صفحه 1:
ae الم 7

صفحه 2:
محمود دولت آباد نویسنده ای کم نظیربا نوشتن بیش از سی رمان و داستان و نمایش نامه. باعث شکوفایی« رمان روستایی». یکی از برجسته ترین داستان نویسان نسل دوم ایران است که ممارست و دست ورزی با زبان» او را به مقتدرترین نثر نویس ایران در سال های پس از انقلاب نیز تبدیل کرده

صفحه 3:
۰ ۰ زندگی نامه محمود دولت‌آبادی» ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولت آباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد. دولت‌آبادی مشاغل مختلفی را تجربه کرد. کار روی زمین, ‎ther‏ پادویی کفاشی؛ صاف کردن میخهای كج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشیء دوچرخه سازی. سلمانی و... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد. در آثارش نمود یافت.

صفحه 4:
در همین دوران دهه۳* "قورت جدى با تتاتر آشنا شد . ۶ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تثاتر خواند. درلین دوره شاگرد لول شد و پس از آن «شبهای سفید» اثر داستايوسكى را بازى كرد و بعد «قرعه براى مرك» اثر واهه کاچاء بازی در نمایش «اینس مندو»» «تانیا». «نگاهی از پل» اثر آرتور میلر و بعد از آن کار در اداره برنامه‌های تأتر يود. سيس به كروه هنر ملى بيوست دوره يربارى براى او آغ در سال 1787 مهين اسكويى. كاركرذان تأتر از او دعوت كرد كه در نمايشتامة «در اعماق» اثر ماکسیم گورکی ايقاى نقش کند. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تأتر و داستان‌نویسی, دوشادوش هم. ذهن دولت‌آبادی را تسخیر کرده بود. او در فیلم گاو هم نقش کوتاهی ایفا کرده‌است.

صفحه 5:
او در همین کار منظم داستان نویسی را با انتشار «ته شب» در سال ۱۳۴۱ آغاز می‌کند. در آثار او از همان نخستین اثر تا آخرین آنها «سلوک»_خطوط تفکری کلی نگر و نشانه‌هایی مشخص وجود دارد. تسلط او در فضاسازی و دیالوگ نویسی. مشخصه ديكر آثار او نداى اميدوارى در عين كلافكئى است و نكاه تلخ او به زندكى كه اين اميدوارى از تربیت و آموزش روستایی او ناشی می‌شود. مشخصه دیگری که در کارهای دولت آبادى بارز يود. اين است كه او به شرح بیرونی آدمها بیشتر رغبت نشان می‌دهد تا شرح درونی آنهاء گاه به نظر می‌رسد که این آدمها درون ندارند. از بس كه نویسنده به شرح بیرونی آنها پرداخته‌است. به قد و قامتشان به شکل و شمایلشان و خلق و خوی آنها آنکه نشان داده شود. تم اصلی داستان‌های او بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر.

صفحه 6:
مجموعه داستان لایه‌های بیابانی - (۱۳۳۷) کارنامه سپنج (مجموعه داستان و نمایشنامه)

صفحه 7:
سفر -(۱۳۵۱) آوسنه بابا سبحان (داستان بلند) گاواره‌بان - (۱۳۵۰) جاى خالى سلوج عقیل. عقيل - (۱۳۵۲) از خم چنبر - (۱۳۵۶) کلیدر روزگار سپری شده مردم سالخورده اتوبوس سلوک آن مادیان سرخ یال طریق بسمل شدن زوا کلنل (نوشته‌شده در سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۸۰ میلاد

صفحه 8:
a تنكنا باشبيرو - (۱۳۵۲) ققنوس

صفحه 9:
موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی

صفحه 10:
ما نیز مردمی هستیم

صفحه 11:
هجرت سلیمان مرد آهوی بخت من گزل (داستان) روز و شب یوسف آن مادیان سرخ‌یال ته شب (ناستان) رده گفت گزار ‎oH‏ نون نوشتن م و آن دیگران

صفحه 12:
ویژگی نثر محمود دولت آبادی نثر دولت آبادی در اوج جذابیت و زیبایی است. نثری زنده, جذاب. اثرگذار با قدرت انتقالی شگفت که گویی خواننده تمام شخصیت ها و مناظر و پدیده های طبیعت را که او توصیف می کند. به چشم می بیند. مهارت دولت آبادی در توصیف اندام و چهره و حالات روحی قهرمانانش چنان است که تا مدت ها پس از مطالعه ی داستان, سیمای یک یک آنان در ذهن خواننده می ماند. در تثر دولت آبادی واژگان محلی (کردی و خراسانی) نیز در کنار واژه های امروزی آورده شده اند و اين موضوع بدون اینکه نقصی در معنی متن ایجاد کند. به شیرینی و زیبایی زبان نثر او می افزاید.

صفحه 13:

صفحه 14:
جای خالی سلوج رمانی رنالیستی از محمود دولت‌آبادی است که بلافاصله پس از آزادی از زندان ساواک و طی ۷۰ روز نوشته‌است. دولتآبادی. داستان آن را به هنگامی که دور سه سالهٌ حبس را می‌گذراند در ذهنش پروراندهبود جای خالی سلوچ توسط کامران رستگار یه انگلیسی ترجمه شده و در سال ۲۰۰۷ منتشر شد همچنین توسط ترجمة ایتالییی آن نیز توسط آنا ونسن انجام گرفته‌است. جاى خالى سلوج. همانطور كه خود دولت آبادى مى كويد : روا که در فاصله ی ۱۳۴۰-۵۰ نمونههای آن در گوشه كنار إين سرزمين قربانى بديده اى تحت عنوان اتقلاب سفيد بودند ت دردمندانه ی یک خانواده ی روستایی بی زمین است. روایت زندگانی خانواده ای جاى خالى سلوج» يكى از مهوترين رمانهاى ادبيات داستانى معاصر و جاى مهمى در جريانى دارد كه به ادبيات اقليمى معروف است كه از شاخص‌ترین نویسندگان آن. محمود دولت آبادی استم ین دانتان در فروزدین ۵۷ نوشته شده نت جاى خالى سلوج دومين رمان دولت آبادی است. به هرحال رمان جاى خالى سلوج به عنوان يكى از واقع كراترين رمان هاى معاصر فارسى و هم جنين از اين جهت كه قابليت ترجمه به زبان هاى مختلف را بيش از ساير رمان ها دارد ستودنى استه

صفحه 15:
بهدلیل آشنایی و شناخت نویسنده از ره شآن می نویسدجای خالی سلوج یکی از موفق ترین رمان های را اف نی باوج ‎[gio ellis Bf EN Se A aed ES‏ جاى خالى سلوج دومين رمان دولت آبادى است. محل وقوع دا روستای زمینج است. روستایی کویری. با مردمی فقیر. شخصیت‌های اصلی داستان خانوده‌ی سلوچ هستند. "سلوج" مقتی و کارگر ‏ همسرش "مرگان" زنی است میانسال که درخانه‌های اهالی کار می‌کند تا نانی به خانه بياورد. پسر بزرگتر "عباس" که عاشق قمار است و دزدیدن پول برادر کوچکتر. "راو" بسر كوجكتر- نوجوانى است كريزان از فقر خانواده كه تن به هر كارى مىدهد تا گرد فقر را از خانه دور كند. “هاجر” هم دختر مركان و سلوج است كه حضورى شبحوار در خانه دارد.

صفحه 16:
آی رورت داستان.نقشهای متفاوت را (زاصلیگرفته تا سیاهی جای خالی سلوچ سی و چند نفر حصور دار سلوچ. از ادا تا انتهء حضور واقعی مستقیمی در داستان ندارد. آنچه هم از او نقل می شود عمدتاًبه شکل غير مستقيم يا در صورتی خیالی و وهمی برای مرگان است. نیز بر خلاف انتظاری که نام داستان در ذهن ایجاد می کند. او نه تنها شخصیت اصلی بلکه حتی شخصیت دوم و سوم داستان هم شخصيت اصلى. مرگان بعد از مركان. مى توان كفت عباس. حضورى بررنك تر و جشمكيرتر از بقيه دارد. كه با اين همه. از اين نظرء به مرائب كم رنك تر و كم اثر تر از مرگان ست. یلم ال بعد. بيد از ابرو نام برد. بس از و سلوج: علی ناه هجر. کربلابی دوشنبه.مولا مان (برادر مرگن) و بقيه: حاج سالم: بسر: رداختن به موضوع مهاجرت. بی شک آنچه سبب مهاجرت تاکهانی و پی خبر سلوج از روست می شود. پیایش همین شرایط اصلاحات ارضی رژیم یا در انتهای داستان, مرد. ابو و مرگان نیز می شود. همچتان این سالهموجب مهاجرت بعفی دیگر از جونان ۵

صفحه 17:
معرفی شخصیت ها شخصیت های اصلی سلوج(شخصیت اصلی غایب که در طول داستان فقط از او و ویژگی های او نام برده شده است-مرد خانه-همسر مرگان) مرگان(شخصیت اصلی حاضر-زن خانواده که در نبود سلوج همه کاره خانه شده است و فردی زحمت کش که در خانه های د؛ كار مى كند تا نانی برای فرزندان خود تهیه کند-همسر سلوج) عبا س(فرزند بزرك سلوج و مركان-عاشق قمار-دل به كار نمى دهد و مسووليت بذير نیست) ابراو(فرزند دوم خانواده-فردى كارى-تلاش براى فرار از فقر) هاجرافرزند سوم خانواده-در طول داستان شخصیتی شبح وار دارد) داماد آقا ملک «میرزا حسن خان»(کسی که می خواست زمین های مردم را از چنگ آن ها در بياورد و با وامى که از ادره کشاورزی می گرفت زمین را به زیر کشت پسته ببرد)

صفحه 18:
کربلایی محمد دوشنبه(پدر سالارعبداه-فردی که با قرض دادن پول خود به مردم از آن ها بهره می گرفت) کد خدا نوروز(شریک در کار پسته کاری) علی گناو(فردی که با ناکار کردن زن خود.رقیه,با دختر مرگان.هاجر.ازرواج می کند-متولی حمام عمومی روستا) قیه(زن اول علی گناو-زنی که یکدم زمین و زمان را نفرین می کند) مراد«پسر صنم»(مادر و برادر او در روستا شیره کش خانه داشتند-جوانی که شش ماه اول سال را یه شهرهای اطراف می رفت تا کار کند و شش ماه دوم را به روستا برمی گشت) مولا امان(برادر مركان-با خر خود جنس به روستا های اطراف می برد و می فروخت) مسلمه(زن کدخدا نوروز-زنی که با کسی حرف نمی زد و انگار که با مردم قهر بود-از نظر مردم روستا او زنی جدا از دنگران بود حاج سالم(پدر مسلمه_-فردی که مردم او را دیوانه می پنداشتند-و مخارج خود و فرزند دیوانه خود را از مردم می ‎(cas‏ مسلم(برادر مسلمه_فردی که راستی دیوانه بود) سردار(پسر عموی علی گناو-فردی که دارای دسته ای شتر بود-با شتر ها بار و کالا حمل و نقل می کرد)

صفحه 19:
tents ea ‏ملد‎ ايسر صادق جل حسن یور ‎apes‏ خليمه) ‎eS ae ‏على باور ‎(ee mss ‎NE se ‏صفى ‎ddl‏ بزرگ کدضا نورو) ‏تمرلیسر کوچک کدخدا نورو) ‎LE‏ حبیب(هقانی که رای ‎age‏ ملک كار في ‎os‏ ‏بع بى عيدل ‏بل ‏شخصیت های فرعی ‏ملای روستا ‎eas‏ روستا ‏كريلانى غلام ساريان ‏عموی قدرت ‎sis Al‏ گت مراد ‏صنهؤمادر مراد واسقر فزى-شيره كل خانه هم دار اقاسم نک ‏خبیب کاهی ‎Mel poet ‏مرحوم يارقلى ‏مار سار باه ‎Cotes hE ‏عبداله(مروس‎ ME ‏ان سردار‎ ‏برادرها وفابى زن سرفار خييرخان/سوداكر و فاجاق فروش) ‏حاجى ماشى ‎AD‏ راکو ‏برا يزرك تر ميرزا حسن نخان(موتوريان رزاق(همكار مراد از يجه هلى ‎(GEE‏ ‎ob de‏ ‏مكينه اب ‏ما میای کدضداحمبازی تراسا خدرت) جلیل(سر سار ده حمبزی مراد ویس و قدرت(هميازى مراد و عباس و-). ‎eee ‎3 papas ‎(oS ges JSS Laine 5 Ss ‏بسر خاله مادر وقية‎ ‏صمد تثور مال (بدر يرك عیلی) ‏زهرااخواهر بيج الل ‏بى بوابيو آقا ملكة ‎as gol Bh ‏كريلاتى صقي (بدر بير كدخدا توروز) خسابرس جاح على ‎i‏ ‏امراد دشتيان أثلى واتقىلاز خرده مالك ‎(gy psa gl‏ ‏تور علی تور ‎Se‏ فعههایجنورد دعا تويسى مى كند). محمد بالاجاى ‎tt‏ صفدر حدر قوجان ياركش يود). ‏عادر صقر ‏یی ملی کنو

صفحه 20:
«نقد فنی و ادبی«جای خالی سلوچ ا.جاي خالي سلوج از نظر لفات و اسطلاحاتی که در آن به کار رفته است. گنجینه‌ای بارزش است. رمان اصطلاحات فراونی از خطه خراسآن دارد كه روح قازءاى به داستان بخشيده و ياعث شده است كه خواننده با فضاى داستان ارتباط يهتر و محکم‌تریبرقرار ند :توصيفات و آریه‌هایی که جملات داستان را در بر كرفتهاند. شما را درست به ميان شخصيتها و روستای زمینج مىبرد. ؟.«جاى خالى سلوج» در واقع تقدى تند بر «انقلاب سفيد» دورة يهلوي دوم است. ؟:تصويرها و توصيفهلى اين اثرء فو قالعاده نف و دل‌شکاف است. هزبان و بيان دولتآبادى. تصويرها. تعبيرها و توصیف‌هایش, چننکه گفته‌شد. نافذ و تف سكير استه ۶گفت و گوها به فارسی عادی (و نه شکسته). گاه همراه با تعبیرات و کلمات محلی انجام می‌گیرد. و حرف هرکس به تمام و کمال به نداز‌ی دهان اوست. از‌ی دهان او ار رویت و توصیف‌های داستان در کمال سلامت و اسواری است.

صفحه 21:
ی یسندگی دولت آبادی را تشکیل خالی سلوج فراوان است. برای نمونه چند على ی وتو ی نومیدی مثل شب پیش می‌آمد (ص ۲۵). ها اه و شاید برای همین چنان محکم روی زمین نشسته‌بود. افعی روی گنج..این بود که مثل سندان روی زمین نشسته‌بود (ص۸. آکربلایی دوشنبه ] سوزشی روی قلب چرمی خود حس می‌کرد (ص ۳۸۲). ‎cs‏ می‌کرد. می‌نالید. دشنام می‌داد و خودش را مثل زالویی روی خاک می‌خیزاند (ص ۳۲۴).

صفحه 22:
زرف کاوی» باریک‌بینی و «زندگی‌شناسی» نویسنده در تعببرات بکر و بدیع او نیز آشکار است: اين فقط يك عادت بود که مشگل را با بزرگ‌ترها در سیان بگذاری (ص ۲۶ هیچ جنبنده‌ای نبود تا او پندار خود را از سلوچ به آن بدهد (ص ۲۰). تنش آستری از سرما به خود گرفته‌بود (ص ‎AVY‏ با زبان درازی مردی که نان به خانه می‌آورد. صدايش را بلند کرد (ص ۶۶). از سوراخ سمبه‌هایی که تنها مادران خانه به‌آن آشنایند, دو سه‌جور علف خشک بیرون آورد AY ‏(ص‎

صفحه 23:
۱7 rl ١٠.قلم‏ دولت آبادی آن قدر با جزئیات و با حوصله روایت می کند که وقایع - اغلب به صورت دردآور و آزار دهنده ای - زنده جلوه می کنند. آن قدر زنده که نمی توان متاثر نشد و باور نکرد ! صحنه ی به چاه افتادن عباس نمونه ایست که به طور کامل توان قلم دولت آبادی را به رخ می کشد .

صفحه 24:
توصیف‌های مربوط به خانه و خانواده‌ی مرگان و خود اوه جدال و رقابت هابيلى - قابيلى عباس و ابراه توصیف‌های مربوط به صحنه‌های مختلف شوهر دادن هاجر و بزرگ کردن او دادهای حاج سالم و پسرش مسلم. توصیف آن برف ماوقع بین سردار و مرگان» ماجرای عباس با شتر بدکینه. و غیره که در سراسر اثر موج می‌زند. بویژه که در جامه‌ی نثری پاکیزه و استوار ارائه می‌شود.

صفحه 25:
در نگاه لول می توان این رمان را زمان دار دانست. اما اگر کمی ریز ب شویم خواهیم یافت تمام آن دردها وجود دارد تنها قالب عوض کرده اند پس رمان بی تاریخ است. زمينج روستايى خيالى در ذهن نويسنده است ولى حدود آن در منطقه خراسان قديم مى باشد. مكان هايى كه در رمان از آن ها نام برده شده است: ده بيد-رود شور-سنكسر قوجان-دره كز-كاشمر- كاري د-رفسنجان-دشت كركان- شاهرود-بجنورد-كاشمر-اهواز-كنبد-ورامين-كرمان-دشت نيشابور-نهاوند-كاشان-دامنه ريك- دشت كلغر-رفسنجان-كردنه باجكيران-قلعه هاى دامن-آبريز بندسار-آسياب كهنه كال-قلعه هاى دامنه كوهسرخ-عشقاباد و...

صفحه 26:
این روستای عجیب و غریب کجای آیرآن است: روستایی که با شهر در ارتباط است و در حالی که از مظاهر تمدن امروزى به دور نيست ‏ حمام دارد و تراكتور براى شخم زدن زمين و خيلى جيزهائ ديكر #. اما هيج نشانهاى از خدا يا هر نماد ماوراءالطبيعهاى ندارده مردم روستا در مواجهدى مداوم با بدبختىها هستند. ولى هيج وقت نمىبينيم كسى دعا بكند يا از خداوند درخواستى داشته باشد؟ يس تکیه اين مردم به کجاست؟ چطور مىشود بدون ريشه بزرك شد و زندكى كرد و فقط وقتی کسی مرد - آن هم درلباس یک داريم قرآن مىخوانيم تا يولى از صاحب عزا بكيريم؟! در کدام یک از روستاهای ایران حضور خدا اينكونه است؟ مگر نه اینکه خدای روستا باید نزدیک‌تر و شفاف‌تر از خدای شهر. باشد؟ این روننتانی عجیب فر کدامین .کوشه از خاک ایران ‎Les‏ شد شاید بهتر است بگوئیم در کجای ذهن وهمآلود نویسنده بنا شده است:

صفحه 27:
۱ اويه ديد داستان دانای کل است. اما راوی که در ت شخص سوم است. در قسمت‌های مختلفی از داستان هنرمندانه جایگزی چشم‌ها و روح‌های شخصیت‌هایش می‌شود و چند صفحه از داستان را آرام از او بیرون م ى كشد.

صفحه 28:
به نظر میرسد که داستان در یک زمستان نا مشخص آغاز میشود و در پائیز سال بعد پایان میپذیرد پرداخت و ریزبافت و جنبه تصویری داستان بسیار بالاست. البته دولت آبادی از اين هنر خود برای دادن تصویر روشنی از روستای زمینج استفاده نکرده و خواننده تصوير دقیقی از روستا ندارد. فضاسازی داستان به قدری قوی است که با خواندن دو صفعمی اول کاملا توقعیت وحالات: شخصيتها در خيطدى اذراك خوانتدة قرار می‌گیرد و به راحنی با آنها ارتباط برقرار می ‎BS‏

صفحه 29:
در تمام برگ‌های کتاب می‌شود باد سرد کویر و خاک سیاه و سخت را احساس ‎oS‏ آدمهاى داستان از ابتدا در فقر و بدبختی دست و پا می‌زنند. در ابتدای داستان فکر می‌کنیم بدبختی این خانواده بخاطر رفتن سلوج است. ولی با ورود بیشتر به داستان. در مى يابيم كه انكار بدبختی در هوای اين شهر جاری است. تمام مردم بدبختند و این بدبختی, بیشتر از فقر گلویشان را فشار می‌دهد. بدبختی‌ای که خود مردم با دست خودشانء بوجود آورده‌اند.

صفحه 30:
خب ۱7 ذهن مرگان - شخصیت اصلی داستان - هم در کل داستان» وهم آلود است. این فضای وهم‌آلود. اراده را از مرگان سلب می‌کند. انگار که او در تمام اين مدت در برابر بدبختی‌هایی که دیگران بر سر او و خانواده‌اش می‌آورند. در خواب راه می‌رود. بی مکان. بی‌زمان. پایان داستان هم به گونه‌ای وهم آلود است. به نحوی که در پایان هم چنان اين سوال برای خواننده بدون پاسخ باقی می ماند.آيا سلوج به زمینج برگشت يا خیر؟ آیا برگشت سلوچ فقط در ذهن مرگان وجود داشت یا در واقعیت رمان هم اتفاق افتاد؟

صفحه 31:
همه چیز را بسیار واضح و دقیق؛ مثل لقمه ای آماده در اختیار خواننده قرار می دهد؛ مثلا در جایی بعد از این که چندین سطر از پنهان کاری های عباس صحبت می کند آخر بیان می کند: این حين فا امنی وبی اعتمادی به دیگران: جندان در پسر سلوچ ريشه دوانيده بود كه كه كاه زیر آشکارترین کارهایش می زد." (ص ۲۲۱) ‎ELS el‏ است که حوانقه خوذادر آن ‎Wee‏ سطر به همین نشیخاه مین رسد ‎ ‏هر از گاهی نویسنده وارد داستان می شود:" هجوم مرگان به سوی هاجر از نظر کدخداء به همین نیت انجام گرفته بود. " (ص ۶۴)

صفحه 32:
7 دولت آبادی نویسنده ای تواناست. همه ی حوادث را به موقع. به جا و بسار مناسب ساخته و پرداخته است. از توصیف بسیار استفاده کرده. این خستگی خواننده را به همراه دارد. گاهی به نظر " ۳ aces, ‏می رسد خود نوی ده هم از تو يف ه می شود و این طور بیان میکند: "یک‎ (TAY ‏کلام‌عباس از اين رو به آن رو شده بود. " ( ص‎

صفحه 33:
نمونه هایی از صحنه‌های هولناک این کتاب : درگیری لوک سیاه و عباس. ‎Aloe‏ سردار در طویله به مرگان» ‏جنون ابراو برای بیرون راندن مرگان از خدا زمین. ‏گریه‌های هاجر شب عروسی برای رهایی از دست علی گناو و ...

صفحه 34:
نثر دولت آبادی به دلیل تنوع و تعدد شاخه های مثبت زبانی.ادبی و فکری اش,نثری ابداعی و هنرمندانه | نثر رمان جائ خالى سلوجندر بیشتر موارد هماهنگ و بکدست است‌فتظور از یکدستی در ترآن نيست كه.نوشتة:از أغاز نا يايان أهنك.لى. ثابث و يكتواخت. داشته باشذبيلكه مراد أن است .كه آهنگ تفر با آهنگ حركت داستان و ماجراهاى آن همخوانى داشته باشد.

صفحه 35:
شخصیت پردازی شخصیت پردازی‌ها "جای خالی سلوچ" بسیار قوی است. دولت آبادی حتی شخصیت‌های فرعی را هم خیلی خوب تصویر کرده است. اشخاص در طول داستان کاملاً معرفی می شوند.

صفحه 36:
در توصیف اهالی زمینج و اعتقادها و رفتارهای آن ها اهالی روستای زمینج» برخلاف شناختی که از خوی انسانی و مهربانانه‌ی روستاییان معمول است» آدم‌هایی خودخواه و سودجو هستند که در راه رسیدن به خواسته‌هایشان از پای‌مال کردن حق هیچ كس دریغ نمی‌کنند. رفتار پسران مرگان با مادرشان نیز بسیار ناپسند و نارواست و باورپذیری داستان را خدشه‌دار می‌کند؛ رفتارهایی چون فحش‌دادن به مادر یا کنک‌زدن او و حتی قصد جان او را کردن! اغلب شخصیت‌های داستان چهره‌ای خاکستری و مایل‌به‌سیاه دارند و بدی‌ها در آن‌ها نمایان‌تر است؛ روابط و مناسبات افراد در جای خالی سلوج فوق العاده مادی و خشن است. به نحوى كه مى توان كفت روح حاکم بر اين داستان؛ نوعی مادیت صرف و مطلق است.

صفحه 37:
روستایی که در آن کمترین خبری از صدق و صفا و همدلی و حتی ترحم نسبت به درمانده نیست. » مانتد یک حیوان وحشی بی ترحم به جان برادر کوچکتر خود می افتد و او را تا حد برادر بزرگتری که بر سر چیزهای کم ارز مرگ کتک می زند ار ابراو با مادرش. در خدا زمین, که تا پای کشتن او پیش می رود. ويا رفتار غير قابل تحمل على كناو با همسرش رقیه. كه منجر به ناقص و عليل و در واقع نابود شدن او بای سراسر عمر می شود. أن كونه از سر خود واكردن هاجر توسط مادر و دابى و حتى برادرانش. و كرفتار كردن او در جنكال انسانى جون على كناو. حتى بى مسئوليتى غير قابل توجيه سلوج در قبال خانواده اش و ترك بى خبر آنان و.. مردم روستا در مواجهه‌ی مداوم با بدبختی‌ها هستند. ولى هيج وقت نمىبينيم كسى دعا بكند يا از خداوند درخواستى داشته باشد؟ پس تکیه اين مردم به کجاست؟ چطور می‌شود بدون ريشه بزرگ شد و زندگی کرد و فقط وقتی کسی مرد - آن هم در داریم قرآن می‌خوانيم تا ولی از صاحب عزا گیریم؟! اس یک شیاد - لبی جنباند که یعنی

صفحه 38:
خب ۱7 ساختار داستان داستان سلوچ از لحاظ هدف و نیتی که مورد نظر نویسنده است داستانی رثالیستی است.

صفحه 39:
جای خالی سلوج از سه محور تشکیل شده است: الف)فقر ب)توصيف روستاى زمينج ج) حال وهوای آدم‌هایش و خرده | تی که حدود و دامنه رمان را نقش می زند. فقر در جای خالی سلوج نقشی چون خداوند یا نیروبی ماوراء قدرت بشری دارد. این فقر مهلک که مرز بین حیوان وانسان را از هم برمی‌دارد وهردو را در یک جایگاه می‌نشاند. چون توصیف می‌شود از سر حوصله هم توصیف می‌شود تاثیرگذار و برانگیزاننده می‌شود. نویسنده با گشاده دستی وبی‌هیج ملاحضه‌ای از تاثیر توصیف فقر حاکم بر زندگی و رفتار آدم‌ها برخواننده آنجا که اجا داشته سود پرده است.

صفحه 40:
دولت آبادی تلاش کرده تا توصیف دقیقی از واقعیت های سیاه زمانه خود به دست دهد. حاصل اين تلاش از يك طرف تصويرهاى سياه و غم بارى است از زندكى ير از فقر مردم زحمتكشى كه هر جه تلاش می كتنتدهباز دستشان تنك و خالى است. از طرف دیگر فریاد افشاگرانه ای است علیه پیامدهای سیاسی-اقتصادی رفرم اقتضادی شاه‌مونوم به اصلاحات ارضی که موجب تقویت اقتصاد خرده مالکی در روستاها و مهاجرت دسته جمعی روستائیان فقیر و بی زمین به شهرها شد.

صفحه 41:
چارچوب رمان بر دو اصل استوار است ناپدید شدن سلوچ. نشانه‌ی ناپدید شدن آن چیزی است که او از لحاظ اقتصادی و اجتماعی در جامعدى رؤستاييش :بدان متكى اسثد سركشتكى مركان بيانكر سركشتكى همدى جامعه و بىهويتى مردم در اين دوردى تاريخى از تحولات اجتماعى [اصلاحات ارضى] است.

صفحه 42:
خب ۱7 جای خالی سلوچ در زمینج نمادی است از جای خالی نویسنده در بطن تکان‌دهنده‌ترین وعمیق‌ترین اتفاق در تاریخ معاصر ایرانیان . زمینج جایی که روزی همه ی اعضای خانواده ی سلوچ در آن به تلاش و تکاپو مشغول بودند. حالا به نمادی از بی تحرکی ۰ پوچی و ناتوانی تبدیل شده است. زمینج مکانی است که دولت آبادی سرگذشت جامعه ای رو به انزال را در آن به تصویر کشیده است.

صفحه 43:
خب ۱7 این رمان تلفیق عجیبی است از تکنیک‌های سنتی و مدرن داستان‌نویسی. درکنار توصیف‌های بیش‌ازاندازه‌ی راوی و دخالت‌های پررنگش در پیش‌پُرد داستان» حکایت چرايي رفن سلوچ تا پایان داستان» رازی ناگشوده باقی می‌ماند و پایان باز داستان دریچه‌های متفاوتی از برداشت را پیشاروی ذهن خواننده می‌گشاید.

صفحه 44:
شاید بتوان گفت که بستر اصلی داستان جای خالی سلوج. تحولهای ویران کننده ای است که پس از اجرای اصلاحات ارضی مربوط به انقلاب سفید از سال 1341 به بعد, در روستاهای کشور به وجود آمد, انقلابی که در پس اهداف ظاهری اعلام شدة خود چهار غرض عمده را تعقیب می کرد: 1 از هم پاشیدن بافت سنتی-مذهبی دست نخورده و مصون از نفوذ منحط غرب روستاهای ‎jens‏ 2 به دست آوردن نیروی کار ارزان برای اشتغال در ساختمان و راه سازی و به ویژه صنایع عمدتاً مونتاژی کاملاً وابستة در دست تأسيس يا تأسيس شدة کشور. 3. ایجاد روزنه ای برای کم کردن فشار بر روستاییان. جلوگیری از پایگیری مقاومت ها و مخالفت های مردمی در روستاها در برابر رژیم. 4 تبدیل کشور به بازاری برای مصرف محصولات خارجی. زمينة اصلی ‎il‏ این موضوع است.

صفحه 45:
رن های اصلی این رمان: فقر و یی عدالتی تجاوز به حقوق زنان فریب روستائیان با طرحی به نام اصلاحات ارضی در زیر پوشش تبلیغاتی سرگردانی و بهت زدگی اصلاحات ارضی ناموفق بدون برنامه ریزی موج کوج از روستا از هم پاشیدگی خانواده ها هویت باختگی فساد حفظ حیات تلاش برای به دست آوردن نان مبارزه با طبیعت بی رحم 4

صفحه 46:
مهم ترین ویژگی های فکری رمان سلوج: دفاع از حقوق زنان تقابل سنت و تجدد دفاع از سرزمین نقد اصلاحات ارضی حمایت از مردم ستمدیده و زحمت کش بازگشت به خویشتن نقد مناسبات زناشویی در شرایط نابسامان اجتماعی فقر و مبارزه به خاطر حمایت و

جهت مطالعه ادامه متن، فایل را دریافت نمایید.
20,000 تومان