صفحه 1:
صفحه 2:
7 مانند نمونه؛ هم خانواده‌ی هر یک از واژه‌ها را بنویسید.
69 مانندنمو
مقصر قاصر
۲
F
مقاصر مقصور تعلیم عالم
صفحه 3:
GF با توجه به متن درس؛ جملههایی را که واژه‌های « Hb wT زعراكود» در أنه به
کار رفته است بنویسید.
:حسست هيز لؤقتئ و ی و و ار رود تو ای وکا سس
صفحه 4:
7 مانند نمونه کامل کنید:
مكادى سه هكارى بم محنی مق
کادی داشت سس هی کاد داشتم
به یک آبادی رسیدم سس آبادی به معنای روستا
از چشمه آبی نوشیدم سه از چشمه آب نوشیدم
صفحه 5:
موضوت: _ انديشه و عمل- پادشاه عجول- پادشاه و پرنده ی زیرک
پادشاهی همراه افرادش ویک باز شکاری بسیار زیباکهّن را خیلی دوست داشتبه شکار رفته بود. او آهویی
را دید وبه سرعتبه دنبال او تاخت و از همراهلنش جلو افتاد. بعد از مدتی از تشنگی کنار کوهی ایستاد که از
آن آبی قطره قطره می چکید. او به زحمت ظرف خود را پر کرد و تا خواست بنوشد باز آن را بر زمین انداخت.
لین اتفاق چند بار رخ داستا لین که پادشان از خشم باز را هلاک کرد. اوبه رکاب دار خود دستور داد بالای کوه
رفته و ظرف را پر از آب کند. رکاب دار وقتی بازگشت به پادشاه گفت که بالای کوه اژدهایی مرده و آب دهانش
OL کوه را زهر آلود کرده و باز نمی خواست که او از قَن لب زهر آلود بخورد. پادشان از تصمیم سریع و بدون
فکر خود پشیمان شد. اما پشیانی دیگر سودی نداشت و بازمرده بود.
صفحه 6:
5 الف) جاهاى خالى رابا وازدهاى دلخواه بر كنيد.
ys «3 ری Avie عند لفك Sil
بی ارزش می شود. BK shiny i کج
Heil ppb ghyyrA freindly Syb
UP Ad ise Per bedly aslo د همه ی عالم
wig?
7 ب) نوشته هايتان را در كروه بخوانيد. به نظر شما رین نوشته کدم بد؟ چا
صفحه 7:
یکی از اهای تمرین در نوسندگی: نوشتن شر‌حال استء در شرح حال نويسى به إبن
نكنهها توجه م شود زمان و محل تولك محل زئدئى ويزكى هاى خلقى و جسمى وفع
مهم زناگی و
صفحه 8:
5( شرح حال خود رادر يك بند بنويسيد ( خودتان را معزفی کنید).
نام و نام خانوامكى .منء على مشتاق است..من ١ سال سن دارم و در يكى از روستاهای
استان چهار محال و بختیاری متیلد شده ام. اكنون در كلاس ششم مشغول تحصيل هستم و
مدرسه و معلمم را بسیار دوست دارم. هر روز تلاش ميكنم تا درس هايم خوب ياد بكيرم واز
همکلاسی ها و معلمانم چیزهای مفید و جدید بیاموزم. من زیاد عصبانی نمی شوم. در بیشتر
مواقعی که ناراحت می شوم تلاش میکنم خودم را کنترل کنم. آدم خنده رویی هستم و همه
حن رلبه خوش اخالقی‌می شناسندستا يادم نرفته بكويم؛ لگر چه‌عن‌به طور مادرزادی با
سيك كوش ناشنولبه دنيا آمده ام؛ لما لين نقص هركز نتوانسته و نمی تولند مر از آموختن
علم و دانش بازدارد. زندكى جريان دارد و من با اعتماد به نفس بالا تلاش ميكنم.
صفحه 9:
68 بعد از یک میهمانی. ظرف‌ها در آشپزخانه درباره‌ی آداب غذا خوردن مهمان‌ها در حال
صحبت بودند. گفت وگوی آنها را در دو ب
مهملنی تمام شده بود و ظرف ها کثیف در آشپزخلنه رها شده بودند. قاشق و
قابلمه با هم در حال گفتگو بودند. قاشق گفت: امشب به هن خیلی خوش گذشت.
کسی که بامن غذاحی خورد دست هایش بسیار تمیز بود. بعد از هر بار که غذا را
با من در دهان می گذاشت. خوب لقمه اش رامی جوید و بعد یکی دیگر در دهان 7۳۳
ve
ی گذاشت. بسیار انسان متینی بود. قابلمه گفت: خوش‌به حالت. امشب یک نفر bs
أبه جان من افتاده بود و عی خواست‌به زورته دیگ ها را جدا کند. لین است که
لى) اهشب شنم پر از زهم است. قاشی گفت مداسفم دوست حويم. لمی دانم جرا آل)
بعضی از انسان ها لین طور رفتار می کنند. امیدوارم زودتر حالت خوب شود.
مدتی به سکوت گذشت و هر دو به خواب رفتند.
صفحه 10:
5 مفببوم ضرب المثل «دشسمن دانا بلندت می‌کند .بر زمینت می‌زند نادان دوست» رادر
یک بند توضيح ذهيل.
انسان طبيعتً در زندكى دوستانى دارد و البته كسانى هم هستند كه با أو دوست نيستند يا حتى
میتولنند دشمن باشند؛ چراکه انسان هرگز نمی تولند همه را از خود راضی نگه دارد. در این
میان» انسان بلید تصمیم بگیرد کمبا چه کسی دوستی کند. دوستی که نادان باشد» ممکن است
انسان را با نادانی خود بر زمین بزند و مرتب برای او دردسر درست کند. شاید داستان دوستی
خلله خرسه را شنیده باشید که دقیقاً منظورش همین دوستی نکردن‌با افراد نادان است. در
۱ عوض ممکن است کسانی با ما دوست نباشند و اما از سر دانایی؛ به ماکمک می کنند. J
صفحه 11:
جه زيباست بارسى