صفحه 1:
بسم االه الرحمن الرحیم
درس معرفت شناسی
صفحه 2:
مفهوم توحید
در منایع لغوی برای توحید دو معنای متفاوت ذکر کرده اند:
1. ایجاد وحدت و یگانه کردن؛ مانند تکثیر که به معنای ایجاد کثرت و متعدد کردن است.
2. یگانه دانستن؛ مانند تعظیم و تکفیر و تفسیق و تسبیح که به معنای بزرگ دانستن, کافر دانستن, فاسق دانستن و
منزه دانستن است.
توحید به عنوان یک اصل اعتقادی اسلام, در بیانات دینی, در عرف مسلمانان و در میان دانشمتدان علوم اسلامی و به
ویژه متکلمان به معنای
یگاته دانستن خداوتد است.
البته در قرآن, لفظ توحید و مشتقات آن از باب تفعیل, اصلا به کار نرفته است و با عبارت های دیگری آمده؛ مانند:
«قل هو الك أحد كو أو
خدايى است يكتا. ». «الهم إلة واحد: خداى شماء خداى يكانه است.» , «يا قوم اعبدوا الله ما لكم من إله
غیره, ای قوم من,خدا را بپرستید که
برای شما معبودی جز او نیست .» , «لا الله الا الله؛ خدایی چز خدای یگانه نیست» و «لا اله الا هو؛ جز او معبودی
صفحه 3:
اولين اصل اعتقادى که قرآن مطرح می کند. اين است كه بايد معتقد باشیم که جز al] واحدی نیست و جز الله نباید دیگری
پرستش شود وا
أمة رسولا آن اعتدوا الله واجتنبوا الطاغوت؛ " و در حقیقت, در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم تا بگوید خدا را
بیرستید و از طاغوت (فریب
بیرهیزید؛ یعنی پرستش الله و اجتناب از طاغوت سر لوحه دعوت همه انبیا است. بنابراین اصل توحید در اسلام جز توحید خداوند
به معناى يكانه دانستن
و يكى شمردن او هيج معناى ديكرى ندارد و آنجه كه در نهج البلاغه و احاديث اسلامى هم از توحيد آمده به همين معنا است.
مراتب توحید
توحید به معنای یگانه دانستن, چند مرتبه دارد که به اختصار بیان مدو كليس :
1)توحيد در وجوب وجود: اين تعبیر اصطلاحی فلسفی است و مقصود از آن اعتقاد به اين حقیقت است که فقط خداوند است که
برای
موجود بودن به هیچ موجودی نیازمند نیست و هر موجود دیگری غیر از او در وجود نیازمند موجودی غیر از خود است.
(۲) توحید در خالقیت: اعتقاد به اين که آفریننده ای جز «الله» نیست و هر چه غیر او است. مخلوق اویند.
صفحه 4:
۳) توحید در ربوبیت تکوینی: اعتقاد به این كه كسى غير از خدا یا بدون اذن او نمی تواند در تدبیر و سامان دهی جهان موثر باشد و همان
گونه که آفرینش جهان منحصر به خدا است ربوبیت تکوینی چهان هم منحصر به او است.
4) توحيد در ربوبيت تشريعى: معتقد بودن به ابن كه كسى جز أو حق وضع قانون وفرمان دادن ندارد و هر کس بخواهد قرمان بدهد يا
انونی
وضع کند؛ باید با اجازه و امضای وی باشد تا رسمیت پیدا کند
5( توحید در الوهيت: اعتقاد به ابن حقيقت كه كسى جز «الله» سزاوار برستش نيست.مرتبه, نتيجه طببعى مراتب قبلى است؛ زيرا
Aig MN ng Bl AG ASL SL wR هی وج اوق لتاق اه ای توت
دیگری
ow pil ماند و باید فقط او را پرستید. به عبارت دیگر توحید در عبودیت, نتیجه اعتقاد به ربوبیت (تکوینی و تشریعی) است؛ چرا که
به آقايى و صاحب اختيار بودن او. ما را وا مى دارد که فقط خداوند را بپرستیم.
6) توحيد در عيادت: اين مرحلهء مريوط به عمل است. در مرتبه قبلى, اعتقاد به انحصار عيادت برای خدا مطرح يود. در اين جا انسان
جز «الله» را نمی پرستد.
عالمان اسلامی با استفاده از آیات و روایات, شرک در عبادت را یکی از گناهان کبیره شمرده اند. ممکن است انسان معتقد باشد که
دیگران
(غیر خدا سزاوار پرستش نیستند. اما در عمل و به دلیل رعایت منقعت های شخصی یا گروهی غیر خدا را بپرستد.
7( توحید در استعانت: اين مرتیه نیز در مقام عمل است و بدین معنا است که انسان فقط از «الله» کمک بخواهد. معنای اين که خداوند
را موثر حقیقی بدانیم (توحید در ربوبیت تکوینی) آن است که معتقد باشیم جز به اراده او سود و زیان به ما نمی رسد. در اين صورت
دیگری باقی نمی ماند تا از او کمک بگیریم.
صفحه 5:
آبه شریفه «ایاک نعبد و اياک نستعین ؛ تو را می پرستیم تنها و بس, به جز تو تجوییم یاری ازکس» بيانكر اين قسم از توحید است. اگر اين معنا در
انسان به صورت یک حقیقت انسانی دراید. حالتی در او ایجاد می شود که در اخلاق اسلامی به Ul «توکل» می گویند.دد کریم یکی از لوازم و پی آمدهای
ایمان را توکل به خداوند دانسته است؛ و علی الله فتو گلوا |نتم مومنین, اگر مومنید به خدا توکل کنید.
۸ توحید درخشیت: یعنی انسان جز از الله نترسد. وقتی موثر حقیقی خدا است, معنا ندارد که از غیر او بترسیم. دیگران قدرتی ندارند که از آن خوفي
خود راه دهیم
آیات زیادی براین معنا دلالت می کند؛ از جمله : الذین بپلون رسالات الله و بخشونه ولا بخشون احدة؛ الا الله, همان کسانی که Las le ply
را ابلاغ مى
کتند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند. و: فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مومنین؛ پس اگر مومنید. از آنان مترسید و از من
بترسية
9) توحيد در رجا: مراد آن است که امیدی به جز «الله» نداشته باشیم. اين امر نیز نتیجه موثر حقیقی دانستن خداوند است. هنگامی که دیگران نمی
توانند
در سرتوشت ما تأثیری داشته باشند, معتا ندارد که به آنان امید ببندیم.
:ا ) توحيد در محبت: كسى كه معتقد باشد تمام اين كمال ها و جمالها از خدا است و کمال و جمال دیگران عریه ای است. دل در گرو خدا مب ند و
کسی دیگر را هم دوست بدارد, در شعاع محبت او است؛ چرا که لازمه محبت به الله اين است که به آنچه به خدا منسوب می باشد نیز محبت
بورزد.۱۱)
توحيد در وجود استقلالى: بالاخره توحيد مى رسد به جابى که انسان عينا مشاهده مى كند كه كل هستى و تمام شؤون آن نبازمند الله است, بلكه جز
1
چیزی نیست. در زان قلسفی از اين مسأله به عین الریط بودن تعبیر می کنند. براین اساس, هستی مستقل مخصوص خدا است. این مطلب ممکن
واسطه برهان و به صورت اعتقاد در انسان ظاهر شود و یا به صورت معرفت شهودی مورد شهود قرارگیرد. کسی که به اين مرحله برسد موحد کامل
خواهد بود.
صفحه 6:
حد نصاب توحید
پس از ذکر مراتب مختلف توحید به بررسی این موضوع می پردازیم که سعادت جاوداته انسان در گرو اعتقاد به کدام مرتبه از مراتب توحید
به عبارت دیگر برای اينکه انسان موحد به شمار آید و اهل نجات گردد. باید به کدام مرتبه از مراتب توحید دست یاید؟ آیا بايد همه اين مراتب را تا
آخرین مرتبه که شهود حقیقت توحید با علم حضوری بود, داشته باشد یا اولین مرتبه کافی است و یا حد نصاب معینی دارد که کمتر از آن پذیرفته
نیست؟
اگر همه مراتب توحید تا آخرین مرتبه شهودی آن لازم باشد, افراد بسیار اندکی در طول تاریخ به چنین مقامی رسیده اند. در نتیجه اکثر قریب به
اتقاق انسان ها اهل نجات و سعادت نخواهند بود! و بدیهی است که چنین نیست. از طرف دیگر از ظاهر آیات قرآن بر می آید که اولین مرتبه یا
پعضی از مراتب توحید تا په حد نصاب معینی نرسیده باشد, کافی نیست و قبل از رسیدن به حد نصاب معین, شخص موحد نخواهد بود.
مشرکان عرب - که قرآن در مورد آنها می گوید: «انما المشرکون نج؛ حقیقت این است که مشرکان نا پا کند» معتقد نبودند که آفریننده جهان
است؛ بعتی شرك در خالقيت نداشتند: و لن سألتهم من خلق السموات و الارض لبقول الله, اگر از آنها پپرسی چه کسی آسمان ها و
زمين را أفريده
است, مسلما خواهند گفت خدا. با اين حال قرآن آنها را مشرك خوانده است؛ جون شرك در ربوبيت و عبادت داشتند. آنها ملايكه را دختران خداوند
و کارگردانان جهان می دانستند و معتقد بودند که آنان نزد خداوند عزیزند و شفیعانشان خواهند بود. به همین دلیل بت ها را به مثابه مجسمه ملایکه
می ساختند و برستش مى كردند, به اين بهانه كه آنها رأ هر جه بيشتر يه خدا تزديك كنتد ما نعدهم الأ ليقربونا إلى الله لفى: "ما آنها را جز يراى
ابن
كه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند نمی پرستیم
صفحه 7:
در جای دیگر قرآن راجع به مشرکان زمان حضرت یوسف می فرماید: ءازباب متفرفون خبر ام الله الواحد الفهار, آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای
يكانه مقتدر؟ انمي فرمايد: اخالق واحد خبر ام خالقون تعدون؛ آبا خالق یکنا بهتر است یا آفرینندگان متعدد؟ بنابراین معلوم می شود که شرک آنها در
ریوبیت بوده, نه خالقیت. در نتیجه اگر اکسی معتقد باشد که خالق جهان یکی است. ولی تدبیر و اختبار هر بخشی از عالم را به دست کسی بداند, بدون
شک از نظر قرآن مشرک است. پس توحید در خالقیت کافیبلکه توحید در ربوبیت نیز لازم است. حال اگر کسی توحید در خالقیت و ربوبیت ای خداوند
را بپذیرد. ولی معنقد باشد که کسانی در عرضه خدا حق دارند برای خداشناسی مردم قانون وضع کنند و اطاعت آنها مثل خداوند واجب است. چنین
فردی از نظر قرآن چه حکمی دارد. موحد است یا مشرک؟ طبق بیانات قران ان فرد مشرک است؛ زیرا فرآن کریم بهود و نصارا را با آن که به توحید
در ریوببت معتقد بودند به دلیل آن که به توحید در تشریع قایل نبودند مشرک می نامد. بهود و نصارا معتقد بودند که بزرگان کن و کلیساء حق فانون
گذاری دارند با می توانند در احکام الهی تصرف کنند. قرآن آنان را بی اين اعتقاد نکوهش کرده و آنان را مشرک دانسته است: اتخذوا أحبارهم ورهبانهم
اربابا من دون الله والمسیح بن مریم؛ ظاهرا چنین اعنقادی بین مسیحیان و کلیمیان نبوده که پاپ آفریننده جهان باشد. بلکه اين همان حق قانونگذاری
و
واجب الاطاعه بودن است. در نتیجه معلوم می شود که اگر کسی توحید در ربوبیت تشریعی خداوند را قبول نداشته باشد . هر چند توحید در خالقیت و
ربوبیت تکوینی را بپذیرد - باز در زمره مشرکان خواهد بود. چون در تشریع برای خدا شریک قرار داده است.و بالاخره اعنقاد به اين که کسی جز الله ل
ایق پرستش نیست (توحید در الوهبت) لازم می باشد. چرا که شعار توحید «ل اله الا الله» است؛ یعنی معبود لابق پرستش, جز الله نیست. شعار توحبد
«لاواجب الوجود», «لاخالق» با «لا رب» الا الله نیست؛ چون اینها بهتنهایی کافی نمی باشد. موحد کسی است که معتقد باشد معبودی جز الله نيست.
چنین کسی در آخرت سعادت مند خواهد بود؛ یعنی توحید در الوهبت حدنصاب توحید است و کمتر از اين مرتبه کافی نیست. سایر مراتب توحید. كمال
توحید است و هر چند هر یک از اين مراتب دارای ارزش ویژه و کمال آفرینی خاص خود است ولی شرط لازم برای موحد به شمار آمدن و اهل نجات و
سعادت شدن نیست, بلکه در دست یابی به درجات بالاتر اخروی و معنوی موثر میباشد.
صفحه 8:
میزان ارزشمندی مراتب اولیه توحید
از آنچه گذشت به اين نتیجه رسیدیم که نصاب توحید از نظر اسلام, توحید در الوهبت است و انسان تا به اين مرتبه نرسد موحد نیست و به سعادت
جاودانه دست نمی يابد
در اين قسمت به بررسی این مسئله می پردازيم که آیا هر یک از مراتب توحید به خودی خود ارزش آفرین است و هر کدام بهتنهایی می تواند بخشی از
سعادت را تأمین کند. يا آنكه اين مجموعه با هم ارزشمند و مؤثر است و توحيد نا به سر حد الوهيت نرسد دارا بودن مرانب پیشین برای انسان سودی
ندارد و يه خودى خود ارزش آفرين نيست؟ مثلا آيا اكر كسى توحيد در ريوبيت تشريعى را نداشته باشد ولى به توحيذ در خالقيت يا ربوبيت تكوينى معتقد
باشد. ير كسى كه اين مراتب را هم قبول ندارد فضيلتى دارد؟از يررسى آيات قرآن يه دست مى آيد كه باسخ سوال فوق منفى است. جنين نيست که کسی
که بعضی از مراتب اولیه توحید را داشته باشد بهتر و برتر از کسی باشد که آن مراتب را ندارد. حتی ممکن است کسی که مرائب اولیه را دارا است,
ولی مرتبه توحید در ربوبیت تشریعی یا الوهبت را ندارد. نه تنها از انسان فاقد اين مراتب برتر نباشد بلکه بدترهم باشد. اين مطلب ابتدا عجیب به نطر
می آید. ولی قرآن مصداق روشن آن را در داستان ابلیس بیان کرده است.ابلیس به خالقیت الله معتقد بود. زيرا موقعى كه خدا به او فرمود: «چرا به آدم
سجده نکردی»؟ گفت: خلفتنی من نار و خلفته من طین؛ مرا از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی. روشن است که خالقبت خداوند را قبول دارد که اين
كونه جواب می دهد. علاوه بر آن به ربوبیت هم اعتقاد داشت. چون گفت:
رب بما آغويتتي ...... پروردگاراء به سبب آن که مرا گمراه ساختی ...... او خداوند را به عتوان رب یاد می کند و می گوید: «پروردگاراهم چنین به
معاد هم معتقد بود. چون گفت: فأنظرني |لی بوم یبعئون؛ مرا تا روزٍی که برانگیخنه خواهند شد مهلت ده.ابلیس هم به وجود خداوند معتقد است, هم توحید
در ذات و خالقیت و ربوبیت را پذیرفته و هم اعنقاد به معاد دارد. اگر ملاک ارزش مندی و برتری اين باشد که هر کس مرتبه ای از توحید را داراست
از کسی که اين مرتبه را ندارد اشرف باشد؛ باید ابلیس از کسی که اصلا معتقد به خدا نیست برتر باشد, اما چنین نیست. ابلیس با شش هزار سال عبادت
و اعتقاد به مرائبی از توحید. ریس جهنمیان است. قرآن درباره اٍ می فرماید: و | عليك لعنتي col] یوم الدین. و نا روز جزا لعنت من بر تو باد. و نیز
می فرماید: مل جهم نک و من تبعک منهم اجمعین؛ هر آینه جهنم را از تو و از هر کس از OUT که تو را پیروی کند. از همگی شان خواهم انباشت.
صفحه 9:
سوال این است که ابلیس با آن اعتقاد. چه چیزی کم داشت که خداوند در مورد او چنین حکم می کند؟ کمبود ابلیس در ربوبیت تشریعی و اطاعت
یی چون و چرا از خداوند است. او می گوید: آنا خیر منه: " من از او بهترم. شیطان با خدا بحث می کند که اين دستوری که دادی - العیاذ بالله -
scowl be چون کسی در مقابل دیگری سجده می کند که پست تر باشد, در حالی که من از آدم بالاترم. پس آدم باید بر من سجده کند. معنای اين
حرف
آن است که تو دستور بی جا دادی. در هیچ کتاب آسمانی و در هیچ روایتی, در باب سقوط ابلیس جز این گناه ذکر نشده است. انتیجه این که عبادت
های ابلیس و اعتقاد وی به خالقیت و ریوبیت تکوینی چون به حد نصاب توحید ریوبیت تشریعی و الوهبت ترسید, هیچ سودی برای او نداشت؛ زیرا
مراتب توحید مانند معجون است و هنگامی مقید است که مجموع اجزای اساسی آن وجود داشته باشد. اگر یک عنصر در آن نباشد سودی تدارد و
a
ممکن است اثر سوء ببخشد. مجموعه عقاید توحیدی تا توحید در الوهیت, اگر همه با هم باشتد. می تواند در سعادت انسان که موجب دخول در
رحمت الهی و بهشت برین است - موثر باشد و اگر هر یک از اجزا نباشدء هیچ اثری ندارد.با اين بیان, اهمیت فوق العاده بعضی از معتقدات و
مسایل اسلامی روشن می شود و نامأتوس و دور از ذهن بودن برخی از احکام اسلامی پرطرف می شود؛ مثلا در بینش اسلامی اگر مسلمانی یک
حکم ضروری اسلام را انکار کند. مرتد شده و از دین خارج می شود و حکم ویژه مرتدان در مورد وی باید اجرا شود, با آنکه ممکن است اهل نماز
و روزه هم باشد و احکام دیگر را رعایت کند. راز این مسئله چیست؟ چرا چنین شخصی مرند است و مسلمان به شمار نم آید؟ پاسخ اين است
انکار یک حکم ضروری از اسلام به معنای آن است که یا پیغمبر - العیاذ بالله - حکم خدا را اشتباه به مردم رسانده, يا - العیاذ بالله - خدا در بیان
اشتباه کرده یا اساس این قانون بد و اشتباه است. هر plas باشد. انگار رسالت یا توحید است. کسی که می گوید رسول خدا باید از خودش چیزی
گوید (آن هو الا وحی بوحی), اگر اشکالی بر کلام پیغمبر ع داشته باشد. در واقع اشکال به خدا است؛ چرا که رسول خدا یه چیزی از خود نمی
گوید. اگر کسی مثلا متکر لایجه قصاص شود, در واقع به خدا اشکال دارد که چرا قانون قصاص را وضع کرده است. چنین فردی چه فرقی
با ابلیس دارد؟! ببهوده نیست که قرآن تا اين حد بر داستان ابلیس تأکید کرده است.
صفحه 10:
باید بدانیم ما آنگاه مسلمانیم که در مقابل فرمان خدا تسلیم باشیم. اگر کسی بگوید. وفتی دلیل عقلي مسئله ای را فهمیدم آن را می پذیرم و اگر نقهمیدم
کاری به آن ندارم و آن را نمی پذیرم هرچند پيامبر و خدا گفته باشد. چنین کسی مسلمان نیست. البته احکام اسلام دلیل عقلی دارد و تابع مصالح و
مفاسدی است. اما کسی که می گوید تا مصلحت احکام را نفهمم نمی پذیرم با فردی که می گوید هیچ حکمی بی مصلحت نیست گرچه من ندانم. تفاوت
بسیار دارد. معنای اسلام. تسلیم بودن و «انقیاد» است. چگونه ممکن است کسی ادعای اسلام کند. اما در مقابل فرمان خدا چون و چرا داشته باشد و مثلا
بگوید من حکم اهانت به مقام زن است. یا آن حکم دیگر غیر انسانی است و با آن که پيامبر آن را از سوی خداوند آورده است من آن را نمی پذیرم؟ منکر
حکم ضروری دین مرتکب یک حکم ضروری. به انکار ریوبیت نشریعی الهی است.بعضی تصور کرده اند که در بینش اسلامی اظهار عجز و تدلل در
پرابر هیچ موجودی حنی در برابر خدا پسندیده نیست؛ ولی اين تصور نادرست است. انسان در مقابل خدا بالاترین مراتب ذلت را دارد و بايد اين ذلت را
اظهار کند. کمال انسان در اين است که در مقابل خدا تذلل و خضوع داشته باشد و عبادت, اظهار همین عجز است. مگر ما اسلام بی عبادت هم داریم و
عبادت مگر بدون اظهار نذلل ممکن می شود؟! پس چگونه مى توان گفت که اسلام حتی نخواسته انسان در مقابل خدا ذلیل باشد؟ اسلام جز اين نیست.
اسلام آن است که امیرالمومنین علی الا می فرماید:کفی بی عیرا آن اکون لك عبدا وفی بی فخرا آن تکون لی ربا؛ " در عزت من همین امر
افی است
که بنده تو هستم و به خود می بالم که تو پروردگارم هستی. اسلام می گوید پیشانیت را در مقایل خدا به خاک بگذار, صورتت را هم به خاک بمال: اذا
یتلی علیهم بخرون للاذفاني جدا ... چون اين کتاب بر آنان خوانده شود. سجده کنان به روی در می افتند.به هر حال از آیات فرآن استفاده می شود که
نصاب كمال انسان و کم ترين مرنبه اعتقاد مقبول اسلام, آن است که انسان توحید در وجوب وجود. خالقیت, ربوبيت تکوینی و نشریعی و الوهیت را
بپذیرد و سستی و نارسایی در هر یک از اينها موجب سقوط انسان از کمترین مرتبه اسلام است. مراتب عالی تکامل انسانی, بعد از اين مرنبه است و
بدون آن, هیچ تکامل و فضیلت انسانی که مورد قبول اسلام باشد وجود نداردحقیقت توحید توحید تنها اقرار به زبان و شهادت wily به وحدانیت خداوند
صفحه 11:
كرجه كفتن شهادتين موجب ميشود برخی از احکام ظاهری, مانند: طهارت بدن, صحت ازدواج ومت جان و مال بر گونده آن مترتب شود ولی با اين
همه صرف اظهار شهادتين موجب كمال نقس و سعادت ایدی نیست. ممکن است کسانی در ظاهر ادعای اسلام بریزید و احکام ظاهري اسلام بر آنان
مترتب باشد, اما بهره ای از معنویت و سعادت ابدی از داشته باشند؛ مانند منافقان که تظاهر به اسلام می کردند. ولی در دل ایمان نداشتند. قرآن درباره
lel می فرماید: ان المنافقین في الدرك الأقل من النار؛ آری منافقان در قرو ترین درجات دوزخندتوحیدی که منشأً سعادت ابدی و کمال حقیقی انسان
داير مدار لفظ و زيان نيست, بلكه منشأ سعادت ابدی, ایمان قلبی است که باید از روی بصیرت در دل پدید آید و انسان موحد دل به خدا بسپارددر صدر |
سلام عده ای از عرب های بیابانی اظهار اسلام می کردند؛ قرآن کریم ضمن اين که آنها را طرد نمی کند. ولی هشدار می دهد که خبال نکنید ایمان
واقعی دارید. بلکه آنچه کسب کرده اید. اسلام ظاهری است و باید بکوشید تا ایمان در دل های شما وارد شود. قالت الأعراب اما قل لم تومنوا و لکن
قولوا آ منا؛ (برخی از بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید. لیکن بگویید: اسلام آوردیم.عده ای نیز با استناد به روایاتی مانند روایت
معروف سلسلة الذهب از حضرت رضاع که می فرماید: هر کس کلمه طیبه all Yo الا الله» را بگوید وارد بهشت می شود. کمان کرده اند گفتن لا اله الا
الله كافى است تا انسان بهشتی شود؛ در صورتی که لقلقه زبان کارساز نیست و فقط می تواند منشاً احکام ظاهری باشد. منظور از گفتن یک کلمه درطرح
آیات و روایات, گفتن لفظی نیست؛ بلکه اعتقاد قلبی مراد است که در روایاتدیگر بیان شده و باید به آنها مراجعه کرد.
توحید و وساطت غیرخدا در امور
بعد از بیان حد نصاب توحید و اعتقاد به این که خدا در وجوب وجود. خالقیت. ربوبیت خداشناسی تکوینی و تشریعی و الوهیت یگانه است. اين سوال
مطرح می شود که آیا به مقتضای توحید هیچ موجود دیگری هیچ گونه تأثیری در عالم ندارد و به ویژه تأثیراتی همچون خلق, wai زنده کردن مردگان,
شفاعت. قانون گذاری و امثال آن اختصاص به خداونددارد؟با بررسی آیات فرآن معلوم می شود که هر چند همه امور به اراده و خواست الهی انجام می
كيرد و همه فعل خداوندند - به ویژه اموری هم چون خلق و تدببر و تشریع و زنده کردن و امثال آن . با اين همه همین امور از برخی مخلوقات نیز به
اراده و اذن الهی صادر می شوند. در نتیجه نسبت دادن آنها به مخلوقات شرک نیست مشروط به اين که توجه داشته باشیم که همه به خواست و اذن الهی
است و ممکن نیست مخلوقات مستقلا و بدون خواست خداوند هیچ نوع فعلی و از جمله افعال مدکور را انجام دهند. قرآن در مورد حضرت عیسی عا مى
فرماید: اد تخلق من الطین کهیثة الطیر بانی فتق فیها فتگو طبرة باذني وتبری الأکمه و الأرض باذني و | تخرح الموتی پانی؛ و آن گاه که به
ادن من, از
چیزی به شکل پرنده می آفریدی, پس در آن می دمیدی, و به اذن من پرنده ای می شد. و کور مادر زاد و پیس را به اذن من شفا می دادی: و آنگاه که مردگان را
يه لان من زنده از قبر بیرون می آوردی...ينها معجزه هایی بود که حضرت عیسی علی برای اثبات نبوت خود انجام می داد. در آیه ۴۹ از سوره آل عمران از
زبان آن حضرت می فرماید: و آخيي الموتی باذن الله؛ به اذن خدا ...... مردگان را زنده میگردانم.
صفحه 12:
به هر حال قرآن از طرفی تصریح می کند حضرت عبسی این کارها را اتجام می داد در حالی که بتده ای از بندگان خدا بود. و از طرف دیگر تأکید مى كند كه
حضرت عیسی علا چنین کارهایی را به اذن خداوند انجام می داد و کلمه «باذتی» را هر بار تکرا می کند. از اين جا می توان فهمید که اعتقاد به صدور چنین
اموري از انسان یا هر مخلوق دیگری آن گاه موجب شرک است که انسان آنان را مستقل یداند؛ اما اگر خدا به کسی مثل حضرت عیسی یا سایر انبیا قدرتی
بدهد که
در عالم تصرف کند با توحید منافات ندارد. همچنین اگر خداوند اطاعت انبیا را لازم بداند یا به آتها حق قانونگذاری و فرمان داشت بدهد و بقرماید:
و ما از سلنا من رسول الا لطاع بادن الله؛ اما هيج ببامبرى رافرستاديم مكر آن که به توفیق الهی از او اطاعت کنند.» در این صورت نه تنها قانون
اری و
تشریع آنها شرک نیست بلکه اطاعت نکردن از آنان, برایر با اطاعت نکردن از خدا است. چنان که اطاعت از جانشینان معصوم پیامبر هم اگر به دستور خدا باشد
عين توحید است قرآن در اين زمینه می فرماید: اطیعوا الله و آطیعوا الرسول و اولی الامر منگم, خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و اولوالامر خودتان اطاعت
کنید.» به علاوه به موجب آیات ياد شده اطاعت از کسانی که از طرف پیامبر یا امام معصوم به طور عمومی یا خصوصی در زمان حضور یا در زمان غیبت نصب
می شوند.
همان اطاعت از پیامبر و اولی الامر است, و همان طور که اگر پيامبر یا امام معصوم در حیات خویش برای منطقه ای کسی را والی مردم قرار دهد اطاعت او
بر
مردم لازم است در زمان غیبت هم ولی فقیه که از طرق امام زمان برای رسیدگی به امور مردم در زمان غییت تعبین شده است. باید اطاعت شود و اطاعت او
در
حقیقت اطاعت از امام زمان, پیامبر و خداوند است.نتیجه آن که اعتقاد به ولایت تشریعی برای پيامبر, امام معصوم و منصویان ایشان - از جمله ولی فقیه در
زمان
غیبت - نه تنها مناقاتی با توحید ندارد و شرک نیست. بلکه از سوون توحید است؛ یعنی اطاعت خدا شامل اطاعت رسول خدا و امامان معصوم عل هم می شود.
چون
خدا اذن داده و قرموده است که از رسول و اولوالامر اطاعت کنید.عین همین مسئله در مورد شقاعت هم هست. اگر کسی شفاعت را استقلالا حق خداشناسی
کسی
پداند مشرک است؛ متل آنچه مشرکان معتقد بودند كه ملايكه - العياذ بالله- دختران خدا و شفیع آنها هستند و آنان را می پرستیدند تا شفاعتشان را يكتند و مى
هولاء شفعاونا عند الله, اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.
صفحه 13:
همین مسئله باعث شده که فرقه وهابیت یا دیگران, شفاعت را انکار کرده و آن را همان اعتقاد بت پرست ها بدانند؛ در صورتی که در خود قران تصریح شده
ملایکه و انیا و اولیای خدا به اذن خدا حق شفاعت دارند؛ بعنی تنها کسانی حق شفاعت دارند که خداوند به آنها اذن داده باشد: من ذا الذي يشفع عنده إلا
باذنه؛
کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ در نتیجه آنچه نفی می شود. شفاعت استقلالی است که مشرکان قایل بودند. اما اگر خود خدا چنین
قانونی را قرار داده باشد و کسانی را معین کرده باشد که در موارد معیتی تسبت به اقراد خاصی در نیل به رحمت وساطت کنند, مورد تأیید قرآن است. بتابراین
شفاعت نیز نه تنها با توحید منافات ندارد. بلکه از شون توحید است.نتیجه بحث اين است که یگانه دانستن خداوند در مراتب مختلف توحید. با اذن الهی به
تصرف
افراد خاصی در تکوین با تشریع متافاتی ندارد. برای تموته بعضی از موارد آن را بیان کردیم و موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که به مناسبت مطرح خواهد
قرآن و استدلال عقلی بر توحید
ایا قران توحید را بدیهی می داند یا نظری و نبازمند استدلال؟ و در صورت استدلالی برای آن ذکر فرموده است یا نه؟ و در صورت اخیر آیا استدلالی برای آن
ذکر فرموده است يا نه؟ با رجوع به آیات قرآن در مى يابيم كه شق اخير درست است. آیه «لو کان قیهما اله الا الله لقسدتا, اگر در آنها زمین و آسمان
خدایانی
دیگر وجود داشت قطعا زمین و آسمان تیاه می شد» گواه بر اين مدعاست.
توضيح اينكه: در اين آيه قیاسی استثتایی با رفع تالی به اين شکل ترتیب یافته است: اگر خدایانی بودند آسمان و زمین فاسد شده بود, ولی آسمان و زمین فاسد
نشده است پس خدا تعدد ندارد پلکه خدای واحدی موجود است. البته گفتتی است که مقدمه دوم و نتیجه, به دلیل اين که آشکار و بدیهی اند در آیه ذکر نشده اند
8
مقدرند.
اين روشی است که هم در محاورات روزمره و هم در نوشته های علمی یه کار می رود در هرحال مهم توضیح مقصود آیه است كه به آن مى برذازيم.
آنچه در اين جا مهم است بیان ملازمه بین وجود خدایان متعدد و قساد زمین و آسمان است. چگونه است که اگر چند خدا می بود. عالم فاسد شده بود؟ اگر اين
ملازمه ثابت شود. نتیجه اين خواهد بود که عالم بیش از یک خدا و آن هم الله ندارد. تمام مطلب در اين است که اين ملازمه بر چه اساس است؟ مفسران در
توضيح
اين ملازمه اختلاف دارند. مى توان كفت كه اين نظرات در جند سطح قرار مى كيرد؛ يك سطح ساده و تقريبا عاميانه و در سطح دیگر که فنی و دقیق است.
صفحه 14:
بیان ساده
sly اداره یک دستگاه یا جامعه, نظم و نظام واحدی لازم است, وگرنه آن دستگاه فرو می ریزد. حتی اگر در خانواده ای
دو نفر بخواهند استقلالا حکمرانی
کنند: اساس آن به اهم می ریزد.
اگر یک ده دو کدخدا داشته باشد, اوضاع به هم می خورد؛ پس چگونه ممکن است عالمی به اين عظمت, چند خدای حاکم
داشته باشد که اين عالم را اداره
کنند؟
le ol بیانی ساده و عامیانه است و دقت منطقی ندارد. از نظر فنی می توان در ایننه کرد؛ ولی دو بیان دیگر, فنی و
مبتنی بر اصول دقیق قلسفی است.
صفحه 15:
خداشناسی
بیان فلسفی الف ) برهان تمانع : در کتاب های فلسفی, برهانی به نام برهان تمانع برای توحید کسانی که ذوق
داشته اندد این آیه زا بر آن:برهان تظبیق کرد اند.و بزای تبیین سشنکل دقبی منطقی آن: مقذماتی دکر کردة
اند که هر کدام اصلی از اصول قلسفی است. برای طولانی نشدن بحث از تبيين أنها خوددارى مى كنيم. نتيجه
برهان تماتع به طور اختصار لین است که دو علت تامه در پیدایش یک معلول. مستقلا نمی توانند موثر باشند. آگر
دوعات نامه نزکت داشتة باشتد: عالم واحد تجفق پیدا تمی کند و.مجال است از دو علب معلول واحد به وجود
آید؛ یعنی اگر دو خدا می بود. عالمی تحقق پیدا نمی کرد.ولی حقیقت این است که اين تفسیر با مضمون آيه
تسازگار نشتت. طحق این منز اگر دو قدا وجوو داشتة باشد عالم فحفی بیدا نمی کند, در حالی کفتظیق ار
شرینکه اگر دو خدا وجود داشته باشد عالم فاسد می شود و آشکار است که موجود نشدن عالم غیر از فاسد شدن
آن است: قاس شذن در نجايى أاسث كه جيزى موجود باشدر يقد فاسد شود نه. این که اساسا موجود تشون خلاصه
اين كه ننيجه برهان gal Giles است که اگر خدایان متعدد مي بودند اصلا عالم به وجود نمي آمد. نه اين که فاسد
فى شد؛ در صورتی که آیه کریمه فساد عالم را مطرح می کند که بعد از به وجود آمدن ن است. پس می توان
گفت برهان تمانع که فیلسوفان ذکر کرده اند . با همه توجیهات - با ظاهر آیه چندان سازگار نیست و مفاد برهانی
كةنبه بيان من كند: غير ازززبرهان :تمائع أست.
ب ) برهان نظام واحد: می توان برای برهان توحيد مذكور در آيه؛ تقرير سومى هم بيان كرد. قبل از تقرير اين
برهان ابتدا خلاصه آن را ذکر مى
خلاصه برهان : بی تردی رش از تسیر تسام معصنی گر توجودات دارد در gic حال همه انها
با یکدیگر مرتبطند. به طوری که هیچ یک از Pie ere ales ال دوام تست بسن وجود اینعالم
در گذشته و جال و ادامه ن در آینده مشروط به نوعی هماهنگی بین اجزای آن (تک تک موجودات) مي باشد. Gr
عبازت درگ كرجه مني از موجوداتهشحضیی مستفل آرچیگ مرردات ار پلی فد آنها تحت ظام واجدی
قرار دارند و بدون وحدت نظام قابل دوام نيستند, و به زبان قران فاسد می شوند.
hoe oe ad و رام ما gee
i mee ee AL BESS ات سن سو
3 حون 2
صفحه 16:
* ارف صن کنیم هر موجود و نظامی خدای منتقل ذاشته:و ارتباطی با سایر موجودات نداشته باشد, عالم فاسد شده و دوام نمی آوزد: چون
ودات نه يكديكر احتاء #ارنذ د تمي تؤائتد يدون رفح از شر يك بد tte ol obsess ce بسن این وت ام که بر از
عَم حكم فرما أت و هيه مى توانتد أن را ذرى كلئة. حاكى أز أن أنمت كه كسى كه اين جهان ذر اخثبار SANS) واحد است که همه ایا
به رهم oa می اکند. ی
۰ هان : عالمی که ما اسيم. به گونه ای اس که موجودات آن از هم گسسته و مستقل نيسنند بلکه تمامی موجودات در زمان
ا وت درد و به یک بکدیگز نیازمندند بت ین مطلب sb alae we gil علفی ندازد و هر کنسن به
اندازه معلومات خود لین مي یاید.البتع هر معلومات دقیق قر شود. عمق لین ارتباطٌ ددیبا یک نظر
He is See es eo ۱ ليا ينه كل يدون كات نخم لن و استفاده
ار اب در تور خورشید سر می شود؟ بسچ منتی انست. بش یک شاد کلب یه هی همرمان و که در ار است, وبه ود و دز
تغيير هوا موثر است. نه كل از هوا بريده است و نه هوا از مى باشد. از جوجه ای از تخم بیرون آمده تا پدیده های
دیگری که از پیچیدگی بیشتری برخوردارند و حنی موجودات ب جان طبيعت, همه در يكد a aise أثر متقابل دارند. هر بديده اى در اثر فعل
ole Sa os el به وجود أمده و خود در بديدة ها هم زمان و ببدايش ی بعدی موثر است؛
نظام ofl بر جمان pals ae و تأثر است: أكر جه هی ای براق خود نظام مستقلى دارد, ولی به روشنی مى نیم که
امی همه آنها است. فرض کنیم که این عالم از قسمت هایی تشکیل شده که هر کدام خدایی دارد. لازمه اش عدم
ial lols مت كر بردي ا free ps ام ae al ند خدابى در ار خواهدبود. جرا له خلق به دست يكن و ليرب
دست ذیگری ایست. ذر خالی که قذا کسی اشث تدییر ور 8 موجود را به کهده درد با ین بان روشن شد که ه
تنها اجزای هر موجودی در یک نظا ees هروس ل بطم ها و و تبز آمری: مسلم انیت
اسان تا تنس ا ا ار Ae eos Moss Cae caus ee هه هش کج
هستی و نیازمندی های اين موجودات از سوی او تامین می شود. مستقل از خدای دیگر باشد. باید هر یک بتوانند بدون استفاده از هر موجود
دنگری 1 ال مود SS چم ره رو رز اش با كر موجودات قطع شود فأسد من
ست ان ان در دست او است" تیب همه زا به هم 3
tags ای رام بجوم eal أست. اين تقري ا ad Sy, أز بيانات مرحوم علامه طباطبابي - رضوان الا
ue 3 مفاد أنه كريمه و وأركان به كا ty olen ce ۳ ۱ واه «اله4 و الفسدناه ما با أبن ان
سازگاری دا Ss Eble olan ioe لاس كن وا ال وعلم بوجد» من بأشد. علاوه بر oa ag lly ul تفسير
ce ae oo یه
وحدانيت خدا جيست؟ أن حضرت در باسخ مى فرمايد .بير و تمام عز وجل: لو کان .1 >
توحيد پیوستگی نظام و سامان دهى جهان و تماميت أفرينش أست (نيازهاى هر موجودى با موجود ديكر ثامين مى شود و نقصی وجود ندارد؛
هماتكوته كه خداويد فرمودة است: لو كان فيهها.”
صفحه 17:
- به علاوه اين بیان یک امتیاز دیگر هم دارد و آن این که برهان تمانع, حداکثر توحید در خالقیت را اثبات می کند؛ چون می
گوید اگر عالم دو علت هستی بخش می داشت اصلا به وجود نمی آمد. ولی این برهان علاوه بر وحدت خالقیت, وحدت
ربوبیت را هم اثبات می کند؛ چون aS آن بر تدبیر جهان است. تا کنون وحدت در خالقیت و رپوبیت را از آیه استفاده
کردیم, اما وحدت الوهیت را چگونه و از LAS به دست می آوریم؟
* باید بگوییم کسی سزاوار پرستش است که مالک امور پرستش گر باشد. بر اين اساس الوهیت, لازمه ربوبیت خداوند
است. وقتی ثابت شد که جهان و انسان جز الله ری ندارد. ثابت می شود که کسی جز او هم سزاوار پرستش نیست؛
چون اگر دیگری پرستش شود باید ربوبیت داشته باشد. این جا است که حدنصاب توحید اسلامی, یعتی کلمه طیبه «لاله
الا الله», ثابت می شود. در آیه نیز از کلمه آلهه استفاده کرده که متناسب با الوهیت است و می فرماید: «لو کان فیهما
«all و نمی فرماید: «لو كان فيهما خالقون» يا ارباب الا الله».
دقت در دو آیه زیر نیز, وحدت نظام عالم و وحدت مدبر و اله آن را روشن تر بیان می کند.در ابتدا ادعا را بیان می کند: و
الهم له واحد لا له الا هو الرحمن الرحیم " و معبود شما, معبود یگانه ای است که جز او هیچ معبودی نیست, او است.
مهربان بون شما جز الله به عنوان اله واحد, اله دیگری ندارید.در آیه بعد آشاره به استدلال می کند و می
فرماید: ان في خلق آلسموات و الأرض واختلف اللیل و النهار والفلك التي تجري في البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله
من الماء م ماء فا پا به الارض بعد موتها و ب فیها من کل داية و تصریف الریاح و السحاب الممر بین الماء و الأرض لأیت
لقوم یعقلون؛ راستی که در آقرینش آسمان هاء و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتی ule که در دریا روانند با آنچه
به مردم سود می رساند. و هم چنین آبی که خدا از اسمان فرو فرستاده, و با آن مین را پس از مردنش زنده گردانیده, و
در آن هرگونه جنبندهای پرآکنده کرده, و نیز در گردانیدن بادها و آبری که میان آسمان و زمین آرمیده است برای گروهی
که می آنديشند, واقعا نشانه هایی اگویا وجود دارد.اگر به دقت به این جهان نگاه کنید. می بینید آسمان, زمین, ماه و
خورشیدی هست و در اثر گردش زمین, روز و شب پدید می آید. آما پدید آمدن روز و شب با خورشید بی ارتباط نیست.
هم چنین مجموعه پدیده های جوی و زمینی با هم ارتباط دارند. این حرکت ها موجب تابش خورشید به دریاها و تولید ابر و
باران می شود و گياهان روی زمین می رویند و حیوانات به وجود مي dil و همه و همه به هم مربوط هستند. از مطا
در مجموع این پدیده ها در می rub كه نظامی منسجم و هماهنگ بر آن حاکم است و در هر جای آن بینديشید. آثار وحدت
و انسجام را خواهید دید؛ پس چنین جهانی نمی تواند چند خدای اداره کننده داشته باشد.سوفان و توحید ذاتی, صفاتی و
افعالي در یک تقسیم. توحید به سه قسم ذاتی, صفاتی و افعالی تقسیم می شود. قبل از ورود بحث لازم است متذکر
شویم که استعمال aw cul اصطلاح در بین دو طایفه فید متکلمان از یک سو و عرفا از سوی دیگر تفاوت دارد که در این
عم د عمسا مه ل veut الاح ماه ۶ مها سمخ ای slacel سای Vales فا مه انسیا
صفحه 18:
Slee ۰ ما معهوم های کمالی [مانید علم: آزآنعرو بسا را قبل ارخای دیگزی گرقته بوزار تن جهت کمن نیب
كمالى نيسث كه خدا آن را نداشته باشدء مى كويد خداوند اين كمال رأ دارد؛ اما اين كمال جيزى غير از ذات و
راید بر دات نتتت: بس متا اتتراع اين مفاهيم غير ذات مقذنن القی جلدیگری نمی ناشد. شاید.آنچه در
تهج البلاغه آنده است ایازم به همین:مطلبناشد: و کمال:الاغلامن فی الصفات عنم و کمال اخلاضد ضفت
ها را از او زدودن است. توحید هنگامی کامل می شود که صفات غیر ذاتى را از خدا نمی کنیم. در مقابل, از
بعضی طولیف احل سین (اشاعزه) نقلنشده که معتعجصو صفات دا غير ار ذات او است وخدایک جقیفت و
هفت»صفت:دازد که قاتم به داب همه قجیم هستوراما غین»دات نمینباشت از لنن-جهت cpa reid شود که
اشاعره قایل به قدمای امانیه (قدیم slo هشتگانه) هستند (ذات به همراه هفت صفت (.منظور از توحٍ
Colle اين است که خدا در کارهایی که انجام می دهد نیاز به یاور ندارد و در انجام هر کار مستقل و مان
است. البته کارهای خداوند گاه a گونه ای هستند که مستقیما نمی توانند از وی صادر شوند و نیازمند وسابط و
وسایل هستند. ولی ن سیل و وسایط نیز تحت تدبیر الهی هستند. در مقابل. برخی از مشرکان قایل بودند ت
gail با چبرهای دیگری نباشتد. خداوتدیمی:تواند کازی اتجام دهد نکته,دفیقی کهببین ادعای مبیترکان و کلام
مومنان است این است که مومنان معتقدند خدا کارها را اسباب انجام می دهد. آما آنها را می آفریند و در
اختیاز خود او است: دز حالی که عشرکان: نی گونند: خدا بدون استاب تن تواند کازی انجام دهد. دز موزد این
مسئله ی بحث افعال الهی بیشتر توضیح خواهیم داد.اصطلاح دیگری که بعضی از فیلسوفان اسلامی به کار می
برند «توحید فعل» است منظور آنان این است که مجموع جهان یک واجد است و کاری که خدا انجام می دهد
آیجادههمین جهان واحد افت. در جقیفت جدا یک کاز بیشتر ندازد وان اتجاد جهان با تمام کته آن دزمان
مكان است. البته مرادشان اين تيست که خدا عالم را در یک لحظه آقرید و این عالم خود به خود نا بايآن ادامة
دارد. بلکه زمان و مکان ظرف جهان است, نه ظرف خداوند. فعل خدا (خلقت عالم) در مكان و زمانى واقع
تقد بلكه ززمان وتمكان :با خود عالم اس عالع که قلق شد کجانی و چهرمانیهم پندا شد: تمی وان
خدا جهان را کجا خلق کرد. زمان و مکان مثل حجم و سایر ابعاد. از شوون خود عالم است. چیزی خارج از
ن مت سول هجوع جران با ماد مکلنی و زمللی Glial واج أت و هنا لتق sole را ایماد کرد ین
فیلسوفان لین مطلت زا پر این لبه تطبیق کرده آند كسمي فرماند. و ما آمنا لا واجده؛ وفزمان فایجر یک با
تیلست و همان است که مي کویذ پاش وبه وجود می آیدکن فیکوز) نا این جا اصطلاح اقل معقول (فیلسوفان
صفحه 19:
* عرفا مى كويند منظور از توحید افعالی اين است که اگر کسی روحش صفا یافت می بیند که هر کاري در عالم انجام می
پذیرد. در واقع کار خدا است و فاعل های دگر ابزاری بیش نبستند؛ مثل قلمی که در دست تویسنده ای قرار دارد كه در واقع
نقش اساسى با خود نويسنده اسث و قلم ابزارى در دست اد است. خداوند در قرلن خطات به پامر آکرم و اند و مت
ماید: فلم تفتلوهم و لکن الله تلهم و ما رمیت اذ رميت و لكن الله شما آنان را نکشتبد. بلکه خدا آنان را کشت. و چون
اریگ بهسوی آنان افکندی توز دی: باکه»خدا فکند: البته فیلسوفان هم ازد Gary ‘ol های فلسفی تیه چتین مطالیی مق سند,
ولی عارف حقیقت را می پیند. تذکر این مطلب لازم است که اين بیان برای توحید افعالی, منافاتى با اختيار و اراده انسان
ندارد كه ان شاء الله در جای خود بحت خواهد شد. عرفا معتقدند موقعی که انسان از اين مرتبه (توحید افعالی بالا
ققام توحيد صفابى :مي رسد: در این مقام عارف من بیند که هز صفت کمالی: اصالعا از آن خدا است: جثلا دز می باب جز دا
کشبی حقیفتا علم ندارد وعلم دیگران. علوه ای از علم القی است. پش توحید در صهات به Une Gul است که عارف می یاب
که همه صفات کمالی اصالتا صفت خدا است و آنچه در خلق دیده می شود, سایه ها و مظاهری از صفات الهی است:
آگزین مبرظه:ثوحیوی که قرف ؛مظزح:من کنلدهکوجید: دلتی النت: آنها می,گویند: اسان در سهرافکاقلی یه جدیمی زسند که
هسدف حقيقى را به خدا متحصر می کند و آتچه در عالم من پیند جلوه های وجود او من داند: له تور السموات و الارض: خد
نور اسمان ها و زمین است. آنان معتقدند وقتی انسان به عالی ترین مراتب توحید رسید. به هر چه نگاه می کند گویی به آینه
می نگرد: آینه اي که وجود خدای متعال در آن جلوه گر اس آدمی به جایی که به چزخد نبیند بنگر کم تا چه حد است مقام
آدبیت فهنیدن آنچه بزرگان ادعا می کنتد و بیان لن دز قالب الفاظ كار اسائى نيستء ولف به رحال ها نیت به کساتی که
این سختان را گفته اند و عقاید و رفتارشان مطابق موازین بوده. می توانیم حسن ظن داشته باشيم كه به كزاف جيزى نمئ
گویند: هز چند که عبارت ها تارسا است: کسانی که خودشان در کتاب ها توشته اند که,خدا جسم در جسم: طول (aS ani
زوشن اس موقعی coe aS گویندها غیز خدا نمی تتترم .بد ادن معنا نيست کههتة فوجودان خداهستند: بلکه معتایش این
أست أبنه ها جمال محيوب يعنى خداوند را مى تكريم, أن جا كه مي فرمابد: إلهي علم بأختلاف الأثار و تتقلات الأطوار أن مراد
ك مني أن تتعرف إلى في كل شئ حتى لا جهلك في | آيكون إرى من الظهور ما ليس لك؛ الهى به واسطه آمد و شد آثار
كوناكون هستى و تبدلات كوناكون شئون جهان كه جملكى آيات تواند, دانستم كه مرادت از من شناساندن خويش به من در
هر جيزى است نا آن كه در هيج جيز برايم تأشناخته نباشي ... آيا براى تو ظهور و وضوحى است كه براى غير تو نيست؟ خداياً
تو در همه چیز خود را به من شناساندی؛ یعنی به هر چه نگاه می کنم, تو را در آنجاً می بینم : و انت الظاهر لكل شئ: و تويى
Gog woes هونبانی. مگرغیر تو ظهوری دارد19
لاتر رفت, به
صفحه 20:
* این حد از معرفت مخصوص اولیا و مومنان کامل است که هرکدام در حد وسعت
وجودی خود, حقایق را درک می کنند. اگر بخواهیم این مطالب را در قالب
اصطلاحات فلسفی بریزیم. این گونه می شود که منظور عارف از توحید افعالی
این است که فاعل بالاستقلال فقط خداوند است و مراد او از توحید صفانی, آن
است که این صفات را مستقلا فقط خدا دارد و توحید ذأتی در نظر اوء يعني وجود
استقلالی را فقه خداوند بدانیم در هر صورت کسانی که عارف حقیقی هستند,
sly تبیین یافته های خود در از توحید افعالی شروع می کنند, سپس توحید صفاتی
و ذاتى زا بيان. مى كنتد أبئذا أز توحید ذاتن شروع می کنند: آنان مق گویند اول ناد
معتقد باشیم که د یکی است, بعد صفات را زاید بر ذات ندانیم. سپس بپردازیم به
اين - افعالش نیاز به دیگری ندارد. عرفا چون این مطالب را بر اساس سیر تکامل
انسانی می کنند, می گویند نخستین چیزی که برای انسان در سیر و سلوک الی
الله توحید افعالی است و بعد از آن, توحید صفاتی و آخرین مرحله نیز توحید ذاتی
را بیان می کنند. فیلسوفان معتقد باشیم که ذات خدا اس بپردازیم به این که
خداوند در بر اساس سیر تکامل انسانی بيان در سير و سلوى الى الله كشف مى
شود مرحله نيز توحيد ذاتى است.