پاور پوینت سلسله ی سامانیان
اسلاید 1: تهیه و تنطیم : پارسا سلیمانی معلم : جناب اقا ی قدیریموضوع : سلسله ی سامانیان
اسلاید 2: سامانیانسامانیان (۲۶۱–۳۹۵ ق / ۸۷۴–۱۰۰۴ م) یک حکومت ایرانی و سنی مذهب بود که حدود دو قرن بر بخشهای بزرگی از ماوراالنهر ایران حکومت کرد . مرکز این حکومت در خراسان و فرارود بود و در بزرگترین گستره خود، بر تمام افغانستان کنونی و بخشهای بزرگی از کشورهای امروزی تاجیکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و پاکستان فرمان راند.حکومت سامانی توسط چهار برادر، نوح، احمد، یحیی و الیاس بنیان گذاشته شد. هر کدام از آنها بخشی از سرزمینهای سامانی را زیر کنترل خود داشتند و به عنوان دستنشاندگان عباسیان حکومت میکردند. سرانجام در سال ۸۹۲ میلادی، اسماعیل سامانی تمام قلمروی سامانی را زیر یک پرچم واحد درآورد؛ در همین دوران، تحولات خراسان شرایط را به گونهای رقم زد که این منطقه تحت فرمان اسماعیل درآمد؛ بدین ترتیب، گرچه سامانیان به طور قانونی حاکمیت خلیفه را به رسمیت میشناختند، اما عملا به یک دولت مستقل تبدیل شدند.دولت سامانی بخشی از میاندوره ایرانی بود که منجر به ظهور مجدد فرهنگ ایرانی و زبان پارسی شد. در این دوران، هویت ایرانی بازسازی شد و با هویت اسلامی سازگار گردید. سامانیان به دانش و هنر علاقه زیادی نشان دادند که این مسئله در نهایت منجر به برآمدن اندیشمندانی مانند رودکی، فردوسی و ابن سینا شد. در همین دوران، بخارا به شکل رقیبی برای بغداد درآمد و از نظر شکوه تنه به تنه پایتخت عباسیان میزد.امیران سامانی خود را وارثان شاهنشاهان ساسانی میدانستند. با این حال سن مارتن آنها را از اعقاب اشکانیان دانسته ، از آنجایی که آنها مدعی بودند که نسلشان به بهرام چوبین میرسد، ارتباط آنان با خاندان مهران، یکی از هفت خاندان پهلوی (پارتی) در دوران ساسانی، محتملتر است.
اسلاید 3:
اسلاید 4: تاریخپیدایشیکی مرد بُد بخرد و نامور — ز بهرام چوبینهب ودش کمرکه سامان بُدش نام و فرزانه بود — ز مردی در آن دور افسانه بود— ظفرنامهسامانیان نسب خود را به سامان خدا میرساندند؛ یک دهقان (اشراف زمیندار) ایرانی که در ایران شرقی زندگی میکرد. خاستگاه دقیق سامانیان مشخص نیست، با این حال تواریخ نوشته شده به فارسی و عربی در قرون میانه روستایی در نزدیکی سمرقند یا بلخ را بهعنوان محل زندگی سامان خدا نام میبرند که باتوجه به اینکه در نخستین نوشتههایی که به سامانیان اشاره دارند آنان را از اهالی خراسان معرفی میکنند، بلخ میتواند محتملتر باشد. در برخی منابع، از ادعای سامانیان مبنی بر اینکه نسب آنان به خاندان مهران میرسد، سخن به میان آمدهاست. به هر صورت، میدانیم که سامان خدا – که برخی پیشنهاد کردهاند این یک لقب (مانند بخار خدا) است و نه یک اسم شخصی در زمان امارت اسد بن عبدالله القصری در خراسان زندگی میکرد. او ابتدا یک زرتشتی بود که بعدها اسلام آورد و به افتخار اسد بن عبدالله، نام فرزند خود را اسد گذاشت. برخی از افسانههای قرون وسطی از این میگویند که سامان خدا، کسی که نسلش به اسپهبدان باستان خراسان میرسید و در زمان پدرش حکومت خاندانشان از دست رفتهاست، در جوانی یک شتربان بودهاست و با شنیدن بیت «مهتری گر به کار شیر دَرَست – رو خطر کن ز کام شیر بجوی»، «رجولیت در او به حرکت افتاد و به عیاری مشغول شد و بعد از اندک مدتی بر شهر اشناس مستولی گشت.» در برخی از منابع، از نقش سامان خدا در قیام ابومسلم خراسانی نیز سخن به میان آمدهاست.درباره ی اسد بن سامان نیز چیز زیادی نمیدانیم؛ اما با توجه به رابطه نزدیک او با امیران خراسان، به ویژه علی بن عیسی بن ماهان، چنین برداشت میشود که در قیام ابومسلم شرکت جسته باشد. نرشخی، تاریخنگار ایرانی، او را همدوره هارون الرشید میداند و همچنین مینویسد که مأمون شخصاً نامهای برای اسد نوشت و از او برای سرکوب شورش رافع بن لیث یاری طلبید. بعدها، مأمون وی را به مرو دعوت کرد و اسد بن سامان نیز به درگاه خلیفه رفت. اسد اندکی بعد همانجا درگذشت.
اسلاید 5: در فرارودنوشتار(های) وابسته: نوح بن اسد، یحیی بن اسد و احمد بن اسدبا انتصاب طاهر به عنوان امیر خراسان، در وضعیت سامانیان تغییر چندانی ایجاد نشد و وی آنان را گرامی داشت و در سمتهای گذشته ابقا نمود.[۱۶] نوح، حاکم سمرقند، از سال ۸۱۹ تا پایان عمر خود در ۸۴۱ یا ۸۴۲، بر این شهر حکومت کرد. دربارهٔ دوران او، میدانیم که دو سال پیش از مرگش شهر اسپیجاب را که پیمان خود با مسلمانان را شکسته بودند، مجدداً فتح کرد و دور آن شهر نیز دیواری کشید. از او به عنوان فاتح کاسان و اورشت، در آسیای میانه، نیز در منابع تاریخی یاد شدهاست. چیزی که هویداست، روابط نزدیک نوح با طاهریان است. روایت شده زمانی که معتصم به عبدالله بن طاهر دستور داد تا حسین بن افشین را دستگیر کند، عبدالله به نوح نامه نوشت که سپاهیانش را آماده کرده و به محض دیدن حسین، او را دستگیر کرده و ولایت او را به سرزمینهای خود ضمیمه نماید. عبدالله سپس به حسین نامه نوشت و به او گفت که نوح از امارت سمرقند عزل شده و زین پس تو، حاکم آنجایی. حسین بن افشین نیز با تعداد کمی سرباز به آنجا رفت و به سادگی توسط نوح دستگیر گردید و به درگاه عبدالله بن طاهر فرستاده شد. با مرگ نوح بن اسد، امارت او بین برادرانش، احمد و یحیی، تقسیم شد.یحیی بن اسد، امیر چاچ (چاچکند/تاشکند امروزی) و اسروشنه، تصویر روشنی از خود در تاریخ به یادگار نگذاشتهاست. دربارهٔ او آوردهاند که بسیار ضابط بود و در دربار خود اقدامات بسیاری صورت داده بود. وی از ۸۱۹ تا ۸۵۵ بر امارت خود حکومت کرد و همچنین در سه یا چهار سال آخر عمر، در کنار برادرش احمد، امیر سمرقند نیز بود. با این حال به نظر میرسد که پس از مرگ نوح، احمد به حاکم اصلی سمرقند تبدیل گشتهاست و یحیی از قدرت چندانی در آنجا برخوردار نبوده. با مرگ وی در سال ۸۵۵، احمد امارت او را ضمیمه قلمروی خود کرد.احمد بن اسد، که در تاریخ با نام احمد یکم نیز مشهور است، بیش از سایر برادران عمر کرد. دربارهٔ او نسبت به سایر فرزندان اسد، اطلاعات بیشتری در دست است و او را زمینهساز حکومت سامانیان بر خراسان میدانند. دربارهٔ احمد آمده که شریف و خوشرفتار بود و چنین پیداست که صلح و ثبات را در منطقه برقرار کردهاست. او ابتدا حاکم فرغانه بود و در زمان مرگ و با توجه به ضمیمه کردن قلمروی برادران درگذشتهاش، سمرقند، اسروشه و چاچ را نیز در اختیار داشت و بدین ترتیب، تقریباً تمام فرارود زیر یک پرچم واحد یکپارچه گردید. احمد در سال ۸۶۵ درگذشت و حکومت را بین فرزندانش، نصر و یعقوب تقسیم نمود که چاچ به یعقوب و سمرقند و فرغانه به نصر رسید. در همین زمان، تحرکات یعقوب لیث در سیستان و درگیری او با طاهریان، امارت طاهری را رو به زوال گذاشت و این مسئله، عملا سامانیان را مستقل کرد. نصر این فرصت را غنیمت شمرد و برادرش، اسماعیل، را به بخارا فرستاد. بخارا که به دلیل نبردهای میان آفریغیان خوارزم و بخار خدایان در وضعیت نابسامانی قرار داشت، اسماعیل را به گرمی پذیرفت و او نیز ثبات را به شهر بازگرداند؛ گرچه اسماعیل حکومت بخار خدایان را منحل نکرد و آنان تا چند دهه بعد تحت لوای سامانیان به بخارا حکومت کردند.
اسلاید 6: فرزندان اسد پسر داشت آن نامور چار تن— همه سرور و مهتر انجمن چو نوح و چو یحیی و الیاس بود — دگر احمد آن میر باداد بود — ظفرنامه در دوران امارت علی بن عیسی بن ماهان، شرایط خراسان آشفته شد و مردم بر او شوریدند. وضعیت ایران شرقی، هارون الرشید را نگران ساخت و او شخصاً راه خراسان درپیش گرفت و هرثمه بن اعین را مأمور رسیدگی به اوضاع کرد. هرثمه که ابن ماهان را مقصر نابسامانی به وجود آمده میدانست، وی را برکنار و دستگیر کرد. با این حال، در دفع شورش رافع که بر سمرقند چیره شده بود، ناکام ماند. طبری مینویسد که مأمون به اسد نامهای نوشت و از او خواست که به هرثمه یاری کنند و فرزندان امیر سامانی نیز رافع را راضی به صلح کردند و اوضاع آرام گردید. هارون نیز پیش از رسیدن به منطقه، در طوس درگذشت. به گفته ابن اثیر، مأمون که در این سفر همراه پدرش بود، پس از رسیدن به خراسان، به فرزندان اسد را امارت شهرهای مختلف بخشید و آنان را در درگاه خود گرامی داشت. نوح حاکم سمرقند شد، فرمانروایی فرغانه به احمد رسید، الیاس به حکومت هرات برگزیده شد و چاچ به یحیی رسید؛ اینگونه تاریخ امارت سامانی آغاز گردید.در هراتنوشتار(های) وابسته: الیاس بن اسد و ابراهیم بن الیاساز میان فرزندان اسد، تنها کسی که در این سوی جیحون به حکومت رسید، الیاس بود. به مانند سایر امرای نخستین سامانی، از او نیز اطلاعات زیادی در دست نیست. تنها آمدهاست که او از خود آبادیها و آثار بسیاری در هرات باقی گذاشت. الیاس در ۸۵۶ میلادی درگذشت و فرزندش ابراهیم، به جای او به حاکمیت هرات رسید. ابراهیم همچنین توسط امیر خراسان، محمد بن طاهر، به فرماندهی سپاه خراسان منصوب شد و به فرمان او، با سپاهی به سمت سیستان و یعقوب لیث حرکت کرد. با این حال، وی در سال ۸۵۷ در نبرد پوشنگ برابر امیر صفاری شکست خورد و به نیشابور گریخت؛ هرچند این تلاش وی ناموفق بود و یعقوب وی را دستگیر کرد و به عنوان گروگان به سیستان فرستاد. پس از دستگیری ابراهیم، حکومت امرای سامانی بر هرات پایان یافت و از آن پس این شهر تحت کنترل مستقیم طاهریان قرار گرفت.
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.