صفحه 1:
صفحه 2:
OM او ere cS.
.. 9 تا مرجای رک تالم
صفحه 3:
صفحه 4:
صفحه 5:
« گزیده ای از« سیری درنهج البلاغه
«استاد شهید آیت اه مطهری « ره
گزینش و تنظیم : غلاممسین کمیلی
صفحه 6:
صفحه 7:
صفحه 8:
دو کار لازم در باره نهج البلاغه
الف - غور و تعمق در محتوای نهج البلاغه برای شناخت مکتب
امام على عليه السلام در زمينه های مختلف
ب - تحقيق در اسناد و مدارك نهج البلاغه كه خوشبختانه كارهاى
خوبى در اين مورد انجام يافته است
صفحه 9:
این مجموعه نفیس و زیبا به نام " نهج البلاغه " که اکنون در
دست ما می باشد و روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است ۰
منتخبی از " خطابهها "و " دعاها "و " وصایا " و " نامهها "
و " جملههاى كوتاه " مولاى متقيان امام على ( عليه السلام )
است كه بوسيله سيد شريف بزركوار " رضى " رضوان الله
. عليه » در حدود هزار سال ييش كردآورى شده است
صفحه 10:
سید رضی و نهج البلاغه
سید رضی شخصا شیفته سخنان علی (علیه السلام ) بوده است »
او مردی ادیب و شاعر و سخن شناس بود سید رضی به خاطر
شیفتگی که به ادب عموما و به كلمات امام علی (علیه السلام )
خصوصا ء داشته است
صفحه 11:
سید رضی «ره» بیشتر از زاویه فصاحت و بلاغت و ادب به
سخنان مولی مینگریسته است » از این رو نام مجموعه منتخب
» خويش را " نهج البلاغه " نهاده است
و ی به همین جهت اهمیتی به ذکر ماخذ و مدارك نداده است » فقط
در موارد معدودی به تناسب خاصی نام کتابی را میبرد که آن
. خطبه یا نامه در آنجا آمده است
صفحه 12:
دو امتیاز کلمات امام
کلمات امیرالمومنین (علیه السلام ) از قدیمترین ایام با دو امتیاز
:همراه بوده است
یکی فصاحت و بلاغت » و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح
. امروز چند بعدی بودن
صفحه 13:
این امتیاز نهج البلاغه برای فردی که سخن شناس باشد و زیبایی
» سخن را درك کند نیاز به توضیح و توصیف ندارد
. اساسا زیبایی درك کردنی است نه وصف کردنی
صفحه 14:
قرار میگرفتند » مواعظ آن حضرت دلها را میلرزانید و
. اشکها را جاری میساخت
صفحه 15:
سید رضی پس از نقل خطبه معروف " الفراء " میگوید : وقتی که
علی (علیه السلام ) اين خطابه را القا کرد بدنها لرزید » اشکها
! جاری شد » دلها به طيش افتاد
صفحه 16:
حضرت امام علی (علیه السلام ) یگانه کسی است بعد از رسول
خدا - صلى الله عليه واله - که مردم به حفظ و ضبط سخنانش
. اهتمام داشتند
صفحه 17:
ابن ابی الحدید از " عبدالحمید کاتب " که در فن نویسندگی ضرب
المثل است و در اوایل قرن دوم هجری میزیسته است نقل میکند
که گفت هفتاد خطبه از خطبههای علی (علیه السلام ) را حفظ
. کردم و پس از آن ذهنم جوشید که جوشید
صفحه 18:
عبدالرحیم بن نباته » ضرب المثل خطبای عرب است در دوره
اسلامی » وی اعتراف میکند که سرمایه فکری و ذوقی خود را
.از على (عليه السلام) گرفته است
صفحه 19:
سخن امام علی (علیه السلام )چه از نظر صورت و چه ازنظر
معنی » محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست » انسانی و
. جهانی است
صفحه 20:
شيخ محمد عبدهم " مفتیاسبقمصر از لفرادیاستکه تصادفو "
دورعاز وطناو را با « نهج اللاغه » آشنا میکند
اين آشنايى وى را به شيفتكى ميكشد و شيفتكى به شرح اين
صحيفه مقدس و تبليغ آن در ميان نسل جوان عرب » منجر
دد
صفحه 21:
وی در مقدمه شرح خود گوید: " در همه مردم عرب زبان » يك
نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی (علیه السلام ) بعد از
قرآن و کلام نبوی » شریفترین و بلیغترین و پر معنی ترین و
. " جامعترین سخنان است
صفحه 22:
نهج البلاغه یک شاهکار
نهج البلاغه شاهکار است اما نه تنها در يك زمینه » مثلا :
موعظه پا حماسه » یا فرضا عشق و غزل » يا مدح و هجا و
. غيره . بلکه در زمینههای گوناگون که شرح خواهیم داد
بگذریم از قرآن کریم که داستانی دیگر است » کدام شاهکار را
! میتوان پیدا کرد که به اندازه نهج البلاغه متنوع باشد ؟
صفحه 23:
سخن نماینده روح است » سخن هر کس به همان دنیایی تعلق دارد
. که روح گویندهاش به آنجا تعلق دارد
صفحه 24:
چون روح امام علی علیه السلام محدود به دنیای خاصی نیست »
در همه دنیاها و جهان ها حضور دارد » و به اصطلاح عرفا ء "
" انسان کامل " و " کون جامع "و " جامع همه حضرات
و دارنده همه مراتب است » سخنش نیز به دنیای خاص محدود
نیست
صفحه 25:
نگاهی کلی به مباحث نهج البلاغه
مباحث نهج البلاغه که هر دام شایسته بحث و مقایسه است به
: قرار ذیل است
اهیاتو ماوراء لاطبیعه » 0 - سلوكو عبادت 9 - حکومت. )
»و عداكت 6 - لهلاللیشو خلهت 0 - موعظه و حکمت
» دنیا و دنیا پرستی» 72 - حماسه و شجاعت. 5
صفحه 26:
ملاحم و مغیبات 0 - دعا و مناجات 660 - شکایتو لنتقاد از - 6
مردم زمان» 00 - لصوللجتماعی» 8) - لسلام و قرآن» ©0 -
... لخلاقو تهذیبففس» 0) - شخصیتظ . و
صفحه 27:
Px aie
hye
2 ۷ هه
Nes ۳
بر
ary
صفحه 28:
بخش ۶ : الهیات و ماوراء الطبیعه
صفحه 29:
اعجاب انگیز ترین مباحث نهج البلاغه
بحث های توحیدی نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین
بحث های آن دانست » بدون مبالغه این بحث ها با توجه به
. مجموع شرائط پدید آمدن آنها در حد اعجاز است
صفحه 30:
بحث های نهج البلاغه در اين زمینه متنوع است ۰ قسمتی از آنها
از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهی است ؛
در اين قسمت گاهی نظام کلی آسمان و زمین را مطرح می کند
گاه موجود معینی را » مثلا : خفاش ؛ طاووس ؛ مورچه را »
مورد مطالعه قرار میدهد و آثار آفرینش یعنی دخالت تدبیر و
. توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه میدهد
صفحه 31:
بیشتر بحثهای نهج البلاغه درباره توحید » بحثهای تعقلی و فلسفی
. است ۰ اوج فوق العاده نهجالبلاغه در این بحثها نمایان است
صفحه 32:
احاطه ذاتی و قیومی حق
در بحث های توحیدی تعقلی نهج البلاغه آنچه اساس همه بحث ها
و استدلال ها و استنتاج ها است اطلاق و لاحدّی و احاطه ذاتی
. و قیومی حق است
صفحه 33:
مساله دیگر " بساطت مطلقه " و نفی هر گونه کثرت و تجزی و
. نفی هر گونه مغایرت صفات حق با ذات حق است
صفحه 34:
آیا اگر نهج البلاغه از دیگران میبود با او همین گونه رفتار
ميشد ؟
صفحه 35:
تفاوت احادیث شيعه با غير شيعه
اخبار و احاديث شيعى » و همجنين دعاهاى شيعى » از نظر
معارف الهی و از نظر سایر مضامین » با اخبار و احادیث و
دعاهای مسلمانان غیر شیعی قابل مقایسه نیست. مسائلی که
در اصول کافی یا توحید صدوق یا احتجاج طبرسی مطرح
. است » در هیچ کتاب غیر شیعی مطرح نیست
صفحه 36:
آنچه در کتب غیر شیعی » در این زمینه مطرح است احیانا مسائلی
است که می توان گفت قطعا مجعول است زیرا بر خلاف نصوص
. و اصول قرآنی است و بوی تجسیم و تشبیه میدهد
صفحه 37:
طرح مباحث الهیات بوسیله انمه اهل بیت علیهم السلام و تجزیه و تحلیل
آن مسائل که نمونه آنها و در صدر آنها نهج البلاغه است سبب شد
که عقل شیعی از قدیم الایام به صورت عقل فلسفی در آید و البته اين
يك بدعت و چیز تازه در اسلام نبود ۰ راهی است که خود قرآن پیش
پای مسلمانان نهاده است و ائمه اهل بیت علیهم السلام به تبع تعلیمات
. فرآنی و به عنوان تفسیر قرآن آن حقانق را ابراز و اظهار نمودند
اگر توبیخی هست متوجه دیگران است که اين راه را نرفتند و وسیله را
. از دست دادند
صفحه 38:
تاریخ نشان میدهد که از صدر اسلام » شیعه بیش از دیگران به
سوی این مسائل گرایش داشته است » در میان اهل تسنن گروه
معتزله که به شیعه نزديك تر بودند گرایشی بدین جهت داشتند »
ولی چنانکه میدانیم مزاج اجتماعی جماعت آنرا نپذیرفت » و
. تقریبا از قرن سوم به بعد منقرض شدند
صفحه 39:
اختلاف نظر اشعرى و غير اشعرى در اين نيست كه آيا بايد در
مسائل الهى از منابع كتاب و سنت استفاده كرد يا نه ؟
. بلكه در شكل استفاده است
صفحه 40:
از نظر اشعریان استفاده باید به شکل تعبد باشد و بس . یعنی ما از
آن جهت خداوند را به وحدت و علم و قدرت و ساير اسماء
حسنی توصیف میکنیم که در شرع وارد شده است ۰ وگرنه ما
نميدانيم و نميتوانيم بدانيم که خداوند موصوف به این اوصاف
هست یا نه ؟
صفحه 41:
زیرا اصول و مبادی اين ها در اختیار ما نیست » يس ما بايد
بپذیریم که خدا چنین است » ولی نمیتوانیم بدانیم و بفهمیم که خدا
. چنین است
نقش نصوص دینی در اين زمینه اینست که ما بدانیم از نظر دین
چگونه باید فکر کنیم تا همان گونه فکر کنیم و چگونه باید معتقد
| باشیم تا همان گونه معتقد باشیم
صفحه 42:
ولی طبق نظر مخالفان آنها این مطالب مانند هر مطلب عقلی و
. استدلالی دیگر قابل فهم است
یعنی اصول و مبادی در کار است که اگر بشر درست به آن
. اصول و مبادی واقف گردد میتواند آنها را فهم کند
نقش نصوص شرعی این است که الهام بخش عقول و افکار و
محرك اندیشهها است » اصول و مبادیء لازم و قابل درك را
. در اختیار میگذارد
صفحه 43:
اساسا در مورد مسائل فکری تعبد معنی ندارد اينکه انسان طبق دستور
و به اصطلاح : " فرمایشی " بخواهد فکر و قضاوت کند و نتيجه
. بگیرد مثل اين است که در يك امر دیدنی بخواهد فرمایشی ببیند
از طرف بپرسد این شیء را چگونه ببینیم ؟ بزرگ یا کوچك ۴ سفید
يا سياه يا أبى ؟ زيبا یا زشت ؟
تعبدى فكر كردن جز فكر نكردن و بدون فكر يذيرفتن معنى ديكر
ala.
صفحه 44:
در اينکه توجه دادن فکر بشر به طبیعت و پدیدههای خلقت به
عنوان آیات معرفت الهی یکی از اصول اساسی تعلیمات قرآن
است جای سخن نیست » و در اينکه مسلمین در این راه آنطور
. که شایسته بود گام برنداشتند باز جای شك نیست
صفحه 45:
ارزش مطالعه در آثار و آیات
اهتمام عظیم قرآن به مطالعه در مخلوقات زمینی و آسمانی آيا به
این صورت است که هر گونه راه دیگر را باطل شناخته ؟
یا قرآن هم چنانکه مردم را به مطالعه " آیات " خدا دعوت کرده
است به نوعی دیگر تفکر نیز دعوت کرده است ؟
اساسا ارزش مطالعه در مخلوقات و آثار آفرینش از نظر کمك به
معارفی که مطلوب قرآن است و در اين کتاب بزرگ آسمانی
بدانها اشاره یا تصریح شده است چقدر است ؟
صفحه 46:
حقیقت این است که میزان کمکی که مطالعه در آثار آفرینش
میتواند بکند نسبت به مسائلی که صریحا قرآن کریم آنها را
. عنوان کرده است اندك است
قرآن مسائلی در الهیات مطرح کرده که به هیچوجه با مطالعه در
. طبیعت و خلقت قابل تحقیق نیست
صفحه 47:
ارزش مطالعه در آثار آفرینش این قدر است که به روشنی ثابت
میکند قوه مدبر و حکیم و علیمی جهان را تدبیر میکند » آئینه
بودن جهان از نظر حسی و تجربی همین اندازه است که
طبیعت ماورائی دارد و دست توانا و دانائی کارخانه جهان را
میگرداند
صفحه 48:
ولی قرآن برای بشر به اين اندازه قانع نیست که بداند دست توانا و
دانا و حکیم و علیمی جهان را اداره میکند » اين مطلب درباره
سایر کثب آسمانی شید صدق کند » اما درباره قرآن که آخرین
پیام آسمانی است و مطالب زیادی درباره خدا و ماوراء طبیعت
. طرح کرده است » صدق نمیکند
صفحه 49:
اولین مساله اساسی که مطالعه آثار آفرینش به تنهائی قادر به جواب
گوئی آن نیست « واجب الوجود » بودن و مخلوق نبودن خود آن
. قدرت ماوراء طبیعی است
آئینه جهان حداکثر این است که نشان دهنده دست توانا و دانائی است
که جهان را میگرداند اما خود آن دست چه حال و وضعی دارد ؟
آیا او خود مسخر دست دیگری است » يا قائم به ذات است؟
صفحه 50:
اگر مسخر دست دیگری است آن دست دیگر چگونه است ؟
هدف قرآن تنها این نیست که بدانیم دستی دانا و توانا جهان را می
گرداند » هدف اینست که بدانیم كرداننده اصلى " الله " است و " الله
" مصداق« ليس كمثله شىء » است » ذات مستجمع
كمالات است » و به عبارت ديكر كمال مطلق است » و به تعبير خود
. قرآن " « له المثل الاعلى »" است
مطالعه طبيعت جكونه ميتواند ما را با جنين مفاهيمى آشنا سازد ؟
صفحه 51:
مساله دیگر « وحدت خداوند » است قرآن اين مساله را به
. صورت استدلالی طرح کرده است
برهانی که آقامه کرده همان است که فلسفه اسلامی آن را " برهان
. تمانع " میخواند
صفحه 52:
گاهی از طریق تمانع علل فاعلی وارد شده است : " « قل لو DS
فيهما الهه الا الله لفسدتا »" (الانبياء . ©© )
و كاه ازطريق تمانع علل غائى :« ما اتخذ الله من ولد و ما كان
معه من اله اذا لذهب كل اله بما خلق و لعلى بعضهم على بعض
. / المومنون » )© / » در آن بحث كرده است
صفحه 53:
قرآن و مباحث مهم توحیدی
:در قرآن مسائلی از اين قبیل مطرح است
ليسكمثله شيع - و ش الثلا-الی- له اللماء السنیو »
لاا اليا - الملكاقدوس!امزيز المؤمن! امهيمنا أمزيزن
الجبار المتكبر - لينما تولوا فثم وجه الثم - هو الم فى
اللمولتو فى لاض- هو الالو ا-لخر والظاهر والاطن-
الحىا-قيوم - الثم ااصمد - لم يلد و لم يولد - و لميكن
«له كفوا لحد
صفحه 54:
قرآن اين مسائل را برای چه منظوری طرح کرده است ؟
آیا برای این بوده است که مسائلی نفهمیدنی و درك نشدنی که به
قول " ندوی " اصول و مبادیش در اختیار بشر نیست بر بشر
عرضه بدارد و از مردم بخواهد تعبدا بدون اینکه آنها را درك
کنند بپذیرند » و یا واقعا میخواسته است که مردم خدا را با این
شوون و صفات بشناسند ؟
صفحه 55:
اگر خواسته است خداوند با این صفات شناخته شود از چه راه است ؟
چگونه ممکن است مطالعه در طبیعت ما را با این معارف آشنا نماید »
مطالعه در مخلوقات بر ما روشن میکند که خداوند علیم است یعنی
چیزی که ساخته است از روی علم و دانانی بوده است ولی آنچه
قرآن از ما میخواهد تنها این نیست که او آنچه را آفریده است از
روی علم و دانانی بوده است بلکه این است که : « انه بکل شیء
عليم (0 لا يعزب عن علمه مثقال ذره(6 قل لو کان البحر مدادا
«... لکلمات ربی
صفحه 56:
یعنی علم خداوند نامتناهی است » قدرتش نامتناهی است »
چگونه و از کجا میتوان از مشاهده عینی و حسی مخلوقات
. به نامتناهی بودن علم و قدرت پروردگار پی برد
صفحه 57:
: در قرآن بسیار مسائل دیگر مطرح است از قبیل
لوح محفوظ ؛ لوح محو و اثبات » جبر و اختیار » وحی و اشراق
و غیره که هیچ کدام از آنها از طریق مطالعه حسی مخلوقات
قابل تحقیق نیس"
صفحه 58:
قرآن اين مسائل را قطعا به عنوان يك سلسله درسها القا کرده است
: و از طرفی تدبر در این درسها را با آیاتی از قبیل
| فلای تدبرونا_قرآنلم. Le بلقفلها (0 کتابانزلناه لك »
. مباركليدبروا لياه ». توصيه و تاكيد كردم لست
ناجار راهى را براى وصول به اين حقايق معتبر ميدانسته است و
به عنوان يك سلسله مجهولات درك نشدنى القا نميكرده است
صفحه 59:
همین ها سبب شد که مسلمانان گاهی از طریق سیر و سلوكث
روحی و گاهی از طریق سلوك عقلی و فکری دنبال اين مسائل
. را بگیرند
من نمی دانم کسانی که مدعی میشوند قرآن در مسائل الهی تنها
مطالعه در مخلوقات را کافی دانسته است » درباره اين همه
مسائل متنوع که در قرآن مطرح است و از مختصات اين كتاب
مقدس آسمانی است چه میگویند ؟
صفحه 60:
انگیزه امام از طرح مباحث عقلی
محرك و الهام بخش علی ( علیه السلام ) در طرح این مسائل تنها
و تنها تسیر قرآن مجید است » اگر علی ( علیه السلام ) نبود
. شاید برای همیشه معارف عقلی قرآن بدون تفسیر میماند
اکنون که اندکی به ارزش این بحث ها اشارت رفت به ذکر
. نمونههائی از نهج البلاغه میپردازیم
صفحه 61:
آیا در نهج البلاغه درباره ذات حق و اينکه او چیست و چه تعریفی
میتوان برایش ذکر کرد بحثی شده است ؟
صفحه 62:
بلی زياد بحث شده است وهمه در اطراف يك نکته دور میزند و آن
اينكه : ذات حق وجود بی حد و نهایت » و هستی مطلق است و
( ماهیت ) ندارد » هر موجودی از موجودات حد و مرز و نهایتی
دارد » ولی ذات حق حد و مرزی ندارد » و ماهیت که او را در
نوع خاصی محدود کند و وجود محدودی را به او اختصاص دهد
در او راه ندارد
صفحه 63:
هیچ زاویهای از زوایای وجود از او خالی نیست » هیچ فقدانی در
او راه ندارد » تنها فقدانی که در او راه دارد » فقدان فقدان
است و تنها سلبی که درباره او صادق است سلب سلب است و
تنها نفی و نیستی که وصف او واقع میشود نفی هر نقص و
نیستی از قبیل مخلوقیت و معلولیت و محدودیت و کثرت و
تجزی و نیازمندی است » و بالاخره تتها مرزی که او در آن
» مرز پا نمیگذارد مرز نیستی است
صفحه 64:
او با همه چیز است ولی در هیچ چیز نیست و هیچ چیز هم با او
نیست داخل در هیچ چیز نیست ولی از هیچ چیز هم بیرون
نيست . او از هر گونه کیقیت و چگونگی و از هر گونه تشبیه
. و تمثیل منزه است
زیرا همه اين ها اوصاف يك موجود محدود و متعین و ماهیت دار
است
صفحه 65:
وحدت حق » وحدت عددی نیست
یکی دیگر از مسائل توحیدی نهج البلاغه » این است که وحدت
ذات احدیت » وحدت عددى نيست . وحدت عددی یعنی وحدت
. چیزی که فرض تکرر وجود در او ممکن است
این وحدت در مقابل اثثینیت و کثرت نیست و معنی اينکه یکی است
این نیست که دو تا نیست بلکه اینست که دوم برای او فرض
Ses
صفحه 66:
فرض وجودی دیگر مانند وجود ذات احدیت با توجه به اينکه ذات
حق وجود محض و ائیت صرف و واقعیت مطلقه است نظیر
فرض جهان جسمانی دیگر در کنار جهان جسمانی غیر متناهی
. است یعنی فرضی غیر ممکن است
صفحه 67:
در نهج البلاغه مکرر در اين باره بحث شده است که وحدت ذات
حق وحدت عددی نیست و او با یکی بودن عددی توصیف نمیشود
. و تحت عدد در آمدن ذات حق ملازم است با محدودیت او
صفحه 68:
اين مساله که وحدت حق وحدت عددی نیست از اندیشههای بکر
و بسیار عالی اسلامی است » در هیچ مکتب فکری دیگر سابقه
ندارد » خود فلاسفه اسلامی تدریجا بر اثر تدبر در متون اصیل
اسلامی بالخصوص کلمات علی علیه السلام به عمق اين انديشه
. پی بردند و آنرا رسما در فلسفه الهی وارد کردند
صفحه 69:
در کلمات قدماء از حکماء اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی اثری
از اين انديشه لطیف دیده نمیشود » حکماء متاخر كه اين انديشه را
وارد فلسفه خود کردند نام اين نوع وحدت را " وحدت حقه حفیقیه
. " اصطلاح کردند
صفحه 70:
اولیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت حق
از جمله بحث های نهج البلاغه بحث هائی است درباره اينکه
خداوند هم اول است و هم آخر » هم ظاهر است و هم باطن »
البته این بحث مانند سایر مباحث مقتبس از قرآن مجید است و
. فعلا ما در مقام استناد به قرآن مجید نیستیم
صفحه 71:
خداوند اول است نه اولیت زمانی تا با آخریت او مغایر باشد » و
ظاهر است نه بمعنی اينکه محسوس به حواس است تا با باطن
بودن او دو معنی و دو جهت مختلف باشد اولیت او عین آخریت ©
. و ظاهریت او عین باطنیت او است
صفحه 72:
لاء تصحبه ا-لإقاتو لا ترفده ا-لاولت سبقا-لقاتکونه و اعد »
. « وجوده و ا-لتداء ازله
زمانها او را همراهی نمیکنند ( در مرتبه ذات او زمان وجود ندارد ) و
. اسباب و ابزارها او را كمك نمیکنند
هستی او بر زمانها ؛ و وجود او بر نیستی » و ازلیت او بر هر آغازی نقدم
. دارد
تقدم ذات حق بر زمان و بر هر نیستی و بر هر آغاز و ابتدائی یکی از
.لطیفترین اندیشههای حکمت الهی است
صفحه 73:
معنای ازلیت حق فقط این نیست که او هميشه بوده است . شك
نیست که همیشه بوده است » اما هميشه بودن یعنی زمانی نبوده
| که او نبوده است
صفحه 74:
Cul 5) حق فوق هميشه بودن است ۰ زیرا " همیشه بودن " مستلزم
فرض زمان است » ذات حق علاوه بر اينکه با
همه زمان ها بوده است بر همه چیز » حتی بر زمان تقدم دارد و
. این است معنی " ازلیت " او
از اینجا معلوم میشود که تقدم او نوعی دیگر غیر از تقدم زمانی
. است
صفحه 75:
دو وجود و دو ظهور
برای هر چیز دو نوع وجود است : " وجود فی نفسه " و " وجود
. " براى ما
وجود هر جيزى براى ما وابسته است به ساختمان قواى ادراكى ما
و به شرائط خاصى كه بايد باشد » و از اينرو ظهور نيز بر دو
. قسم است : ظهور فى نفسه و ظهور براى ما
صفحه 76:
حواس ما به حکم محدودیتی که دارد فقط قادر است موجودات مقید و
محدود و دارای مثل و ضد را در خود منعکس کند » حواس ما از
آنجهت رنگها و شکلها و آوازها و غیر اينها را درك ميكنند كه به
مکان و زمان محدود میشوند » در يك جا هستند و در جائی دیگر
نيستند » در يك زمان هستند و در زمانی دیگر نیستند » مثلا اگر
روشنی هميشه و همه جا بطور یکنواخت میبود قابل احساس نبود »
اگر يك آواز بطور مداوم و يك نواخت شنیده شود هرگز شنیده نمیشود
صفحه 77:
ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و
زمان او را محدود نمیکند نسبت به حواس ما باطن است اما او
در ذات خود Que ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی
از كمال وجودش است سبب خفای او از حواس ما است » جهت
ظهور و جهت بطون در ذات او یکی است او از آنجهت پنهان
. است که در نهایت پیدانی است. او از شدت ظهور در خفاست
صفحه 78:
صفحه 79:
صفحه 80:
عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترك پرستش هر موجود دیگر »
یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است . تعلیمات هیچ
. پیامبری از عبادت خالی نبوده است
صفحه 81:
اسلام به عبادت های فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن
. انجام پارهای از وظایف زندگی است
صفحه 82:
مثلا نماز كه مظهر کامل اظهار عبودیت است چنان در اسلام شکل
خاص یافته است که حتی فردی که میخواهد در گوشه ی خلوت به
تنهائی نماز بخواند خود به خود به انجام پارهای از وظانف
اخلاقی و اجتماعی از قبیل نظافت » احترام به حقوق دیگران ؛
وقت شناسی » جهت شناسی ۰ ضبط احساسات » اعلام صلح با
. بندكان شايسته خدا و غيره مقيد ميكردد
صفحه 83:
از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاك خدائی توام
. باشد عبادت است
در عین حال » اسلام نیز پارهای تعلیمات دارد که فقط برای انجام
pul ye عبادت وضع شده است از قبیل نماز و روزه و اين خود
فلسفه ای خاص دارد
صفحه 84:
از نظر برخی عبادت » نوعی معامله و معاوضه و مبادله کار و
مزد است » کار فروشی و مزد بگیری است » همانطور که يك
کارگر » روزانه نیروی کار خود را برای يك کارفرما مصرف
میکند و مزد میگیرد » عابد نیز برای خدا زحمت میکشد و خم و
راست میشود و طبعا مزدی طلب میکند که البته آن مزد در
. جهان دیگر به او داده خواهد شد
صفحه 85:
همانطور که فائده کار برای کارگر در مزدی که از کارفرما
میگیرد خلاصه میشود و اگر مزدی در کار نباشد نیرویش به
هدر رفته است فانده Gale عابد نیز » از نظر این گروه »
همان اجری است که در جهان دیگر به او به صورت يك سلسله
. کالاهای مادی پرداخت میشود
صفحه 86:
و اما اينكه هر کار فرما که مزدی میدهد به خاطر بهرهای است
که از کار کارگر میبرد و کارفرمای مك و ملکوت چه بهرهای
میتواند از کار بنده ضعیف و ناتوان خود ببرد
و هم اينکه فرضا اجر و مزد از جانب آن کارفرمای بزرگ به
صورت تفضل و بخشش انجام گیرد » پس چرا این تفضل بدون
صرف مقداری انرژی کار به او داده نمیشود » مسالهای است
. که برای اینچنین عابدهایی هرگز مطرح نیست
صفحه 87:
اين ch تلقی است از عبادت که البته عامیانه و جاهلانه است » و
به تعبیر بوعلی در نمط نهم اشارات » خدانشناسانه است و تنها
. از مردم عامی و قاصر پذیرفته است
صفحه 88:
تلقی دیگر از عبادت » تلقی عارفانه است ۰ بر حسب این تلقی ء
عبادت نردبان قرب است ۰ معراج انسان است . تعالی روان
» است
صفحه 89:
پرواز روح است به کانون نامرنی هستی » پرورش استعدادهای
» روحی و ورزش نیروهای ملکوتی انسانی است
پیروزی روح بر بدن است » عالیترین عکس العمل سپاسگزارانه
» انسان است از پدید آورنده خلقت
اظهار شیفتگی و عشق انسان است به کامل مطلق و جمیل علی
. الاطلاق » و بالاخره سلوك و سير الى الله است
صفحه 90:
برحسب این تلقی » عبادت پیکری دارد و روحی » ظاهری دارد و
معینی ۰ آنچه بوسیله زبان و سایر اعضاء بدن انجام میشود
» پیکره و قالب و ظاهر عبادت است
صفحه 91:
روح عبادت وابستگی کامل دارد به مفهومی که عابد از عبادت
دارد و به نوع تلقی او از عبادت
و به انگیزهای که او را به عبادت برانگیخته است و به بهره و
حظى که از عبادت عملا میبرد
و اینکه عبادت تا چه اندازه سلوك الی الّه و گام برداشتن در بساط
. قرب باشد
صفحه 92:
تلقی نهج البلاغه از عبادت
تلقی نهج البلاغه از عبادت » تلقی عارفانه است » بلکه سرچشمه
و الهام بخش تلقیهای عارفانه از عبادت ها در جهان اسلام » يس
از قرآن مجید و سنت رسول اکرم » کلمات علی علیه السلام و
. عبادت هاى عارفانه على عليه السلام است
صفحه 93:
لنقوما عبدوا الم رغه فتلك عباده اتجار » و لنقوما عبدوا »
اله رهبه فتلك عبادم الهبيد» و لنقوما عبدوا اش شکرا
/ فتلكعباده ا-اهرار» / حكمت BOP
صفحه 94:
گروهی خداي را به انگیزه پاداش میپرستند » این عبادت تجارت
» پیشگان است
گروهی او را از ترس میپرستند » این عبادت برده صفتان است ؛
و گروهی او را برای آن که او را سپاسگزاری کرده باشند
. میپرستند » این عبادت آزادگان است
صفحه 95:
لو لم يتوعد اثم علىمعصيته لكانيجبانلا- یعصیشکرا »
لنعمته » ؛
فرضا خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود »
. سپاسگزاری ایجاب میکرد که فرمانش تمرد نشود
صفحه 96:
ريشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است در
. يك جيز است : ياد حق و غير او را از ياد بردن
صفحه 97:
ياد خدا كه هدف عبادت است » دل را جلا و صفا میبخشد و آنرا
» آماده تجلیات الهی قرار میدهد
: على عليه السلام در باره یاد حق میفرماید
» تعا لوجعلا ذكر جلاء للقلوب تسمع به بعد الإقره rally!
و تبصر به بعد ا حشوم و تنقاد به المعائدم و مابرح شم
عزما-لله فىا لرهه بعد ابرهه و فوازمانافترلتوجالفاجاهم
) ©© 00 . فوفكرهم وكلمهم في ذلتعقولهم» (خطبه .
صفحه 98:
در همین خطبه حالات و مقامات و کرامت هائی که برای اهل
معنی در پرتو عبادت رخ میدهد توضیح داده شده است » از آن
: جمله میفرماید
قد حفتبهم ا ملائكه و تنزلتطیهم الکینه و فتحتلهم »
Lil gl سماء و اعدتل هم مقاعد | کرلماتف مقام لطلم اش
علیهم فرضیسعيهم و حمد مقامهم یتنسمونبدعائه روح
« التجاوز
صفحه 99:
از دیدگاه نهج البلاغه » دنیای عبادت آکنده از لذت است » لذتی که
. با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه نیست
دنیای عبادت پر از جوشش و جنبش و سیر و سفر است » دنیای
عبادت شب و روز ندارد » زیرا همه روشنانی است » تیرگی و
» اندوه و کدورت ندارد » یکسره صفا و خلوص است
صفحه 100:
از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است كسى كه به اين
دنیا پاگذارد و نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد » آن كس
که به اين دنیا گام نهد دیگر اهمیت نمیدهد که در دنیای ماده و
جسم بر دیبا سر نهد یا بر خشت
صفحه 101:
ترسیم چهره عبادت و عباد در نهج البلاغه
در نهج البلاغه ترسیم ها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده
: است
گاهی سیمای عباد از نظر شب زنده داری ها ۰ خوف وخشيت ها »
شوق و لذت ها » سوز و گدازها » آه و نالهها » تلاوت قرآن ها
ترسیم و نقاشی شده است ؛
صفحه 102:
گاهی واردات قلبی و عنایات غیبی که در پرتو عبادت و مراقبه و
جهاد نفس نصییبشان میگردد بیان شده است ؛
گاهی تاثیر عبادت از نظر " گناه زدائی " و محو آثار تیره گناهان
مورد بحث قراز گرفته است:+
صفحه 103:
گاهی به اثر عبادت از نظر درمان پارهای از بیماری های اخلاقی
و عقدههای روانی اشاره شده است ؛
و گاهی ذکری از لذت ها و بهجتهای خالص و بیشانبه و بی رقیب
. عباد و زهاد و سالکان راه به میان آمده است
صفحه 104:
شب زنده داری ها
لما الیل صافونلقدلمهم تالنلاجزاء اقرآنیرتلونه تسرئیلا»
یحزنونبه لنفسهم و یستثیرونبه دواء دلئهم فاذا مروا
بايه فيها تشويقركنوا ليها طمعا و تطلعتنفوسهم الها
» شوقا و ظنوا لنها نصباعنهم
صفحه 105:
و اذا مروا بایه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان
زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم » فهم حانون علی اوساطهم ۰
مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی
الله تعالى فکاك رقابهم » و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء » /
/ خطبه : 490
صفحه 106:
قد لحيى؛ عله و لماتففسه » حتیدقجلیله و لطف ظیظه و »
برقله لامع كثير البرق» فابانله الطريقو سلكبه
اللمبيلو تدلفعته الإولبا لوي ابا امه و ثبتتتوجلاد
بطمانينة بدنه فىقرار ا-لانو اللولحه بما لستعملة به و
« ارضیربه
/ خطبه : ۱606
صفحه 107:
در اين جملهها جنان كه ميبينيم سخن از زندگی دیگری است که
» زندگی عقل خوانده شده است
سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است » سخن از ریاضت
» بدن و روح است
صفحه 108:
سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالك میجهد و دنیای
» او را روشن میکند
سخن از منازل و مراحلی است که يك روح مشتاق و سالك به
ترتیب طی میکند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و صعود
: معنوی بشر است میرسد
ياليها ا-لاسانانككادح الوربككدحا فملاقيه »" / سوره » "
/ لنشقاق: 66
صفحه 109:
سخن از آرامشی است که نصیب قلب نا آرام و پراضطراب و پر
: ظرفیت بشر در نهایت امر میگردد
-لابذکر اتب تطمتنافلوب» / سوره رعد : 0 »
صفحه 110:
در خطبه 6060 اهتمام اين طبقه به زندگی دل چنین توصیف
شده است : " « برون اهل الدنیا لیعظمون موت اجسادهم و هم اشد
" « اعظاما لموت قلوب احيانهم
صفحه 111:
خلسهها و جذبههائی که روحهای مستعد را میرباید و بدان سو
: میکشد اين چنین بیان شده است
« صحبوا الذنیا بابدانارولحها معلقه با لحلا-لهطی»
/ حکمت :16۲ |
صفحه 112:
لولا الا لیکتبلهم لم تستقر ارولحهم فیلجسادهم »
طرفه عینشوقا الیاسلولبو خوفا منالمقاب» / خطبه : 196
/ قد لخلصتّب سبحانه فاستخلصه » | خطبه : OG «
صفحه 113:
علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق
عبودیت بر قلب سالکان راه سرازیر میشود و یقین جازمی که
: نصیب آنان میگردد این چنین بیان شده است
هجم بهم الهلم علىحقيقه اللصيره و باشروا روح اللقينو »
لستاوا ما لستوعره امترفونو لنسوا بما لستوحشمنه.
/ الجاهلون» / حکمت: 646۵
صفحه 114:
از نظر تعلیمات اسلامی » هر گناه اثری تاريك کننده و کدورت
آور بر دل آدمی باقی میگذارد و در نتيجه ميل و رغبت به
کارهای نيك و خدانی کاهش میگیرد و رغبت به گناهان دیگر
. افزايش مييابد
صفحه 115:
متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را
پرورش میدهد میل و رغبت به كار نيك را افزون ميكند و از
. ميل و رغبت به شر و فساد و كناه ميكاهد
يعنى تيركيهاى ناشى از كناهان را زايل ميكرداند و ميل به خير و
. نيكى را جايكزين آن ميسازد
صفحه 116:
در نهج البلاغه پس از توصیه و تاکیدهائی درباره نماز »
: میفرماید
و لنها لتحتا 3نوبحتالورقو تطلقها لطللاقا لوبقو شبهها »
رسولاه ( صلىاش علیه وس ) با لحمة تکون علیی اب
te LI هو یغتسلمنها فیالوم و الیله خمسمرانفما عسی
/ لنيبقىعليه منلذرن؟ » | خطبه : dO?
صفحه 117:
در خطبه ©©0 يس از اشاره به يارهاى از اخلاق رذیله از قبیل
: سركشى » ظلم » كبر » ميفرمايد
و منذككما حرس الب عباده المومنینبا صلولنو الوکولنو »
مجاهدم ا صیام فسی|- چام الفروضاتةسکینا لاطرلفهم و
تخشیعا لابصارهم و تذلیلالنفوسهم » و تخفیضا لقلوبهم و
" « ازاك للخيلاء عنهم
صفحه 118:
pelt لنك آنس|-للسین لا وليانكو لحضر هم با گفایه للمتوکلین»
عليكت شاهدهم فیسرلثرهم و تطلع. عیهم فیضمارهم و
تعلم مبلغ بصائرهم فاسرارهم لكمكشوفه و قلوبهم ايك
ملهوفه » لناوحشتهم الفربه لنسهم ذكركو انصبتطيهم
. المصائبلجاوا اللىا-لشتجاره بك» (خطبه . 66 )
صفحه 119:
۸ و انللذکر لاهلالخذوم عاللنیا بدلا» | خطبه . 60 »
صفحه 120:
اشارهای به مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه
در خطبه ©0642 اشارهاى به مهدی موعود عجل الّه تعالی فرجه
الشریف دارد ۰ و در آخر سخن ۰ گروهی را در آخرالزمان یاد
میکند كه شجاعت و حکمت و عبادت تواما در آنها گرد آمده
: است » میفرماید
ثم لیشحذنفیها قوم شحذ القيناللصل. تجلىئيا لنزيل»
لبصارهم ؛ و يرموىي ا لفسير فیمسامعهم » و يغبقونكاس
إ« ااحکمه بعد اللصبوح
صفحه 121:
سپس گروهی صیقل داده میشوند و مانند پیکان در دست آهنكر تيز
و بران میگردند » بوسیله قرآن پرده از دیدههایشان برداشته
میشود و تفسیر و توضیح معانی قرآن در گوش های آنان القا
میگردد » جام های پیاپی حکمت و معرفت را هر صبح و شام
. مینوشند » و سر خوش باده معرفت میگردند
صفحه 122:
بخش چهارم حکومت و عدالت
صفحه 123:
نهج البلاغه و مساله حکومت
هر کسی که يك دوره نیج البلاغه را مطالعه کند میبیند امام على (
علیه السلام ) درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصی دارد »
. اهمیت و ارزش فراوانی برای آنها قائل است
صفحه 124:
قرآن کریم میفرماید : « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم
. الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط »( الحدید » 9۴ )
ما پیامبران خویش را با دلائل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و
. ترازو فرود آوردیم که در میان مردم به عدالت قیام کنند
صفحه 125:
برقراری عدالت هدف بعثت
در این آیه کریمه » برقراری عدالت » به عنوان هدف بعثت همه
. انبیا معرفی شده است
مقام قداست عدالت تا آنجا بالا رفته که پیامبران الهی به خاطر آن
, قبعوی فندهاند
صفحه 126:
چگونه ممکن است کسی مانند على عليه السلام كه مفسر قرآن و
توضيح دهنده اصول و فروع اسلام است درباره اين مساله سكوت
كند ويا در درجه كمترى از اهميت آنرا قرار دهد ؟
صفحه 127:
ارزش و اعتبار حکومت و عدالت
ارزش و اهمیت اين مسائل از نظر نهج البلاغه در چه درجه است
» بلکه اساسا اسلام چه اهمیتی به مسائل مربوط به حکومت و
عدالت میدهد ؟
صفحه 128:
قرآن کریم آنجا که رسول اكرم - صلى الله عليه واله - را فرمان
ميدهد كه ولايت و زعامت على عليه السلام را بعد از خودش به
: مردم ابلاغ كند » ميفرمايد
ياليها الموسولب لغ ما لنزلا-يكمنربكفانلم تفعلفما »
بلغتوساله »/ اند 69
صفحه 129:
كدا. 2
ام موضوع دیگر است که ابلاخ نکردن آ
با بلاغ نکردن آن با عدم ابلاغ رسالت
صفحه 130:
در جریان جنگ احد که مسلمین شکست خوردند و خبر کشته شدن
بيغمبر اكرم صلى الله علیه واله پخش شد و گروهی فرار کردند »
: قرآن کریم میفرماید
و ما محمد ا-لارسولقد خلتمنقبله ا.لرسللفانماتاو قثللنقلبتم »
/ علىاعغابكم » | للعمرلنء RP
صفحه 131:
حضرت استاد علامه طباطبائی روحی فداه در مقاله " ولایت و
: حکومت " از اين آیه چنین استنباط فرمودهاند که
کشته شدن بيغمبر اكرم صلى الله عليه واله در جنگ نباید هیچ
كونه وقفهاى در كار شما ايجاد كند » شما فورا بايد تحت لواى
آن كس كه يس از بيغمبر صلى الله عليه واله زعيم شما است به
. كار خود ادامه دهيد
صفحه 132:
ارزش و لزوم حکومت
على عليه اسلام مکرر لزوم يك حکومت مقتدر را تصریح کرده
است و با فکر خوارج که در آغاز امر مدعی بودند با وجود
. قرآن از حکومت بينيازيم » مبارزه کرده است
صفحه 133:
شعار انحرافی خوارج
. خوارج » شعارشان «لاحکم الا له » بود
این شعاراز قرآن مجید اقتباس شده است و مفادش این است که
فرمان ( قانون ) تنها از ناحیه خداوند و یا از ناحیه کسانی که
» خداوند به آنان اجازه قانونگذاری داده است باید وضع شود
صفحه 134:
ولی خوارج این جمله را در ابتدا طور دیگر تعبیر می کردند وبه
تعبير اميرالمؤمنين » از اين کلمه حق معنی باطلی را در نظر
میگرفتند » حاصل تعبیر آن این بود که بر حق حکومت ندارد »
. حکومت منحصرا از آن خداست
صفحه 135:
على عليه السلام ميفرمايد » بلی من هم میگویم : لا حكم الا لله اما
به اين معنی که اختیار وضع قانون با خدا است » لکن اين ها
می گویند حکومت و زعامت هم با خدا است » و اين معقول
نیست » قانون خدا بایست بوسیله افراد بشر اجرا شود » مردم
برا از فرمانروائی " نيك " يا " بد " جاره اى نيست
نهج البلاغه » خطبه» BO ۱۱
صفحه 136:
علی علیه السلام مانند هر مرد الهی دیگر» حکومت و زعامت را
به عنوان يك يست و مقام دنیوی که اشباع کننده حس جاه طلبی بشر است و به
عنوان هدف و ایده آل زندگی ۰ سخت تحقیر میکند و آنرا پشیزی نمیشمارد
آن را مانند سایر مظاهر مادی دنیا از استخوان خوکی که در دست انسان
. خوره داری باشد بی مقدارتر می شمارد
صفحه 137:
اما همین حکومت و زعامت را در مسیر اصلی و واقعیتش یعنی
به عنوان وسیلهای برای اجراء عدالت و احقاق حق و خدمت به
. اجتماع فوق العاده مقدس می شمارد
صفحه 138:
ابن عباس در دوران خلافت على ( عليه السلام ) بر آن حضرت
وارد شد » در حالی که با دست خودش كفش كهنه خويش را
پینه میزد » از ابن عباس پرسید قیمت این کفش چقدر است ؟
. ابن عباس كفت هیچ
صفحه 139:
امام علیه السلام فرمود: ارزش همین کفش کهنه در نظر من از
حکومت و امارت بر شما بیشتر است » مگر آنکه بوسیله آن
عدالتی را اجرا كنم » حقی را به ذی حقی برسانم » يا باطلی را از
. ميان بردارم (نهج البلاغه ۰ خطبه )
صفحه 140:
در خطبه OUP بحثی کلی در مورد حقوق میکند و میفرماید :
. حقوق همواره طرفینی است
صفحه 141:
می فرماید : از جمله حقوق الهی حقوقی است که برای مردم بر
مردم قرار داده است ۰ آنها را چنان وضع کرده که هر حقی در
برابر حقی دیگر قرار میگیرد ۰ هر حقی به نفع يك فرد و يا يك
جمعیت موجب حقی دیگر است که آنها را متعهد ميكند » هر حقی
آنگاه الزام آور میگردد که دیگری هم وظیفه خود را در مورد
. حقوقی که بر عهده دارد انجام دهد
صفحه 142:
بزرك ترين حقوق متقابل
: سيس امام مى فرمايد
بزركترين اين حقوق متقابل » حق حكومت بر مردم و حق مردم
بر حکومت است ؛ فریضه الهی است كه براى همه بر همه
حقوقی مقرر فرموده » این حقوق را مایه انتظام روابط مردم و
« عزت دین آنان قرار داده است
صفحه 143:
مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید مگر حکومتشان
صالح باشد و حکومت ها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده
. ملت استوار و با استقامت شوند
صفحه 144:
هرگاه توده ملت به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت حقوق
مردم را ادا کند » آنوقت است که " حق " در اجتماع محترم و
حاکم خواهد شد » آنوقت است که ارکان دین به پا خواهد خاست
آن وقت است که نشانهها و علائم عدل بدون هیچگونه انحرافی
ظاهر خواهد شد و آن وقت است که سنت ها در مجرای خود
قرار خواهد گرفت و محیط و زمانه محبوب و دوست داشتنی
میشود و دشمن از طمع بستن به چنین اجتماع محکم و استواری
. مایوس خواهد شد
صفحه 145:
تعلیمات مقدس اسلام اولین تاثیری که گذاشت روی اندیشهها و
. تفکرات گروندگان بود
نه تنها تعلیمات جدیدی در زمینه جهان و انسان و اجتماع آورد
بلکه طرز تفکر و نحوه اندیشیدن ها را عوض کرد
صفحه 146:
هر معلمی معلومات تازهای به شاگردان خود میدهد و هر مکتبی
اطلاعات جدیدی در اختیار پیروان خود میگذارد » اما تنها برخی
از معلمان و برخی از مکتبها است که منطق جدیدی به شاگردان و
پیروان خود میدهند و طرز تفکر آنان را تغییر داده نحوه اندیشید
نشان را دگرگون میسازند
صفحه 147:
انسان چه در مسائل علمی و چه در مسائل اجتماعی از آن جهت که
يك موجود متفکر است استدلال میکند و در استدلالهای خود »
خواه ناخواه بر برخی اصول و مبادی تکیه مینماید و با تکیه به
. همان اصول و مبادی است که استنتاج مینماید و قضاوت میکند
صفحه 148:
تفاوت منطق ها و طرز تفکرها در همان اصول و مبادی اولی
» است که در استدلالها و استنتاجها به کار میرود
در اينکه چه نوع اصول و مبادئی نقطه اتکاء و پایه استدلال و
استنتاج قرار گرفته باشد » اینجا است که تفکرات و استنتاجات
. متفاوت میگردد
صفحه 149:
مثلا عفاف » خصوصا برای زن » يك مساله اجتماعی است آيا
همه مردم در ارزیابی خود درباره اين موضوع يك نوع فكر
میکنند ؟
البته نه » بینهایت اختلاف است » برخی از مردم ارزش این
. موضوع را به حد صفر رسانده اند
پس این موضوع در اندیشه و تفکرات آنان هیچ نقش موّثری ندارد
و بعضی بینهایت ارزش قانلند و با نفی این ارزش برای حیات
. و زندگی ارزش قائل نیستند
صفحه 150:
اسلام و بالا بردن طرز تفکر
اسلام که طرز تفکرها را عوض کرد به اين معنی است که
ارزشها را بالا و پائین آورد » ارزشهانی که در حد صفر بود »
مانند تقوا در درجه اعلی قرار داد و بهای فوقالعاده سنگین
برای آنها تعیین کرد و ارزشهای خیلی بالا را از قبیل خون و
. نژاد و غیر آن را پائین آورده تا سر حد صفر رساند
عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را
. از سر گرفت و ارزش فوقالعاده یافت
صفحه 151:
فرد باهوش و نکته سنجی از امیرالمومنین على ( علیه السلام )
: سوال ميكند
| لعدلللفضللم اسلجود ؟ » (حکمت: ۵ ) »
مورد سوال دو خصیصه انسانی است » بشر همواره از ستم »
گریزان بوده است و همواره احسان و نیکی دیگری را که بدون
چشمداشت پاداش انجام میداده مورد تحسین و ستایش قرار داده
. است
صفحه 152:
پاسخ پرسش بالا خیلی آسان به نظر میرسد : جود و بخشندگی از
عدالت بالاتر است زیرا عدالت رعایت حقوق دیگران و تجاوز
نکردن به حدود و حقوق آنهاست » اما جود اینست که آدمی با
دست خود حقوق مسلم خود را نثار غیر میکند » آن که عدالت
ميكند به حقوق دیگران تجاوز نمیکند و یا حافظ حقوق دیگران
است از تجاوز و متجاوزان » و اما آنکه جود میکند فداکاری
مینماید » و حق مسلم خود را به دیگری تفویض میکند پس جود
. بالاتر است
صفحه 153:
واقعا هم اگر تنها با معیارهای اخلاقی و فردی بسنجیم مطلب از
این قرار است » یعنی جود بیش از عدالت معرف و نشانه كمال
. . . نفس و رقاء روح انسان است »ء اما
صفحه 154:
. ولى على ( عليه السلام ) برعكس نظر بالا جواب میدهد
على ( عليه السلام ) به دو دليل ميفرمايد: عدل از جود بالاتر است
‘
صفحه 155:
: دليل اول
الهدليضع ا لهور مولضعها و الجود يخرجها منجهتها » . »
يعنى" عدلجريانه را در مجرلىطبيعىخود قرار ميدهد لما جود
. " جريانها را از مجرلىطبيعىخود خارج ميسازد
زيرا مفهوم عدالت اين است كه استحقاق هاى طبيعى و واقعى در
نظر كرفته شود و به هر كس مطابق آنجه به حسب كار و
استعداد » لیاقت دارد داده شود
صفحه 156:
و اما جود درست است که از نظر شخص جود کننده که مایملك
مشروع خویش را به دیگری میبخشد فوقالعاده با رزش است »
اما بايد توجه داشت كه يك جریان غیر طبیعی است ۰ مانند بدنی
است که عضوی از آن بدن بیمار است و سایر اعضاء موقتا
براى اينكه آن عضو را نجات دهند فعالیت خویش را متوجه
. اصلاح وضع او میکنند
صفحه 157:
از نظر اجتماعی چه بهتر که اجتماع چنین اعضاء بیماری را
نداشته باشد تا توجه اعضاء اجتماع به جای اينکه به طرف اصلاح
و کمك به يك عضو خاص معطوف شود ء به سوی تکامل عمومی
. اجتماع معطوف گردد
صفحه 158:
: دلیل دوم
| امدلسانسعام و املجود عارضخاص» . عدا لتق انونیلست»
عام و مدير و مدبریاستکلیو شامل» که همه لجتماع را در
بر میگیرد و بزرگراهیلستکه همه باید از آنبسروند » لما
جود و بخششريك حا لتاستثنائىو غير كلىاستكه نميشود
رویشحسابکرد » لساسا جود لگر جنبه قانونیو عمومیپیدا
. کند و کلیتیابد دیگر جود نیست
صفحه 159:
: امام على ( علیه السلام ) آنگاه نتیجه گرفتند
. « فا اعدللشرفهما و لفضلهما »
صفحه 160:
عدالت ضامن تعادل اجتماعی
از نظر علی ( علیه السلام ) آن اصلی که میتواند تعادل اجتماع را
حفظ کند و همه را راضی نگه دارد » به پیکر اجتماع » سلامت
,و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است
صفحه 161:
قیام به عدالت در حمایت از مظلومان
: امام در خطبه شقشقیه می فرماید
لولا حضور الحاضر و قیام انلحجه بوجود ابلاصر و ما لخذ »
اش طی|لطماء نا يقاروا علوكظه ظالم و لاد سغبمظلوم
. « لاسفیتعبلها علیغاربها و لسقیتآخرها بکاساولها
صفحه 162:
عدالت نباید فدای مصلحت بشود
تبعیض , رفیق بازی » باند سازی و دهانها را با لقمههای بزرگ
بستن » همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است
اکنون مردی زمامدار شده است که دشمن این ابزار است » هدف و
. ایدهاش مبارزه با این نوع سیاست بازی است
صفحه 163:
طبعا از همان روز اول ارباب توقع » یعنی همان رجال سیاست »
رنجش بيدا ميكنند » رنجش منجر به خرابکاری میشود و
دردسرهائی فراهم میآورد
صفحه 164:
دوستان خیراندیش به حضور امام علی ( علیه السلام ) آمدند و با
نهایت خلوص نقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهم تر »
انعطافی در سیاست خود پدید آورد » پیشنهاد کردند که خودت
را از دردسر اين هوچیها راحت کن
صفحه 165:
نوع نگاه حاکمان به مردم
یکی از چیزهاتی که رضایت عموم بدان بستگی دارد اینست که
حکومت با چه دیدهای به توده مردم و به خودش نگاه میکند ؟
صفحه 166:
با اين چشم که آنها برده و مملوك و خود » مالك و صاحب اختیار
است ؟
و یا با این چشم که آنها صاحب حقند و او خود تنها وکیل و امین و
نماینده است ؟
صفحه 167:
در صورت اول هر خدمتی انجام دهد از نوع تیماری است که
» مالك يك حیوان برای حیوان خویش ؛ انجام میدهد
و در صورت دوم از نوع خدمتی است که يك امین صالح انجام
. میدهد
صفحه 168:
اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عم
که مشعر بر نفی حق حاکمیت آنها باشد از شرایط اولیه جلب
. رضا و اطمینان آنان است
صفحه 169:
:امام عليه السلام مى فرماید
با منآنگونه که با جبارانسخنمیگویند سخننگونید » TH
» پر طنطنه برلیم به كار نبريد
آن ملاحظه کاریها و موافقتهای مصلحتی که در برابر مستبدان
اظهار میدارند » در برابر من اظهار مدارید » با من به سبك
» سازشکاری معاشرت نکنید
صفحه 170:
گمان مبرید که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین
آید و يا از کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند که هر کس شنیدن
حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید عمل به حق
و عدالت بر او سنگینتر است پس از سخن حق یا نظر عادلانه
. " خودداری نکنید
صفحه 171:
حاکم امانتدار است نه مالك
در منطق اين كتاب شريف » امام و حاكم » امين و پاسبان حقوق
(مردم و مسوول در برابر آنها است » از اين دو (حاکم و مردم
اگر بنا است یکی برای دیگری باشد » این حاکم است که برای
توده محکوم است ؛ نه توده محکوم برای حاکم » سعدی همین
: معنی را بیان کرده آنجا که گفته است
گوسفند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت او است
صفحه 172:
واژه " رعیت " علی رغم مفهوم منفوری که تدریجا در زبان
فارسی به خود گرفته است » مفهومی زیبا و انسانی داشته است
صفحه 173:
استعمال کلمه " راعی " را در مورد " حکمران "و کلمه " رعبت
"را در مورد " توده محکوم " اولین مرتبه در کلمات رسول اکرم
صلى الله عليه واله مشاهده و سپس به وفور در کلمات علی
. ( عليه السلام ) میبینیم
صفحه 174:
اين لغت از ماده " رعى " است که به معنی نگهبانی است » به
مردم از آن جهت کلمه " رعیت " اطلاق شده است که حکمران
عهده دار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای آنها
. است
صفحه 175:
حدیث جامعی از نظر مفهوم این کلمه وارد شده است » رسول
: اكرم ( صلى الله عليه واله ) فرمود
صفحه 176:
کلکم رلع و کلکم مسئول» فا لهام رلع و هو مسوول, و الفراة »
رلعية یی یت زوجها و هىمسئولة و ا لهبد راع علىما-لسيده و هو
" « مسؤولء ا-لافكلكم رلع و كلكم مسئول
( صحیح بخارى جلد ۰72 کتاباسلکاح)
صفحه 177:
همانا هر کدام از شما نگهبان و مسئولید » امام و پیشوا نگهبان و
مسوول مردم است » زن نگهبان و مسوول خانه شوهر خویش
است » غلام نگهبان و مسوول مال آقای خویش است ۰ هان پس
. همه نگهبان و همه مسوولید
صفحه 178:
: در نامهای که به عامل آذربایجان مینویسد چنین میفرماید
و لن عملك لیس لب طعمه و لکنه فىعنقكلمانه و لنت» "
” « مسترعىلمنفوقك ليس لك لنت فتاتفو ر عيته
/نهج الللافف نامه © /
صفحه 179:
مبادا بپنداری که حکومتی که به تو سپرده شده است يك شکار است
که به چنگت افتاده است » خیر » امانتی برگردنت گذاشته شده
است و ما فوق تو از تو رعایت و نگهبانی و حفظ حقوق مردم را
. میخواهد
. تو را نرسد که به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار کنی
صفحه 180:
: در فرمان معروف ۰ خطاب به مالك اشتر مینویسد
و لشعر قلبك الرحمه للرعه و امحبه لهم و الطفبهم و » ۲
لا- تکوننعیهم سبعا ضاریا تسغتنم لکلهم » فانهم صنفان»
" « لما اخ لفیا لیناو نظیر لكفی لغلق
صفحه 181:
در قلب خود استشعار مهربانی » محبت و لطف به مردم را بیدار
کن » میادا مانند يك درنده که دریدن و خوردن را فرصت میشمارد
رفتار کنی که مردم تو یا مسلمانند و برادر دینی تو و یا غیر
مسلمانند و انسانی مانند تو
صفحه 182:
و لا تقولنلنىمؤمر لمر فاطاع فازذلكادغالفىا قلبو »
” « منهكه للدينو تقربمنا افير
مگو من اکنون بر آنان مسلطم » از من فرمان دادن است و از آنها
اطاعت کردن ۰ كه اين عين راه یافتن فساد در دل و ضعف در
. دين . و نزديك شدن به سلب نعمت است
صفحه 183:
والحمد رب العالمین
صفحه 184:
صفحه 185:
صفحه 186: