صفحه 1:
صفحه 2:
یکروز وقتی کارمندان به اداره رسیدند. اطلاعیه بززگی
را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده
بود:
صفحه 3:
«دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در اين اداره بود
درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت
۰ در سالن اجتماعات برگزار میشود دعوت میکنيم.
صفحه 4:
پس ازمدتی, کنمکاو میشدند که بدانند کسی که
مانع پیشرفت آنها در اداره میشده که
بوده است.این کنجکاوی, تقریبا تمام کارمندان رآ
ساعت۱۰ به سالن اجتماعات کشاند.
صفحه 5:
(فته (فته که جمعیت زیاد میشد هیجان هم بالا میرفت.
همه پیش خود فکر میکردند: «این فرد چه کسی بود که
مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که
مردا
صفحه 6:
کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی نزدیک تابوت میرفتند و
وقتي به درون تایمت نگاه میکردند نآگهان فشکشان میزد و
[بانشان بند میآمد
صفحه 7:
hak
آینهای درون تابوت قرار داده شده بود و هر
كس به درون تابوت نكاه مىكرد. تصوير خود
(امىديد.
صفحه 8:
6
'«تنها يك لغر وود دابد كه مئتوالد مائع رشد شما شود و او هم كس ليست جز غود شما
<o
الوشتاى نيز يدين مشمون در كتار آيله يود
صفحه 9:
صفحه 10:
4 bi
4ه مذ arts حمق - از
زندگی شما وقتی که رئیستان. دوستانتان. والدینتان. شریک
زندگیتان یا ممل کارتان تغییر
میکند دستخوش تغییر نمیشود. (ندگی شما تنها فقط وقتی
تغییر میکند که شما تفییر کنید.
صفحه 11:
===
باورهای محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که
شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی خودتان میباشيد.
صفحه 12:
مرکز مشاوره دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی
تهیه و تنظیم: ندااصفری
کارشناس ارشد روانشناسی