صفحه 1:
صفحه 2:
تفسیر سوره ی نور (۱۰)
صفحه 3:
اعوذ بالله من
وَللَه مُلْكُ آلسّماوات و
صفحه 4:
جهان صیرورت و شدن _.
* در جمله ی اول می فرملید: و له ملک آلسّماوات و آلاض قدرت و فرماندهی
تمام آسمانها و زمین از آن اوست. همه چیز در قبضه ی اختار و در فرمان
اوست. هیچ موجودی از موجودات نیست که از تحت نفوذ و فرمان او خارج
باشد.
جمله ی دوم:
* وَللَى الله الْمَصيرٌ «مصیر» از همان ماده ی «صیرورت» است و صیرورت
یعنی از حللی به حللی رفتن» از وضعی به وضعی تغییرشکل دادن مثل اين
که می گوییم نطفه علقه گردید و علقه مضغه گردید و مضفه عظام گردید تا
بالاخره یک بچه ی انسان شد؛ جنین صبی گردیده صبی رجل گردید.
صفحه 5:
جهان ما جهان «گردیدن» است. جهان صیرورت است
* پایان همه ی گردیدنها به سوی خداست و روج و حقيقت معاد هم همین استد
این جمله ی «ز db ملک آلشماوات و الرْض و ای اه امَصیژ» در واقع همین مطلب را ol
كويد: همه جيز از 1 خدايست ويه سوى خداست: مفلا با مشاه ee teal
ای که به دستور خود قرلن وقتی که انسان مصیبتی را می شنود ن را تلاوت می
کند
«إنا لله و إِنا إِلَيِه راجمُونَ » یکی استه با این تفاوت که در آنجا «تا»
می گوییم. ظاهر کلمه اختصاص به انسانها دارده ولی از لين آیه حتی لین مقدار هم
بوی اختصاص تمی آیده می گوید: همه چیز از آن اوست و همه چیز به سوی اوست.
و در واقع به همان دلیل که همه چیز از اوست و از آن اوست. به سوی او هم هست.
صفحه 6:
قبل از تكبيرة الاحرام
“لبيك وسغذیک و لیر فی یذیک و لش لیس الیک و الْمَهُدی من
۴خدیت, عندک وائن عندیک دلیل ین ندیک, منک ویک و لک و
توحید یعنی این: از توست (همه چیز از توست) و به توست و مال توست و به سوی توست.
ن آیات سوره ی نور دوتا از اينها: «لَكَ» و «اليكد» |آمده است: | و له ملک آلسّماوات و
ی له لمیر و چنین به نظر می رسد که لین آیه به منزله ی تعلیل آیه ی پیش است؛ یعنی آیه ی
که فرمود «همه ی موجودات تسبیح گوی خداوند و شناسا و ثناگوی خالق خود هستند» دلیلش این
است كه همه جيز از آن اوست و چون از آن اوست به سوی اوست؛ به همین جهت اصلاً وجودشان تسبیح
است: صیرورتشان تسبیح است. حرکت و جنبش شان تسبیح است
۶ «له ملک آلسماوات و اْْض» از آن اوست. «و إلى آله آلْمَصيرُ»و به سوى اوست.
* به همان دلیل که از اوست. به سوی اوست.
صفحه 7:
رسالت دین
* مین یک رسالتی دارد که لین رسالت از غیر دین ساخته نیست؛ یعنی از
عقل و علم و فکر بشر لین رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و
عقل بشر می بود به همان عقل و علم بشر واگذار می شد و دیگر»
پیغمبران مبعوث نمی شدند. اسلام برای عقل بشر فوق العاده ارزش SE
است ولی اینچنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و
آزملیش, هر اندازه ترقی کند. بتواند آن نشانه هلیی را که دین از انسان یا
از جهان داده است ارلئه کند. این دیگر فقط رسالت دین است. و آن
مقدار که شما می بینید علم و عقل بشر حقایقی را که دین بیان کرده
است تأیید می کند (به قول ویلیام جیمز) بعد از راهنمایی دین بوده
صفحه 8:
جهانی که دین ارائه می دهد
دین بینش ما را درباره ی جهان تغییر می دهد. جهانی که ما با حس
خودمان ن را احساس می کنیم وبا عقل خودمان آن را درک می كليم
یک جور جهان است؛ جهانی که نور وحی به ما ارلئه می دهد همین
جهان است اما با یک تار و پود خيلي بیشتری. وحی به ما لين جور مى
كويد: سَبَّحَ لله ما فى آلسّماوات وَ آلأَرْضِ تمام ذرات هستی زبانشان به
تسبيح خدا كوياست ولى شما نمى فهميد بعد در مورد خود انسان
شناخت عميقى ارائه مى دهد
* انبیا می آیند به ما می گویند طبق مثل معروف ای انسان! تو همین
مقدار که ظاهر هستی چند برابر این مخفی هستی.
صفحه 9:
دنیای شعور باطن انسان
* در قدیم غالبا لین طور خیال می کردند که لين جسم من. که دارم می
بینم این هم روح من که خودم در درون و ضمیر خودم می یابم. پس من
اگر از هرچه خبردار نباشم از جسم و روح خودم باخبرم.
ولی روان شناسی و روان كاوي امروز ثابت کرده
یک مقدار از روح انسان برای خود انسان آشکار است. مقدار بیشتر روح
انسان از خود انسان هم مخفی است. هرکسی یک دنیای درون مخفی از
خودش دارد» لن را می گویند دنیای شعور باطن, که گاهی آن دنیای
درون مخفی که خود انسان هم از آن بی خبر است. در خواب یا در
بیداری» در حال غضب و خشم اثری بیرون می دهد.
صفحه 10:
تمثیل مولوی
بهر غسل ار در روی در جو:
بر تو آسیبی زند در آب. خار
گرچه پنهان خار در آب است پست
نکه در تو می خلد دانی که هست
خار خار حسها و وسوسه
از هزاران کس بود نی یک کسه
عی گوید: ای انسان!عتو گاهی خیال عی کنی که یک موجود بسیار پاکی هستی و
هیچ عیب و نقصی نداری. ولی اگر توجه کنی. گاهی از روی خار خارهای روحی که
درتو پیدا عی شود. از روی میلها و وسوسه هلیی بلید بفهمی که در درونت یک
چیزهایی هست. خودت از آن بی خبر هستی
صفحه 11:
در سوره ی طه این طور می خوانیم:
له یلم الشو و آخفی خدا از راز آگاه است و از پنهان تر از راز آگاه است
SMS 2 سؤال كرهند: «ز راز پنهان تر» چیست؟ مگر چیزی از راز پنهان تر.هم
lh a ae از راز پنهان تر لین اس كه يك چیزی خر رو نو وجود رد
خودت هم یادت نیست. راز ن است. که خودت آگاهی. دیگران خبردار نیستند؛
پنهان تر از راز آن است که خودت هم آگاه نیستی ولی در تو وجود دارد.
* در دعای کمیل جمله ای است که همین حقیقت از آن کشف می شود.
* اميرالمؤمنين به خدا عرض مى كند كه من بديهايى دارم؛ ملائكه ی تو که رقیب
من هستند آنها مى دانند ولى > pe Sle ASH SHES راهم وَ الشَّاهَدَ لما
lane GE GE من در درون دارم كه ملائكه هم بى خبرند. فقط تو مى داتى
صفحه 12:
خه تنهاروح انسان یک مقدارش آشکار است و مقدار بیشترش مخفی خود جهان هم همین طور است. ما مقداری از
جهان را داریم می بینیم. مقدار بیشترش حکم همان هندولنه ی زیر آب را دارد و آن. باطن و جان عللم است و ما از
آنبی خبریم اين كه قبلا عرض كردم يك آدم ياك و مهذب و منژّه صداهایی را در همین جهان می شنود که ما نمی
شنويم. معلوم مى شود که یک حواس دیگری هم هست.
اصلاً عبادت برای چیست؟ برای لین است که در ما نورائیت پیدا شود. یمنی همان حسی که اسمش را می خواهید.
حس ششم بگذارید بلکه به آن عمق و جان عللم راه پیدا کنیم. خودمان جان و دل پیدا کنیم و با جان عللم آشنا
شویم.
فخر رازی رباعی خوبی دارد. می گوید:
ترسم برومعالم جان نادیده
بیرون روم از جهان. جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان نادیده ۱
قرآن فرمود: و مَنْ كان فى هذه أغمى فَْوَ فى الآخرة أغمى و أَضْلُ سَبيلاً11]. آن که در این جهان کور باشد در آخرت
کور است و گمراهتر.
صفحه 13:
کورباطنی
مقصود از « اعمی » چیست؟ آیا مقصود کسی است که در لین دنیا چشم سر نداشته باشد؟
این که برای کسی جرم نمی شود. و چقدر اولیءلّه بوده اند که چشم نداشته اند
روزی حضرت باقر علیه السلام با بعضی از اصحاب در مسجد مدینه نشسته بودند.
روزی حضرت باقر علیه السلام با بمضی از اصحاب در مسجد مدینه نشسته بودند. حضرت
ما بودند فرمود که من الأّن اینجا همین طور که نشسته ام مخفی می شوم»
هرکسی که می آید از او سراغ مرا بگیرید. ببینید چه جواب می دهد؟ افرادی آمدند و اینها
می پرسیدند: از ابی جعفر سراغی داری؟ می گفتند: نه (امام نشسته بود و آنها نمی دیدند) .
ابوبصير كور وارد شد. حضرت اشاره کرد. فرمود: از این بپرسید. گفتند:
ابویصیر! از ابی جعفر خبری داری؟ گفت: پس این خورشید تاب
ت که اینجا نشسته؟ !
صفحه 14:
* لین: مقام انسان را نشان می دهد که در انسان حسهایی وجود دارد که اگر آنها را
تربیت کند. چیزهایی را می بیند که هیچ بینای سری آن چیزها را نمی بیند.
پس آیه ی قرآن که می فرملید: مَنْ كانَ فى هذه أغمى فَهُوَ فى آل
سَبيلاً جه مى خواهد بكويد؟ هركس در اين دنياً كور باشد در آن د:
* نمى خواهد بفرمايد كسى كه جشم سرش كور باشد جنين است (العياذ بالله)
صفحه 15:
* آیه ی قرن نازل شد: عبسن. و ون جاه لاغمی َن شخص
(رسول اکرم و يا کس دیگر) چهره ی خود را عبوس کرد.
رویش را ترش کرد و پشت کرد که کوری وارد شد چرا؟ !
كوري ظاهر که عیبی شمرده نمی شود.
* يس قرلن كه مى كويد: هركه در اين جهان كور باشد در آن
جهان كورتر است. خودش مى خواهد برساند كه اى مسلمان! تو
تنها همين جشم سر نيستى» كوشش كن جشم دلت باز شود
صفحه 16:
آیه ای دیگر می فرماید: وَ مَنْ أغرَض عي ذكرى فَإِنَّ لَه مَعيشَفُ ضنکاً و شوه
py لقیاعة آغمی ن که از ياد من اعراض کند. آن که خدا- ن نور آسمان و زمین- را
فراموش کند. آن که در خانه ی دل خودش را بر این نور ببندد و خانه ی دل خودش را تاریک
تگهداره آتزش کر این ونیا لین است که:همیشهدر زندگی احسان فعازهی »کته تروت و
سلطنت دنیا را هم که به او بدهند باز هم در فشار است؛ و اما در آخرت. ما او را كور محشور
می کنیم و او در آخرت به ما اعتراض می کند. می گوید: رب لم خشرئنی آغمی و ELS AB
تصیر[ پروره کارا ای که درا انیا چشمنحاشتی. چوا مرا کورنبه لین اهنیا آوزدی؟ لمي دانیت ناه
چه جواب می دهند؟ جواب می دهند که بینلیی آن دنیا به درد این دنیا نمی خورد. اینجا یک
بینایی دیگری لازم دارد که باید در آنجا به دست می آوردی: قال گذلک آتنک ایاثنا فتسیتها و
كذلك ايوم تُنْسى تو آن جشم بينا را در دنيا ييدا نكردى كه آیات ما"
آیات ما جلوی چشمت بود و نمی دیدی» کور بودی, طبعاً اينجا هم كورى. هركه د,
باطن داشته باشد اینجا هم چشم دارد. چشم ظاهر که ملاک نیست.
صفحه 17:
در آیه ای از سوره ی مبارکه ی حدید نیز صحنه ای از قيامت را بیان می کند: یرم قول المتافقون و
المنافقاث للذين Uh be al نس من نوم مردان و زنان منافق در قیامت اهل ایمان را می بینند که با
چراغ و نورانی وارد می شهند (در حللی که)خودشان تاریکند وبی چراغ. اینهابه مومنین رو می کنند و می
گویند: التفلتی به ما بکنید که ما از نور شما استفاده کنیم. مزمنین جواب می دهند: متأسفانه این نور برای
غیر. قلبل استفاده نیست: قیل ازجعوا وراه اتسوا نوا لین نور را در دنیابلید به دست آورد؛ برگردید به
دنياء از آنجا نور را باید به دست آورید. این چراغی است که آنجا باید به دست آورد.
فَصْرِب بَئِنَهُمْ بسور لَه باب باطنّهُ فيه الرّحْمَةُ وَ طاهرهٌ من قبله الغذابٌ دو نفر در قيامت ممكن است دوش به
دوش يكديكر راه بروند در حللى كه براى يكى جهان روش روشن باشد. همه جا روشن باشد. و آن ديكرى
همه جا را تاريك مى بينده براى لين كه لن جراغ. جراغ باطن است. هر کسی که آن چراغ در باطنش
روشن باشد. به تور آسمان و زمین روشن باشد. به تور خدا روشن باشد. همه چیز بای او روشن است. و آن
که چراغ قلبش خاموش و تاریک است همه جا را تاريك مى بيند. دائما به لین و آن التماس می کند که
همسایه! از آن نورت به ما هم به قرض بده. می گویند متأسفانه قرض دادنی نیست.
صفحه 18:
پیفمبر اکرمبرای ماه مبارک رمضان؛ می فرماید: عیغ فیه الی شیاقة له شما در این ماهبه مهمانی خدا خوانده شده
لید؛ در لین ماه خدا میزیان است و شما میهمان, پس به لین مقیأس بفهمید چقدر درهای رحمت الهی در این ماه باز
است! می دانید در رابطه ی میزبان و مبهمان, این میزبان است که شلن مهمان را گرامی می دارد. هر کسی وقتی
مهمان یک آدم کریم شد. به دلیل لین که مهمان است. میزیان او را گرامی می دارد. فقط کوشش كنيد كة لاقل
بتوانيد به صورت يك مهمان بر سر سفره ى اين ميزبان وارد بشويد.
اوج معنويت ماه مبارک رمضان» شبهاى قدر است ما بليد در طول لين بيست روز لاقل كارى كرده باشيم كه در اين
ايام و ليللى قدر أبتوانيم به صورت يك ميهمان بر سرسفره ى لين ميزبان وارد شويم. ] لين روزه كرفتن هاء لين به
Je خودمان ae بر نفس
Se sie hp dee eel Gh GA ee I ae
خللق خودمان وارد بشويم أو در لين ضيافت ] شركت كنيم؛ توبه کنیم. لبه کنیم. استففارکنیم. از خدای متعال
رحمت بخواهيم؛ سعادت بخواهيم براى خودمان. براى برادران مؤمن خودمان. براى جامعه ى اسلامى خودمان. اصلاح
نفس خودمان را بخواهیم. عبادت اصلا برای نورائیت است. ما عبادت می کنیم برای این که به وسیله ی عبادت و به ياد
و غير خدا را فراموش كردن: از ابن ظلمتها و كدورتها و تيركيها بيرون بياييم و قلب ما ه نو الهی منقر شود
1
خدا بو