زندگی نامه آبراهام مزلو

زندگی نامه آبراهام مزلو

اسلاید 1: موضوع: زندگی نامه آبراهام مزلودانشجو: غزل نورپی ملایریاستاد: آقای محمد مجدیانرشته: مشاوره2

اسلاید 2: مقدمه آبراهام مزلو در اول آوریل ۱۹۰۸ در محله‌ای فقیرنشین در بروکلین، ایالت نیویورک، به دنیا آمد. پدرش ساموئل، یک یهودی روس بود. ساموئل یک چلیک ساز (پیت ساز) بود که بعد از یک توقف کوتاه در فیلادلفیا، به خانه ی اقوامش در نیویورک رفت و با آن‌ها زندگی کرد. در آنجا بود که به دخترعموی خود، رُز، در کی‌اِف نامه نوشت و از او خواست تا به آمریکا آمده و با او ازدواج کند. دخترعمویش این کار را کرد، و آبراهام کوچک اولین فرزند از هفت فرزند آن‌ها بود. خانواده ی آن‌ها بسیار «خانه به دوش» بود؛ یعنی، هر چه کار و بار پدرش به کُندی بهتر می‌شد، آن‌ها قادر می‌شدند از آپارتمان‌هایی بدون آب گرم و بدون شوفاژ به خانه‌هایی اندکی بهتر بروند. تعداد این اسباب کشی‌هابسیار زیاد بود.3

اسلاید 3: مادر خرافاتی مادرش زنی نامهربان، خشکه مذهب، و خرافاتی بود که انگار وظیفه‌اش اذیت کردن آبراهام است. مادرش می‌گفت اگر به جای در، از پنجره بیرون برود، خدا او را سنگ می کند. اگر از شیشه ی عسل بخورد، خدا زبان او را بند خواهد آورد. این تهدیدها از بابت انتقام خداوندی باعث شد تا حس کنجکاوی که در دانشمندان مشاهده می‌شود در آبراهام به وجود آید. او به جای در، از پنجره وارد خانه و از آن خارج می‌شد و می‌دید که سنگ نشده‌است؛ یواشکی به سراغ شیشه ی عسل می‌رفت و با هر انگشتی که از آن می‌خورد، اسم برادران و خواهرانش را تند تند تکرار می‌کرد و متوجه می‌شد که زبانش بند نمی‌آید. به همین دلیل، مزلو معتقد شد که افراد مذهبی که روشن فکرانه به مطالعه ی مذهب نمی‌پردازند، خرافاتی می‌شوند. 4

اسلاید 4: بی رحمی های مادرش بی‌رحمی‌های مادر مزلو بسیار زیاد و متنوع بودند.سر میز غذا، او حتماً کاری می‌کرد که به آبراهام غذای کمتری برسد. او می‌خواست که آبراهام، به عنوان پسر بزرگ خانواده در برابر دیگران کوچک شود و مقام خود به عنوان برادر بزرگتر را از دست بدهد. در اینجا یک پیام ظریف نیز وجود داشت: اگر غذا دادن به معنای ابراز محبت بود، این کار نشان می‌داد که مادرش هیچ محبتی نسبت به وی ندارد. 5

اسلاید 5: 6