هنرعکاسی و گرافیک

تابلوی شام آخر (لئوناردو داوینچی)

صفحه 1:
‎a...‏ )| ل سه ‏تابلوی شام آخر( لتوناردو داوینچی) ‎> lee

صفحه 2:
شام آخر اثر لئوناردو داوینچی

صفحه 3:
— 8۹ لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می‌بایست نیکی را به شکل عیسی و بدى را به شكل يهوداء از ياران مسيح كه هنكام شام تصميم كرفت به او خيانت كند. تصوير می‌کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کار گاهش دعوت کرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می‌آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جستجو, جوان شکسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند. چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.

صفحه 4:
— 8۹ گدا را که درست نمی‌فهمید چه خبر است. به کلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع, داوینچی از خطوط بی‌تقوایی. گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند. نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد. گداء که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود. چشم‌هایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قباً دیده‌ام!» داوینچی با تعجب پرسید: «کی؟؛ - سه سال قبل, پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می‌خواندم. زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شود

تابلوی شام آخر(لئوناردو داوینچی) شام آخر اثر لئوناردو داوینچی لئوناردو داوينچي هنگام كشيدن تابلوي شام آخر دچار مشكل بزرگي شد :مي‌بايست نيكي را به شكل عيسي و بدي را به شكل يهودا ،از ياران مسيح كه هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت كند ،تصوير مي‌كرد .كار را نيمه تمام رها كرد تا مدل‌هاي آرمانيش را پيدا كند. روزي در يك مراسم همسرايي ،تصوير كامل مسيح را در چهره يكي از آن جوانان همسرا يافت .جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هايي برداشت. سه سال گذشت .تابلو شام آخر تقريبأ تمام شده بود؛ اما داوينچي هنوز براي يهودا مدل مناسبي پيدا نكرده بود .كاردينال مسئول كليسا كم كم به او فشار مي‌آورد كه نقاشي ديواري را زودتر تمام كند. نقاش پس از روزها جستجو ،جوان شكسته و ژنده‌پوش و مستي را در جوي آبي يافت .به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند ،چون ديگر فرصتي براي طرح برداشتن نداشت. گدا را كه درست نمي‌فهميد چه خبر است ،به كليسا آوردند :دستياران سرپا نگه‌اش داشتند و دLر همان وضع، داوينچي از خطوط بي‌تقوايي ،گناه و خودپرستي كه به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند ،نسخه برداري كرد. وقتي كارش تمام شد ،گدا ،كه ديگر مستي كمي از سرش پريده بود ،چشم‌هايش را باز كرد و نقاشي پيش رويش را ديد و با آميزه‌اي از شگفتي و اندوه گفت« :من اين تابلو را قبأل ديده‌ام!» داوينچي با تعجب پرسيد« :كي؟» سه سال قبل ،پيش از آنكه همه چيزم را از دست بدهم .موقعي كه در يك گروه همسرايي آوازمي‌خواندم ،زندگي پر رويايي داشتم و هنرمندي از من دعوت كرد تا مدل نقاشي چهره عيسي شوم !!!!»

51,000 تومان