشستپادشاه خوشش آمد و از
مرد دانا رمز كارش ۳ پرسید. Me a ((غلام رنج غرق شدن را اززمایش نکرده بود
و قدر امنيت را نمى دانست.))
صفحه 76:
۱ خداحافط دوستان عزیزم