صفحه 1:

صفحه 2:
امیرمزمنان علي ب مي‌فرماید: كسي كه به خودشناسي دست سعادت و كاميابي رسيده است الست لاز محمدحسين

صفحه 3:

صفحه 4:
ابرار شناخت خود و کستره و انسان با مرزهاى آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست يابد. ان

صفحه 5:
امام على ع مى مَنْ عرّفٌ نفسة عَرّف رَبَّهُ هر كسى خودر تشساستله پروردگارش را می‌شناسد. 9

صفحه 6:
۰ از آنجا که فطرت آدمي با معرفت خدا عجین است؛ دعوت به خودشناسي در واقع دعوت به خداشناسي و ارتباط با خدا است. امیرمومنان علي ب مي‌فرماید: با محبت خود و عقلها رابا معرفت خود

صفحه 7:
ته و ممکن الوجود است و چنین موجودي ن» هنگامي که آدمي به . بنابر ۰ قرآن مجید مي مندید و خدا است که اي مردم! شما به خدا (©. فاطر (©6): 06 )

صفحه 8:
به ناظمی ‎Ss‏ علیم ساختا 3 مي كيم و علیم که چنین ‎j a3‏ 2 ع 1 م كه جنير اري را پدید آورده باره مي‌فرماید:

صفحه 9:

صفحه 10:
داري و اگزیستانسیالیسم الحادي یان را رقم مي‌زنند» ر که امروزه سرنوشت آد ame ‏اخت‎ خردورزي به آرامش راستین دست یابد که همان انس خدا و تبعیت از فرامین الهي است.

صفحه 11:
گاهوجود:دا مي‌دانند يا انسان را پديده‌اي

صفحه 12:
روح غيرمادي را نمي‌توان با قوانین برخاسته از غلوم.حسسي و تجرربي و یا با ابزارد.خسي:به مطالعه و برررسی گذاشت. ابزار شناخت آن غيرتجربي و غيرحسي است. * و متلا جاودانه ر دن جسم أرابين ی ۲ بلکه حياتي ادر عالم آخرت بيش ميكيرد

صفحه 13:
وى [ياد كن هنگا أ كه بر ردگاز به فرشتگان گفت: 'مي ‎an‏ |ردكار تو به فر: ان : : من بشري را سيآه و بدبو خواهم آفريد. بس وقتي آن: 1 درست ‎sad‏ و از روح خود در آن دمیدم» پیش او به سجده دراققيد.[حجر (05): 20 ‎GO‏

صفحه 14:

صفحه 15:

صفحه 16:
غیر قابل تقسیم بودن من (را وح) ي بودن روح آقامه کرده‌اند. است که وقتي در خودمان يعني همان من درك کننده ‎AS‏ وجود «من» که حقیقت انسان است» امري بسیط تقسیم است و نمي‌توان آن 3 ‎٠‏ اساسي‌ترین خاصیت اجسام ة ‎ ‏«من» یا روح و روان ما یافت نمي‌شود» حتي به تبع بدن هم قابل

صفحه 17:

صفحه 18:
بعد ادراكي انسان در دو حوزة نظر و عمل فعالیت مي‌کند: _ اگر متعلق شناخت؛ اشیاء آنگونه که هستند یا خواهند بود» باشد» به آن حوزة شناخت نظر ء © :ول اكن متعلق ستاححه عمل

صفحه 19:
تي که براي انسان حاصل مي‌شود» یا از طریق صورتها و مفاهیم ذهني است؛ مانند عمل انسان به درختي در مقابل خود كه از اين درخت» صورتي در ذهن او حاصل ميشود و به آن علم حصولي ميكويند . ن واسطداي وجود ندارد و انسان اخت و يا وجود واقعي و عيني آن آگاهي دارد که به آز ن علم حضوري مي‌گویند؛ ما آگاهي انسان به حالات رواني و احساسات و عواطف خود. =P) val و٠‎

صفحه 20:
[ محمدباقر مجلسي؛ بحارالانوار» ج ۰6 ص (SOC Ge ‏حدیث»‎ ایتی از آن روايتي از آن من خدايي را که تبینم عبادت نمي‌کنم؛ البته نه با چشم سر بلکه با چشم ي؛ اصول كافي: ج 4۱ ص ‎DO‏

صفحه 21:
0. قواي حس: بسياري از صورتهاي ذهني از طریق حواس به ما مي‌رسند. 6 قوة عقل: اين قوه توانايي درك مفاهیم كلي را د مانند مفهوم انسان. ‎٠‏ عقل از طریق استدلال و قیاس و برهان به معلومات يدي مي رسد.ریاضیات و فلسفه مصداق بارز معرفت ‎ ‏چنین معلوماتي را معلومات عقلاني مي‌گویند.

صفحه 22:
شناختي را که مربوط به حوز ۶ جمل بسنی ببایها ‎Wat‏ و خوبها و بدها است» حوزة اينکه عدالت خوب است یا انسان با

صفحه 23:

صفحه 24:
۶ از گرايشهاي این ‎lsat‏ هيل :و متحت به خدا امت که از وی يا جدايينايذير ا است. بهطوري كه ميتوان انسان را موجود متأل دينورز نون اسان را بارت و الهي آفريده است و دگرگوني در آفرینش هر ‎jel‏ 1 خداوندا! تو قلبها را بر محبت خود آفريده‌اي.0] است. دیگر انفکاك آ اگر محبت و میل به خداء آميخته با وجود آدمي

صفحه 25:

صفحه 26:
بر قلب؛ یا تصدیق چيزي با اطمينار دو معناء مفهوم ايمني در کار

صفحه 27:
از حضرت رضا ع : ۰ ایمان» تصدیق قلبي و اقرار زباني و عمل به ارکان و اعضاست.[0] صدوق» (عون اخبار الرضاء ‎lc‏ ص ‎(CSO‏ برميآيد كه اعتقاد و تصديق قلبي ايمان را «مؤمن» ميخوانند. ۲ معناي خاصي از آن .يق قلبي به خداء روز قیامت» کتب و به تعبيري امور غيب است و كسي را قلبي د عمل نيز به 7 پاي‌بند است. «مومن» مي‌گویند.

صفحه 28:
‎٠‏ از ديدكاه قرآن» ایمان مبتني بر معرفت و علم السك ‏ن نیست که اگر معرفت و علم وجود يابدء ايمان ‏نيز ضرورتا وجود بيدا ‎Ss‏ جهبسا كساني كه علم ‏و معرفت دارند؛ ولي ايمان ندارند. ‎ ‎٠‏ ايمان به معناي علم نيست؛ ولي مبتني بر آن است؛ زیرا ایمان به آنچه نمي‌شناسيم» معنا ندارد.

صفحه 29:
‎ly gl‏ مس‌کندا که در آنجا؛ طلم هستة؛ .ولي ايان قرآن» از نمونه‌هايي ياد ميكند كه در ‏0 هنكامم که قوم بني‌اسرائیل معجزات روشن حضرت موسي ب را ‎ae‏ ی ‎ald pau‏ ‎ ‏سحر و ی آشکار است. قرآن ‎oF ‎ ‏:و جَعَكُوَا بهاو لسكيقتكها الهم لما وعلوًا. [نمل ‎es ae 6‏ ‏ظلم و تكبر آن را انكار ‎

صفحه 30:
,کردیم» امروز

صفحه 31:
Te ae ‏باطِئة كآمَا‎ Ags 5 3 ule Ags Sat tal ‏دُ عَلَيْهمُ السّلأمُ و‎ در روایتی دیگر مي‌فرماید: هرکنن عاقل است: مي‌رود[ه. بي» اصول كافي؛ ج ‏ ص 18.» ص ‎IG‏

صفحه 32:

صفحه 33:
ي بر ایمان دلالت نمی 5 ‎٠‏ داستان اعمال كساني که به پروردگارشان کفر ورزیدند» داستان خاكستري است که در روز طوفاني ‏م از آن خاکسترها را ‏ابراهیم (06): 16 0] ‏ند» اعمالشان چون سرابي است در ‏بیابان هموار که تشنه آن را آب مي‌پندارد.[, نور ‎39 (CF) ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 34:
ح و تحسین افعال و استحقاق عقاب و پاداش رف ار ورتین دوهی سمخ بر و که ياك ما را دن + شمودك و از ‎Sid‏ ‎OP) el |.‏ ایشان گشوده نمي‌شود و در بهشت در نمي‌آیند و .

صفحه 35:
قرآن متعلقات ایمان فراواني ذکر مي‌کند ‏ ولي همة آنها به خدا برمي گرا توحید و ایمان به به معاد از اهمیت ويژه‌اي بر محسونب شنه‌اند.,

صفحه 36:

صفحه 37:
: ‏امام صادق ع‎ ٠ ‏إيعان ی هن‎ سس ون كليني» اصول كافي» ج 0 ص 6 حديث ©.

صفحه 38:
4. در برابر اوامر و نواهي خداوند تسلیم م برخي احکام ایمان آورد و به برخي دیگر کفر بورزد؛ ©. به متعلقات ایمان» علم یابد و بر آن علم بیفزاید؛ متعلقات ایمان بیشتر توجه کند و پیوسته به یاد خدا و قیامت باشد؛ WO

صفحه 39:

صفحه 40:
اله

صفحه 41:
قلبهار 1 و عقلها را باامعرفت خون ‎Se fel ie 18‏ ج 6 ص 05

صفحه 42:
* متفکران اسلامي از آیات و روایات استنتاج کرده‌اند که ‎tid ees‏ ند بديهي‌تر از هر چ 000 ۰ در مقابل» برخي ديكر از فيلسوفان و متكلمان برآنند كه وجوذ دا بدیهی نیست ,و به استدلال و برهان دارد. » برخي دیگر علي‌رغم اينکه به‌بداهت وجود خدا اذعان دارند» وجود برهان و استدلال را مایة 3 امر بديهي مي‌دانند.

صفحه 43:
ذر حدوث و امکان ي از راه سیر انفس با تأمل در خود درمي‌یابد که نسبت به‌خدا شناخت قلبي و لق است سر تعظیم فرو اه انفس را مي‌توان به‌تعبيري «را فطرت» نامید. ار به‌جهت اختصار به‌سه برهان كه كمال پواسطه داررد.و در برابن چنین خدا

صفحه 44:
۰ ماده «فطر» در اصل به‌معناي آغاز و شروع ا او ناي خلق نیز بکار مي‌رود؛ چون خلق ‎ee‏ ار مي ي ایجاد آن و آغاز و شروع وجود و تحقق حالت خاصي از شروع وجود و آغاز و گرء نوعي از آفرینش است

صفحه 45:
توان فطري دانست که آفرینش موجود اقتضاي آنها را دارد و داراي سه مي زیر مي‌باشند: در همة افراد آن نوع یافت مي‌شوند 5 نا آن نوع یافت مي‌شوند» هرچند کیفیت آنها لر شدت ضعف متفاوت است؛ ‎umes‏ 1 .هرازه نه اينکه در بر ها از تاریخ اقتضاي خاصي داشته

صفحه 46:
امور فطري انسان را مي‌توان به دو دسته تقسیم کرد: ۰ الف) شناختهاي فطري که هر انساني بدون نیاز به‌آموزش از آنها و گرايشهاي فطري که مقتضاي آفرینش هر فر اث نوسي يل ای وب وم د ‎uN‏ رن وتا يا تذكر ييامد ‏براي شناخت خداي متعال

صفحه 47:
خداجويي از گرایش دروني ان نکردم اي فرز براي شما دشمن آشكاري است. و این است.[1] ۰ تمام كساني که در آسمانها و زمین هستند از روي اطاعت و اکراه و ۰ آیا با شما همچنین سایه‌هایشان» هر صبح و عصبر براي خدا سجده مي‌کنند.[] * ممکن است این خداجويي براثر تعلیم و تربیت غلط و تأثیرات ي کم‌فرو غ گردد؛ ولي نابود نمي‌شود و در اوضاع و دوباره نمودار

صفحه 48:
هم مغ لیر ‎2h 1a)‏ كامي كه یب و مي‌شوند خدا ميخوانند ]ولي[ جون به سوي رساند و جاتشان داد» به‌نآگاه شرك مي‌ررزند ‎٠‏ در واقع» قطع امید موجب می‌شود تا انسان متوجه مسیب[لاسباب گردد؛ ولي هنگامی که به‌محیط آمني مي رسد به‌غیر امید بسته و شرك مي‌ورزد. ‎٠‏ امام صادق ع الله همان است كه همه مخلوقات هنكام نيازهاء سختیها و نااميدي از هر چ مي‌آورند.

صفحه 49:

صفحه 50:
ده دهاز «روش

صفحه 51:
- خداوند تعالي همواره بوده و باقي است. خداء شريك ندارد؛ خدا مركب نيست؛ زيرا مركب به اجزا نيازمند است . - خداوند در مكان قرار نكرفته است و نميتوان به او اشاره حسي كرد.

صفحه 52:
- خداوند» در چيزي حلول نمي‌کند. خدا محل حوادث نیست. - واجب‌الوجود در هیچ صفتي به کسي احتیاج ندارد. اگر خدا در صفت و کمال محتاج غیر باشد» نیازمند مي‌شود .

صفحه 53:

صفحه 54:
0 صفات تبوتي؛ آن دسته از صفات‌اند که كمالي | تي و وجودي دارند و نبود | د علم» قدرت» حیات و . و کفتالی خود ‎Fig lees lea‏ هرگونه نقص و کي را از > به الجا تفص سلب كمال است» اله خود بدنؤعي اثبات و.كمال تزافنيكرددة ل جهل به معناي سلب علم است و سلب سلب آن» اثبات علم استر ۰ هدف صفات سلبي این است که نسبت نقص و كاستي را از خدا

صفحه 55:
ات ثبوتي خدا را مي‌توان به صفات صفات ذاتي آن اند که از ذات الهي ! بدان‌رو «ذاتي» نامیده‌اند که همواره با ذا و در انتزاع آنها نیاز به تصور موجودات دیگر نیست و ذات همواره متصف به آنها است؛ مانند علم + مانند صفت خالقیت که ا وجودي مخلوقات به ذ خالقیت متصف مي‌شو را درنظر بگیریم. در اين صورت است که ميكوييم خدا خالق موجودات ۱

صفحه 56:
ذات نیست؛ * ولي صفت اضافي به لحاظ مفهومي» مشتمل بر نوعي اضافه به غیر است؛ مانند علم و قدرت که مشتمل بر اضافه و نسبت به شيء دیگر» يعني «معلوم» و «مقدور» است. يعني علم به چيزي و قدرت بر

صفحه 57:
بوتي و ذاتي خداونده علم است. خدا به ذ ین‌سان» خدا هم به ذات قود عالم است و هم به موجودات و مخلوقات پیش از آفرینش و هم پس از آفرینش به همة موجودات آگاه است: ‎ole ٠‏ خدا را مي‌توان به سه صورت تصور زیر کرد: 4 علم به ذات؛ © علم به موجود

صفحه 58:

صفحه 59:
اميرالمؤمنين علي ع : يزي از خدا مخفي و پنهان نیست. نه شمار قطرات فراوان آبها و نه ستارگان انبوه آسمان و نه ذرّات خاك همراه گردبادها در هواء و نه حرکات مورچگان بر سنگها مورچگان ریز در شبهاي تار. خدا از مکان ریزش برگ درختان و حرکات مخفيانة چشمها آگاه است. نهج‌البلاغه خطبة 20 سخت» و نه استراحتگاه

صفحه 60:
فاعلي که کار خود را با اراده و اختبار ان ام مي‌دهد» مي‌گویند او در کار خود «قدرت» دارد. پس قدرت عبارت است از مبدئیت فاعل مختار براي كاري که ممکن است از او سر بزند. ‎٠‏ قادر به اين معنا در برابر فاعل مجبور و به اصطلاح ‎ ‏فاعل ‎ails toa) OS ga‏ كه مبدأ عمل است؛ اما ‏عمل حرارت و سوزاندن از سر اختیار و اراده از آن ‏صورت نمي‌گیرد. ‏* برخي دیگر نیز قدرت را چنین تعریف کرده‌اند: ‎٠‏ قدرت آن است که اگر قادر بخواهد» فعل را انجام دهد و اگر نخواهد» انجام ندهد.

صفحه 61:
علي بنیز ب د ‎pee oil Med‏ يود یت 4 [vinta ERG... 3 و [خ] نيروي هر ناتواني است.)

صفحه 62:
و قدرت الهي باشد؛ زیرا اگر خدا قدرت نداشت» موجودات منظم شگفت‌انگيزي را

صفحه 63:
بیگر از اوصاف الهي حیات است. الهي براي ركد تسريف ان لنت ‎Laas vo‏ مشکل است. تكلماني که حيات را تعريف نمودهاند» حقیقت آن را عیان و آشکار نساخ اند؛ بلكه لوازم آن را به بحث گذاشته‌اند. ‎٠‏ قرآن مجید در آیات شماری» خدا را با وصف حی یاد كرده است: و تَوَكُلٌ ي الْحي ‎A gill Z‏ و بخ بحندو, و بر آن زنده‌اي توکل کر إن كاه نمي ميرد بن به ستايئن أل ‎ ‎ ‎ ‎ ‏ي جز او ‏لعي 4 ‎Lad‏ است که معبو

صفحه 64:
يکي دیگر از صفات ثبوتي و ذاتي خدا اراده ‎cual‏ ‎٠‏ قرآن در اين و تست ‎OSS ‏إِنّما مره |ذا آراة شَيْئاً أن يَقُولَ لَه كُنْ‎ ٠ ‏لعزب يست وسيب کند» تنها به آن مي‌گوید: «موجود باش!»» ‏آن نیز بي‌درنگ موجود مي‌شود.

صفحه 65:
گويي من فلان يي من آن را انجام ت خدا به ذات خويش

صفحه 66:
تقطن و کایتکی بدافعلن از ال باشد و هيج نقص و همة افعال أو به نيكوترين و - هرضن و كاستي ات فعل است و از صا

صفحه 67:
ان معا که خدااگاز متهاي کلامي است. براي نمونه» متکلمان د در د که حکمت الهي؛ اقتضا مي‌کند که خدا رسو . خداوند» انسان 22000 هدف؛ چيزي جز تکامل معنوي و روحي او تواند به اين هذف نايل كرد که پيامبراني مبعوث شوند تا انسان آنان به کمال واقعي خويش برسد. پرتو تربیت و د

صفحه 68:
© معناي حکمت. خدا هیچگاه عمل بیهوده انجام نمي‌دهد و 1 است. خدا براي نيل موجودات به غایت مطلوب خود. همة لوازم و زمينه‌هاي منا مهیا فرموده است. اسب را ۰ البته غايتمندي فعل انسان با فعل خداوند فرق دارد. انسان عمل را براي غايتي انجام مي‌دهد تا نقص خود را بر طرف و خود را متصف به كمالي سازد؛ ولي خدا کمال محض و عاري از هر نقص و ناتواني است و از این‌رو غایات افعال اوء رساندن مخلوقات به کمال مطلوب است نه برطرف نمودن نقص از خود یا کسب مال,

صفحه 69:
مقصود از عدل. قراردادن هر چیز و هرکس در جاي مناسب خود است. امام علي ب در روايتي عدل را چنین معنا مي‌فرماید: الْعَدلُ يَضَعٌ الأمُورَ مَواضِعَها. عدالت» هر چیز را در جاي خود مي‌نشاند. بنابر اين معناء خدا در جهان هر جين و هركس را در جاي بايسته و شايسته خود قرار داده است به PE ‏گو ونه‌اي که حق هیچ‌کس تباه نمي‌گردد.‎

صفحه 70:
* معناو ي عدل در نظام تکوین یا جهان خلقت آن انيت كة كذا ذم ر چنین نظامي به هر موجودي به اندازة شايستكي و قابليت او نعمت داده است و به تعبيري خدا به اندازة ظرفيت و شايستكي هر شيء به او وجود و كمال افاضه کرده است و اجزاي جهان در بيك هماهنگي دقیق براساس قو قوانین ثابت با هم پیوند دارند» به گونه‌اي که نظم حاکم بر موجودات و کل نظام خلقت» گواه روشني بر

صفحه 71:
بسنا عا روس ميهد بن ان ی که به حق سخن مي‌گوید؛ و حم ‎UOT‏ نمي‌شود. مومنون:

صفحه 72:
عدل جزايي؛ به این معنا است که خدا در روز 5 به عل داوري مي‌کند و حق کنسي, را تباه نمی‌کند! ب افراد نيكوكار و بدكار به يكسان داوري نميكند و بادا هركس زا متناسب:يا اعمال او فى دهد.. هنجنين: عدالت جززايي خدا اقتضنا مي‌کند که افرادي که به آنها ت امت ميان افراد ميان همجون مفسدان در زمين قرار مي‌دهيم يا اران را همچون فاجران؟! i] Sn Sy Gai ts uke LG ۰ ‏نخواهیم کرد؛ مگر پيأمبري مبعوث‎

صفحه 73:
‎cla dy cl‏ طوة جنگها مواجهيم آیا ایذ ‎ ‏زلزلههاء دردهاء رتجهاء و عدالت الهي سازگارند؟ ‏۰ آیا مرگ با عدل الهي سازگا * با ظلم و تجاوز انسان اعمالي با عدالت ‎ ‎ ‏يا جنين ‏معاد داده ميشود ۰ مسئلة شر» یکی از صفات سه‌گانة خدا - علم» قدرت مطلق و خیرخواهی -را به چالش می‌طلبد؛ ادیان» خدایی است که هم عالم و قادر كاملاً خيرخواه. ‎ ‎

صفحه 74:

صفحه 75:
‎٠‏ تعریف خیر : وجود» وجود مطلوب. لذت و مانند ان ‎٠‏ تعريف شر: عدمء فقدان کمال» رنج و مانند آن] * انسان خود را محور قرار می‌دهد و هرچه را باعث آزار و زیان او شود شر می‌پندارد و آنچه را در نيل به هدف» او را یاری رساند» ‎1 ‏قوب و خير مىشمارد.

صفحه 76:
* به‌طور کلی شر را به دو قسم تقسیم می‌کنند: شر اخلاقی و شر طبیعی.[6 ‎dis:‏ نسانی است که به آن شر اخلاقی می‌گویند؛ مانند دزدی» قتل» غارت و جنگ. 2.گاهی دیگر شر بدون مداخله عامل انسانی يديد موايد که به أن شن \ يع می‌گویند؛ مانند زازله» آتشفشان» سيل طوفان و طاعون.[9

صفحه 77:

صفحه 78:
راان حدم أن ت. پس؛ خلقت جهان بهتر از عدم خداوند» قادر» عالم طلق است و ذات او خیر محض ‎ores alse‏ 3 دا ‎i is‏ و تضاد > بز مخدودیت وجودی ‎ona‏ 1 علاوه تمامی افعال او تام است؛ 5 و علم م خو قدرت و بد كه عار / آفات و شروری ن نقص و عيب است. بدون نقص و الست ع عالم

صفحه 79:
ابن سينا ۰ اگر ع لم مادی که تلازم ‎Se‏ با شرور دارد؛ ‎a‏ خلق می‌شد که در آن شری متحقق نبود» دیگر مادی نبود؛ عا دیگری بود که خیر محض بود. در حالی که چنین عالمی را خد این خلق کرده است.

صفحه 80:
آيا بهتر نبود که خداوند به دلیل شرور اندک این عالم از خلقت عالم ماده صرف‌نظر می‌کرد؟ * می‌توان گفت که ترک خیر کثیر عالم ماده به دليا وجود شرور اندک» با فیض الهی منافات دارد؛ زيرا ترك خير ‎HS‏ ‏شر قلیل» خود شر كثيرمحسوب مىشود. بر به دليل

صفحه 81:
برخی آدمیان با اختیار خود» اعمال شرورانه‌ای انجام می‌دهند که لازمة اين اعمال» رنج و عذاب یگران است. بنابر هر و جهان از شرارت انسان حاصل می‌شود و شرارت انسان نیز ناشی از آزادی و اختیار او است. 5 اگر انسان رفتار و کردار در ست در بيش كيرد می‌تواند بسیاری از شرور ‎L‏ ااز راه طبیعی را از را ‎

صفحه 82:
و لو ‎oat‏ ری الاض ولکن

صفحه 83:
بی که از ستمگران به مردم می‌رسند. بسیاری از درد و رنجها نتيجة عملکرد خود مردمند. اگر آنان با هم متحد شوند و علیه ظالم و رنجی نخواهد بود. ‎ged da ee‏ را تکیت یدق ما فا خود حال ‏خويش را تغيير دهند. ‎ ‎ ‎ ‏انسان ‏است از آفر ‎ ‏ازادى و اختيا ‎ ‏انه سبو ءاستفاده شود

صفحه 84:
ن برای ‎Lad‏ خوب است؛ و بسا و خدا می‌داند ۰ فعس آن تکرهوا ناو یَجْعل اله فیه کنر كثيراً.] چیزی را خوش نمی‌دارید و خدا در آن خیر فراوان

صفحه 85:
‎yl‏ کن سایة هو اجهه با نتخیها وز فشکلات: شکوفا می‌فود. ات و ابتکار حاصل می‌شوند. بنابراین» وجود شر برای تکامل روحی و معنو ‏و علمی انسان سودمند است, ‎ ‏از اخترا ات در برخورد با مشکلات و سختٍ ‎G ‎ ‎ ‏الْعْسْرٍ يُسْراً * إِنّ مَعَ الْعْسْرٍ يُسْراً ‎ ‏پس با دشواری» آسانی است. آری با دشواری آسانی است. ‏۰ امام علي ع می‌فرما می‌روید» سخت‌تر و پوست سبزه‌هاو ‏كياهان صحرایی افروخته‌تر و خاموشی آنها دیرتر ۱ ‎ ‎ ‎

صفحه 86:
ندب شر عاملی برای عبرت‌آموزی كيرند و به راه راست هدایت شوند.

صفحه 87:

صفحه 88:
خداوند برخی بندگان را در کوران رنج و مصیبت و مشکلات؛ محک می‌زند تا خالص و ار تر كردند.

صفحه 89:

صفحه 90:

صفحه 91:
۰ «معاد» از نظر ‎oH‏ به معناي بازگشتن است و از ريشة (عود) مي‌باشد. ۰ در اصطلاح به معناي دوباره زنده‌شدن پس از مرگ است. ‎٠‏ معاد به معناي زندگي مجدد انسان و سایر ‏موجودات است.

صفحه 92:
6. انسان ذاتاً علم دوست و حقيق تجو اسثت» به‌ویژه دربارة آنچه با زندگي او ارتباط دارد و معاد از این‌گونه موضوعات است. 2 شناخت غایت و هدف زندگي براي انسان از اهمیت زيادي برخوردار است؛ ز شکل‌گيري فعالیتها و اعمال انسان نقش مهمي دارد.

صفحه 93:
عِظامَةُ * بلي قاِرينَ عَلي أن ‎sag‏ مات یی ف وفع ره مر هقی مهم نی و قال مُوسي إِنْي عُدْتُ بِرَبّي وَ رَبُكُمْ مِنْ كُلٌ مر ۷ ‎Goh‏ 03 الجساب. Mas Saad 5s 5 atl 655 5 Gay 655 Ge Et

صفحه 94:
از سوي اثابت و يقد ی است که با و دوام در اين جه است اينما تكُونُوا دحك المؤث.»[0] [هرجا باشید را درمي‌یابد.] ۰ اگر جهان ديگري وجود نداشته باشد که انسان به آ این غريزه‌اي که خداوند در سرشت بشر قرار هستي و بقاي هميشكي و محبت حیات جاویدآن - اطل و ضايع برتر از آن است که کار لغوي

صفحه 95:
* يكي از فطرتهاي الهیه که مفطور شده‌اند جمیع عايلة بشر و سلسله انسان بر آن» فطرت عشق به راحت است. چون راحتي مطلق نمي‌شود ... پس ناچار در 7۳ و عالم وجودء بايد عالمي باشد كه ر و منسوب به روا پوت وب عالم کرامت ذات مقدس است. ر اين عالم يافت امام خميني» شرح جهل حديث. ص ‎MOO‏

صفحه 96:
‎Jha‏ قامّت السْموات و الأَرْضٍ. ‎asa‏ آسامن به قوا ۸ = ‎

صفحه 97:
‎٠‏ خداوند دنيا را نه براي د براي كيفر دشمنانش. ‏۰ خداوند تبهکاران و صالحان را برابر نمي‌داند»: ‎ ‏0. آيا ما كساني را كه ايمان آوردهاند و عمل نيك انجام داده‌اند با مفسدان در روي زمين يكسان قرار ؟! ایا با آن و تبهکاران به یکسان رفتار ‎ ‎ ‎ ‎ ‏| كساني که مرتکب كارهاي بد شده‌اند پنداشته‌اند که ‎ ‎ ‎[AS ‏شایسته کرده‌اند [به‌طوري‎ gla IS ‏مرگشان یکسان باشد؟! چه بد داوري مي‌کنندا‎

صفحه 98:
اگر آدمي اعتقاد به معا مز م ااي ‎os sumed‏ اد از رجحان بيشتري برخوردار است. بنابراین اعتقاد به معاد معقول‌تر انسان هرجا احتمال ضرر و خسار نيوي بدهدء با تمام توان در رفع آن ميكوشد. » هزاران بيامبر كه به راستكويي شهرت که روز عظیم و واقعه‌اي تکان‌دهنده و ري : است. آيا انسان نبايد احتياط كند و وسا ايل لازم را از سر احتياط با خود ببرد؟ اكر اشد كه ضرر نكردهايم و اكر باشد

صفحه 99:

صفحه 100:
7 دیدگاه قرآن معاد به معناي برانگیخته‌شدن و ز جسم با هم است. آياتي که گواهي مي‌دهند علاوه بر روح» بدن مادي نيز محشور خواهد شد: ». آياتي که از احياي مردگان در امتهاي پیشین سخن مي‌گویند؛ مانند زنده‌شدن پرندگان به دعاي حضرت ابراهیم ع سرگذشت اصحا ‎[a‏ ©.آياتي که به روشنم ن باز مي eu کهف» زنده شدن

صفحه 101:

صفحه 102:
در زبان عربي است. موت به معناي از دست رفتن قدرت و توان چيزي | بكار ميبرند و كاه براي روح. واژة «موت «مرگ» در زبان فارسي مترادف ب گله مراگ ۱ ۰ کاربرد کلمة مرگ براي انسان به معناي قابلیت ابزار بودن خود را براي روح از و آنها از هم جدا ۰ مرگ دريچه‌اي به زندگي نو است. مرگ مرحلة ديگري از زندگي و سرآغاز حیات جدید انسان است. ۰ مرگ نخستین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیاست.

صفحه 103:
0 بدن متلاشي بت وار -

صفحه 104:
يُدْرِكْكُمْ الْمَوْتُ ‎AS Hs‏ فِي بُرُوج را درمييابد» هرجند در

صفحه 105:
اهم ‎Guth gh Apia‏ يَفُولُونَ سَلامٌ عَليكُمْ أُْخُلُوا الْجَنْةَ بما ee ee دردها از او رخت

صفحه 106:

صفحه 107:
يَرْرَحَ إلي يوم ينع و از این‌رو به جهاني که میا عالم ‎glue GY Cla‏ بد حيا ات خود ادامه مي‌دهد و کم و بیش اعمال خود لذت و خوشي و رنج و عذاب خواهد داشت.

صفحه 108:

صفحه 109:
‎‘Sy‏ اع ات سخت زمین را فرامي‌گيرد. آنچه بر ‎ ‎ ‏در قيامت تفر ر کر برافر 2 غیرمتعادل به حرکت درمي‌آیند و به‌سان تلي از خاك درمي‌آیند و مانند پشم‌زده مي‌شوند و نرم و انعطاف: ‏یاه از هم شکافته. جوشان و ‎ ‏مي‌شوند. کودها از جا کنده مي‌شو ‎ ‏ذرات خبار پراکنده مي‌شوند. از سلسله كوههاي سر به ‎ ‏ان کشیده» جز سرابي باقي نمي‌ماند.[) ‎ ‏. بنگرید به: سورة تکویر؛ زلزال؛ دخان؛ واقعه و .

صفحه 110:
۰ وضع آسماني دگرگون می برکنده مي‌گردند آسمان دچ دجار روصي فوح دی پاره پاره و شکافته مي‌شود و مانند گل سرخ و روغن و فلز مذاب روان نمایان ن مي‌گردد و سرانجا به شکل دود درآمده» در هم پیچیده مي‌شود. نور خو خاموشي مي‌گراید. نظم آنها به هم مي‌خورد و به سوي زمین پرتاب مي‌گردند.[) 6. بنگرید به: سورة قیامت؛ تکویر؛ انفطار؛ طور؛ الرحمن و

صفحه 111:
واقع‌شدني و تردید ناپذیر. 5. نزدیك‌بودن. حق.]. خبر بزرگ. 0. فراخواني با رهبر. 6 فریاد. . فرار از بستگان» قطع پیوندها © بيركننده. 9 آشکارشدن راز‌ها. 0. سودندادن مال و فرزند. ‎ad‏ يذيرفتهنشدن عذرها. ‏6 حسرت.

صفحه 112:
عِيشَةٍ راضِيَةٍ * و أَمَا مَنْ حَْتْ مَوازِيئُه * كأمهُ » [در آن روز] ترازوهاي سنكير ادر زندكي كنود ود؛ اما كسي كه ترازوي اعمالش سبك است. پناهگاهش

صفحه 113:
باطل است. در روز قيامت نیز میزان

صفحه 114:

صفحه 115:

صفحه 116:
۰ خداوند» بهشت و جهنم را هم اکنون آفریده و براي نیکوکاران و و ل ‎a?‏ اران و گنهکارا ‎ead Gl‏ ۴ ‎٠‏ و لَقَد رَآهُ تؤْلَةٌ أخري * عِنْدَ کهي * عِنْدَها جَنّةٌ المأوي. da isl ‏وَائعُوا الَارَ الّتِي أعِدْتْ‎ ٠

صفحه 117:
‎eh * lita 5‏ ین مِنْ تَحْيها ال ‎ee a‏ ‎aed Se shal Os byl at ‏فِي سَبِيلٍ‎ ‎

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
29,000 تومان