صفحه 1:
—
فارسی هشتم درس نهم
صفحه 2:
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار
(سعدی)
اگر خوش نامی از انسان به یادگار بماند»
بهتر از آن است که از او خانه های مجلل و اشرافی بر جای بماند.
به: بهتر کزو: مخفف که از او
سرا: خانه زرنگار: طلاکاری شده
صفحه 3:
سعدی, شیخ مصلح الدین: (در گذشت حدود 1۹۱"ه.ق)
از بزرگترین ساعران ونویسندگان ایران است.آموزشهای مقدماتی را در زا گاه خود شیراز فراگرفت.
برای اتمام تحصیلات به بغداد - از مراکز بزرگ علمی عصر خود - رفت. پس از ۳۵سال به شیراز برگشت.
بوستان به شعر و گلستان به نثر همراه با ث
مجموعه این آثار «کلیات سعدی» نامیده
صفحه 4:
a
نوجوان باهوش
ميا ابوالقاسي قراهاتى تواناى عسس در حفظ اشعار و مطالب «اشتد اكر شعرى را ثنها يكباو
برای او میخواندند. آن را به طور کامل حفظ میکرد. همین باعث شده بود که پدربزرگش میرزا
محمّدخان که خود شاعری سرشناس در شیراز بود. نوداش را به همراه خود به مجالس شعرا ببرد.
یکبار که قائم مقام به همرا پدربزرگش به یکی از این مجالس رفته بود. مردی خارجی را دید.
پدربزرگش اورابه آن مید_ ر.
معزفی کرد و به میرزا ابوالقاسم گفت: «برای ایشان شعری بخوان.
معرفى كرد شناساند
سیشناس:معروف شناخته شده
وی فارسی را خوب میفهمد». قائم مقام فراهانی
«قصیده بخوانم یا غزل؟» آن شخص گفت: «غزلی از سعدی برایم بخوان».
میرزاابوالقاسم لحظهای مکث کرد. چشمانش را بست وشروع به خواندن کرد:
صفحه 5:
از آنم که جهان خزم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
در جهان خرم و خوشحالم چون که جهان و خرمی و خوشحالی آن را خدا خلق کرده است. . .
من عاشق هستم عاشق همه دنیا و آفریدههای آن هستم آن هم به خاطر این که همه عالم را خدا آفریده است.
خرم: شاد/ شادمان جهان: موجودات جهان عالم: همه موجودات عالم و هستی
اردات بکشم درد که درمان هم از اوست به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است
با عشق و علاقه و شیرینی زهر را مینوشم (هر سختی و رنجی را میپذیرم) زیرا معشوق زیبا روی من آن را به
من عرضه میکند
شاهد: حاضر. گواه. محبوب و معشوق,(نماد وجود خدا)
حلاوت:شیرینی ساقی: پخشکننده درد » درمان (تضاد) ارادت: اراده/ اختیار/ میل
آن مرد از شادی چشمانش درخشید و با یهجه خاضی گفت: «فوقالعاده ۱
پدربزرگ قانم مقام گفت: «شعر سعدی فوقالعاده است یا شعر خوانی
آن خارجی گفت: «هر دوه هم شعر سعدی و هم شعر خوانی نوه شم...». ۱
وقتی آن شخص پی برد که میرزا ابوالقاسم در ریاضی. فلسفه. حکمت و علوم قرآنی نیز استعداد بینظیری درد
«قدر اين نوجوان را بدانید. من آینده درخشانی برای او میبینم». آری قائم مقام به کمک هوش و استعداد
سرشار خود بعدها یکی از مردان نامی کشورداری و سیاست شد.
چشمانش درخشید: خوشحال شد لهجه: نحوه بیان استعداد :توانایی؛ آمادگی
سرشار: لبريزء ير فوق العاده: عالى بى برد فهمید: درک کرد
رياضى: فلسفه. حكمت و علوم قرآنى :مراعات نظير بى نظير: بى مانند/ بى همتا
آرى: شبه جمله هوش و استعداد : مراعاتنظیر سرشار: لبریز/ پر/ نامی: مشهور
صفحه 6:
اسپززاده وزبر
هیاهوی کلاغها سکوت باغ را میشکست. برف به آرامیمیبارید. صدای کلاغها گوش محفدتقی
را آزار میداد؛ صدای استاد را از پشت درهای بسته به سختی میشنید.
هیاهو: سروصدا
روزهای زیادی بود كه محفدتقی سینی غذا بر سر میگذاشت و فاصله آشپزخانه تا مکتبخانه را
یک نفس طی میکرد. غذا را به اتاق میبرد؛ پشت در مینشست و به بهانه بردن ظرفهاء به
گفتههای استاد گوش میسپرد. چون قلم و کاغذی برای نوشتن نداشت شنیدهها را بر کاغذ ذهن
مینوشت و در دل تکرار میکرد.
یک نفس : کنایه از بدون وقفه و مکث گوش میسپرد: گوش میکرد
کاغذ ذهن: اضافه تشبیهی(ذهن به کاغذ تشبیه شده است) حاصل: نتیج
حاصل ماهها پشت در نشستن و از سرما لرزیدن و دزدکی به درس گوثش دادن, دانش دست و پا
شکستهای بود که اندک اندک در قلک ذهنش جمع شده بود.
a اكى: يواشكى
و پا شکسته ناقص اندک اندک:کم کم
قلى ذهن اضاقه تشبیهی( ذهن تشبیه به قلک شده است)
با دونارة طراوت و سرسبزى يدا كردم بود بركهاى سبزء زير لور كوم خورشيد مىدرخشسيدلك
شب تولد حضرت محمد (ص) بود و قائم مقام فراهانی» مهمانهای زیادی را دعوت کرده بود.
طراوت و سرسبزی :مراعاتنظیر طراوت : شادابی
صفحه 7:
a و
به جای پدره سینی شربت را برای مهمانها 2 sala 451, Wey yt گوشهای ایستاد تا
ظرفها را جمع کند. قانم مقام متوجه او نبود. داشت از استاد وضع درس بچهها را میپرسید که
استاد گفت: «بچهها با استعداد هستند». محمدتقی خوشحال شد. قائم مقام رو به پسرش کرد
و گفت: «بگو ببینم محمد. کاشف الکل که بود؟» کاشف: کشف کننده
محقد سکوت کرد و از گوشه چشم به علی خیره شد. علی گفت: «من بگویم؟» خیره شد؛ زل زد
- بكوء تو بگوا
- معلوم است. ابن سینا. معلوم است: واضح است امشخص است
نگاه تأسف با قانم مقام چرخید روی برادر زادهاش و همان سوال را بانگاه از او يرسيد. اسحاق گفت:
ابن سينا كه شاعر است. کاشف الکل...» و سکوت کرد و به سرش كوبيد. اتفاقاً محمدتقى جواب آن سوال را
میدانست امّا میترسید بگوید. تاسفبار: همراه با تأسف
لب گزید و منتظر ایستاد. ولی با خود فکر کرد: «بگذار لیاقت یک بچه آشپز را ثابت کنم». این بود که سینی را
كنار نهاد و جلو رفت و كفت: «اجازه هست من بگویم؟»
لب گزید:کنایه از افسوس خوردن لیاقت: شایستگی
قانم مقام نگاهش کرد. همه سرها به طرف او برگشت.
- بگو اكر م دانى بكوا
محمدتقى سرش را بالا كرفت و كفت: «محمدبن زكرياى رازى».
جشمهاى قائم مقام از تعجب باز ماند. گفت: «آفرین بر پسر کربلایی محقدقربان!».
قائم مقام رو بهبچهها کرد و گفت: «اين شعر از کیست؟
صفحه 8:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما راائسس و مونس تسد
ستاره ای در آسمان هستی پدیدار گشت و در این دنیا ارجمند گردید. و برای دلهای پریشان یار و همدم شد.
منظور حضرت رسول است.
ستاره استعاره از وجود پیامبر ماه مجلس شد: باعث درخشیدن در مجلس ما شد
رمیده ترسیده اوحشت زده آزرده مونس: همدم |همراه انیس: یار و همدم. آنس گیرنده
و اینبار هم چون هر کدام از بچهها جواب غلط دادند از محمد
همه جشسمها به دهان او خيره شده بود. خیره شد: زل زد
محمدتقی گفت: «اين بیت از خواجه حافظ شیرازی است».
جمعیّت که از این جواب به وجد آمده بودنده بیاختیار دست زدند و هلهله و شادی کردند.
وجد: خوشحال/ شادمان دست زدند /هلهله و شادی کردند: Nel ye (نشانههای خوشحالی )
محندتقی سرانجام توانست با تلاش و پشتکار فروان بهمقام صدراعظمی برسد و لقب اميركبير بيابد و منشأ خدمات
فراوانی برای کشور عزیزش ایران باشد.
ار: اراده اعزم صدر اعظم: نخست وزیر منشاء: سرچشمه| محل پیدایش
صفحه 9:
——— =
كريه امير
از مردان نامدار تاريخ ايران است. وى حدود سال ١17177 ه.ق. در هزاوه فراهان متولّد شد.
امير داستانهاى بسيار بر سر زبانهاست.
'مراعات
دسر هوش و ذکا
اتیزهوشی باهوش بودن سر زبان ها است: رواج داشتن
در ماه صفر سال ۱۲۹۷ قمری به امیرکییر اطلاع دادند که در شهر تههران بیماری آبله شیوع پیدا کرده است. امیر
فوراً دستور داد که در تمام شهر و روستاهای نزدیک برنامه آبله کوبی اجرا شود تا بیماری گسترش پیدا نکند.
آبله - نوعی بیماری واگیر دار
شیوع: پخش شدن اطلاع :خبردار فورا: با عجله | سريع
چند روز پس از آغاز آبله کوبی به امیر خبر دادند که مردم از روی جهل و نادانی و خرافات_حاضر نیستند واکسینه
شوند و در تمام شهر تهران فقط ۳۳۰ نفر آبله کوبیدهاند. امیر سخت نگران شد.
خرافات: سخنان بیهوده. افسانه. آنچه اساس علمی و معنوی نداشته باشد
صفحه 10:
نجات بخههایتان آبله کوب فرستادیم». مرد با اندوه فراوان گفت: «جناب امیره گفته بودند اگر آبله Presta
زده میشودا».
از قضاناثفاقا آبله كوب: کسی که واکسن آبله را تزریق می کرد
بچهاش مرده بود. اين بار
بعد از اين ماجرا اميركبير با صداى رسا
اكر ما در هر روستا و كوه غياياتى مدرسه بسازيم و كتابخاته ايجاد pes
تمام بچههای ایران, فرزندان حقيقى من هستند».
داستانهایی از زندگی امیرکبین محمود حکیمی
صفحه 11:
<< = ا
غود ارزبابی
۱- سوالات قانم مقام فراهانی برای آزمایش فرزندانش چه بود؟
الف- کاشف الکل که بود ؟
ب- اين شعر از کیست ؟
(( ستاره ای بدرخشمید و ماه مجلس شد . دل رمیده ما را انیس و مونس شد ))
۲ - ویژگی های مشترک امیرکییر و قائم مقام فراهانی چیست؟
هردو به مقام صدر اعظمی در ایران رسیدند و خدمات زیادی را برای ایران انجام دادند
۳ - خدمات قانم مقام فراهانی و امیرکبیر به ایران چه بوده است؟
قائم مقام توجه زیادی به اصلاحات در ایران داشت و زمینه سازحکومت داری به شیوه ی میهن پرستانه در
ایران است و از نخستین کسانی است که به مبارزه با استعمار نوین در عصر جدید پرداخته است
امير كبير به مدرسه سازى نوين توجه داشت و در اين راه مدرسه (( دارلفنون )) را که اولین مدرسه به شیوه
بود تاسيس كرد و همچنین رومه (( واقع اتفاقیه )) با تلاش او منتشر شد و برای آگاه سازی مردم و دور
کردن آن ها از جهل و خرافه همواره لاش کرد
صفحه 12:
دانش زبانی
واستههای اسم (۱) صف بان
به جملههای زیر توجه کنید.
دانشجوی کوشاء مقال خوبی نوشت.
باغبان مهربان؛ گلهای صورتی را کاشت.
* گروههای اسمی جملههای بالا را در جدول زیر میبينيم.
مقالة خوب دانشجوی کوشا ۱
گل های صورتی باغبان مهربان ۳
در هر چهار گروه اسمی, کلمهای که بعد از اسم آمده است«صفت بیانی» است که درباره چگونگی و ویژگیهای
اسمء توضیحاتی را بیان میکند. صفت بیانی معمولا پس از اسم میآید و «وابستة پسین» اسم به شمار میآید.
در نمونههای بالا واژههای کوشاء خوب. مهربان و صورتی, صفت بیانی هستند.
صفحه 13:
| یی
فعالیتهای نوشتاری
۱- واژههای مهم املایی را از متن درس بیابید و بنویسید.
فرزندان حقیقی, مسئول. اطرافیان, صدای رساء خطاب. واکسینه. از قضاء حاضرء طراوت. ماه صفر, قلک»
» قلم و کاغذ. ظرفهاء هیاهوی کلاغهاء فاصله. اسحاق» حکمت. استعداد بینظیر انیس و مونس؛
حفظ اشعار و مطالب, قانم مقام. معرفی
۲- در هر یک از جملههای زیر: صفتهای بیانی را بیابید.
* زنان اندیشمند. در سربلندی ایران عزيزء نقش موثر داشتهاند.
* من آیندهای درخشان برای این نوجوان میبینم.
* بركهاى سيزء زير نور كرم_خورشيد میدرخشیدند.
۳- لمات زير را با صفتهاى بيانى مناسبه كسترش دهيد.
نمونه: حرم - حرم مطر
مطالب: مطالب خواندنی کاشف: کائ
لهجه: لیجه شیرین دریا: دریای طوفانی
توانا
صفحه 14:
ایب. منشی و شاعر دورةقاجار؛ وی در نظم و نثرفارسی تبحو داشت
و « ثنایی» تخلص می کرد. 3
کوششهای بسیار وی برای اصلاح ایران موجب حسادت عدهای از جمله میرزاآقاسی
شد و بدگویی بدخواهان شاه قاجار (محمدشاه) را برانگیخت تا او را به باغ نگارستان تهران
آنجا خفه کردند.مجموعه نوشته ها و انشاهای قائم مقام
. قائم مقام در نوشتن اين اثرء از شيوه گلستان سعدی پیروی