صفحه 1:
صفحه 2:
تفسیر سوره ی نور (A)
صفحه 3:
le ly BSI CAA Gols Aig عُلْ فذ غلم ضلانة و تلبخه ye تلو
مخاطب, رسول اکرم است. می فرمايد: آيا مشاهده نمى كنى- يعنى مشاهده مى كنى و مى بينى- كد هركه
دز آسمانهاست وه و که در زمین است و هم مرغان. در.حللی که در آسمان بال گشاده و صف کشنده اند
همه تسبیح گوی او هستند.
کل لم ضلانة و تشببغة والله غلبم باون و هرکدام از اینها به نماز خود (یا به خواندن و دعای خود) وبه تسبیح
خود آگاه است و خدا هم به آنچه آنها می كتند آكاه /
آیلتی که در لین چند جلسه تفسیر کردیم. از اول آیه ی نور تا اینجاه می بینیم همه ارلئه ی صحنه های
مختلف نور و ظلمت است. انسان مکلف و موظف است که از پرتو نور وحی و نبوت. به کمک نور فطرت
خودش بهره گیری کند
لله نور الشموات و الا نی روشن به نور خداست و سراسر هستی آكاه از وجود خداوند است
مطللب قرلن مجید هميشه از بشر جلوتر است. طبعاً لین طور است. یعنی بشر بلید کوشش کند خودش را
به اين حقايق برساند
صفحه 4:
یکی از حرفهایی که قرآن روی آن كيه كرده امت ماله تبيخ وم امو امسو
است. قرآن در بعضی از بیانات خودش می گوید تمام ذرات وجود. خدا را تسبیح می کنند و حمد می
as
مرحله داریم: یکی لین که آیا قرلن چنین مطلبی را بیان کرده یا نکرده است. دوم لین که بشر
ر تلاش و تکاپوی خودش چقدر خود را به این حقیقت نزدیک کرده است.
در سوره ی بنی اسرئیل است که شايد از همه جا عام تر و صريح تر بيان فرموده است؛ مى فرمايد
بخفده و لک لا تَفّْهِونَ تَسْبِيحَهُمْ هيج جيزى نيست إنْ من شَئْ م يعنى ما
م مكر لآن كه خدا را تسبيح مقرون به حمد مى كند. ولى شما تسبيح أنها را نمئ فهميده
یعنی نگوآمن گوشم را كه باى اين جوب يا سيمان يا درخت و همين طور ذرات بدن خودم مى كذارم
نمی شنوم که او خدا را تسبيح مى كند. طبق كفته ى قرلن هر سلول از سلولهاى يوست و كوشت و
لستخوان و خون من و هر مویی از موهای بدن من دائماً در تسبيح حق تعللى استء در حللى كه من
نمی شنوم. قرلن می گوید بله, شما نمی شنوید؛ و بلکه «نمی فهمید» تعبیر می کند؛ نمی گوید «لا
تَسْمَعونَ» . مى كويد: «و لکن, لا تَفْمَهُونَ» و ميان ايندو فرق است. اكر «لاتشْمَعونَ» باشد [يعنى ]
ممكن است ما بفهميم جنين جيزى هست ولى نمى شنويم
صفحه 5:
می فرمید: لایخ بخفده. چون تسببح و حمد کار ماست. اقلا بفهميم وقتى در نماز مى كوبيم: سبْحان َي الفظيم و بحَمده که خلاصه اش لین است:
«تسییح پروزدگرعظیم می کنم و حمد پرودگر عظیم» یا می گوبيم: بان ی الیو بخشدهیعنی تسییج مى كنم برور دكار برتر را و حمد مى كنم
«تسبیج می کنم» یعنی چه؟ و «حمد می گنم» بعنی چد؟
لياق خدا به دواشکل استه یکی تسبیع
دانستن او از أنجه كه شان مخلوقين است و حاكى از نوعى نقص و ناتوانى و نارسابى است. اصلا كلم ى سُبْحان» معتليش لين امت كه
siesta GN, Osos ديف بصدبيع :بيست مزينهه Es
sig asa
من وا تسبیح و نز می كنم از اين كه به چشم دیده شود با دست مس شوه وا جسم بدا و بگويم در جاییقررگفتهاست. إورا محلا و ارين
کم به هر چیری از جملة به علدت حيدم مير لو منة لست لز یز و استاع تیه می کم لور این که يد او نيت لم و سدق دهم تایآ گر
6 لاو را بر کب وعرق تجهب بکرم از چه درننت شنه وا کجا آمداست. پس et یک امه چیهنی را که من می ونم 3 يك
از aa برتر و بلاتراست. با کلمه ی هسبحان» از او تفی می کنم.
نی آلهی نظیر اقا بهتوحید است که مجموعتفی و ثبلت است.وقتی می گوبیم 9 ال الق نفی می کتیم معبودیت غير
ای الهی هم همیشه تفی است وتات نفی اش همین استد متزّه است از .. ولى «خعد» توصيف بروردكار انث به صفات اثباتى: أو را ستايش مي كنم
که همه ی تعمتها از اوست. همه ى كمالات از أوسث و به أو يرمى كر است: پل ی م لیم بر هر جيزى تواناست: و هُوْ على كل َئ
elt feel gaged aeaienae
پس مابا یک هیحان رن الفظیم. و بخندمه با یک هشحان زتن sais los Se Cassy 5 Gl
و به هر چیزی دا
است. او ملک است. او مژمن است. مهیمن است. غزیز است. جبار است. متكبر است
راجه نظر مى أوريم و می گوییم خدای ما از ینها
+ استء ویک سلسله کمالات را لبه نظر مى أورهم و مى كوبيم | خدای ما داراى جنين صقاتى است. در تماز وقتى سور ى توحيد را مى خوائيم. می
Reet ren rar ee
صفحه 6:
همچنین ما در قرآن پنج سوره داریم-بلکه با سوره ی ELD اه (بهاعتباری شش سوره/که با
تسبیح شروع مى شوند و اينها را «مسبّحات» مى گویند.
سوره ی حدید: سب لله ما فى السّموات وَ الأَرْضٍ هرجه در آسمانها و زمين است خدا را تسبيح مى
ند
سوره ی حشر و سوره ی صف سبح له ما فی الشموات و ما فی ال در ایتجا کلمه ى «ما»
تکرار شده است. باز مفاد همان است: هرچه در آسمانهاست و هرچه-نه هرکه- در زمین است خدا
ual aoe ly ۳
سوره ی جمعه و سورهى تغابن: يُسَبّحُ لله ما فى السّموات و ما فى الْآَرْضٍ.
«سَبّح اسم» نیز امر به تسبیح است.
در این پنج سوره آفعل تسبیح را] در سه مورد به صورت ماضی و در دو مورد به صورت مضارع
ذکر می کند ولی با کلمه ی «ما» : «هرچه» در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح می کند. قرآن
می گوید ما که سجود می کنیم عمل ما نمایشگر خضوع ماست.
صفحه 7:
بعضی آیات دیگر داریم که در آن آیات بیان شده که جمادات یا نباتات و
یا حیوانات با فلان مقام مقدس معنوی الهی در تسبیح و حمد خدا
هماهنگی می کردند. قرآن در سوره ی مبا رکه ی «ص» درباره ی داود
پیغمبر چنین می گهید: و اذْگز GiGi 451 ISIS Sglo LAE ياد كن بنده ى ما
داود نیرومند را؛ او بسیار بازگشت کننده به خدا og یعنی از غير خدا
بریده و به خدا پیوسته بود.
بعد درباره ی داود می گوید: اندسخزا الجبال معة یبن بالغشی و الاشرای, و لیر
خر لهاب كوهها را مسخّر كرده بوديم. هر صبحكاهان و شامكاهان
كه داود خداى خودش را تسبيح مى کرد. لین کوهها و مرغها با داود هم
آواز بودند و تسبیح خدا می گفتند.
صفحه 8:
از جمله آبات تسبیح و تحمید همین آیات سوره ی نور است.
در لینجا مخاطبٍ شخص پینمبر اکرم است. می فرملید: pl له بخ له من فی الشموات و الازض
آیا ندیدی PLB pall lal sans ates Soaks wes acd pes
مومتین نمی دهد. ای پیفمبرا آیا تسبیح مرغان را در حللی که در اوج آسمان ضف کشیده اند
ندیدی؟ بالاتر لین که بعد می گوید: هركدام از اينها (كوههاء درختهاء مرغهاء انسانها و هر موجودی که
35 عَلمّ ضَلائَهُ وَ تَسْبِيحَهٌ مى كند) به ت خود آگاه است. به نماز خود آگاه است.
عجیب لین است که لین امر را تعبیربه «نماز» می کند. گفتیم یک جا تعبیر به «نسبیح» و «حمد»
می کند و یک جا تعبیر به «سجود» می کند. اینجا اصلاً تعبیر به «صلاْ» کرده است. گو لین که
بعضی مفسرین گفته اند مقصود از «صلاه» دعاست.
گفتیم مرحله ی دوم لین است که ببینیم تلاشی که افراد بشر بعد از لین راهنملیی قرلن. در لین راه
كرده لند جه بوده و در واقع اين آیات را چگونه خواسته لند تفسیر کنند. این سلسله آیات در قرآن
مجموعاً دو گونه تفسیر شده است که ما می توانیم این دوگونه را «حکیمانه» و «عارفانه» بنامیم.
صفحه 9:
4 ء اند و گفته اد مقصود قرآن از ابن که می گوید هر چیزی
در تسبيح و حمد مى كند. تسبيح #تكويني» و به #زبان حال» است. ما يك #زيان حال» داريم و يك
JE OEP زبان حال لين اسث كه يك موجودى مثلاً - يك انسان- حالتى بيدا مى كند كه با لين كه دهلنش بسته اسث اما وضعش دارد با
حرف می زند
زا مک وقت :کی ی آید ند نی آوزد که کنکی ید مت یکنیق ان ی نود زان قا>
ال بل گفته له لین که فرلنامی گرید همه چیوعدا را سبیج و نمدا عق كدت نفسو جه وان بال الله حون هيه حي ار لبر
a معلوق ین شتا که یک جنبد قتقص خارد و وك جندبه ى كمال جنبه ی نقس Se NS SNe Sa
كمال از تحیه ی خالتی ] هرچه تقص دارد از ذات خودش است و هرچه كمال دارد از خالقش (هرجه كمال در موجونات عالم م بیند از
شک یش در واقع مه بان حلء خالق خودتن وا تمیق وحن می کنددبد زبان ی ین امس کوید هک PaaS glad
قبیخش هم این است که می کوید اگر تقضی ذر من می بیتی, ان تقمی OMS GB aa من است: او از این نقص منژه است,
لته دز اپ که هر مخلوقی به زان حل؛ حامد ومستيع عالق خودش ات شکی تیست و خر عرننتی آست: خلوقلت زین کون سل
را تسبیج و حمد مى كنند وهر اثرى حمدكو و تسبیح گوی مر خودش است. گلستان سعدی هم سعدی را حمد می کند. يعنى به زبان
خال می gla Mags که چنیناقر
فوق الماده ای را ایجادکرده. کر نقصی هم در یک جا باشد,می کوید الم افاظ است و بیش I این دیگر نمی eS AU als A
گوید: ن من شی ء ی بخنده .نظرش به همین است؟
آیه ی کریمه در سوره ی احزاب می فرماید:
در شأن نزول اين ليه ذكر
منظورم لین جمله است: ذلک آذني اند و خلاصه ی مطلب هم- أن طور كه استنباط کردهلیم- لین است.
که زتان طوری لباس بپوشند که آدمهای هرزه مشترى خودشان را بشتاسند. يعنى به نحو لباس يوشيدن زنان أماده برلى شكار باس نپوشتد.
صفحه 10:
مى كويد حرف شما درست است که موجودات به زبان حال مسبّح و حامد پروردگارند. ولی قرآن
بالاتر از لین را می گوید. چون در ادامه ی آیه می فرملید: و لک لا تَفْقَهُوبَ تَسْبِيحَهُمْ ولى لين تسبيح
را شما نمی فهمید. تسبیح به زبان حال را که همه می فهمند. بعلاوه قرلن می گوید «هیچ چیزی
نیست مگرر..» یعنی همه ى اشياء را مى كويد نه تنها عاقلها و ذى شعورها راء ولى ضمير را آنچنان
برمى كرداند كه كويى همه ى موجودات عالم عاقلند و شاعر. جون مى كويد: وَ SABE YES
تَسَبِيحَهُمْ :ههُمْ» در زبان عرب ضميرى است كه براى اشخاص مى أورند نه براى. اشياءء و قرآن با اين
که سخنش درباره ی اشیاء است ضمیر را ضمیر اشخاص آورده. يعتى مى خواهد بگوید که همه ی
اشیاء لز یک نظر اشخاص لند آو شعور دارند. و در همین آیه ای که خواندیم «مرغانک را هم اضافه
کردة. اگر همرغان» نمی بود می گفتیم قرلن می گوید «کسانی که در آسمان و زمین هستند» ؛
«کسانی که در آسمان لند» یعنی ملائکه و «کسانی که در زمین لند» یعنی انسانها. مقصود از انسانها
هم انسانهای موّمن است. کل قَذ gle لاه و تَسْبِيحَهُ همه ى اينها به نماز و تسبيح خودشان
آگاهند؛ می گفتیم این مانعی ندارد. انسانها و ملانکه به تسبیح خودشان آگاهند. ولی می گوید « .. و
مرغان4 ۰ مرغان را هم داخل کرده است. مرغ که مسلَمْ شعور انسان و شعور ملائکه را ندارده پس
معلوم می شود در عالم مرغان هم یک حسابی هست که ما وارد نیستیم و نمی دانیم.
صفحه 11:
* حکیم ابونصر فارلبی که یکی از حکمای بسیار بزرگ جهان اسلام است همین
مطلب را ولی بیشتر با موضوع «زبان حال» بیان کرده است. می گوید:
۰ «صلّت السَّماءً بدَوّرانها وَالْأَرْضُ برَجَجانها وَ الْمَطَرٌ بِمَطّلانه» آسمان که گردش می
كند. با كردش خود به دركاه الهى نماز مى برد. كردش آسمان نماز آسمان
* است. زمین که تکان می خورد. تکان خوردن زمین نماز زمین است. باران که می
oy, ریزش باران نماز باران است؛ چون روح و حقیقت نماز چیزی جز تسلیم
بودن آدر مقابل ] امر حق و خالصانه و مخلصانه امر او را اطاعت كردن نيست.
صفحه 12:
مولوی که مرد عارفی است و مسائل را عارفانه تفسیر می كند اين طور نمى كويد؛ مى كويد
«نسانهای عادی آتسبیح و تحمید موجودات رااً نمی فهمند. واقعاً موجودات جهان خدای
خودشان را می فهمند و درک می کنند و می شناسند و تسبیح و حمد می کنند» و این را
مکرر و در جاهای متعدد گفته است. از جمله اشعار معروفی است که مرحوم حاج شيخ
عباس قمی هم در مفاتیح نقل کرده است. می گوید:
* جمله ی ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
* با شما نامحرمان ما خامشیم
جون شما سوی جمادی می روید
*-محرم جان خدادان کی" شوبد
صفحه 13:
حال آنها كه مى كويند ولقعأ غلغله اى از تسبيح موجودات در ذرات عللم هست مقصودشان چیست؟
مقصودشان لين است كه هر موجودى و هر ذره اى كه در لين عللم هست دو وجهه و دو رو دارد: يك
روبه لين جهان دارد كه در لين رو مرده است. و یک روبه جهان دیگر دارد. یک وجهه ی ملکوتی
دارد که در آن رو و در آن وجهه هر موجودی زنده و شاعر است.
مى كويند مثلاً جوبى كه شما مى بينيد. همه ى حقيقت أن را درك نمى كنيد. عمیق ترین علوم
بشرء آنجا كه علم بشر به عمق اتمها هم راه بيدا مى كند. يك روىلمين موجود را درك مى كند و آن
«وجهه ى مُلكى» اين موجود است. همين موجود يك «وجهه ى ملكوتى» دارد كه از دست حس و
علم ظاهر بشر خارج است. انسان بايد اهل دل و اهل معنا و اهل حقيقت بشود تا آن روى موجودات را
هم درك كند. وقتی آن روی موجودات را درك كرد مى بيند موجودات جكونه در آن رو همه دراك و
هوشیار و عالم و مستّح و حامدند.
از جمله معجزات پیغمبر اکرم لین بود که مشتی سنگریزه رابه دست گرفتند و مردم دیدند سنگریزه
ها در مشت پیفمیر تسبیح خدا می گویند. معجزه ی پیفمبر لین بود که گوش افراد را بز کرد و آنها
صداى ستكريزة'را شنيدتد
صفحه 14:
داستان حاج شیخ عباس قمی در وادی السلام
مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رضوان الّه علیه) لین داستان را در قم بالای منبر نقل
كرده بود گفته بود: من در جولنی که حللم خوب بود یک وقتی که حللی داشتم رفتم
به زیارت وادی السلام در نجف. یک وقت احساس کردم که یک صدای مهیبی از آن
دوردستها می آید. درست مثل لین که شتری را بخواهند داغ کنند و لین شتر نعره
بکشد. ولی هرچه اطرافم را نگاه کردم شتری ندیدم. در لین بین متوجه شدم که در
آن سر وادی السلام چند نفر حرکت می کنند میتی را آورده لند و می خواهند دفن
کنند و لین صدا صدای همین میّت است و من به لین شدت می شنوم و اینها نمی
شنوند. من از آن سر وادی السلام لین صدا را می شنیدم. خیال می کردم شتر داغ
می کنند. حالا هم آمده ام اینجا و می شنوم. ولی اینها نمی شنوند.
صفحه 15:
دلستان شیخ بهایی در تخت فولاد اصفهان
* یکی از شاگردان شیخ بهابى نقل كرده كه شش ماه قبل از وفات شیخ بهایی. روزی ما در خدمت
ایشان به زیارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان- که قبر بابارکن الدین در ن جا بوده و شاید
هنوز هم باشد- رفتیم. یک وقت دیدم ایشان رو کرد به ما و گفت: شما چیزی نشنیدید؟ گفتم:
نه. دیگر سکوت کرد و حرفی نزد.راه افتاد و آمد. از لن روز ما دیدیم حال شيخ تغییر کرده.
بیشت بهخود پرداشته. حال وه وه پا کرد و یک ال دیگریقیر از حال سایق داد
* همه ی ما شاگردها حدس زديم هرجه بوده ن روز اتفاق افتا
riences Sle تود قرار شدرمى ارايشاق يبرسم كه متشا اين تثيير لت رشها چست؟
رفتم از أيشان برسيدم. ايشان ن گفت: Vay sel gas کنر قبر عبور می کردیم لین صدا رااز
1 در فكر خود باشء مركت نزديك استء جرا به خودت نمى يردازى؟ » و
* حال مى بينيد كه از يك كروه. يك صدا را يكى مى شنود و ديكرى نمى شنود.
صفحه 16:
سخن بيامبر صلى الله عليه و آله
ييغمبر اكرم فرمود: اول بار كه در كوه حرا به من وحى نازل شد و جبرئيل نازل
is الات اول سوره ىظاقوا» را أورد:
Ait 5 Lar Be be SL SE ٠. ge CS اشم
ole lily gle call” الإنسان مالم يَثْلَمْ
إيكمرتبة احساس كردم كه كويا همه ى جهان دكركون شده: حركت كردم وابة طرف
منزل آمدم. قدم به قدم كه برمى داشتمء سنكها و تمام ذرات عللم وجود را مى ديدم
كه به من سلام مى كنند و با من حرف مى زنند.
اصلاً معنى لله نور آلّماوات وَ آلأزضٍ» همين است. كجاست كه در آنجا نور خدا نباشد.
و مكردمى ot pel ares ee وتشعوزدو ادراك در انجا نباشد؟ البثه
هر موجودی ادراک و شعور و آگاهی اش به آن درجه ی وجودی خودش بستگی
بت
صفحه 17:
* بنابرلین وقتی که ما می گوییم جمادات حیات ندارند راست می گوییم. نمی خواهیم
تگوبلم جمادات سیالت دارندید آن معفا Glo GUL a دازند» تباقات. سرانی دا که
oie: عبات غاليترى دارنتد و انسان حیانت:عالیتر و کمادری ارو در اين بو
جمادات هیچ حیاتی ندارند. یلی در آن روی دیگر جمادات هم دارای نوعی حیات و
* عرض کردم راجع به لین es «Gi al گفته ند یعنی « لَمْ تَعْلَمُ» آيا نمى دلنى؟ كه
منظورشان این بوده که تسبیح را به زبان حال بدانند. ولی مرحوم فیض در تفسیر
صافی از یک مرد بزرگی نقل می کند که در اینجا مخاطبْء شخص پیغمبر است؛ به
پیغمبر می گوید: «آیا شهود نکردی؟ » یعنی تو که اینها را به شهود درک کردی.
صفحه 18:
fad ates abl BI IL 2 آلسّماوا
LT N15 شهود نکردی که ] خدا را تسبیح می کند هرکه در
ر اینجا چون «هرکه» (مَنْ) فرموده است. بعضی گفته لند لین آیه
آسمانهاست و هرکه در زمین است.
ت ندارد. خصوص ملاتکه را در آسمانها و انسان را در زمین شامل می شود. ولی عده ی دیگری می گویند
نه. «مَنْ» در اینجابا هما» در جای دیگر فرق نمی کند. چون فعلی رابه اینها نسبت می دهد که از نوع
[افعال مخصوص ] «ذوی للعقول» است. «مَیْ» بیان شده است. نمی خواهد
بكويد آنها [كه خدا را تسبيح مى كنند] انسان اند يا فرشته. ولى چون کاری که می کنند شبیه کار انسان
أيا نمى بينى كه خداوند را تسبيح مى كند هركس در
آسمان است و هرکس در زمین است و هم مرغان در حالی که صف کشیده اند؟
کل قَدْ عَلمَ لاه و تنبیحة . لین جمله را هم دو جور تفسیر کرده اند. بعضی گفته اند خدا از نماز و
تسبیح همه ی اینها آگه است. ولی نظر بهتر- که قرینه اش هم آیه ی بعد است. چون اه بودن خدا به
تسبيح اينها را در جمله ی بعد بیان کرده است- لین لست که خود اينها به نماز و تسبیح خودشان
و له ليم oleh Ley اينها به کار خودشان آگاهند و خدای متعال
ak رف ی ی
است. خدا آنها را «کس» خوانده است نه «چیز