صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
اپیکور کیست ؟
اپیکور با «ابیقور» فیلسوف بونانی در ۳۴۱ پیتن از میلاد در ساموس واقع در
دریای اژه زاده شد. پدر و مادرش از خانواکههای فقیر و بینوای این شهر بودند:
.ولی اپیکور با این همه در زادگاه خود,به تحصیل مشَْعول گشت
در ۱۲ سالگی شیفته فلسفه شد"و د رتور تئوس نزد. نوزیفانوس شاگردی کرد و
با حکمت دموکریت آشنا شد در ۲٩ سالگ ی به آتن,رفت و در آکادمی افلاطون OY
مدت یک سال به فراگرفتن فلتتتقاه اشتغارچ داشت؟ پس plese SUES!
کولوفن و موتیلنه و لاقپساکوس به تدریس یرداخت. تا آن که خود مکتبی را
.پایهریزی کرد به نام «اپیکوژیسمی یا طوفداو ان زیبایی»و لذت
او را از اولین فیلسوفان ماذی شقردهاند: بعد از چندق باغی راردر حومه آنن مرکز
نشر عقاید خود قرار داده و برای همیشه همانجا,ماند وکم کم طر فد از ان ژیاد
پیدا نموده و خود شهرت فوقالعادهای کسب کرد و بعد از مرگش نیز هکتب
فلسفی او مورد توجه عده زیادی قرار گرفت. اپیکور رسالهها و طومارهای زیادی
بوشته تخریر درآورده که به جز چند نامه از آنها اتری باقی نماند6 است
صفحه 4:
اپیکوریسم ( مکتب اپیکو)
مکتب اپیکوری را اپیکور. در سال ۳۰۶ قبل از میلاد در آنن پایه
گذاری نمود. اپیکور را بزرگترین فیلسوف طرفدار عقل در دنیای قدیم
دانسته و گفته اند او به ایدئولوژزی تهی قدیمی خاتمه داد و مقدمات
.جلوس انسان را بر کرسی سرنوشت خود فراهم آورد
مکتب اپیکوری را اپیکور. در سال ۳۰۶ قبل از میلاد در آتن پایه
گذاری نمود. اپیکور را بزرگترین فیلسوف طرفدار عقل در دنیای قدیم
دانسته و اند او به ایدئولوزی تهی قدیمی خاتمه داد و مقدمات
جلوس انسان ابر کرسی سرنوشت خود فراهم آورد.
اییکور طرفداران مکتب خود را به شادمانی روحی دعوت می کرد و
هدق اصلی زتکگی را دست یافتن به شاذى و سعادتهای اپیکوری
.فردی می-دانست
صفحه 5:
:ميكويد
در حاءارکسه بست آمواناس ویوز میذايم تي از خوشى سم سلهباسد و بسر خوشیمایتسجممیز ها خيا دام نه »
به خاطر خود آدونوشيبسا بلكم بد خاطر سختيسايركه در بنى- دابند
فلسفه اييكورء هر جند به نام فلسفه لذت معروف شده است. ولی در حقیقت این فلسفه؛ فلسفه ضد رنج است يعنى
او خیم و فضیلت را د, كم كردن رنج ميداند. بنابراين اينكه ميكويند: « او فضيلت را در حزم در جستجوی لذت میداند
٠ )» باید گفت: « او فضیلت را در حزم در کاهش ,نج میداند
:اپیکور میگوید 1
زبگترینخوبیحبم است حرم حتى از فلسفه گرانماةٍاست)
توجه او به کاهش دادن رنجبا است. به همین دلیل به هیخ وجه نباید فلسفه او فلسفه عیاشی و دم
.غنیمت شماری دانست
اييكورء در مسئله. لذت و یا به تعبیر صحيحت در مسئله دوری از رنج, توجیش به لذات و آلام جسمانی است و بس. او
به لذات روحی از قبیل لذات حاصل از علم و تحقیق يا از خیم اخلاقی یا از عبادت عارفانه توجه و بلکه آشنایی ندارد. او
میگوید: ( نما برگ بعد)
: لغات مهم
حزم < استوار کاری
صفحه 6:
اگر میذایجشانیو لذسایعشقو لذعسایبسینانیو شنوائیبا کنار بسگذارم» دیگر »
فيدام. خوبىرا جكونم تصور كي؟ ... سرآغاز و سچنمه همه خوبیبا لذتشکم اس
حتی حکموفهگبا بادید پاجع بسه آمیانست. لذیوح عبایتاستاز تفکر و لذاسم و
یسقنه امیاز یم لذاسچسم ایناسکه ما میتوانیم بسه جایتفگر دربابه رخ بسه شفکر
ak خویببيدازيم. بسدینتسر میم لذقساییوحی بیش از لذا-جسمیتسلط داریم.
2}
اين فلسفه. مانند فلسفه کلی یک فلسخه جامعه گریز و فردگرا است. دعوت به گمنامی و گریز از
اججّاعآمیکند. چون تنا به این وسیله ااشت که از پارهای رنجبا میتوان 73 آمان ماند.
در مجموع. در اين فلسفه, هیچگونه ارزش معنوی و انسانی دیده نمیشود. فلسفه کلی از اين
جبت بر این فلسفه ترجیح دارد که #اقل بر عنصم آزادگی و نغنای نفس تکیه دارک هرچند تعبیر
نارسا از آن دارد و به افراط کشیّده میشود. ولی در فلسفه اپیکور هیچ عنصم متعالی دیده
ميشود. و لبذا به همان معنی که مکتب شک فاقد نظریه اخلاقی است. اپیکوریسم یز فاقد
.نظریه اخلاقی است
صفحه 7:
.در باب فلسفه لذت از دو نظر میتوان بحث کرد: یک از نظر روانشناسی و یکی از نظر اخلاقی
آنچه ازنظر روانشناسی مطرح است این است که آیا محرک اصلی انسان در همه کارهاء وغايت
ائی انسان از هر فعالیتی لذت و يا افراد از الم استیا نه؟ بحث دلکشی است که فعلا مجال بحث
.در آن نیست. تحقیق این است که چنین نیست
اما از جنبه اخلاقی, آنچه مطرح است این است که آیا خیم و خوبی و فضیلت مساوی است با
لذت؟ و به عبارت دیگم آیا آنچه ارزش ذاتی دارد لذت استیه نه؟ البته جواب این پرسش نیز
صفحه 8:
در باب فلسفه لذت از دو نظر میتوان بَحث کمد: یک از نظر
روانشناسی و یکی از نظم اخلاقی
آنجه ازنظر روانشناسی مطرح است این است که آیا محرک اصلی
انسان در همه کارهاء و غایت بائی انسان از هم فعالیقی لذت ويا
افراد از ام استیا نه؟ بحث دلکشی است که فعلا مجال بحث در آن
.نیست. تحقیق این است که چنین نیست
اما از جنبه اخلاقی. آنچه مطرح است این است که آیا خیر و خوبی
و فضیلت مساوی است با لذت؟ و به عبارت دیگر آیا آنچه ارزش
ذاتی دارد لذت استیه نه؟ البته جواب این پرسش نیز منفی است
اين نكته را لازم است اضافه كنيم كه نظر به اينكه ذر عصر ما
اييكوريسم به مفيوم عاميانه و مبتذلش عملا رايجشده استء
عذهاى ميخواهند برخى بزركان انديشه و فلسفه و عرفا
.منسوب به اين مكتب مايند, مثلا خيام ويا حافظ را
y
صفحه 9:
ان مامت را
ae
رم رل ی