صفحه 1:

صفحه 2:
8 میا ال را

صفحه 3:
8 ل 9 0 بود که گفتگوی شمع ها 0 .شنیده مى شد

صفحه 4:
۱ rer) ‏«دوستی» هستم اما‎ ‏هيجكس نمى تواند مرا‎ 2 By en) al tl al al ate Sade Ne et eS Te BST Reel Ot ae

صفحه 5:
شمع دوم می گفت: من «ایمان» هستم اما اغلب سست ‎ar‏ کاخ سا ‎SRE ‏وا‎ Te Sie By)

صفحه 6:
شمع سوم با اندوه شروع به صحبت کرد: PORTOLA re ren Ler ae كه روشن بمانم. مردم مرا كنار مى كذارند ‎ae cong andi at ee |‏ فرا کنند که به نزدیکان ۲ ابورزند een anata ieee

صفحه 7:
A Pn ee ere خاموش افتاد و كفت: شما چرا د نمی سوزید! مگر قرار نبود تا 5 ۱ در همین لحظه کودکی وارد 9 و ناكهان به كريه افتاد.

صفحه 8:
با گریه کودک شمع چهارم شروع به صحبت کرد و گفت: نكران نباش! تا زمافى كه شعله من خاموش نگردد شمع های .دیگر را روشن خواهم کرد من امید هستم.

صفحه 9:
eek Ora One Peed very ‏می در خشیدند» شمع امید را در دست گرفت و‎ RY ae ‏ا‎ Leta To

صفحه 10:
شمع "اميد" زندكى شما هركز خاموش نگردد تا هميشه ل 0 ايمان و عشق” باشيد. |

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
34,000 تومان