صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
©
امپربالیسم
امپربالیسم از کلمه قسيمتر (امپراطوری) گرفته شده است. و لین اصطلاح
عنوان برای قدرتبا دولتی بوده که خارج از محدوده و کشور خود به
زورسبه تصرف سرزمین ها و ممللک دیگر اقداممی کرده» و آنجا را جهت
بهره برداری» تحت سلطه خود قرارحی داده است. و معنای امپریالیسم با
کلمه استعمار پیوندی نزدیک دارند. و امپربالیسمبه امپربالیسم نظامی»
اقتصادی و فرهنگی تقسیم می شود.
0
@
صفحه 4:
۶- میلیتاریسم
سبه معنای ایقش سالاریمی باشدسبه چهار حللت در سازمان ایتش منند جنگجویی» سروری
ایقش بر دستگاه دیلت» بزرگداشت سپاهگیری و بسیج کشور برای هدف های نظلمی را ارتش
سالاری گویند. وقتی لین چهار حللت کاملاًفراهم شد ایتش سالاری کامل گویند. و
میلیتاریسم زمینه را برای دژسالاری» ناز یسم فاشیسم و فالانژیسم فراهم می کند.
۳- دزسالاری:
نام و اصطلاحی برای حکومت هایی است که با روش استبدادی و ترور بر سر کار می آیند.
۴- نازیسم: (۳)
عنولنی است برای حکومت آلمان در دورة "آدولف هیتلر " و گلهی هم ردیف معنای فاشیسم
حی باشد. و نیز نازی علامت اختصاری "حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان" به
([هبری هیتلر است.
@
صفحه 5:
©
۵- فاشیسم
لین اصطلاجبه صورت عام نلمی است برای همه رژیمهلیی که بقایشان بر پایٌ دیکتاتوری و زور و
کشتار لستوار است. لعلبه معنای خاصء نام جنبشی است که در سال ۲۹٩ابه رهبری "موسولینی*
در ایلیا به راه افتاد.
نام حزب فائیست اسبانيا حى باشد. لين حزب را "خوزه آنتونیو پریمودو ربورا" بسر ديكتاتور
پیشین» "پریمودو ریورا"» در سال ۱۹۳۳ بنیان گذاشت.
۷- تیرانی (تیرانیسید
عنوانی است برای حکومت ظالمانه ای که قدرت را از راه غیر قانینی در یونان باستان به دست می
گرفت و در یونان "تورانوس (17۲۳۱۱15)" می نامیدند
0
@
صفحه 6:
0
©
©
۸- ماکیاولیسم (استبداد جدید
مکتب ماکیاولیسم که آن را "فلسفه استبداد جدید" نیز می خوانند؛ عبارت از مجموعه اصول و دستوراتی است که
ماکیایلی فیلسوف و سیاستمدار ابتالیلیی (۱۵۲۷-۱۴۶۹) برای حکومت ارلثه داده است. .که خلاصه لین مکتب
عبارت لست از: تلسیس دولتهای متحد و قوی که تلبع كليسا و دين نباشد. طرفدارى از ظلم و استبداد و حکومت
نامحدود. انسان موجود سیاسی و فطرتاً شرور است لذا برای علاج شرارت انسان حکومتی مقتدر و مستبد لازم
است. اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار میباشد اگر صلاح دید در حکومت از دین و اخلاق استفاده می کند و
لگر صلاح ندید استفاده نمی کند. زمامدارسبه منلة قانون است و مردم بلید از حلکم و زمامدار اطلعت کننده اما
خودش از قانون مستئنی است و هر چه بخواهدعی تولند انجام دهد. روش حکومت در مکتب ماکیاولیسم آن
استکه زمامدار برای رسیدن به قدرت و حفظ آن مجاز است به هر عملى ملفند زورء حیله»تزوبر» جنایت؛ تقلب»
نقض قول و پیمان شکنی و فقض مقررات اخلاقی متوسل شود. و هیچ نوع ععلی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن
برای زمامدار ممنوع نیستسبه شرط اینکه تمام لین اعمال را پنهلنی و سزّی انجام دهد. و جنابلتی که هیتلر و
موسولینی دیکتاتورهای آلمان و ایتالیاانجام دادند بر همین افکار دور می زد.
@
صفحه 7:
4- نیهیلیسم:
نیهیلیسم با هیچ انگاری» این اصطلاح از واژه (نیهیل( در زبان لاتین به معنای هیچ آمده
است. و نیهیلیسم مکتبی فلسفی است که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلخ شکاکیت
مطلق و نفی وجود است. و گروهی از آنارشیست های قرن ۱٩ روسیه را نیز نیهیلیست
خوانده اند. موسسه فرقه نیهیلیسم "میخائیل باکونین " (۱۸۱۴-۱۸۷۶م.) بوده است.
۰ سوفیسم (سوفسطائی)
در زبان یونان سوفیسما و سوفیزلبه معنای آموزش و سوفوسبه معنای عقل و خرد
حی باشد. لما از نظر اصطلاح سوفیست عنولنی برای فلاسفه قبل از سقراط می باشد.
که آنان مورد انتقاد سقراط و افلاطون قرار گرفتند. لعا بعدهلبه کسانی گفته میشد
۶ که دربحث ها و گفنگوي با مفالطه و زبان بازي بر حریف خود پیروز مي شدند.__ 2
صفحه 8:
0
©
-١١ سبتى سيسم (سيتيك(
لین همان فلسفه شکاکین لست. پیرولنش معتقدلند که انسان راهی براى شناخت حقليق ندارد. ازلمين رو بليد در همه امور
توقف نماید. حتی علوم رباضی را هم بهطور احتمال قبول کند. این شلک شبيه سوفيسم و نسبى كرى است.
۲- آتئیسم:
پیروان لین مکتب می گویند Migs nt عنوان مافوق طبیعت وجود ندارد. و انسان را فقط موجود طبیعی می دافند.که باید
با همان عقل طبیعی اداره شود.
۳- کمونیسم:
کمونیسم لین اصطلاح از ريشه لنینی (کمونیس)به معنای اشترلکی گرفته شده است. و لین عقيده از سال +18 م. رواج
بافت. و معنای اشتراک محدود به ثروت و دارائی ها نمی شود بلکه اشتراک شامل زنان و مسائل جنسی می كردد.
بنابرنظر کمونیسم تام منلبع اقتصادی کشور لعم از صنعتی و امور دیگر مربوطبه جامعه استمنهافراد و خانوادههاء اما
كمونيسههبه معنای جدید عبارت است از ابنكه دولت بر تماممرلکز اقتصادی جامعه کنترل داشته باشد و همه چیز بايد در
دست او قرار گیرد.
0
@
صفحه 9:
©
۴- مار کسیسم:
كمونيسهبه معنای خاصی که امروز در نقاط مختلف دنا ربج است کمونیسم مار کسیسم است. زیر مؤنسس كمونيسم "
مایکس " فیلسوف آلملنی (۱۸۱۸-۱۸۸۳م.) بود که بعد از مارکس؛ "فریدییش انگلس (۱۸۲۵-۱۸۹۵م.) 4۰
"استالين" از رهبران كمونيسم بودند. بعد از دركنشت استالين (11817) "مالنكوف"؛ "بولكانين" و "خروشجف" جانشين
وى شدند. البته آراء ماركس و إنكلس توسط نفوذ فلاسفه آلمانى مخصوصاً "هكل " و "فويرباخ " كسترش يافت.
-۵
النينيسم نوع ديكرى از ماركسيسم استكه منسوبسبه "ولاديمير ايليج لنین (۱۸۷۰-۷۹۴۴م.)"بنیانگذار یم کمونیست
و بيشواى انقلاب اكتبر !111 روسيه حى باشد. لنين در اصول افكار ماركس تغبيرلقى داسبه طورى كه مواردى بر آن
افزود و عناصری OL jf را حذف کردمتا منلسب اوضاع جامعه روسیه کردد. و در ضمن عقلید لنين بعد از انقلاب و رسيدن
به قدرت نسبت به قبل از انقلاب تغییر یافت.
۶- استالینسم:
بعد از
بوسف استالین (۱۸۷۹-۱۹۵۳م.)" - نخست ونیر و دبیر کل حزب کمونیست و دیکتاتور اتحاد شوروی سابق
روی کار آمد و در عقائد لنين اصلاحاتی انجام داد که افکار او به نام استالینیسم مشهور گردید.
@
صفحه 10:
eo ۱۷-بولشویسم: O
بولشویسم عنوان ایدئولویٌی حزب بولشییکبه رهبری لنین بود. علتبه وجود آمدن بولشویسمبه خاطر
اختالفی بود.که در حزب مخفی سوسیال دموکرات روسیه بر سر مسأله عضویت در حزب پدید آمد. به دنبال
حزبسبه دو گروه بولشییک (در زبان روسی-به معنای اکنییت)به رهبری لنین» و منشویک (به معنای cool
اقلیت)به رهبری "مارتوف" تقسیم شد. و لنین در سال ۱۹۱۸ نام حزب خود ر "حزب کمونیست سراسر روسیه
ابه نام "حزب کمونیست سراسر اتحاد شوروی" و در سال 4817 ابه "حب ٩۲۵ (بولشویکها)"نهاده و در سال
کمونیست اتحاد شوروی: یافت.
بورژوا: -۸
در قرون وسطا فردی از لهل شهر آزاد (بورگ) راکسنه ارباب بود وفه دهقان "بورا" می نامیدند. در قرن
های هفدهم و هجدهم اریاب ها و کارفرملها را در برابر کارگران و بازرگانان-به لین نام خطاب می کردند. در
فرانسه عنولنی برای طبقه میلنه سوداگر و پيشه ور.یا شهرنشینلنی که بر ملاک دارلنی از حقوق سیاسی
برخوردار بودند اطلاق می شد» و اما در اصطلاحی سیاسی معنای خاص خودش را دارد.
بورژوازی در اصطلاح مار کسیستیسبه معنای سرمایه داران» سوداکران؛ پيشه وران و دارندگان مشاغل آزاد
است. در برابر "پرولتاییا سبه کارگرلنی گفته ی شد که هیچ وسیله تولیدی جز نیروی کار خود برای تأمین
a زندگی ندارند. O
صفحه 11:
0
©
ia پوپولیسم: -٩
پوپولیسيبه معنای مردم باوری استسبه اینکه هدف های سیلسی را بلید بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها بيش
برد» و خواست مردم عین حق و اخلاق استسبه عبارت دیگر هر چه مردم خواستند همان حق و اخلاقحی باشد. که در واقع
بولشویسم ترکیبی از مار کسیسم و پوپولیسم است.
۲۰- سوسیالیسم:
ولذه سوسباليسم (جامعه باورى) در زبان فرانسمبه معناى اجتملعیمی باشد. و در انلیسی (سوسالیسم سیاستی که هدف آن
نظارت جامعه بر وسایل تولید و اداره آنیلبه سود همگان است). البته لین تعریف سیک تعریف جلمع نیسته زیرا نظارت عمومی
بر اموال و تولید معنای وسیعی دارد. امابهتوین وجه اشتراک سوسیالیست برتری جامعه و سود همکلنی بر نظیبه فردگرایی و
سود فردى الستء كه سوسياليسيمبه انواع متعددى مانند سوسباليسم ليبرال» ماركسىء نيين» تكاملى» فاببانء صنفى و بار لمائتر و
أقسام ديكر تقسیم می شود.
۱- کاپیتالیسم:
کابیتالیسم روشی استکه در تن وسائل عمده تولیسبه کمک سرمایه های شخصی فراهم شده و اموالبه مالکیت صاحبان
سرمايه بلقى مى ماند. در كاببتائيسم کار گران بهعنوان روز مزد اجیر صاحبان سرمایه اند و تمامقدرت مالى در دست اشخاص
معدودى در جامعه خواهد بود. در مقابل كابيتاليسم» كمونيسم و لنينيسم و لستالينيسم قرار دارد.
2
صفحه 12:
©
۴- پپورتنیسم:
یکی از فرّق مذهبی آمریکا است که به ثروت اندوزی و سرمایه داری و تجارت ظالمانه مشروعیت
می دهد. و این مسلک اصلی ترین عنصر فرهنگی و مذهبی تمدن آمریکایی است و با روح سرمایه
داری آنان هماهنگ است.
۳- ناسیونالیسم:
عبارت است از اعتقاد به برتری یک ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام دیگر و لزوم وفاداری مطلق و
بدون هیچ قید و شرطی نسبت به قوم و ملت خود؛ و مباهات كردن هر قوم و قبيله نسبت به فرهنگ و
ن ناسیونالیسم (ملی گرایی) خود را از همه برتر و دیگران را پایین تر از
خود می داندء که به ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی تقسیم می شود.
۴- انترناسیونالیسم:
زبان و نژاد خودش. بنابرا
در برابر ناسیونالیسم» انترناسیونالیسم قرار دارد که معتقد است خیر و سعادت بشر اقنضا می کند که
ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب های قومی با هم همکاری داشته باشند.
0
2
صفحه 13:
۲۵- آفارشیسم:
در لفت بوتلنی.به معنای حکیمت است و آنارشی یعنی بدون حکومت. لذا در مسلک آنارشیسم حکومت را
موجب مصائب و بدبختی های مردم می داند. و بنید آنارشیسم بر دشعنی با دولت می باشد.البتهمخالف هرج و
مرجهم هستند؛ املبه نظام و حکومتی فکر می کنند که بر اساس همکاری آزاده پدید آید. و پیشوای آنارشیسم
جدید پیرژوزف پرودون " (۲۳) فرانسوی (اوایل قرن ۱٩ م.) می باشد.
۶- ای دآلیسم:
ایدآلیسم (ایده آلیسم - 063۱[76به معنای خبال پرستی است و ایدآلیست کسی را گویند.که معتقد است
که سیاست بلید تلبع آمالبا ایسل های انسانی کردد. لین مسلک در برابر یسم ایا ولقع پرستی و اصالت
دادن به واقع قرار دارد.
۷- رثالیسم:
همانطوری که بیان شد رثالیسم (ولقع پرستی و دنبال حقیقت بودن) در مقلبل ایدآلیسم قرار دارد. رثالیست
سعی دارد خود را با حقایق جهان و محیط جامعه وفق دهد و عوامل حقیقی را در حوادث دخالت دهد.
6 5
2 9
صفحه 14:
©
۸- فنوداليسم: a
فنودالیسمیک سازمان بزرگ اجتملعی و اقتصادی و سباسی است که در بسیاری از نقط اروپا و خاور دور و خاور ميانه در قرون
وسطىء قبل از تشکیل دولت های ملی جدید وجود داشته است.
خصات عمده در فلودالیسم آن است که از طرف شاه هر قسمت از اراضی بزر گسبه تصرف اشرافسبه نام فلودال در میآید؛ و آن
زمین های بزرگ از طرف فنودالیا نمابندکانشانبه کشاورزان اجاره دادهحی شود. و اشراف هم در مقلبل لین اجاره نسبت به
کشاوزان آن منطقه اختبارات قضائی و حکومتی و مالی و سیاسی داشتند.
ولی در زمان حاضر فنودالیسمبه کشوری گفتهمی شودکه عده ای از اشراف و مالکین امالکی را مللکسمی باشند و کشاورزان از
حقوق سباسی محروماند؛ وب به مقداری کم از حقوق سیاسی و کشوربهره مند هستند.
-٩ فاکسیونالیسم:
فاکسیون,به معنای حزب است. لین اصطلاح را "جورج واشنکتن" در آغاز ستقلال آمریکالبه جای پایتی (حزب) به کار برد.
فاكسبوناليسم يعنى حزب برستى و عقيدمبه لزوم وجود احزاب سياسى و اتكاء دولت و حكومتببا احزاب علمه که كن را سيستم
حزبى (بارقى سيستم) نبز مى نامند. در مقابل كمونيسم كه تك حزبی است قرار دارد.
فرق پلورالیسبا فاکسیونالیسم ّن است که اصطلاح ایلی عموعیت دارد و شلمل عقیدمبه لزوم تعدد جمعیت و انجمن ها از هر
قبیل اعم از مذهبی و فرهنگی و علمی و سیاسی و اقتصادی می باشد؛ در حالی که فاکسیونالیسم تنها معنقد به تعداد احزاب سیاسی
2
صفحه 15:
et? Se) ed alge
به معنای چند حزبی است که در دموکراسی غرب تولد یافته است و در نظام سیاسی احزاب متعدد وجود دارد که در
قدرت سهیم هستند» و هیچیک از لین احزابسبه اکثویت مطلق دست بیدا نمی کند؛ و کشور بر اساس چند حزبی
کرسی های بیشتری را در پارلمانبه دست آویند» دست به ASST اداره میکردد. و گلهی هم احزاب متعدد برای
اثتلاف می زنند. اما اثتلاف دائمی نیست ولی تعداد احزاب هم موجب ضربه به اقتدار ملی نمی شود.
۳۱- ماتریالیسم:
مکتب ماتریالیسم یا مادیت و اصالت را به ماده دادن از مکاتب بسیار قدیم می باشد و تاریخ آن به زمان بونان قدیم
میرسد. و عبارت است از اعتقادبه لین که تنهاماده وجود دارد و هر چه عنوان ماوراءالطبیعه و حللت متافیزیکی
داشته باشده مانند خداء روح و فرشتگان وجود ندارد.
۲- دوکماتیسم:
دوگماتیسم آثینی استکهعی كويد بذيرش موضوعى احتياجهبه لستدلال ندارده ون را بلید بدون دلیل قبول کرد
و بدون چون و چرا آن را از بدیهیات شمرد. و يا ابنكه در عقیده از سنت سابق کورکورانه تقلید نمود.
5
9
@
صفحه 16:
0
5
9
۳- دیالکتیک: نت
ین اصطلاح در فلسفه از طرف فلاسفه در معلنی مختلفسبه کار رفته است. لما از نظر لفت دیالکت (0121601) به
معنای زبان محلی؛ مکالعه؛ شیوه سخن و لهجه و اصطلاحات زبان ملت های مختلف به کار رفته است.
اما از نظر اصطلاحی هر كدام از فلاسفه معنای خاصی از تن را اراده کرده اند. سقراطبه معنای مکالعه و فلسفی
کردنهر موضوع به صورت سوّال و جواب به کار برده؛ افلاطون به معنای روش منطقی استعمال کرده است. هگل و
مارکس لین لفظ را مشلبه هم استعمال کرد لندمبا لین فرق که دیالکتیک هکل ایدالیسم لست و دیالکتیک مارکس
ماترباليسم و توجهبه مسائل مادی است. و برای دیالکتیک معلنی متعددی فکر نمودهلندسبه کتاب هلیی کهدر این
موضوع تألیف شده مراجعه نمایید.
۴- دموکراسی:
اصطلاح دموکراسی از اصطلاحات تمدن بونان قدیم لست؛ و حکومت مردم بر مردم را دمووکراسی-عی نامیدند. اما
در اصطلاح جديد عبارت از حكومت مردم كبا توجمبه آراء اكثيبت مردم از طربق انتخاب نمایندگان تشکیی می
كردد» و اداره امور كشور در اختيار اكثريت آراء مردم قرار مى كيرد. و دم وكراسى به دمو كراسي مستقيم (خالص)
سياسىء اقتصادى و صنعتى تقسيم مى كردد.
2
صفحه 17:
۵- رادیکالسم:
در لغتسبه معنای ربشه است و لین کلمه از طرف لیبرال های انگلیسی در قرن ۱٩ استعمال شد؛ که
مايل بودند به ريشه موضوعى نفوذ کنند؛ و طالب تجدید اساس کلیسا و خواستار انحلال مجلس اشراف
و لهی متملیلبه لغو سلطنت بودند. لما لین اصطلاح بیشتر در مورد کسانی اطلاقعی شود که از
موّسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی و عصبانی شده اند و درصدد تغییرات اجتماعی هستند.
oly در جامعه امروزیبه کسانی که درصدد اصلاحات اساسی جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی
می باشند» رادیکال می گویند. اما در آمریکا این اصطلاح بیشتر درباره سوسیالیست ها و کمونیست ها
اطلاق می شود. اما در اروپا در گروه های اصلاح طلب به کار می رود.
۶- سندیکالیسم:
تریدا
إن يا اتحادیه هاى كا ركرى را در فرانسه سندیکا می نامند. سندیکالیسم نام یک مکتب سیاسی
و هم» نام يى جنبش سياسى انقلابى است كه بين سوسياليسم و آنارشيسم سازشی به وجود می آورد.
©
0
صفحه 18:
0
۷- ابدئولوزی: va
این کمهفنسوی است که م رکب از "6 4]به معنایتصور و اندیشه + وه بهمعنای شناخت"می باشد.ایدئولوزی روشی از ندیشه
است کهعی خولهد هم جهان را توضيح دهد وهم دکرکون سازد. و ولین ار لین ولیه را دستوت دوتراسی (۱۷۵۴-۱۸۳۶) دانشمند
فرانسوى به كار برد. و هدف او از ابن كلمه (انديشه شناسى) با (دلنش ایدهها)بد. و كاهى هم به معناى سنجيده و ناسنجیدهاستعمال
عى شود. ودر لغت فرانسوى به كسى كه در يك ابدئولوزى صاحب نظر است و جنبه مرجعيت داردء ايدثولوك كفته مى شود.
الوزيسيون:
©
در زبان فرانسه به معناى مخالفت يا مخالفان؛ و در معناى وسنيع خودش عبارت است از كوش اتحاديه هاء حزب ها كرودهاء دسته هاو
افراد براى دستيابى.به هدف هليى كه در نظر دایند؛ و هدفشان مخالفتبا اهداف دارندکان قدرت سیاسی» اقتصادى حى باشد.
و ابوزيسيون در معنا محدود» نامى براى كروهى.كه در نظام هاى حكومت بارلمانى به موجب قانون اساسى موجوديت آنها به رسميت
اشناخته شده استه و در بارلمان كروهى را تشكيل مى دهند كه به حكومت ارتباط ندارد واز دولت حمايت نمى كند اما خود را به قانون
أساسى وقادار مى دانند.
ابوزیسیون پارللنیبا شريكت در كفت و كوهاى مجلس وبا شور قانينى» مطلبق شرایطی که قنون متین کرده در کار حکومت نظارت
مستقيم دارد. افكار عميمى را در جریانمی گذارد.مهمترین وظیفهاپوزیسیونن استکهبهانتخاب کنندکان امکانت انتخاب 519
مى دهد. age alley ial احتمالى آینده است؛ Hy
مكمّل نظام های بار لمانى در كشورهايى مانند اتكلستان» فرانسه و سوئد است كه معمولا دو حزب اصیل در آنها وجود دارد كمبه نوبت
نقش حاکم و پوزیسیون را به عهده مى كبرند. اما در نظام هاى يك حزبى ماتند آمريكا ابوزيسيون به صورت قانونى وجود ندارد.
2
صفحه 19:
©
174 سكو لاريسم:
سکولر در زبان انگلیسی و فرانسویبه معنای دنیوی و آنچه که مربوطبه دنیا است می باشد. و از
کلمه سکولومبه معنای امور دفیا مشتق و گرفته شده است. سکولارسمبه دنیاپرستی و امور مادی
اصالتمی دهد. و آنچه مربوطبه غیر دنیا باشد» مانند مسائل معنهی و شین و منهب را رد می
کند. و مرادف با کلمه سپ تیسم است.
لین اصطلاح ابتدا توسط جمعی شکاک و منکیین خدایند در انگلیس تحت نظارت "هولی اوک
(۱۵۱/۵۵۱6)"نبه وجود آمد. هیلی اوک که شاکرد "رابرت اوون" بود در ولقع موْسس لین فکر
oy
سکولاریسم توسط تاجران و دلالان اقتصادی اروبا ترويج شدتا بتواننسبا معو دین به اهدافشان
زودتر برسند» و شعار سکولاریسم حرف دین از صحنه زندگی لعم از سیاسی» اقتصادی» اجتماعی و
هنری است. و بر لساس سکولاریسم دین از سیاست جدا لست. لذا میرزا حسین خان سپهسالار صدر
اعظم ناصرالدین شاه» روحانیت را از دخالت در امور سیاسی منع میکرد.
2
صفحه 20:
©
۰- لائیسم:
مسلکی استبا دین و معنییت ضدیت دارد معادل معنای سکولاریسم می
باشد.
۴۱- مائوئیسم:
به افکار مائوتسه تینگ (1۸۹۳-۱۹۷۶) رهبر انقلاب کمونیستی چین
درباره استراتژی جنگ انقللبی و سازگار کردن مار کسیسم - لنینیسم با
اوضاع چین کویند. ملئو علاوه بر اندیشه کمونیستی در چین؛ کانون مبارزه
را از نهرهلبه روستاها و از کارگران در شهربه دهقانان در روستا انتقال
داد. و ملئیبا ایتش دهقلنی خود وبا جنگ های چریکی در هدف خود در
سال ۱۹۴۹ پیروز شد.
@
صفحه 21:
©
۲- پلورالیسم:
پلورالیسم,به معنای مسلک کثرت گرلیی هی باشد؛ که پلورالیسم دینی نجات و
رستکاری انسان را دربیک دین و مذهب نمی داند. و معتقد است که حقیقت مطلق»
مشترك ميان همه اديان است. و در نتيجه بيروان تمام اديان اهل نجات و رستکاریند.
قائلینبه بلورالیسم گویند دین دارای قرلئت های مختلف است و برداشت هر فردی از
دين صحيح مى باشد.
روشن است كه سرانجام اين افكار منجر به تعطيل شريعت و معنويت خواهد شد. و اين
انديشمبه بلوراليسم اخالقى؛ سياسىء اجتملعى و دينى تقسيم.مى شود. پدید آورنده
بلوراليسم در اين قرن هاى اخير مونتسيكو بوده» و بعد از او استقلال طلبان آمریکا آن
را پرورش داده اند و پلورالیسم در برابر مسلک مونیسم قرار داردکه معتقد است کلیه
جهان خلقت تابع یک اصل اند شبیه (وحدت وجودی) که فلاسفه اسلامی قاثل هستند. ,,,
9
صفحه 22:
۲- لیبرالیسمد
©
لین اصطلاح از وله لیبرال مشتق شده و داراى ريشه فرانسوى لميبرسبه معناى آزاد است. اين
مسلک زنمكى انسان را فقط درهمين دنياحى داند. وعى كويد: آزادى انسان نامحدود است و
هیچ نیرو و منبعی نمی تولند او را مقید کندو بایدها و نبایدهلیی را برای او تعیین کند. به
عبارت دیگر چیزیبه عنوان دین نمی تولند برای بشر تعیین سرنوشت کند و برای او شی ای را
حلال یا حرام نماید.
لیبرالیسمبه دو قسمت اصلی؛ لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تقسیمحی شود و لین مسلک در
اواخر قرن ۱۸ در انگلیس ظهور پیدا کرد و از موسسین ّن "جرعی بنتهام» جیمز میل. جان
استورات میل؛ توماس هیل گیین "ی باشند. وحی توان لیبرالیسم را آمانیسم عقل گرا یا خود
مختاری امانیستی نامید که در تن انسان خود مختار است. در ولقع لیبرالیسم اندیشه انسان
محوری میباشد.
@
صفحه 23:
۴- اباحی گری:
اباحه گریبه معنای نفی حلال و حرام الهی و پاینند نبودنبه دستور دین در
زندگی فردی و اجتماعی می باشد. و این فکر در راستای نشر بی دینی و ترویج
سبی بند و باری در بین مردم قدم برمی دارد. و لین فکر نتيجه لیبرالیسم است.
۵- امانیسم (انسان گرایی:
در مسلک امانیسم (انسان مداری) انسان جای خدایند.حی نشیند و تکیه گاه
تشخیص ارزش ها را خود انسان حی دلنده و خداوند را برای برطرف شدن
دردهای روحی بشر و برآورده کردن نیازهای بشر حی باشد و حضرت حق
تعالی از خود اصالتی ندارد.
@
9
صفحه 24:
©
۶- اندیویدوالیسم (فردگرایی):
به معنای اصالت دادنسبه فرد است و معتقدند که سعادتیک فرد و سودجویی او باعث
سعادت جامعه می گردد.
۷- اگزیستانسیالیسم:
مکتبی که معیار کمال انسان را فقط در آزادی اوحی داند» و معتقد استکه تنها موجودی
که آزاد آفریده شده انسان میباشد و محکوم هیچ جبر و ضرورت و تحمیلی نیست و هر
چیزی که بر ضد آزادی و منافاتبان داشته باشد» انسان را از انسانیت خارج می نماید.
و لگر انسان خود را وابسته و متعلق و بنده چیزی نملید از انسانیت خارج شده است. و
پیروات این اندیشه می گویند اعتقاد به خداوند نوعی اسارت و مانع رشد بشر است.
@
صفحه 25:
©
۸- رفرمسم:
تفکری است که قلمرو دین را تنها رابطه انسان و خداوند می داند و دین
را از صحنه اجتملعی و سیاسی حذفعی کند» لین مسلک و سکولاریسم
هر دو در جهت حذف دین گام بر می دارند.
4- بوزیتیوسم اخلاقی:
پیروان تن عقیده دایندکه ارزش های اخللقی واقعیت عقلانی ندارد و
خوب وبد تلبع آراء مردم است. لگر مطلبی را امروز گفتند خوب است
كن مطلب ارزش حى شود؛ و لگر فردا همان مطلب را گفتنسبه است»
آن موضوع خوب بد و ناپسند میشود.
صفحه 26:
۰ - پوزیتیویسم:
0
پیروان مسلک اعتقاد دایند انسان فقط از طییق حس, علم ببداحى كند و ماديات و امور طبيعى را
درجه بندى كردهلمند وعى كويند هر جيزى كه بيشتر قلبل لمس وحس باشدء بيشتر مورد توجه انسان
است.
۵۱- مدرنیسم:
کلمه مدرن را رومیان نخستین بار در قرن ششم میلادی از ریشه ۲000 یه تازنگی) گرفتند» و در
فارسیبه معنای-نو میباشد. لما در اصطلاجبه معنای-نو شدن ابزارحی باشد و مبنای نهلثى بشر و
سعادت او فقط علم است» و پیروان کین اندیشه معتقدند که بلید علم رلبه جای دین قرار داد. وسایل
جديد» شناخت و ذهنیت ها و روان شناسی تازه انسان جایگزین روشهای قدیمی گردد.
امروزه روش های جهلنی دیگرسبا مردم دیگرکه دارای روحیات دیگری بوده ند جوابگوی نسل جديد
نیست, و باید به فرهنگ تاریخ» فلسفه و زبان نگاهی دیگر انداخت.
صفحه 27:
۲- پست مدرفیسم:
لین مسلکسی گوید انسانبه دلیل وابستگیبه فرهنگ زبان؛ آداب و رسومش نمی
تولنسبه آنها از دیده برتری نگاه کند و نمی توان داوری کرد که کدام فرهنگ غرب
است.
۳- پروتستانتیسم لیبرال:
لین دیدگاه متثُر از مدرنیسم است که اساس دین را تجیبه دینی اشخاصسی داند» و
در اينكه عقل می تواند در مسائل الهیات اظهار نظر كندء شک دارند.
۴- مونارشی:
به معنای رییم سلطنتی ای است که در بّن پادشاه قوای سه گلنه را شخصاً در دست
دارد. و معمولأئبه شکل موروئییلبا زورسبه قدرتهی رسد» و شاه خود را بالاتر از
قانون می داند.
2
صفحه 28:
۰ ۵۵- کنستیتوسیونال:
رس راتس سس سل
انجام وظایفش یاری حی کند. مجلس قوانین را وضع حی کند وس از تأیید
بادشاه براى اجراء در اختيار قوه مجريه قرار مى كيرد.
۶- موبوکراسی:
به حکومتی که در دست مردمان ثالثیق و خودسر که از عرصه های سیاسی و
اقتصادی و فرهنگی دور هستند می باشد» موبوکراسی گویند.
۷- سمپوزیوم:
به جلسه ای که برای بحث و تبادل نظو درباره موضوعی مشخص که مورد علاقه
شر کت کنندگان است گفته می شود.
9
2
صفحه 29:
۸- رومانتیسم:
جنبش هنری» ادبی و فلسنی که از اواخر قرن ۱۸ در اریپا شکل گیفت؛ تا اواسط قرن
٩ استمرار یلفت و لین حرکت در مقلبل نیضت کلاسیک جدید است که بر طبیعت تأکید
دارد و به وجود عاطفه و احساس و خیال تأکید می کند.
-٩ لابیگری:
در زبان انگلیسیبه معنای سرسرامی باشد. لما در اصطلاح سیاسی آمریکابه معنای نفوذ
در قوه قانوگذاری (از راه تماسبا دو مجلس و پیر نفوذ آوردن آنها) و نظر خود را از
این طریق اعمال کردن است.
©
©
@
صفحه 30:
©
©
۶۰- فیمینیسم (زن سالاری:
مرکب از دو کلمه 6۳۱۱۳۱۳6 لبه معنای میْذث و زنلنسبا پسوند 517أعی باشدکه اولین بار در
سال ۱۸۳۷ وارد لفت فرانسوی شد. و در اصطلاحبه آنچه در قرن نوزدهم در آمریکا تحت
عنوان جنبش زنان معروف بود گفته حی شود. و قبل از ّن در قرن هفده در انگلیس نداهای
فمینیسی بوده است.
غرببا ترییح فرهنگ زن گرلیی وبا کشاندن زنانبه کارخلنه ها و کار گاه ها به تجار
بازار
سرمایه داری رینق خاصی داد» و در نتيجه تبلهی و از بين رفتن هییت زن و فروپاشی کانین
خانواده را به همراه داشت.
کین مطللب از کتاب هلیی ملنند: مکتب های سیاسی» دانشنلعه سیاسی» نفوذ و استحاله؛ تحلیل و
نقد پلورالیسم دینی؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران» فرهنگ حییم» فرهنگ عمید؛ فرهنگ دهخدا
و ... گرفته شده است.
2
صفحه 31:
١ 7 هی روج ال