صفحه 1:
0 السلام طلمكع ورحمة النهزبيكاته ححا عفاف و منع تماشاچیان, گر نکن باغبان مى نتواند به باغ؛ سرو روان داشتن ‎١‏ غنجه به باغ ايمن استءتا بُود اندر حجاب ‎ee‏ ‏دل استچهره عیان داشتن آيينه بى حجاب , به تن بكيرد غبا ‎ee‏ بود آيينه راء برده ب أن داشتن

صفحه 2:
ارزش واقعی زن رخت زیبای آسمانی را خواهرم با غرور بر سر كن نه خجالت بكش نه غمكين باش چادرت ارزش است , باور كن ‎Se‏ زهرا و مریم و هاجر چیزی از دیگران تو کم داری !! ‎BA}‏ قدمت روی شهپر جبریل 2 هر زمانی که راه می آیی حرشت يدرت تومى تابى مثل يك قرص ماه مى أيى سمت جريان آب ها رفتن هنر هو شناگری باشد تو ولى باز استقامت كن پیش رو جای بهتری باشد پر بکش سمت اوج می دانم که خدا با تو است در همه جا پر بزن چادرت تو را بال است ‎Ly Pes tes (6,0‏ ) و بدان مى برد تو را بالا ‎eee:‏ در زمانى كه شأن و ارزش جز خسته اى از تمام مردم شهر : ۳ از جه رو اين قدر تو غم دارى ؟ : "دمده گشت و د توی بال فرشته ها انكار حفظ وقت. عبور ‎wal‏ ‏کوری چشمهای بی ۶

صفحه 3:
فرشته ی عفت یکی از خلفای عباسی بر اهل بلخ در اثر ندادن مالیات غضب کرد و آن ها را سزاوار عقوبت ديد . مردى را طلبيد و او را به عتوان فرماندار و حكومت أن شهر روانه كرد و تأكيد كرد تا مى توانى سخت كيرى كن و مردم أن جا را در مضيقه ى مالى قرار ده و هيج كونه مهربانى بر آنان روا مار تا با وظايف خود أشنا شوند و به اين وسيله ماليات دريافت گردد . فرماندار كه از خود اراده ای نداشت » تسلیم امر خلیفه شد و روانه ی بلخ شد . وقتی به انجا وارد شد. گفت : من از طرف خلیفه آمده ام و امر است که هرچه زودتر خراج اموال خود را بپردازید و هرکس نبردازد . گرفتار عقوبت است و جای او زندان خواهد بود . با نش این اعلامیه»ولوله ی عجیبی میان مردم برپا شد» سر و صداها زیاد شد و همه به هم ریختند و شب و روز آرام نداشتند . ضمناً فرماندار . زن و بچه همراه داشت . مردم فلک زده بلخ , هرجه فكر کردند ؛ راه قراری پیداکنند. نتيجه اى نبخشيد . بنابراين مشورت كردند كه به عنوان شفاعت نزد عيال فرماندار بروند تا شايد راه جاره ای به دست أيد و يك مشت زن و بجه ی سر و پا برهنه از اين سختى و تهديد راحت كردند . عددى زيادى از زنان و بجه ها ؛ با حالى أشفته خود را به عيال فرماندار رساندند و نزد او اظهار ناراحتى كردند و حوائج خود را بيان کردند . وضع رقت بار بچه های کوچک و زن های بی سرپرست ۰ أثير به سزايى در روحيه ى أن زن با ایمان ایجاد کرد و او با دیدن این منظره ؛پیراهن مرضع به جواهر را که برای مجالس عروسی تبهيه کرد بود ‏ به شوهر خود داد و به جای مالیات مردم بلخ نزد خلیفه فرستاد كه او از مردم آن شهر بگذرد . (قیمت پیراهن از مالیات بلخ بیشتر بود) لبيك يا زهرا

صفحه 4:
فرماندار پیراهن را برداشت و به سمت مرکز » حرکت کرد . به منزل خليفه رفت و ييران مذكور را در مقابل خليفه كذاثست و در وه ای چون مردم از پرداخت خراح عاجز بودند , همسرم این را فرستاد تا از آن ها بگذرید و در نتیجه ۰ مردم آن جا آسوده خاطر باشند . خلیفه وقتی از این جریان باخبر شد. دانست که مردم در اثرفقر نمی توانند مالیات بپردازند و این زن برای نجات آنان چنین عملی انجام داده است . پس به همت والای او تحسین کردو دستور داد از مردم ‎٠‏ بلخ براى هميشسه مالیات نگیرند و پیراهن را به آن زن برگرداند . فرماندار » پیراهن را به بلخ برگرداند . زن گفت : من پیراهنی را که نظر نامحرم به آن افتاده باشد , نمی پوشم . آن را بفروشید تا در بلخ مسجدی ‎Wy‏ کنند. (که مسجد کنونیبلخ از فروش همان پیراهن است !) بعد از بنای مسجد. یک سوم آن پول زیاد آمد. آن را زیر یکی از ستون ها پنهان کردند که هر وقت مسجد به تعمیر احتیاج پیدا کرد :از آن پول استفاده کنند . عصمتیان را به مقام جلال جلوه حرام است مگر با حلال دیده به هر روی: نباید گشاد پای به هر کوی: نباید نهاد نش مزر ویک مایت قلافی ‏ محمد سمين محمدى» من وي

صفحه 5:
جوان بوالپهوس ب ۳۳ مفضل بن بشير مى كويد : همراه قافله اى به سفر حج مى رفتيم . در راه به ۱ قییله ای از اعراب چادرنشین رسیدیم . 2 ضمن بحث و كفت و كو درباره ی آن قببله: شخصی گفت :در این قیله + سح زنی است که در زیبیی و جمال : نظير ندارد و در معالجه و درمان مارگزیدگی مهارتی عجیب دارد- ما به فكر افتاديم كه أن زن را از نزديك ببينيم و براى ديدن أن زن زیبا . بهانه ای جز معالجه ی مارگزیدگی . وجود نداشت. جوانی از همراهان ما که از منیدن اوصاف آن زن « فریفته ی جمال وی شده بود » تكه جوبى از روی زمین برداست و پای خود را با چوب به اندازه ای خراشيد كه خون ألود شد . سيس به عتوان درمان زخم مار؛ به خانه ى أن زن رقتيم واو را از زيبابى» مانند خورشيد ؛ درخشان ديديم . أن جوان » خراس باى خود را نشان داد و كفت : این اثر نیش مارى است كه ساعتى بيش ‎٠‏ مرا كزيده است و اكنون مى خواهم كه أن را مداوا كنى . زن زيباروى ‎٠‏ نكاهى به خراش ياى جوان انداخت و يس از معاينه كفت : اين زخم مار نيست ؛ ولى از جيزى كه به ادرار مار الوده بوده ؛ خراشن برداشته و اين آلودكى ‎٠‏ بدن را مسموم كرده و علاج يذير نيست و من اين طور تشخيص مى دهم كه تا جند ساعت ديكر خواهى مر . جوان هوسران كه از ديدن طبيب ماهروى ‎٠‏ خود را باخته و همه جيز را فراموش كرده بود . اكيهان به خود آمد و تازه متوجه شد كه در رأه یک فکر ليطا : جكونه أجان خووشن را در عرض ‎el ah eno fb Sash‏ اديكر كار از كار كذشته يود . سرانجام وقتی خورشید به میان آسمان رسید , جوان بوالهوس بر اثر مسمومیتی که از ناحيه ى أن جوب ألوده : بيدا كرده بود » ديده از جهان فروبست و قربانى نكاه هوس الود خود شد

صفحه 6:
hg Cod 1 در تفسير روح البيان نقل شده ‎"١‏ سه بوادر ذو شيهرى زلدكى مى 'كردلف ؛ بوادر يزركتر ‎٠١‏ سال روى مناره ى مسجدى اذان مى كفت و يس از ‎٠١‏ سال از دنيا رفث . برادر دوم نيز جند سال اين وظيفه را ادامه داد تا عمر او هم به پایان رسید . به برادر سوم گفتن : این منصب را قبول کن و نگذار صدای اذان از مناره قطع شود . اما او قبول نمی کرد ۰ زیادی پول به تو می دهیم ! صد برابرش را هم بدهید» حاضر نمی شوم . پرسیدند : مگر اذان گفتن بد است ؟ نه ؛ ولی در مناره حاضر نیستم اذآن بگویم . علت را پرسیدند . این مناره جایی است که دو برادرم را بی ایمان از دنيا برد ؛ چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالای سرش بودم و خواستم سوره ی «یس» بخوانم تا آسان جان دهد » مرا از این کار نههی می کرد . برادر دومم نیز با همین حالت از دنیا رفت . برای یافتن علت اين مشكل » خداوند به من عنایتی کرد و برادر بزرگم را در خواب ديدم كه در عذاب بود . كفتم : تو را رها نمی کنم تا بدانم چرا شما دو نفر بی ایمان مُردید ! كفت : زمانی که به مناره می رفتیم ۰ به ناموس مردم نگاه می کردیم ؛ اين مسأله فکر و دلمان را به خود مشغول می کرد و از خدا غافل مى شديم ؛ برای همین عمل شوم « بدعاا بدبخت شدیم . مقدار

صفحه 7:
امام علی (علیه السلام) فرمودند: همراه حضرت زهرا (سلام اله علیها) به حضور ببامبر (صلى الله عليه و أله و سلم) رفتيم؛ دیدیم پیامبر به شدت گریه می كنند. عرض كردم: بدر و مادرم به فدايتء جرا كريه مى كنى؟ فرمودند: اى على! در شب معراج زنانى را در عذاب هاى كوناكون ديدم؛ از اين رو كريه مى كنم. از جمله ‎an >‏ فرمودند: معین الضتعفا ۱ زنی را دیدم که به مویش آویزان است و مغز سرش از شدّت گرما مى جوشد. برس رور جملة غریبان صلوات ۲ و زنی را دیدم که به دو پایش آویزان شده است. رخسار رضاء به جان جان ۳و زنی را دیدم که گوشت بدن خود ر| مى خورد. او اور مانسدگان و بار ضعتفاست >. و زنى را ديدم كه با قيجى ها كوشت بدن خود را بريده بريده مى كرد. بر ياور ماء به مهر رحمان صلسوات 5. و زنى را ديدم كه صورت و بدنش می سوخت و او روده های خود را می خورد. ضرت زهرا (سلام الله عليها) عرض كردند: اى حبيب و نور جشمم! به من بكو عمل آن زن ها در دنیا چه بود که این گونه مجازات می شدند. - زنی که به مویش آویزان شده بود و مغز سرش از گرما می جوشید, به خاطر أن بود که در دنیا موی سرش را از نامحرمان نمی پوشاند. زنی که به دوپایش آویزان بود به خاطر آن بود که در دنیا بدون اجازه ی شوهرش مت ‎ee‏ از خانه بیرون رفت. - زنی که گوشت بدنش را می خورد به خاطر آن بود که در دنیا اندام خود را براى نامحرمان آرایش می کرد. - زنى كه با قيجى ها كوثست بدنش را مى بريد يه خاطر آن بود كه او در دنا ‎"ae‏ خودفروشی می کرد و خود را برای کام جويى عيّاشان در معرض تماشاى أن ها مى ‎eee‏ گذاشت. ‏- زنی که صورت و بدنش می سوخت و روده های خود را می خورد. به خاطر آن بود ‏که بین زن و مرد نامحرم رابطه ی نامشروع برقرار می نمود و در اين جهت هار پر میا لد وله و لعج يايان فرمودند: «ويل لامرأة زوجها و طوبی لام رضی عنها زوجها؛وای بر زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او خشنود باشد». ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 8:
ای شنیسدم که شبی بر سر مد پدر از روی نصیحت می گفت مرواز خانه برون بی‌چادر ای بسا گرگ که در جامه ميش نكنند اين دغلان از دغلى ‎ee eens‏ با خاموش دگر یاوه مسگو ‎aes‏ کتک ‎sues‏ ‏باسخنهای زيبندة عشسق همچو آهو به سخن رامش کرد کسوهر عفت او را زد و بسرد همچنانی که به خود می‌بالید صید با پای خود افتاد به دام دختری بسا پس‌درش بود به جنگ کسه مکن پیسروی از راه فرنگ برتن خويش مكن دامن تنك بفرصيد ‎Calis,‏ ‏بعراغفال تويك لحظه درنك آنجه توكويى بود جمله جفنگ ‎a er ere‏ ما شنب إستوى كوس به ردك يابياناتدلانكيزو ازره خيله جوروباه زرنكك كرددامان وى آلوده يهن اک کرت سس هک مرغ با میسل خسود افتاد به چنگ

صفحه 9:
عصاره ی گل نجابت ‎Je ge ge‏ » تبدیل به « عطر » می گردد و در شیشه ی دربسته نگیهداری می رليحه ى دل انيز عفاف را نبايد در مزيله ى نكاه های شیطانی ء رها کرد و گل نجابت را نباید در دست پا بليد موسيازان : رين سا حت ‎١‏

صفحه 10:
جه كسى كفته كه حجاب مصونيت است نه محدوديت ؟ من مى كويم اتفاقاً حجاب هم مصونیت است و هم محدودیت: بله حجاب محدودیت است. اتفاقا حجاب محدودیت است ت است برای آدم نماهای هرزه ای که فقط به دنبال هوس خودشان هستند و بهترین وسیله برای تووقتی حجاب محدودي کامیابی شان جسم و روح توست. که از سر ناآگاهی ات آنها را به نمایش در آورده ای. بله حتی روحت را! بدون هیچ محدودیت و خط قرمزی با نامحرم به كفتكو و بكو بخند می نشینی و همه احساسات و افکار و عقایدت ‏ را برايش روی دایره می ریزی؛ روحت راء که تجلی اوء همان فکر و اعتقادات توست به نمایش در آورده ای. و اصولاً آدم از چیزهای راحت به دست آمده و سر راه افتاده زود دل زده و خسته می شود و ارزش آنهابرای او کم! حجاب محدودیت است نه برای توی محجبه؛ بلکه برای کسانی که خودشان را از قیود و نظم زندگی رها کرده وبا بی مسئولیتی نیازهایشان را از این طریق بر آورده می سازند. پسری که از ابراز محبت های بی انتهای دختران؛ سيراب مى شود و نیازهای جنسی اش را هم بدون هیچ سدی پاسخ می دهند. مگر می آید و خودش را درگیر زندگی و قیو و نظم آن کند؟ اما حجاب توو نه فقط حجاب ظاهری که حتی حجاب در رفتار و گفتارت, به هر بی سر و پایی اجازه سوء استفاده نم یدهد. تو قطعاًبرای خودت ارزش قانلی! چرااجازه می دهی عزت و شخصیتت را از تو بگیرند و وسیله بازی و کامیابی چند روزه شان باشی؟ می گویی: تو جوان و زیبایی و دوست داری از جوانی و زیبایی ات استفاده کنی و آن ا به نمايش در بياورى؟ اما از تو مى يرسم: دلت نمى خواهد همان طور كه جوانى و زيبا و لایق بهترین هاء یک بهترین هم متقابلاً از زيبايى و جوانى تو استفاده كند؟ تو مطمتنى كه هر كس در كوجه و خيابان از كنار تو عبور مى کند. لایق است و جزء خوب ها و بهترین ها؟ خیلی از کسانی که هر روز در خیابان از کنارشان می گذری؛ ممکن است از هر دسته ای باشند. از یک آدم تحصیل کرده با اخلاق با طرز فکری درست و امروزی, تا یک چاقوکش دزد اراذل اوباش! تو از کجا می فهمی هر کدام از آدم هایی که از کنارت می گذرند؛ جزء کدام دسته اند؟ و نگاهشان به تی چه نگاهی است؟ خواسته ثمان از تو با چه قصد و هدفی است؟ از کجا می توانی جلویشان را بگیری؛ وقتی بدهی بعضی هایشان همانی نیستند که تو فکر می کردی؟ اما حجاب تو؛ محدودیت است برای آنهاء چه حجاب ظاهرى ات. چه حجاب رفتاری. حجاب ظاهری ات خود به خود زمینه راهنمایی دادن به آن ها را فراهم می توبا نوع پوششت: به طرف مى فيهمانى جطور بايد درباره تو فكر كند و تصميم بكيرد و در برخورد با تو تا چه حد بايد پایبند به اصول و ارزش ها باشد. او با همین نوع پوشش توست که مى فهمد روحت هم خريدنى است يا نه؟ و بهایش چقدر است ؟

صفحه 11:
کر ‎ei ieee ai‏ ات ار اك كنند. حالا اكر دجار كرفتارى از جانب أنان بشوى. بروى واز آسيب رسانى جه كسانى اعتراض كنى؟ كسانى كه مجوز كارهايذ ان ‎1١‏ ج.. ؟ تو كمان مى كنى يك دختر محجبه و بسر محجب (جون معتقدم حجاب تنها مختص خانم ها يم: اتفاقاً ابن تو هستى كه در بندى؛ كه حتى حق اعتراض نسبت به عواملى كه باعث أسيب به تو فذ. را هم نداری. اصلاً تو جطور مى توائى عزت نفس و ارزش وجودیت را آنقدر پایین به حساب بياورى كه حاضر باشى فلانى: هه : و رفتار و فكرى را نسبت به تو داشته باشد که نسبت به هزارتای دیگر هم دارد؟ خودت را كم نفروس! خودت را دست نيافتنى كن! نه با زیبایی ظاهری که بین همه مشترک است و تا دلت بخواهد سر راه رو : گر تونشدی یکی دیگر هست. برای خودت ارزش قائلباش؛ بای افکار و عقایدت و هم برای جسمت. عزت نفست را حقَهٌ کر حجاب برای دیگران محدودیت ایجاد می کند که جه اي حفظ عزت نفس توست. اصلً دقت کزده ای که هیعوقت چیزهای برزش دم دستینیستند؟ «چیزهایارزشمند هیچ وقت دم دست ۲ و جيزهاى دم دستى هم هيج كاد ارزشمندا مى كفتة نیست که آدمی یک پارچه سیاه به خودش بپیچد! که نداند این یکی دو متر بارجه هلالى شكل براى جيست» و تنها دليل << سرکردن آن, فرهنگ خاص خانواده باشد یا احتمالاجبارآن ها می گفت: ‏ حجاب اصلا این نیست که فلانی چادری است یا نه! حتی برای چادری ها هم حجاب و اندزه اش فرق می کند! می دانستم که منظورش از چادری ها اصلا آن هائی نیستند که از چادر به عنوان زینت استفاده می کنند! چادر الکانس؛ میتسوببشی! و یحتمل پژو دویست و شش و.. که هر قواره اش صد هزار تومن البت بيشتر آب مى خورد! كه جادر هم براى اين ها وسيله تفاخر است! ! می حجاب یعنی اين كه آدمى بداند بايد زيبائى هايش از جشم اغيار! ينهان بماندا و گردی صورت و دست ها تا مج و.... اين ها حداقل هاى دين است. فلانى اكر فى المثل دستان كشيده و زيبائى دارد كه جلوه كرى می کند-اگر فلسفه حجاب را بداند- خود به خود حجابش دستان او را نیز در برمی گیرد! يا فلانى با لب هاى .. اما گاهی عده ای عادت می کنند [برایشان ملکه نفس می شود] به حجاب! مثل عادت انسان ها به اکسیژن! که بی حجاب و حبا بودن نفسشان را می رد1 حجاب | نكارنده: عزيزى را سراغ داشت كه مى كفت: اكر جادر سر نكنم فكر مى كنم لباس بر تن ندارم! نمى توانم! وين "نمى توانم" صورى نبود! واقعى بود! اين عده جه! كسى أن ها رأ ببيند و جه نه! آنجا كه احتمال حضور نامحرمى مى رود هيم؛ بوشيده اند اين عدا وير برف وباران: زير اش تابستان و ركبار ستعين شسماتت ها حتى, باز هم دلشان لبختد مى زندا كه لبد خدا رس پیت

صفحه 12:
به فرموده امام علی(ع) "دل کتلبی است که‌با قلم چشم به ُن نوشته می سود" لذا زنان و مردان ما بايد بياموزند جكينه فكر و دل خويش را مديريت كنند ا نكاهشان را از هر آلودگی برهلند و نگذارند سياهى اين آلودكى ها بر دلشان حجاب دافعه آسیب‌های اجتماعی و بسترساز رشد. ترقی و عزه ‎cule,‏ حجاب موجب استحکام و پایداری کانون خانواده و عدم توجه به این مهم انهدام و نابودی کانون كرم خانواددها را به دنبال دارد. می توانید به آمار طلاق در مناطق شمال تهران رجوع کنید. بانوان در اجتماع است. میراث فرهنگی ایرانیان از غنی ترین و مهم ترین میراث به جا مانده از تمدن ب آثار باقیمانده از مجسمه های تخت جمشید. می توان به لین نتیجه رسید که حجاب قبل از اسلام نیز در میان ایرانیان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. حجاب را باید یک فرهنگ موروثی» ملی؛ دینی و مذهبی دانست و کشف حجاب و برهنگی امری تحمیلی به ایرانیان بوده که از فرهنگ مبتذل و بدون قید و بند غرب نشأت گرفته است. جرج کلونی : به سینمای ایران بسیار احترام می‌گذارم؛ لین بزرگترین هنر ایرانیها است که با رعایت قوانین شرعی و عرفی خود فيلم مى سازند و ما که در فرهنگی دیگر زندگی می‌کنيم از فلم خوشمان ذیر است و لذت هم می‌بریم. به تنها چیزی که در غرب توجه نمی شود حقوق واقعی آورده لند وبا استفاده ابزاری از زن جاهلیت مدرن را به مایش گذاشته اند حجاب زن‌هاء خود تیری به قلب استکبار است که در بسیاری از کشورهای اروپایی به اهمیت آن پی‌برده‌اند و حجاب سنگر محکمی برای زنان محسوب می‌شود؛ سنگری كه استکبار را سرافکنده می‌کند.از اینروصس ‎Bin‏ حضور زنان؛ تولم با عفاف و حجاب. مهم‌ترین و بالاترین جهادی است که در مقابله با جنگ نرم؛ استکبار و در حمایت جدی از حریم ولایت مطرح می‌شود. و

صفحه 13:
توصیف زن بشنو از چادر که در توصیف زن تار و پودم را شرافت تافته در کلاس حفظ تقوی و شرف بهترین سرمایه زن چادر است چادر از بهر زنان الزامی است حفظ چادر در سرای اقتدار ‎BA‏ چادر حفظ دین و مذهب است حفظ چادر حافظ نامیس هاست حفظ چادر نص قرآن مجید حفظ چادر سد فحشا می شود حفظ چادر چاره ساز کار هاست حفظ چادر زخم ها را مرحم است حفظ چادر التيام درد هاست تار و پودش با تو می گوید سخن تا شرافت را به عصمت بافته... دختران درند و چادر چون صدف زانکه زن را زینت زن چادر است بهر زن بی چادری ناکامی است دختران را هست تاج افتخار شیوه زهرا و درس زینب پاسدار حیله جاسوس هاست قفل جنت را بود تنها کلید رو سفیدی نزد زهرا می شود حافظ كل از هجوم خارهاست است

صفحه 14:
چادر مشکی از دیدگاه روانشناسی علم روانشناسی مى كويد : سياه به معتى نه بوده و 7 أن كس كه در مقابل نامحرم سياه مى يوشد در واقع مى خواهد به و نه بگوید. و مى پوشد راه نگاه ها را به سوی خود باز می گذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهد. در واقع وسیلهآلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم می کند. ماکس لوشر متخصص در روانشناسی رنگ ها معتقد است: «سفید به صفحه ی خالی می ماند که داستان راب روى أن نوشته ولى سياه نقطهى بايانى است كه در فراسوى أن هيج جيز وجود تدارد». بتابراين زنى كه در برابر نامحرم و در بيرون از خانه لباس سفيد و رنكارنك نمى بوثسد. حداكثر ايمنى را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه ی پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی این پوشش جایی برای نفد نگاه ها و نيت هاى ناباك نيستد 00 سخنانى از بزركان در خصوص نجابت و حجاب ویلیام شکسپیر : چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند » مهربانی اوست نه سیمای زیبایش آمرسور تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است

صفحه 15:
رایش به حجاب اسلامی در کشور سوئد براساس یک تحقیق از گرایشات اجتماعی و صنفی زنان مهاجر تبار ساکن سوند تمایل به استفاده از حجاب و پوشش اسلامی, بویژه در میان دختران نوجوان مسلمان تبار در جامعه سوند افزایش یافته است. « زنان محجبه شاغل در امور مختلف جامعه. با حفظ حجاب و حمل روسری نشان میدهند با افتخار و پاکدامنی, میتوانند در جامعه . . ٍ حضور داشته باشند » ‎ly‏ به تحقیقاتی که توسط یک بانوی خبرنگار سوندی به نام خانم « کاترینا بیروال» صورت گرفته؛ بانوان و زنان جوان مسلمان که بعضا سالها در سوند زندگی کردهاند بیش از زمان زندگی در کشور سوند به حفظ ستتها و ده از روسری گرایش پیدا کرده و پیوسته بر تعداد خانمهای محجبه افزوده میشود به متحرف ساختن توجهات مردان و ممانعت از نگاه بهآنان به چم یک کالای جنسی و تجاری و گروه دیگر که از نظر سنتی داشتن روسری و حجاب همانند با کردن کفش برایشان امری محرز و طبیعی است. این خبرنگار سوندی به این نته یز اشاره كرده است که پوشش حجاب (اسلامی) اوه بر زمینههای فوق ميتواند برخاسته از یک دیدگاه سیاسی, عمدتابه منظور شکلی از مقاومت در برابر سرمایه داری غرب نیز مورد ملاحظه قرار گرد آقای یوناس سونسون, دانشجوی دکترا در رشته اسلام شناسی دانشگاه شهر لوند (واقع در جنوب سوئد)؛ در گفت و گوبا کاترنا بیروال میگوید: در کشور سوندآزادی کامل وجودداردهبسیاری از دختران علی رغم مخالفت والدین خود. اکنون روسری برسر میگذارند و در این مورد نمونههای زیادی وجود دارد. وی میگوید: روسری سفید رنگ بزرگی که تا روی شانهها را مپوشاند.توام با لباسهای غربی (ازنظر رنگ و جنس, نظير كت و دامن) به صورت یک روند مد در اروپاءمیان زنان مسلمان فراگیر شده است. آنها در کشورهای دموکراتیک زندگی میکنند ه حفظ اسلام خود را با آن جامعه تطبیق میدهند و همزمان؛دانش و آگاهبهای آنان نسبتبه نگرشهای مختلف در

صفحه 16:
أز بى حجابى در يران تا تحمل ناسزا به خاطر حجاب برسیس: ان را بدانيم. چراکه بانوانمان به راحتی می توانند حجاب را رعاب این قضیه ندارندجز خون دل خوردن براینسیاسی برخی آفراد وعدم رعايت حجاب وعفاف توسط برخى ديكر! أجه در زیر می آید حکایت کسانی است که در کشورهای غیرمسلمان و اسلام ستیز حجاب را برگزیده اند و تمام مشکلات و مصائب أن را با جان و دل براى حفظ دين و حيا و شرف خويش تحمل مى نمايند. بنا به خبر خبركزارى فارس» يك مادر تازه مسلمان اتكليسى كه هر روز در راه مدرسه هنگامی که فرزندانش را به خانه می‌آورد مورد تمسخر و آذیت عده ای دانش آموز قرار میگیرد. به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی و جنگ نرم این خبرگزاری » سایت خبری «تلگراف و آرگوس برادفورد» در گزارشی به قلم «هانا بیکر» می‌نویسد: مادر که به دین اسلام گرویده مورد تمسخر و اذیت عده‌ای دانش آموز یکی از شهرهای انگلیس قرار گرفته است. یت مادر مسلمان و فرزندانش تنها به دلیل داشتن حجاب ن مادرانگلیسی که به دین اسلام گرویده ات هر روز هتعاس که قرزنداشش را از مدرسه به خانهمیآورد موره تمسخر دانش آموزان دیگر قرار می‌گیرد. «تریسی شاه» که ۳۱ ساله که در شهر شیبلی زندگی می‌کند و روسری می‌پوشد مدعی است او از مه فوریه موردآزار و اذیت گروهی از دانش آموزانی قرار گرفته که در جاده «کانال» و کوچه «گیسبی» با اتوبوس ز کنار وی رد می‌شوند. وی می‌گوید این دانش آموزان به او توهین می‌کنند و به روی او و فرزندانش آب دهان می‌اندازند. توهین آشکار دانش آموزان به زن مسلمان و کودکانشر این افراد به سمت دختر ۲ ساله این مادر انگلیسی آب پرتقال پرتاب می‌کنند و از پنجره های اتوبوس به رویشان آب می‌پاشند و به آنها ناسزا می‌گویند. این مادر که در سال ۲۰۰۳ قبل از ازدواج با همسرش به دین اسلام گرویده است و هم اکنون دارای ۳ فرزند است می‌گوید این افراد به من دشنام می‌دهند و از پنجره های اتوبوس داد م‌زنند که چرا حوله به کرده ای؟ سر کرده ای؟

صفحه 17:
حجاب ظاهری » ريشه در عفاف درونی دارد . کسی که بخواهد پاک باشد ‏ ظاهر و باطنش را باید یکی کند . آنان که بی قید و لابالی اند ؛ ولی می گویند : « دلت پاک باشد ! » نمی دانند که پاکی دل ۰ در پاکی رفتار و متانت و وقار نمایان می شود و از دل پاک . جز نگاه پاک برنمی آید . از کوزه همان برون تراود که در اوست . نمی توان پذیرفت که از کسی عفونت گناه به مشام برسد , ولی مدّعی باشد که دلش پاک است . ‎ss‏ ن های وسوسه گر و یلم ها و ایمان و عفاف ما را نربایند .

صفحه 18:
امام رئوف رخسار رضا به مهر والا صلوات بر نور و سرور قلب و جانها صلوات بر جلوة رآفت خداوند رن وف چون بارش ابر و موج دریا صلوات اگر کسی از ما بتواند یک دختر بدحجاب را باحجاب کند به معنای واقعی یک جهاد کرده است. آیا تنها خود محجبه باشیم کافی است و دیگر تکلیفی نداریم 11566

رایگان