صفحه 1:
صفحه 2:
به اتتخاب محمد فايق مجيدى مولف كتاب :به آموزش بديين فيستم
صفحه 3:
یت ی سم ی سا
01 عو حت که هر زور وافتى كه
خورشيد متولد مى شود ما هم متولد
صفحه 4:
وی مت
پاک و معصوم و خوش آبند نهفته است
صفحه 5:
به نام خداوند جان وخرد
به قلم :محمد فايق مجيدى
4
- ( میریمن ز
صفحه 6:
آموختم که( جهنم جایی است که آدم "
می قهمد
با گفتار ورفتارش با دیگران چه کرده *
صفحه 7:
مجع بي ait Se
<آموختم که (آن که می گرید یک
درد دارد و آن که می خندد هزار
درد))
pid got که(( مرد افتخار و شهرت
میخرد امازن بهایش را می بردازد))
4 ن خلیل 5
صفحه 8:
SIRO Ree
۰ آموختم که(( مرد افتخار و شهرت میخره امازن
بهایش را می پردازد)) جبرا ن خلیل
* آموختم که( مهربان بودن بسیار مهمتر از درست
بودن است و زندگی دشوارست ومن از او سخت
ترم))
۰ آموختم که ((کوقاه ترین زمانی که من مجبور به کار
هستم بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم))
۰ آموختم که( نمی توانم وارد بهشت شوم بلکه بايد
بهشت را به درون خويش آورد))
صفحه 9:
آموختم که( نادانی در ندانستن نیست بلکه در مطلق کردن دانسته
هاست))
< آموختم که(( مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعت های ملامت بار به
ساعت های لذت بخش))
<آموختم که(( هر روز وقتی كه خورشيد متولد مى شود ما هم متولد
شویم))
pid got که( مرگ پایان کبوتر نیست))
pid go TP که(( خدای غالب قهار بهتر از سرپرست های گونا گون است))
<آموختم که((مردود شدن شرافت مندانه تر از تقلب کردن است»)
St SS Sa teh
صفحه 10:
۰ آموختم که( به بهانه نداشتن دستی نباید دست دیگر را
کاسه التماس کرد))
۰ آموختم که(( هرچه جایگاهمان رفیع تر باشد فریادمان رسا
تر به كوش خواهد رسيد))
۰ آموختم که (( خطاهای دیکران را نمی توانم فراموش کنم
ولی می توانم ببخشم ))ماندلا
۰ آموختم که ((آدم محروم نمی تواند کاری کند اما آدم
ناكام دست به عمل مى زند))
٠ آموختم كه(( هيج فقرى سخت تراز نادانى نيست و هيج
مالى سودمند تراز خرد نيست و هيج تنهايى
St SS Sa teh
صفحه 11:
٠ موحش تر از خود پسندی نیست و هیچ عباتی چون
آموختم که(( فرزندمان را با انتقاد محکوم نکنیم تا
فردا دیگران را محکوم ذ نکند))
۰ آموختم که(( فرزندمان را با عناد و دشمنی پرورش
ندهیم تا فردا با همه نجنگد))
۰ آموختم که( فرزندمان را با تسخر پرورش ندهیم تا
فردا شرمنده نباشد ))
۰ آموختم که(( فرزندمان را با بردباری پرورش دهیم
تا فردا صبور باشد ))
مجه تبت رجن جد
صفحه 12:
۰ آموختم که(( شاگردان را با تشويق همكام كنيم نا فردا
اعتملد به نفس داشته باشند))
+ آموختم که(( آدم شدن مهمتر از حاکم شدن است))
۰ آموختم که(( قيمت انسان از روی معلوماتش سنجیده
نمی شود بلکه از سجلیای اخلاقی او سنجیده می شود))
۰ آموختم که(( مانند انسانهلي تنگ نظر نباشیم که از
مصالح بهشت جهنم می سازند بلکه منند انسان هلی بلند
نظر باشیم که از مصالح جهنم بهشت می سازند))
۰ آموختم که( ما به اندک ادب محتاج تییم از آن که به
بسیاری علم))
St SS Sa teh
صفحه 13:
۰ آموختم که(( جوانمردی آن است که بار خویش بر
خلق ننهیم))
آموختم که(( با حکیمان رفتار کنم تا حکیم شوم))
۰ آموختم که(( جهل بر علم غرور آفرین رجحات دارد))
۰ آموختم که( معایب دیگران بهترین معلمان هستند))
* آموختم که(( ذهن فر زندانمان را به نوارهاى كاست
آموزشی تبدیل نکنیم))
٠ آموختم كه(( اعمال و رفتار هركس معرف شخصیت
وجودى اوست))
آموختم كه ((تنها به قاضى رفتن عادت بشر است))
St SS Sa teh
صفحه 14:
۰ آموختم که(( زیاده خواهی یکی از بیچارکی های انسان می
باشد این همان بیماری است که آفت آسایش می باشد))
۰ آموختم که(( بزهکار را حس ششم قوی تر از سایر حواس می
باشد))
۰ آموختم که((آفت فقر قساوت است و دومین عصیان است و
سومین تقلب است))
* آموختم که(( لطمه دوست کشنده تر از زخمه دشمن است))
۰ آموختم که(( بررگتر ها خطا هایشان بزرگتر است))
St SS Sa teh
صفحه 15:
۰ آموختم که ((بعضی ها اعمال و رفتار و حرکات و زبانشان
خارج از اختبار عواطفشان بوده و در دست مصالحشان می
باشد))
۰ آموختم که( اشخاص دنی برای تنبیه زیر دستان قبل از هر
چیز تکیه به روی نان و آب ایشان می کننند))
۰ آموختم که( بعضی ها هرچه پول ومقامشان بالا رفته
درجه انسانیت شان پایین تر آمده بود))
۰ آموختم که(( از معایب خلقت آدمی است که تا زنده است.
باید التجا به نقطه ای داشته باشد))
St SS Sa teh
صفحه 16:
<آموختم که(( آنکه دنیا برايش تنگ میشود آن ست که نقطه التجا و
اتکایش را از دست داده باشد ))
<آموختم که(( غالبا نیت های نا پاک در پس قیافه های پاک و معصوم و
خوش آیند می باشند))
<آموختم که( طبع آدمی به همه احوال مانوس می شود خوپذیری
بشر براى او موهبتی می باشد))
ِ» تم که( آدم های بیشعور بیشتر از دیگران ادعای فهم و شعور می
<آموختم که ((آخرین مرتبه لذت جلالت و شوکت و تجمل در زندگی
سادهو بی پیرایگی می باشد))
<آموختم که( کلید رمز سرشتن دانایی با توانایی در دست معلم است))
<آموختم که(( یادگیری مداوم کلید قرن جدید است))
St SS Sa teh
صفحه 17:
pid go TP که ((آزمون پا فشاری بگذارم هیچگاه به شکست به عنوان یک
گزینه ننگرند))
“«آموختم که( ناخدای ذهن و ارباب سرنوشت خود باشم))
آموختم که ((از شکوه در مورد چیز های که موجب نارحتی تا می شود
اجتناب كنم ))
آموختم که ((در نهایت مسئولیت همه چیز به عهده خود شخص است))
<آموختم که( جوی های کم عمق از آن جهت خود را گل آلود می کنند
که کسی پی به کم عمقی آنها نبرد))
<آموختم که( در معامله زندگی آینده هیچ وقت با گذشته برابر نیست))
St SS Sa teh
صفحه 18:
pid goT 45 ((در جهان تنها چیزی که دائمی است تغیبر است))
آموختم که(( بول دار ها کناب نمی خرند و نمی خوانند و کتاب خوان ها
هم پول برای خرید کتاب ندارند))
“7آموختم که(( شش خدمت درستکار را نگه دارم (آنها چیز هایی را به من
آموختند که من همه را می دانستم نام آنها چه
چرا
کی
چگونه
os
وچه کسی است ))
St SS Sa teh
vvvvy
صفحه 19:
tbs که از خداوند بخواهم به من آرامش (( Jt”
)) تا آنچه را نمی توانم تغير دهم ببذيرم
۰ آموختم که(( انسان آن جيزى است كه تمام روز در
باره اش فكر مى كند))
۰ آموختم که(( زندگی ما همان جیزی است که افکار ما
می سازد))
۰ آموختم که( اگر خود را قابل ترحم بدانم »همه خود
را کنار خواهند کشید))
۰ آموختم که(( خیلی چیزها رو به کوچک شدن است
الا دانایی که هر روز روبه عظمت بیشتر ی می یابد ))
St SS Sa teh
صفحه 20:
۰ آموختم که(( آخرین برگ سفر نامه باران اين است » كه
زمين چرکین است))
۰ آموختم که ((آنان را که قلم به میدان آورد هم او آنان را
به ميدان تير نيز برد))
۰ آموختم که(( مطالعه یک صفحه کتاب با فراغت خاطر بهتر
از حلي ۲۰ صفحه تمرین با استرس است))
۰ آموختم که(( در عشق های بزرگ » در واقع معشوق هر کس
در درون خود اوست))
۰ آموختم که(( ابلیس هر کس در درون خوداوست))
St SS Sa teh
صفحه 21:
۰ آموختم که ((در بازار بر مکر وفریب سیاست با اندک
سرمایه صداقت نمی توان حتی یک دکه خرید))
۰ آموختم که(( بنیاد ظلم در دل های نادان است ب رکندن
استبداد دشوار نیست »اما جباید کرد با نادانی))
۰ آموختم(( وقتی که مردم با هم نفس بکشند توفان می
9 و باهمبا به زمين بكوبند زلزله يد |
٠ آموختم كه(( كليد موفقيت كسب و كار در اين قرن
سرعت انديشه است))
٠ آموختم كه(( نا خشنود ترين مشتريان ما بزرك ترين
منبع ياد كيرى ما هستند))
St SS Sa teh
صفحه 22:
۰ آموختم که( اقتضای سرشت او آن است که جوینده
ابدی باشد و نه هرگز یابنده نمایی ))
۰ آموختم (( آدمی می تواند از جهتی ضعیف ترین
موجودات باشد » زیرا آگاه ترین آنهاست به قول
پاسکال شکننده مانند نی))
۰ آموختم (( همیشه حق با کسی نیست که علم بیشتری
دارد» بلکه با کسی است که علم را با نیاز های عمیق
انسانی هماهنک می سازد ))ندوشن
۰ آموختم که ((برای کشتیی که مقصدش نا معلوم است
هیچ باد موافقی نمی وزد))
St SS Sa teh
صفحه 23:
۰ رنج بی حد از جفای روزگار آموختم
> گریه از دلتنگی ابر بهار آموختم
۰ راز ورمز عشق را بر دار کوی دلبران
٠ باهزران خون دل منصور وار آموختم
۰ تا کل عشقش شگفت و غنجه زد در باغ دل
۰ نغمه های عاشقانه از هزار آموختم
۰ گاه ره پوی شب گیسو ؛گهی خورشيد وار
۰ این سفر از گردش لیل ونهار آموختم
۰ شاه باز دل چو در زنجیر عشق افت
کمند زلف او رسم شکار آموختم
ait SF See tek
صفحه 24:
* گاه مهر و كاه قهر وگاه راز و گاه داز
* از نگاهش نکته های بی شمار آموختم
۰ با جفای دلبران نا آشنا بودم ولی
۰ اين هم از آن دلبر نا سازگار آموختم
* من اگر تلخم اگرشیرین خدا را عیب نیست
۰ کین دو شبوه از سرشت آن نگار آموختم
* از دل بشکسته کی خیزد سرود ونغمه ای
۰ این غزل از شوخ چشمی های یار آموختم
0 ۱
صفحه 25:
<آموختم که(( میان پندار رسالت و تنفر «فاصله چندانی نیست))
<آموختم که(( در عصر حاضر غو غای بلند کوها و فرستنده ها و
رسانه ها نمی گذارند که کسی به نجوای عقل گوش بسپارند))
< آموختم که (( روزنامه های کیلویی » پر از اعلان مواد مصرفی
هستند و يا تشويق به سركرم شدن كه اين ديكر در انحصار طبقه
های مرفه تر است))
<آموختم که (( دنیا در اين قرن به انتهای مر ز سلطنت هوش
رسید ولی فراموش کرده که هوش به تنهایی بار زندگی را که
بسیار پیچیده و سنگین است به منزل نمی رساند ))
St SS Sa teh
صفحه 26:
(آموختم که(( خشونت کور یکی از خصو صیات دنیای جدید است))
آموختم که( توقف در آموزش توقف در زندگی است و توقف در
پژوهش توقف در آموزش و زندگی است))
<آموختم که(( نابودی در انتظار ماست اگر خلاق و نوآور نباشیم))
<آموختم که(( زمان تنخواه گردانی است که صورت حساب های آن
را فعلا از ما طلب نمی کند))
<آموختم که(( ساده سخن گفتن هوشمندی اندیشیدن است))
آموختم که(( مدرسه زندان نیست کلان شهر آزادی است))
<آموختم که(( دانش آموز مشتری نیست » معشوق است))
St SS Sa teh
صفحه 27:
آموختم که (( کلاس مغازه وتجارت خانه نیست معبد است محل
عشق ورزی است))
آموختم که(( خدای من خدای وفور نعمت است))
<آموختم که(( مقصر ترین مردم کسانی هستند که روح ما يوس
دارند))
آموختم که(( زندگی دریای متلا طمی است که قطب نمای آن
محبت است))
آموختم که( آنکه مى تواند نسبت به نیکی دیگران نا سپاس باشد
از دروغ گفتن باک ندارد))
<آموختم که((انسان آويخته میان اشکی ولبخندی است))
آموختم که (( آنان که زندگی را بستری از کل های سرخ می
دانند هميشه از خار های آن شکایت دارند))ویليام آلن وایت
St SS Sa teh
صفحه 28:
<آموختم که ((اکر ازانسان امید و خواب گرفته شود بد بخت ترین
موجود روی زمین می شود)) کانت
آموختم که (( سوالهای هر کس بیش از جواب هایش او را می
شناساند)) ولتر
<آموختم که ((ممکن است كه درو یکسال بدود ولی راستی در
یک روز از او جلو می افتد ))مثل افریقایی
pid go TP که اينکه بیش از یک سوم اکسیژن مصرفی بدن » صرف
کار مغز می شود بی حکمت نیست
آموختم که (( از محبت هدر رفته سخن نگویم » چراکه محبت
چیزی نیست که هدر رود )) لانگ فلو
<آموختم که(( انسان » بودن نیست .» شدن است)) شریعتی
«آموختم که (( وقتی کیسه خالی شد دل پر مى شود )) هوگو
St SS Sa teh
صفحه 29:
۰ آموختم که (( سخن چینان که چشمان نحس وقلب SUG
دارند از صمیمیت دیگران رنج می برند ))حضرت
علی(ع)
۰ آموختم 45 (( آنجا که قدرت پا میگذاد قانون ضعیف
خواهد شد )) ناپللون
۰ آموختم که (( شادی و الا تیین دستاورد آدمی
است ))اریک فروم
۰ آموختم که (( سقوط عمیق تر » معمولا به خوشبختی بلند
تر منتهی می شود )) وبلیام شکسپیر
۰ آموختم که آنجه می دانيم » یک قطره است » آنچه نمی
دانیم یک اقبانوس
St SS Sa teh
صفحه 30:
«آموختم که (( ما که هنوز خود را نشناخته ایم چرا ادعا می کنیم که
دیگران را بشناسیم ))حجازی
آموختم که (( بهترین کتاب آن کتابی است که انسان را به تفکر وا
دارد و الا به درد پاره کردن هم نمی خورد )) الف بس
pid go که (( حتی از سنگ هایی که بر سر راه قرار گرفته اند مى
توان چیزهای زیبایی ساخت )) گوته
<آموختم که (( هیچ همسایه ای به شيشه حرمت همسایه ای سنگ نمی
زند »
و هیچ ترازوبی خطا نکند به عمد»
“او هيج حاکمی مردمان سر زمینش را نردبان خویش نمی سازد +
< و هيج قاضى اى وجدانش را در کیف رمز دار در پستو های دست
نيافتنى ينهان نمى
St SS Sa teh
صفحه 31:
* و هیچ قلبی در حمایت شیطان به رذالت تن در نمی دهد
٠ وهيج اعتمادی به خیانت نمی انجامد
* وهیچ پایی برهنه به میدان نخواهد امد
٠ وهيج دستی به هیچ رویی چنک نمی اندازد
* وهیج گونه ای در هرم بی پناهی و حیرانی نمی سوزد
و هیچ چشمی به دنبال گمشده ای خون نمی گرید
* وهیج شانه ای باری فراتر از توانش بر نمی گیرد
St SS Sa teh
صفحه 32:
* و هیچ کردنی طعم تلخ طناب را نمی چشد
* وهیج گلوله ای کلویی را تعقیب نمی کند
* وهیج جنگی خواب آرام کودکان را نمی آشوبد
و هیچ انسانی برای پرنده ای قفس نمی سازه
* و هیچ رمزی بین انسان هاء خندق جدایی نمی شود))زهرا
حیدری - کارشناس مطالعات اجتماعی
۰ آموختم که(( چهار هنر است که آموختن و آموزاندن آنها
دشوار است : خوب خندیدن » خوب گریستن » خوب
خنداندن»خوب گرباندن ))
St SS Sa teh
صفحه 33:
آموختم که((هر روز اجازه دهم پیامبر (( اندیشه ای نو ))در وجودم
بر انگیخته شود))
pid go TP که ((بهترین تالار سخنرانی تالار قلب است وقتی با قلب خودم
حرف می زنم تمام ملائک برایم کف می زنند))
<1موختم كه ((كم ونى ترين قلم ها از بر ونى توين حافظه ها يهتر است
<آموختم که(( شرافت مكان به مكين است و مهمترين مکان دل » ببینیم
در آنجا چه کسی نشسته است؟))
<آموختم که(( کتاب خوب را باید چندبار بخوانم» چندباربگویماو
هميشه عمل كنم))
آموختم که ((كتاب» برارج ترين و ماندكار قرين ميراث انسان و
دلپذیر ترین ترانه خاموش خردورزان است))
St SS Sa teh
صفحه 34:
<آموختم که( مدرسه گلستان است گلها را با آب معرفت و آفتاب
محبت و هوای ناب صداقت همواره پر طراوت و شاداب نگه داریم ))
آموختم که( معلم بی قلم مثل ناخدای بی بلم و فرمانده بی علم
است))
«آموختم که ((قلمرو کار معلم قلب است ومغز و باید دانست که
متخصص قلب ومغز شدن چقدر زمان و ظرافت می خواهد))
<آموختم که(( ه رکه خود را اداره کند بزرگترین مدیر است))
<آموختم که(( انسان متجدد و عقب مانده به قول تولستوی هر دام به
شیوه خاص خود بد بخت هستند))
St SS Sa teh
صفحه 35:
«۰آموختم که((.....به نظر من » برجسته ترین خصوصیت زمان ما عدم
تعادل است : عدم تعادل در ميان كذشته و حال ماده و معنى علمو
اخلاق و...)) ندوشن
“«آموختم كه(( عيب هايى را كه در ديكران مى ببنيم و از بابت آن
ناراحت مى شويم همان صفاتى هستند كه خود بايد از آنه بياموزيم ))
pid gal كه(( زندانى كردن انديشه هاى خوب در سر همتاى كوشه
نشينى است))
< آموختم که ((وقتم را صرف شمردن جوايز نكنم )) سميرا مخملباف
«آموختم كه(( مبدا و منشا كاخ دانش سوال هاى عالمانه است))
St SS Sa teh
صفحه 36:
7 که( بد ترين نوع تعليم وترييت «تعليم وتردتي امت od lid
ترین نوع تعلیم و تربیت »تعلیم وتربیتی است که دانش آموز را از لذت
پرسیدن و سوال کردن محروم کند )) پائولو فریر
آموختم که( ارقام دروغ نمی گویند »اما دروغگویان رقم سازی می
کنند)) ژنرال چالرز اج۰ گراس ونور
آموختم که (( هیچ چیز گرانبها تر از لبخند نیست و اتفاقا تولیدش
آسان است ))سنگری
<آموختم که ((معلم هنر مند لبخندش را به تعداد دانش آموزان تکثیر
«آموختم که ((اول معلم خداست و او صد وسیزده درسش را با رحمت
آغاز کرده و یک درسش را با غضب))
St SS Sa teh
صفحه 37:
<آموختم که (( هرگز نمی توانید با مشتی گره کرده دست بدهید))
ایندیرا گاندی
<آموختم که (( مسائل و موضوعات کوچک » تنها ذهنهای کوچک را از
خود متاثر می سازند))بنيامین دیزریلی
<آموختم که((به انسانی که از دیروزش عاقل تر نباشد بهای زیادی
ندهم )) آبراهام لینکن
<«آموختم که(( حا نز کمال اهمیت است که گاهی اوقات به خود و
کارهایمان بخندیم )) کاترین منسفیلد
آموختم که (( هرروز صبح با اين میل از خواب بیدار شوم که ناجی
بشريت باشم ودر عين حال از دنيا لذت ببرم))اى .بى.وايبت
St SS Sa teh
صفحه 38:
۰ آموختم که (( چنانچه انسان بخواهد به تمامی آنچه که از
او انتظار می رود دست بابد ؛می بایستی خود را بزرگتر
از آنجه که براستی هست» ببیند)) گوته
۰ آموختم که آنکه ر خلاف مسیر آب شنا می کند »نیروی
واقعی آن را احساس می کند))وودرو و پلسون
۰ آموختم که (( برای برخی از مردم هیچ نوایی دل انگیز
تر از صدای سقوط همنوعانشان نیست )) کروشه مارکس
۰ آموختم که (( برخی از مردم خود را کامل و بیعیب و
نقص می داننداما این تنها به این دلیل است که
اننظارشان از خودشان بسیار ناجیز است ))هرمان هسه
St SS Sa teh
صفحه 39:
آموختم که( ارزیابی ما از خود براساس آن چیزی است که احساس
ميكنيم توان انجامش را داریم این در حالی است که ارزیابی دیگران از
ما تنهابراساس کارهایی است که قبلا نجام دادهایم)هنری وادزورت
لانى فلو
آموختم که (( عطش قدرت ريشه در ضعف داردءنه قدرت ))اريى فروم
«آموختم كه (( هنكامى كه جيزى براى از دست دادن
فدارم»آزادم)) جنيس جايلين
pid god كه(( برخى عظمت و بزركى را از بدو تولد باخود دارند .برخى
به بزركى حقيقى دست مى بابندو برخى نيز ديكران را وادار مى سازند
تا آنان را بزرك خطاب كنند))ويليام شكسبير
St SS Sa teh
صفحه 40:
۰ آموختم که (( ممکن است جهان را در جستجوی
زيبايي زیر پا بگذاريم اما چنانجه آن را در قلب خود
حمل نكنيم »هركز آن را نمى يابيم ))رالف
والدوامرسون _
۰ آموختم که ) قدمی کوچک برای انسان جهشی
عظیم برای بشریت است)) نیل آرمسترانک
۰ آموختم که ((حتی چنانچه در مسیر درست نیز که
باشی .اگر فقط آنجا بمانی »تو را زیر خواهند
كرفت ))ويل راجرز
۰ آموختم که (( آنجه جهانیان بدان نباز مبرم دارند
اندکی داروی ضد بی تفاوتی است)) ویلیام مننینگر
جع بت تع د
صفحه 41:
۰ آموختم که (( هرکز آنچه انجام شده به چشم نمی آید این
باقیمانده هر کاریاست که در نظر ها بزرگتر جلوه مى
کند ))ماری کوری
۰ آموختم که (آزادی آن است که محدودیت هایت را خودت
انتخاب کنی ))
۰ آموختم که (( از جیزی که خوشمان بیاید میگوییم مال ماست
و اگرنه می گوییم قلابی است) پیکاسو.
۰ آموختم که ((مشکل بعضی از ما آن است که ترجیح می
دهیم با تعریف وتحسین دیگران خراب شویم تا این که از
انتقادهای سازنده درس بگیریم ))نورمن وینست پیل
St SS Sa teh
صفحه 42:
آموختم که((بزرگترین شکوه وافتخارما نه در هرگز سقوط نکردن بلکه در
برخاستن بعد از هر شکست است))رالف والدو امرسون
<آموختم که((تمامی انسانه با استععدادهایی زاده شده اند آنجه نادر است
جراتو شهامت تعقیب انهاست))اریکا بونگ
«آموختم که (( هنگامی که دو شاهد عینی صحنه تصادف واحدی را به دو گونه
متفاوت توصیف می کنند »اعتبار چندانی برای تاریخ نمی توان قائل
شد)) بیش و پیسز
<آموختم که (( پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی تبری است در دست
جنایتکاران)) البرت انیشتین
<آموختم که (( عقل سلیم همان نبوغ است که لباس کار پوشیده باشد ))رالف
والدوامرسون
St SS Sa teh
صفحه 43:
۰ آموختم که (( هنر آن است که زنگار روز مردگی و عادت را از روح
بزدایید)) پابلو پیکاسو
۰ آموختم که ((جابجایی کوهها با جابجا کردن سنگ ریزه ها شروع می
شود))ضرب المثل چینی
۰ آموختم که ((همواره مهیای بدترین باشم آنگاه خبر ها هميشه برایم
خوشایند خواهند بود)) لوئیس ای.بون
۰ آموختم که (( انسوس خوردن به خاطر آنچه که نداریم هدر دادن
چیزیاست که داریم )) کن اس .کیس
۰ آموختم که(( چنانچه هميشه حقیقت را باز گو کنم .مجبور نخواهم بود
همه چیز را به خاطر بسپارم
St SS Sa teh
صفحه 44:
۰ آموختم که(خطاهای دیگران را نیز
۰ چون خطاهای خویش تحمل کنم)فنلن
۰ چند گویی که فام خرد توختم
٠ همه هرجه بايستم آموختم
٠ يكى نغز بازى كند روزكار
٠كه بنشاندت بيش آموزكار
صفحه 45: