صفحه 1:
۳ ۷ 6
مقدس
شهید گرانقدر حسن رویین تن
wd?
9 3
ارا
ae ناگ
صفحه 2:
ete
نام پدر:برات على
تاریخ تولد:۱۳۲۶
تاريخ شهادت: ۱۳۶۰/۰۷/۰۷
محل شهادت:تهران
صفحه 3:
1
a
التمهيد گر I تعدر حجسن رویین تن
استوار دوم شهید حسن رویین تن در Vit در شهرستان اسفراین متولد شد. در بین a
چهار پسر و یک دختر خانواده ی رویین تن, فرزند دوم بود. او تا کلاس ششم درس خواند.
پدرش گل فروشی داشت و او نیز همراه با پدر کار میکرد.
x. + ۲ ۱ ۳
ll _
a
صفحه 4:
حسن, قبل از انقلاب در سال ۴٩ به استخدام شهربانی در امد و در سال ۱۳۵۰ با یکی از
اشنایان خانوادگی ازدواج کرد.
در دوران ۱۱ساله ی خدمت خود. در زاهدان» مشهد و اصفهان حضور داشت. او در مشهد
انتظامات فرودگاه بود و در اخرین یگان خدمتی خود یعنی اصفهان نیز در اداره پلیس
هواپیمایی کار میکرد.
=A ۱ ip
= 1 ۳ allies
a
صفحه 5:
ا
در ان هنگام که انقلاب در حال شكل #رقدن .رد هدراه ب اأأقشار مختلف مردم انثلا. ۳۳۲۰
مشهد به مبارره و فعالیت هستو شد و مخشیال اعلامبه های امام را بین مردم بح ۱۳
به نقل از همسر شهید. او طى فعاليت های خود با شهید هاشمی نزاد در ارتباط بود.
صفحه 6:
استخدام در شهربانی رژیم پهلوی و تداوم آن در اولیل انقلاب و پس از ان در دوره ی جمهوری
اسلامی یکی از اتفاقاتی است که عواقب بسیار دامنگیری برای شهید و خانواده ی او داشت.
مردم با مشاهده ی لباس نظامی بر تن شهید حسن رویین تن, اورا طرفدار نظام شاهنشاهی
می دانستند و به او اعتماد نمی کردند و می گفتند:
«اوردین و نان ندارد؛عوامل طرفدار شاه هم به جرم انقلابی بودن او را راحت نمی
گذاشتند.».
صفحه 7:
همسر شهید می گوید:«به ما خیلی بی احترامی می کردند و پسر بزرگم را یک روز با دهان
دا كرد برا
حسن كه دوست داشت به مردم ثلبت كند كه طرفدار انها و عليه رژیم پهلوی است روزی با
لباس سعید روش تظطافرات کنتد کار مرکت کرده و له اکر گنت »
میگوید:«در غائله دهم دی ماه مشهد دست من و بچهها را گرفته و به راهپیمایی در فلکه آب
مشهد برد.
صفحه 8:
تیر اندازی شد. از ما خواست فرار کنیم. مردم برای کمک به همدیگر در خانههای خود را باز
میگذاشتند. دست بچه ها را گرفتم و به سمت یکی از همین خانهها حرکت کردم. ناگهان
حسن فریاد زد. گفتم:«چی شد؟» در حللی ol, alles aS خود را گرفته بود. گفت چیزی
نیست دیدم تیر خورده و تير از پای و خارج شده وبه یکی از همسایه ها خورده است .حسن
با وجود جراحت و خونریزی سعی داشت به او کمک کند. همان زنی که پسرم را در جوی آب
انداخته بود هم حضور داشت و شاهد ماجرا بود. به او گفتم:« حالا دین و ایمان ما را دیدی؟»
صفحه 9:
همسر شهید میگوید:هیک روز ماشین لندروری که داخل لن از بیرون مشخص نبود به در
منزل ما آمد. یکی از سرنشینان آن مرا سوال پیچ کرد و رفت. شهید که آمد و از جریان ۷
شد گفت: خوب شد که چیزی به آنها نگفتی. یک ساعتی نگذشت که صدای انفجار خانه
همسایه ما رابه کوچه کشاند. سرنشینان همان ماشین جعبهی میوه ای به آنها داده بودند که
در آن بمب بود. همسر و دو فرزند آن خانواده کشته شدند.
صفحه 10:
۳
بعد از اين جريانء شهید هاشمی نژاد از شهید روبین تن خواسته بود که ما رابه شهرستان ین
حكن انان هم. شهید هاشمینژاد به من اسلحهای داده بود تا بتولنم از خود و فرزندانم دفاع
کنم. اما من آن اسلحه را پس «palo
صفحه 11:
می گوید:« در لن زمان که ما در چهارراه مقدم ساکن بودیم. شهید اواخر شب به اسفراین
میرفت و صبح زود بازمی گشت؛ بعدها فهمیدم که اعلامیه جابه جا میکرد.»
آنگونه که خانواده شهید نقل کردهند. انتقال شهید از مشهد به اصفهان به نوعی تبعید او بود
بوده است؛ چون در شهربلنی آّن دوره هنوز عناصر طرفدار شاه وجود داشتند و از فعالیتهای
شهید رویین تن هم مطلع بودند. شهید همسر و فرزندان خود را به بهلنه پیدا كردن خانه در
اسفراین گذاشت و خود به اصفهان رفت.
صفحه 12:
1 شك که برای خانوا ار در ول فى مانده است از اصفهان به اهر ۴۳۳۰
نهایت در تاریخ هفتم مهرماه سال ۱۳۶۰ هنگام انتقال تعدادی از شهدا و مجروحین و در
رکاب سرداران شهید فلاحی و امجو فکوری و کلاهدوز توسط هواپیمای 130" به پشت
جبهه. به علت نامعلومی هواپیمای ایشان سقوط کرد و در اين واقعه جانگداز او نیز جان به
جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید. اولین شهید ناجا در اسفراین است.
از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است.
صفحه 13:
سرداران شهید فلاحی و نامجو . فکوری و کلاهدوز توسط هواپیمای ۱۲۰)2به پشت جبهه و
به علت نامعلومی . هواپیمای ایشان سقوط کرد و در لين واقعه جانگداز او نیز جان به جان
آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید. او اولین شهید ناجا در اسفراین است.
از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است.
دون ا زردوار کرامی باد
TAN ۳
عطاك 1 حلا
اناا
صفحه 14:
اسناد به Pee] sb از
per rr)
4 عکس
صفحه 15:
۳0
صفحه 16:
صفحه 17: