صفحه 1:
بسم الله الرحمن الرحيم مفاهیم (نئور بهای) انقلاب تاريخ تدريس نیم سال دوم 89-88

صفحه 2:
برخى از مناب ‎ee)‏ 1 نظريه هاى انقلاب تاليف دكتر عباس منوجهرى ناشر : انتشارات سمت 1660 ©-حديث انقلا ..- شامل© مقاله از دكثر ابولفضل دلاورى؛ دكئر عليرضا ازغندي» نت ا زييكلام, دكثر حميرا مشيرزام؛ محمد حسن رجبى؛ دكتر محمدبقر حشمتزاده» دکتر قادری و دکتر مصطفی ملکوتیان هرهیافتهای نظری برانقلاب اسلامی--- مجموعهمقالات گردآوری توسط آقای عبدالوهاب فراتی ©مقدمه اى بر انقلاب اسلامى- تاليف :دكتر صادق زيبا كلام ‎alan SE‏ اثقلاب الوين استانفورد كوهن ترجمه :عليرضنا طيب - نويت جاب 06 © سيرى در نظريه هاى انقلاب تاليف دكتر مصطفى ملكوتيان جاب سوم پیرامون انقلاب اسلامی -- شهید مرتضی مطهری مجموعه آثار دکتر شریعتی

صفحه 3:
مفهوم وهدف علم واژه علم در ترجمه 5661166 (علم تجربی) غالبا معادل تئوری 11160۲۷ (نظربه با فرضیه) درنظر در برخی متون رسیدن به تئوری (نظریه یا فرضیه) به عنوان هدف علم محسوب می شود.

صفحه 4:
639) Theory عبارتست از مجموعه ای از مفاهیم 9 تعاریف و قضایا که به وسیله روشن ساختن روابط بین متغیرها و با هدف تبيين و پیش بيني پدیده ها . در صدد است تا دید گاهی سیستماتیک (نظامدار) از پدیده ها ارائه دهد

صفحه 5:
علم يا تئوري موجد سه نوع توانايي است توانايي تبیین و توضیح ‎Explanatory Power‏ توانايي پیش بيني ‎Prediction Power‏ توانايي کنترل ‎Control Power‏

صفحه 6:
پارادایم چیست؟ ‎What is Paradigm‏ پارادایم ( 61167170 81 ) از جدیدترین مفاهیمی است که وارد حوزه علوم و جامعه شناسی شده است. این منهوم با نام فیلسوف و مورّخ علم؛ توماس کن (16111111. 1 » مقارن است و اولین بار توسط وی در کتاب محرروف او ساختار انقلابهای علمی The structure of scientific) (Revolutions به کار گرفته شده است.

صفحه 7:
پارادایم چیست؟ ‎What is Paradigm‏ در زبان فارسی» برای مفهوم پارادایم معادل های متعددی برگزیده اند: مانند تمونهه الگری نظریه میزمقیق» نمونه.و امثال آن که این امر حاکی از نوعی ابهام و پیچیدگی در اين مفهوم ‎os kuhncd cl‏ گوید: «يك سرمشق (< بارادايم) جيزى است كه اعضاى يك جامعه علمى در أن با يكديكر اث اشتراك دارند و بعكس» يك جامعه علمى از كسانى تشكيل يافته است كه در يك سرمشق (- بارادايم) با يكديكر شريك اند. منیع: سرمشق و جامعه شناسی[ محمدرضا برات نژاد ]

صفحه 8:
پارادايم چیست؟ ‎What is Paradigm‏ نمونه های عالی یا سرمشق ها (< پارادایم ها) همان نمونه های معیار کارهای علمی سابق اند که گروه معیّنی از دانشمندان در زمان معینی» آنها را پذیرفته اند. اینها همان نمونه های فراوانی هستند که کتاب های درسی آکنده از آنهاست و دانشجویان با آموختن آنها» هم مفاهیم نظری» هم روش های تجربی و هم هنجارهای رشته علمی خود را همزمان کسب می کنند. این سرمشق ها راهنمای پژوهش های گروهی نیز هست: چرا که تلويحاً مى كويد جه نوع سؤال هايى وارد و قابل طرح است» چه تکنیکی مفید است» چه نوع راه حل هایی پذیرفتنی است.» منیع: سرمشق و جامعه شناسی[ محمدرضا برات نژاد ]

صفحه 9:
پارادایم چیست؟ ‎What is Paradigm‏ جامعه شناس معاص امریکاه جرج ریتنر» که جامعه شناسی را در قالب مشق مورد بحث قرار داده است درباره سرمشق» چنین می گوید: مشق (< پارادایم ) یک تصور اساسی دربارء قلسرو موضوعی علوع است. الگوی ‎GAB‏ ‏به تعریف چینری می پرردازد که چه چیر باید مطالعه شوده چه سوالاتی باید پرسیده شوده چگونه سژال شود و چه قوانینی را باید در تفسیر جواب ها به کار برد. الگوی نظرری وسیع تررین واحد توافق و اجماع در یک علم است و موجب تفاوت یک اجتماع علمی از دیگرری است. الگوی نظری مقوله بندی می کند به تعرین و تفسیر نمونه ها می پرردازده نظبریه شیوه ها و ابزار آنها را نیز شامل می شود. 7 شق و جامعه شنا محمدرضا برات نژاد

صفحه 10:
پارادایم چیست؟ ‎What is Paradigm‏ پاربادايم تعیین می کند که چه چیزی مسلّم» مفروض» امر واقع و مسأله است: چه سوالاتی قابل طرح اندز چه تکنیکی مفید است: چه راه حل هایی پذیرفتتی است: چه نوع از تبیین» جستجو کردنی است: چه تبیینی کامل است: چه مفاهیمی جهان نماست: در کار علمی» چه انتظاری معقول است: در کار علمی» چه زبانی به کاربستنی است. پس پارادایم ها فضای فراگیر دانشمندان» سوالات» مفاهیم» روش ها و زبان مشترك و معیار قضاوت و زیربنای نظریه ها و عام تراز مباحثات رایج بین دانشمندان يك رشته می باشد.» منیع: سرمشق و جامعه شناسی[ محمدرضا برات نژاد ]

صفحه 11:
ا سرمشق فيزيك ارسطو و گالیله: «در فيزيك ارسطویی» اصل در هر چیز قرارگرفتن در مقر خود بود و به تعبير دیگر» اصل آبر] سکون بود و حرکت علت می خواست. لذاء سؤالات قابل ‎‘coe‏ با توجه به اين پارادایم شناخته می شدء ولی در نظر گالیله» حرکت اصل بود و سکون امر[ی] عارضىء تبعی و محتاج به علت.» منیع: سرمشق و جامعه شناسی[ محمدرضا برات نژاد ]

صفحه 12:
پارادایم چیست؟ ‎What is Paradigm‏ باتومور بر اين باور است که جامعه شناسی هنوز انقلاب علمی را تجریه نکرده است: «به بيان كن» در جامعه شناسی» هنوز انقلابات علمی واقعی صورت نگرفته است: زیرا در هیچ مرحله ای از. آن» الگوی (< پارادایم) کاملا پذیرفته شده ای» که بعداً واژگون شده باشد» وجود نداشته است.» منبع: سرمشق و جامعه شناسی[ محمدرضا برات نژاد ]

صفحه 13:
یا تئوری قابل قبول يا پارادایم پذیرفته شده ای در مورد پدبده انقلاب وجود دارد؟ فقدان الكو( - يارادايم ) كاملاً يذيرفته شده در جامعه شناسی به طریق اولی در مورد پدیده انقلاب صادق است .ز این رو پدیده انقلاب در گستره علوم انسانی مورد بحث این درس می باشد. (به عبارت دیگر هیچ پارادايم مقبول یا تئوری جامعی در باره پدیده انقلاب که : مفهوم .علت وچرایی وقوع و پیش بینی وقوع این پدیده اجتماعی را بنماید وجود ندارد.لذا همه نظریه پردازان در مورد پدیده انقلاب صرفا به بخشی از این پدیده توجه کرده اند .از همین روی نظریه های مطرح شده در این مجموعه از اندیشمندان در حوزه های گوناگون علوم انسانی ارائه شده است تا این مفهوم گشوده شود . هدف صرفا بیان نظریات می باشد و نه داوری در باره قوتها و ضعف های هر نظریه که کاری طولانی است)).

صفحه 14:

صفحه 15:
تعريف انلاب مفهوم انقلاب مانند بسيارى از يديدههاى اجتماعى ديكر داراى تعريف واحد و متفق ميانهمه نيست. شايد به تعداد انديشمندانى كه درباره آن به بحث پرداختهاند» از انقلاب تعریف ارائهشده است. تعاریفی که از انقلاب ارائه شده است را متوان در سه دسته جای داد: گروهی ازتعاریف انقلاب را بر اساس نیات انقلاببون تعریف کردهاند. گروه دوم انقلاب را بر اساس نتایجو پیامدهای آن شناسایی کردهاند و از نظر گروه سوم انقلاب به عنوان يك فرایند مورد بررسو تعریف قرار گرفته است._[1] [1] حمیرا مشیرزاده. «نگرشی اجمالی به نظریههای انقلاب در علوم اجتماعی انقلاب اسلامی و ریشههای آن».مجموعه مقالات (0)» معاونت امور اساتید؛ ‎tg‏ ص ©0)

صفحه 16:
مفهوم انقلاب از دبدگاه استاد مطیبری انقلاب از مقوله عصیان, انکار. اعتراض, طغیان. تغییر و دگرگونی است. استاد مطهری در تعریف این واژه میگوید: انقلاب چندان احتیاج به تعریف ندارد. میفرماید: «انقلاب عبارت است از طغیان و عصیانی که مردمی علیه نظام حاکم موجود براي ایجاد وضع و نظمي مطلوب انجام میدهند.» ييرلمون القلاب سلامی س. شود مرتضی مهری.

صفحه 17:
ریشههای انقلاب استاد مطهری علاوه بر اينکه مبداً و مسیری الهی برای حرکت انسان و جامعه قائل است» و همین اعتقاد به توحید و به تبع اعتقاد به معاد را عامل اصلی نقلاب اعتقادی میدانه به نظر میرسد وی با توجه به تعریف انقلاب علاوه بر به اسلام» ریشههای «انقلاب» را سه چیز میداند: 2.0 نارضایتی و خشم از وضع موجود 0 عصيانء تهاجم و تعرض 5 . در نظر داشتن یک آرمان و وضع مطلوبء به جای وضع موجود مطهری شناخت یک انقلاب را هم معطوف به شناخت همین موارد میداند. حال اين سزال مطرح است که این عصیان؛ طغیان و شورش باید تا چه اندازه باشد که ما بتوانیم آن را انقلاب بنامیم؟ برای اینکه پاسخ اين پرسش روشن شود لازم است به تفاوت انقلاب با مفهوم اصلاح و همچنین مفهوم کودتا اشاره شود. راون اقب الامی سب شهید مرتضی مطیری.»

صفحه 18:
انقلاب. اصلاح 9 کودتا تغییراتی که در جامعه صورت میگیرد» چند صورت است؛ شهید مطهری درباره مفهوم اصلاح بر اين باور است که اگر تغییر و دگرگونی که در اجتماع صورت میگیرد جزئی باشد و ساخت اصلی نظام سیاسی حاکم را متحول نکند» اصلاح نامیده ميشود؛ و لذا مصلح هم فردی است که ساخت جامعه را دگرگون نمیکند» اما به وضع جامعه بهبود میبخشد. اما کودتّا؛ انقلاب ماهیت مردمی دارد» ولى كودتا جنين نيست. در كودتاء يك اقلیت مسلح و مجهز به نیروء در مقابل اقلیت دیگری که حاکم بر اكثريت جامعه است» قیام میکنند و وضع موجود را متحول میکنند و خود» جای گروه قبلی قرار میگیرند. آنچه اهمیت دارد اين است كه در كودتا اکثریت مردم از حساب خارج هستند و در فعل و انفعالات نقشی ندارند. يبرامون القلاب اسلامى س شهیدمرتضی مطهری

صفحه 19:
فلسفه وانقلاب

صفحه 20:
فلسفه وانقلاب فلسفه در پي پاسخ گفتن به چيستي امور است. موارد بسياري نیز بوده که فلسفه در مواجهه انسان با دغدغه هاي حاصل از رابطه با پیرامون خود به ارائه پاسخ پرداخته یا تلاش در فهم امور داشته است. انقلاب از جمله اموري است که چنین ارتباطي با فلسفه و فلسفه ورزیدن داشته است. در میان فلاسفه اي که ارتباط وثیق تري مابین فلسفه خود با مقوله انقلاب برقرار کرده اند مي توان از هگل» مارکس و سارتر نام برد.

صفحه 21:
فلسفه وانقلاب آرای فلسفی مطررح شده» جریان انقلاب کبیر‌فرانسه را تسریع بخشید و پشتوانه ای نظرری و بس غنی را در کوله بار خود جای داد. فلاسفه سده هجدهم با هوشمندی بسیار اصول نظمی نوین را ترسیم و ارائه کر‌دند. جنبش های فلسفی سده هجدهم که بر پایه ضدیت با کمال مطلوب و ریاضت کشانه و اقتدارطلبانه کلیسا و حکومت در سده هفدهم استوار بودء بر ذهنیت فرانسویان تاثیری ثرف گذارد. این جنبش ابتدا به بیداری اذهان کم بست و سيس شيوه تفكر انتقادى را گسترش داد و نظبرات نوینی را ضراهم آورد. جنبش روشنگرری در تمامی زمینه های فعالیت بشری از علم گررفته تا ایمان يا در حیطبه اخالاق تا سازمان سیاسی و اجتماعی» اصل ((حخرد» را جانشین اقتدار وسنت کرد. پس از سال ۱۷۴۸ بر گتررین آثار فرن به سرعت و پی در پی انتشار یافتند. روح القوانین منتسکیو در»۱۷۴۸ امیل و قمرارداد اجتماعی در ۱۷۶۲۰ گفتارهایی درباره منشاء عدع مساوات انسان ها در :۱۷۵۵ از روسو مقاله ای درپاره آداب و رسوم و روح ملل ولتر در سال ۱۷۵۶ و از همه مهم تر سال ۱۷۵۱ شاهد انتشار نخستین جلد ((دایر» المعارف» به ابتکار دیدرو بود.

صفحه 22:
فلسفه وانقلاب -هگل ایدنالیسم آلماني را «نظریه انقلاب فرانسه» نیز نام نهاده اند ایدثالیسم عنواني است براي آنگونه آراء فلسفي که نقش تعیین کننده اي براي ايده و تفكر انساني در حيات تاريخي انسان قائل است. ایدنالیسم آلماني با اين معناء در رابطه تنكاتنكي با انقلاب فرانسه و رشد تفکر ليبرالي در باب آزادي قرار مي كيرد. هكل مقوله محوري فلسفه خويش يعني عقل را با انقلاب فرانسه مرتبط كرده است. وي تأكيد دارد كه انقلاب فرانسه ايجاب مي كند هيج جيز معتبر شناخته نشود مكر براساس اصول عقل

صفحه 23:
فلسفه وانقلاب -هكل هكل در تفسير خويش از تاريخ بشر بر اين نكته تأكيد مي كند كه با انقلاب فرانسه» انسان به مرحله اي از حيات خويش واريد مي شود كه بر عقل و رأي خويش متكي باشد و جسارت مي يابد كه واقعيت موجود ريا منوط به ملاكهاي عقل كند. به ‎phi‏ هگل» اصل و بنياد انقلاب فرانسه به تثبيت اين اصل منتهي مي شود كه تفكر بايد بر واقعيت فرمان براند.

صفحه 24:
فلسفه وانقلاب -هكل از نظر هگلء انسان وقتي آزاد است که در جهان احساس آرامش کند. يعني آنچه جامعه از او طلب مي کند چيزي باشد که او خود بر اساس وجدان اخلاقي میل به انجام آن دارد. انسان تنها از طریق عمل (ایجاد کردن» خاق کردن» ساختن) و تأمل در باب آنچه انجام داده است و سپس با دست زدن به کار نو خود را نیز متحول ساخته است.

صفحه 25:
قراخ وانقلاب _ کا انسان ابتدا میل به سوي فرد گرايي در اشکال مختلف آن دارد؛ اما با اصالت بافتن عقل » انسان در آستانه جهانی قرار مي گیرد که در آن روح خودش را مي يابد و از خودبيگانگي آن به پایان مي رسد و روح انسان قائل به اين مي شود که جهان بايستي با نيازهاي وي وفق داده شود. چنین نگرشي به کوشش انسان براي تغییر شکل جامعه در جهت رسیدن به مقاصدش ختم مي شود که همان انقلاب است؛ اما گام ديگري تا تحقق آزادي باقي است. به تعبیر هگل. آزادي تنها زماني مي تواند وجود داشته باشد که ميان اراده كلي و اراده هاي جزئي که باید از آن پيروي کند هماهنگي وجود داشته باشد. از طریق انقلاب. | راده كلي دروني مي شود و به صورت | راده اخلاقي در مي آید.

صفحه 26:
فلسفه وانقلاب-مار کس کارل مارکس را نمي توان به هیچ شكلي يك فیلسوف سياسي دانست. وي اساسا نمي توانست در چهارچوب فكري و روشي خود قائل به اصالت هیچ نوعي از هنجار باشد. هنجارها ملاكهاي عام هستند. اما از نظر مارکس هر هنجاري در هر زماني تابعي است از وضعیت اجتماعي موجود. در دوران فئودالیته هنجارهايي حاکمند که پس از حاکمیت اجتماعي - اقتصادي بورژوازي فاقد ارزش و اصالت مي شوند. تنها چيزي که از نظر مارکس اصالت دارد تغییر در فرایند تاریخ است. منظور از اصالت. ذات قائم به خود است و تنها تضاد است که قائم به خود و موجب دیگر پدیده ها از جمله تغيير در تاريخ است

صفحه 27:
از نظر مارکس, انسان براي رفع نيازهاي طبيعي خود از ابراز توليد» يعني ابزاري كه بتوانند در توليد مايحتاج انسان به كار روند. استفاده مي کند؛ اما نكته مهم اين است كه بتدريج رابطه انسان با طبیعت و نیز رابطه انسانها با یکدیگر از ابزار, تولید متأثر مي شود. در هر دوره اي ابزار تولید متفاوتي مورید استفاده انسان قرار مي گیرد» اما آنگاه که جوامع انساني بئوانند مازاد بر مایحتاج خود تولید کنند موضوع توزیع اين مازاد در اجتماعي است.

صفحه 28:
از نظر مارکس رابطه انسانها با ابزار تولید. شاکله جایگاه طبقاتي آنها را در جامعه ایجاد مي کند. آنان که با ابزار تولید کار مي کنند و آنان که از مازاد تولید بهره مي برند در هر دوره اي و با هر ابزار توليدي اي. طبقات عمده اجتماعي را تشکیل مي دهند؛ اما با تغییر در ابزار تولید زمینه براي ظهور طبقه نوبز كه صاحب ابزار جدید است ایجاد می شود. منتها؛ طبقه . " صاحب ابزار قديمي به آساني حاضر به پذیرش حاکمیت طبقه جدید نیست ؛ لین سیر آغاز بروز تضاد طبقاتي است. تضاد طبقاتي که به قول مارکس «موتور تاریخ» است. در مقاطع خاص تاريخي به انقلاب ختم مي شود.

صفحه 29:
فلسفه وانقلاب-مار کس مارکس معتقد بود انقلاب پرولتاربايي(کارگری) که در جامعه صنعتي رخ مي دهد نهايتاً ساختار سلطه سرمایه داران را ويرآن مي سازد و سير حركت تاريخ به سوي ایجاد جامعه اي بدون ن سلطه و استثمار را (جامعه بی طبقه ) فراهم مي سازد.

صفحه 30:
فلسفه وانقلاب- اگزیستانسیالیسم اكزيستانسياليسم عصياني است عليه برخي وجوه فلسفه سنتي و جامعه مدرن .ايبن مكتب اعتراضي است نسبت به عقلكرابي در سنت فلسفي يونانيان و متفكراني جون افلاطون و هگل اگزیستانسیالیسم همجنين اعتراضي است علیه مفاهیم «عقل» و «طبیعت» به گونه اي که در آراء روشنگري قرن 18 از محدودیت برخوردار بودند.

صفحه 31:
فلسفه وانقلاب- اگز یستانسیالیسم دغدغه عمده این متفکران این بود که انسان در خطر شيء شدن و ابزار شدن است. به نظر لین متفکران. انسان قرن بیستم در لین جهان احساس بيگانگي مي کند. آزادي در این نگرش یعنی انتخاب در میان گزینه هاء تصمیم گرفتن و پذیرفتن مسئولیت براي آن.

صفحه 32:
فلسفه وانقلاب- اكزيستانسياليسم براي اكزيستانسياليستهاء سوزه انساني فقط يك سوزه انديشه ورز نیست. ‎ASL‏ .يك كنشكر است .لين تمايز عمده اگزیستانسیالیسم عبارتند از مقاومت و عصیان که مظاهر نوع خاصي از تماس و تقابل انسان با محیط خارج هستند. اراده نیز در مقابل عقل مطرح شده است؛ در حالی که عقل وسیله شناخت است و اراده وسیله انتخاب. بنابرلین. مقاومت در مقابل حاکمیت دنياي موجود و تلاش در جهت عینیت بخشیدن به اصلي ترین ابعاد وجود انسان براي اگزیستانسیالیستها هدف و معناي زیستن است.

صفحه 33:
فلسفه وانقلاب- اگز یستانسیالیسم ژان پل سارتر. فیلسوف نامی اگزیستانسپالیست. معتقد است که جوهره انسان آن چيزي است که وی از خود می سازد. از نظر سارتر انسان فاقد سرشت از پیش معین است و محیط زیستن انسان مي تواند محصول اراده و عمل خودش باشد انسان چيزي است که خود اراده مي کند. به گفته وي «انسان خود تاريخ خویش را مي سازند. اما در يك محیط از پیش معینی که آنها را مقید ساخته است». به عقیده سارت عمل انسان می تواند در محیط اجتماعی نفوذ کند و دنياي پیرامون خود را براساس شرایط موجود تغییر دهد.

صفحه 34:
فلسفه وانقلاب- اگزیستانسیالیسم انسان سارتري انسان آگاهي و عمل است. از نظر وي. آدمي در زندگي خود به نحوي ملتزم و درگیر مي شود و بدین گونه تصويري از خود بدست مي دهد و خارج از اين تصوير هیچ نیست. به گفته سارتر, بشر موجودي است که بیش از هر چیز به سوي آینده جهش مي کند و نسبت به این جهش مي کند و نسبت به این جهش وقوف دارد. و به معنايي بنيادي ترء «بشر آن مفهومي است که از خوبشتن در ذهن دارد و همان که از خود مي خواهد»

صفحه 35:
فلسفه وانقلاب- اگزیستانسیالیسم سارتر. بودن انسان در جبهان را شامل دو حالت مي داند که ملازم یکدیگرند. يكي بودن در وضع حال و ديكري فراسو بودن. حضور انسان در جهان. بودني است که هميشه فراسوي بودن در وضع حال است. هر فردي در شرایط خاص زندگي خود قرار دارد؛ اما بودن در جهان موجب مسئول بودن است. مسئولیت براي شیوه بودن بدون دست داشتن در منشاء بودن خوبش در جهان. اگر انسان خود را نفریبد در مي یابد که براي هر آنچه در پیرامون وي و در زمانه وي واقع شده است مسئول است. انسان نباید به هیچ دليلي از مواجهه با دنياي خود. هر چند ناخوشابند. بكريزد

صفحه 36:
فلسفه وانقلاب- اگز یستانسیالیسم سارتر مقوله آزادي (رهايي) را در دل چنین مواجهه اي تعریف مي کند. آزادي بنیادین. آن آزادي که نمي توان از ائنتتان. پس گرفت. ((نه گفتن)) است. انسان آگاه. آزاد است. آگاهی و آزادي ملازم یکدیگرند؛ اما عامل محقق ساز آزادي انتخاب است. ۱

صفحه 37:
الهیات رهايي بخش وانقلاب

صفحه 38:
الهیات رهايي بخش -دکتر شریعتی در بررسی پدیده انقلاب از. منظر الهیات رهایی بخش مرحوم دکتر شریعتی چهره برجسته ای است .دکتر. شریعتی دلباخته اسلام و تشیع بود و در ارائه اسلام و تشیع انقلابی به ادبیات مورد پسند عصر جدید بسیار موفق بود. البته تاثیر پذیری دکتر شریعتی از آموزه های روشتفکری و انقلابى عصر خود مثل سوسياليسم و اكزيستانسياليسم در كفتار و نوشته هاى او مشهود است.موضوع تاثير بذيرى از انديشه هاى عصر خويش در مورد اكثر انديشمندان صادق است.

صفحه 39:
الهیات رهايي بخش-دکتر شریعتی وي از مقولاتي چون الیناسیون. تك ساحتي شدن,. شبیه شدگي . ماشینیزم و اسکولاستيك جدید استفاده کرده است. آنگاه در مقابل این معضلات راه حليهايي را در قالب مقولات ديگري ارائه مي دهد . مثلاً در مقابل از خود بيگانگي بحث بازگشت به خویشتن را مطرح مي کند و در مقابل ((تجدد)). ((تمدن)) را؛ در مقابل ((تحجر)) ((تعهد)) را؛ در مقابل ((استحمار)). ((کتاب)) را؛ در مقابل ((استثمار)). میزان را و در مقابل ((استبداد))؛ ((آهن)) ‎aly‏

صفحه 40:
الهیات رهايي بخش -دکتر شربعتی او عوامل ضد ارزشي را در قالب مثلث ((زر و زور و تزویر)) بیان کرده است و در مقابل آنها «عرفان. برابری» آزادي)) را به عنوان يك سه گانه ارزشي بیان کرده است.11 وي در نهایت. اين سه كانه مطلوب را قالب توحید قابل تحقق مي داند. . شريعتي توحيد را جونان يك جهان بيني مي داند كه در مقابل جهان بيني شرك مطرح شده است. توحید. نوعي تفسير از جهان است كه از يك سو منشاء و مقصد هستي را منوط به خالق يكتا مي داند واز سوي ‎pee‏ » براي بازتاب وحدانيت به شكل توحيد اجتماعي ضرورت قائل است ]1[ مجموعه آثار 2 ص 59-50.

صفحه 41:
الهیات رهايي بخش-دکتر شریعتی شريعتي با بیان نمادین, فلسفه تاریخ قرآن را در قالب تقابل هابيل و قابيل بيان مي كند . قابيل مظهر خوديرستي ‎٠‏ استيلاكري و شرك است و هابيل مظهر عشق » برادري و توحید است. شريعتيء تاريخ انسان را سير مبارزه ((قبيله قابيل)) با هابيليان مى داند.

صفحه 42:
لهیات رهايي بخش -دکتر شریعتی تعریف ‎QMS!‏ انقلاب به صورت تجلي اراده جامعه - که حق تعیین حاکمیت و مسئولیت بر سرنوشت خویش را دارد- فرد با رژیم یا گروهي را - که تجلي اراده اقليتي ضد مردم اند - با اعمال قدرت و فشار كنار مي زند و خود زمام جامعه را به دست مي كيرد.

صفحه 43:
الهیات رهايي بخش-دکتر شریعتی نمونه نوشته ها خدایا می دانم که اسلاع پیامب تو با (« نه » آغاز شد و تشيع دوست تو نين با« نه » آغاز شد مما اى فرستتده محمد واى دوستدار على ! به( اسلام ‎gol‏ » و به « تشیع آری » کافر گردان

صفحه 44:
الهیات رهايي بخش-دکتر شریعتی نمونه نوشته ها فتوای حسین این است: آری! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ بای او زندگی» عقيده و جهاد است. بناببراین» اگ او زنده است و به دلیل این که زنده استه مسئولیت جهاد در راه عتیده را دارد. انسان زنده» مسئول است و نه فقط انسان توانا. واز حسین» زندهتر کیست؟ در تاریخ ماه کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگی کند؟ و شایسته باشد که زنده بماند؟ نف انسان بودنء آ گاه بودن» ایمان داشتن؛ زندگی کرردن» آدمی را مسئول جهاد می‌کند و حسین مثل اعلای انسانیت زنده» عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن؛ ضعف یا قدرته کنهایی یا جمعیته فتط شکل انجام رسالت و چگونگی تحتق مسئولیت را تعیین می‌کند نه وجود آن 17

صفحه 45:
ابهيات رهاني بخش حدكتر شريعتى نمونه نوشته ها امام حسينطليه السلام ) فررزند خانوادهای است که هن خوب مردن را در مکتب حیاته وب آموحته است... آمو زگار بت رگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن می‌نهمند و به همه آنها که پیس‌وزی بر خصم را تنها در غلبه پیاموزد که شهادت نه یک باختن» که یک انتخاب است؛ انتخابی که در آن» مجاهد با قمربانی كردن خويش در آستانه معبد آزادى و محراب عشقء پیرروز می‌شود و حسين «وارث آدم» - كه به بنىآدم زيستن داد - و«وارث بيامسبران بررگ» - که به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند

صفحه 46:
تاريخ و انشا نس

صفحه 47:
تاریخ و انقلاب - نظربه برینتون بربنتون قائل به وجود چهار گونه انقلاب است: «انقلاب مردمي - دمکراتيك». «انقلاب ملي - ميبهني». «انقلاب دست راستي» و «انقلاب عقيم».

صفحه 48:
تاریخ و انقلاب-نظربه بربنتون برینتون انقلاب مردمي - دمكراتيك را آن انقلابهايي مي داند که در پي كسب آزادي براي اكثر ت و علیه اقلیت ممتاز بوده اند؛ به نظر برينتون انقلاب فرانسه از اين نمونه است. انقلاب ملي - ميهني از نظر برينتون أن انقلابهايي هستند كه عمدتاً معطوف بة رهايي از سلطه يك قدرت بيكانه بوده اند؛ وي انقلاب آمريكا را از اين نمونه مي داند. سومين نوع انقلاب از نظر برينتون» انقلاب برائكيخته از سوي افراد معتبر» متنفذ یا محافظه كار است؛ وي انقلابهاي فاشيستي در ایتالیا و اسپانیا و انقلاب ناسیونال سوسياليستي در آلمان را در زمره اين نوع انقلابها به شمار مي آورد. چهارمین نوع انقلاب از نظر برینتون انقلاب عقیم است که در آن شورش گروههاي ‎J‏ نقلاي شکست مي خورد؛ من مونفرانسه در سال

صفحه 49:
tend Dhaai

صفحه 50:
فلسفه سیاسی وانقلاب قلسفه از چيستي امور مي پرسد و فلسفه سياسي به چيستي امور سياسي مي پردازد و قلمرو این پرسش يك طیف مفهومي است که از قدرت تا انقلاب را در بر مي گيرید. بدین ترتیب» فلسفة سياسي سعي در ساختن حقایق غايي دارد و نه واقعيتهاي موجود. پرسشهاي فلسفة سياسي غايي است» يعني معطوف به يك ملاك و هنجار معيني است؛ پاسخهاي آن نیز غايي است. براي مثال» فلسفة سياسي در پي پاسخ به پرسشي چون خیر برتر و بهترین سامان سياسي- اجتماعي است.

صفحه 51:
فلسفه سیاسی وانقلاب اگر مفهوم انقلاب را در ارتباط با سه مفهوم دیگر يعني قدرتء؛ عدالت و اطاعت مورد توجه قرار دهیم میزان توجه پارادايمهاي مختلف در فلسفه سياسي به انقلاب روشن مي شود.

صفحه 52:
فلسفه سیاسی وانقلاب پارادایم مدرن: عصر مدرن مشتمل بر دو پارادایم در فلسفه سياسي است: پارادایم هابزيي 3 پارادایم روسويي. بارادايم هابزي كه با ماكياولي و هابز آغاز مي شود به آراء هايك مي رسد. اما پارادایم روسويي» با روسو آغاز مي شود و در آراء هابرماس احیا مي شود.

صفحه 53:
فلسفه سیاسی وانقلاب وجه غالب در پارادایم هايزي اصالت و ضرورت با قدرت است. وي «وضع طبيعي» را وضعيتي بسیار نامطلوب و آن را در بردارنده عنصر نزاع و خشونت مي انگارد. وي با انسان شناسي ذره اي خود که براساس آنها انسانها موجوداتي هستند که رفتارشان برآیند دو نيروي حرص و هراس است» به ضرورت تمرکز قدرت در نهاد سياسي حاکم تاکید دارد؛ لذا اقتدارگرايي وجه قالب پارادایم هابزي است. بديهي است که در میان سه مقوله عدالت» قدرت و اطاعت» هابز پاسخ به پرسش قدرت در جامعه را اطاعت مي داند؛ لذا هرگونه حقي را براي مقابله با حاکمیت سياسي از جامعه سلب مي کند» مگر در صورت اقدام حاکمیت در سلب حق حیات از افراد.

صفحه 54:
فلسفه سیاسی وانقلاب در پارادایم روسويي» پرسش قدرت با عدالت پاسخ داده مي شود. ويژگي برجسته پارادایم روسويي تلاش براي واسازي هر وضعيتي است که متضمن نابرابري و غلبه عده اي بر عده باشد. روسو قدرت را از كانونهاي سلطه به عرصه حیات جمعي منتقل مي کند و جامعه مدني مدرن را در صورتي که متضمن تحقق اراده جمعي باشد مطلوب و در غیر این صورت مستحق واژگوني مي داند. با توجه به خصیصه حاکم بر پارادایم روسويي مي توان چنین نتیجه گرفت که آنجا که ارائه جمعي حاکم نباشد حق طبيعي آفراد جامعه است که در جهت تحقق آن تلاش کنند» حتي در صورت نیاز به عصیان و انقلاب علیه وضع موجود.

صفحه 55:
فلسفه سیاسی وانقلاب آنارشیسم ان نظر لغوي. آنارشیسم به معني «بي حاكمي» است. كلي ترین تعريفي که مي توان از این مکتب سياسي داد اين است که قائل به وجود جامعة بدون دولت است. هماهنگي در چنین جامعه اي ان منظر. نظریه پردازیان آن» نه از طریق پذیرش قانون یا اطاعت از. اقتدار رسميء بلکه با توافق آزاد بین گروههاي مختلف اجتماعي حاصل مي شود.

صفحه 56:
فلسفه سیاسی وانقلاب از نظر آنارشیستهاء » يكي از. بارزترین نشانه ها و دلایل براي مذمت دولت وجود چنگ در طول تاريخ است. آنارشیستها حتي معتقدند که «بي حاكمي نظم است و دولت جنگ داخلي». بسياري از. آنارشیستها با مالکیت خصوصي و دارايي نيز كاملا مخالفند؛ ان نظر آنها «مالكيت يعدي دزدي». لذاء نظام سرمایه داري» همجون دولت در اين مكتب كاملاً مذموم است. كليسا نيز از نظر آنارشيستها نهادي است كه در طول تاريخ به توجيه وضع موجود پرداخته است و لذا وجود آن ماية شر براي حيات جمعي است.

صفحه 57:
فلسفه سیاسی وانقلاب يكي از شاخصترین متفكراني که از وي به عنوان بنیانگذار یاد مي شود زان زاك روسو است. مذمت مالكيت و رده ايده تفويض حق تعيين سرنوشت توسط شهروندان» از اصولي است که آنارشیستها در آراء روسو به منزله مخالفت با دولت و سرمایه داري مي بینند. در میان ديدگاههاي مدرن» تنها آنارشیسم است که صراحتاً موضع تقبيحي در قبال قدرت اتخاذ کرده است. آنارشیسم به دلیل توجه به آرمانهاي سياسي و بها دادن به عنصر عقلانیت از ديدگاههاي مدرن محسوب مي شود؛ اما در تقبیح قدرت از آنان کاملاً متفاوت است,

صفحه 58:
فلسفه سیاسی وانقلاب آنارشیسم دولت را تجلیگاه قدرت مي شناسد و تقبیح دولت را تقبیح قدرت مي شمارد. از نظر پرودن» «حکومت انسان بر انسان بندگي» است. به نظر وي حکومت را پذیرفتن «يعني مراقبت شدن» وارسي شدن. هدایت شدن و ... توسط موجوداتي که نه حق نه حكمت و نه فضلیت دارند». ماکس اشتایرنر نیز نظریه انتقادي بارزي در مورد دولت دارد؛ از نظر وي تنها هدف دولت «محدود کردن» کنترل کردن؛ مطیع كردن و ملزم كردن فرد» است. اشتايرنر معتقد است كه دولت «سركوب را وظيفه خود مي داند»» بدين علت كه «غريزه حفظ خويش او را ملزم مي كند»؛ لذا دولت «تلاش مي كند از هر فعاليت آزادي جلوكيري كند.

صفحه 59:
مکتب انتقادي هربرت مار کوزه مارکوزه شدیداً متاثر از هایدگر» نيجه و وبر است. وي معتقد است که فراسوي نظام مسلط سرمایه داري صنعتي- مصرفي فضايي فيزيکي و ذهني براي ساختن قلمرويي از رهايي هست که مانند زمان حال نباشد؛ رهايي از آزاديهاي نظام استشمارگر» رهايي که باید بر ساختن یک جامعه آزاد مقدم باشد و یک گسست تاريخي از گذشته و حال را ایجاب کند.

صفحه 60:
مکتب انتقادي هربرت مارکوزه مارکوزه در. انتقاد از, مارکسیسم در. اجتناب از ارماني اندیشیدن تاکید مي کند که نظریه انتقادي بايستي از اين محدودیت خود را برهاند. مارکوزه معتقد است که ارمان شهر دیگر به معناي «ناکجا آباد» نیست بلکه وضعيتي است که تحقق آن به وسیله قدرت جوامع مسنقر جلوگيري شده است. وي معتقد است که ممکنات آرماني در دل نيروهاي فني و فناورانه سرمایه داري و سوسیالیسم پیشرفته نهفته است. اما هر دو اين نظامهاي اجتماعي- اقتصادي در نهایت سرکوبگرند؛

صفحه 61:
۰»مکتب انتقادي هربرت مارکوزه زیرا همچنان بر «تامین نیازها» تاکید دارند. نکته اساسي این است که خود نیازها اکنون در معررض سوالند پرسش این نیست که چگونه مي توان بدون آسیب رساندن به دیگریان نيازهاي فردي را برطرف کرد. بلکه پرسش اين است كه «چگونه مي توان نیازها را برطرف کرد بدون صدمه زدن به خویشتن» يعني بدون باز تولید وابستگي به یک دستگاه استثمارگر از طریق خواسته ها و رضايتمندي خویش؛ دستگاه استثمارگري که با رفع نيازهاي او بندگي اش را تدام مي بخشد

صفحه 62:
۰»مکتب انتقادي هربرت مارکوزه مارکوزه در واقع اشاره به ضرورت بازنگريي نسبت به کیفیت نيازهاي انساني دارد. وي ظهور یک جامعه آزاد را منوط به تغییر کیفیت نوع زندگي مي بیند» تغییر در نیازها در زير بناي انسان که خود بعدي است از زیر بناي جامعه وي معتقد است که نیاز‌ها و رضايتمنديهاي انسان باید متفاوت و در واقع ضد آنگونه نيازهايي باشد که در. جوامع استثمارگر وجود دارد.

صفحه 63:
مکتب انتقادي هربرت مارکوزه اما این «بندگي» تنها: از طریق عمل سياسي که به ريشه هاي محصور كردن و قانع کردن در زیر بناي انسان مي رسد قابل شکستن است عمل سياسي گسستن ارزشمند از ساختار حاکم و اعراض ان آن» با هدف یک فر. ارزشگذاري ارزشها. مارکوزه چنین عملي را معطوف به برریدن از شیوه هاي اشنا و رایج «دیدن» شنیدن» حس کردن و فهمیدن چیز‌ها» مي داند به نه اي که ارگان انساني بتواند پذيراي شكلهاي بالقوه یک جهان غیر سرکوبگر و غیر استثمار گر شود.

صفحه 64:
مکتب انتقادي هربرت ما رکوزه به گفته مارکوزه پیشرفت سرمایه داري نه تنها محیط ازادي را يعني «فضاي باز» وجود انساني راء کاهش داده است. بلکه نیاز به اين فضا را نیز از بین برده است. از نظر مارکوزه در بالاترین مرحله سرمایه داري» ضروري ترین انقلاب غیر محتمل ترین به نظر مي اید.,شرایط عيني به اگاهي طبقاتي تبدیل نمي شوند» عامل ذهني بسیار عقب مانده است؛ لُذا وي به ضرورت ارائه تعریف جديدي از انقلاب اشاره مي کند. به گفته وي تامین فزاینده نیازها حتي فراتر از نيازهاي معاش» وجوه گزینه انقلاب را نیز تغییر مي دهد. چنین گزینه اي» طرح ساختن یک نظم اجتماعي مي شود که نه تنها قادر است بیشتر تولید کند و بهتر توزیع کند» بلکه به شیره دیگر» چيزهايي متفاوت تولید کند. و شکل جديدي به روابط انسانها بدهد

صفحه 65:
۰»مکتب انتقادي هربرت مارکوزه از نظر مارکوزه هدف سرمایه داري متاخر باعث شده است که پایگاه استثمار از کارخانه و کارگاه و از کارگران صنفي فراتر رود.آنهايي که مورد استثمار و کنترل و سرکوب واقع مي شوند تحصیل کردگان و طبقات متوسط و مرفه هم هستند. وي معتقد است که کلیت افراد» يعني هوش و حس آنها براي تولید و باز تولید در سیستم سرمایه داري موضوع اداره شدن شده است. در قاعده جامعه ذره اي شدن حاکم است. فرد به بدن و ذهن به ابزار با حتي بخشي از ابزار تبدیل شده است.

صفحه 66:
۰»مکتب انتقادي هربرت مارکوزه در واقع»نظریه انقلاب مارکوزه از نظر تاريخي و نوع ۰ متاخر ترین نظریه انقلاب است. او در بطن جامعه مرفه و آزاد غرب انقلاب را ضروري مي بیند. مارکوزه حیات اجتماعي- سياسي معاصر را در پرتو ویرانگر کاربرد فناوري موجود ترسیم مي کند و معتقد است: در يس پوشش تکنولوژیک. در پس پوشش سياسي دموكراسي» واقعیت پیداست» بردگي همگاني» از کف رفتن حرمت انساني در یک آزادي انتخاب مصنوعي و ساختار قدرت دیگر به سبک فرهنگ ليبرالي ارتقا داده نمي شود.... بلکه همه ادعاي حقیقت و عدالت را به دور افکنده است.

صفحه 67:
نظر به سیاسی و آنخلا نب

صفحه 68:
نظربه سیاسی و انقلاب-هانا آرنت هانا آرنت معتقد است که انقلاب را نمي توان به معناي محدود مقید کرد. وي معتقد است که تغییرات انقلابي در دوران یونان باستان نیز وجود داشته است. منتها علت آنها با علت انقلاب در دوران مدرن متفاوت است. وي معتقد است ارسطو اولین نظریه پرداز ماديگراي تاریخ است. چون منشاً انقلاب را عوامل مادي می بیند؛ اما در دوربان مدرن عامل ديگري تعیین کننده است و آن «معضل اجتماعي» است. به گفته آرنت «معضل اجتماعي از زماني در به وجود آمدن انقلاب موثر شد که در عصر مدرن و نه پیش از ان افراد جامعه نسبت به اين مساله كه فقن ذاتي شرایط انسان باشد» شک کردند

صفحه 69:
۰»«نظربه سیاسی و انقلاب-هانا آرنت آرنت به مساله فقر با عنوان «معضل اجتماعي» اشاره مي كند و به تاثيري كه توجه به اين معضل بر انقلاب فرانسه داشته است مي بردازد. عقيده ؛آرينت انقلابيون امريكا فاقد آن حس نوعدوستي بودند كه انقلابيون فرانسه نسبت اقشار محروم جامعه خود داشتند وي معتقد است مساله فقر بردكان در امریکا هیچ تاثيري در نكرش انقلابيون امريكا در باب سازماندهي اوضاع پس از انقلاب نداشت؛

صفحه 70:
۰»«نظربه سیاسی و انقلاب-هانا آرنت اما در فراسنه ژاکوبنها با تمرکز بر. این معضل تا آنجا پیش رفتند که حتي دو مقوله محوري «ازادي» و «جمهوریت» را به فراموشي سپردند براي آنان رهايي از. ضرورتهاي اقتصادي و آزباد شدن از غلبه فقر بربخشي از جامعه مهمتر از رهايي از مشکل تاريخي- سياسي استبداد بود؛ اما براي انقلابیون امریکا واقع بینی هرگز همراه با نوعدوستي نبود آنان با استقرار قانون اساسي جدید و ساماندهي یک نظام جمهوري» تلاش در نهادینه کردن نظارت بر قدرت داشنند.

صفحه 71:
نظريه سیاسی 9 انقلاب- هانتینگتون هانتينكتون با بهره كيري ان دو منشاء فكري- نظري به بررسي مقوله انقلاب مي بردازد. وي از يكسو نكرش ارسطو نسبت به انقلاب را مطمع نظر دارد و بحث انقلاب ريا در كنار مباحثي جون اصلاح و زوال مورد توجه قرار مي دهد و از سوي ديكر مانند ارسطو مقوله نابرابري را موريد توجه خاص قرار مي دهد. اما بر خلاف ويء اين مقوله را در چهارچوب نگرش سيستمي مکتب مدرنیزاسیون مورد بحث قرار مي دهد

صفحه 72:
۰نظریه سیاسی و انقلاب- هانتینگتون طبق نظریه مدرنیزاسیون جامعه مشتمل بر چند زیر مجموعه است که عبارتند از اقتصاد» سیاست فرهنگ و اجتماع. هریک از اين زیر مجموعه ها با کارکرد خاص خود نقش موثري در تداوم حیات اجتماعي دارند. حال اگر به هر دليلي يكي از اين زیر مجموعه ها دچار اختلال كارکردي شود یا در آن تغييراتي رخ دهد» کل سیستم دچار تتش مي شود و امکان کار کردن منظم و تداوم حیات مجموعه به خطر مي افتد. طبق اين نظریه فرایند مدرنیزه شدن به عدم توازن در جامعه ختم مي شود؛ زیرا تناسبي بين رشد در حوزه اقتصاد و فرهنگ از یکسو و سیاست از سوي دیگر وجود ندارد

صفحه 73:
٠..نظريه‏ سياسى و انقلاب- هانتینگتون به عبارت دیگر رشد اقتصادي و فرهنگي باعث افزایش میل به مشارکت در حوزه سياسي مي شود؛ در حالي که نهاد (یا خرده سیستم) سیاست انعطاف كافي براي پاسخگويي به این احساس نیاز اجتماعي را ندارد؛ در نتیجه شكافي مابین تغییرات به دست امده از یکسو و تغیرات مورد انتظار از سوي دیگر ایجاد مي شود. اين شکاف در حیات ساسي بازتابهاي بسیار موثري دارد. بر آثر اين شکاف توقعات سياسي افراد جامعه بدون پاسخ باقي مي ماند و چنین عدم پاسخگويي باعث احساس وازدگي و جستجوي راه حل مي شود. اين به نوبه خود مي تواند به شكلهاي مختلفي از كنشهاي جمعي بروز و انعکاس یابد» از جمله به شکل شورش و انقلاب.

صفحه 74:
۰.نظریه سیاسی و انقلاب- هانتینگتون بنابراین اگر خرده سيستمهاي مختلف جامعه مثل اقتصاد سیاست....... به یک میزان تقریباً یکسان رشد کنند» دولت باثبات خواهد بود؛ اما اگر یک خرده سیستم مستقلاً تغییر ‎«ais‏ عدم توازن حاصله باعث تغییر در نگرش مریدم و جستجوي آنها برباي ارزشهاي جدید مي شوند. انگاه که چنین عدم توازني جدي باشد ايدئولوژيهايي که مشروعیت وضع موجود را به چألش مي کساند ظهور. مي يابند و فراگیر مي شوند. در چنین دوره هايي یک جنگ یا ورشكستگي دولتي و یا یک خشكسالي مي توانددولت را به سقوط بکشاند.

صفحه 75:
۰نظریه سیاسی و انقلاب- هانتینگتون براین اساس هانتینگون در در بحث خود در باب «سامان سياسي در كشور هاي د حال ‎ope‏ به موضيوع نوسازي مي پردازد. «نظريه أنقلاب» هانتينكون در ارتباط بأ موضع مدرنيزاسيون شكل گرفته است به گفته او«انقلاب جنبه اي از نوسازي است» هانتینگون نوسازي را فرايندي بر مي شمارد که مستلزم دگرگوني «در همه زمینه هاي اندیشه و فعالیت انساني» است. وي به نوسازي از جنبه فكري روانشناسي» اجتماعي و سياسي اشاره مي کند و نوسازي سياسي را «حرکت از جامعه سنتي به جامعه نوین» تعريف مي كند.[0] 41 هانتينكون» ساموئل؛ سامان سياسي بر جوامع دستخوش دكركوني؛ ص 5

صفحه 76:
٠..نظريه‏ سياسى و انقلاب- هانتینگتون از نظر. وي در نوسازي سياسي سه مقوله عمده وجود دارد: يكي «معقول شدن اقتدار سياسي» ديگري «تمایز كاركردهاي سياسي نوین» و سوم «اشتراک هرچه بیشتر گروههاي اجتماعي» در امور سياسي. وي به اين نكته اشاره دارد كه آنجا كه فرآيند نوسازي سياسي آغاز مي شود امكان بروز سه نوع بيامد افزايش مي يابد يعني : بي ثباتي» فساد » انقلاب.

صفحه 77:
۰نظربه سیاسی و انقلاب- هانتینگتون از نظر هانتینگون در صورتي که نهادمندي سياسي با میزان اشتراک گروههاي سياسي- اجتماعي تناسب نداشته باشد جامعه دچار بي هانتینگون رابطه نوسازي و فساد را بدین گونه تبیین مي کند كه چون در فرایند نوسازي هنجارهاي قبلي اي که بر حیات اجتماعی حاکم بوده اند در حال بی رنگ شدن و بی تاثیر شدن هستند و در عین حال هنجارهاي وین نیز شکل نگرفته اند. افراد دست به اعمالی مي زنند که تامین کننده منافع خود آنها باشد و اعدا ‎AI IA em ee‏ مه هروه

صفحه 78:
۰نظریه سیاسی و انقلاب- هانتینگتون به گفته هانتینگون انقلاب در جوامعي رخ مي دهد که فراگردهاي نوسازي و تحول سياسي آنها از فراكردهاي 20 اجتماعي و اقتصادي شان عقب مانده باشد. هانتينكون به دو نوع انقلاب با عنوان «الكوي غربي» و «الكوي شرقي» انقلاب اشاره مي كند: به تعبير وي در الكوي غربي ورود كروههاي تازه به صحنه با كسترش مشاركت يس از براندازي رزيم بيشين صورت مي بذيرد؛ اما انقلاب شرقي شا ‎on oll gn fa‏ هله لهو د ميس نا سرنگون مي شود. وجه تمايزٌ عمده ديكر بين اين دو الكرء از نظر" و ‎gad‏ انقلاب بسیار سنتي است؛ مت قاط پا رل ‎oy tag oe el Jog‏ ير نوین شده هستند

صفحه 79:
۰نظریه سیاسی و انقلاب-هانتینگتون به طور خلاصه؛ عدم تناسب بین میل به مشارکت سياسي از یکسو و فقدان نهادهاي سياسي لازم براي هدايت و يذيرش ‎eee‏ سوي » به ۱ جاد بحران مشروعيث براي نظام حليو و سرنگوني آن ختم ميشود. بنابراین به هانتینگزن«طتهاي انقلاب ‎Gade is OS Say‏ مباسي و نيزر هاي اجتماعى جستجة ‎folate ay‏ ی وی ۳ براثر تغیرات حاصل از فرآیند نوسازي حضور موثري مي یابند در مراجيه ب نهادهاي خشف يا سل كه نمي توأننذ مسيرهاي لازم براي جذب ذ حکومت و مشاره دادن ‎areal‏ 1-00 موجود را بر نمي تابند در جنين وضعيتي أدامه حيات نظام موجود ناممكن مي شود و زمينه انقلاب فراهم مي آيد.

صفحه 80:
اندیشه سياسي امام خميني

صفحه 81:
اندیشه سیاسی امام خمینی مسائل چندی سبب شده تا موضوع «ثبات و تحول» در «اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)» مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. تمسك به بخش‌هایی از تفکر سیاسی امام» به هدف تحکیم دیدگاه‌های جناحی و یا توجهاتی که از سر نقد و احیانا تأثیرپذیری از دیدگاه‌ها و نظریات رئالیستی» به اندیشه سیاسی ایشان شده است» از مهم‌ترین رهیافت‌ها در اين باب است. دیدگاه اول» عمدتا از سوی جناح‌ها و گروه‌های داخل نظام جمهوری اسلامی و دیدگاه دوم» عمدتا از سوی کسانی که خارج از نظام قرار دارند. ارائه شده است. البته اندکی هم هستند که درون نظام قرار دارند و در ردیف گروه دوم قرار مدگیرند. در اين باره در ادامه سخن خواهیم گفت. گروه سومی هم هستند که سعی کردهاند به طور منصفانه و در واقع با بی طرفی و از سر «علم» و با تکیه بر «روش معتبر»» به توضیح موضوع «ثبات و تحول در اندیشه حضرت امام (ره)» بپردارند.

صفحه 82:
اندیشه سیاسی امام خمینی ادعای نگارنده این است که هیچ کدام از دیدگاه‌های اول و دوم تا کنون موفق به توضیح معتبری از اندیشه سیاسی امام و میزان ثبات یا تحول آن نشدهاند. چنانکه گروه سوم نیز تلاششان ناکافی بوده است. بر همین اساس به نظر ذكارنده اولا انديشه سياسى حضرت امام إره) دجار تحول شدهاست. ثانياء اين تحول مبتنی بر اصول ثابتی بودهاست. ثالثاء آن اصول ثابت» مشتمل بر مواردی چون «اجتهاد»»«شرایط زمان و مکان». تکلیف» مصلحت؛ اصل تقدم اهم بر مهم» اصل عمل به قدر مقدور و سایر اصولی که در ادامه ذکر خواهد شدء مشود. رابعاء تحول در اندیشه سیاسی يك متفکر. نه نقطه قوت آن انديشه است و نه نقطه ضعف آن؛ بلکه جهت تحول و مبنای آن است که موجب قوت یا ضعف منگردد. فرضیه مذکور با عنایت به برداشتی است که نگارنده از مفهوم «انديشه سیاسی»»«سیاست» و «دین» دارد.

صفحه 83:
اندیشه سیاسی امام خمینی به نظر نگارنده اندیشه کوشش برای تعیین اهدافی است که به اندازه معقولی احتمال تحقق دارد و نیز تعیین ابزارهایی است که در حد معقولی مدتوان انتظار داشت» موجب دستیابی به آن اهداف بشود.(4) بنابراین» با توجه به اينکه مشکلات انسان در عرصه سیاست و زندگی و در بستر زمان» نو مشود و بعضا شرایط و امکانات نیز» در شرایط یکسانی - در بستر زمان - قرار ندارند» اندیشمند و متفکر سیاسی» بایسته است که متتاسب با شرایط و امکانات به تعيين اهداف معقول و تعیین مکانیزمهای رسیدن به آن اهداف بپردازد. به عبارت دیگر» به «اصل قدر مقدور» و «تقدیم اهم بر مهم» توجه نماید. بر همین اساس است که ما مدتوانیم از اندیشههای سیاسی متفکران با دیدگاه‌ها و نگاههای مختلف در درون يك مکتب فکری» سخن بگوییم و نیز بر همین اساس است که متوانیم از تحول اندیشه سیاسی يك متفکر در بستر زمان كفت و كو نماييم.

صفحه 84:
اندیشه سیاسی امام خمینی ن؛ دقيقا به اين مسأله جه داشتهاند. بد نیست در اينجا به يك نمونه ی « شود. خوفجه نصی ن طوسی در «اخلاق تاصری»» چنین ی او .هاست: «و ببايد دانست كه مباددمصالح نوع نظا. آمور و احوال ! اصل» ا ‎Pi peta‏ سل ‎aya fea ot‏ أنجه مبدا أن طبع د» أن» مقتضاى ‎Lae‏ بصارت و تجاريج ارياب ی ای او ید در رل ی wie 1 Mir ioe es ol Sisto se. ‏ورب مایت‎ ‘pl ioe ee ‏سا زیچ‎ pes ‏گویند؛ و آن‎ en ۷ 3 ا 2 ‎i‏ هاو ‎tet‏ ‎ks‏ حدود وه 50 » و این ‎es‏ 3 ا ميدأ ابن و مجرد نباشد؛ ‎Seal 1 El‏ چس 1 تال رور کار متفر یا و وزيع اس با تقب أحوال و تف رجل

صفحه 85:
اندیشه سیاسی امام خمینی چند فقره مذکور اندکی طولانی شد؛ اما نیازی که به استناد به عين عض ‎Saba pss Se‏ تطویل آن رادید بيريم کته شیم در فقره پیش گفته» همان «در بدل افتادن» و تغییر کردن فقه سیاسی به حسب تقلب احوال و ایام و ملل و دول است, دقت در فقره مذكورء روشن مدکند که قسم سوم علم فقه از نگاه خواجه نصیر الدین طوسی» فقه سیاسی و یا به تعبیر دیگرء اندیشههای سیاسی فقهی مدباشد که چون «وضعی» است» بر حسب مبنای وضع که شرایط و مقتضیات مختلف است. در حال تغییر و تحول است. با توجه به آنچه آمد» لازم است در جهت تعقیب پرسش اصلی پژوهش که همانا پرسش از «ثبات و تحول در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) است» مباحث ذیل را دنبال کنیم:

صفحه 86:
اندیشه سیاسی امام خمینی 1 گزارشی از تحول در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) 2 ارایه دیدگاه‌های مختلف در زمینه پرسش محوری مقاله و احيانا نقد و بررسی آنها پاسخ نگارنده تحولات اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) از آنجا که اين پژرهش عمددار تبیین اندیشه سیاسی امام نیست (9) صرفا به بیان نقاط عطف. که نشان دهنده تحول در انديشه است» اکتفاً خواهد کرد. مهمترین منابع اندیشه سیاسی امام عبارتند از: كشفالأسرارء كتاب البيع» مصاحبهها و نامهها. (40) مخصوصا نامههايى كه در آخرين سالهاى زندكى ايشان صادر شده است,

صفحه 87:
اندیشه سیاسی امام خمینی الف - کشفالاسرار: این کتاب در سان ۲۳ ۱۳(م.ش) به نگارش در آمده است. هدف عمده از نگارش کشفءالاسرار» پا به اتهاماتی بود نویسنده ((آسرار ها هه رده باس حوزههای یه و علما زده بودند. در ضمن رد این اتهامات بود ‎ae‏ مه ‎ee‏ ؛ بويش رف فان داش ین در بخشهایی مطالبی کر بوط يه أنديشه سيا أنحه برا لك ‎oy Fis‏ ‎ie ee ee‏ 1 ا ‎pat Caley‏ فتهاست و خضرت امام می‌خواهد ی يم اليم ان همك داشهائد ودر بارهاي از مطالبه أمكرمتسلطنتى به 5 شرط نظارت عم بآ مورد تابيد مار گفتهاست و در بکشی از مطالبء اساسا حكوه ي ىو سكو ألا بة ‎see‏ 7 و | اخیر بعدها از سوي حضرت ام ‎Hs JST Ssh‏ جمهورى أسلامي وا 000 ادص لک وبا توجه به اهميت ت أنهاء از زاوية بحث اين بيشترى د

صفحه 88:
اندیشه سیاسی امام خمینی در يك مورد مدخوانیم: «ما ذکر کردیم که هیچ تا کنون نگفته و در کتا هم تنوشته که ما ‎Sates ga A‏ لكت أرى همان طور که ماه کردیم» اگر سلطنتی و حکومتی تشکیل شود» هر خردمندی تصدیق مدکند که خوب است و مطابق مصالح کشور و مردم است. البته تشکبلاتی که بر اساس احکا أم خدا و عدل الهى تاسيس شود؛ بهترين تشکیلات است لکن اکنون که آن را از آنها تسیذبرند؛ این هم با ان نیمه تشکیلات هیچگاه مخالفت نکرده و اساس حکومت را نخواستند به هم بزنند و اگر گاهی هم با شخص سلطانی مخالفت کردند. مخالفتبا همان شخص بوده از باب آن که بودن او را مخالف صلاح کشور تشخیص دادند و گر نهء با اصل اساس سلطنت تا کنون از ‎Tighe coil‏ ‎iff J il‏ که ساري از علماى بزرك عالى مق در تشکیلات مملکتی با ن همراهها کردند؛ مانند: خواجه نصير 1 علامه حلی و مهف نی و شیع يهني و محق داماد و مجسي رال نی ‎te tae 1‏ ۳ .)6( برخى خواستهاند از مطالب مذكورء نتيجه بكليرند كه كويا امام با حكوه مخالفتى نداشتهاند.

صفحه 89:
اندیشه سیاسی امام ح یاسی ۳۱ © امادر همين كشفالاسرارء از نوع و بلکه از ا ‎ashe Sg Se‏ ياد شدهاست. به اش مت کار وه کی ۳ می‌گوییم حکوء یت وی اه بافتها استه نمىخوا. فقيم شاءو وزیر و هم نظامی و ‎Se ee‏ و هو ‎Sons tes aise‏ ‎te‏ و مب 27 ای سیر ی می‌کند. 10 ) وهمان لور كه يك مجلس شورا تشكيل شود از یک عده اشخاص مطوم الحال و قوانین اروپایی یا خود درآری راب یک مملکت که همه چین آنها مناسب با وضع ب ست ی مک وه شاه کر ترا اس سید وس با ‎ee a‏ نظام مملکتبی نمی‌خورد؛ اگر یک همچو مجلس از مجتهد مجتهدين ديندار كد هم ‎ke ge‏ بعاناد وهم عامل باشنده و از هواهاى تنسانيه عارى باشند و آلوده به دنيا ورياست ن باشند و ججن نفع مرد] و اججراى احكا! ندا نی نداشته ‎apt JX ath‏ و انتخاب یک تفر سلطن عامل ادل کنند که از قانونهای خدایی تخلف نکند و از ظ و جور احتراززداشته باشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نکند به کجای نظام مملكتبس خورد می‌کند؟» (۷)

صفحه 90:
انديشه سياسى امام ‎ow‏ با تأمل در متن مذکور» به نظر مدر متسلطان عادل كه ‎ot is‏ وي نصب اهب ره تور راد بر اشکال است و . لااقل به نظر امام» متوان از ۱ ‎eae‏ لبه روطن لقند كه ین سل ‎ye‏ ‏اس فقیه باشد یا خیر؟ در هر صورت از مطالب ارائه شده در مصاحبههای دوران نقلاب ‎ai‏ با مطالب مذكور دازد. امام در با ‎pone‏ ‏2 در أيندمايس ‎١‏ انقلاب 1 قشی که 1 دارمة ‎oi tea‏ یت و و همین _ 2 = St re ‏بارز‎ 7 کار ‎Se‏ 55 مب كر اق بانتكارئ ند ‎a‏ 5 § من 5‘ رود ‎mien‏ نقشی ارم». (

صفحه 91:
اندیشه سیاسی امام خمینی ‎GAGE Ge elie ee eat‏ شد: نمىداند؛ . لست كد يجا رن ‎ol‏ مر ری ۱ حا وبي دهاست». (©) ت مردم و جور است و جز قانون بت اما رد ادعا: .0 اسر ار ار ساله. ‎en‏ فت حا ‎Sa eee ele Sa‏ هيج دليلى بر » فقهى؛ عمدهاش اخبار 52 ‎Deh‏ أن هم از وحی الهی است» (00 آنگاه بت ‎Lal‏ به ذکر چند حدیث پرداخته و ذیل یکی از آنها چنین ‎Aas‏ ‏ره هأ پر و ‎a‏ ‎iJ‏ كه روا مكنند» و ‎yee saa‏ * ‏ا ‎tent‏ کرد ‎ais‏ آن است ‎DRE‏ او را در ی بيد اجام 5 ‎«aad‏ 0 ‎

صفحه 92:
اندیشه سیاسی امام خمینی در جمله فوق دقت کنید؛ با اينکه جمله منکور در کشف‌الاسرار آمدهاست؛ اما تمامی اندیشه سیاسی امام. حتی ولایت مطلقه فقیه را که در روزهای پایانی عمر خویش به تبیین بخشهایی از آن پرداختند» در بر دارد. اين سه نظریه چگونه با یکدیگر قابل جمع است؟ به نظر مىرسد آنان که کشف‌الاسرار را در تبیین اندیشه سیاسی امام نادیده مدگیرند. به این دلیل که پارهای از افکار مطرح شده در اين کتاب با مبحث ولایت فقیه قابل جمع نیست کار درستی نمدکنند. به نظر من» عظمت امام در اين است که بتوانیم اصالت فکرش را در کشف‌الاسرار هم نشان دهیم. در ادامه اين بزوهشء اين مسأله روشن خواهد شد و وجه علمی تفاوت نظریات مذکور را بیان خواهیم کرد. حضرت امام در ادامه» نظریه سوم زا در مایم بمدی به تعو روشتار و تفلاري کین کردهاست. گمان مدکنم خوانندگان با مباحثبعدی به مقدار لازم آشنایی دارند. لذا در اینجا به قدر لازم اکتفا مىکنیم و فقط به ذکر برخی نکات؛ که در جهت اهداف این پژوهش است و به ایضاح بیشتر بحث كمك مدکند» مدپردازیم.

صفحه 93:
اندیشه سیاسی امام خمینی ب كتاب البيع: ملم خی( در ول ‎Seite Ha Cans coll 9 BEE cots‏ این درس ی ی هرا ریگب 2 نه اقنة «بر تمام مسلمانان و پیشاپیش بر اى روحانى و طلا علميه اسلامى ‎ish‏ اث كد ام کنند شا ای ‎ene Seto‏ امه سک ‎id‏ 306 هيز از تفصيل» به جند نکته اساسی درسها مطرح شدهاست» به اختصا ‎OO eR yt ket Bae!‏ مك ‎a AES‏ اند کم احکام اسلامی؛ اعم از قوانین اقتصاد: ۲ لاز ‎٠‏ را سل ان با درام هتشک لح ناس را یاب ملد ‏لهى را تضميل کردم عيدهدال اجراى اذ ‎ean‏ د عي لفك 0 ‏ات رت پیج هک یی خر ‎

صفحه 94:
اندیشه سیاسی امام خمینی ایشان درباره اهداف حکومت اسلامی فرمودهاند: «لزوم حکومتبه منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان» از بدیهترین امور است.بی آنکه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور و آن كشور فرقى باشد». (06) و بالاخره نتيجه كرفتهاند كه: «بسء اقامه حكومت و تشكيل دولت اسلامی بر فقیهان عادل» واجب کفایی است». (49) بر همین اساس است که در اندیشه سیاسی امام» فقها مکلف بودند که برای «تحصیل» حکومت تلاش کنند و البته «اگر یکی از فقیهان زمان به تشکیل حکومت توفیق یافت» بر سایر فقها لازم است که از او پیروی کنند». (49)

صفحه 95:
اندیشه سیاسی امام خمینی ج - نامهها: با پیروزی انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن اندیشه سیاسی حضرت امام و تشکیل حکومت اسلامی در قالب «جمهوری اسلامی»» در مرحله عمل مشکلاتی پیش آمد که راهگشای این مشکلات تنها تفکر سیاسی حضرت امام بود که در صحنه عمل نیز توانایی خود را نشان داده بود؛ از قبیل تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و قرار كرفتن احكام حكومتى در كنار احكام اوليه و كا ثانویه. واکنشهایی که از سوی برخی افراد و محافل» بویژه در قبال احکام حکومتی ابراز شد سبب شد تا حضرت امام برخی از ابعاد اختیارات حکومت اسلامی و ولی فقیه را تبیین نماید. در یکی از اين نامهها حضرت امام چنین نوشته است: «آنچه گفته شدهاست تا کنون یا گفته مشود ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه آلهیهاست. آنچه كفتهشده است كه شايع است مزارعه و مضاربه و امثال آنهاء با آن اختیارات از بین خواهد رفت» صریحا عرض مکنم فرضا چنین باشد, اين از اين اختیارات حکومت است». ‎(QP)‏

صفحه 96:
انديشه سياسى امام خمينى آنچه در انديشه سياسي امام اتفاق افتادهاست؛ در عمل سياسى ايشان نيز وجود داشته است. به خنوان متال» تاویخ مبارزات سیاسی در سل یاس انز ری ات شعار نفی سلطنت ند ‎ola‏ بکه در ادا تاشهای وشن مترجه انم برخ اصلاحات در سازمان سیاسی و فرهنگی جامعه و جلوگیری از تخلفات شرعی و قانونی بودهاست. مثلا امام در نامهای به محمد رضا پهلوی گوشزد مدكند که به اسداله علم در اين بدعتى كه مدخواهد به اسم انجمنهاى ايالتى و ولايتى انجام دهدء تذكر دادم و مفاسدش را گوشزد کردم آما توجه لکرد. و سيبس ادامه مددهد كه: «اينجانب به خیر خواهی برای ملت اسلام اعلیحضرت را متوجه مدکنم به اينکه اطمینان نفرماید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی» مدخواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسی را که ضامن ملیت و سلطنت استء با تصويبنامه خاتناته و غلط از اعتبار بيندازند تا نقشههاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملی کنند.انتظار ملت مسلمان مان أن إست كه يا امر أكيد أقأى علو را ‎ied ee ok‏ ات و از جسارتی که به ساحت قران کریم نموده ستتفار نماید و لا ناگزیرم ی ها ریت ‎Te‏ رى ‎es Sl ASS Fs‏ أسلامى ‎Cole‏ از آشوب مسالت مننمایم»

صفحه 97:
انديشه سياسى امام خمينى روشن است كه رفتار سياسى حضرت امام(ره) در جريان لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى در جارجوب دولت مشروطه و نظارت عاليه علما قابل تفسير است؛ جنانكه رفتار سياسى حضرت امام در سالهاى بس از بيروزى انقلاب اسلامى و حتى در بيشتر موارد قبل از انقلاب» در جارجوب نظريه ولايت فقيه و حاكميت فقها قابل تفسير است.

صفحه 98:
اندیشه سیاسی امام خمینی به نظر مرسد به دو روش متوان چرایی تحول اندیشه سیاسی حضرت امام را توضیح داد؛ یکی به طریق طبقه بندی محتوای اندیشه سیاسی اسلام و بیان دیگرء استفاده از روش «گفتمان سازی» در حوزه اندیشه سیاسی و دیگری. از طریق فهم مکانیزم «اجتهاد» در مکتب شيعه و فضای حاکم بر استتباط احکام اسلامی. درباره روش اول» در جای دیگری بحث کردهام (06) و در اینجا دیگر فرصتبحث تفصیلی وجود ندارد» لذا ضمن اشارهای به آن» بحث تفصیلی را به نشر مقاله دیگری که در همین زمینه آماده شده است. واگذار مدکنم.

صفحه 99:
اندیشه سیاسی امام خمینی طبق روش < گفتمان سازی» تمامی محتوای انديشه سیاسی اسلاع را که توسط متفكران مسلمان ارائه شده است مىتوان در سه كفتمان رار اد كنتمان تظلبه گنتمان اصلاح و گفتمان انقلاب. تمامی اندیشههایی که در صدد توجیه نظامهای سیاسی استبدادی بودهاند و بر یشههایی جح ی سیاسی استبدادی بودهاندرو بم‌ای نها مشروعیتسازی می‌ک‌دهانده تحت عنوان گفتمان تظب فررار می‌گیررند و آن دسته از اندیشهها که دغدغه بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی» از طرق مسالمتآمییر و گام به گام را داشتهانده ذیل عنوان گفتمان اصلاح قررار به 1 .رام أنا كد سوداى تعويض نظا ‎Sol gol‏ أنده انديشههايى نها موشود. هستتد كه كنتمان انقلاب شامل

صفحه 100:
اندیشه سیاسی امام خمینی طبق این روش, اندیشه سیاسی امام مرکب از گفتمان اصلاح و انقلاب است. به عبارت دیگرء در اندیشه سیاسی» دو دسته مواد قابل شناسایی است. بخشی که ذیل گفتمان اصلاح قرار مدگیرد؛ مانند نظریه اول و دومی که در کشف‌الاسرار آمده و مبتنی بر تقاضای اجرای احکام اسلامی و به نوعی مبین کنار آمدن با سلطنت مدباشد؛ مشابه آنجه آيتالله نائینی در باب مشروطه پذیرفته بود. چیزی که با اصل «قدر مقدور» و «دفع افسد به فاسد»» قابل توجیه و توضیح است.

صفحه 101:
اندیشه سیاسی امام خمینی اما بخشهاى ديكرى از انديشه سياسى امام از قبیل نظرربه سومی که در همان کشفالاسرار آمده است ونين آنجه بعدا با عنوان ((ولایت فقیه» در کتاب البیع مطرح شده در ردیف اندیشههای انتلابی است. در واقع» اندیشه اصلاحی گفتمانی است که از قبل در مین مطکران شیعی رواج داشتهاسته همانند آنجه در انديشه محقق ق سبزوارى و آيتالله نائینی زقف آمده است.

صفحه 102:
اما بايد كفت كه بخش انقلابی» اندیشه اصیل امام خمینی است. بنابر اين» تحول در اندیشه امام» محصول حرکتحضرت امام در میان اين دو گفتمان است. گفتمان انقلاب از وقتی به طور جدی مطرح شد که خلا قدرت و بحران مشروعیت توسط حضرت امام احساس شد. در واقع» نظریه ولایت فقیه در جهت پر کردن بحران مشروعیت و خلا قدرتى بود كه بس از مرجعیتحضرت امام و بویژه قیام 09 خرداد 0 و به دنبال آن» قضیه کاپیتولاسیون و تبعید امام - به خاطر اعتراض علیه کاپیتولاسیون در سال 9650 - به خوبی قابل لمس است.

صفحه 103:
اندیشه سیاسی امام خمینی روش دوم رای توضيح تحول در انديشه سياسى امام توضیح فضبایی است که فتها در آن فضا به ارائه نظرریات و فتاوای خویش می‌پردازند. بر 3 این روش» لازم استبه اين نكته توحه كنيم كه محتواى اسالام از دو دسته مسائل تشکیل شدهاست. دستهاى كه ثابت اسن و از آنا با عنوان اصول ثابتياد موكنيم وى مسائلى كه متفیر است و در پناه آن اصول ثابتء متتاسب با شرایط زمانی و مکانی مختلف جعل می‌شوند. بد نيست اشاره كنم كه مثلا قاعده و اصل (لاضیررو لاغبرار فی الاسلاع» به فقیه اجاره می‌دهد که بگوید روزه در صورتی که برای شخص ضبرر داشته باشده نه تنها از حالت وجوب می‌افند» بلکه رام هم شود. و یا اصل «قدر متدور) به فقیه اجازه می‌دهد که درباره مثلا نماز بگوید ایستاده بخوانید اگس نمی‌توانید تکیه بدهید و بخوانید و اگر این کار را هم نمی‌توانید بکنیده نشسته بخوانید و خلاصه به هر طرريقى كه براى شما مقدور استه اين عبادت را انجام دهيد. ‎oly‏ اين در بحث نظام سياسى هم» اصول خاصى حاكم است.

صفحه 104:
انديشه سياسى امام خمينى بى طبق اين اصولء هر قدر که ما بتوانیم در جهت کاهش ظلم و افزرایش عدالت قدم بر داریم» به همان مییزان مکلفیم. بناب اين» در یک طیف بندی» تمامی آنچه در انديشه حضبرت امام آمده است؛ از قبيل: يذيرش سلطنت مشروطه نظارت فتها و ولايت فقيهه قابل توجيه وتوضيح است. سلطنت مشروطه وحتى سلطنت عادله در یک سر طیف قررار می‌گیررد که حداقلی از ضرورت نظام سياسى است ودر طرف ديك آن» نظام سياسى الهى است كه معصوع یا نایب عام معصوم؛ یعنی فقیه جامع الشرایط در راس آن باشد حداكش جيزرى است كه از ‎SULT AS‏ مىتوان بر قررار کررد. این طیفهای مختلفه چینری نیست که بگوییم بخشی از آن در آغاز مطررح شده بود و بخش ديكرى در يايان يا قسمت افير عم حضبرت امام؛ بلكه تمامى آنها در كشفالاسرارء مطابق آنچه پیش از این آمد بیان شدهاست.

صفحه 105:
اندیشه سیاسی امام خمینی اندیشه سیاسی موفق اندیشهای است که ضمن انعطاف» دارای اصول ثابت هم باشد. اندیشه سیاسی» همانگونه که در ابتدای اين پژوهش گفته شد» دارای سه رکن است: تعیین اهداف معقول» تعبین و انتخاب ابزارهای لازم برای رسیدن به اهداف و منطقی بودن, بدیهی است در شرایطی که امکان ساقط کردن يك نظام سیاسی نیست» اندیشمند عاقل برای سقوط آن وقت تلف نمدکند؛ بلکه در اصلاح آن مدکوشد. و اگر فضا و شرایط برای سقوط آن مناسب باشد» در اصلاح آن وقت تلف نمدکند» بلکه در سرنگونی آن مدکوشد. اين دقیقا همان چیزی است که حضرت امام(ره) در سیره عملی خویش؛ آن را به نمایش گذاشت.

صفحه 106:
اندیشه سیاسی امام حمی در اين جاء به برخی از اصول حاکم بر آندیشه سیاسی حضرت امام(ره) اشاره مدکنم: 1 اصل تکلیف؛ 2 اصل مصلحت اسلام؛ 2 اصل مصلحت مسلمانان؛ - اصل رعایت احکام ثابتشرعی؛ © اصل دعوت و گسترش اسلام؛ © اصل نفی سبیل؛ ‎-P‏ اصل تقدم اهم بر مهم؛ © اصل عمل به قدر مقدور؛ ‎G‏ اصل عدالت؛ ‎ID‏ اصل ضرورت حکومت؛ 0 اصل ولایت الهی؛ ‏© اصل در نظر گرفتن متتضیات زمان و مکان؛ ‏© و از همه مهمترء اصل «اجتهاد» كه در واقع اصل مادر و حاكم و جهت دهنده به تمامى اصول فوق مدباشد و اصولى ديكر كه در اينجا در صدد استقراء و استقصای کامل آنها نیستیم,در اين جا ضروری است تا به برخی از مستندات اصولی مذکور از فرمایشات حضرت امام و یا یاران ایشان» اشارهای کنم. ‎

صفحه 107:
اندیشه سیاسی امام خمینی مقام معظم رهبری» حضرت آیت‌الله خامنهای درباره اصل تکلیف در سیره حضرت امام(ره) فرمودهاند: «نقطه اساسى كار او اين بود كه در اراده الهى و تكليف شرعى محو ميشد و هيج جيزى برايش غير از انجام تكليف مطرح نبود». (270) «بارها ايشان مدفرمود كه ما كار رأ براى رسيدن به نتيجه نمدكنيم؛ بلكه مامور به انجام تكليف هستيم». (©©) روشن است که تکلیف» خود داثر مدار قدرت انجام آن است. بايد شرايط براى انجام وظيفه الهى فراهم باشد. لايكلف لله نفسا للا وسعها؛ جنائكة تمامى اصول مذكور در ارتباط با هم و تعتيل حضرت امام(ره) درباره شرایط زمان و مکان چنین فرمودهاند: «یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پر آشوب کنونی» نقش زمان و مکان در اجتهاد و نو: تصمیمگیردها است». (06) «زمان و مکان» دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسألهای که در قدیم دارای حکمی بودهاست» به ظاهر» همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد يك نظام» ممکن استحکم جدیدی پیدا کند». (90) «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد. نمستولند درك کند که اجتهاد مصطلح برآی اداره جامعه کافی نیست». (96)

صفحه 108:
اندیشه سیاسی امام خمینی پر واضح است که بحث زمان و مکان و شرایط و مناسبات اجتماعی» از عوامل تأثير كذار بر انديشه خود حضرت امام نيز بوده است و بدیهی است که کسی که توصيه به در نظر كرفتن زمان و مكان و شرايط اجتماعى در اظهار نظر و اجتهاد به ديكران مدكندء خود قهرا آن را رعايت مدنمايد. حضرت امام؛ درباره رعایت اصل مصلحت چنین فرمودهاند: «يك فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد؛ ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد. [...]اين فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمتواند زمام جامعه را به ست گیرد». (99) «اما اين طور نيست كه هر جا يك کلمهای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام» حالا ما آمدیم دیدیم اینجوری نیست. اشتباه کرده بودیم» ‎Baia Gi wee‏ هستیم» ما هر روزی فهمیدیم که اين کلمهای ‎AS‏ آمروز گفتیم اشتباه بوده و باقی م أإنجورى بكنم. ما دتال مصلح هستيم» نه دنال بيشرفتحرف خودمان».

صفحه 109:
اندیشه سیاسی امام خمینی «حکومت منتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است» در موقعی که آن قرار داد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد» يك جانبه لغو کند و مدتواند هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است» از آن» مادامی که چنین است؛ جلوگیری کند». (96) بدیهی است که اصل حفظ مصلحت جامعه» مصالح کشور؛ مصالح اسلام و نیز اصل دفع ضرر از جامعه؛ كشور و اسلام؛ و در كل» حذف و دفع مفاسد مورد اهتمام حضرت امام و متجلی در اندیشه سیاسی ایشان بوده است. بنابر اين» در تفسیر و تحلیل اندیشه سیاسی ایشان لازم است» به اصول مذکور توجه کنیم.

صفحه 110:
اندیشه سیاسی امام خمینی خائمه در خاتمه» گفتتی است که در تحلیل اندیشه تمامی متفکران» توجه به اصول پیش گفته متواند راهكشا باشد. حتى در تحليل تاريخ اسلام و سيره معصومين(ع)» بى توجهى به اصول مذكور سبب بدفهمى خواهد شد. آنجه در قرآن تحت عنوان نسخ آيات داريم و نيز تفاوت شرايط مكه و مدينه؛ كه در نتیجه» سیب تفاوت سيره عملى حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(ص) در مكه و مدينه شد و نيز آنجه در سيره حضرت على(ع) داريم و همين طور صلح امام حسن(ع) و قيام امام حسين(ع) و نيز تحليل درستسيره ساير ائمه(ع)» در گرو فهم درستشرايط زمان و مكان و مصالح و مفاسد و اصول حاكم بر رفتار بزركان دين و اهداف و تكاليف اسلامى و دينى است. در همین رابطه بخشهاى ديكرى از سخنان حضرت امام(ره) قابل توجه و خواندنى است. حضرت امام در كشفالاسرار در رد بر نويسنده «اسرار هزار ساله» كه كفته است علماء حکومتهای قبل از قیامقائم(عج) را حکومت جور مدانند و لذا همکاری با آنها را حرام مىدانند» چنین فرموده است:

صفحه 111:
اندیشه سیاسی امام خمینی «اکنون ۱ تکذیب كند از وضع يك حكومتى كه اين حكومتهاء جائ ران است و كسى هم تا ‎ee‏ کی اب تشكيل ادا که کمی جزئی اس از آخبار ما داشته باشده می‌بیند که هميشه امامان عاد و امبر ظالمانهمی‌دانستدد و با آنها آن طورها که ما رک ‎abo,‏ در راهنمایی بای حفظ کشور اسلامی و در کمکهای فکری و عملی کوتاهی ث ‎oe,‏ 9 39 چنیا مس ‎dant Se ar gE ol‏ 0 پیش قدم بودند. ج ‎shor‏ شايانى اسلام شدم و تاریخ نشان می‌دهد که یا به دستشیعیان علی یا ‎Yes ob‏ اى شأيان یر نها بو صما هم مي‌دانید که سلطنتبني امیه در اسلا بدترین 3 ‎ae tb‏ بو و دشني و رفتارشان را با آل پیغمبس(ص) و فر‌زندان علی بن ابى طالب( ) همه می‌دانند و در میان همه بنى هاشم بدسلوكى و ظلمشان به على بن الحسين زين | ابدين(ع ) بيشت و بالاتر بود. به همين سلطنت وحشيانه جائ ل می‌کند. در کتاب صحیفه سجادیه می‌گوید: | اله وححصن ثغو رالمسلمين ‎Finch Sel SO iy Se‏ .]8 آخر این دعا که قرب هش صفحه است». (۵ ‎

صفحه 112:
اندیشه سیاسی اما خمینی پی‌نو: رشتها .0© ‏حسین بشیریه» تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم» نشر نى؛ تهران».©0©72؛ ص‎ C1 ‎CO‏ خواجه ن ‎SORE SORES te Seal es‏ مجتبی مینوی و علی رضا حیدری» خوازژمی: ‎hd‏ ۰969 صص 60-60 ‏9. نگارنده در جای دیگری به تفصیل از اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) سخن گفته است. ر. ك» به: نجف لکزایی» آمام خمینی: لحیاگر اندیشه حکومت اسلامی» مجله حضور؛ دوره دوم؛ شماره نهم. همچنین ر. ك» به: نجف لکزایی و منصور میراحمدی» زمینههای انقلاب اسلامی ایران» نشر ائمه قم.ج/12"2» فصل مربوط به اندیشه سیاسی امام خمینی (ره). ‏. آنچه با عنوان «ولایت فقیه» و «حکومت اسلامي» چه به صورت درسها و چه در شکل ترجمه آن» منتشر شده است» همان مباحثی است که در کتاب لب آمده است. برای مطالعه منظومه انديشه و تفكر امام خمینی» منبعی که اخیرا از سوى مؤسسه تنظيم و نشر آثار منتشر شده از کاس بلابی بر خورداربوده به محقین مدد زیادی مدرساند. مشخصات ار ‎gon‏ ‏از اين قرار أست: أيين انقلاب اسلام گزدهای ز یه وزیا ‎fo‏ وس و نشر ‎hae i‏ تهران1072۸0). برای يك بررسی توصیفی از ‎are‏ ‏سیاسی امام خميني مدتوانید مراجعه كنيد به: کاظم قاضدزاده» اندیشههای فقهی - سیاسی امام ‏تحقیقات استراتژيك ریاست جمهوری, تهران؛ 18/2 ‎ ‏خمینی؛ مرکز ‎

صفحه 113:
اندیشه سیاسی اما| ضمینی پی‌نوشت‌ها ©-. امام خمینی» کشف‌الاسرار (بدون مشخصات)» ص © 06 -©067. 3 اشاره به کی مجلس مومسان و تخیر سلطنت از سمل لاه به یاوه است» که ب یر نون سای مشروطه به ام رسيد. MBO ‏کشف‌الاسرار» پیشین؛ ص‎ P 0 صحفه نور؛ ج ۴ ص ©0)©. ©. كشفالاسرارء بيشينء ص ©©0. 00. همانء ص م/©0. 0. همانء ص ©©0. ©0.إيه ا ‎at ll atl‏ شؤون و اختيارات ولى فقيه؛ (ترجمه مبحث و لايت ققيه از كتاب البيع)؛ انتشارات وزارت آفرهنگ و ‎a‏ اسلامىء تهران.©09©6: ص ©0. همانء ص ©6. 6 همان ص ‎OF‏ ,©© ‏ص‎ Whar همان ص ©6©. ۳0 ‏نور؛ ج 90 ص‎ OP .سید حمیدروحانی» بررسی و تحلیلی از نیضت امام خمینی» انتشارات راه امام: تهران 968 ص ©0©6 -0677.

صفحه 114:
اندیشه سیاسی اما| ضمینی پی‌نوشت‌ها ©6. نجف لكزايى» انديشه سياسي محفق سبزرارى؛ قسمت إول؛ مؤسسه آموزش عالى باقرالطوو(ع) قم: ,2 9 صنصم 90-9 .(منتشر لندم). ايز .نه به مللق تحول در الديشه و عمل مياسى اما تمي به قم دكار بيشين؛ صص ۳6 - 0©. ©©. براى مطالعه انديشه محقق سبزوارئ ر.ك» به: الديشه سياسي محقق سبزوارى» بيشين و براى مطالعه انديشه سياسي أيتالله نائينى ر.ك به: تنبيه الامه و تنزيه المله؛ با مقدمه و پاورقدهای آیه له سید محمود طالقانی( بدون مشخصات), ‎er‏ عدوت ليت (مجموحد متغذا ,زميات مق معلم رهيرى؛ حشرت ليله انها ‎٠ BAe‏ كرد آورى: دفتر ‏رهری ج 6 ص 6 ‏0 سانش 56 ‎60 ‏صحفه نور؛ ج ۱90 ص‎ OO ‎.66 ‏ص‎ hes BO ‎.0©© ‏تطر اندیشه سیاسی امام خمينى؛ بيشينء ص‎ OC ‎PP ue Cd ¢ Us tiene BO ‏0 صحفه نور؛ ج©0: ص 00©. ‏©6. عفد بیج ی ‎ ‎ ‎

صفحه 115:
جامعه شناسی تاربخی و انقلاب

صفحه 116:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب نظریه نوسازي برینگتون مور برینگتون مور در چهار چوب مطالعه الگوهاي نوسازي به موضوع انقلاب پرداخته است. وي در بررسي الگوهاي نوسازي قائل به وجود سه الگوست: يكي نوسازي دمکراتيك» ديگري نوسازي فاشيستي و نهايتاً الكوي نوسازي كمونيستي.

صفحه 117:
جامعه شناسی تاربخی و انقلاب ۰ نظربه نوسازي بربنگتون مور الگوي اول تركيبي از سرمایه داري و دمكراسي پارلماني بود. به نظر مور. این الگو حاصل وقوع انقلابات بورژوازي در انگلستان و فرانسه و نیز جنگ داخلي امریکا بوده است. در الگوي سوم. نوسازي از طریق انقلاباتي که «عمدتاً ريشه دهقانی» داشتند ممکن شد.

صفحه 118:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب ۰ نظربه نوسازي بربنگتون مور الگوي دوم بعني الگوي فاشيستي. اگر چه در داشتن عنصر سرمایه داري با الگوي اول مشترك است. به علت فقدان جنبش انقلابي نیرومند در درون آن به رژيمهاي اریتجاعي - فاشيستي انجامید. در اين الگو به عقیده مور نوسازي از طریق «انقلاب از بالا» حاصل شد. فرایند نوسازي در آلمان و ژاپن مصادیق بارز الگوي دوم هستند؛ در الگوي سوم. نوسازي از طریق انقلاباتي که «عمدتاً ‎duty‏ ‏دهقانی» داشتند ممکن شد.

صفحه 119:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب ۰ نظربه نوسازي بربنگتون مور برینگتون مور معتقد است که انقلابات را باید براساس «نتایج حاصل از آنها دسته بندي کرد». لذا جنگ داخلي انگلیس. انقلاب فرانسه و جنگ داخلي آمریکا. از نظر وي. مراحلي از رشد انقلاب بورژوا - دمكراتيك طي تاریخ هستند. آز نظر مور. آزادي دهقانان از قیود نظام فئودالي و توسعه زندگي شهري از شرابط عمده انقلابات بورژوازي است. از نظر وي, وجه مشخصه این انقلابات این است که طبقات زميندار يا به ایجاد دمكراسي بورژوايي كمك كرده اند يا به دست آن نابوده شده اند. در اين نمونه هاي تحول تاريخيء. طبقه دهقان فاقد جایگاه و توان لازم براي تأثيرگذاري در روند تحولات بوده است.

صفحه 120:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب ۰ نظربه نوسازي بربنگتون مور در الكوى دوم, طبقة جديد يعني سرمايه داران ت 3 ‎See‏ ‏0 | رجوبهاي زميبد 3 ین سار ‎SU‏ ی وم ارم میج لك تحو «انقلابي و مردمي نبود». ۱" چه کر این مما 8 أيه داري در دو يخس كشاور ‎ma‏ صنعت حاکم شد. ‎Di ba}‏ ان توده عظيم كشاورز بود و نه 1 ات (ميتدار» بلكه ه در بك رو وند واحد؛ بورژوازي در عين وحدتٍ تأریخی با شراف زميندار اقدام كوب شديد كشاورزان كرد. أث شراف نيز به بان تب ي خود زدند.

صفحه 121:
جامعه شناسی تاربخی و انقلاب ۰ نظربه نوسازي بربنگتون مور برینگتون مور در اشاره به نتایج انقلاب از بالاء وجود دستگاه ديواني قدرتمند. بخصوص در نظاميكري و نظام بليسي؛ را مورد بحث قرار مي دهد. وي به استقلال دولت از جامعه به عنوان وجه ممیزه دولتهاي فاشيستي» كه حاصل روند تحولات الگوي دوم هستند» اشاره مي كند.

صفحه 122:
حامعه شناسی تاربخی 9 انقلاب ۰ نظربه نوسازی برینگتون مور در الگوي سوم که وجه شاخص آن انقلاب كمونيستي است» دستگاه ديواني دولت موجود مانع از رشد گروههاي تجاري و صنعتي شد؛ در عين حال طبقات حاکم نیز قادر به اصلاحات نبودند. در نتیجه منازعه بین طبقه وسیع دهقانان با اشراف زمیندا «نيروي اصلي انقلاب» فراهم آمد که با رهبري روشنفکران به انقلابات دهقاني ختم شد.

صفحه 123:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب ۰ نظربه نوسازي بربنگتون مور به عقیده مور تحولات فوق حاصل وجود ارتباط سه روند در بطن جامعه است؛ اول اینکه دولت متمرکز قوي شكل مي كيرد و رابطه اي با دهقانان برقرار مي شود که موجب سست شدن تسلط طبقه زمیندار بر کشاورزان مي شود. دوم اينکه بر اثر روند تجاري شدن كشاورزي» کشاورزان ضعیف از همه سو مورد فشار و بهره كشي قرار مي گیرند. سوم اينکه وجود نارضايتي در دیگر بخشهاي جامعه و ظهور همنوايي و همسويي اين بخشها با کشاورزان» در مجموع شرايطي را فراهم مي آورد که کشاورزان» با جلب حمایت بخشهاي ديگري در جامعه و یافتن رهبري انقلابي نهایتاً شکل گرفتن يك انقلاب اجتماعي بنیادین را میسر مي سازند.

صفحه 124:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب نظریه تدااسکاچیول تدااسکاچیول از منظر جامعه شناسي تاريخي و در قالب مطالعه مقوله دگرگوني به مطالعه به انقلابات در جهان معاصر مي يردازد. وي تأكيد بر اين اصل داشت كه انقلابات حاصل يك ذهنيت هدفمند نيست بلكه از بطن يك شرايط ساختاري حادث مي شوند. اين اصل متضمن اين مطلب است كه اعتقادات و ايدثولوزيهاي جمعي نمي توانند منشأ ايجاد انقلاب باشند. (( وی با حادث شدن انقلاب اسلامی ايران نظر خود را تغيير داد ))

صفحه 125:
جامعه شناسی تاربخی و انقلاب ۰« نظریه ندااسکاچیول از نظر اسکاچپول ارتباطات فرا ملي در پیدایش تمامي بحرانهاي انقلابي سهم دارند. به نظر, وي» «اکثر انقلابهاي نوین اجتماعي در كشورهايي به وقوع پیوسته که از نظر موقعیت بین المللي» در محرومیت به سر مي برند». اسکاچپول به طور مشخص عقب ماندگي نظامي در. مقیاس بین المللي» وابستگيهاي سياسي شکست در جنگها و درگيري براي حفظ مستعمرات را از جمله عناصر مرتبط با عامل شرايط بين المللي بر مي شمارد.

صفحه 126:
جامعه شناسی تاریخی و انقلاب ۰« نظریه ندااسکاچیول اسکاچپول در مورد بحران نظامهاي دولتي در فرایند انقلاب. معتقد است که شروع انقلابات آجتماعي ناشي از بحرانهايي بوده است که در مرکز و کانون نظامهاي حكومتي قديمي وجود داشت. از جمله این بحرانها درگيري دربارهاً با زمينداران يا توليد كنندكان اقتصادي ديكر بوده است. به عقيده وي» نهاد حکومت و زمینداران بزرك در سه كشور جين .فرانسه و روسيه در عين اينكه در فساد و انحطاط اجتماعي شريك و سهيم بودند, با يكديكر نيز «در كنترل نيروي انساني كاركران و کشاورزان 9 مازاد توليد اقتصادي» رقابت مي كردند.

صفحه 127:

رایگان