آموزشسایر

داستان پدر و پسر

صفحه 1:
۳ ‏ا‎ . Seen Peele Per Le ‏باشكاة الوند‎

صفحه 2:
روزی پسری به پدرش گفت:(( پدر,رشما ساعتی ‎ened‏ 20 عصیانی در ۲ ۱۳ بدونی,رساعتی 20 دلار. 00 يسر كفت :((مى شه 10 دلارشو به من بدين؟)) او لل الم برو توی اتاقت.)) پسر چیزی نگفت و رفت توی

صفحه 3:
پسر خوشحال شد و پول را گرفت.بعد از ای و دلار دیگه ‎a ol ae‏ ‎PON ere‏ خودش هم 10 00 داشته كفت: ((تو كه ‎nd od‏ ا ل جرا ‎oe)‏ ‏گرفتی؟)) پسر با خوشحالی گفت:((حالا ‎re Coe er vere oF] Pet et ep)‏ 00

صفحه 4:
بايا

بسم الله الرحمن الرحیم نام داستان:پدر و پسر باشگاه الوند روزی پسری به پدرش گفت ((:پدر,شما ساعتی چقدر حقوق می گیرید؟)) پدر که از کار زیاد خسته شده بود عصبانی شد و گفت ((:این چیزها به تو ربطی نداره.ولی اگه می خوای بدونی,ساعتی 20دالر)). پسر گفت((:می شه 10دالرشو به من بدین؟)) پدر بیشتر عصبانی شد و گفت((:نخیر.حاال هم برو توی اتاقت )).پسر چیزی نگفت و رفت توی پسر خوشحال شد و پول را گرفت.بعد از زیر بالش تختش 10دالر دیگه در آورد وکنار 10دالر بابایش گذاشت .پدرکه دید پسرش خودش هم 10دالر داشته گفت: ((تو که خودت هم پول داشتی چرا از من گرفتی؟)) پسر با خوشحالی گفت((:حاال درست شد.بابا می تونم یک ساعت از پایا

51,000 تومان