صفحه 1:
صفحه 2:
2
2
۵ مم
دل م
کمان گیس
فاطمه نجفی
صفحه 3:
نبرده طولانى و خسته آننده شده بود و هسه گران بردند. سياه توران بم
فرماندهی افراسیاب از رود جیحون گذشته بود. ايرانيان در برابر تورانيان
پایداری می کردند اما پیروزی بر آنان» بسیار مشگل بود.
ایرنیان از پیروزی ناامید و از شلست اندوهلیرن شده بودند. رو كار به
سختی می گذشت و چاره ای 2 بردباری نبود.
سرانجام؛ دو سپاه تصبیم گرفتند کم آشتی کننم. تورانیان پیشنباد گردند که
پسلوانی ایرانی تيرى به سوی خاور پرتاب کند. هر جا کم تیر فرود آید آنجا
مرز ایران و توران باشد.
صفحه 4:
اين خبر رك هر دهانق» زير الوشى» Lh ى كرد
yt فرمان
آخین تحقیر
مرز را پرواز تیری» می دهد سامان
2 نزديلى فرود al
عازد خامان». تك
آرزو مان» كور
ور بیرد دور
تا کجا؟ تا چند؟
۳ 0
آه! لو نازوى ببولاذم.. ولو سر تشحه عم انبارن؟
صفحه 5:
راست» چم پیشنباد دشواری! ملر یل تیر جقدر مى تواند دور بشود؟ کدام تير انداز
اين كار بز رك را انجام خواهد Sob
آرش كمان كيرء تير انداز ماهر ايرانىء خود را براى برتاب اين تير آماده کرد.
جل ALE و منتظرء ياى لوه بلنه دماوند ایستاده بودند. مادران دعا می کردند؛
پیرمردطاه tay jee Al لودكان با بی agit آرش کمان کير را که با قامتقى
(شنیر و استوار ای گزه ایستاده بود تاه می گردند.
صفحه 6:
آرش با قدم های معلم از کوه بالا رفت؛ روى تختء سنّك بز ركى ايستاد؛ بازوان و
تن نیرومند خود را هت ری داد و کشت »قوب یی در بن من هیچ
نقص و عیبی نیست؛ اما خوب می دانم چون تیر ا لمان رها شود همه ی نیروی
من از تن بيرون خواهد رفت. من جان خود را در تير خواهم كذاشت و ol
سربلندى ايران فدا خواهم كرد».
آرش با كام gle بلند از کوه بالا رفت؛ وقتی ب AB رسید در آنجا دست به ذعا
برداشت و با خدای خود زمزم کرد: «ای خدای آسبان ها! ای آفزیدکاز که ها و
درياهال اى توانايى كه به ما توانایی بخشیده اى! مرا يارى كن تا سرزمین ایران را
از دست دشمنان رها
صفحه 7:
آن گاه از بای قلء بم دشت های سبز و رودهای آبی تریست. صدای مردم از همم جا
pata می رسید. آرش نام خدا را بر زبان آورد وبا هر ی توان» كمان را شید تير
هبچرن پرنده ای تیز بال» پرواز کرد؛ از بامداد تا نیمروز در پرواز بود؛ از كوه و درّه و
ZEEE, و د كنار رود جیحون بر تنهء ی ورخت الرذويق كله در جبان از آن تناور
وبلند تر نبوه نشست و آنجا مرز ایران و توران شد.
gler el Ar 1 ست قله حرلت كردنف pl بی جان بر تخت ستلی افتاده بود.
gl آرى؛ جان خود در تي كرد آرش
كار ضدها:ضد هزاران تف ی ششیر گرد
| گم