صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
7 ۰ 10 ۰
#ابوسعید فضلالله بن احمد بن محمد بن ابراهیم (ابوسعید فضلالله بن ابوالخیر
احمد) مشهور به ابوسعید ابوالخیر (۴۴۰-۳۵۷ قمری) عارف و شاعر نامدار
ایرانی قرن چهارم و پنجم است. ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار
ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آ عمیقی یافتهاست.
چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار
میگیرد. بی آنکه خود شعر چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشههای عرفانی
در صدر متفكران اين قلمرو يهناور در كنار حلاج» بايزيد بسطامی و ابوالحسن
خرقانی به شمار میرود. همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان
فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی میخواند. از دوران کودکی نبوغ و
استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبودهاست.
صفحه 4:
زند کی
* شیخ ابوسعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری
در اول محرم ۳۵۷ قمری در میهنه متولد گردید و در روز پنجشنبه (شب آدینه) ۴شعبان _
۰ قمری در زادگاهش دیده از جهان فرو بست. میهنه. زادگاه و محل دفن ابوسعید
ابوالخير. ناحيهاى بين سرخس و ابیورد. اکنون شهرکی در خاک ترکمنستان در ۱۳۰
کیلومتری جنوب شرقی عشق آباد. مقابل چهچهه در خاک ایران است.
© او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تادر يك حادثه مهم در زندگی اش درس را
رها کرده و به جمع صوفیان شیعی پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از
اخذ طریقه تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود
(میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن ۴۰ سالگی به نیشابور رفت. در
اين سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند. اما چندی نگذشت که
مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
او تمام عمر خويش را در تربيت مريدانش سبرى كرد. نوه شيخ ابوسعيد ابوالخير. محمد
منورء در سال ۵۹۹ کتابی به نام اسرار التوحید درباره زندگی و احوالات شیخ نوشتهاست.
ابوسعید عاقبت در میهنه در شب آدینه ۴ شعبان سال ۴۴۰ قمری. درگذشت.
صفحه 5:
دیدگاهها نسبت به ابوسعید
® ابن سینا پس از دیدار با ابوسعید گفتهاست:
هر چه من میدانم او میبیند.
# هرمان اته, خاورشناس نامی آلمانی درباره شیخ ابوسعید ابوالخیر مینویسد:
وى نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه بهشمار میروده بلکه صرف نظر از رودکی و معاصرانش. میتوان او را
از مبتکرین رباعی, که زايیده طبع است. دانست. ابتکار او در این نوع شعر از دو لحاظ است: یکی آن
که وی اولین شاعر لست که شعر خود را متحضراً به شکل رباعی سرود. دوم آنکه راقی را پر خلاف
اسلاف خود نقشی از نو زد. که آن نقش جاودانه باقی مان. یمنی آن را کنون اشتعال آتش عرفان
وحدت وجود قرار داد و این نوع شعر از آن زمان نمودار تصورات رنگین عقیده به خدا در همه چیز
بودهاست. اولین بار در اشعار اوست که کنایات و لشارات عارفانه به کار رفته, تشبیهاتی از عشق زمینی
و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن رفته و
سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان, میگساره مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش
عشق میافکند.
صفحه 6:
ديدار با ابن سينا
© داستان ملاقات او با ابن سينا كه در كتاب اسرارالتوحيد آمده بسيار معروف
است:
# خواجه بوعلی [سینا] با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز
با یکدیگر بودند و به خلوت سخن می گفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک
ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون
نیامدند. بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت. شاگردان از خواجه بوعلی
پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من میدانم او میبیند. و
متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند. از شیخ سوال کردند
كداى شیخ بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه سا ميبينيم او میذانن.
صفحه 7:
چهار رباعی
من بى تو دمى قرار نتوانم كرد ***احسان ترا شمار نتوانم كرد
& گر برسر من زبان شود هر مویی ***یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
* از واقعهای ترا خبر خواهم کرد*** و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد ***با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
گفتم: چشمم. گفت: به راهش میدار ***گفتم: جگرم. گفت: پر آهش میدار
٩ گفتم که: دلم گفت: چه داری در دل*** گفتم: غم تو, گفت: نگاهش میدار
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت ۹#شکم همه در دیده گریان میسوخت
که غیر از دل تو*** بر من دل کافر و مسلمان میسوخت.
صفحه 8:
او خود میگوید: «آن وقت که قرآن میآموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد. در راه شیخ
ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیش آمد. پدرم را گفت که ما از دنيا نمى توانستيم رفت
زیرا که ولایت را خالی دیدیم و درویشان ضایع میماندند. اکنون این فرزند را دیدم. ايمن
گشتم که عالم را از اين كوذك تصيب واهد بود» نخستین آشناین انوسعید با راه حق و
علوم باطنى به اشاره و ارشاد همین شیخ بود. چنانکه خود ابوسعید نقل میکند که شیخ
به من گفتند: ای پسر خواهی كه سخن خدا گویی گفتم خواهم. گفت در خلوت این شعر
میگویی:
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد ***احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر سر من زبان شود هر مویی*** یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
همه روز اين بیتها میگفتم تا به برکت اين ابیات در کودکی راه بر من گشاده شد. ابوسعید
در فرهنگ شرق زمین شبیه سقراط است. گرچه عملاً در تدوین معارف صوفیه اثر
مستقلی به جای نگذا
از بیانات وی به وسیله دیگران تحریر يافته و دو سه نامه سودمند مهم که به ابن سينا
است با این همه در همه جا نام و سخن او هست. چندین کتاب
فیلسوف نامدار زمان خود نوشتهاست از او بر جا ماندهاست.
صفحه 9:
~
آثار
کتابهایی که براساس سخنان بوسعید تالیف شدهاست عبارتند از:
اسرار توحید فى مقامات شيخ ابى سعيد تاليف محمدبن منور
© رساله حالات و سخنان شيخ ابوسعيد كردآورنده: ابوروح لطف الله نوه ابوسعيد
© سخنان منظوم ابوسعيد ابوالخير
به رغم اينكه وى در معارف صوفيه اثرى مهمى تاليف نكردهاست اما از شواهد
و قرائن برمى آيد كه در ذهن ابوسعيد. یک جهان بینی عرفانی, به صورت كل
و منظم شكل يافته بود.
صفحه 10:
سخنان 9 داستانهابی درباره ایو سعید
چنانکه در برخورد وی با ابن سينا مىتوان اين نكته را دريافت. در اين ديدار با يكديكر سه شبانه روز يه خلوت سخن
گفتند که کس ندانست. بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی سینا برفت. شاگردان او سوال کردند که شیخ را چگونه
یافتی گفت: هر چه میدانم. او میبیند.مریدن از شیخ ستوال کردند کهای شیخ بوعلی را چگونهیفتی گفت: هر چه ما
میبینیم او میداند.
بوسعید همچون حلقه استواری زنجیره سنتهای عرفانی قبل از خودش را به حلقه نسلهای بعد از
خویش پیوند میدهد. وی تصوف را عبارت از آن میداند که: «آنچه در سرداری بنهی و آنچه در کف
داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی.»با اينکه در روزگار حیاتش مورد هجوم متعصبان مذهبی بود و
اتهام للابالیگریهای او در همان عصر حیاتش تا اسپانیای اسلامی یعنی اندلس رفته بود. ابن خرم
اندلسی در زمان حیات او در باب او میگوید: «شنیدهايم که به روزگار ما در نیشایور مردی است
صوفیان با کنیه ابوسعید ابوالخیر که گاه جامه پشمینه میپوشد. و زمانی لباس حریر که بر مردان
حرام انت: گاه در روز هران رکفت pa US alas زمانی نه تماد واجب می گزارد ند تماز شنتحبی و
این کثر محض است. پناه بر خدا از این گمراهی» با وجود این قدیس دیگری را تمیشناسیم که
مردم تا این پایه شیفته او باشند و چهره او به عنوان رمز اشراق و اشراف بر عالم غیب به گونه نشانه
و رمزی درآمده باشد آن گونه که بوعلی رمز دانش و علوم رسمی است.
صفحه 11:
داستان سفرحج شیخ ابوسعید ابوالخیر
گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه رود با
کاروانی همراه شد و چون تواناتی پرداخت برای خریدن حیوانی جهت سوار شدن
نداشت پیاده سفر کرده و خدمت دیگران میکرد .
تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت. در زیر درختی
مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد و دریافت که از
خجالت اهل و عیال در عدم کسب روزی به اینجا پناه آورده است و یک هفته است
که خود و خأنواده أن در كرستكى بسر
جند درهم اندوخته خود را به وى داد و كفت: برو . مرد بينوا كفت: مرا رضايت نيست
تو در سفر حج در سختی باشی تا من براى فرزندانم توشه ای ببرم. شيخ كفت: حج
من » تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کتم بهتر از آن است که هفتاد بار زیارت
آن بنا کنم.
صفحه 12:
ابوسعید ابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت. مردم از تمام اطراف روستاها و
شهرها امده بودند.جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند. شاگرد
ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید.
همه یک قذم پیش گذاشتنه سپس.:
نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید. او از سخنرانی خودداری کرد. مردم که به مدت
یک ساعت در مسجد بودند و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند.
ابوسعید پنن از ماتی گفت:
هر انچه که من می خواستم بگویم شاگردم به شما گفت. شما یک قدم به جلو
حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود
صفحه 13:
© ابوسعيد نسبت به دو صوفی قبل از خودش بایزید بسطامی و حلاج که در تاریخ عرفان مهمترین مقام
را دارند.اراداتی خاص داشتهاست. وی در محیطی که اکثریت صوفیان, حلاج را کافر میدانستند و
گروهی مانند امام قشیری در باب او با احتیاط و سکوت برخورد میکردند او را به عنوان نمونه عیار و
جوانمردی میدانست که به گفته خودش در اسرار التوحید «درعلوم حالت در مشرق و مغرب کسی
چون او نبود.»وی در فقه و کلام و منطق و حدیث و تفسیر و دیگر علوم رایج عصر از چهرههای ممتاز
به شمار میرفتهاست. ابوسعید بزرگترین علمای عصر از قبیل ابوعلی زاهدبن احمدفقیه و قفال مروزی
و ابوعبدالله خضری سالهای دراز به تحصیل علوم اشتفال داشتهاست. از جمع استادان او که بگذریم
وی با ove زیادی از فقها و محدئین و ادیبان و شاعران عصر خود روابط دوستانه و عادلانه داشتهاست.
نه تنها داستانهای اسرارالتوحید بلکه اسناد تاریخی غیرصوفیانه نیز گولهند بر اینکه علمای بزرگی
چون ابومحمد جوینی پدر امام الحرمین که از بزرگترین علمای نیشابور در این عصر بود با وی روابط
دوستی داشتهاست. بوسعيد در تاريخ چهارم شعبان ۴۴۰ هجری در میهنه وفات یافت. مدفن وی در
مشهد در برابر سرایش قرار دارد. شیخ را گفتند:(به شیخ ابوسعید ابوالخیر گفتند) " فلان کس بر روی
آب میرود(راه میرود)! گفت: «سهل است(آسان است)! وزغی(قورباغه) و صعوهای(پرنده کوچک
آوازخوان) نیز بروی آب میرود» گفتند که: «فلانکس در هوا میپردا» گفت: «زغنی(نوعی پرنده از
راسته بازهاست) ومگسی در هوا بیرد». گفتند: "فلان کس در یک لحظه از شهری بشهری میرود.
شیخ گفت: "شیطان نیز در یک نفس(یک لحظه) از مشرق بمفرب میشود(میرود)؛ این چنین چیزها
را بس(بسیار) قیمتی(ارزش) نیست. مردلانسان واقعی) آن بود(آن کس میباشد) که در میان خلق
یند و برخیزد وبخسبد(بخوابد) وبا خلق ستدوداد کند(معامله) وبا خلق در آمیزد(در ارتباط باشد)
= لحظه از خدای غافل نباشد.
شتاس آلمانی: اد راایگی eps Seta sl قالب ريامی :هر آنرای: حاستهاستط:
هرمان اته. خاو
صفحه 14:
در مورد مزارابوسعید ابوالخیر باستانی پاریزی در کتاب بارکپگاه و خانقاه چنین گفتهاست کد:
«.. مزار ابوسعید ابوالخیر در مهنه دشت خاوران است و هم اکنون آثار آن در جمهوری ترکمنستان باقی
است ولی در خراسان نیز دو جا به نام مزار ابوسعید ابوالخیر شهرت دارد: یکی در مهنه محولات و دیگری
در جلگه رخ در تیدیکی کدکن در وسط >
اشعاری توشته شده و آن را به نام مزار شیخ ابوسعید ابی الخیر معرفی کرداند و عامه مردم بدین نام جای
تبرک میجویند و حدس من این است که هیدو جا یک روزی قدمگاه شیخ ابوسعید بودهاست....د
آرامگاه ابوسعید ایوالخیر در ۵ کیلومتری شمال شهرک مهنه. زادگاه وی, ناحیهای بین سرخس و ابیورد. که
اکنون در خاک ترکمنستان در ۱۳۰ کیلومتری جنوب شرقی عشق آباد. مقابل چهچهه در خاک ایران است.
ساختمانی اسنت که سابقه سندی هم ندارد اما پر سر آن
مقیرهای در روستای مهنه از توابع شهرستان مه ولات (در حوالی شهرستان تربت حیدریه) واقع در استان
خیاسان رضوی را به ابوسعید ابوالخیر نسبت داداند.بنای این مقبیه در ۵۵ کیلومتیی جنوب شرقی تربت
حیدریه و ۷ کیلومتری فیض آباد در روستایی به نام مهنه قرار دارد که به اعتقاد برخی مدفن شیخ ابوسعید
ابی الخیر پییمهنهاست. مولف اسرار التوحید به صیاحت محل دفن شیخ را میهنه خاوران ذکر کردهاست که
در حال حاضر این نقطه خارج از مرزهای ایران واقع میباشد.
صفحه 15:
منابع
رباعیات ابوسعید ابوالخیر. خیام. باباطاهر؛ گردآوری: جهانگیر منصور. تهران:
انتشارات ناهید (۱۳۷۸)؛ ص ۸-۷.
© رباعیات ابوسعید ابوالخیر. خیام.باباطاهر؛ گردآوری: جهانگیر منصور. تهران:
انتشارات ناهید (۱۳۷۸)؛ ص ۰۷
©
حقیقت. عبدالرفیع. تاريخ نهضتهاى فكرى ايرانيان: از آغاز قرن جهارم تا
بايان قرن ششم هجری (از ظهور رودکی تا شهادت سهروردی). شرکت مولفان
و مترجمان ایران» بخش دوم. جاب اول. آذر ۱۳۵۷ خورشیدی.
رباعیات ابوسعید ابوالخیر. خیام. باباطاهر؛ گردآوری: جهانگیر منصور. تهران:
انتشارات ناهید (۱۳۷۸)؛ ص ۷.