صفحه 1:
درس دوازدهم جلسه دوم
صفحه 2:
صفحه 3:
HBS خَاشُعَا متَصَدّعًا مّنْ aii) جَبَل Sle Sail lib Wisi َو
صفحه 4:
ابه 101 و 102 سوره المؤمنون
=)
قذا ثفخ في الصُورٍ قلا آتشات با تستمم بومندا ولا بتساء ون |[
هنکامی که در «صور» دمیده PAB خویشاوندی میان
آنها در آن روز نخواهد بود؛ و از یکدیگر تقاضای کمک نمیکنند (چون
کاری از کسی ساخته نیست)!
فَمَنْ تقلت موازيتهة وت خ قم الفتلخون
و كسانى كه وزنه اعمالشان سنكين است» همان رستكارانند!
صفحه 5:
ابه 103 و 104 سوره المُوّعمنوت
ومن حَقّت مواريئة قأُوليِك الّذِينَ حسِروا أَنْفْسَهُمٌ فِي THE
خَالِدُونَ
و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشدء كسانى هستند كه سرمايه وجود خم را
از دست داده» در جهنم جاودانه خواهند ماند!
تلقَخ وجُوَهم الا وف فيها كَالِحُونَ
شعلههای سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهایشان نواخته میشود؛ و در
دوزخ چهرهای عبوس دارند.
=)
صفحه 6:
ابه 105 و 106 شوره المُوّعمنو )=
أَلَمْ تكن آياتي نثلى عَلَيْكُمْ فَكُنتم يها تُكَدْبُونَ
(به آنها گفته میشود:) آبا آبات من بر شما خوانده نمیشد» پس آن را
تكذيب مى كرديد؟! 5
قالوا رتنا علبت علبتا شفوتتا وکا قومقا حالین ۱
میگویند: «پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره شده و ما قوم كمراهى بوديم!
0
كه
صفحه 7:
ابه 107 و 108 سوره المؤمنون 7
َبّنَا أَخْرِجْنَا منها قان غذنا قاّا طالمون ۳
پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون ah اكر بار ديكر تكرار كرديم قطعاً
a) pate مسق »)۲
قال احْسَنُوا فیها ولا لْمُون
(خداوند) میگوید: «دور شوید در دوزخ؛ و با من سخن مگویید!
3
صفحه 8:
ابه 109 و 110 سوره المُوّعمنوت
إئة كان قریق من عبادي یفولون 5 sacls Esl نا وارحفتا وا
(فراموش کردهاید) گروهی از بندگانم میگفتند: پروردگارا! ما ام
آوردیم؛ ما را ببخش و بر ما رحم کن؛ و تو بهترین رحم کنندگافی! )=
فَانَحَدْئُمُوهُمْ سِخربًا حَتّى أنْسَؤكم ذكري وَكنْتمْ مِنْهُمْ تَصْحَكُونَ
امّا شما آنها را به باد مسخره كرفتيد تا شما را از باد من غافل کردند؛ و شما به
آنان مى خند بديد!
صفحه 9:
ابه 111 و 112 سوره الفؤمنون
إِنّي جَرَيْنهُمْ اليَومَ يمَا ad agl ly sie الْقَائِرُونَ . 7
ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان باداش دادم؛ آنها بيروز و
رستگارند!» Au
قال كم ليم في الأرص 55 سنین
(خداوند) میگوید: «چند سال در روی زمین توقف کردید؟»
صفحه 10:
ابه 113 و 114 سوره الفؤمنون 7
قالوا ِا وما از بَقض بَوم قاشأل الْعادین )=
(در پاسخ) میگویند: «قنها به اندازه یک روزه با قسمتی از یک روز! از آنها
که میتوانند بشمارند بپرس!» 5
قال |ٍن لیم الا قلبلا لو Og als ABS ASST 2
میگوید: «( آری) شما مقدار کمی توقف نمودید اگر میدانستید!»
صفحه 11:
ابه 115 و 116 شوره المُوّعنوت 4
اه ال
آَقحستثم نما حلقتاكم عننا واكم لْتا لا ئرجفون >
آیا کمان کردید شما را بیموده آفریدهاي و بسوی ما باز نمیکر دی
قتعالى ju5all 25 96 3 al] Fal ual ali الگریم
=}
پس برتر است خداوندی که فرمانروای حقّ است (از اینکه شما را بیهدف
آفریده باشد)! معبودی جز او نیست؛ و او پروردگار عرش کریم است!
صفحه 12:
خلق کردیم , مهربنان , رحم
صفحه 13:
خلق کردیم , مهربنان , رحم
صفحه 14:
صفحه 15:
صفحه 16:
صفحه 17:
صفحه 18:
صفحه 19:
صفحه 20:
۶ و 3 ۵ سم
رود ریاشع
صفحه 21:
رسيت 0 سم کت
و قلربلغفر و آرحم و انتغیر(3
-
mes: ۱
J 3 كه
س< ac Woe — سح عم تجاح
وبگو: پروردگارا بسیامرز و رحم کنو تو(3
بهترینمهرانان ی
صفحه 22:
«۵
۲
صفحه 23:
ساعت امتحان بود. تنبلی و سستی در درس خواندن؛ کار دستم داده بود و اضطراب سراپای وجودم
را گرفته بود. چه کنم؟ هر لحظه فکری به ذهنم میآمد. آخر تصمیم خود را گرفتم.
کتاب درسی را در کشوی میز گذاشته و با ظرافت تمام آن را طوری قرار دادم که نه کسی متوجه شود و
نه به هنكام استفاده دجار مشكل شوم . لحظهای احساس آرامش کردم. معلم وارد کلاس شد و پرگههای
سژال را توزیع کرد. همه آمادة امتحان بودیم. اما ناگهان او بچههای کلاس را غافلگیر کرد. آهسته آهسته
به سوى تخته سياه رفت و آیهای کوته از کناب بزرگ آسمانی را برروی آن نوشت :
shed
سپس روبه ما کرده و تنها یک کلام گفت : «آخرین نفر» ورقههای امتحان را به دفتر بیاورد و به من
تحویل دهد). آنگاه پیش جشمان مبهوت ما از کلاس خارج شد. او نگاه همواره ناظر خدا را به یاد ما
آورد و خود رفت. حالت عجیبی به من دست داد. من که از امتحان چیزی بلد نبودم. در ورقهام هیچ
چیز ننوشتم جز یک جمله :
آری, یافتم که خدا هميشه مرا میبیند!