علوم انسانی و علوم اجتماعی ادبیات و زبان

چکیده ای از منظومه آرش کمانگیر

manzoome_arashe_kamangir

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.






  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [0 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “چکیده ای از منظومه آرش کمانگیر”

چکیده ای از منظومه آرش کمانگیر

اسلاید 1: منظومه ی آرش کمانگیراز جاوید یاد سیاوش کسراییچکیده ای از

اسلاید 2: برف می بارد، برف می بارد به روی خارو خاراسنگ، کوه ها خاموش، دره ها دلتنگ ، راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ.

اسلاید 3: بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی،یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد.رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دمسرد؟

اسلاید 4: آنک،آنک کلبه ای روشنروی تپه،روبه روی من...در گشودندم مهربانی ها نمودندم زود دانستم که دور از داستان خشم برف و سوز،قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز

اسلاید 5: گفته بودم زندگی زیبا است گفته و نا گفته،ای بس نکته ها کاینجاست آسمان باز؛ آفتاب زر؛ باغ های گل؛ دشت های بی در و پیکر؛

اسلاید 6: سر برون آوردن گل از درون برف؛ تاب نرم رقص ماهی در بلور آب بوی خاک عطر باران خورده در کهسار؛خواب گندم زارها در چشمه ی مهتاب؛آمدن،رفتن،دویدن،

اسلاید 7: عشق ورزیدن؛ در غم انسان نشستن ، پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن کار کردن،کارکردن؛آرمیدن.چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن؛ جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن؛

اسلاید 8: گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن؛ هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن؛ در تله افتاده آهو بچهگان را شیر دادن؛نیم روز خستکی را در پناه دره ماندن؛

اسلاید 9: گاه گاهی زیر سقف این سفالین بام های مه گرفته، قصه های درهم غم را زِ نم نم های باران ها شنیدن؛ بی تکان گهواره ی رنگین کمان را در کنار بام دیدن؛

اسلاید 10: یا،شب برفی، پیش آتش ها نشستن، دل به رؤیاهای دامنگیر و گرم شعله بستن...آری،آری،زندگی زیبا است. زندگی آتشگهی دیرنده پا بر جاست. گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست. ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.

اسلاید 11: پیرمرد،آرام و با لبخند، کنده ای در کوره ی افسرده جان افکند. چشم هایش در سیاهی های کومه جستجو می کرد؛زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد:

اسلاید 12: «زندگانی شعله می خواهد»صدا سرداد عمو نوروز،شعله ها را هیمه باید روشنی افروز. کودکانم داستان ما ز آرش بوداو به جان خدمتگزار باغ آتش بود.

اسلاید 13: روزگاری بود. روزگار تلخ وتاری بود؛ بخت ما چون روی بد خواهان ما تیره. دشمنان بر جان ماچیره. شهر سیلی خورده هذیان داشت؛بر زبان بس داستانهای پریشان داشت.

اسلاید 14: زندگی سرد وسیه چون سنگ روز بد نامی،روزگار ننگ غیرت اندر بندهای بندگی پیچان؛عشق در بیماری دلمردگی بیجانترس بود و بال های مرگ،

اسلاید 15: کس نمی جنبید،چون بر شاخه برگ از برگ.سنگر آزادگان خاموش،خیمه گاه دشمنان پر جوشمرزهای ملک، همچو سرحدات دامنگیر اندیشه،بی سامان

اسلاید 16: برج های شهر، همچو باروهای دل، بشکسته وویران، دشمنان بگذشته از سرحد و از بارو...باغ های آرزو بی برگ،آسمان اشکها پر بار.

اسلاید 17: گرم رو آزادگان در بند، روسپی نامردمان در کار...انجمن ها کرد دشمن؛ رایزن ها گرد هم آورد دشمن؛ تا به تدبیری که در ناپاک دل دارند؛ هم به دست ما شکست ما بر اندیشند.

اسلاید 18: نازک اندیشانشان،بی شرم، که مباداشان دگر روز بهی در چشم یافتند آخر فسونی را که می جستند.. آخرین فرمان،آخرین تحقیر... مرز را پرواز تیری می دهد سامان! گر به نزدیکی فرود آید، خانه ها مان تنگ آرزومان کور...

اسلاید 19: ور به پرد دور، تا کجا؟...تا چند؟... آه....کو بازوی پولادین و کو سرپنجه ی ایمان؟ هر دهانی این خبر را بازگو می کرد!چشم ها،بی گفت و گویی، هر طرف را جست وجومی کرد.

اسلاید 20: صبح می آمد ــ پیر مرد آرام کرد آغاز،پیش روی لشکر دشمن سپاه دوست؛ دشت نه، دریایی از سربازآسمان الماس اختر های خود را داده بود از دست. بی نفس می شد سیاهی در دهان صبح! باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز.

اسلاید 21: لشکر ایرانیان در اظطرابی سخت درد آور،دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر؛کودکان بر بام؛ دختران بنشسته بر روزن،مادران غمگین کنار در.

اسلاید 22: کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته،خلق،چون بحری برآشفته، به جوش آمد؛ خروشان شد؛ به موج افتاد،بُرش بگرفت و مردی چون صدفاز سینه بیرون داد.

اسلاید 23: منم آرش، چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن! منم آرش،سپاهی مردی آزاده، به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را اینک آماده.مجوییدم نسب، فرزند رنج و کار، گریزان چون شهاب از شب،چو صبح آماده ی دیدار.

اسلاید 24: در این پیکار، در این کار،دل خلقی است در مشتم؛امید مردمی خاموش هم پشتم.کمان کهکشان در دست، کمانداری کمانگیرم. شهاب تیز رو تیرم، ستیغ سربلند کوه مأوایم مرا تیر است آتش پر،مرا باد است فرمانبر.

اسلاید 25: ولیکن چاره را امروز زور و پهلوانی نیست.رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست.در این میدان، بر این پیکان هستی سوز سامان ساز،پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز.

اسلاید 26: پس آنگه سر به سوی آسمان بر کرد،به آهنگی دگر گفتار دیگر کرد:درود،ای واپسین صبح،ای سحر بدرود! که با آرش ترا این آخرین دیدار خواهد بود. به صبح راستین سوگند! به پنهان آفتابِ مهر بار پاک بین سوگند!

اسلاید 27: که آرش جان خود در تیر خواهد کرد،پس آنگه بی درنگی خواهدش افکند.دلم از مرگ بیزار است، که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است.ولی،آندم که ز اندوهان روانِِ زندگی تار است؛ولی،آندم که نیکی و بدی را گاه پیکاراست.

اسلاید 28: فرو رفتن به کام مرگ شیرین است.همان بایسته ی آزادگی این است.هزاران چشم گویا و لب خاموشمراپیک امید خویش می داندهزاران دست لرزان و دل پر جوشگهی می گیردم،گه پیش می راند.

اسلاید 29: پیش می آیم. دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم.به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند،نقاب از چهره ی ترس آفرین مرگ حواهم کند.نیایش را،دو زانو بر زمین بنهاد،به سوی قله ها دستان زهم بگشاد:

اسلاید 30: « برآ،ای آفتاب،ای توشه ی امید! برآ،ای خوشه ی خورشید! تو جوشان چشمه ای،من تشنه ای بی تاب.برآ،سرریزکن،تا جان شود سیراب» زمین خاموش بود و آسمان خاموش. تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش.

اسلاید 31: به یال کوه ها لغزید کم کم پنجه خورشید. هزاران نیزه زرینّ به چشم آسمان پاشید نظر افکند آرش سوی شهر،آرام کودکان بر بام، دختران بنشسته بر روزن، مادران غمگین کناردر مردها در راه؛

اسلاید 32: سرود بی کلامی،با غمی جانکاه، زِ چشمان بَرهمی شد با نسیم صبح همراه،کدامین نغمه می ریزد، کدام آهنگ آیا می تواند ساخت، طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه می رفتند؟ طنین گام هایی را که آگاهانه می رفتند؟

اسلاید 33: دشمنانش،در سکوتی ریشخند آمیز،راه واکرد ند. کودکان از بام او را دعا کردند. پیر مردان چشم گرداندند. دختران،بفشرده گردن بندها در مشت،همره او قدرت عشق و وفا کردند.

اسلاید 34: آرش،اما همچنان خاموش از شکاف دامن البرز بالا رفت. وز پی او، پرده های اشک پی در پی فرود آمد.بست یکدم چشم هایش را عمو نوروز،خنده بر لب غرقه در رؤیا. کودکان،با دیدگان خسته ولی پی جو،

اسلاید 35: در شگفت از پهلوانی ها، شعله های کوره در پرواز،باد در غوغا. شامگاهان، راه جویانی که می جستند آرش را به روی قلّه ها،پی گیر،باز گردیدند،

اسلاید 36: بی نشان از پیکر آرش،با کمان و ترکشی بی تیر.آری،آری،جان خود در تیر کرد آرش.کار صدها صد هزار تیغه ی شمشیر کرد آرش،

اسلاید 37: تیر آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون،به دیگر نیمروز از پی آن روز،نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند،و آنجا را،از آن پس، مرز ایرانشهر و توران، باز نامیدند. .

اسلاید 38: برون کلبه برف می بارد، برف می بارد به روی خار و خارا سنگ،کوه ها خاموش، دره ها دل تنگ راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ.

اسلاید 39: کودکان دیری است در خوابند،در خواب است عمو نوروز.می گذارم کنده ای هیزم در آتش دان،شعله بالا می رود پر سوز.

اسلاید 40: تصویر ها و تنظیم از:علی افضل صمدی

16,000 تومان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

افزودن به سبد خرید