صفحه 1:
صفحه 2:
از تولد تا آغاز جوانی کوروش کبیر
دوران خردسالی کوروش کبیر را اله ای از اسانه ها در برگرفنه است. افسانه
i ۳
۳
‘ey ERE On ee مقدار نیست. ae
زندگی کوروش کبیر ارائه می دهند.تصویری که استباگ ( آژی Stas ( پادشاه
م ماد Te او را در مقام نخستین دشمنش قرار داده است.
۵3 سلطان yy de قدرت پرست و صد البته ستمکار ماد - در
وت خويش بسته است که به هیچ وجه حتی فکر از
چیز استیاگ را به اندازه ی
روزی ممکن است ماندائا صاحب
ان وا از سر بگذران. از این
صفحه 3:
= 4
۰ ۰ مردم ماد همواره پارسیان را به دیده ی تحقیر نگریسته اند و چنین نگرشی استیاگ ed
را مطمتن می سااحت که فرزند ماندانا, به واسطه ی پارسی بودنش هرگز به 3
PAS tee UPN Ea aes نديشه ی تسخیر سلطنت برآید و
اقودیدی متوجه تاج و تختش کند. ولی این اطمینان چندان دوام نمی ۰ درست
aie csc Gyn sa اگا و eens Su
باه اودر كواب مائدانا رامين بيك كدية 0
كه شاخ و بركهايش سرتاسر خاك آسيا . معبرين درباره
ن خواب می گویند کودکی که اتورى ماد را
wale Sau a 2S LL Uae
صفحه 4:
my
وحشت استیاگ دوچندان می شود. بچه را از ماندانا می ستاند و به یکی از نزدیکان .
خود به نام هارپاگ می دهد. بنا به آنچه هرودوت نقل کرده است ۰ استیاگ به 1
هارپاگ دستور می دهد که بچه را به خانه ی خود ببرد و سر به نیست کند. ۰
کوروش کودک را برای ینت می کنند و تحویل هارپاگ می دهند اما از *
3
آنجا که هارپاگ نمی دانست جكونه از يس اين مأموريت ناخواسته برآيد » چوپانی
ام میتراداتس ( مهرداد ) را فراخوانده » با هزار تهديد و »اين وظيفه ى
به او محول مى كند. هارياك به او مى كويد شاه اين بجه را به
نات درنده ریاد داشته باشد دی و کی ؛ در عبر
۰ ناچار بچه
هیچ راهی برای
خواهند بود تا
صفحه 5:
ry :
اما از طالع مسعود کوروش کبیر و از آنجا که خداوند اراده ی خود را بالا تر از 4
الع ها دیگر فرار داده زن میترادانی در شاب او ری نی راید که
مرده به دنیا می آید و هنگامی که میتراداتس به خانه می رسد و ماجرا را برای زنش
باز مى كويد . زن و شوهر که هر دو دل به مهر این کودک زیبا بسته بودند ؛ ۰
تصمیم می گیرند کوروش را به جای فرزند خود بزرگ کنند. میتراداتس لباسهای
زو زاب تن کردی مرده ی خردرمی کنل و او را ای PSC aS
ابان کر
کی دوهامن مادرخواندم ی شود پرواش مس اد ۲۳۱
کوروش را اینچنین وصف می کند : « کوروش کودکی بود زبر و
سوالی از او می کردند با فراست و حضور ذهن کامل
در او نیز همچون همه ی کودکانی که به سرعت رشد می کنند
می شود که کم سن هستند حالتی از بچگی درك مى شد
غير عادی او از کمی سن و سالش حکایت می کرد.
کوروش نه تنها نشانی از از حودیینی و کبر و غرود دیده
صفحه 6:
بدین جهت همه بیشتر دوست داشتند کوروش کبیر را در صحبت و در گفتگو
ببینند تا در سکوت و خاموشی.از وقتی که با گذشت زمان کم کم قد کشید و به 3
سن بلوغ نزدیک شد در صحبت بیشتر رعایت اختصار می کرد . و به لحنی آرامتر . . «
واتردات حرفت بن زد كم كم بعندان محجوب و مؤدب قدا كه وكن ريهز رآ 1
در حضور اشخاص بزرگسالتر از خود می یافت سرخ می شد و آن 9
وشى كه بچه ها را وا می دارد تا به پر و پای همه بپیچند و بگزند ان
مدت ود راار دای داد.
صفحه 7:
از آنجا اخلاقاً آرامتر شده بود نسبت به دوستانش بیشتر مهربانی از خود نشان می
داد.كوروش كبير در واقع به هنكام تمرين ورزشى ء از قبیل سوارکاری و تیراندازی و
كه جوانان 1 ول امن ااه ر ابت می کنند » او برای آنکه رقیبان خود وا
ز ايشان
حل عو ee
tale افتاد و
fe نمق كرد كدق Obey imal obese Feu
2 ee i st on
ی می دانست ۰و ادها مي کرد که از
در رزوی باس ون دز کمان و نزه انداز
فوز بیش از اندازه ورزیده ن
از روی زین با
Py
صفحه 8:
روش 9 ۱ بي شد جستین کسی و ۰ ۶ ۳
5 که شکنت های کوروش در مسابقات وی را از تمرین و نلاث در آن بازها
+ و نوميد نمى كرد و برعكس با سماجت تمام مى كوشيد تا در دفعهى بعد در آن 7
پهتر کامیاب شود ؛ در اندک مدت به درجه ای رسید که در سوارکاری با رقيبان 3
خویش برابر شد و بازهم چندان شور و حرارت به خرج می داد تا سرانجام از
Be ea ee کافی یافت به طبقه
تا eo a le
شت به سالخوردگان و
صفحه 9:
زندگی کوروش جوان بدین حال ادامه یافت تا آنکه یک روز اتفاقی روی داد که ry
مقدر بود زندگی کوروش را دگرگون سازد ؛: « یک روز که کوروش در ده با 4
ed یاران خود بازی می کرد و از طرف همه ی ایشان در بازی به عنوان پادشاه انتخاب ۰ ٠
ی وی داد که هیتکس پی املهای اد
کوروش بر طبق اصول و مقررات بازی چند نفری را به عنوان نگهبانان شخصی و
رسانان خويش تعيين كرده بود. هر يك به وظايف أشنا بود و همه مى
از فرمانها و دستورهای فرمانروای خود در کنند.
شده بوذ
که در این بازی شرکت داشت و پسر یکی از نجیب زادگان ماد به
خودداری
احت بود . چون با او که فرزند یکی از نجبای قوم بود
#هین آمیزی را کرده بودند که معمولا با یک پسر روستایی
صفحه 10:
ای نسبت به خود کرد از پادشاه بارخواست . ماجرا را به استحضار او رسانید و از
اهانت و بی حرمتی شدید و آشکاری که نسبت به طبقه ی نجبا شده بود شکوه
نمود. پادشاه کوروش و پدرخوانده ی او را به حضور طلبید و عتاب و خطابش به
ن بسیار تند و خشن بود. به کوروش گفت: « این تویی ؛ حقیری
ین مردک » که به خود جرئت داده و پسر یکی از اول مرا تنبيه
of کوروش جواب داد:
ادشاه | من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق پر
as تسه های دهمرا به عنوان شاه حود دربازی اسحاب
0 ظرشان بش از همه ی بچه های دیکر شاستگی این
ر آن حال که همگان فرمان های مرا اجرا می کردند این
نمی داد »
صفحه 11:
اگ دانست که این یک چوپان زاده ی معمولی نیست که اینچنین حاضر جوابی می کند !
esc Cee ee و
. درنگ شاکی و پسرش را مرحص کرد و آنگاه میتراداتس را حطاب قرار داده بی مقدمه گفت : 7
« این بچه را از کجا آورده ای؟ ». چوپان بیچاره سخت جا خورد » من من کنان سعی کرد قصه
ای سر هم کند و به شاه بگوید ولی وقتی که استیاگ تهدیدش کرده که اگر راست نگوید ۰
همانجا پوستش را زنده زنده خواهد کند . تمام م را آنسان که می دانست برایش بازگفت.
بیش از آنکه از هلرپاگ خشمگین شده باشد از کوروش ترسیده بود. بار دیگر
معبران خواب را برای رایزنی فراخواند. آنان پس از مدتی گفتگو و
« از آنجا این جوان با وجود حکم اعدامی که تو برایش هنوز
م می شود که خدایان حامی و پشتیبان وی وی خشم گیری
وى در رو كرده اى ؛ با اين حال نیز از بین رفته اند » چون او
اخود شاه شده بس خواب اسك واو ديكر شاه نخواهد شد به
فرزندی شده. بنابرین دیگر لازم نیست که از او بترسی ۰ ۳
مت
استياك اثر کرد و کوروش به سوی پدر و مادر واقعی خود در
اردوره ی تازه ای از زندگی خویش را آغاز نملید. دوره ای که
صفحه 12:
۵
4 Re ره
2 nif
“
5
میتراداتس ( ناپدری کوروش) پس از آنکه با تهدید استباگ مواجه شد . داستان
پدکی کوروش و چگونگی زنده ماندن کوروش را آنگونه که می برای
مازگو کرد و طبعاً در اين ميان از هارياك نيز نام برد. خواب
درباری با تفسیر زپرکانه ی خود توانستند استیاگ که زنده
ش و نجات یافتنش از حکم اعدام وی » تنها خدایان
این موضوع هرگز استیاگ "Olah بر گناه هارپاگ
خاطر اهمال در انجام وی سپرده بود به سخت
صفحه 13:
پشر هارباگ راابه فرمان پاداه ماد کشنند و در دیگ بررگی
خوراکی از آن درست کرد که در یک مهمانی شاهانه - که البته هارپاگ نیز یکی از 2
مهماناناآن بود بر سر سفره آوردند ؛ پس ضرف غذا و باده حواری مفصل,
استیاگ نظر هارپاگ را در مورد غذا پرسید و هارپاگ نیز پاسخ آورد که در کاخ ۲
خود هرگز چنین غذای لذیذ و شاهانه ای نخورده بود استیاگ در مقابل
فيمان حيرت زده ى مهمانان خويش فاش ساخت كه لذيذ کوشت بسر
يختند » أشبزباشى ث
صفحه 14:
Pty
صرف نظر از اينکه آیا آنچه هرودوت برای ما نقل می کند واقعاً رخ داده است یا نه ۲,
1 .استیاگ با قتل پسر هارپاگ یک دشمن سرسخت بر دشمنان خود افزود. هرچند ٠
۰ دنک هارپاگ همواره می کوشید ظاهر آرام و خاضعانه اش را در مقابل استیاگ حفظ
ولی در ورای اين چهره ی آرام و فرمانبردار آتش انتقامی کینه توزانه را شعله ور *
نگاه می داشت؛ به امبد روژی که بتواند ستمهای استیاک را تلافی کل هاربا کی
فش که به هیچ وجه در شرایطی نیست که توانایی اقدام بر علیه استیاگ را داشته
نابرین ضمن پنهان کردن خشم و نفرتی که از استباگ داشت تمام تلاشش
نظر مثبت وی و تحکیم موقعیت خود در دستگاه ماد به کار گرفت. تا
درگرفتن جنگ میان پارسیان( به رهبری کوروش ) و مادها ( به
صفحه 15:
= ات فراوانی از اين نبرد بر ما پوشيده است. مثلاً ما نمی دانیم که آيا اب جنگ بخشی از Py
برنامه ی کلی و از پیش طرح ریزی شده ی کوروش کبیر برای استیلا بر جهان آن زمان بوده است
يا نه ؛ حتی دقیقاً نمی دانیم که کوروش . خود این جنگ را آغاز کرده یا استباگ او را به نبرد 1
واداشته است. یک متن قدیمی بابلی به نام « سالنامه ی نبونید » به ما می گوید که نخست استیاگ -
كه از به قدرت رسیدن کوروش در میان پارسیان سخت نگران بوده است - برای از بین بردن خطر . .
کوروش بر وی می تازد و به این ترتیب او را آغازگر جنگ معرفی می کند. در عین حال
نکته اصرار دارد که خواست و اراده ی کوروش را Aba جنگ
برعکس ی
+ همه
د - بى اشساخت.
اين مدت . دو طرف به دفعات با 5
یری ها اختلاف هست. هرودوت فقط به دو نبرد اشاره دارد اول 24
و هارپاگ که فرماندهی سپاه را بر عهده دارد به همراه
ل كه
صفحه 16:
اکوروش سهیار با مادی ها جنگید ودهر سه بار شکست خوزد. صحنه ی چهارمین برد ri,
پاسارگاد بود که در آنجا زنان و فرزندان پارسی می زیستند . پارسیان در اینجا بازهم به
فرار پرداختند ... اما بعد به سوی مادی ها - که دی جریان تعقیب لشکر پایس پراکنده
9 ند و فتحى جنان به كمال كردند كه كوروش ديكر نيازى به پیکار ص
مجدد نديد). 5
لك مشت د روا كذار ابن تبرد کوروش 3
[ أن به سوى باساركاد أشاره دارد و در اين میان غیرمدی رین بارس ۱۳۱
ase اک ۰ برادران و
يش را ترغيب مى كردند كه دلاورى بيشترى به خرج دهند و به قبول
eae ا را ردیل ور ا
کرده است به عقب نشینی
جنگ . پیروزی پارسیان و اسارت استیاگ بود. کوروش کبیر به سال
اكباتان ( هكمتانه - همدان ) شد ؛ بر تخت يادشاه مغلوب جلوس كرد 3
صفحه 17:
کوروش کبیر پس از نخستین فتح بزرگ خویش ۰ نخستین جوانمردی بزرگ و گذشت
تاریخی خود را نیز به نمایش گذاشت. استیاگ - همان کسی که از آغاز تولد کوروش
203 همواره به دنبال کشتن وی بوده است-پس از شکست و خلع قدرتش نه تنها به هلاکت
رل و رفتارهای رانحی که دران زمال سرداران پیروز با بادشاهان معلرت ای کردند درا
مورد او اعمال نشد كه به فرمان کوروش توانست تا پایان عمر در آسایش و امنیت کامل
پندگی کند و در تمام اين مدت مورد محبت و احترام کوروش . بعدها با ازدواج
ض و آمیتیس ( دختر استیاگ و خاله ی کوروش ) ارتباط و استیاگ و
مار تباط میان پارسیان و مادها . نزدیک تر و از گذشته کد. ( که
ازدواجهای درون خانوادگی در دوران در خانواده های سلطنتی
بوده است). پس از نبردی که را منقرض ساخت . در حدود
و شهر پاسارگاد را برای
ى قوم يارس tee
4
-
صفحه 18:
© نبرد سارد 0 4
ly ee eel 6 ١ یکهدولت نیا ee ee "وت بارس مرت زرم
کرزوس : پادشاه لیدی - همسایه ی باختری ایران . سخت نگران کننده و باورنکردنی بود از آنکه
امپراتور خودکامه ی ماد . برادر زن کرزوس بود و دو پادشاه روابط خویشاوندی بسیار نزدیکی با یکدیگر
stl نگرنی کرزوس
راتوری ماد داشته باشند و با تکیه ملی گرایی منحصر بفرد سربازان خود , تهدیدی متوجه
لیدی کنند. کرزوس برای دفع چنین تهدیدی وارد عمل گردید و دست به کار تشکیل
از ارتشهای جهان آن زمان شد ؛ انتلافی که اگر به موقع شکل می گرفت بدون شک
نویای بارس را مشکل مى ساخت.
آن جهت بود که مبادا پارسیان تازه به قدرت رسیده . مطامعی خارج از مرزهای
دولت لیدی به همراه انبوهی از هدایا و پیشکش ,های شاهانه به لاسدمون (
ام شدند تا از آن کشور بخواهند برای کمک به جنگ با و
در اختيار لیدی قرار دهد. از نبوئید ( پادشاه ( فرعون مصر ) نيز ۲
به عمل آمد. واحدهایی از ارتش لیدی نیز ماموریت یافتند تا با گشت زنی در
ام نیروهای جنگی مزدور برای نبرد با پارسیان بپردازند. ناگفته پیداست که چنین
توانست قدرتمند و مرگبار باشد. در عين حال . کرزوس برای محکم کاری
مختلف - از جمله معابد دلف ۰ فوسید و دودون - فرستاد تا از هاتفان غیبی
صفحه 19:
خدایان , پیش پیش به کرزوس اعلام می کنند که در جنگ با پارسیان امپراتوری بزرگی را نابود
خواهد کرد. خدایان بة او توصیه می کنند که از نبرومندترین یونانیان کسانی را به عنوان متحخد با
a ee tas soa 7
شنزار رود هرمس را در پیش گیرد و بگریزد و از اینکه او را ترسو و بی غیرت بنامند خجالت
WAS 5
اي پیشگوبی کرزوس را در حيرت فرو برد او به این نکته اندیشید که اصلاً با عقل جور در
شود. بنابرین قسمت اول آن پیشگویی را - که می كرزوس نابود
یک امپراتوری بزرگ خواهد بود - به فال نیک گرفت و نبرد شد. ولی همه
ان که کرزوس در نظر داشت پیش نمیرفت. اگر چه سفیر کرزوس را به نیکی
و از هدایای او به بهترین شکل ولی در مورد کمک نظامی در جنگ
ادند. حاکمان بابل و دادند که در سال آینده نیروهایشان را راهی
ی از میلاد » با تملم
- از جمله سواره نظام معروف خود که در جهان آن زمان به عنوان بی
ترين سواره نظام در تمام ارتش ها شهره بودند - از سارد خارج شد.
صفحه 20:
از آن نیز غارت کنان در خاک ایران پیش رفت و شهر پتریا را نز متصرف شد. سپاهیان PS
de se hd بشروی در حاک ایران دارایی های تمامی ماطنی ولاکه اشمال می شد 6
چپاول می نمودند و مردم آن مناطق را نیز به بردگی می گرفتند. ولیکن ناگهان سربازان
لیدیایی با چیز غیر منتظره ای روبرو شدند ؛ ارتش ایران به فرماندهی کوروش کبیر به سوی . *
آنها مى آمد! ظاهراً يك ليديايى خائن كه از جانب كرزوس مامور بود تا از سرزمین های ۰
تراکیه برای او سرباز اجیر کند به ايران آمده بود و كوروش را در جريان توطئه ی کرزوس
ls بود. نخحستين بار ؛ سباهيان ايران
a هرودوت هر دو لشکر تلفات سنگینی را متحمل شدند و شب هنگام در
فتوانسته بودند به پیروزی برسند » از یکدیگر جدا شدند. کرزوس
نیروهای پارسی جا خورده بود : تصمیم گرفت شب خالی کند
د عقب نشيد. به اين اميد كه از يك سو توانست از کوههای
صعب العبور ليدى بككذرند و 3 در همان محل اردو
انيز در سارد به او
صفحه 21:
بح روز بعد . چون کوروش از خواب برخواست Py BIE pee SE by od Ole yp
پیش بینی های کرزوس ۰ تصمیمی گرفت که تمام نقشه های او را نقش برآب کرد. سربازان 7
ایرانی نه تنها در اردوگاه خود متوقف نشدند . بلکه با جسارت تمام راه سارد را در
0 |؟ گرفتند و با گذشتن از استپهای ناشناخته و کوهستان های صعب العبور کشور لیدی . از ۰
دشت بارد سر درآوردند و در مقابل پایعت اردو زدند. وقتى كه كرزوس ردان شد كد ۰
سپاهیان کوروش بر سختی زمستان فاثق آمده اند و بی هیچ مشکلی تا قلب مملکتشر
ى كرده اند غرق در حيرت گردید. از یک طرف هیچ به رسیدن نیروهای کمکی از
بابل و مصر نمانده بود و از طرف ديكر يس از رسيدن به سارد . سربازان
| که به خدمت گرفته بود نیز بود جون هركز كمان نمى كرد كه
سرعت تعقیبش کنند دروازه های سارد یکشانند. بنابرین تنها
ان دادن به همان مانده در شهر و فرستادن آنان به نبرد پارسیان
که جنگیدن در سرزمین بیگانه . برای سربازان پارسی بسیار سخت
ای کشور خواهد بود و از سوی دیگر فزونی نیروهای دشمن
م ليدى نگرانش می کرد. لذا به توصیه دوست مادی خود. هارپاگ
داده بود ) تصمیم گرفت تا خط مقدم لشکرش را با
ز هیج چیز به اندازه ی بوی شتر وحشت نمی
الا انين ۱
صفحه 22:
بنابرين سواره نظام لیدی . هرچقدر هم که قدرتمند باشد , به محض رسیدن به اولین گروه از
سباهيان بارس عملاً از کار خواهد افتاد. بياده نظام كوروش نيز دستور يافت اتا يشت سر شتران 4
حرکت کند و پس از آنان نیز سواره نظام اسب سوار قرار گرفتند. آنگاه با این فریاد کوروش که « 2
خدا ما را به سوی پیروزی راهنمایی می کند » سپاهیان ايران و لیدی رو در روی یکدیگر قرار
گرفتند. جنگ بسیار خونین بود ولی در نهایت آنانکه به پیروزی رسیدند لشکریان بارس بودند. از ۰
ميان ليديايى ها . آنان که زنده مانده بودند - به جز معدودی که دوباره برای گرفتن کمک به
رهای دیگر -به درون شهر عقب نشستند و دروازه های شهر را مسدود کردند. به این
بالاخره متحدین اسپارتی : بابلی و مصری از راه می رسند و کار ایرانی .. یکسره می
از شكست و عقب نشينى ليديايى هاء يارسيان شهر سارد را به درآور:
بر طرف ديوار داشت بجز ناحيه أى كه به كوه بلندى بر مى خورد و به خاطر
إر تند آن لازم نديده بودند که در آن محل استحکاماتی بنا کنند. پس
کوروش اعلام کرد به هر کس که بتوانند راه نفودذی ابه درون
إذاد. بر اثر اين وعده بسيارى از سباهيان در صدد يافتن 4
ند تا آنکه روزی یک نفر پارسی به نام " هی رویاس " دید که کلاه خود یک
افتاد. te ye بر
رگشت. Tote * دیگران را در جريان اين اكتشاف قرار داد و بس
صفحه 23:
بر مورد آنچه پس از ورود پارسیان به داخل شهر سارد روی داد نمی توانیم به درستی و با ry,
اطمینان سخن بگویيم ؛ اگر چه در این مورد نیز هر یک از مورخان ۰ روا نقل کرده اند
ولی متاسفانه هیچ کدام از این روایات قابل اعتماد نیستند. حتی هرودوت که نوشته های او
از سایرین به واقعیت نزدیک است آنجه در اين مورد خاص می گوید » 7
نمى رسد. ابتدا روايت كزنفون را مى آوريم و سيس به سراغ هرودوت ب
خواهيم رفت : 2
٠ وقتى كرزوس را به حضور فاتح آوردند سر به تعظيم فرود آورد و به او كفت : من » ای
پس عنوان اربابی را به تو بخشیده
ترا به تو واگذارم. کوروش گفت : من هم به تو سلام
مردی هستی به خوبی خودم و سپس به گفته افزود : آیا حاضری به من
مى دانم که مربزنم خستکها و خطرهای بیشماری را متحمل شده
۶ تصرف خود درآوزند.
HS ees =)
صفحه 24:
بدین جهت من درست و عادلانه می دانم که ایشان اجر زحمات خود را بگیرند ry,
چون می دانم که اگر ثمره ای از آن همه رنج و زحمت خود نبرند من مدت زیادی
نخواهم توانست ایشان را به زیر فرمان خود داشته باشم. در عين حال » اين كار را 3
هم نمی توانم بکنم که به ایشان اجازه دهم شهر را ارت کنند. کرزوس 4 مداد لد
بسیار خوب . پس بگذار بگویم اکنون که از تو قول گرفتم که نخواهی گذاشت ۰
سربازانت شهر را غارت کنند و زنان و کودکان ما را نخواهی ربود » من هم در
ض به تو قول که لیدیایی ها هر چیز خوب و گرانبها و زیبایی در شهر
شد بیاورند و خاطر به تو تقدیم کنند.
سارد را دست نخورده و سالم باقی بگذاری سال دیگر دوباره شهر را
و گرانبها خواهی یافت. برعکس . اگر شهر را به باد نهب و
حى na SS ll eal سب ورف سرد ۱ ار
صفحه 25:
« تو خودت خودت را بشناس!» باری . من پیش از خودم همواره تصور می کردم 2
که تحدایان همیشه باید نسبت به من نر مساعد داشته باشند: ادم ممکن است که
دیگران برا بشناسد و هم نشناسد .و لیکن کسی نیست که خودش را نشناسد. من ١
كا ترزرتهاى سرّشارى كه داشدم و ee ee
إستند در رأس ايشان قرار بگیرم و
فاگ دك رأ راضى كم وافرماندهی بر بپذیرم همه از من اطاعت
د و من بزركترين موجود بشرى ضايع شدم و از اين حرفها
تصور اينکه شایستگی آن بالاتر از همه باشم فرماندهى و
را پذیرفتم ولیکن یر ی
ه خود می باليدم جک او رارهی نک ر
ا eek مرو
تحت تاثیر کسانی که به من
صفحه 26:
yy
من وقتی به خوشبختی گذشته ی تو می اندیشم ن ب توا لت دس ی
دلم به حالت می سوزد. بنابرین من از هم اکنون زنت و دخترانت را که می گویند داری و
۰ دوستان و خدمتکاران و سفره گسترده همچون گذشته ات رابه تو پس می دهم. فقط قدغن 7
مى کنم که دیگر نباید بجنگی, »
و اما اینک به نقل گفته ی هرودوت می پردازیم و پس از آن خواهیم گفت که چرا این روایت
تواند با حقیقت منطبق باشد ؛ « کرزوس به حاطرغم و اندوه زیاد در جایی بود و
نمی کرد و خود را نمی شناساند. در این حال یکی از سپاهیان به قصد کشتن او
گردید که ناگهان پسر کر و لال کرزوس زبان فریلد زد:
ee قداو
مان کوروش ۰ کرزوس را به همراه ۱۶ تن دیگر از نجبای
۱ یات Oo Ge كردند كرزوسن فرياد زد 4
“. كوروش توسط مترجم خود ء معنى اين كلملت را برسيد. كرزوس
زگفت: « ای کاش شخصی که اسمش را بردم با تمام پادشاهان صحبت
,متوجه منظور کرزوس نشد و دوباره توضیح خواست. سپس
صفحه 27:
زمانیکه سولون در پایتخت من بود . خزانه و تجملات و اشیام قیمتی نحود را به او نشان دادم و Py
پرسیدم چه کسی را از همه سعاتمندتر می داند . در حالی که قین داشتم که اسم مرا خواهد پرد. ولی !۱
گفت تا کسی نمرده نمی توان گفت که سعادتمند بوده یا نه !۱» کوروش از اين سخن متاثر شد و
Pa ee eS ل
كردن آن كذشته بود. آنكاه کرزوس گریست و ندا داد « ای آپلن! تو را به بزرگواری خحودت سوكند مى ب«
:هم که اگر هدایای من را پسندیده ای بیا و مرا نجات بده » پس از دعای کرزوس به درگاه آپلن ۰ باران 3
شدیدی باریدن گرفت و آتش را خاموش کرد پارسیان که سخت وحشت زده بودند . در حالی که
تشت را به یاری می طلبیدند از آنجا گریختند. »
می سازند. نخستین دلیل بر نادرست بودن اين روايت , مقدس- بودن آتش نزد ایرانیان
ه نمی داد پا سوزاندن پادشاه دشمن . به آتش - یعنی مقدس ترین چیزی که در
ان می کند به
١ هر كرابجنين را
ى سراع تداريم واهروئؤت تيراككوة
مغلوب و بویژه با پادشاهان آنان بسیار جوانمردانه و مهربنانه بوده است. و 2
cal تس شنم انيت كه Ole Vg nl ات کر ۲
داستانی که هرودوت نقل می کند به هیچ عنوان رنگی از
ی شک برانگیزی که در این روایت وجود دارد آن است که آپولن . خدای
احتمال قوی پیش می آورد که هرودوت - به عنوان یک یونانی - کوشیده
وا در اين مسأله دخالت
صفحه 28:
مورد آنچه در شهر سارد رخ داد نیز روایت های مشابهی نقل شدء است که اگر چه در پایان به ۲ |
این نکته می رسند که سرباانپارسی » شهر را غارت نکرده و با مردم ساره عطوفت را ر کرده ۲7
ند لیمی کرشند به نوعی ان ونر مان پارس را به همکد کرژوس و تسخن دی دد ل
پادشاه جوان هخامنشی مربوط کنند تا آنکه مستقیماً دستور کوروش را عامل رفتار جوانمردانه ی
سپاهیان ایران بدانند. پس از تسخیر سارد ۰ تمام کشور لیدیه به همراه سرزمینهایی که پادشاهان آن
سا ee
ان الحاق شد و بدین ترتیب مرز ایران به مستعمرات یونانی در
,ست آوردن سارد تمام لیدیه با شهرهای وابسته اش ۰ به دست کوروش افتاد و
آسیای صغیر رسید. این مستعمرات را چنانکه در جای
۷ > gly ol
فانی بر اثر فشاری که مردم دریایی به اهالی یونان وارد آوردند ؛بنا
م بودند : ينانها , البانها و دريانها. نام يونان به زبان پارسی
نها در این دست آورده ها (مستعمرات) بیشتر بو
آمده
صفحه 29:
4
هرودوت Cais این مستعمرات را چنین می نویسد: و وابسته
لقا نهات تهرهای خرد زا در جاهانی بنا کرده I SAS atl آنا ر هرا
در هیچ جا مانند ندارد. نه شهرهای بالا می توانند با اين شهرها برابرى کنند و نه :
شهرهای پایین . نه کرانه های خاوری و نه کرانه های باختری .
چهار لهجه سخن می گویند شهر ینانی ملیطه که در باختر واقع است
el leew این شهرها در کاریه فرار دارند و امالی
خن می گویند. شهرهای ینانی واقع در لیدیه اینهاست : افس
» کلازمن ۰ فوسه. اينها به یک زبان سخن می گویند
cla یاد شده در بالا نیست. از سه شهر دیگر
فحیوس واقع است و سومی ارتیر است که که در خشکی بنا شده
و ارتير به یک زبان سخن می وین دو اهالی سامس به
صفحه 30:
Pa
۲ 0
پس از آن هرودوت می گوی انهای هم پیمان زمانی از دیگر 9
از اینجا بود که در آن زمان ملت یونانی به تمامی ناتوان به دید می آمد و ینانها در میان اقوام یونانی 2
Bee Ce | eee تنيها و جه ديكر ينانيها
برهيز داشتند از اينكه خود را ينانى بنامند و كمان مى رود كه اكنون هم بي بيشتر ينانها اين نام را شرم 3
آور می دانند
ies
۱ a re ار
صفحه 31:
وازده شهر همی پیمان ینانی برعکس به نام خود سربلند بودند. آنها معبدى براى نخود 1
4 ساختند كه آن را بانيونيوم ناميدند از ينانهاى ديكر كسى را به آنجا راه نمى دادند و کسی ٠
هم جز اهالى ازمير خواهند آن نبود که در پیمان آنها وارد شود. پانیوم در دماغه ی میکال ك 7
“ قرار دارد این معبد برای خدای دریاها . پوسیدون هلی ##* ۰ ساخته شده است. در
> نوروزها ینانها ی شهرهای هم پیمان در اینجا گرد می آیند و این جشن را جشن پانیونیوم
idles
گفته های هرودت روشن می شود که دریانها هم همبستگی با شش شهر دریانی
ها هالی کارناس را باری ایتکه یک ی از اهالی آن بر خلاف عادت کرد
بیرون کردند. الیانها همبستگی از دوازده شهر داشتند ولی از آنها
بو یازده شهر دیگر در همبستگی الیانی بازماند. زمينها زمینهای
از حیث خوبی آب و هوا با شهرهای ینانی
برمى آيد كه اين مستعمرات را سه قوم يونانى بنا كدره 2
امی و هم پیمنینبرد. زیرا هر یک از همبسته های کوچک برپا کرده
داشتند.
صفحه 32:
yy
بس از آن تاريخ نكار نامبرده مى كويد : یننها و لبنها نماینده ای نزد کوروش فرستاده و ۰ ۲
este lyse كد كوروش اآنها ماند پادشاه لید ی رفتار کند پم 2 کارهای درونی أنه 7
« " دخالت نکند وهمان امتیازات را بشناسد. کوروش پاسخی یکراست به آنها نداده و این مثل را ' ٠٠
> آورد : « زنی به دریا نزدیک شده و دید که ماهیهای قشنگی در آب شنا می کنند. پیش خود
اگر من نی بزنم آشکارا این ماهیها به درآیند . بعد نشست و هر چند که نی
اشت او برآورده نشد. پس توری برداشت و به دریا افکند و شمار زیادی از مامیان
ادند. وقتى در تور به بالا و يايين مى جستند , نی زن حال آنها را دید و
می رقصیدا می بایست وقتی برایتان نی میزدم می رقصیدید. ۲
ز ميان مسرت . کوروش فقط با
و و و نمایندگان دیگر شهرها را نپذیرفت. خود
را رسانیدند . سپس از تمام شهرهای یونانی آسیای کوچک
eye os ey lS os ررك
صفحه 33:
yy
نمایندگان شهرهایی چون کل فن » افس ۰ فوسه » پری ten اریتر و دیگران در oh
ایتجا کرد آمده بودند . هر ملبطه چون به مقصود خویش رسيده بود در ابن گروه شرکت انکرد:
۰ ۰ جزیره ی سامس و خیوس هم شرکت نکردند به این امید كه کوروش چون نیروی دریایی 2
نیرومندی ندارد کاری با آنها نخواهد داشت. ولی دیگر شهرها با وجود اختلافاتی که با یکدیگر
داشتند . از جهت خطر مشترکی که احساس می کردند در این گردهمایی حضور یافتند.
گفتند هر چه ینانها بکنند ما هم خواهیم کرد. دریانها از جهت آنکه
نشله بود» از شرکت در عملیات خودداری
این گردهمایی شرکت کنند » ینانها و گذاتند نماینده ای
از شهرهای که
موس نامی از اهای فوسه که سخنران و سخننان بود با اوهی از
ی فرستاده شد. ولی اسپارتی ها جواب درستی به وی 2
اخواهند فرستاد تا اوضاع منطقه را بازینی کنند. بدین منظور یک کشتس
هسپار فوسیه شد و در آنجا نمایندگان اسپارت » فردی به نام لاکریناس را
کوروش روانه ی سارد کردند. او به شاه گفت : بر حذر باشید از
زار کید زرا پارت چنین وفتاری را نخواهد پذیرفت
صفحه 34:
کوروش از يونانيهايى كه در ركاب وى بودند برسيد : مكر اين لاسدمونيها كيستند و عده شان ٠
اند تاد وه رای گوید؟ پس پس از آنکه بونانیها ین مردم به کوروش شناساندند "7
دی دب ماب کرد و گفت : من از مردمی که در شهرهایشان جای ویژه ای دارند 1
که در آنجا گرد هم مى آیند و با سوگند دروغ و نیرنگ یکدیگر را فریب می دهند هراسی >
ond pe ماندم جنان كنم كه اين مردم به جای دخالت در کار ینانیها از کارهای
اسپارت پس از شنیدن پاسخ کوروش به کشور خویش بازگشته به پادشاه
ی یت BON em Cael Nees 3
گرفتن یونانیهای آسیای صغیر از اسپارتیها به همین
دادن کوروش به همه ى يونانيها بود : جه هر شهر یونانی
در آنجا کرد مي آنند ولی در پارس جنير
ست بست زيزا سمو رو 2
که از ملتزمین کوروش بودند او را از روش حكومت اسيارت آكاه
یی میدان مانند گرد آمده و در کارها سخن می گویند و هر یک از
باوز خود را به مردم"بپذیرانند.
صفحه 35:
حکومتی خوشش نیامده و آن پاسخ را داده است .
خلاف این فرض طبیعی نیست. زیرا وقتی که می خواهند مردمی را ب سانند روش .۰ 6
حكومت آن را كنار نمى كذارئد تا از ميدان داد و ستد سخن بكويند. بنابرين از اين ياسخ 2
نمى توان داورى كرد كه ميدان خريد و فروش در يارس پیدایی نداشته است به عكس
جون داد و ستد در آن زمان بيشتر با تبديل جنس به جنس مى شد و مغازه يا حجره برای 2
اينكونه داد وستد تنك بود . يس اين ميدانها بوده است. به هر حال اكر هم نبوده مقصود
وش روش حكومت اسبارتيها بود نه ميدان داد و ستد
اين هنكام به كارهايى كه در خاور داشت بيش از كارهاى باختر اهميت
Ane yea واه سكروية ابن عور ماقت
اكه در زمان آزادی داشت باقى كذاشت و يس از آن با
صفحه 36:
xy توضیح آنکه پاکتیاس همین که کورش را دور دید وعوی آزاد شدن لیدیه کرد و چون کورش
گنجینه را به او سپرده بود با آن پول مردم کناره را با خود همراه کرد و سپاهی ترتیب داد بعد به
سارد شتافته و فرمانروای ایرانی را در ارگ پیرامون گرفت. این خبر در راه به کورش رسید و او
چنانکه هرودت می گوید از کرزوس پرید سرانجام این کار چیست ؟ چنیین به نظر می آید که
۱ مردم لیدی هم برای خودشان و هم برای من دردسر درست می کنند. آیا بهتر نیست که لیدیها را
پرده كنم ؟ کرزوس در پاسخ گفت خشمگین نشو لیدها نه گذشته گناهی دارند و نه از
ت حال . كذشته ها به كردن من بود و حال گناه از پاکتیاس است که باید تتبیه شود.
hyp elas ao oly ge نكتنة تماينذه الى بعإسارد فرسك و فرمان ذل اكه
برندارند » در زیر ردا قبايى بيوشند و كفشاهى بلند به پا نند و کودکان خویش را به
موسیقی و بازرگانی وادارند. به زودی خواهی دید که مردان لدی زنانی خواهند بود
شورش آنها راحت خواهد شد. والبته کورش هرگز به این توصیه های رهبری که
ان کشورش نقشه می کشید اهمیت نداد. مازارس سردار ایرانی برای سرکوب
سارد فرستاده شد.
صفحه 37:
Fa, ۱ rege ee ee
ت. مازارس به اهالی کوم پیغام داد که باید پاکتباس را تسلیم کنند. اهالی کوم از یک سو نمی
خوامتد با پارسیان وارد جنگ شوند و از سوی دیگر راضی نبودند کسی را که به آنها پناه آورده 4
است تسلیم پارسیان کنند. لذا از پاکتیاس خواستند تا از شهر آنها بیرون رود و به ملیطه بگریزد. به 7
خواست اهالی کوم ۰ پاکتیاس به ملیطه رفت ولی از بخت بد شهری که به آن پناه آورده بود مردمى
داشت بازرگان و پرستنده ی پول ! آنها راضی شدند در ازای دریافت وجهی پاکتیاس را تسلیم کنند ۰
ولی پاکتیاس بوسیله ی یک کشتی که از کوم آمده بود به جزیره ی خیوس فرار کرد اما اين بايان
ه خواهان ناحیه ای به نام آتارنی بودند که در برابر یوس واقع بود و به
آن ناحیه را به ما دهی پاکتیاس را به تو می سپاریم. مازارس چنین کرد
5 راهان پارس دادند., مس مازارمر ee moe
تم کرده این مک نخستین شهری که
فرو پاشیا ١ ان دور کشورهای ماگزی یر 9 فرماد ارسیان
زر 1 مازارس از دنيا رفت و هارياك مادى جانشين او شد. هارپاگ بلافاصله
شهر قوسه و به اهالی آن یک اولتیماتوم پیست و چهار ساعته داد که بجنگند یا
صفحه 38:
مردم فوسه که دریائوردان زبردستی بودند و کشتی های فراوانی داشتند . از این مهلت یک شبانه 4
37 روزی سود بردند و شبانه سوار بر کشتی های خود شهر را ترک کردند. با ایان یفتن زمان تعیین
۲ , شده.مپاهیان پارسی به شهر درآمدند و شهر خالی از سکنه ی فوسه را بدست گرق سرت مگ
سوار بر کشتی های خود به جزيره ی خیوس گریختند ولی خیوسی ها آنها را نپذیرفتند و به آنان
جا ندادند. سيس فراريان فوسه تصميم كرفتند به كرس كوج كنند ولى بيش از آن خواستند به شهر ا
خود باز كردند و از يارسيان انتقام بكيرند.
ف به فوسه برگشته و در نزدیکی آن شهر شماری از پارسیان را کشتند. بسیاری از
نیمی از آنها ) با دیدن دوباره ی موطن خود هوس کوچ را از سر پراندند و
هارپاگ اعلام کرد. در ازای پذیرفتن فرمانبرداری از پارسیان به خانه
»دولت
ایی به جای
صفحه 39:
از آن لشکر پارس آهنگ تسخیر نوس کرد. توس یکی از ز
ایونیه بود که سه هزار سال پیش از این بوسیله ی مهاجرانی که از بخش پرتانیه
به آنجا آ بنا شده بود. اهالی تلوس نیز به سان مردم فوسه رفتار
ie ME et och اكروند یی یه مس
در همانجا ساکن شدند. و اما سایر شهرهای ایونیه چون دريانها و آلینها راه مردم
LU Yl aa ee پیمان Pe ys
1 آن پس هارپاگ به
اریها . کیلیکها و پداسیها پرداخت و اندک اندک تمام نواحی آسیای
مان ایرانیان درآمد.
صفحه 40:
صفحه 41:
صفحه 42:
E22
08) Bo و aan Aes
—
Ge 2 Great C yrs 1 fs
asic ir 7
3 ان
P THE FOUR retry OF EARTH SON OF CAMBYSIS_ KING OF oT
صفحه 43:
تال و ز
نبرد بابل را از بسیاری جهات می توان مهترین حادثه در دوران زندگی
کوروش و حتی در تمامی طول دوران باستان دانست ؛ چه از نظر عظمت و >
نفوذناپذیری رویایی استحکامات بابل که تسخیر آن در خیال مردمان آن
دوران زر و جهاز جهت زار جوانمرداه رای ور
کبیر با مردم مغلوب آن شهر و یهودیانی که در بند داشتند که او را شایسته
وان دبای کذار حقوق بر ۷ کرده است. ميتوان کفت که
هرآنچه از مردی و مردمی و از و كياست داشت در بابل
نظر به اهميت اين نيست قبل از توصیف آن کمی
- خدای - آشنا گردیم ؛
آن را به پیروی از یونانیان « بایل » می نامیم در زبان
و در زبان اکدی « باب ایلانی » نامیده می شود که این هر دو
گفته پیداست که مردم چنین
ى خذايان.» مى باش
مى بايست به اصول مذهبى و خدایان خود پایبند بوده
صفحه 44:
حمورابی :
و هنگامی که حمورابی تکیه بر تخت. سلطنت بابل می زد کشوری به نسبت.
کوچک را از پدرش ( سین - موبعلیت. ) به ازنشد بده بود که تقریباً هشتاد
مايل دزازا و بيست مايل پهنا داشت وحدود آن از سپپار تا مرد )از فلوجه تا
ee a ۶
ارال را پیرامون گرفته بودند. سرتاسر جنوب تحتد
4 " (پادشاه لارسا) بود ؛ در شمال سه کشور ماری ؛
Tas, داد rele برد و در درو
کم اه
انش از همان ذ
رش مرزهای کشورش بود . لیکن با نظر به قدرت
صفحه 45:
در اموتبال بین دجله و جبال زاگرس جنگید و آن ناحیه را متصرف شد و
سرانجام در سال یازدهم از سلطنت خود توانست پیکوم را به اشغال درآورد.
1 5 از آن يس بيست سال از سلطنت خود را صرف ترمیم معابد و تقویت
استسکامات شهرهای تصرف شده کره . در بیست و همین سال از پادشاهی
ی ابل هدف تهاجم مشترک التلافی متشکل از عبلامیان ؛
گوتیان » سوباریان ( آشوریان ) و اشنونه قرار می گیرد که با دفاع ارتش
حمورابی این تهاجم ناکام می ماند. سال بعد حمورابی در تهاجمی شهر لارسا
| متصرف می شود.
ی و یک همان دشمنان قدیمی دوب
ر می کشند: انبار حمورابی نه تنها تمامی سپاهیان انان را
تا نزدیکی مرزهای سوبارتو تیز پیش روی کرده »
ee eee م تود و نراتجام دن
ه متحد مى شوئد و به
پایان دهد و تمامی مردم بين
صفحه 46:
برای اداره ی چنین کشوری که ملت ها و نژادها و مذاهب گوناگون را در بر می گرفت :
حمورابی دست به یک سری اصلاحات اداری , اجتماعی و مذهبی زد و آنها را تحت یک «
مجموعه ی قوانین » مّون کرد. اگرچه با بدست آمدن قوائین قدیمی تر از پادشاهانی چون ۸
اور - نمو » و « لت - عشتر » دیگر نمی توان حمورابی را ه نخستین قانونگزار تاريخ » اميد
ولی هنوز هم می توان او را به عنوان یک پادشاه قانونمدار و عادل ستود. براى رفع اختلافات
مذهبی و نیز برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت خود و بازماندگانش ۰ حمورابی در اين قانون
.دوك خداى بابل را كه تا آن یک خدای درجه سوم بود در راس خدایان دیگر قرار
لبته با ۱ زیرکی مذعی شد که این مقامی است که از سوی «آنو و« ان
فویض شده است. کاهنان سراسر کشور به امر شاه تقدم و وا تشیر دادند
آفرینش را از نو نوشتند تا نقش مردوک راگذارند.
صفحه 47:
صفحه 48:
ی پادشاهان پس از حمورابی به علت فساد اخلاقی و مالی خود و درباریانشان هرگز
انتوانستند عزت و شوكت كشور خود را آنكونه كه حمورابى برايشان به ارث كذاشته بود
حفظ کنند تا آنکه پس از كذشت ساليان دراز و در دوران حكومت« بختنصر » كشور
ابابل ديككر بار عظمت و اقتدار خود را بازيافت و تبديل به بزركترين و زيباترين شهر آن
دوران شد. ولى اين بار چیزی در این عظمت بود که آنرا از عظمتى كه اين كشور در
دوران حمورابی داشت متمایز می ساخت ؛ نام بابل دیگر با نام یک پادشاه قانونگذار و
ee Lae ee 0
» تضتویری که براستی شایسته
جع کر دم
آتش زد و مردم
دید که چگونه
با دستان خؤة جش م هلى
ده ا
Bo Sh nl eee وده ازيل
سي
صفحه 49:
نبونید 1
باری بختنصر با همه ی قدرتش در سال ۵1۱ پیش از میلاد از دنیا رفت و پس از
او پسرش « آول مردوک » به ساطنت رسید. او بسيار ضعيف و ناتوان بود و بس از
آنکه تنها دو سال سلطنت کرد بدست دسته ای شورشی که از شوهر خواهرش «
نرگال سار اوسور » فرمان می گرفتند , از تخت شاهی به زیر آمد. سلطنت نرگال
سار اوسور نیز چندان به درازا نکشید زیرا او بیمار بود و بزودی در گذشت. پس از
وی پسرش ۶ لابامی مردوک » شاه شد از ثبز چندماهی بیش سلطت نکرد و
مانده ی یک گروه شورشی به نام « نبونید » در سال ۵0۵ پیش از میلاد ( یعنی
از آنکه کوروش در به پادشاهی برسد ) بر تخت وی تکیه
يسر ا
ا ا
bes 1 > ر که می خواست از
آلی مصریان حمایت کند. 2 Sele tee ال 5۸
امت كزيد و حكومت بابل را به پسرش ؛ بالتازار » واگذاشت.
صفحه 50:
ثالها oe آنچه ويد را وادار بهبازگشت کرد , شنیدن خبر لل سياه لزان به
سوى بابل بود. با شنيد ن اين خبر ؛ نبونید به سرعت به بابل برگشت تا شهر را برای
دفاع در برابر هجوم پارسیان مهیا سازد. وضع سوق الجیشی هیچ درخشان نبود.
نبونید چون از سمت مشرق و از سمت شمال در محاصره افتاده بود راه گریزی بجز
از سمت مغرب » يعنى به سوی سوریه و مصر نداشت ؛ و تازه از آن طرف هم بجز
احتمال شورش مردم سوریه و بجز وعده های بی پایه ی دوستی از جانب مصر
میزی عایدش نمی شد.
از
باستانشناس مذهبی که به Go از انتقال قدرت از دولت ماد به
نكران شده بود و مى دانست كه اين انتقال قدرت بابل را
ند کوشید تا همه ی فرماندهان لشکری را با؛ فرمانشان
وق إخلل ۳
غالگر ایجاد کند. لیکن کاهنان بودند سلطان را به
صفحه 51:
آنان در ایفای وظایف مقدس خود اهانت دیده و جریحه دار شده بودند » و هیچ ry
در پی دند که خشم و کینه ی خود را پنهان بدارند. بدین جهت اعتماد
لازم به او نشان ندادند تا بتواند عوامل مقاومت در حد فراتر از کامل را به دور
خود گرد آورد. بحران قدرت شوم و بدفرجام بود. در آن هنگام که بیگانه در 2
مرزهای کشور توده می شد و کسی نمی توانست در تشخیص مقاصد او تردیدی 5
به خود راه بدهد متصدیان مقامات روحانی فکری بجز این در سر نداشتند که
ولو در صورت لزوم با حمایت دشمن هم که باشد امتیازات خود را برای همیشه
ی ۲
5و اسف انگیز بود. از آن جا که بر اثر حزقیل و
پر اینکه دوران اسارت ایشان به سر خواهد رسید و عصر
صفحه 52:
روش از جانب خداوند لایزال مأموریت یافته بود که قوم بهود را از آن زندان زرین
۱ بیرون بکشد. حزقیل که به یک خانواده ی روحانی تعلق داشت و در سیر تبعید اول 4
نهر دبان My tu Sh aL ays DU a امیدواری ابان برد او در گوس اب که 2
به هر سو ندا ذر مى دهد كوروش عامل خداوندى نجات همكيشانش خواهد بود. 7
>
پذیر است. و اسرائیل رویای
را دنبال می کند.« شاید هم دیدن پیشرفتهای سریع ایرانیان که در کار همه
های خاور نزدیک و گردآوردن همه ی آنها زیر لوای یک 3 Uo
بهتر از اداره ی همه ی کشورهای گذشته بود که اسرائیل الهام
agate 4
در همه جا شایم می کند که کوروش شکست
صفحه 53:
بدین گونه حزقیل که با شور و شوق تمام گناهان اورشلیم را برشمره بود » اکنون
پا دادن وعده ی با به وطن به تبعیدیان . آن هم در آتیه ای نزدیک » روحیه 4
ی ایشان را تقوبت می کرد. و بدین گونه پس از اعلام سلطه ی آتی خداوند بر 71
پابلی که آن همه خدا داشت و با طرح سازمان اقلیمی واهی که در آن روحانیون
ری اسدانی برحرردار cali بود احساس قوف pelea ورد
تقویت می کرد و از او می خواست که ویژگیهای نژادی خود را در محیط بیگانه
سالم و دست نخورده نگاه دارد و خطر تحت تاثیر تمدن بابل قرار گرفتن و مشابه
إن با بابلیان را به ایشان گوشزد می کرد.
کوروش پس از فتح بابل انجام داده است » سند ی به دست
به استوانه ى كوروش معروف است. انه ى كوروش كبير در
بابل بيدا شده و اصل آن در موزه ی برريتانيا نكهدارى مى شود.
| باستانشناسی به نام هرمزد « رسام » در سال ۱۸۷۹ میلادی
بزرگی از این استوانه اینک از بین رفته است ولی
وسالم مانده است سندی مهم و تاریخی است مبنی بر رفتار
و سارت آنان بودند. گوینده ی خط های آغازین اين نوشته
تأآولى از خط بيست به بعد را كوروش كبير كفته است.
صفحه 54:
و اینک متن استوانه : ۰
2 كوروش» شاه جهان , شاه بزرك , شاه توانا . شاه بایل » شاه سومر و اکد. ١ ie
ما نواحی جهان +
۲ چهار[ .)من هستم [ ......] به جاى بزركى ٠ نانوانی برای پادتناهی کشورش من 9
شده برد .
آنان را به جای آنان
+ بونیدتندیس های کهن خدایان را از ميان برد [ ..... ] و
شبیه تددیسی از ( پرستشگاه ) ازاگیلا ساخت [ ...... ] برای « اور» و دیگر شهرها.
یین پرستشی که بر آنان ناروا بود [ ..... ] هر روز ستیزه گری می جست. با
] او قوانين ناروابى در هرها وضع کرد
4
ان زندگی می کردند ماوایشان را راه کردند.
و ی را يه بایل اور برد به مردوی
وى به همه ی مردم که خانه هایشان ویران شده معطوف گردد.
صفحه 55:
۱ مردم سومر و اكد كه شبيه مردكان شده بودند :او توجه خود را به نان معطوف کرد. این موجب
ea SH gies anes Nessie 0 2
١ ۲ آنگه وی جستجوکان فرمانروای دادگری یافت , کسی که آرزو شده ۰ کسی که وی دستش را گرفت.
كوروش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زیان آورد. نامش را بهعنوان فرماثروای سراسر جهان ذكر
كرد
رس « گوتانه سراضر اقوام ترا مردرک در پیش پای او به تعظليم وادافت أمرولان وكاو
رات را که وی به دست او ( کرووش) دادهبود
۶ با عدل و داد پذیرفت. مردرک ۰ سرور بزرك ٠ پشتیبان مردم خویش ۰ کارهای پارسایانه و قلب ج
یف او را با شادی نگریست.
بابل در بيش
و يار در كتارش او را همراهى كرد.
كرانش كه شمار آن جون آب رود برشمردنى نبود با سلاح هاى آماده در کنار
كذاشت تا بى جدك و كشمكش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر
را كه وى را ستايش نمى كرد به دست او ( كوروش ) تسليم كرد.
لدت اهى .وى با جهره هاى درخيشان به بايش بوسه رَدند
يش مردكان به زندكى بازگشتند , كه همكيي زا از نياز و رنج به
کردند و یادش را گرامی داشتند.
جهان , شاه بزرك ؛ شاه نيرومند : شاه بابل . شاه سرزمين سومر و اكد ء شاه
-
صفحه 56:
١ بسر شاه بزرك كمبوجيه شاه شهر انشان ۰ نوه ی شاه بزرگ کوروش ۰ شاه شهر انشان : نبيره
ی شاه بزرگ چیش پیش شاه انشا ۰
۲ از دودمانی که هميشه از شاهی برخوردار بوده است که فرمانروائ
را بعل » و «نبو » گرامی 1
3 00 مى دارند و يادشاهيش را برای خرسندی قلبی شان خواستارند. آنگاه که من پا صلح به پابل درآمدم 5
۳ با خرسندی و شادمانی به کاخ فرمانروایان و تخت پادشاهی قدم گذاشتم. آنگاه مردوک سرور ۳
بزرگ , قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستايش او کوشیدم
۶ سپاهیان بی شمار من با صلح به پاپل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمین سومر و
کننله ی دیگری بیدا شود
بابل و همه ى شهرهايش برای سعادت ساکنان بابل که خانه هایشان مطابق
دود[ بانند تک نون که بر آنها رزا برد
ان را ترمیم کردم و دشواری های آنان را آسان کردم: مردوک خدای
آشور و نیز
صفحه 57:
۳ اکد ؛ اشنونه زمبان ؛ مه تورئوا تردن ees لسك
پرستشگاه هایشان از زمان های قدیم ساخته شده بود. 4
۲ دایانی که در آنها زندگی می کردند .من آنها را به جایگاه هایشان باز گردانیدم و 2
پرستشگاه های بزرگ برای ابدیت ساختم. من همه ی مردمان را گرد آوردم و آنها را به
موطنشان باز گردانیدم. ۱ 2
۳ همچنین خدایان سومر و اکد که نبونید آنها را به رغم خشم خدای خدایان ( مردوک )
ابل آورده بود » فرمان دادم که برای خشنودی مردوک خدای بزرگ
در منزلگاهی که شادی در آن هست بر پای دارند. بشود که همه ی
ان بازگردانده ام
پیشگاه « بعل » و « نبو » درازای زندگی مرا خواستار باشند » بشود که
بیایند بشود که آنان به مردوک سرور من, بگویند : کوروش
4
[ ..... ]من همه ی آنها را در جای با آرامش سکونت دادم.
» اردکان و فربه کبوتران.
فتشان وا مستحکم كر
AG
oes) £0 (eeeaal £800.09) 27
صفحه 58:
oe,
srr
تس
us
suc
a oh
‘eo,
per
032
لبي
a
0و6 لیف
تا
BABYLON
ni
ee
۳
شامشاهیمخامنشی در ورن کرش بزرگ
صفحه 59:
= : 39
by 0
5 4
; .خودم L تغییر می دهم 2
صفحه 60:
صفحه 61:
صفحه 62:
شفقت کوروش بر گرفته از کتاب بهودیان باستان 1
فو که ۳
در دنیای باستان رسم بر آن بود که چون قومی بر قوم دیگر فائق می آمدند . قوم
مغلوب ناجار مى شدند كه به دين مردم ييروز درآيند و از باورهاى مذهبى خود .
eae لكي جره سان مرذمئ كداية Sap Sup bl
بدست اقوام روز تاريخ به خاى انتده اند و چه بسیاو معابدی که ترس ۱۳۶ ۲۰
خاک OLS گشته اند. در چنین دنیایی بود که کوروش پرچم آزادی ادیان را
برافراشت و مردم را ( از ايرانى و انيرانى و از بت برست و خورشيد برست و يكتا
إست ) در انجام فرائض دينى خود آزاد كذاشت و حتى معابدى را كه در جريان
آسیب دیده بودند از ساخت. بهترين نمونه هاى اين جوانمردى
يان تسخير بابل مى
إكه مردم بابل خود را براي ديدن صحنه هاى ويران شدن معابدشان
ان پارسی آماده می کردند ۰ کوروش در میان آنان حاضر شد و ۳
ات زده ی آنان ؛ مردوک خدای خدایان بابل را به گرمی
را در شعله
اندکی پس از
ژندگي مر آسارت
پردازند.
صفحه 63:
کوروش به خزانه دار خود « مهرداد » دستور داد تا هر چه از ظروف طلا و نقره و
اسباب و اثاث مذهبی که در دوره ی بختنصر از معابد اورشلیم غارت شده و در
معبد مای بازكردائد و أو
که مشتمل بر پنج هزار و چهارصد تکه بود به آنان مسترد داشت. سپس کوروش از
مردمانی که بهودیان در میان آنان می زیستند خواست تا آذوقه و خواربار و مواد
لازم برای سفر را برایشان فراهم آورند و آنان نیز چنین کردند. باری ! هزاران
یهودی پس از صدور فرمان آزادیشان از جانب کوروش . به سوی شهر و دیار خود
روانهشدند وبا کمک ایرتبان موفق فلاند شهر کرد را ار نو رد وا کات و
اقی مانده است را به يهوديا
همه ی آن اثاث را
بزرگ و ستودنی ۰ از کوروش در کتاب های مقدس یهودیان به
تایش چنان است که تورات کوروش «سیح
جدین صورت از دیر باز کودکان بهودی از
گی خود از طریق کتب مذهیی با این ابر مرد بشر گشته و
توت او را می ستایند. مسیحیان نیز که به پایه و شالوده
مى کنند و مقامی بلاتر
در قرآن مجید نیز چناکه به
ن ) به نیکی یاد شده و بدین
تورات بهود است » کوروش را
صفحه 64:
4 درگذشت کوروش ۰
مرگ کوروش نیز جون تولدش به تاريخ تعلق ندارد. هيج روايت قابل اعتمادى كه
از جكونكى مرك كوروش سخن گفته باشد در دست نداريم و ليك از شواهد
چنین پیداست كه كوروش در اواخر عمر براى آرام كردن نواحى شرقى كشور که
در جريان فتوحاتى كه كوروش در مغرب زمين داشت ناآرام شده بودند و هدف
تهاجم همسايكان شرقى قرار كرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در
شرق جنكيده است. بسيارى از مورخين , علت مرك كوروش را كشته شدنش در
نگی که با قبیله ی ماساژتها ( یا به سکاها ) کرده است دانسته اند ابر
پاریزی در مقدمه ای که کتاب «ذوالفرنین یا کوروش کب
آنچه بر پیکر از مرگ می گذود را اینچنین شرح می
و
صفحه 65:
ساعت قبل از ورود جنازه به شهر پرسپولیس ( تخت جمشید )۰
اریوش با درباریان تا بیرون شهر به استقبال جنازه کوروش رفتند و جنازه را
اوردند. نوزاندگان در پیشاپیش مشایعین جنازه. آهنگهای غم انگیزی می
نواختند , پشت سر آنان پبلان و شتران سپاه و سپس سه هزارتن از سربازان
بدون سلاح راه می پیمودند این جمع سرداران ی که در جنگهای
کوروش شرکت داشته بودند نیز حرکت می کردند. پشت سر آنان گردونه ی
پاشکره سلطتی کوروش cl ASUS چهار عال بند بود و هشت امس سید با
انه يراق طلا بدان بسته بودند پیش می آمدند.
بر روى اين ردونه قرار داشت. محافظان جسد و قراولان خاصه
Es رودهای خا اخورشي دأو بهرام م وهر
وم اسادند و بخورامی سوزانند در وسط
. تاج شاهنشاهی بر روی ع کرت رت
بر و بالا زنان قرار داده مخصوص و
کی كوروش از آن سپهسالار بر گردونه
۲ را در دست داشت. بعد از
Oe زرین و تفایس و ذخایری که مخصوص کوروش بود - یک
- حركت می دادند.
صفحه 66:
pt:
=
همین که تزدیک شهر رسیدند داریوش ایستاد و مشایعین را ام به توقف داد و خود با
چهره ای اندوهناک . آرام بر فراز گردونه رفت و بر تلبوت بوسه زد ؛ همه ی حاضران
خاموش بودند و نفس ها حبس كرديده بود. به فرمان داريوش دروازه هاى قصر شاهى
1 ( تخت جمشيد ) را کشودند و جنازه را به قصر خاص بردند. تا سه شبائه روز مردم با
۰ احترام از برابر بيكر كوروش مى گذشتند و تلجهلى كل نثار مى كردند و موبدان
سرودهلی مذهبی می خواندند.
روز سوم که اشعه ی زرین آفتاب بر برج و باروهای کاخ باعظمت هخامنشی تایید » پا
همان تشریفات جنازه را به طرف پاسارگاد - شهری که مورد علاقه ی حاص کوروش
بود - حرکت دادند. بسیاری از مردم دهات و قبایل پارسی برای شرکت در این هراسم بترم
و
كنار رود
سيرع
آزاگه کوروش بزرک در سل ۱۳۷۶۶ علی سای NOB
— :
صفحه 67:
هنگامی که پیکر کوروش به خاک می سپردند » پیران سالخورده و جوانان دلیر ؛
یکصدا به عزای سردار خود پرداختند. در دخمه مسدود شد . ولی هنوز چشمها
بدان دوخته بود و کسی از فرط اندوه به خود نمی آمد که از آن جا دیده بردوزد.
به اصرار داریوش , مشایعین پس از اجرای مراسم مذهبی همگی باز گشتند و تنها
چند موبد برای اجرای مراسم مذهبی باقی ماندند.
صفحه 68:
شیب
یات ۱
۲ ۱(
صفحه 69:
5 : ١ 3
ستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری
۰
پس اگر همفکر خود نیافتی مثل خد
کوروش کبیر
صفحه 70:
,رات رویز انز
صفحه 71:
ذوالقر: %
از منظرقرآن و اعاريث
آيت الله سيد مجتبى موسوى لارى
لوروش كبير كه با نام ذوالقرنين در قرآن آمده است
صفحه 72: