صفحه 1:
تلخ و شيرين
نویه کنندهایرهام خداشناسن
صفحه 2:
صفحه 3:
ربر
روى EG كرانقيمت قصر نشسته بود و به
حادثههای عجیب امروز فکر میکرد:" شهر
شده بودند؟ »این دیگر چه رسمی است؟ چرا
مردم شهر همگی در مقابل دروازه چرا تا مرا
دیدند, به طرفم دویدند؟ چرا مرا روی
شانههایشان نشاندند و به قصر آوردند؟ a اين
شهر حاکم و قرمانروا ندارد؟ شاید مرا با
شخص دیگری اشتباه گرفتهاند!...«" لین بار
وارد اين شهر همه جيز برايش مثل يك رؤيا بود.
نمیتوانست باور کند؛ صبح وقتى براى او ميشد,.
مسافرى تنها و خسته بود و امشب:. سلطان
إمردم اين سرزمين
=)
صفحه 4:
صفحه 5:
- پینن تکلیف پادشاه قبلی چه فیتنود؟ او را بر دين
سوار میکنند و به جزیرهای میبرند و در آنجا میگذارند-
میدانی آن جزیره کجاست؟ - من اين موضوع را به
پادشاهان پیشین نیز گفتم, ولی آنان توجهی نکردند. اگر
بخواهید. من نشانی آن جزیره را به شما خواهم داد...
a ah ee Ses ara: و
انم تا سال بعد در اين قصر در كمال آسايش زندكى
كنم و أن se Cass االن همه چیز دليلى ندارد با
فكر كردن به آينده, خودم را ناراحت كنم ... . اما فقط یک
شهر در اختيار من است. اصال سال؟! بعد از آن جه كار
كنم؟ اكر يخواهم اين يك سال را به خوشكذرانى ببردازم:
در آن جزیره بدون آب و غذاء بدون خانه و سر پناه, چگونه
زندگی کنم؟ انتخاب سختی بود. dull یک ساله و رنج
همیشگی یا یک سال زحمت و در عوض, راحتی همپشگی؟
صفحه 6:
Jie Sal را گرفت. از فردای آن رفل :قر كنار
رسیدگی به کارهای مردم و تالش صادقانه برای حل مشکالت
آنان, با راهنماییهای پیرمرد داناء چند دوست قابل اعتماد پیدا کرد و
برنامهاش را برای آنان توضیح داد. او تمام هدایایی را که مردم
شهر میاوردند. به دوستان نزدیکش میداد تا با آنها برایش مصالح
ساختمانی, نهالهای"ههای گوسفند خریداری کنند. او هیچ چیز از
اموالش را در قصر نگه نمیداشت. درختان و گل از آن پس هر چند
زوز یک بارء بدون اینکه کسی خبردار شود؛ یک کشتی از ساحل
شهر به جزیره رد. کشاورزان و"ههای گوسفندان را با خود به آنجا
میب میرفت و مصالح ساختمانی, نهالهای درختان و گل کارگران
مورد اعتماد پادشاه نیز هر روز به همراه خدمتکاران نزدیک وی به
جزیره میرفتند و.. . همه چیز طبق:برنامة پیش میرفت تا اینکه
یک شب: تیمههای شب ناگهان احساس کرد نمیتواند دستاتش زا
حرکت دهد. چشمانش را که باز کرد با صحنه عجیبی روبهرو شد.
تگهیانان قصر دست و پای سلطان را بسته بودتد و میخواستند او
را با خودشان ببرند." یک ساله حکومت شما به پایان رسیده است
و شما همين حاال بايد ببخشید جناب سلطان! دوره بههمراه ما
tele — کیب من فرصت پدهید تا آاوع شوم. - متأسفانه جين
چیزی مهکن نیست. - پس الاقل بگذارید وسایل شخصیام را
صفحه 7:
| عنلی متاسفم اما gus اجازهای نداريم دوره جکومت عما تمام فده و ail Us
شما را در هر Wb که باشید به همراه خود ببریم. وقتی او را از در قصر بیرون می
برد در جران ا پونند بابرا مین ار هه را مسا
چشمش به پیرمرد دلسوز و دانا افتاد که با رضایت به او نگاه میکرد. همین که کشتی
به جریرم رسیه, قاموران, شلطان زا نزدیی ساحل به ان انداعتند و بارکفتند. آنها:
|زیادی در جزیره منتظر ورود دوست عزیزشان, یعنی پادشاه هستند و قصر بزرگ و
یبای نمی" دانستند که عده او را که در میان باغی قرار داشت برای آمدنش
i سالها بعد, مردم آن شهر بزرگ از دربانوردان میشنیدند که در وسط دریا
. ...شهری زیبا و بینظیر هست ۱ که
صفحه 8:
سرانجام
زندگی
با توجه به شباهتهای فراوانی که میان زندگی ما و زیرک وجود دارد,
میتوان گفت: اين داستان تنها یک قهرمان ندارد؛ بلکه هر کدام از ما
میتوانیم نقش این پادشاه را در زندگی خود بازی کنیم. همانگونه که
خواندیم حالت پاد هان مختلف در هنگام رفتن از شهر به Sow,
جزیره, با یکدیگر متفاوت بود. وضعیت ما انسانها نیز در هنگام رفتن از
اين دنیا با انسانهای دیگر متفاوت است
صفحه 9:
ely; های قرآنی
لام که طتیین بقولون سَلام عَلَيْكُمْ دلوا الما کم تفقلوت
معتی:به آنان که (از آلودگن هاي شرك و گناه ) باکند: فرشتگاني که جانشان را مي ستانند: من
.گویند: سلام علیکم . به پاداش آنچه انجام داده اید, به بهشت داخل شوید
تتوقی لّدین کقزوا لاه تطرئون ؤجوقهخ وَأَدَْارَهُم وئوفوا عذاب الحربق
معنی:و اگر بنگری سختی حال کاقران را هنگامی که فرشتگان جان
آنها را میگیرند و بر روی و پشت آنها میزنند و (میگویند) بچشید
asl! عذاب سوزنده را
صفحه 10:
این دو آیه چه نثیجهای میگیرید؟ به مفهوم اين دو آیه ثوجه کنید. از
مقایسه کسانی که در زندگی خود به خدا و پیامبرانش ایمان دارند و به
فکر زندگی پس از مرگ هستند, مانند پادشاه زیرکاند که رفتن از شهر,
هیچ ترسی برایش نداشت؛ چرا که میدانند در زندگی جدید خود نیز در
آرامش و راحتی به سر خواهند برد. اما کافران و بدکارانی که تمام
زندگی خود را به خوشگذرانی و تفریح در دنیا میپردازند و برای سفر" 23
دوست تال ار ال ون برو زیرا میدانند مرگ برای آنها به معنای
.پایان خود توشهای آمادد تصکنند: اصال خوشيها و شر اغا ی
صفحه 11:
جه كسانئاز مركت رسئندارند؟- 1
عِلَيكُم ادُلوا بيني فُولونسلامبا توجه بهآيمى « اایتنت توقاهم اللملائكةُ Dork
انه بما كنئثم تعملون» فرشتكانهنكامىكه روح لنسانهاعوياكرا مئكيرند به آنان
چم میگویند؟
علیگُم ادخلواً اه ب ماب تن,_فولونسلاملیه ی شریفه ی > ینت توقاهم لاه طی 3
کنثم تعملون» در مورد چم کسانیاست؟ و فرشتگانیه آنانچم میگویند؟
داوند در قرآنوضعیتانسانها یمومنرا هنگام مرگچگونه تتوصیفمین ماید؟- 4
صفحه 12:
تاوکه در زندگیخود به خدا و پیامبرلنشانلیماندارند و به ف کر ززندگیب ساز مرگهستند -1
ببر شما باد به [پاداش] آنچه لنجام میدادید به بهشنوارد شوید -2
ان- درود بر شما باد به [ياداش] كنجه لنجام میدادید به بهشنوارد شوید -3
رشتكانجانشازرا در حادلكه باكند ميستانند [و به آناز] ميكويند درود بر شما باد به [باداش] كنجه لنجام م
صفحه 13:
oll
دادید
ك5 asl ge Gls Cote we
مملونم