سرگرمی و طنز

شما دو انتخاب دارید!

صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:

صفحه 4:

صفحه 5:

صفحه 6:

صفحه 7:

صفحه 8:

صفحه 9:

صفحه 10:

صفحه 11:

صفحه 12:
جرى ياسخ دادء ”هر روز صبح كه از خواب بیدار می شوم و به خودم ‎Ar Se‏ امروز دو انتخاب دارم. توانم در حالت روحی خوبی باشم و ۱ ‎le lent sree‏

صفحه 13:

صفحه 14:

صفحه 15:

صفحه 16:

صفحه 17:
شما همه موضوعات اضافى و دست وا ۹ ؟ پاگیر را کنار می گذارید. هر ۳ ‎ete ict 1‏ ۱ renee

صفحه 18:
۱ en ect) ep pe ae ‏موقعيتها واكنش نشان دهيد.‎ "AES ren ye Coeercope een eee on? ‏روحى شمارا تحت تاثير قرار دهند.‎ ١ ‏ا ا لت‎ Cerne SS eS ete)

صفحه 19:

صفحه 20:
من آگاه شدم که جری تصادفا کاری انجام داری نباید انجام داد

صفحه 21:

صفحه 22:

صفحه 23:
5 با سه مرد سارق ‎Ww}‏

صفحه 24:

صفحه 25:

صفحه 26:
درحالیکه او داشت گاوصندوق را باز۷ می کرد

صفحه 27:
د ع العام )5 2 5 به او شليى

صفحه 28:
=e 500 ‏|شبختانه‎ ‏سریعا‎ nl ‏كردند‎ cd ites

صفحه 29:
۱۳-۳۵ Byer

صفحه 30:
و هفته ها مراقبتهای ویژه

صفحه 31:
جرى از بيمارستان ترخيص شد در حالیکه بخشهایی از گلوله ها هنوز در بدنش وجود داشت.

صفحه 32:
من جرى را شش ماه يس از أن واقعه ديدم.

صفحه 33:
0 ی

صفحه 34:
‎earns) lene‏ من اندكى بهتر بودم قلو می شدم. می خواهی جای "گلوله را ببینی؟ ‎ ‎

صفحه 35:
مر ‎A‏ 0 ‎ee‏ ز ديدن زخمهاى او امتنا دم» اما از او پرسیدم هنگا ۰ ‎ee‏ ‏می كد 1 1

صفحه 36:

صفحه 37:

صفحه 38:

صفحه 39:
جری ادامه داد» ” كادر يزشكى الي بودند. آنها مرتبا به من می گفتند که خوب خواهم شد.

صفحه 40:

صفحه 41:
من از چشمان آنها می خواندم ” اين مرد مردنی است.*

صفحه 42:
۳ CIN py

صفحه 43:

صفحه 44:
تتومند بود که با صدای باند از لا

صفحه 45:
Uae Re Er

صفحه 46:

صفحه 47:

صفحه 48:

صفحه 49:

صفحه 50:
من انتخاب کردم که زنده بمانم. لطقا مرا مثل یک آدم زنده عمل کنید نه مثل مرده ها.

صفحه 51:
ee rege nape ‏خاطر طرز فکر حیرت انگیزش»‎ جری زنده ماند

صفحه 52:

صفحه 53:
هر روز شما این انتخاب را دارید که پاز زندگی خود لذت ببرید و یا از آن

صفحه 54:
قد ی ادي 1 شماست - و هيجكس نمى تواند / نرزا كنترل كرده و يا از شما بكيرد.

صفحه 55:
بنابراين» اكر بتوانيد از آن محافظت کنید» سایر امور زندگی ساده تر مى شوند.

صفحه 56:
حال شما دو انتخاب داريد:

صفحه 57:

صفحه 58:
اميدوارم كه شماره © را انتخاب كنيد. من كه اينكار را كردم.

شما دو انتخاب دارید جری مدیر یک رستوران است. او همیشه در حالت روحی خوبی به سر می برد. هنگامی که شخصی از او می پرسد که چگونه این روحیه را حفظ می کند، معموال پاسخ می دهد: ”اگر من کمی بهتر از این بودم دوقلو می شدم“. هنگامی که او محل کارش را تغییر می دهد بسیاری از پیشخدمتهای رستوران نیز کارشان را ترک می کنند تا بتوانند با او از رستورانی به رستوران دیگر همکاری داشته باشند. چرا؟ برای اینکه جری ذاتا یک فرد روحیه دهنده است. اگر کارمندی روز بدی داشته باشد، جری همیشه هست تا به او بگوید که چگونه به جنبه مثبت اوضاع نگاه کند. مشاهده این سبک رفتار واقعا کنجکاوی م;را تحریک کرد ،بنابراین یک روز به سراغ او رفتم و پرسیدم: من نمی فهمم! هیچکس نمی تواند همیشه آدم مثبتی باشد .تو چطور اینکار را می کنی؟ جری پاسخ داد” ،هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم و به خودم می گویم ،امروز دو انتخاب دارم. می توانم در حالت روحی خوبی باشم و یا می توانم حالت روحی بد را برگزینم. من همیشه حالت روحی خوب را انتخاب می کنم هر وقت که اتفاق بدی رخ می دهد، می توانم انتخاب کنم که نقش قربانی را بازی کنم یا انتخاب کنم که از آن رویداد درسی بگیرم. هر وقت که شخصی برای شکایت نزد من می آید ،می توانم انتخاب کنم که شکایت او را بپذیرم و یا انتخاب کنم که روی مثبت زندگی را مورد توجه قرار دهم. من همیشه روی مثبت زندگی را انتخاب می کنم. من اعتراض کردم ”اما این کار همیشه “به این سادگی نیست جری گفت ” همینطور است“ ”کل زندگی انتخاب کردن است .وقتی شما همه موضوعات اضافی و دست و پاگیر را کنار می گذارید ،هر موقعیتی ،موقعیت انتخاب و تصمیم گیری است. شما می توانید انتخاب کنید که چگونه به موقعیتها واکنش نشان دهید. شما انتخاب می کنید که افراد چطور حالت روحی شما را تحت تاثیر قرار دهند. شما انتخاب می کنید که در حالت روحی خوب یا بدی باشید. این انتخاب شماست که چطور زندگی کنید“ چند سال بعد، من آگاه شدم که جری تصادفا کاری انجام داده است که هرگ;ز در صنعت رستوران داری نباید انجام داد او درب پشتی رستورانش را باز .گذاشته بود و بعد ؟؟؟ ،صبح هنگام او با سه مرد سارق روبرو شد آنها چه می خواستند؟ #123*+!@$%&*~ درحالیکه او داشت گاوصندوق را باز می کرد به علت عصبی شدن دستش لرزید و تعادلش را از دست داد. دزدان وحشت کرده و به او شلیک کردند. خوشبختانه ،جری را سریعا پیدا کردند و به بیمارستان رساندند. پس از 18ساعت جراحی و هفته ها مراقبتهای ویژه جری از بیمارستان ترخیص شد در حالیکه بخشهایی از گلوله ها هنوز در بدنش وجود داشت. من جری را شش ماه پس از آن واقعه دیدم. هنگامی که از او پرسیدم که چطور است، پاسخ داد ” ،اگر من اندکی بهتر بودم دوقلو می شدم .می خواهی جای “گلوله را ببینی؟ من از دیدن زخمهای او امتناع کردم ،اما از او پرسیدم هنگامی که سرقت اتفاق افتاد در فکرت چه می گذشت. جری پاسخ داد” ،اولین چیزی که از فکرم گذشت این بود که باید درب پشت را می بستم“ ”بعد ،هنگامی که آنها به من شلیک کردند همانطور که روی زمین افتاده بودم ،به خاطر آوردم که دو انتخاب دارم :می توانستم انتخاب کنم که زنده بمانم یا بمیرم .من انتخاب کردم که زنده بمانم“. پرسیدم ” :نترسیده بودی“ جری ادامه داد ” ،کادر پزشکی عالی بودند .آنها مرتبا به من می گفتند که خوب خواهم شد. اما وقتی که مرا به سوی اتاق اورژانس می بردند و من در چهره دکترها و پرستارها وضعیت را می دیدم ،واقعا ترسیده بودم. من از چشمان آنها می خواندم ” این مرد مردنی است“. ”می دانستم که باید کاری کنم“ پرسیدم ”چکار کردی“ جری گفت ”خوب ،آنجا یک پرستار تنومند بود که با صدای بلند از من می پرسید آیا به چیزی حساسیت دارم یا نه“ من پاسخ دادم ”بله“ دکترها و پرستاران ناگهان دست از کار کشیدند و منتظر پاسخ من شدند. یک نفس عمیق کشیدم و پاسخ دادم ” گلوله“ درحالیکه آنها می خندیدند گفتم: من انتخاب کردم که زنده بمانم .لطفا مرا مثل یک آدم زنده عمل کنید نه مثل مرده ها. به لطف مهارت دکترها و البته به خاطر طرز فکر حیرت انگیزش، جری زنده ماند من از او آموختم که هر روز شما این انتخاب را دارید که از زندگی خود لذت ببرید و یا از آن متنفر باشید. طرز فکر تنها چیزی است که واقعا مال شماست – و هیچکس نمی تواند آنرا کنترل کرده و یا از شما بگیرد. بنابراین ،اگر بتوانید از آن محافظت کنید ،سایر امور زندگی ساده تر می شوند. حال شما دو انتخاب دارید: .1می توانید این پیام را پاک کنید. .2می توانید آنرا به فرد دیگری بفرستید که به آن توجه کند. امیدوارم که شماره 2را انتخاب کنید. من که اینکار را کردم.

51,000 تومان