صفحه 1:
1 ۰ هو 1 + مه 7
٠ هه 2
ی ا وا
درس هشتم جلسه دوم
صفحه 2:
صفحه 3:
لو نا هدّا ia ل مَتَصَدَعًا مّنْ خَشْيّة
صفحه 4:
ریک توا یر آملا 13 » وم سیر اْجبال وی الأرض aut
وَحَسَرْنَاهُمْ es نفادز pee أَحَدًا 40 » وغرضوا علی ری فا
موعدا AAD وضع کناب فترى الْمُجْرِمِينَ ن مشفقین loo فيه
0 هذا الکتاب لا ini ate و
ae ga
lac تنك و هع م شهدنم حلق all ad ده
والأض ولا خلق آنفسهغ Asie EES lag المضلین عَضدا « ۰۵۱
م اه
ee bed shin CN) a لهم وجعلنا هم
زند. زیفت زندگی دنیاست: و باقیات صالحات ( ارزشهای پایدار و شایسته) ثوایش نزد پرو (7 ل
بهتر و امیدبخشتر است! (46)
و روزى را به خاطر بياور كه كوهها را به حركت درآوريم: و زمین را آشکار او مسطح) مبینی: و همه آنان
( انسانها) را برسانگيزيم. و احدی از ايشان را قروكذار نخواهيم كرد! (47).
آنها همه در يك صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه مشوند: (وبه آنان گفته مشود:) همگی نزد ما
آمديد, همان كونه كه نخستين بار شما را أفريديم! اما شما گمان مکردید ما هركز موعدى برايتان قرار
تخواهيم داد! (48)
و کتاب [ کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست) در آن جا گذارده مشود, پس گنهکاران را مبينى كه از
آنچه در آن است, ترسان و هراسانند: و مگویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچك
و بزركى را فرونكذاشته مكر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و ان در حالی است که) همه اعمال خود را
حاضر صبینندز و پروردگارت به هیچ کس ستم نسکند. (49
به اد آرد زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آتها همگی سجده کردند جز ابلیس -
كه ازجن بود- و از فرمان بروردكارش بيرون شد آيا ابا اين حال,) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود
انتخاب مکنید, در حالی که آنها دشمن شما هستند؟! (فرمنبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت
خداء) چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران! (150
من هرگز آنها (ابلیس و فرزندانش) را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین, و نه به هنگام آفرینش خودشان,
حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراهکنندگان را دستیارخود قرار نصدهم! )51(
به خاطر بیورید روزی را که (خداوند) مگوید: «همتیانی را که بای من صپنداشتید, بخوانید (ت به كمك
شما بشتابند!)» ولی هر چه آنها را سخوانند جوابشان نسدهند: و در میان این دو گروه, کانون هلاکتی
قراردادهايم! (52)
و كنهكاران, آتش (دوزخ) را صبينند: و يقين صسكنند كه با آن درصآميزند.و هيج كونه راه كريزى از أن
صفحه 5:
صفحه 6:
صفحه 7:
تر کیبات
و وجدوا ما عملوا
ویافتند آنچه انجام دادند ..
صفحه 8:
ترکیبات
لا یذ
و 3
رَبك
صفحه 9:
تر کیبات
ooo
oo ¢ 2 2 7
و ادقلنا للملائکه
صفحه 10:
تر کیبات
فُسَحَدوا الا ابلیس
صفحه 11:
صفحه 12:
افرید تورا
صفحه 13:
صفحه 14:
لا و للابللما2
صفحه 15:
Vib Jo Ce beds
Jlo Las وَيقولوديا 3
صفحه 16:
نَ دهد ای ای و
لا يعَادر YI SS IG GBD
صفحه 17:
97 30 Yu 4 / bee!
4 LF SES
4 ED ول حك وا he
Le eS ee ee Ea ee 3 oe
١ داده NAS و حاضر بافتند انجه را "
| b حاصر د چه ر نجام 9 ۱
| ۰
يبيب سس سوب
صفحه 18:
نس با فرآن ر
ete
وَل is ریت بك آحدا (۴۹)
صفحه 19:
نماز در اتاق ژثرال
دورة خلبانى من در آمریکا تمام ده بود و بهترین نمرات
را در امتحانات پروازی بهدست اورده بودم» ولی به
خاطر گزارشهایی که در پروندهام رجود داشت. كواهيتامة
خلبانی برایم صادر نمیشد. سرانجام روزی به دفتر رئيس
دانشگاه, که یک ژنرال آمریکایی بود» احضار شدم. به
اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم.
پروندهام در مقابل او روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود
که بايد نسبت به قبول ریا رد شدنم در خلبانی نظر میداد.
او پرسشهایی کرد که من پاسخ دادم. از ستالهای ژنرال
برمیآمد که نظر خوبی نسبت به من ندارد.
صفحه 20:
نماز در اتاق ژنرال
ناگهان در اتاق به صدا درآمد و منشی ژنرال وارد شد.و
پس از احترام از او خواست تا برای کار مهمّی از اتاق خارج
شود. با رفتن ژنرال من مدتی در اتاق تنها ماندم, به ساعتم نگاه
کردم؛ وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم ای کاش در اینجا
نبودم و میتوانستم نمازم را در ال وقت بخوانم. انتظارم
برای آمدن ژنرال طولانی شد. اندیشیدم که هیچ کاری مهمتر
از نماز نیست. با خود گفتم خوب است نمازم را همین جا
صفحه 21:
ot ۳ ۰
نماز در اناق ژنرال
بخوانم تا پیش از آمدن ژنرال خواندن نمازم تمام شده باشد.
به گوشهای از اتاق ژنرال رفتم و روزنامه ای را كه در آنجا بود
برداشتم و روى زمين بهن كردم. مُهرم را از جيبم دراوردم
و مشغول خواندن نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم كه
زنرال وارد اتاق شد. با خود گفتم : چه کنم؟ نمازم را ادامه
دهم و یا آن را قطع کنم؟ بالأخره تصمیم گرفتم نماز را ادامه
دهم, جون هرجه خدا بخواهد همان خواهد شد.
نمازرا تمام كردم ودر حالى كه برروى صندلى مى تشستم از
زنرال به خاطر اينكه معطّل شده بود. عذرخواهى كردم. زنرال»
پس از چند لحظه سکوت. از من پرسید : جه مى كردى؟!
گفتم : عبادت میکردم.
گفت : بیشتر توضیح بده.
گفتم : دين اسلام به ما مسلمانان دستور میدهد که در
ساعتهای خاصی از شبانهروز. با خداوند مناجات کنیم و
نام این عبادت, نماز است. زمان آن عبادت فرا رسیده بود.
من از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و نمازم را خواندم.
ژنرل نگاه عمیقی به من كرد و كفت : پس این گزارسهایی
که در پروندهات نوشتهاند به دلیل همین کارهایت بوده است!
گفتم : شاید!
نمیدانم خداوند به خاطر اين نماز جه اثرى در دل او
كذاشت كه قلم خودنويسش را برداشت و كواهينامة خلبانى
مرا امضا كرد.
أن روز به اؤلين جاى خلوتى كه رسيدم به ياس اين
نعمت بزركى كه خداوند به من داده بود. دو ركعت نماز
شکر خواندم.
صفحه 22:
0_5 نماز درهاتاة
من المؤمنين تیال تا ما عاهدوا
1
ge يدل
۱ al
صفحه 23:
dss aul
نماز در م م یو ال . ,
ete ee eres
صفحه 24:
نماز در اتاق ژنرال
خاطرهای که خواندید از سراشگر شهید خلبان عباس شجاعتهای بسیاری نشان داد و با هواپیمای جنگی خود
بابیی, یکی از شجاحترین خلبانن نیروی هوایی بود. او - بسیاری از هواییماهای دشمن را سرنگون کرد.
دور؛ خلبانی را یش از پیروزی انقلاب اسلامی در آمریکا به این رزمندة دلیر سرانجام در روز عید قربان سال ۱۳۶۶
پایان رساند. شهید بابایی در سالهای دفاع مقدس, از خود به شهادت رسید و از خود حماسهای جاوید باقی گذاشت".