صفحه 1:
قوای نفس و رابطه
نفس و قوا
صفحه 2:
مفهوم قوای نفس
عربی: جمع واژه قوه به معنای نیرو و توان
فلسفه: به معنای منشا انجام IS ریا به عبارت دیگر
به معنای مبدا صدور قعل ue
صفحه 3:
وحدت يا کثرت قوا
مطارى اافيلسؤقا و مسلمان مستقدید کهمن فبی:دارای قوای معددی ات آن
alae دلایل آلها برای این باور عنارت است از اینکه وقتی بذ کارهایی که تفش انجام
می دهد توحه کنیم متوجه می شویم که این گارها پا یکدیگر تفاوت اساسی دارد برای
مثال تفس انسان از جهتی دارای تواتایی ادراک و فهم است و از اين راه مثلا رنگ اشیا
را درک مس کند و از جهتی دیگر دازای توانایی,تحزیک ورب حرکت دز آوردن اغضا و
ls يدن اسك
با بررسى این اقعال :و کارها تتتخض ینشون کف اراک از نبتخ کیف استت یکی از از
هاي رابكان أست و تحريك از سنج آن بقل با همان کنش است که یکت دیگر آز از های
نه گانه می باشد این تفاوت اساسی بیان می کند که انجام کارهای مختلف مستلزم
داشتن قوای متعدد آست بتابزاین:هر قوه کار خاصن زا بز عهده:دازد
ol dds سكن ير يز اساسل يكى إ3 اصول قلسقه ارم بسی خاستسلت و مطلول که
مت گوید هر معلولی, از هر غللی به وجود تمیآید واض و دهن انث
بنايراين تفاوت كنش ها و افعالى كه از نفس يديد مى آبند نشان دهنده دو چیز است
ولا نشاندهنده آن است که نفس به صورت مستقیم این کتش ها را انجام نمی دهد
انیا هر ستخ از این کنش:ها بزخاسته از علت:و قوه ای خاص است
صفحه 4:
قوای نفس
از بحث وحدت تا تعدد قوای نفس که بگذریم فیلسوفان مسلمان علاوه بر اینکه قائل به انواع
متعددی از نفس می باشند برای هر کدام از آنها قوای زیادی را بیان کردهاند. با توجه به تعدد
نفس هر یک از نفس های نباتی حیوانی و انسانی قوای خاصی دارند
قواى نفس
قوای نفس نباتی
قوای نفس حیوانی
قوای تفس انسانی
صفحه 5:
نفس نباتی
نفس نباتی اولین مرتبه از مراتب نفس است. این نفس در گیاهان وجود دارد. البته بنابر تبیینی که
از پیدایش و تکامل نفس دارد, هر یک از نفوس سه گانه در مرحله اول حدوث نفسصدر المتالهین
نباتی بودهاند و سپس با کسب کمالات جدید به نفس حیوانی و انسانی تبدیل شدهاند .بدین معنی که
, رشد و تولیدتغذیهاولین اثری که در یک موجود دارای حیات ظهور پیدا میکند, زندگی است که با
مثل شروع میشود. سپس در مرحله بعد حیات حسی و حرکتی و در مرحله آخر زندگی همراه با علم
در مورد به وجود آمدن نفس نباتی میگوید:ملا صدراو تمییز خوبی از بدی است .بر همین اساس
برمی دارد. خداوندچون مزاج گیاه نسبت به معادن به اعتدال نزدیک تر است, پس گامی به سوی
بر اين استوار است که کسی که یک وجب به او نزدیک شود خداوند چندین ذرع به اوسنت الهء
نزدیک تر میشود, به همین جهت خداوند خلعتی به عنوان صورت کمالیهای به او اعطا میکند تا نوع
آن گیاه به وسیله آن حفظ شود.این هدیه الهی همان نفس نباتی است که دارای قوای سه گانه رشد و
است و به وسیله آن نوع آن گیاه به واسطه تولید مثل محفوظ میماندتولید مثلتغذیه و
صفحه 6:
قوای نفس نباتی نیز که به تکرار در متن از آنها در متن یاد
کردیم سه قوه هستند:
رفته از بدن,تحلیل قوه غاذیه: کار اين قوه اینست که جهت ساخت اجزای
مواد خارجی را جذب بدن کند و پس از تغیبر شکل, آنها را شبیه اعضای
بدن سازد.
قوه منمیه: اين قوه بر ابعاد جسم به صورتی که مشابه اجزای گیاه باشد
خود برسد.رشدمیافزاید به گونهای که آن جسم گیاهی یا حیوانی به کمال
یا گیاهی که بالقوه شبیه آنجسم حیوانی قوه مولده: اين قوه بخشی از
جسم است را جدا میکند و سپس به کمک اجسام دیگری که شبیه آن
جسماند. آن بخش بالقوه را بالفعل میکند, به تعبیری دیگر, وظیفه تولید
مثل را بر عهده دارد
صفحه 7:
چهار قوه ديكر در نبات وجود دارد كه بدين
,به أبن قو خدمت ميكتد |
ار عبارت است از: قوای جاذبه,
هاضمه. ماسکه و داقعه همچنین کیقیا؛
جهاركاته يعنى حرارت. برودت. رطویت
هیوست هر کدام به نخوی oil's 133
یکی از سه قوه نباتیه و مراد قوت تغذيه
يأ به عبارتى قوه رشدء برورش و توليدمثل
شترک در انسان, حوان و كياه أست.
قوه عازه قوهای آست که بأعت بر هستی
فص ور مات مان اوست وج ۳
مشاه aon كه در أن فاد
م سنس يدان مب سابد يدل عا حال
باشد لذا اين قوه. جسم را احاله كرده تا
-مشاکل جشمی که در آن است گردد
قوه غاذیه
صفحه 8:
قوه ناميه
وهمقوة تزيد فوا اجسم الأاىقهىفيه بااجسم ا امتشبه به زيادة متناسبة »
. فىإقطاره طولا وعرضا وعمقا لتبلغ به كمل|للشوء
قوه نامیه قوه ای است که جسم مشابه یعنی غذا را به جسمی که در آن قرار
داردبا رعایت تناسب در سه جهت طول و عرض و عمق می افزاید تا آن عضو
به کمال نشو و نمای خود برسد
صفحه 9:
عریف: قوه مولده: اين:قوه از رتادیتحصم رانع- که دز اعضاً است:- و آن زطویت
اضافی اعضا. متی و تطفه ای می سازد که قوه اتسان شدن را دارد و بتواند صورت
انسائی بپذیرد:
هضم رایع: در قدیم بر اين باور بودند که 4 هضم بر روی غذا صورت می گیرد؛
تخست در معذه غذا فظم.می انوة
وين در كبو خذ! أعصم من كرود
lpia
و بلخره در خود اعضا برای چهارمین بار غذا هضم می شود
صفحه 10:
:تعريف نفس حيوانى
كمال اول براى جسم طبيعى آلى از جهتادراكات جزيى
و حرکت و تحرک ارادی. بنابرین نفس حیوانی دارای
دوزقوه آنست قوم حدزگه و قوه محرکه که موسوم به
قوای تحریکی و قوای ادراکی می باشند
صفحه 11:
تفس حیواتی در تقسیم نخست دارای دو قوه است
قوای محرکه
باشد تا به حرکت در آوردنشوق یا انگیزهاین قوه عامل حرکتی در حبوان است. به گونهای که از ابتدای حرکت که ایجاد
اعثضای بدن را برای رسیدن به مقصود عهده دار است: حبوان مادامی که به امری مشتاق نگردد بر انگیخته تمیشود و به
نمیکند؛ منشا اين شوق قوای مدرکه نیستند؛ زیرا قوای مدرکه جز ادراک و حکم کردن کار دیگری را انجامحرکتجانب آن
نمقدهند. زیرا که اين قوا وقتی امری را توسط حواس یا وهم ادراک میکنند. اینگونه نیست که حتما به سوی آن اشتیاق پیدا
پیدا کنند. زیرا چه بسیار مردم گوتاگون را مشاهده میکنیم که در ادراک آنچه که حس میکنند و با خیالنفرتکنند با از آن
میکنثد تفاوتی ندارند و ادراکات شان به یک کیفیت است ولی اشتیاق یا نفرت آنها نسبت به آنچه درک کردهاند گوناگون
است. یعنی اين قوای مدرکه آتها نیست که در یکی اشتیاق ایجاد میکند و در دیگری اشتیاق ایجاد نمیکند
قوای مدرکه
ین" قوا عمل ادراک را در حیوان عهده دارند. در فرآیند ادراک گروهی از قوا عهده دار ادراک و گروهی عهده دار ذخیره آن
در فرایند ادراک عمل تغییر در صور مدرکه را بر عهده دارند. وقوای مدرکهصور مدرکه هستند. علاوه بر اين گروهی دیگر از
همچنین گروهی از اين قوا در بدن حیوان ظاهراند و گروهی دیگر در باطن حیوان مخفیاند به گونهای که با حواس قابل
ماهده نیستند. بر همین اساس قوای مدرکه به دو دسته کلی تقسیم میشوند
صفحه 12:
قوه محرکه به دو قسمت تقسیم میشود
قوه شوقیه.
فوهای که انگیزه حرکت را ایجاد میکند و در واقع علت غابی حرکت است؛ یعنی هر گاه صورت شی محبوب و با
منقورى در قوه خيال نقش بنددء قوه محركه شوفيه به كار مىافتد و تحريك مىكند. اين قوه بر دو قسم است.
: قوهای که پس از نخیل اموری که Sly بدن ضروری و مفید است؛ منشا تحریک برای نزدیک قوه شهوانبهالف.
شدن به آنها میشود.
آموری که برای بدن مضر است با موجب فساد آن میشود: فعال شده وتخیل : قوهای که پس از قوه عسیوب.
منشا ایجاد عرکت برای دفع ol آموز میشود:
صورتهای مطلوب و شهوت انگیز است و غایت از آن لذت بردن از طریق تخیلمنشا فعال شدن قوه شهویه:
دست یابی به واقعیت خارجی صورتهای مزیور است. منشا فعال شدن قوه غضبیه نیز تخبل صورتهای
نامطلوب و نقرت انگیز است
قره قاطي
و عضلات بدن پراکنده بودهاعصاتقوهای که وطیقه حرکت دادن به عضلات را به عهده دارد. اين قوه در تمامی
و وظیف اش تحریک عضلات است
صفحه 13:
قوای مدرکه به دو دسته کلی تقسیم میشوند
حواس ظاهری
قوایی که امور خارجی را درک میکنند. این قوا همان حواس پنج
گانهاند. (لامسه, بینایی, چشایی, شنوایی و بویایی)
حواس باطتی
قوایی که امور داخلی را درک میکنند
صفحه 14:
صفحه 15:
قوای نفس ناطقه انسانی به دو نوع
عامله و عالمه تقسیم می شود و puri >
عقل » بر هر دو به نحو اشتراک لفظی
اطلاق می گردد , به عبارت دیگر ,
انسان دارای دو عقل نظری و عملی
است
عقل نظری
عقل عملی
صفحه 16:
عقل نظری
قووی خلامه: اين فو ایراکات خاص انسای را
بر هد زارد کم رارف بای مالس اس و
اصطلاحاً به آن عقل نظری میگویند. همهی
علوم و معارف مدون, که از آن به حکمت ياد
میکنند. با این قوه درک میشوند. بنابراین
عقل نظری هم حکمت نظری را درک میکند و
هم حکمت عملی را
صفحه 17:
مراتب عقل نظری
عفل هیولانی؛ این پریه تاظر بب انسانی اس
که شور Bylo leat cess ela aS! Jan
عقل بالملکه: اين عقل بدیهیات را درک میکند.
که سرمایه و رأسالمال دیگر علوماند؛
عقل بالفعل: این عقل بالفعل تعقل میکند؛ یعنی
از طریق بدیهیات به نظریات میرسد؛
عقل مستفاد: این عقل همهی بدیهیات و نظریات
را درک کرده و در حقیقت هرآنچه را در خور فهم
پشر اس باعل دهد اس
صفحه 18:
عقل عملی
قوه عمّاله, اين قوه, که به آن عقل عملی نیز میگویند. کارهای ویژه
انسان را انجام میدهد که فراتر از کارهای حیوانیاند؛ به سان ایثار,
اخلاص و عبادت آگاهانه
ابن سينا در موارد يرشمارى به اين معنا اشاره دارد که اطلاق عقل
بر عقل عملی از باب اشتراک لفظ است؛ زیرا عقل در لغت به
معنای فهمنده است, درحالی که منظور ما در اینجا قوه کارکننده
است نه فهمنده؛ ولی در اين مقام, واژه مزبور تنها یک اصطلاح است
که البته بی وجه هم نیست؛ زیرا قوه عمّاله تحت تدبیر عقل است و
تا عقل نگوید. عمل نمیکند. بنابراین چون این کارها عاقلانهاند. به
قوهای که اين نوع رفتار از آن سر میزند. عقل عملی گفتهاند
صفحه 19:
مراتب عقل عملی
تجلیه: تهذیب الظاهر باستعمال الشرایع و بامتثال الأوامر و الا
واهی الشرعیه؛
«نورانی ساختن ظاهر با به کاربستن احکام شرعی....» نخستر
ن مرحله سیروسلوک آن است که واجبات انجام,
و محرمات ترک شود؛
تخلیه: تهذیب الباطن عن سوء الاأخلاق کالحسد و البخل و...؛ به
راستن درون از بدیهای اخلاقی, مانند حسادت و تنگ چشمی»
تحلیه: تزیین الباطن بالفضائل؛
«آراستن باطن به فضیلتهای اخلاقی»؛ به اين معنا که پس از
پیمودن مراحل پیشین, فرد فضایل اخلاقی را در خود ایجاد کند؛
مانند ایثار, گذشت,و وفا
فنا بان يفنى عن روية نفسه بل ما سواه تعالی؛
ae 2 ل
صفحه 20:
رابطه قوا و نفس
صول بنیادین حکمت متعالیه در حوزههای گوناگون فلسفی, آثار عمیقی
به جا گذاشته است. از میان این اصول در حوزة نفس, حرکت جوهری
و تشکیک و اشتداد در وجود نمود بیشتری دارد و در بین مباحت نفس:
رابطة نفس و قوا در اثر پیوند با اين اصول, دچار تحول عمیقتری شده است. از دو محور عمده اين
بحت, یعنی فاعلیت نفس و قوا و وحدت یا تعدد وجود آنها, محور اول کمتر محلّ اختلاف است و
شیخ الرئیس و صدرالمتآلهین با تفاوتی اندک, نفس را فاعل جمیع افعال اعم از ادراکی و تحریکی و مدرک
تمام ادراکات اعم از جزیی و کلی میدانند, اما در بخش دوم تفاوت مبنایی
دو فیلسوف آشکار میشود و صدرا بر خلاف شیخ که به تعدّد وجود نفس
و قوا معتقد است با aul نقش قوا, نظرية انحاد وجودی نفس و قوا را
ارائه مىكند. شيخ و صدرا مبانی و تثوری خود را دربارة رابطة نفس و قوا, عيناً به رابطة نفس و بدن نیز
تسری میدهند. لذا همان اختلافات در اين مورد هم ظاهر میشود
صفحه 21:
gl سینا و ملاصدرا ازجمله فیلسوفانی هستند که تعدد نفوس در انسان را باطل
دانسته: برای هر انسان: نفس واحدی قایل اند که با قوای مختلف, افعال و ادراکات
خود را انجام می دهد. رهاورد پژوهش پیش رو که بیانگر رابطه نفس انسان با
قوایش از دیدگاه اين دو فیلسوف است, اين است که نفس از دیدگاه ابن سیناء
علت, مستخدم و مسخر قواست و قواء معلول, خادم و مسخر نفس هستند. او با
اينكه قوا را از حبث مفهوم و مصداق, غیر از نفس می داند, همه افعال آنها را به
نفس اسناد داده, آن را فاعل تمام افعال و ادراکات می داند. ملاصدرا علیت به
معنای مشایی را برای اسناد حقیقی افعال قوا به نفس کاقی ندانسته, بر اين باقر
آشتت که رانظه تس او قواء ay cule معتای جشان است: آزانن رو اوقوا را جلون
ای از جلوات نفس و شانی از شیون آن می داند که حکم مستقلی ندارند و به همين
دلیل. افعال قواء در حقیقت فعل نقس بوده و نفس در وحدت خود, «کل القوا»
صفحه 22:
با تشکر از توجه law
دوستان عزیز
زهرا مرادی